Forwarded from سیاست شناسی
☸◀️ در شستا چه میگذرد؟
⭕️ ۴۲ میلیون ایرانی در سال ۹۶ حدود 94 هزار و 458 میلیارد تومان به سازمان تامین اجتماعی حق بیمه واریز کردهاند. اما جالبه شستا (شرکتهای سرمایه گذاری سازمان تامین اجتماعی) که با حق بیمه 42 میلیون ایرانی تاسیس شده، با 115 هزار میلیارد تومان دارایی (مجموع دارایی 274 شرکت) سال ۹۶ فقط 2 هزار و 352 میلیارد تومان سود به سازمان تامیناجتماعی پرداخت کرده....
🔺بهعبارتیدیگر 96 درصد هزینه اداره تامین اجتماعی با حق بیمه مردم و فقط 2.3 درصد از طریق شستا تامین میشود.
🔺اگر مردم 115 هزار میلیارد تومان دارایی شستا را در بانکها سپردهگذاری میکردند، با سود ۱۸٪ سالانه نزدیک به ۲۱هزار میلیارد تومان (۹ برابر سود فعلی شستا) درآمدزایی برای سازمان تامین اجتماعی داشت ...
⭕️نتیجه اخلاقی: ۲۷۴ شرکت شستا عملا حیاط خلوت سیاسیون است و بس...
✅ #سیاست_شناسی
@politicology
⭕️ ۴۲ میلیون ایرانی در سال ۹۶ حدود 94 هزار و 458 میلیارد تومان به سازمان تامین اجتماعی حق بیمه واریز کردهاند. اما جالبه شستا (شرکتهای سرمایه گذاری سازمان تامین اجتماعی) که با حق بیمه 42 میلیون ایرانی تاسیس شده، با 115 هزار میلیارد تومان دارایی (مجموع دارایی 274 شرکت) سال ۹۶ فقط 2 هزار و 352 میلیارد تومان سود به سازمان تامیناجتماعی پرداخت کرده....
🔺بهعبارتیدیگر 96 درصد هزینه اداره تامین اجتماعی با حق بیمه مردم و فقط 2.3 درصد از طریق شستا تامین میشود.
🔺اگر مردم 115 هزار میلیارد تومان دارایی شستا را در بانکها سپردهگذاری میکردند، با سود ۱۸٪ سالانه نزدیک به ۲۱هزار میلیارد تومان (۹ برابر سود فعلی شستا) درآمدزایی برای سازمان تامین اجتماعی داشت ...
⭕️نتیجه اخلاقی: ۲۷۴ شرکت شستا عملا حیاط خلوت سیاسیون است و بس...
✅ #سیاست_شناسی
@politicology
Forwarded from سیاست شناسی
❇🅾 اقتصاد ایران جزو ۶ اقتصاد بسته جهان
⬅گرجستان پنجم شد و ایران صدوشصتم
✍محمدمهدی حاتمی
موسسه فرِیزر شاخص آزادی اقتصادی سال ۲۰۱۹ میلادی را منتشر کرد. گزارشی که نشان میدهد از بین ۱۶۵ کشور مورد مطالعه، ایران در جایگاه ۱۶۰ قرار گرفته و تنها ۵ کشورِ «زیمبابوه»، «الجزایر»، «لیبی»، «سودان» و «ونزوئلا»، در جایگاههای بدتری در مقایسه با ایران قرار گرفتهاند.
در یک «اقتصاد بسته»، شما نمیتوانید به راحتی در «بازار» با سایرین رقابت کنید، چرا که رقبای «گردنکلفت» اجازه رقابت به شما را نمیدهند.
راهانداختن یک کسبوکار در یک اقتصاد بسته هم بسیار دشوار است، چرا که اولا کوهی از کاغذبازی پیشِ رویِ شما است و دوما همان «گردنکلفتها» به شما اجازه نمیدهند وارد گود رقابت شوید.
درنتیجه: میزان سرمایهگذاری افت پیدا میکند؛ بازاری بدون «رقابت» و پر از «انحصار» شکل میگیرد؛ درآمد مردم نمیتواند از سطح مشخصی بالاتر برود و در نهایت، ناکارآمدیها و کژکارکردها به حوزه سیاست سرریز میکنند... .
آزادی اقتصادی یعنی چه؟
...این مفهوم را بهطور کلی شاید بتوان اینطور تعریف کرد: «توانایی شهروندان یک واحد سیاسی [کشور] برای اتخاذ تصمیمهای اقتصادی آزادانه».
... در نبود «آزادی اقتصادی»، شما نمیتوانید «هر کسبوکاری» که دوست دارید داشته باشید؛ نمیتوانید «هر کالایی» که بخواهید به کشور وارد کنید یا «هر کالایی» را که بخواهید به خارج از کشور صادر کنید... مجبورید خودرویی را بخرید که انحصارگران داخلی تولید کردهاند و مجبورید کالاهای داخلی را مصرف کنید، چرا که واردات برخی کالاها بر اساس قوانینی که هر روز ممکن است تغییر کنند، ممنوع شدهاند.
قوانین [و بهویژه قوانین ناظر به «حقوق مالکیت» (Property rights) بسیار اهمیت دارند. وقتی شما نتوانید به داراییتان مانند «سهام عدالت»] بنابههردلیلی دسترسی داشته باشید یا اینکه روزی از خواب بیدار شوید و ببینید که برای سکههای طلایی که خریدهاید مالیاتی وضع شده که قبلا خبری از آن نبوده، نمیتوانید نسبت به آینده اطمینان داشته باشید. در نبود اطمینان به آینده هم اقتصاد میمیرد.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
⬅گرجستان پنجم شد و ایران صدوشصتم
✍محمدمهدی حاتمی
موسسه فرِیزر شاخص آزادی اقتصادی سال ۲۰۱۹ میلادی را منتشر کرد. گزارشی که نشان میدهد از بین ۱۶۵ کشور مورد مطالعه، ایران در جایگاه ۱۶۰ قرار گرفته و تنها ۵ کشورِ «زیمبابوه»، «الجزایر»، «لیبی»، «سودان» و «ونزوئلا»، در جایگاههای بدتری در مقایسه با ایران قرار گرفتهاند.
در یک «اقتصاد بسته»، شما نمیتوانید به راحتی در «بازار» با سایرین رقابت کنید، چرا که رقبای «گردنکلفت» اجازه رقابت به شما را نمیدهند.
