✅ سوّم ربیع الثانی: سالروز سفر امام عسکری علیهالسلام به جُرجان
در این روز در سال ۲۵۵ هجری قمری، امام حسن عسکری علیهالسلام برای وفا به وعدهای که فرموده بودند و آشکار شدن معجزاتی برای شیعیان، به طیّالارض از #سامرا به جُرجان (شهری تاریخی و تخریبشده حوالی گنبدکاووس فعلی که مرکز ولایت جرجان و طبرستان بوده است) تشریف فرما شدند.
جعفر بن شریف جرجانی میگوید: سالی قصد #حج کردم و قبل از حج به #زیارت امام حسن عسکری صلواتاللهعلیه در سامراء رفتم؛ اموالی از شیعیان همراهم بود که باید به آن حضرت میرساندم.
وقتی به حضور ایشان رسیدم، خواستم از آن حضرت بپرسم اموال را به چه کسی بدهم، ولی پیش از آنکه من صحبت کنم، حضرت فرمودند: «به مبارک، خادمم بده!»
جعفر بن شریف میگوید: انجام دادم و بیرون آمدم و به ایشان گفتم: شیعیان شما در جرجان به شما سلام میرسانند.
امام علیهالسلام فرمودند: «مگر بعد از مراسم حج، به جرجان برنمیگردی؟»
عرض کردم: برمیگردم.
فرمودند: «صد و هفتاد روز دیگر، اوّل روز جمعه سوّم ربیعالثانی به جرجان وارد میشوی؛ آن وقت به مردم اعلام کن که من در آخرِ همان روز به جرجان میآیم؛ برو به سلامت؛ خداوند متعال تو را و آنچه با توست به سلامت به اهل و اولادت خواهد رسانید؛ پسری برای پسرت "شریف" متولّد میشود؛ نام او را "صَلت" بگذار، که خداوند به زودی او را به حدّ کمال میرساند و از اولیاء ما خواهد بود.»
من گفتم: یابن رسول الله، ابراهیم بن اسماعیل جرجانی از شیعیان شماست و به دوستان شما هر سال بیش از صد هزار درهم احسان میکند و در جرجان، از اشخاصی است که متنعّم به نعمتهای الهی است.
حضرت فرمودند: «خداوند به ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل در مقابل احسانی که به شیعیان ما میکند، جزای خیر بدهد و گناهان او را بیامرزد و او را پسری صحیح الأعضاء روزی فرماید که قائل به حق باشد؛ به ابراهیم بگو: حسن بن علی میگوید نام پسرت را احمد بگذار.»
راوی میگوید: از خدمت حضرت مرخّص شدم و حج رفتم و بازگشتم؛ و در روزی که حضرت معیّن فرموده بودند (سوم ربیعالثانی)، به سلامت وارد جرجان شدم؛ هنگامی که اصحاب ما برای تهنیّت آمدند، به ایشان گفتم: امام علیهالسلام مرا وعده داده که در آخر این روز به اینجا تشریف میآورند؛ پس مهیّا شوید و مسائل و حوائج خود را آماده کنید.
شیعیان چون نماز ظهر و عصرشان را خواندند، همگی در منزل من جمع شدند؛ به خدا قسم ناگهان #امام_عسکری علیهالسلام در همان ساعتی که فرموده بودند وارد شدند؛ هنگام ورود بر ما سلام کردند و ما به استقبال شتافتیم و دست ایشان را بوسیدیم.
🍃 آنگاه حضرت فرمودند: «به جعفر بن شریف وعده کرده بودم که در آخر این روز نزد شما بیایم؛ من نماز ظهر و عصر را در سامراء به جای آوردم و نزد شما آمدم تا با شما تجدید عهد نمایم؛ اکنون شما حوائج و مسائل خود را بیاورید.»
اوّل کسی که ابتدا به سوال کرد، نضر بن جابر بود. او گفت: یابن رسول الله، پسرم مدتی است که از هر دو چشم نابینا شده، دعا فرمائید تا خداوند دیدههایش را به او برگرداند.
حضرت فرمودند: «او را حاضر کن.» او را آوردند و حضرت دست مبارک بر چشمان او کشیدند و چشمانش روشن شد (#شفا گرفت).
پس از او یک به یک آمدند و حاجات خود را بیان کردند و حضرت حاجتهای آنان را برآورده مینمودند، تا اینکه حوائج همه را برآوردند و مسائل آنها را جواب فرمودند و همان روز به سامراء مراجعت نمودند.
