Forwarded from فراسوی سیاست (Abbas Khalaji)
🔷 نگاه ذبیحالله دروغگو و جاعل و با استعداد
■ دستمزد دروغبافی!
➕ذبیحالله منصوری هر روز صبح به دفتر کارش در روزنامه میرفت و در دفترش مشغول به کار میشد. همیشه و هر روز از قبل برایش یک بطری مشروب در یک کاسه یخ مهیا میکردند و برایش روی میزش میگذاشتند. ذبیحالله تا ظهر آرام آرام بطری مشروب را در لیوان میریخت،جرعهجرعه آن را مینوشید و مینوشت! در روزنامهای که مطالبش را به صورت ستون روزانه چاپ میکردند (ستونهایی که بعداً جمعآوری و تبدیل به کتاب میشد)، به او متناسب با تعداد کلمات نگارششده دستمزد میدادند، و بنابراین طولانینویسی به نفعش بود. نثری روان داشت که راحت از قلمش جاری میشد؛ به علاوه قدرت تخیلی عالی نیز داشت که آن را با اطلاعات عمومی گسترده (ولی پرغلط و سطحیش) مخلوط میکرد. این بود که معمولاً اگر کتابی را "ترجمه" میکرد، آن "ترجمه" معمولاً چند برابر کتاب اصلی میشد. در این میان حذف بعضی قسمتهای نامطلوب و اضافه کردن کلی مطلب جدید در دستور کار همیشگیاش بود. این مطالب اضافه شده در کارهای "تاریخی"، همیشه حاصل تخیلات یا اطلاعات ناقص و مغلوط او بود و هیچ گونه سند یا مطالعه یا پژوهش تاریخی در پشتِ خود نداشت. به این ترتیب تقریباً تمام اطلاعاتی که مثلاً در "ترجمه"ی کتاب "خداوند قلعه الموت" یا در"خواجهی تاجدار" یا هر کتاب دیگرش به خورد خواننده میدهد غلط و غیرتاریخی است (و معمولاً حجم "ترجمه" چند برابر خود کتاب اصلی است).
➕ذبیحالله آماده بود تا مناسب با روحیات زمانه و آنچه مردم میپسندیدند هر گونه جعل تاریخی انجام دهد و به خورد مردم دهد. فهمیده بود که مردم معمولاً خیلی اهمیتی به حقیقت نمیدهند، و آنانی هم که برایشان مهم است خیلی حوصلهی تحقیق و تفحص ندارند. چون آن زمانها مخلوطی از ملیگرایی و تشیع مُد روز بود "امام حسین و ایرانیان" را نوشت. کنفرانسی که هیچ گاه صورت نگرفته بود جعل کرد و حاصلِ مقالات آن کنفرانس خیالی را تحت عنوان کتاب "ترجمهشده"ای با عنوان "امام صادق، مغز متفکر شیعیان" چاپ کرد. کتابی از هانری کوربن (محقق بزرگ فرانسوی) با عنوان "ملاصدرا" "ترجمه" کرد، و هانری کوربن وقتی این را شنید تعجب کرد که چگونه کتابی که هرگز ننوشته در یک کتاب نسبتاً قطور ترجمه شده! البته اگر آن کتاب را میخواند احتمالاً تعجبش از حجم مهملاتی که به اسمِ او به مردم قالب شده بود به خشم تبدیل میشد.
➕کتابهای ذبیحالله منصوری تا همین امروز آفتِ تاریخخوانی و تاریخدانی در میان مردممان بوده است. کتابهایش هنوز بسیار پرخواننده است و خیل عظیمی از اشخاصی را تربیت کرده که با اعتماد به نفس کامل در مورد شخصیتهای تاریخی چون آقامحمدخان یا حسن صباح یا استالین یا شاهاسماعیل یا حتی شخصیت ساختگی سینوهه صحبت میکنند و فکر میکنند که بدین واسطه تاریخدانند!
http://t.me/zistboommedia
@zistboommedia
#ذبیحالله_منصوری #جاعل_با_استعداد #دستمزد_دروغبافی
@akhalaji
■ دستمزد دروغبافی!