راهانداختن یک کسبوکار در یک اقتصاد بسته هم بسیار دشوار است، چرا که اولا کوهی از کاغذبازی پیشِ رویِ شما است و دوما همان «گردنکلفتها» به شما اجازه نمیدهند وارد گود رقابت شوید.
درنتیجه: میزان سرمایهگذاری افت پیدا میکند؛ بازاری بدون «رقابت» و پر از «انحصار» شکل میگیرد؛ درآمد مردم نمیتواند از سطح مشخصی بالاتر برود و در نهایت، ناکارآمدیها و کژکارکردها به حوزه سیاست سرریز میکنند... .
آزادی اقتصادی یعنی چه؟
...این مفهوم را بهطور کلی شاید بتوان اینطور تعریف کرد: «توانایی شهروندان یک واحد سیاسی [کشور] برای اتخاذ تصمیمهای اقتصادی آزادانه».
... در نبود «آزادی اقتصادی»، شما نمیتوانید «هر کسبوکاری» که دوست دارید داشته باشید؛ نمیتوانید «هر کالایی» که بخواهید به کشور وارد کنید یا «هر کالایی» را که بخواهید به خارج از کشور صادر کنید... مجبورید خودرویی را بخرید که انحصارگران داخلی تولید کردهاند و مجبورید کالاهای داخلی را مصرف کنید، چرا که واردات برخی کالاها بر اساس قوانینی که هر روز ممکن است تغییر کنند، ممنوع شدهاند.
قوانین [و بهویژه قوانین ناظر به «حقوق مالکیت» (Property rights) بسیار اهمیت دارند. وقتی شما نتوانید به داراییتان مانند «سهام عدالت»] بنابههردلیلی دسترسی داشته باشید یا اینکه روزی از خواب بیدار شوید و ببینید که برای سکههای طلایی که خریدهاید مالیاتی وضع شده که قبلا خبری از آن نبوده، نمیتوانید نسبت به آینده اطمینان داشته باشید. در نبود اطمینان به آینده هم اقتصاد میمیرد.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
Forwarded from سیاست شناسی
❎✴ مرگ معلم
✍نعمت الله فاضلی
هر سال در اردیبهشت هفته ی معلم با هیاهو برگزار می شود. برخی افراد و دانش آموزان و دانشجویان به معلمان و مدرسان شان عرض ارادت می کنند. این تنها قسمت شیرین داستان است؛ مابقی آن نمایشی مضحک و تو خالی است.
در کتاب “مساله مدرسه” (۱۴۰۱) قصه معلمی در ایران را روایت کرده ام. باری، در آغاز شکل گیری ” مدرسه جدید” در ایران تا سال های ۱۳۴۰ معلمی منزلت و ارج و قربی داشت چنان که بسیاری از خواجگان فرهنگ معاصر ایران در کسوت معلمی بودند و معلمان “فرهنگیان” زمانه شناخته می شدند.
اما، صد دریغ، آن روزگار که آموزگار مقام مربی و مراد جامعه را داشت از دهه ۱۳۴۰ شروع به افول کرد. این افول با انقلاب سال ۱۳۵۷ شتاب گرفت و چنان شد که امروز معلم نه تنها مقام و منزلتی ندارد، بل از دیدگاه نظام رسمی عملا مرده متحرکی است.
این که در لفاظی های ایدیولوژیک معلمی را شغل انبیا بنامند یا در ستایش او شعر و غزل بخوانند، به معنای منزلت راستین فرهنگی و اجتماعی معلم نیست، بل نقاب و سرپوش نهادن بر ستم سختی است که بر معلمان می رود و می کنند.
سویه عریان این ستم فقر و فلاکت فراگیر معلمان است. چنان عریان که محتاج هیچ گواه و گفت و گویی نیست.
اما سویه های دیگر این ستم در گفتمان رسمی حاکم است.
معلم در این گفتمان هیچ نیست مگر مبلغ ایدیولوژی رسمی. قوانین جذب معلمان، برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان، آداب و آیین های جاری و ساری در مدارس و انتظارات حکومت از معلمان، بدون هیچ پوشش و پنهان کاری، جایی برای فردیت، خودمختاری و استقلال فکری معلمان نگذاشته است. معلم، در این سیستم، هیچ نیست مگر مطیع و مقلد و مروج سر به زیر ایدیولوژی حاکم. برده ای که بابت مزدی اندک محکوم به بیگاری است.
هفته معلم هم هفته استیضاح ایدیوژیک معلمان است، نه هفته پاسخگویی سیستم به خواسته ها و نیازهای واقعی معلمان. رسانه های رسمی در این هفته انگاره ایده آل و مطلوب حاکمیت از معلمان را ترسیم می کند. در این انگاره، معلم نه پرسشگر و کنشگر است، نه عاملیت و فاعلیتی دارد. او سربازی است در خدمت تحقق فرامین و گزاره های ایدیولوژیک.
انگاره واقعی معلم در ذهن و زبان نظام آموزشی و حکمرانی، انگاره ای ابزاری است؛ انگاره ای عاری و بری از هرگونه استقلال فکری و آزادی بیان و خودبیانگری.
باری، هنوز معلمانی و مدارسی هستند که عاشقانه برای پرورش نسل جدید و فرزندان ایران می کوشند و می جوشند. اما، سخن بر سر جایگاه معلم در کلیت آن در جامعه و نظام حکمرانی است.
قصه تلخ فرودستی و فرودست سازی معلمان، ظلم بر جامعه است. معلم در جامعه امروزی، پرورش دهنده میلیون ها دانش آموز است. فرودست سازی معلم، فرودست سازی ملت است. تحقیر معلم، تحقیر ایرانی و منسوخ کردن حرمت و آبروی انسان ایرانی است.
حق آموزش و برخورداری از معلم شایسته، حق همگانی و حیاتی است. نادیده گرفتن این حق، فراتر از زیرپا گذاشتن حقوق صنفی یک گروه و قشر اجتماعی. هر چند حتی اگر معلمان، قشر کوچک و با کارکردهای محدود هم بودند شایسته و بایسته نبود کرامت و حقوق شان پای مال شود.
