Forwarded from ماهنامه مديريت ارتباطات
🖋 #یادداشت
#خبر سازمانی، خبر مرده است
مرحوم #حسین_قندی
ارائه #اخبار و #اطلاعرسانی در هر حوزهای که #سازمان یا نهادی متولی پوشش آن است از سوی #روابط_عمومی آن سازمان، حاکی از نکتههایی است که توجه به آن در حوزه خبر مهم و کلیدی به نظر میرسد، چرا که اخبار منتشر شده از سوی نهادها چه از طریق روابطعمومی و چه سایتهای خبری كه در ظاهر به شكل یك خبرگزاری اداره میشوند، بدون تردید با نگاه و منافع و سیاستهای حاکم بر آن سازمانها نوشته شده است.
طبیعی است كه هر سازمانی در نظر دارد عملکردها و مسائل حوزه خود را پر رنگتر از سایر حوزهها نشان دهد؛ به گونهای که برای خود یک سابقه عملیاتی خبری ایجاد کند. در سالهای اخیر در مجموعه سازمانها و نهادهای مختلف كوششها و جریانی برای ایجاد #شبکههای_اطلاعرسانی وابسته به روابطعمومیها شکل گرفته که این مسأله میتواند از بعد غلبه نگاه و رویکرد سازمان و نهاد مورد نظر، دارای اهمیت باشد. ممكن است تولید خبرهای بیشتر در این سایتها و بازتاب آن در رسانهها در ظاهر قدمی برای #شفافیت در اطلاعرسانی و كار خبری تعبیر شود اما سؤال تعیینكننده و تأثیرگذار در ارتباط با چگونگی ارائه این اخبار است؛ اینكه مطالب و اخبار نقل شده كه گفته میشود، در راستای اطلاعرسانی بیشتر تهیه شده، تا چه اندازه موثق و به واقعیت نزدیک هستند؟ آیا زمانی كه اداره جریان خبر در دست سایتهای خبری وابسته به سازمانها قرار دارد و به عبارتی سر نخ خبر در دست آنهاست، نباید نگران صحت خبر بود؟ آیا غلبه نگاه سازمانی در جریان تهیه و نگارش و ویرایش این خبرها از صحت و درستی آنها نمیکاهد؟
پاسخ این سؤال را باید در این نكته جستوجو کرد که بهطور كلی یکی از کارکردهای خبر یا #گزارش در هر حوزهای از اطلاعرسانی، به تصویر کشیدن چالشهای پیش روست و هر خبر یا گزارشی زمانی مهم، تأثیرگذار و جریانساز میشود که این چالشها در آن به مخاطبان منتقل شود. تولید و انتشار خبرهایی از این دست نه در راستای منافع سازمانها كه در واقع در تقابل با سازمانهای دیگر خود را نمایان میسازند یا با نیازهای #جامعه در ارتباط هستند.
اگر این چالشها از بین بروند و تولید خبر در انحصار روابطعمومی سازمانها باشد، خبر ماهیت و پویایی خود را از دست میدهد و خبری كه بدون این چالشها تهیه و منتشر شود، یك «#خبر_مرده» است و این نه تنها آسیبی برای #روزنامهنگاری و فعالیت رسانهای است بلكه برای خود صاحبان خبر هم نتایج منفی به دنبال دارد، چرا كه اگر اطلاعات و خبرها در حوزه عملکردی سازمانها یكسویه و بدون نگاه واقعبینانه به عملكرد آنها ارائه شود، نه تنها ماهیت و کارکرد خبر از بین میرود كه از نظر تأثیرگذاری بر #افكار_عمومی نیز ممكن است نتایج معكوس به دنبال داشته باشد. از این رو آنچه در ماهیت اخبار مهم و ضروری به نظر میرسد، بازتاب ماهیت عملیاتی خبر در رسانههاست که در نهایت به درستی خبر در نزد مردم منجر خواهد شد. اگر در ارائه و نشر اخبار، عملیات و عملکرد مناسبی صورت نپذیرد و این مسأله تنها در حد و اندازه یک حرف و شعار باقی بماند، مردم دیگر به اخبار ارائه شده اعتمادی نمیکنند.
منبع: #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات : شماره ۲
عضویت در کانال
👇
@cm_magazine
#خبر سازمانی، خبر مرده است
مرحوم #حسین_قندی
ارائه #اخبار و #اطلاعرسانی در هر حوزهای که #سازمان یا نهادی متولی پوشش آن است از سوی #روابط_عمومی آن سازمان، حاکی از نکتههایی است که توجه به آن در حوزه خبر مهم و کلیدی به نظر میرسد، چرا که اخبار منتشر شده از سوی نهادها چه از طریق روابطعمومی و چه سایتهای خبری كه در ظاهر به شكل یك خبرگزاری اداره میشوند، بدون تردید با نگاه و منافع و سیاستهای حاکم بر آن سازمانها نوشته شده است.