📚 الخرائج والجرائج (راوندی)، ج۱، ص۴۲۴، ح۴
بحار الانوار (علامهمجلسی)، ج۵۰، ص۲۶۲، ح۲۲
تقویم شیعه (بندانینیشابوری)، ص۱۲۸
📝 اگر علّت عجز و بیچارگی روزافزون شیعه را در غیبت و عدم حضور ظاهری صاحبمان، امامزمان ارواحنافداه یافتید، از مداومت بر دعای تعجیل فرج حضرتش غافل نشوید؛ که هرچه میکشیم، از آثار گناهان ماست و طولانی شدن دوران غیبت او...
«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج.»
🍂🦋🍂
در این روز در سال ۲۵۵ هجری قمری، امام حسن عسکری علیهالسلام برای وفا به وعدهای که فرموده بودند و آشکار شدن معجزاتی برای شیعیان، به طیّالارض از #سامرا به جُرجان (شهری تاریخی و تخریبشده حوالی گنبدکاووس فعلی که مرکز ولایت جرجان و طبرستان بوده است) تشریف فرما شدند.
جعفر بن شریف جرجانی میگوید: سالی قصد #حج کردم و قبل از حج به #زیارت امام حسن عسکری صلواتاللهعلیه در سامراء رفتم؛ اموالی از شیعیان همراهم بود که باید به آن حضرت میرساندم.
وقتی به حضور ایشان رسیدم، خواستم از آن حضرت بپرسم اموال را به چه کسی بدهم، ولی پیش از آنکه من صحبت کنم، حضرت فرمودند: «به مبارک، خادمم بده!»
جعفر بن شریف میگوید: انجام دادم و بیرون آمدم و به ایشان گفتم: شیعیان شما در جرجان به شما سلام میرسانند.
امام علیهالسلام فرمودند: «مگر بعد از مراسم حج، به جرجان برنمیگردی؟»
عرض کردم: برمیگردم.
فرمودند: «صد و هفتاد روز دیگر، اوّل روز جمعه سوّم ربیعالثانی به جرجان وارد میشوی؛ آن وقت به مردم اعلام کن که من در آخرِ همان روز به جرجان میآیم؛ برو به سلامت؛ خداوند متعال تو را و آنچه با توست به سلامت به اهل و اولادت خواهد رسانید؛ پسری برای پسرت "شریف" متولّد میشود؛ نام او را "صَلت" بگذار، که خداوند به زودی او را به حدّ کمال میرساند و از اولیاء ما خواهد بود.»
من گفتم: یابن رسول الله، ابراهیم بن اسماعیل جرجانی از شیعیان شماست و به دوستان شما هر سال بیش از صد هزار درهم احسان میکند و در جرجان، از اشخاصی است که متنعّم به نعمتهای الهی است.
حضرت فرمودند: «خداوند به ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل در مقابل احسانی که به شیعیان ما میکند، جزای خیر بدهد و گناهان او را بیامرزد و او را پسری صحیح الأعضاء روزی فرماید که قائل به حق باشد؛ به ابراهیم بگو: حسن بن علی میگوید نام پسرت را احمد بگذار.»
راوی میگوید: از خدمت حضرت مرخّص شدم و حج رفتم و بازگشتم؛ و در روزی که حضرت معیّن فرموده بودند (سوم ربیعالثانی)، به سلامت وارد جرجان شدم؛ هنگامی که اصحاب ما برای تهنیّت آمدند، به ایشان گفتم: امام علیهالسلام مرا وعده داده که در آخر این روز به اینجا تشریف میآورند؛ پس مهیّا شوید و مسائل و حوائج خود را آماده کنید.
شیعیان چون نماز ظهر و عصرشان را خواندند، همگی در منزل من جمع شدند؛ به خدا قسم ناگهان #امام_عسکری علیهالسلام در همان ساعتی که فرموده بودند وارد شدند؛ هنگام ورود بر ما سلام کردند و ما به استقبال شتافتیم و دست ایشان را بوسیدیم.
🍃 آنگاه حضرت فرمودند: «به جعفر بن شریف وعده کرده بودم که در آخر این روز نزد شما بیایم؛ من نماز ظهر و عصر را در سامراء به جای آوردم و نزد شما آمدم تا با شما تجدید عهد نمایم؛ اکنون شما حوائج و مسائل خود را بیاورید.»