➕ذبیحالله منصوری هر روز صبح به دفتر کارش در روزنامه میرفت و در دفترش مشغول به کار میشد. همیشه و هر روز از قبل برایش یک بطری مشروب در یک کاسه یخ مهیا میکردند و برایش روی میزش میگذاشتند. ذبیحالله تا ظهر آرام آرام بطری مشروب را در لیوان میریخت،جرعهجرعه آن را مینوشید و مینوشت! در روزنامهای که مطالبش را به صورت ستون روزانه چاپ میکردند (ستونهایی که بعداً جمعآوری و تبدیل به کتاب میشد)، به او متناسب با تعداد کلمات نگارششده دستمزد میدادند، و بنابراین طولانینویسی به نفعش بود. نثری روان داشت که راحت از قلمش جاری میشد؛ به علاوه قدرت تخیلی عالی نیز داشت که آن را با اطلاعات عمومی گسترده (ولی پرغلط و سطحیش) مخلوط میکرد. این بود که معمولاً اگر کتابی را "ترجمه" میکرد، آن "ترجمه" معمولاً چند برابر کتاب اصلی میشد. در این میان حذف بعضی قسمتهای نامطلوب و اضافه کردن کلی مطلب جدید در دستور کار همیشگیاش بود. این مطالب اضافه شده در کارهای "تاریخی"، همیشه حاصل تخیلات یا اطلاعات ناقص و مغلوط او بود و هیچ گونه سند یا مطالعه یا پژوهش تاریخی در پشتِ خود نداشت. به این ترتیب تقریباً تمام اطلاعاتی که مثلاً در "ترجمه"ی کتاب "خداوند قلعه الموت" یا در"خواجهی تاجدار" یا هر کتاب دیگرش به خورد خواننده میدهد غلط و غیرتاریخی است (و معمولاً حجم "ترجمه" چند برابر خود کتاب اصلی است).
➕ذبیحالله آماده بود تا مناسب با روحیات زمانه و آنچه مردم میپسندیدند هر گونه جعل تاریخی انجام دهد و به خورد مردم دهد. فهمیده بود که مردم معمولاً خیلی اهمیتی به حقیقت نمیدهند، و آنانی هم که برایشان مهم است خیلی حوصلهی تحقیق و تفحص ندارند. چون آن زمانها مخلوطی از ملیگرایی و تشیع مُد روز بود "امام حسین و ایرانیان" را نوشت. کنفرانسی که هیچ گاه صورت نگرفته بود جعل کرد و حاصلِ مقالات آن کنفرانس خیالی را تحت عنوان کتاب "ترجمهشده"ای با عنوان "امام صادق، مغز متفکر شیعیان" چاپ کرد. کتابی از هانری کوربن (محقق بزرگ فرانسوی) با عنوان "ملاصدرا" "ترجمه" کرد، و هانری کوربن وقتی این را شنید تعجب کرد که چگونه کتابی که هرگز ننوشته در یک کتاب نسبتاً قطور ترجمه شده! البته اگر آن کتاب را میخواند احتمالاً تعجبش از حجم مهملاتی که به اسمِ او به مردم قالب شده بود به خشم تبدیل میشد.
➕کتابهای ذبیحالله منصوری تا همین امروز آفتِ تاریخخوانی و تاریخدانی در میان مردممان بوده است. کتابهایش هنوز بسیار پرخواننده است و خیل عظیمی از اشخاصی را تربیت کرده که با اعتماد به نفس کامل در مورد شخصیتهای تاریخی چون آقامحمدخان یا حسن صباح یا استالین یا شاهاسماعیل یا حتی شخصیت ساختگی سینوهه صحبت میکنند و فکر میکنند که بدین واسطه تاریخدانند!
http://t.me/zistboommedia
@zistboommedia
#ذبیحالله_منصوری #جاعل_با_استعداد #دستمزد_دروغبافی
@akhalaji
Telegram
مدرسه علوم انسانی
🔹من یک معلم هستم.
🔹️شنونده ی خوبی باشیم.
🔹خوب زندگی کردن به آموزش نیاز دارد.
🔹علوم انسانی را برای بهتر زیستن بیاموزیم.
🔹️من کامل نیستم، همه ی حقیقت هم در نزد من نیست.
🔹مطالب منتشر شده فقط جهت تبادل اندیشه و تفکر است والزاماً نظر بنده نیست.
🔹️شنونده ی خوبی باشیم.
🔹خوب زندگی کردن به آموزش نیاز دارد.
🔹علوم انسانی را برای بهتر زیستن بیاموزیم.
🔹️من کامل نیستم، همه ی حقیقت هم در نزد من نیست.
🔹مطالب منتشر شده فقط جهت تبادل اندیشه و تفکر است والزاماً نظر بنده نیست.