طبیعی است كه هر سازمانی در نظر دارد عملکردها و مسائل حوزه خود را پر رنگتر از سایر حوزهها نشان دهد؛ به گونهای که برای خود یک سابقه عملیاتی خبری ایجاد کند. در سالهای اخیر در مجموعه سازمانها و نهادهای مختلف كوششها و جریانی برای ایجاد #شبکههای_اطلاعرسانی وابسته به روابطعمومیها شکل گرفته که این مسأله میتواند از بعد غلبه نگاه و رویکرد سازمان و نهاد مورد نظر، دارای اهمیت باشد. ممكن است تولید خبرهای بیشتر در این سایتها و بازتاب آن در رسانهها در ظاهر قدمی برای #شفافیت در اطلاعرسانی و كار خبری تعبیر شود اما سؤال تعیینكننده و تأثیرگذار در ارتباط با چگونگی ارائه این اخبار است؛ اینكه مطالب و اخبار نقل شده كه گفته میشود، در راستای اطلاعرسانی بیشتر تهیه شده، تا چه اندازه موثق و به واقعیت نزدیک هستند؟ آیا زمانی كه اداره جریان خبر در دست سایتهای خبری وابسته به سازمانها قرار دارد و به عبارتی سر نخ خبر در دست آنهاست، نباید نگران صحت خبر بود؟ آیا غلبه نگاه سازمانی در جریان تهیه و نگارش و ویرایش این خبرها از صحت و درستی آنها نمیکاهد؟
پاسخ این سؤال را باید در این نكته جستوجو کرد که بهطور كلی یکی از کارکردهای خبر یا #گزارش در هر حوزهای از اطلاعرسانی، به تصویر کشیدن چالشهای پیش روست و هر خبر یا گزارشی زمانی مهم، تأثیرگذار و جریانساز میشود که این چالشها در آن به مخاطبان منتقل شود. تولید و انتشار خبرهایی از این دست نه در راستای منافع سازمانها كه در واقع در تقابل با سازمانهای دیگر خود را نمایان میسازند یا با نیازهای #جامعه در ارتباط هستند.
اگر این چالشها از بین بروند و تولید خبر در انحصار روابطعمومی سازمانها باشد، خبر ماهیت و پویایی خود را از دست میدهد و خبری كه بدون این چالشها تهیه و منتشر شود، یك «#خبر_مرده» است و این نه تنها آسیبی برای #روزنامهنگاری و فعالیت رسانهای است بلكه برای خود صاحبان خبر هم نتایج منفی به دنبال دارد، چرا كه اگر اطلاعات و خبرها در حوزه عملکردی سازمانها یكسویه و بدون نگاه واقعبینانه به عملكرد آنها ارائه شود، نه تنها ماهیت و کارکرد خبر از بین میرود كه از نظر تأثیرگذاری بر #افكار_عمومی نیز ممكن است نتایج معكوس به دنبال داشته باشد. از این رو آنچه در ماهیت اخبار مهم و ضروری به نظر میرسد، بازتاب ماهیت عملیاتی خبر در رسانههاست که در نهایت به درستی خبر در نزد مردم منجر خواهد شد. اگر در ارائه و نشر اخبار، عملیات و عملکرد مناسبی صورت نپذیرد و این مسأله تنها در حد و اندازه یک حرف و شعار باقی بماند، مردم دیگر به اخبار ارائه شده اعتمادی نمیکنند.
منبع: #ماهنامه_مدیریت_ارتباطات : شماره ۲
عضویت در کانال
👇
@cm_magazine
Forwarded from کاربردی سازی علوم انسانی
📌رسانه های اجتماعی و توسعه اقتصادی
llink.ir/83wp
✍ تمنا منصوری
🔹در عصری زندگی میکنیم که سرمایه اجتماعی، به یکی از منابع اصلی درآمدزایی در جهان تبدیل شده است. در این میان نقش رسانه های اجتماعی در توسعه اقتصادی چیست؟
🔹این روزها، شرکتهای بزرگ رسانهای مانند فیسبوک، توئیتر، اینستاگرام، یوتیوب و حتی گوگل و اپل، بیش از همیشه میکوشند درآمدشان را با سرمایهگذاری بیشتر و بهتر روی سرمایه اجتماعی ما بالا ببرند. شاید در این تبادل، کالا و خدمات نیز به معنای ملموس منتقل شود اما شالوده اصلی مدل اقتصادی آنها بر روابط فردی ما و فواید ناشی از گسترش شبکه های اجتماعی ما با دیگران استوار است.