اوّل کسی که ابتدا به سوال کرد، نضر بن جابر بود. او گفت: یابن رسول الله، پسرم مدتی است که از هر دو چشم نابینا شده، دعا فرمائید تا خداوند دیدههایش را به او برگرداند.
حضرت فرمودند: «او را حاضر کن.» او را آوردند و حضرت دست مبارک بر چشمان او کشیدند و چشمانش روشن شد (#شفا گرفت).
پس از او یک به یک آمدند و حاجات خود را بیان کردند و حضرت حاجتهای آنان را برآورده مینمودند، تا اینکه حوائج همه را برآوردند و مسائل آنها را جواب فرمودند و همان روز به سامراء مراجعت نمودند.
📚 الخرائج والجرائج (راوندی)، ج۱، ص۴۲۴، ح۴
بحار الانوار (علامهمجلسی)، ج۵۰، ص۲۶۲، ح۲۲
تقویم شیعه (بندانینیشابوری)، ص۱۲۸
📝 اگر علّت عجز و بیچارگی روزافزون شیعه را در غیبت و عدم حضور ظاهری صاحبمان، امامزمان ارواحنافداه یافتید، از مداومت بر دعای تعجیل فرج حضرتش غافل نشوید؛ که هرچه میکشیم، از آثار گناهان ماست و طولانی شدن دوران غیبت او...
«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج.»
🍂🦋🍂
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻 شیعه شدن آقای اهل سنت سومالیایی پس از تحقیق در مکتب اهل بیت علیهمالسلام
❗️ به ما میگفتند شیعیان مسلمان نیستند و دین جداگانه ای دارند!!
#نقد_وهابیت #رهیافته
#گسترش_تشیع #حج #تکفیر
#صلوات #مباهله #آیه_تطهیر
🌹 اَلّلهُمَّ عَجِّـــل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌹
❗️ به ما میگفتند شیعیان مسلمان نیستند و دین جداگانه ای دارند!!
#نقد_وهابیت #رهیافته
#گسترش_تشیع #حج #تکفیر
#صلوات #مباهله #آیه_تطهیر
🌹 اَلّلهُمَّ عَجِّـــل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌹
🌸🍃🌸🍃
#حج_واجب
خانم و آقایی درشهر میانه آذربایجان شرقی میروند میدانی که کارگران در آن می ایستند تا به کار بروند میگویند به سه کارگر نیاز دارند ولی بیشتر از بیست هزار تومان برای یک روز کار به آنها نمیدهند خیلی ها عقب گرد میکنند و نمیروند ولی از میان آن همه کارگر سه نفر که نیاز مند بودند به ناچار برای بیست هزار تومان همراه آن زن و مرد میروند که کار کنند وقتی به خانه آن زن و مرد میرسند حسابی مورد پذیرایی قرار میگیرند سپس یکی از کارگران میگوید که کار ما را بگویید تا کار کنیم صاحبکار میگوید ما کاری نداریم که انجام بدهید فقط چند لحضه صبر کنید تا دستمزدتان را بیاورم بدهم پس از دقایقی صاحب خانه با شش میلیون تومان پول نقد وارد اتاق میشود و به هر نفر از کارگران دو میلیون تومان میدهد و میگوید که این شش میلیون پول حج مان بود که انصراف دادیم و شما که به خاطر بیست هزار تومان مجبور شدید بیایید کار کنید حتما خیلی نیازمندید و این پول را به شما میدهیم که شاید خدا هم از ما راضی باشد.
🍃🌺..
#حج_واجب
خانم و آقایی درشهر میانه آذربایجان شرقی میروند میدانی که کارگران در آن می ایستند تا به کار بروند میگویند به سه کارگر نیاز دارند ولی بیشتر از بیست هزار تومان برای یک روز کار به آنها نمیدهند خیلی ها عقب گرد میکنند و نمیروند ولی از میان آن همه کارگر سه نفر که نیاز مند بودند به ناچار برای بیست هزار تومان همراه آن زن و مرد میروند که کار کنند وقتی به خانه آن زن و مرد میرسند حسابی مورد پذیرایی قرار میگیرند سپس یکی از کارگران میگوید که کار ما را بگویید تا کار کنیم صاحبکار میگوید ما کاری نداریم که انجام بدهید فقط چند لحضه صبر کنید تا دستمزدتان را بیاورم بدهم پس از دقایقی صاحب خانه با شش میلیون تومان پول نقد وارد اتاق میشود و به هر نفر از کارگران دو میلیون تومان میدهد و میگوید که این شش میلیون پول حج مان بود که انصراف دادیم و شما که به خاطر بیست هزار تومان مجبور شدید بیایید کار کنید حتما خیلی نیازمندید و این پول را به شما میدهیم که شاید خدا هم از ما راضی باشد.