گفتن و نوشتن این حرف ها هم برایم دشوار و گران است. هیچ ناگفته ای باقی نمانده. محکوم به تکرار مکرارت شده ایم. هر سال بدتر از پارسال می شود. هر سال می گوییم و می گویند با هیاهو و تبلیغات، منزلت معلم محقق نمی شود. نه گوشی می شنود نه تحولی و نه بهره ای نصیب معلمان می گردد. تا اوضاع چنین آشفته است شایسته است این هفته را تسلیت بگویبم نه تبریک؛ چرا که با تراژدی مرگ معلم و معلمی مواجهه ایم.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
✍نعمت الله فاضلی
هر سال در اردیبهشت هفته ی معلم با هیاهو برگزار می شود. برخی افراد و دانش آموزان و دانشجویان به معلمان و مدرسان شان عرض ارادت می کنند. این تنها قسمت شیرین داستان است؛ مابقی آن نمایشی مضحک و تو خالی است.
در کتاب “مساله مدرسه” (۱۴۰۱) قصه معلمی در ایران را روایت کرده ام. باری، در آغاز شکل گیری ” مدرسه جدید” در ایران تا سال های ۱۳۴۰ معلمی منزلت و ارج و قربی داشت چنان که بسیاری از خواجگان فرهنگ معاصر ایران در کسوت معلمی بودند و معلمان “فرهنگیان” زمانه شناخته می شدند.
اما، صد دریغ، آن روزگار که آموزگار مقام مربی و مراد جامعه را داشت از دهه ۱۳۴۰ شروع به افول کرد. این افول با انقلاب سال ۱۳۵۷ شتاب گرفت و چنان شد که امروز معلم نه تنها مقام و منزلتی ندارد، بل از دیدگاه نظام رسمی عملا مرده متحرکی است.
این که در لفاظی های ایدیولوژیک معلمی را شغل انبیا بنامند یا در ستایش او شعر و غزل بخوانند، به معنای منزلت راستین فرهنگی و اجتماعی معلم نیست، بل نقاب و سرپوش نهادن بر ستم سختی است که بر معلمان می رود و می کنند.
سویه عریان این ستم فقر و فلاکت فراگیر معلمان است. چنان عریان که محتاج هیچ گواه و گفت و گویی نیست.
اما سویه های دیگر این ستم در گفتمان رسمی حاکم است.
معلم در این گفتمان هیچ نیست مگر مبلغ ایدیولوژی رسمی. قوانین جذب معلمان، برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان، آداب و آیین های جاری و ساری در مدارس و انتظارات حکومت از معلمان، بدون هیچ پوشش و پنهان کاری، جایی برای فردیت، خودمختاری و استقلال فکری معلمان نگذاشته است. معلم، در این سیستم، هیچ نیست مگر مطیع و مقلد و مروج سر به زیر ایدیولوژی حاکم. برده ای که بابت مزدی اندک محکوم به بیگاری است.
هفته معلم هم هفته استیضاح ایدیوژیک معلمان است، نه هفته پاسخگویی سیستم به خواسته ها و نیازهای واقعی معلمان. رسانه های رسمی در این هفته انگاره ایده آل و مطلوب حاکمیت از معلمان را ترسیم می کند. در این انگاره، معلم نه پرسشگر و کنشگر است، نه عاملیت و فاعلیتی دارد. او سربازی است در خدمت تحقق فرامین و گزاره های ایدیولوژیک.
انگاره واقعی معلم در ذهن و زبان نظام آموزشی و حکمرانی، انگاره ای ابزاری است؛ انگاره ای عاری و بری از هرگونه استقلال فکری و آزادی بیان و خودبیانگری.
باری، هنوز معلمانی و مدارسی هستند که عاشقانه برای پرورش نسل جدید و فرزندان ایران می کوشند و می جوشند. اما، سخن بر سر جایگاه معلم در کلیت آن در جامعه و نظام حکمرانی است.
قصه تلخ فرودستی و فرودست سازی معلمان، ظلم بر جامعه است. معلم در جامعه امروزی، پرورش دهنده میلیون ها دانش آموز است. فرودست سازی معلم، فرودست سازی ملت است. تحقیر معلم، تحقیر ایرانی و منسوخ کردن حرمت و آبروی انسان ایرانی است.
حق آموزش و برخورداری از معلم شایسته، حق همگانی و حیاتی است. نادیده گرفتن این حق، فراتر از زیرپا گذاشتن حقوق صنفی یک گروه و قشر اجتماعی. هر چند حتی اگر معلمان، قشر کوچک و با کارکردهای محدود هم بودند شایسته و بایسته نبود کرامت و حقوق شان پای مال شود.
گفتن و نوشتن این حرف ها هم برایم دشوار و گران است. هیچ ناگفته ای باقی نمانده. محکوم به تکرار مکرارت شده ایم. هر سال بدتر از پارسال می شود. هر سال می گوییم و می گویند با هیاهو و تبلیغات، منزلت معلم محقق نمی شود. نه گوشی می شنود نه تحولی و نه بهره ای نصیب معلمان می گردد. تا اوضاع چنین آشفته است شایسته است این هفته را تسلیت بگویبم نه تبریک؛ چرا که با تراژدی مرگ معلم و معلمی مواجهه ایم.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
Forwarded from فلق نیوز
🖋 در مدرسه نمیشود رقمی جابهجا کرد
🌱 جواد ماهر نوشت:
«امروز افسردهام. افسرده و مفسرده. یک نفر از صنعت چای کلی پول بلند کرده که به من ربطی ندارد.
در اطراف دنیا چند جنگ برپاست که تلویزیون اصرار دارد اخبارش را توی حلقم کند. من معمولا تلویزیون را خاموش نگه میدارم. اما تلویزیون ناگهان روشن میشود، و اخبارش را بیرون میریزد.
این افسردگی با من است تا مدرسه. توی مدرسه نمیتوانم افسرده باشم. بنای کودکان بر شادمانی است. خوشحالم محل کارم مدرسه است. فکر کنید محل کارم اداره چای بود. چایم زهر مارم میشد. فکرم توی رقمی بود که دوستان بلند کردهاند.
در مدرسه نمیشود رقمی جابهجا کرد. از اول سال یک جام فوتبال برگزار کردهایم که چهارصد از جیب گذاشتم. چهارصد هزار تومان. دیروز هم چهل هزار تومان شکلات خریدم برای بین دو نماز دانشآموزان که قاطی طعم شیرین عبادت برود زیر زبان شان که خداپرست و بااخلاق شوند.