👈 متن کامل
📎 llink.ir/83wn
#کاربردی_سازی_علوم_انسانی
#یادداشت
🆔@appliedhumanities
llink.ir/83wp
✍ تمنا منصوری
🔹در عصری زندگی میکنیم که سرمایه اجتماعی، به یکی از منابع اصلی درآمدزایی در جهان تبدیل شده است. در این میان نقش رسانه های اجتماعی در توسعه اقتصادی چیست؟
🔹این روزها، شرکتهای بزرگ رسانهای مانند فیسبوک، توئیتر، اینستاگرام، یوتیوب و حتی گوگل و اپل، بیش از همیشه میکوشند درآمدشان را با سرمایهگذاری بیشتر و بهتر روی سرمایه اجتماعی ما بالا ببرند. شاید در این تبادل، کالا و خدمات نیز به معنای ملموس منتقل شود اما شالوده اصلی مدل اقتصادی آنها بر روابط فردی ما و فواید ناشی از گسترش شبکه های اجتماعی ما با دیگران استوار است.
👈 متن کامل
📎 llink.ir/83wn
#کاربردی_سازی_علوم_انسانی
#یادداشت
🆔@appliedhumanities
Forwarded from خبرفوری
اعتراض های اخیر شورش است یا جنبش؟
دکتر پرویز امینی، جامعه شناس و استاد دانشگاه در #دیدگاه_نخبگانی و یادداشت اختصاصی برای خبرفوری نوشت:
🔹اولین بار است یک پدیدار اجتماعی، سیاسی، امنیتی فراگیر در سطح ملی اتفاق میافتد، ولی گروهها، مجموعهها و سازمانهای سیاسی؛ از پوزیسیون تا اپوزیسیون در آن « بلاموضوع» هستند.؛ نه اینکه موافق یا مخالف یا ضعیف یا قوی باشند بلکه اصلا موضوعیتی ندارند و این وضعیت خیلی آنومیک است.
#یادداشت_۱۰۰کلمه_ای
@AkhbareFori
دکتر پرویز امینی، جامعه شناس و استاد دانشگاه در #دیدگاه_نخبگانی و یادداشت اختصاصی برای خبرفوری نوشت:
🔹اولین بار است یک پدیدار اجتماعی، سیاسی، امنیتی فراگیر در سطح ملی اتفاق میافتد، ولی گروهها، مجموعهها و سازمانهای سیاسی؛ از پوزیسیون تا اپوزیسیون در آن « بلاموضوع» هستند.؛ نه اینکه موافق یا مخالف یا ضعیف یا قوی باشند بلکه اصلا موضوعیتی ندارند و این وضعیت خیلی آنومیک است.
#یادداشت_۱۰۰کلمه_ای
@AkhbareFori
Forwarded from اندیشکده زنجیره تامین و لجستیک ایران
«رانت و فساد» در پوشش «تولید و صنعت»!
📙📘📗📕
#یادداشت_تخصصی
نویسنده: مجتبی سلیمانی سدهی؛ مدیرعامل گروه مدیریت زنجیره تامین آمادگران
تاریخ تهیه: 08/08/1402
اخیرا دکتر فرشاد مومنی در گفتگویی تخصصی، با ارایه آماری تعجببرانگیز از رانتهای بزرگی پرده برمیدارد که در لوای «تولید و صنعت» به چپاول منابع و اقتصاد در ایران مشغولند:
⛔️ چرا در یک کشور به شدت وابسته از نظر فناوری، باید 111 واحد تولید خودرو اعم از واحدهای دارای پروانه بهرهبرداری فعال و واحدهای در دست اجرا داشته باشیم؟ ️معادل کل واحدهای خودروسازی آلمان، ژاپن، آمریکا، فرانسه، کره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا، برزیل و ترکیه!
⛔️ چرا در یک کشور باید 144 واحد تولید سیمان وجود داشته باشد؟! آیا مسئولان وزارتخانههای ما نمیدانند این هیولایی که از یک طرف منابع کشور را میبلعد و از طرف دیگر بحران کمآبی و آلودگی را شدت می بخشد، نباید فرجام این کشور را رقم زند؟ واحدهای سیمانی ایران، حدود شش برابر واحدهای تولید سیمان در چین و کره جنوبی است.
⛔️ چرا حدود 280 واحد تولید فولاد فقط در استان اصفهان وجود دارد؟ چه خبر است؟ چه رانتهایی به نام تولید فولاد توزیع میشود که اینها میخواهند هر سه نسل را نابود کنند تا این رانتها برجا بماند؟!
و ایشان نتیجه میگیرد که:
⚠️ اصولا واحدهای تولیدی و صنعتی در ایران، یک پوشش استتاری برای چپاول و غارت است و نه تولید و اشتغال!
⚠️ به مدت بیش از سه دهه، مردم ما در بخشهای مختلف خبری تلویزیون، از افتتاح و کلنگزنی چنین واحدهایی مطلع میشدند که ادعا میشد موجب چقدر اشتغال و چقدر صرفهجویی ارزی و چقدر خودکفایی میشود! اما تحریمها که شروع شد، معلوم شد نه از تولید در آنها اثری بوده و نه از خودکفایی ادعایی!