🍃🌺..
🌸🍃🌸🍃
#حج_واجب
خانم و آقایی درشهر میانه آذربایجان شرقی میروند میدانی که کارگران در آن می ایستند تا به کار بروند میگویند به سه کارگر نیاز دارند ولی بیشتر از بیست هزار تومان برای یک روز کار به آنها نمیدهند خیلی ها عقب گرد میکنند و نمیروند ولی از میان آن همه کارگر سه نفر که نیاز مند بودند به ناچار برای بیست هزار تومان همراه آن زن و مرد میروند که کار کنند وقتی به خانه آن زن و مرد میرسند حسابی مورد پذیرایی قرار میگیرند سپس یکی از کارگران میگوید که کار ما را بگویید تا کار کنیم صاحبکار میگوید ما کاری نداریم که انجام بدهید فقط چند لحضه صبر کنید تا دستمزدتان را بیاورم بدهم پس از دقایقی صاحب خانه با شش میلیون تومان پول نقد وارد اتاق میشود و به هر نفر از کارگران دو میلیون تومان میدهد و میگوید که این شش میلیون پول حج مان بود که انصراف دادیم و شما که به خاطر بیست هزار تومان مجبور شدید بیایید کار کنید حتما خیلی نیازمندید و این پول را به شما میدهیم که شاید خدا هم از ما راضی باشد.
#حج_واجب
خانم و آقایی درشهر میانه آذربایجان شرقی میروند میدانی که کارگران در آن می ایستند تا به کار بروند میگویند به سه کارگر نیاز دارند ولی بیشتر از بیست هزار تومان برای یک روز کار به آنها نمیدهند خیلی ها عقب گرد میکنند و نمیروند ولی از میان آن همه کارگر سه نفر که نیاز مند بودند به ناچار برای بیست هزار تومان همراه آن زن و مرد میروند که کار کنند وقتی به خانه آن زن و مرد میرسند حسابی مورد پذیرایی قرار میگیرند سپس یکی از کارگران میگوید که کار ما را بگویید تا کار کنیم صاحبکار میگوید ما کاری نداریم که انجام بدهید فقط چند لحضه صبر کنید تا دستمزدتان را بیاورم بدهم پس از دقایقی صاحب خانه با شش میلیون تومان پول نقد وارد اتاق میشود و به هر نفر از کارگران دو میلیون تومان میدهد و میگوید که این شش میلیون پول حج مان بود که انصراف دادیم و شما که به خاطر بیست هزار تومان مجبور شدید بیایید کار کنید حتما خیلی نیازمندید و این پول را به شما میدهیم که شاید خدا هم از ما راضی باشد.
🔵 #ياران_برزخى
✍ در روايات مى خوانيم: بعضى از #اعمال انسان مانند:
#نماز، #زكات، #حج و #روزه و همچنين علاقه هاى قلبى و روابط سياسى انسان (ولايت و رهبرى) در قيافه هاى بسيار زيبا نزد انسان حاضر شده و مى گويند: 👇
✨ما همان اعمال صالح تو هستيم،
و بدين وسيله انسان را در عالم برزخ شاد مى نمايند.
🔥امّا اگر كافر بميرد، انواع تاريكى ها، فشارها، شياطين و گزندگان همدم او هستند.
📚 کتاب معاد، استاد قرائتی
❖═▩ஜ••🍃🦋🍃••ஜ▩═❖
✍ در روايات مى خوانيم: بعضى از #اعمال انسان مانند:
#نماز، #زكات، #حج و #روزه و همچنين علاقه هاى قلبى و روابط سياسى انسان (ولايت و رهبرى) در قيافه هاى بسيار زيبا نزد انسان حاضر شده و مى گويند: 👇
✨ما همان اعمال صالح تو هستيم،
و بدين وسيله انسان را در عالم برزخ شاد مى نمايند.
🔥امّا اگر كافر بميرد، انواع تاريكى ها، فشارها، شياطين و گزندگان همدم او هستند.
📚 کتاب معاد، استاد قرائتی
❖═▩ஜ••🍃🦋🍃••ஜ▩═❖
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻 شیعه شدن آقای اهل سنت سومالیایی پس از تحقیق در مکتب اهل بیت علیهمالسلام
❗️ به ما میگفتند شیعیان مسلمان نیستند و دین جداگانه ای دارند!!