در مدرسه نمیشود رقمی جابهجا کرد. دیروز پانزده هزار تومان به دانشآموز گرسنهای قرض دادم که از بوفه چیزی بخرد. دانشآموز دیگری گفت: "دیگر نمی آورد." دانشآموز گرسنه گفت: "ما از آقا نمیخوریم." پس اینهایی که از ما میخورند کجا تربیت شدهاند؟
در مدرسه نمیشود رقمی جابهجا کرد، روح و تربیت را چرا. روح و تربیت را میتوان جابهجا کرد. همین روح و تربیت است که رقم جابه جا می کند. به معلم ریاضی میگویم: "به دانشآموزان تکلیف بده که رقم جابهجا شده توسط دوستانِ چای را از دلار به تومان تبدیل کنند." میگویم: "خیلی صفر دارد."»
#تجربه_نگاری #سیاست
#فرهنگی #پرورشی #مدرسه
#هویت_معلمی #هویت_حرفه_ای
منبع:
@maher234
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
🌱 جواد ماهر نوشت:
«امروز افسردهام. افسرده و مفسرده. یک نفر از صنعت چای کلی پول بلند کرده که به من ربطی ندارد.
در اطراف دنیا چند جنگ برپاست که تلویزیون اصرار دارد اخبارش را توی حلقم کند. من معمولا تلویزیون را خاموش نگه میدارم. اما تلویزیون ناگهان روشن میشود، و اخبارش را بیرون میریزد.
این افسردگی با من است تا مدرسه. توی مدرسه نمیتوانم افسرده باشم. بنای کودکان بر شادمانی است. خوشحالم محل کارم مدرسه است. فکر کنید محل کارم اداره چای بود. چایم زهر مارم میشد. فکرم توی رقمی بود که دوستان بلند کردهاند.
در مدرسه نمیشود رقمی جابهجا کرد. از اول سال یک جام فوتبال برگزار کردهایم که چهارصد از جیب گذاشتم. چهارصد هزار تومان. دیروز هم چهل هزار تومان شکلات خریدم برای بین دو نماز دانشآموزان که قاطی طعم شیرین عبادت برود زیر زبان شان که خداپرست و بااخلاق شوند.
در مدرسه نمیشود رقمی جابهجا کرد. دیروز پانزده هزار تومان به دانشآموز گرسنهای قرض دادم که از بوفه چیزی بخرد. دانشآموز دیگری گفت: "دیگر نمی آورد." دانشآموز گرسنه گفت: "ما از آقا نمیخوریم." پس اینهایی که از ما میخورند کجا تربیت شدهاند؟
در مدرسه نمیشود رقمی جابهجا کرد، روح و تربیت را چرا. روح و تربیت را میتوان جابهجا کرد. همین روح و تربیت است که رقم جابه جا می کند. به معلم ریاضی میگویم: "به دانشآموزان تکلیف بده که رقم جابهجا شده توسط دوستانِ چای را از دلار به تومان تبدیل کنند." میگویم: "خیلی صفر دارد."»
#تجربه_نگاری #سیاست
#فرهنگی #پرورشی #مدرسه
#هویت_معلمی #هویت_حرفه_ای
منبع:
@maher234
🔻🔻🔻
یادگیرنده مادامالعمر باشیم:
@TeacherasLLL
Forwarded from 🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎
نقدی بر چپ ایران
✍️ #مجید_توکلی
1⃣ بخش نخست
شوراگرایی، توزیعگرایی، اقلیتگرایی و ترجمهگرایی؛ مشکلاتِ اصلی چپ در ایران است. مشکلاتی که تصویری غیردموکراتیک و غیرملی از نیروهای چپ در ایران ارائه داده است. چپِ ایرانی در بحران است و چپِ شورایی با استفاده از گفتمان چپ فرهنگی، سایر گرایشها را مرعوب کرده و درخدمت درآورده است.
الف) شوراگرایی و کشورِ شوراها بهجای دموکراسی:
نیروهای چپ هنوز از ایدهی شکستخوردهی ادارهی شورایی عبور نکردهاند و معتقدند که کشورِ شوراها (شوروی) بر دموکراسیهای موجود برتری دارد. ایدهی ادارهی شورایی و سندیکاهای درونگرای صنفی با قواعدِ مخالفتِ مُجاز میتواند سازگار شود.
بنابراین از سرکوبِ تمامیتخواهانه در امان مانده و تنها برنامهی سیاسیِ چپ شده است. برنامهی اداره شورایی یا سیاستِ مردمی با نادیدهگیریِ فاجعهی کشورِ شوراهای واقعاً-موجود و اختلال در فهمِ تاریخیِ سوسیالها؛ ادارهی شورایی (جمهوریِ خلق) را امکانِ تأسیسِ کشورِ شوراها میداند.
اینچنین، سوسیالهای دموکرات مرعوب و درخدمتِ ایدهی پایانتاریخیِ کمونیسم شدهاند و اختلال در فهمِ تاریخی به ناتوانی از اندیشیدن و استقلال کشیده شد تا با ستیز با نولیبرالیسم، ستیز با مدرنیسم، ستیز با ملیگرایی و ستیز با اکثریت؛ از جریانهای دیگر یارکشی و اتحاد جدیدی ایجاد کند.
ب) توزیعگرایی و مبارزه با نولیبرالیسم:
چپِ ایرانی برنامهای برای تولید ثروت ندارد و تمام تمرکزش را بر توزیعِ ثروت قرار داده و با توجه به محدودیتهای ثروتِ ملی به سوی ثروتِ جهانی رفته و تمرکزشان برای تحققِ عدالت بر توزیعِ ثروت جهانی و مبارزه با (ناموجودِ) نولیبرالیسم است.
آنها همچون پدران فکریِ جهانیشان متوجه نیستند که مصادره و توزیعِ همهی ثروتهای موجود پس از مدتِ کوتاهی به بنبست و ویرانی میرسد. آنها حتی به برنامههای عدالت در موضوعهای مختلف نیاندیشدهاند و برای اجرای هیچ یک از برنامههای عدالت در اینسالها توضیحی ندادهاند.