⚠️ تمساح اختلاس در ایران سی سال در پوسته تولید خزیده و ما را میدرید و ما درد را تحمل میکردیم که بالاخره روزی قرار است این تولیدات ناجی ما باشند؛ اما شد آنچه نباید میشد و این حاصل عدم شفافیت است.
و اما چند نکته تکمیلی در این نوشتار:
✅ مردم هر کشوری (و به صورتی قویتر، مردم ایران زمین) همواره و همیشه علاقمند و متعصب در حمایت از تولیدات کشورشان هستند و همیشه از مطرح شدن نام و برند کالاهای کشور خود در سطح جهانی به خود میبالند.
✅ «اعتماد مصرفکننده» برترین سرمایه اجتماعی است که یک کسبوکار (به خصوص از نوع تولیدی) میتواند داشته باشد و با هیچ حمایت و تکنولوژیای قابل جایگزینی و جبران نیست. سوءاستفادهها و منفعتطلبیهایی که بعضا (هرچند بگوییم کم) در بزنگاههای سخت اقتصادی به واسطه چتر حمایتی کورکورانه دولت، در کنار ضعف نظارت و کنترل حاکمیتی، توسط برخی تولیدکنندگان ایرانی بر مردم ایران تحمیل گردید؛ باعث شکلگیری یک نارضایتی و خشم نهفته در مردم شده است که نتیجه آن بیاعتمادی و گسست اجتماعی بین تولیدکننده و مصرفکننده گردیده است.
✅ به دلیل تعریف شاخصهای عملکردی اشتباه در وزارت صنعت، معدن و تجارت (مثل شاخص «میزان صدور پروانه تاسیس و بهرهبرداری صنایع»)، متاسفانه شاهد ایجاد ظرفیتهای تولیدی بلااستفاده و معطل مانده در خیلی از صنایع کشور هستیم.
✅ ارزهای سوبسیدی (از دلار 7 تومانی بگیرید تا دلار 4200 تومانی و الان ترجیحی)، سوخت تقریبا رایگان، انرژی تقریبا رایگان، تسهیلات سوبسیدی (کمبهره) و ...؛ باعث شدند تا تولید و صنعت در ایران طی چهار دهه اخیر، از ماهیت اصلی خود یعنی «ارزشآفرینی و خلق ارزش افزوده» (که نیازمند تلاش و بهرهوری و تخصص است) به شدت فاصله بگیرد و تبدیل به یک پوشش شیک و عوامفریب شود برای بهرهمندی از رانتهای بادآورده و به یغما بردن منابع زوالپذیر این سرزمین!
✅ در این وانفسا که ویژهخواران زالوصفت در پوستین «تولید و صنعت» و بهرهمند از نعمات حمایتی بیچونوچرا (و بعضا انحصاری)، به چپاول و غارتگری منابع این کشور مشغول بودند؛ اتفاقا بزرگترین ضربه و آسیب، به تولیدگران و صنایع با اصالت این کشور که متعهد و پایبند به اصالت تولید و صنعتگری بودند، وارد شد و نفس آنها را به شماره انداخت (مانند بسیاری از صنایع بزرگ و مادر کشور که در حال ورشکستگی و تعطیلی کامل هستند).
و اینچنین است که از یکسو، حمایتهای افراطگرایانه ما از تولید و صنعت، گوش فلک را کر کرده و مردم این کشور را از دسترسی به کالاهای شایسته و باکیفیت دنیا محروم کرده (به بهانه حمایت از تولید داخل)؛ و از سویی دیگر، «تولید و صنعت» واقعی این کشور نفسش به شماره افتاده و حال نزار آن، اشک و افسوس هر ایرانی دلسوزی را برمیانگیزاند.
0️⃣9️⃣9️⃣1️⃣2️⃣8️⃣0️⃣1️⃣2️⃣4️⃣0️⃣
🇮🇷 اندیشکده لجستیک و زنجیره تامین ایران
[ Telegram | Website | Google_Group | Donate ]
📙📘📗📕
#یادداشت_تخصصی
نویسنده: مجتبی سلیمانی سدهی؛ مدیرعامل گروه مدیریت زنجیره تامین آمادگران
تاریخ تهیه: 08/08/1402
اخیرا دکتر فرشاد مومنی در گفتگویی تخصصی، با ارایه آماری تعجببرانگیز از رانتهای بزرگی پرده برمیدارد که در لوای «تولید و صنعت» به چپاول منابع و اقتصاد در ایران مشغولند:
⛔️ چرا در یک کشور به شدت وابسته از نظر فناوری، باید 111 واحد تولید خودرو اعم از واحدهای دارای پروانه بهرهبرداری فعال و واحدهای در دست اجرا داشته باشیم؟ ️معادل کل واحدهای خودروسازی آلمان، ژاپن، آمریکا، فرانسه، کره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا، برزیل و ترکیه!