#نقد_وهابیت #رهیافته
#گسترش_تشیع #حج #تکفیر
#صلوات #مباهله #آیه_تطهیر
●••✾❀🦋🍃🦋❀✾••●
❗️ به ما میگفتند شیعیان مسلمان نیستند و دین جداگانه ای دارند!!
#نقد_وهابیت #رهیافته
#گسترش_تشیع #حج #تکفیر
#صلوات #مباهله #آیه_تطهیر
●••✾❀🦋🍃🦋❀✾••●
🍃🦋حکایت وحکمت های الهی🦋🍃
★◉●••••••••••••
#برکت_نماز_اول_وقت_به_جماعت 🌸🍃
حضرت حجه الاسلام و المسلمین هاشمی نژاد می فرمودند:
✍️ یک پیرمرد مسنّی ماه مبارک رمضان « مسجد لاله زار» می آمد خیلی آدم موفقی بود همیشه قبل از اذان توی مسجد بود.
به او گفتم حاج آقا شما خیلی موفّق هستید من هر روز که مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید.
گفت: نه آقا من هر چه دارم از #نماز_اول_وقت دارم. بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم.
مرحوم « #حاج_شیخ_حسن_علی_نخودکی » باغچه ای در نخودک داشت به آنجا رفتم و ایشان را پیدا کردم و به ایشان گفتم: من #سه_حاجت مهم دارم دلم می خواهد هر سه تا را خدا توی جوانی به من بدهد. یک چیزی یادم بدهید.
فرمودند: چی می خواهی؟
1️⃣ گفتم: یکی دلم می خواهد در جوانی به #حج مشرّف شوم. چون حج در جوانی یک لذّت دیگری دارد.
🔸فرمودند: #نماز_اول_وقت به #جماعت بخوان.
2️⃣ گفتم: دوّمین حاجتم این است که دلم می خواهد یک همسر خوب خدا به من عنایت کند.
🔸فرمودند: #نماز_اول_وقت به #جماعت بخوان.
3️⃣ سوم اینکه خدا یک کسب آبرومندی به من عنایت فرماید.
🔸فرمودند: #نماز_اول_وقت به #جماعت بخوان.
این عملی را که ایشان فرمودند من شروع کردم و توی فاصله ی سه سال هم به حج مشرّف شدم هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم کسب با آبرو به من عنایت کرد.
📚 داستانهایی از مردان خدا صفحه5
🌸─┅═ೋ❅🍃🦋🍃❅ೋ═┅─✨
★◉●••••••••••••
#برکت_نماز_اول_وقت_به_جماعت 🌸🍃
حضرت حجه الاسلام و المسلمین هاشمی نژاد می فرمودند:
✍️ یک پیرمرد مسنّی ماه مبارک رمضان « مسجد لاله زار» می آمد خیلی آدم موفقی بود همیشه قبل از اذان توی مسجد بود.
به او گفتم حاج آقا شما خیلی موفّق هستید من هر روز که مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید.
گفت: نه آقا من هر چه دارم از #نماز_اول_وقت دارم. بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم.
مرحوم « #حاج_شیخ_حسن_علی_نخودکی » باغچه ای در نخودک داشت به آنجا رفتم و ایشان را پیدا کردم و به ایشان گفتم: من #سه_حاجت مهم دارم دلم می خواهد هر سه تا را خدا توی جوانی به من بدهد. یک چیزی یادم بدهید.
فرمودند: چی می خواهی؟
1️⃣ گفتم: یکی دلم می خواهد در جوانی به #حج مشرّف شوم. چون حج در جوانی یک لذّت دیگری دارد.
🔸فرمودند: #نماز_اول_وقت به #جماعت بخوان.
2️⃣ گفتم: دوّمین حاجتم این است که دلم می خواهد یک همسر خوب خدا به من عنایت کند.
🔸فرمودند: #نماز_اول_وقت به #جماعت بخوان.
3️⃣ سوم اینکه خدا یک کسب آبرومندی به من عنایت فرماید.
🔸فرمودند: #نماز_اول_وقت به #جماعت بخوان.
این عملی را که ایشان فرمودند من شروع کردم و توی فاصله ی سه سال هم به حج مشرّف شدم هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم کسب با آبرو به من عنایت کرد.
📚 داستانهایی از مردان خدا صفحه5
🌸─┅═ೋ❅🍃🦋🍃❅ೋ═┅─✨