بنابراین این جنگجویان عدالت اجتماعی بهجای پرداختن به جزئیاتِ امکانپذیریهای ۱.مالکیت عمومی، ۲.توزیعِ برابر داراییهای عمومی، ۳.سهیمشدن مردم (کارگران) در مالکیت و سودِ تولیدات و خدمات، ۴.مالیات سنگین بیننسلی، ۵.مالیات بر کل دارایی، ۶.کاهش ساعت کار، ۷.افزایش حداقل دستمزد، خدمات درمانیِ حمایتی، ۹.خدمات بهداشتیِ ارزان، ۱۰.خدماتِ باکیفیتِ برابر و ارزانِ آموزشی و ۱۱.تأمین اجتماعیِ فراگیر و توانمندساز از گروههای آسیبپذیر؛ به یکسانانگاری محدودیتهای عدالت و رفاه در تمام کشورها (بسته و آزاد) میپردازند و با آسیابِ بادی نولیبرالیسم میجنگند.
پ) اقلیتگرایی و پیامدهای ملیستیزانهی چپِ فرهنگی:
دو ایدهی ستیزهجویانهی؛ بیشتربودنِ اقلیت از اکثریت و کنسل-کالچر از چپ فرهنگی برخاست.
ایده کنسل-کالچر قبل از آنکه توسط چپ در ایران استفاده شود، در یک برنامهی دادخواهیِ پیشرو برای رسواسازی و شرمساری همکاری با قدرت استفاده شد.
و امکان بهرهگیری چپها از این برنامه ازبینرفت. درواقع چپها چون خودشان را از اهداف این برنامهی دادخواهیِ پیشرو (رسواسازی عادیسازانِ شر) میدیدند، به مقابله با آن برخاستند و ظرفیت بهرهگیری از آن را ازدستدادند. بنابراین فقط برنامهی سیاسیِ یارکشی از اقلیتها باقی ماند.
جبران تبعیضهای انباشته و تاریخی چون بهطور گسترده مورد توجه لیبرالها قرار داشت، استفاده از این شکاف نیاز به یک برنامهی سیاسی ستیزهجویانه داشت تا چپها بتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین ایدهی اقلیتها از اکثریت بیشترند، با اقلیتسازیِ افراطی و سیاستهای هویت پیگیری شد.
اگر در همه موضوعها به اقلیتها هویت و سازمان داده شود و همه اقلیتها با هم پیوند بخورند، از هر اکثریتی بیشتر میشوند. گرچه گامهای اولیه این ایده مثبت و سازنده است، اما با توجه به اکثریتستیزیای که نیاز دارد، گاهی دموکراسیستیز است و اغلب در گروی جداییطلبیِ قومی میشود.
چپها با توجه به شکستهای پیدرپی در سیاستهای اقتصادی بهسوی ایدههای سیاستهای هویت (بهویژه جنسیت و قومیت) رفتهاند و با اقلیتسازیِ افراطی (تا جایی که هر سال یک جنسیت و قومیت جدید کشف میکنند) به یارکشی از این گروهها برای پیشبرد برنامهی سیاسی میپردازند.
چپها معتقدند که گروههای قومی، جنسی و دینی نباید با لیبرالها همپیمان شوند و با برجستهسازی برنامههای چپ فرهنگی درپیِ یارکشی و ستیزند. تسخیر نهادهای بینالمللی، همراهی رسانهها و دانشگاهها و وجود منابع مالی و حمایتهای اطلاعاتی کشورهای منطقه هم تقویتکننده و انگیزاننده است.
ادامه دارد
#سیاست
#چپ
#انتقادی
#اقتصاد
#فرهنگ
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍
شوراگرایی، توزیعگرایی، اقلیتگرایی و ترجمهگرایی؛ مشکلاتِ اصلی چپ در ایران است. مشکلاتی که تصویری غیردموکراتیک و غیرملی از نیروهای چپ در ایران ارائه داده است. چپِ ایرانی در بحران است و چپِ شورایی با استفاده از گفتمان چپ فرهنگی، سایر گرایشها را مرعوب کرده و درخدمت درآورده است.
الف) شوراگرایی و کشورِ شوراها بهجای دموکراسی:
نیروهای چپ هنوز از ایدهی شکستخوردهی ادارهی شورایی عبور نکردهاند و معتقدند که کشورِ شوراها (شوروی) بر دموکراسیهای موجود برتری دارد. ایدهی ادارهی شورایی و سندیکاهای درونگرای صنفی با قواعدِ مخالفتِ مُجاز میتواند سازگار شود.
بنابراین از سرکوبِ تمامیتخواهانه در امان مانده و تنها برنامهی سیاسیِ چپ شده است. برنامهی اداره شورایی یا سیاستِ مردمی با نادیدهگیریِ فاجعهی کشورِ شوراهای واقعاً-موجود و اختلال در فهمِ تاریخیِ سوسیالها؛ ادارهی شورایی (جمهوریِ خلق) را امکانِ تأسیسِ کشورِ شوراها میداند.
اینچنین، سوسیالهای دموکرات مرعوب و درخدمتِ ایدهی پایانتاریخیِ کمونیسم شدهاند و اختلال در فهمِ تاریخی به ناتوانی از اندیشیدن و استقلال کشیده شد تا با ستیز با نولیبرالیسم، ستیز با مدرنیسم، ستیز با ملیگرایی و ستیز با اکثریت؛ از جریانهای دیگر یارکشی و اتحاد جدیدی ایجاد کند.
ب) توزیعگرایی و مبارزه با نولیبرالیسم:
چپِ ایرانی برنامهای برای تولید ثروت ندارد و تمام تمرکزش را بر توزیعِ ثروت قرار داده و با توجه به محدودیتهای ثروتِ ملی به سوی ثروتِ جهانی رفته و تمرکزشان برای تحققِ عدالت بر توزیعِ ثروت جهانی و مبارزه با (ناموجودِ) نولیبرالیسم است.
آنها همچون پدران فکریِ جهانیشان متوجه نیستند که مصادره و توزیعِ همهی ثروتهای موجود پس از مدتِ کوتاهی به بنبست و ویرانی میرسد. آنها حتی به برنامههای عدالت در موضوعهای مختلف نیاندیشدهاند و برای اجرای هیچ یک از برنامههای عدالت در اینسالها توضیحی ندادهاند.