⛔️ چرا در یک کشور باید 144 واحد تولید سیمان وجود داشته باشد؟! آیا مسئولان وزارتخانههای ما نمیدانند این هیولایی که از یک طرف منابع کشور را میبلعد و از طرف دیگر بحران کمآبی و آلودگی را شدت می بخشد، نباید فرجام این کشور را رقم زند؟ واحدهای سیمانی ایران، حدود شش برابر واحدهای تولید سیمان در چین و کره جنوبی است.
⛔️ چرا حدود 280 واحد تولید فولاد فقط در استان اصفهان وجود دارد؟ چه خبر است؟ چه رانتهایی به نام تولید فولاد توزیع میشود که اینها میخواهند هر سه نسل را نابود کنند تا این رانتها برجا بماند؟!
و ایشان نتیجه میگیرد که:
⚠️ اصولا واحدهای تولیدی و صنعتی در ایران، یک پوشش استتاری برای چپاول و غارت است و نه تولید و اشتغال!
⚠️ به مدت بیش از سه دهه، مردم ما در بخشهای مختلف خبری تلویزیون، از افتتاح و کلنگزنی چنین واحدهایی مطلع میشدند که ادعا میشد موجب چقدر اشتغال و چقدر صرفهجویی ارزی و چقدر خودکفایی میشود! اما تحریمها که شروع شد، معلوم شد نه از تولید در آنها اثری بوده و نه از خودکفایی ادعایی!
⚠️ تمساح اختلاس در ایران سی سال در پوسته تولید خزیده و ما را میدرید و ما درد را تحمل میکردیم که بالاخره روزی قرار است این تولیدات ناجی ما باشند؛ اما شد آنچه نباید میشد و این حاصل عدم شفافیت است.
و اما چند نکته تکمیلی در این نوشتار:
✅ مردم هر کشوری (و به صورتی قویتر، مردم ایران زمین) همواره و همیشه علاقمند و متعصب در حمایت از تولیدات کشورشان هستند و همیشه از مطرح شدن نام و برند کالاهای کشور خود در سطح جهانی به خود میبالند.
✅ «اعتماد مصرفکننده» برترین سرمایه اجتماعی است که یک کسبوکار (به خصوص از نوع تولیدی) میتواند داشته باشد و با هیچ حمایت و تکنولوژیای قابل جایگزینی و جبران نیست. سوءاستفادهها و منفعتطلبیهایی که بعضا (هرچند بگوییم کم) در بزنگاههای سخت اقتصادی به واسطه چتر حمایتی کورکورانه دولت، در کنار ضعف نظارت و کنترل حاکمیتی، توسط برخی تولیدکنندگان ایرانی بر مردم ایران تحمیل گردید؛ باعث شکلگیری یک نارضایتی و خشم نهفته در مردم شده است که نتیجه آن بیاعتمادی و گسست اجتماعی بین تولیدکننده و مصرفکننده گردیده است.
✅ به دلیل تعریف شاخصهای عملکردی اشتباه در وزارت صنعت، معدن و تجارت (مثل شاخص «میزان صدور پروانه تاسیس و بهرهبرداری صنایع»)، متاسفانه شاهد ایجاد ظرفیتهای تولیدی بلااستفاده و معطل مانده در خیلی از صنایع کشور هستیم.
✅ ارزهای سوبسیدی (از دلار 7 تومانی بگیرید تا دلار 4200 تومانی و الان ترجیحی)، سوخت تقریبا رایگان، انرژی تقریبا رایگان، تسهیلات سوبسیدی (کمبهره) و ...؛ باعث شدند تا تولید و صنعت در ایران طی چهار دهه اخیر، از ماهیت اصلی خود یعنی «ارزشآفرینی و خلق ارزش افزوده» (که نیازمند تلاش و بهرهوری و تخصص است) به شدت فاصله بگیرد و تبدیل به یک پوشش شیک و عوامفریب شود برای بهرهمندی از رانتهای بادآورده و به یغما بردن منابع زوالپذیر این سرزمین!
✅ در این وانفسا که ویژهخواران زالوصفت در پوستین «تولید و صنعت» و بهرهمند از نعمات حمایتی بیچونوچرا (و بعضا انحصاری)، به چپاول و غارتگری منابع این کشور مشغول بودند؛ اتفاقا بزرگترین ضربه و آسیب، به تولیدگران و صنایع با اصالت این کشور که متعهد و پایبند به اصالت تولید و صنعتگری بودند، وارد شد و نفس آنها را به شماره انداخت (مانند بسیاری از صنایع بزرگ و مادر کشور که در حال ورشکستگی و تعطیلی کامل هستند).
و اینچنین است که از یکسو، حمایتهای افراطگرایانه ما از تولید و صنعت، گوش فلک را کر کرده و مردم این کشور را از دسترسی به کالاهای شایسته و باکیفیت دنیا محروم کرده (به بهانه حمایت از تولید داخل)؛ و از سویی دیگر، «تولید و صنعت» واقعی این کشور نفسش به شماره افتاده و حال نزار آن، اشک و افسوس هر ایرانی دلسوزی را برمیانگیزاند.
0️⃣9️⃣9️⃣1️⃣2️⃣8️⃣0️⃣1️⃣2️⃣4️⃣0️⃣
🇮🇷 اندیشکده لجستیک و زنجیره تامین ایران
[ Telegram | Website | Google_Group | Donate ]
اندیشکده لجستیک و زنجیره تامین ایران
مجموعه کامل منابع علمی و کاربردی و محتواهای تخصصی در حوزه لجستیک و زنجیره تامین را در اندیشکده لجستیک و زنجیره تامین ایران دنبال کنید.
Forwarded from Deleted Account
📚اندر حکایت چپهایِ دلقکِ جهانسومی
✍️#عبدی_کلانتری
هجمهی روشنفکران چپ وطنی به لیبرالیسم، دلقکبازی است!
انتقاد به لیبرالیسم و تمسخر «لیبرال دموکراسی» توسط برخی از روشنفکرهای چپ ایرانی یکی از عجیبترین پروژههایی است که من با آن مواجه شدهام. در نظر من، شگفت و رقتانگیز میآید تصویر آدمی رنجور که چماق تئوکراسی به مدت چهل سال در نشیمنگاهاش گیرکرده، تکان نمیتواند بخورد؛ اما مدام جار میزند: «لیبرالیسم! بگیرید! لیبرال دموکراسی ما را به خاک سیاه نشاند!».
انگار که مشکلِ جامعه و فرهنگ ما طی این صدسال اخیر لیبرالیسم بودهاست. در کشوری که هرگز لیبرالیسم را تجربه نکرده، در کشوری که بورژوازی و طبقهی متوسط هرگز نتوانسته روی پای خود بایستد تا صناعت و علم و فرهنگ متجدد را رشد دهد، چپهای ما میخواهند مثل طوطی حرفهای فیلسوفان چپِ کشورهای متروپل را تکرار کنند. بیآنکه ذرهای تاریخ و فرهنگ خودشان و هزار و یک مشکل بومی خویشتن را شناخته باشند.
من اگر بخواهم نقد جدی به لیبرالیسم بخوانم، صدها رسالهی گردن کلفت در کتابخانهی جلوی رویم نشسته، چه نیازی دارم به فسفرسوزیِ آن روشنفکرِ جهان سومیای که در کشور خودش یک روز از این پدیده را نه دیده و نه تجربه کردهاست؟!
هرگز از خود نمی پرسند این بختک هولناک چهلساله و طاعون فرهنگیِ قرین با آن از کجا برما نازل شد؟ به راستی #طاعون_فرهنگی و نه چیزی کمتر. درست به دلیل عقیم ماندنِ رشد لیبرالیسم و فرهنگ بورژایی و جامعهی مدنی در سرزمین ما. درست به دلیل #استبداد_لیبرالستیز_سلطنتی، به دلیل اقتصاد ضدلیبرالِ رانتی (نفتی)، درست به دلیل وابستگی طبقهی متوسطِ جدید به بوروکراسیِ دولتی و دست تکدیش به سوی سلطان و شیخ.
مگر فراموش کردهایم که در جامعهی عقب مانده، روشنفکران چپ باید نه تنها غمخوار طبقهی کارگر، بلکه جبرانگر واپس ماندگیِ بورژوازی نیز باشند. کاش دست کم یک بورژوازی بافرهنگ می داشتیم.
هیچ چیز مضحکتر از قیافهی یک مرد روشنفکر بومی نیست که با ژشتی فیلسوفانه از «بیلدونگ» اروپایی انتقاد می کند، کسی که خودش نه آداب سرسفره نشستن آموخته، نه چارتا و نصفی تئاتر و کنسرتِ جدی دیده، و نه حتی اندکی فرهنگ مصاحبت با جنس مخالف را شناختهاست. شیعهی روستاییمنش را از در که بیرون کنی از پنجره به زیر لباس روشنفکرِ سکولارِ چپِ ایرانی برمی گردد.
به خاطر ریشههای عمیقِ فرهنگ بومیگرای ضدلیبرال بود که جنبش پوپولیستی و فاشیسم کلریکال در ایران حاکم شد. چه کسانی نخستین قربانیِ این پوپولیسم پابرهنههای ضدلیبرال و غربستیز شدند؟ نیرویهای چپ!
نخستین درس انقلاب به هرز رفتهی پنجاه و هفت برای ما باید این باشد: جنبش سوسیالیستی جنبشی است توأمان سیاسی و فرهنگی؛ بدون مَدنیت و مُدرنیت و روشنگری، سوسیالیسم در «بهترین» حالت به شکست میانجامد و در بدترین حالت به سلاخ خانههای پول پوت و فاشیسم جهان سومی از نوع تئوکراسی شیعی در ایران.