بنابراین این جنگجویان عدالت اجتماعی بهجای پرداختن به جزئیاتِ امکانپذیریهای ۱.مالکیت عمومی، ۲.توزیعِ برابر داراییهای عمومی، ۳.سهیمشدن مردم (کارگران) در مالکیت و سودِ تولیدات و خدمات، ۴.مالیات سنگین بیننسلی، ۵.مالیات بر کل دارایی، ۶.کاهش ساعت کار، ۷.افزایش حداقل دستمزد، خدمات درمانیِ حمایتی، ۹.خدمات بهداشتیِ ارزان، ۱۰.خدماتِ باکیفیتِ برابر و ارزانِ آموزشی و ۱۱.تأمین اجتماعیِ فراگیر و توانمندساز از گروههای آسیبپذیر؛ به یکسانانگاری محدودیتهای عدالت و رفاه در تمام کشورها (بسته و آزاد) میپردازند و با آسیابِ بادی نولیبرالیسم میجنگند.
پ) اقلیتگرایی و پیامدهای ملیستیزانهی چپِ فرهنگی:
دو ایدهی ستیزهجویانهی؛ بیشتربودنِ اقلیت از اکثریت و کنسل-کالچر از چپ فرهنگی برخاست.
ایده کنسل-کالچر قبل از آنکه توسط چپ در ایران استفاده شود، در یک برنامهی دادخواهیِ پیشرو برای رسواسازی و شرمساری همکاری با قدرت استفاده شد.
و امکان بهرهگیری چپها از این برنامه ازبینرفت. درواقع چپها چون خودشان را از اهداف این برنامهی دادخواهیِ پیشرو (رسواسازی عادیسازانِ شر) میدیدند، به مقابله با آن برخاستند و ظرفیت بهرهگیری از آن را ازدستدادند. بنابراین فقط برنامهی سیاسیِ یارکشی از اقلیتها باقی ماند.
جبران تبعیضهای انباشته و تاریخی چون بهطور گسترده مورد توجه لیبرالها قرار داشت، استفاده از این شکاف نیاز به یک برنامهی سیاسی ستیزهجویانه داشت تا چپها بتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین ایدهی اقلیتها از اکثریت بیشترند، با اقلیتسازیِ افراطی و سیاستهای هویت پیگیری شد.
اگر در همه موضوعها به اقلیتها هویت و سازمان داده شود و همه اقلیتها با هم پیوند بخورند، از هر اکثریتی بیشتر میشوند. گرچه گامهای اولیه این ایده مثبت و سازنده است، اما با توجه به اکثریتستیزیای که نیاز دارد، گاهی دموکراسیستیز است و اغلب در گروی جداییطلبیِ قومی میشود.
چپها با توجه به شکستهای پیدرپی در سیاستهای اقتصادی بهسوی ایدههای سیاستهای هویت (بهویژه جنسیت و قومیت) رفتهاند و با اقلیتسازیِ افراطی (تا جایی که هر سال یک جنسیت و قومیت جدید کشف میکنند) به یارکشی از این گروهها برای پیشبرد برنامهی سیاسی میپردازند.
چپها معتقدند که گروههای قومی، جنسی و دینی نباید با لیبرالها همپیمان شوند و با برجستهسازی برنامههای چپ فرهنگی درپیِ یارکشی و ستیزند. تسخیر نهادهای بینالمللی، همراهی رسانهها و دانشگاهها و وجود منابع مالی و حمایتهای اطلاعاتی کشورهای منطقه هم تقویتکننده و انگیزاننده است.
ادامه دارد
#سیاست
#چپ
#انتقادی
#اقتصاد
#فرهنگ
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from 🌍📚 باشگاه علوم انسانی 📚🌎
نقدی بر چپ ایران
✍️ #مجید_توکلی
2️⃣ بخش دوم و پایانی
آنها به ضرورتهای ایجاد دولتِ مدرن (دولتِ ملی) در ایرانِ امروز بیتوجهند و با کوچکشماری نقش حکومتِ تمامیتخواه در تبعیضها و نادیدهگیری مسائل منطقهای و اهمیتِ نمادهای ملی برای همبستگی و صلح؛ مانع از حلِ مسئلهی ایراناند. پیوندهای اسلامهراسیستیزی با هویتطلبی قومی
در دانشگاه و رسانه جریان اصلی به خاورمیانه که میرسد، حمایت از سلفیهای جهادی و پیکارجویان شیعه میشود و فرهنگگرایانشان بهروشنی، اخوانی یا نوگرای دینی میشوند. گاهی بهسختی میتوان فهمید که حمایتهای دستگاههای اطلاعاتی همسایههاست یا بقایای امریکاستیزی (غربستیزی).
ت) ترجمهگرایی و گمکردنِ مسئلهی ایران:
دانشگاه و رسانه، خانهی چپها شده است. اما مسئلههای دانشگاه و رسانه نسبتی با مشکلات کشورهایی مانند ایران ندارد. اما چون پیشروبودن برای آنها اهمیت و اولویت دارد، انبوهی از مسائل دیگران و راهکارهای مشکلات آنها را ترجمه میکنند.
ایران برای آنها دردسرساز است. چون آنچه در متنهای آشفتهی کتابهای ترجمهشدهشان یا گفتگوهای سردرگم کافهنشینیشان هست، نسبتی با فریادها و دردهایی مردم ندارد. مسائل دیگران و راهکارهایشان برای ایران "نامسئله" است. بنابراین مردم اگر آنها را هم جدی بگیرند، مسخره میکنند.
سالهاست که آنها با تمرکز بر تغییر ذهن و باورِ مردم (کسانی که بیرون از قدرتند) میخواهند، گذشته، فرهنگ و داشتههای مردم را براندازند، سپس به جدال همهی دموکراسیها بروند و هر جریان و گروهِ رقیبی را که درپیِ دموکراسی است، براندازی کنند و شاید درنهایت به جدال با استبداد برسند.
امیدوارم فضا تغییر کند.
چپِ ایرانی باید بتواند با توجه به مسئلهی ایران، مسائل و راهکارهای متفکرانش را بازبینی و بازاندیشی کند و از مفهومها و بیان بومیِ استفاده کند. از تعارض و دوگانگی پرهیز کند و با تأکید بر مسئولیت شخصی در دوران تمامیتخواهی، تمرکزش را بر تغییر سیاسی بگذارد.
بیعدالتیها و تبعیضهای انباشته و تاریخی در ایران نیاز به برنامههای عدالت دارد که در یک ساختار پاسخگو هر دولتی باید برنامههای کارآمد و پایداری برای آن ارائه کند. اما همهی اینها مستلزم گذار به دموکراسی با تمرکز بر مسئلهی ایران و توجه به خواستهها و داشتههای ایرانیان است.