این درسی است که ما آموختیم از یک انقلاب بزرگ و جدی که خودمان هم در آن شرکت داشتیم. در شرایط خاص جامعهی ایرانی، چپ ضدلیبرال، یعنی معادل پول پوت و استالین و حزب استالینیستی، به عبارت دیگر جاده صاف کن فاشیسم جهان سومی.
نقد لیبرالیسم مرا به یاد گونی گونی کتابهای دوران انقلاب میاندازد که به نام «افشاگری لیبرالیسم به عنوان جاده صاف کن امپریالیسم» نوشته میشد. آنها هم اصرار داشتند که مثلاً بوخارین و سوسیال دموکراسیِ اروپایی و اوروکمونیسم و گرامشی، خائن به انقلاب و ریویزیونیست هستند و تضاد دوران همان تضاد «خلقهای» کشورهای مستعمره با «امپریالیسم» است.
این بحثها کهنه است و نخ نما. باور جدی من این است که روشنفکر ایرانی هنوز به درستی جامعهی بورژوایی، لیبرالیسم، و اندیشهی روشنگریِ اروپایی را نمیشناسد؛ اما طی یک نسل خودش را با یک بالانس شبه روشنفکری از استالین به میان پُست مدرنیسم پرتاب کرده و حالا فقط با «بادیو» و «آگامبن» حلوا حلوا می کند: «آدمهای ندید بدید، دوباره جلوی ویترین بوتیک غربی، زل زده به اجناس شیک و آب دهان جاری!». متوجه نیستند که پروژهی روشنگری هنوز در دستور کار جامعهی ما است. ما در ایران هرگز نه فلسفهی لیبرال داشتهایم، نه بورژوازی و نه اقتصاد لیبرالی. همهی اینها هیچ ارتباطی به سرمایهی گلوبال، آمریکا، و نئولیبرالیسم ندارد. فرهنگ «روبنا» نیست، از جمله فرهنگ دینی. باید از تکرار این دروغ بزرگ به خودمان که تئوکراسی شیعیِ آخوندها و لومپنها دستساخت آمریکاییها و انگلیسیها بوده دست برداریم.
این دیالکتیک تاریخیِ موقعیت کشورهایی نظیر ماست: «نقد لیبرالیسم تنها با اکتساب و فراتر رفتن از آن میسر است نه با میانبر زدن آن، نه با عرض اندام پهلوان پنبهای در مقابله با آن»؛ این درس مارکس است برای آدمی مثل من.
📻 پادکست مرتبط:
اباذری از جان ما چه می خواهد؟
➖➖➖
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️#عبدی_کلانتری
هجمهی روشنفکران چپ وطنی به لیبرالیسم، دلقکبازی است!
انتقاد به لیبرالیسم و تمسخر «لیبرال دموکراسی» توسط برخی از روشنفکرهای چپ ایرانی یکی از عجیبترین پروژههایی است که من با آن مواجه شدهام. در نظر من، شگفت و رقتانگیز میآید تصویر آدمی رنجور که چماق تئوکراسی به مدت چهل سال در نشیمنگاهاش گیرکرده، تکان نمیتواند بخورد؛ اما مدام جار میزند: «لیبرالیسم! بگیرید! لیبرال دموکراسی ما را به خاک سیاه نشاند!».
انگار که مشکلِ جامعه و فرهنگ ما طی این صدسال اخیر لیبرالیسم بودهاست. در کشوری که هرگز لیبرالیسم را تجربه نکرده، در کشوری که بورژوازی و طبقهی متوسط هرگز نتوانسته روی پای خود بایستد تا صناعت و علم و فرهنگ متجدد را رشد دهد، چپهای ما میخواهند مثل طوطی حرفهای فیلسوفان چپِ کشورهای متروپل را تکرار کنند. بیآنکه ذرهای تاریخ و فرهنگ خودشان و هزار و یک مشکل بومی خویشتن را شناخته باشند.
من اگر بخواهم نقد جدی به لیبرالیسم بخوانم، صدها رسالهی گردن کلفت در کتابخانهی جلوی رویم نشسته، چه نیازی دارم به فسفرسوزیِ آن روشنفکرِ جهان سومیای که در کشور خودش یک روز از این پدیده را نه دیده و نه تجربه کردهاست؟!
هرگز از خود نمی پرسند این بختک هولناک چهلساله و طاعون فرهنگیِ قرین با آن از کجا برما نازل شد؟ به راستی #طاعون_فرهنگی و نه چیزی کمتر. درست به دلیل عقیم ماندنِ رشد لیبرالیسم و فرهنگ بورژایی و جامعهی مدنی در سرزمین ما. درست به دلیل #استبداد_لیبرالستیز_سلطنتی، به دلیل اقتصاد ضدلیبرالِ رانتی (نفتی)، درست به دلیل وابستگی طبقهی متوسطِ جدید به بوروکراسیِ دولتی و دست تکدیش به سوی سلطان و شیخ.
مگر فراموش کردهایم که در جامعهی عقب مانده، روشنفکران چپ باید نه تنها غمخوار طبقهی کارگر، بلکه جبرانگر واپس ماندگیِ بورژوازی نیز باشند. کاش دست کم یک بورژوازی بافرهنگ می داشتیم.
هیچ چیز مضحکتر از قیافهی یک مرد روشنفکر بومی نیست که با ژشتی فیلسوفانه از «بیلدونگ» اروپایی انتقاد می کند، کسی که خودش نه آداب سرسفره نشستن آموخته، نه چارتا و نصفی تئاتر و کنسرتِ جدی دیده، و نه حتی اندکی فرهنگ مصاحبت با جنس مخالف را شناختهاست. شیعهی روستاییمنش را از در که بیرون کنی از پنجره به زیر لباس روشنفکرِ سکولارِ چپِ ایرانی برمی گردد.
به خاطر ریشههای عمیقِ فرهنگ بومیگرای ضدلیبرال بود که جنبش پوپولیستی و فاشیسم کلریکال در ایران حاکم شد. چه کسانی نخستین قربانیِ این پوپولیسم پابرهنههای ضدلیبرال و غربستیز شدند؟ نیرویهای چپ!
نخستین درس انقلاب به هرز رفتهی پنجاه و هفت برای ما باید این باشد: جنبش سوسیالیستی جنبشی است توأمان سیاسی و فرهنگی؛ بدون مَدنیت و مُدرنیت و روشنگری، سوسیالیسم در «بهترین» حالت به شکست میانجامد و در بدترین حالت به سلاخ خانههای پول پوت و فاشیسم جهان سومی از نوع تئوکراسی شیعی در ایران.
این درسی است که ما آموختیم از یک انقلاب بزرگ و جدی که خودمان هم در آن شرکت داشتیم. در شرایط خاص جامعهی ایرانی، چپ ضدلیبرال، یعنی معادل پول پوت و استالین و حزب استالینیستی، به عبارت دیگر جاده صاف کن فاشیسم جهان سومی.
نقد لیبرالیسم مرا به یاد گونی گونی کتابهای دوران انقلاب میاندازد که به نام «افشاگری لیبرالیسم به عنوان جاده صاف کن امپریالیسم» نوشته میشد. آنها هم اصرار داشتند که مثلاً بوخارین و سوسیال دموکراسیِ اروپایی و اوروکمونیسم و گرامشی، خائن به انقلاب و ریویزیونیست هستند و تضاد دوران همان تضاد «خلقهای» کشورهای مستعمره با «امپریالیسم» است.
این بحثها کهنه است و نخ نما. باور جدی من این است که روشنفکر ایرانی هنوز به درستی جامعهی بورژوایی، لیبرالیسم، و اندیشهی روشنگریِ اروپایی را نمیشناسد؛ اما طی یک نسل خودش را با یک بالانس شبه روشنفکری از استالین به میان پُست مدرنیسم پرتاب کرده و حالا فقط با «بادیو» و «آگامبن» حلوا حلوا می کند: «آدمهای ندید بدید، دوباره جلوی ویترین بوتیک غربی، زل زده به اجناس شیک و آب دهان جاری!». متوجه نیستند که پروژهی روشنگری هنوز در دستور کار جامعهی ما است. ما در ایران هرگز نه فلسفهی لیبرال داشتهایم، نه بورژوازی و نه اقتصاد لیبرالی. همهی اینها هیچ ارتباطی به سرمایهی گلوبال، آمریکا، و نئولیبرالیسم ندارد. فرهنگ «روبنا» نیست، از جمله فرهنگ دینی. باید از تکرار این دروغ بزرگ به خودمان که تئوکراسی شیعیِ آخوندها و لومپنها دستساخت آمریکاییها و انگلیسیها بوده دست برداریم.
این دیالکتیک تاریخیِ موقعیت کشورهایی نظیر ماست: «نقد لیبرالیسم تنها با اکتساب و فراتر رفتن از آن میسر است نه با میانبر زدن آن، نه با عرض اندام پهلوان پنبهای در مقابله با آن»؛ این درس مارکس است برای آدمی مثل من.
📻 پادکست مرتبط:
اباذری از جان ما چه می خواهد؟
➖➖➖
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📚اندر حکایت چپهایِ دلقکِ جهانسومی
✍️#عبدی_کلانتری
#یادداشت
#اندیشه #نقد_چپ #چپ_ایرانی #لیبرالیسم
#مارکس #استالین #یوسف_اباذری
📻 پادکست مرتبط:
اباذری از جان ما چه می خواهد؟
➖➖➖
🌾@Naqdagin
✍️#عبدی_کلانتری
#یادداشت
#اندیشه #نقد_چپ #چپ_ایرانی #لیبرالیسم
#مارکس #استالین #یوسف_اباذری
📻 پادکست مرتبط:
اباذری از جان ما چه می خواهد؟
➖➖➖
🌾@Naqdagin