چپهای دموکراسیخواهِ ملی در ایران همیشه بودهاند. اما بهعللی صدایشان شنیده نمیشود. ایراندوستی، آزادیخواهی، فهمِ روزآمد از مسائل جهانی، تمرکز بر مسئلهی ایران، پذیرشِ اشتباهات گذشته (برای پیشگیری از خطای آیندگان) و پیگیری راهحلِ سیاسی برای مسائل، از ویژگیهای آنهاست.
#سیاست
#چپ
#انتقادی
#اقتصاد
#فرهنگ
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍
آنها به ضرورتهای ایجاد دولتِ مدرن (دولتِ ملی) در ایرانِ امروز بیتوجهند و با کوچکشماری نقش حکومتِ تمامیتخواه در تبعیضها و نادیدهگیری مسائل منطقهای و اهمیتِ نمادهای ملی برای همبستگی و صلح؛ مانع از حلِ مسئلهی ایراناند. پیوندهای اسلامهراسیستیزی با هویتطلبی قومی
در دانشگاه و رسانه جریان اصلی به خاورمیانه که میرسد، حمایت از سلفیهای جهادی و پیکارجویان شیعه میشود و فرهنگگرایانشان بهروشنی، اخوانی یا نوگرای دینی میشوند. گاهی بهسختی میتوان فهمید که حمایتهای دستگاههای اطلاعاتی همسایههاست یا بقایای امریکاستیزی (غربستیزی).
ت) ترجمهگرایی و گمکردنِ مسئلهی ایران:
دانشگاه و رسانه، خانهی چپها شده است. اما مسئلههای دانشگاه و رسانه نسبتی با مشکلات کشورهایی مانند ایران ندارد. اما چون پیشروبودن برای آنها اهمیت و اولویت دارد، انبوهی از مسائل دیگران و راهکارهای مشکلات آنها را ترجمه میکنند.
ایران برای آنها دردسرساز است. چون آنچه در متنهای آشفتهی کتابهای ترجمهشدهشان یا گفتگوهای سردرگم کافهنشینیشان هست، نسبتی با فریادها و دردهایی مردم ندارد. مسائل دیگران و راهکارهایشان برای ایران "نامسئله" است. بنابراین مردم اگر آنها را هم جدی بگیرند، مسخره میکنند.
سالهاست که آنها با تمرکز بر تغییر ذهن و باورِ مردم (کسانی که بیرون از قدرتند) میخواهند، گذشته، فرهنگ و داشتههای مردم را براندازند، سپس به جدال همهی دموکراسیها بروند و هر جریان و گروهِ رقیبی را که درپیِ دموکراسی است، براندازی کنند و شاید درنهایت به جدال با استبداد برسند.
امیدوارم فضا تغییر کند.
چپِ ایرانی باید بتواند با توجه به مسئلهی ایران، مسائل و راهکارهای متفکرانش را بازبینی و بازاندیشی کند و از مفهومها و بیان بومیِ استفاده کند. از تعارض و دوگانگی پرهیز کند و با تأکید بر مسئولیت شخصی در دوران تمامیتخواهی، تمرکزش را بر تغییر سیاسی بگذارد.
بیعدالتیها و تبعیضهای انباشته و تاریخی در ایران نیاز به برنامههای عدالت دارد که در یک ساختار پاسخگو هر دولتی باید برنامههای کارآمد و پایداری برای آن ارائه کند. اما همهی اینها مستلزم گذار به دموکراسی با تمرکز بر مسئلهی ایران و توجه به خواستهها و داشتههای ایرانیان است.
چپهای دموکراسیخواهِ ملی در ایران همیشه بودهاند. اما بهعللی صدایشان شنیده نمیشود. ایراندوستی، آزادیخواهی، فهمِ روزآمد از مسائل جهانی، تمرکز بر مسئلهی ایران، پذیرشِ اشتباهات گذشته (برای پیشگیری از خطای آیندگان) و پیگیری راهحلِ سیاسی برای مسائل، از ویژگیهای آنهاست.
#سیاست
#چپ
#انتقادی
#اقتصاد
#فرهنگ
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from سیاست شناسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چرا نظامهای استبدادی مخالف شادی هستند؟
در نظریه اریک برن کودک در ابتدا موجودی کنجکاو و شاد است، به راحتی ابراز احساسات میکند و سرشار از شور زندگی و خلاقیت است؛ اما والد سرزنشگر این شرایط را تاب نمیآورد و او را به کودک مطیع تبدیل مینماید.
آنچه در نظام استبدادی اهمیت دارد کنترل شهروندان است. برخی ویژگیهای شهروند شاد همچون شور و هیجان با اهداف نظامهای تمامیتخواه همخوان نیست؛ شادی تهدیدی برای حفظ و کنترل قدرت محسوب میشود.
شادی میتواند انگیزه و حرکت ایجاد نماید اما حکومتهای استبدادی معمولاً وضعیتهای خاموش و بیانگیزه را ترجیح میدهند. آدمهای غمگین مطیعتر هستند؛ «غمناکی و غلامی» دو درس کلیدی در نظامهای استبدادی است.
اما اوضاع همیشه اینطور نمیماند؛ گاهی این کودک مطیع «عصیانگری» میکند و دودمان استبداد و تمامیت خواهی را به باد میدهد.
💠کانال حسن باقری نیا
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
در نظریه اریک برن کودک در ابتدا موجودی کنجکاو و شاد است، به راحتی ابراز احساسات میکند و سرشار از شور زندگی و خلاقیت است؛ اما والد سرزنشگر این شرایط را تاب نمیآورد و او را به کودک مطیع تبدیل مینماید.
آنچه در نظام استبدادی اهمیت دارد کنترل شهروندان است. برخی ویژگیهای شهروند شاد همچون شور و هیجان با اهداف نظامهای تمامیتخواه همخوان نیست؛ شادی تهدیدی برای حفظ و کنترل قدرت محسوب میشود.
شادی میتواند انگیزه و حرکت ایجاد نماید اما حکومتهای استبدادی معمولاً وضعیتهای خاموش و بیانگیزه را ترجیح میدهند. آدمهای غمگین مطیعتر هستند؛ «غمناکی و غلامی» دو درس کلیدی در نظامهای استبدادی است.
اما اوضاع همیشه اینطور نمیماند؛ گاهی این کودک مطیع «عصیانگری» میکند و دودمان استبداد و تمامیت خواهی را به باد میدهد.
💠کانال حسن باقری نیا
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @politicology
Forwarded from سیاست شناسی
حسینقلیخان مخبرالدوله، وزیر پست و تلگراف مظفرالدین شاه که برای جلوگیری از ارتباط مشروطه خواهان ومردم باهم، تمام سیمهای تلگراف تهران را قطع کرد!
و این اولین سابقه فیلترینگ در ایران بوده!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
و این اولین سابقه فیلترینگ در ایران بوده!
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
Forwarded from در جستجوی حقیقت (دکتر محمد باقر تاج الدین)
🔵برگی از یک کتاب
🟪سیاستِ شادکامی
✳️«در عمق کوه های هیمالیا که بین هند و چین واقع شده است، کشور کوچک بوتان با مسلک بودایی جای گرفته است: سرزمینی با کوه های بلند، جنگل های انبوه، جویبارها و رودخانه هایی که از یخچال های طبیعی سرچشمه گرفته اند. اما هیچ یک از اینها به چشم گردشگران خارجی نمی آید. بوتان تا دهۀ 1960 تقریبا برای جهان خارج ناشناخته بود. فقر، بی سوادی و مرگ و میر نوزادان این کشور را در ردیف بدترین کشورها قرار داده بود. ولی در سال 1972 چیزی نامتعارف در این کشور دورافتاده رخ داد که توجه مردم سرتاسر جهان را به خود جلب کرده. پادشاه جدید، جی جم سینگی وانچوک اعلام کرد که از این پس معیار اصلی ملت او برای اندازه گیری پیشرفت "شادکامی ناخالص ملی" خواهد بود و نه "تولید ناخالص ملی". او با بیان طرح توسعۀ پنج ساله اعلام کرد:«اگر در پایان زمان طرح، ملت ما شادکام تر از پیش نشوند باید بدانیم که طرح ما شکست خورده است».
چهار رکن شادکامی ناخالص ملی در این کشور عبارتند از:
1.حکمرانی خوب و استقرار دموکراسی: اگرچه ملت بوتان به نظر از حکمران شان رضایت زیادی دارند اما وانچوک شاه به این نتیجه رسیده است که دموکراسی در دراز مدت مطمئن ترین ضمانت شادکامی را در اختیار ما می گذارد.
2.توسعۀ اجتماعی-اقتصادی با ثبات و عادلانه: با جدیت از رشد اقتصادی حمایت می شود، اما حکومت عالماً و عامداً از رشد سریع و غیر عادلانه اجتناب می کند برای این که در درازمدت گسترش آرام تر و یکنواخت تری را حفظ کند.
3.صیانت از محیط زیست: رشد اقتصادی مدام فدا می شود تا برای حفاظت از محیط زیست و بیرای حفظ زیبایی طبیعی آن برای نسل های آینده.
4.صیانت از فرهنگ: حکومت نه تنها به دنبال حفظ مولفه های خاصی از فرهنگ سنتی بوتان است بلکه در صدد این است که ارزش هایی مانند: مشارکت داوطلبانه و خدمت به دیگران، مدارا، همکاری و توازن هماهنگ میان خانواده، کار و فراغت را نیز ارتقاء دهد.
#شاد_کامی
#سیاست
#شهروندان
#کیفیت_زندگی
◀️سیاست شادکامی(1396)، دِرِک باک، ترجمه نرگس سلحشور، تهران: نشر نگاه معاصر، صص 10-11
@tajeddin_mohammadbagher
🟪سیاستِ شادکامی
✳️«در عمق کوه های هیمالیا که بین هند و چین واقع شده است، کشور کوچک بوتان با مسلک بودایی جای گرفته است: سرزمینی با کوه های بلند، جنگل های انبوه، جویبارها و رودخانه هایی که از یخچال های طبیعی سرچشمه گرفته اند. اما هیچ یک از اینها به چشم گردشگران خارجی نمی آید. بوتان تا دهۀ 1960 تقریبا برای جهان خارج ناشناخته بود. فقر، بی سوادی و مرگ و میر نوزادان این کشور را در ردیف بدترین کشورها قرار داده بود. ولی در سال 1972 چیزی نامتعارف در این کشور دورافتاده رخ داد که توجه مردم سرتاسر جهان را به خود جلب کرده. پادشاه جدید، جی جم سینگی وانچوک اعلام کرد که از این پس معیار اصلی ملت او برای اندازه گیری پیشرفت "شادکامی ناخالص ملی" خواهد بود و نه "تولید ناخالص ملی". او با بیان طرح توسعۀ پنج ساله اعلام کرد:«اگر در پایان زمان طرح، ملت ما شادکام تر از پیش نشوند باید بدانیم که طرح ما شکست خورده است».
چهار رکن شادکامی ناخالص ملی در این کشور عبارتند از:
1.حکمرانی خوب و استقرار دموکراسی: اگرچه ملت بوتان به نظر از حکمران شان رضایت زیادی دارند اما وانچوک شاه به این نتیجه رسیده است که دموکراسی در دراز مدت مطمئن ترین ضمانت شادکامی را در اختیار ما می گذارد.
2.توسعۀ اجتماعی-اقتصادی با ثبات و عادلانه: با جدیت از رشد اقتصادی حمایت می شود، اما حکومت عالماً و عامداً از رشد سریع و غیر عادلانه اجتناب می کند برای این که در درازمدت گسترش آرام تر و یکنواخت تری را حفظ کند.
3.صیانت از محیط زیست: رشد اقتصادی مدام فدا می شود تا برای حفاظت از محیط زیست و بیرای حفظ زیبایی طبیعی آن برای نسل های آینده.
4.صیانت از فرهنگ: حکومت نه تنها به دنبال حفظ مولفه های خاصی از فرهنگ سنتی بوتان است بلکه در صدد این است که ارزش هایی مانند: مشارکت داوطلبانه و خدمت به دیگران، مدارا، همکاری و توازن هماهنگ میان خانواده، کار و فراغت را نیز ارتقاء دهد.
#شاد_کامی
#سیاست
#شهروندان
#کیفیت_زندگی
◀️سیاست شادکامی(1396)، دِرِک باک، ترجمه نرگس سلحشور، تهران: نشر نگاه معاصر، صص 10-11
@tajeddin_mohammadbagher