Forwarded from تاریخ معاصـر ایران
چطور تنها شعبه دانشگاه هاروارد در ایران به دانشگاه امام صادق تغییر پیدا کرد
یاداشتی از پوریا بختیاری
دهه ۱۳۴۰ یکی از طلاییترین دهههای اقتصادی در ایران بود..
دورانی که تورم تک رقمی و رشد اقتصادی خوبی را شاهد بودیم ..
در این دوران صنایع بزرگی شکل گرفتند و کارخانههای متعددی تاسیس شد ..
مینو، کفش ملی، ذوبآهن، تراکتورسازی و…
همه در آن دوران راه افتادند.
با رشد و توسعه این صنایع، کارآفرینان و صنعتگران به فکر تربیت نسل بعد از خود افتادند تلاش کردند مدیران خوبی تربیت کنند.
سال ۱۳۴۸ حبیب لاجوردی با همکاری محمدتقی برخوردار موسسه آموزشی را در تهران تحت عنوان “مرکز مطالعات مدیریت ایران” را راه انداختند، این مرکز تنها شعبه هاروارد در ایران بود.
هدف از تاسیس این مجموعه تربیت نسل جدید مدیران و کارشناسانی بود که با علوم روز دنیا آشنا باشند، دیدگاه مدیریتی خوبی پیدا کنند تا بتوانند یک بازوی مدیریتی قابل اطمینان در سازمانها و صنایع باشند.
این مؤسسه غیردولتی بود و هیئت امنایی اداره میشد که متشکل از دوازده کارآفرین و مدیر صنعتی برجسته بود.
بزرگانی مثل سیاوش ارجمند(گروه ارج)،
هدایت الله بهبهانی (شرکت جنرال)،
خسروشاهی(مینو)،
محمود رضایی(مس سرچشمه)،
عبدالعلی فرمانفرمائیان(نفت پارس)
عضو هیئت امنای این دانشگاه بودند.
بعد از انقلاب ۵۷، اموال و کارخانجات بسیاری از صنعتگران و فعالین اقتصادی مصادره شد.
با مصادره شدن اموال لاجوردی و برخورداری و برخی دیگر از اعضای هیئت امنا و فراری دادن این افراد به خارج از ایران، موسسه هاروارد هم تصرف شد.
با تصرف هاروارد نام موسسه به دانشگاه امام صادق تغییر پیدا کرد، و مدیریتش هم به محمدرضا مهدوی کنی داده شد.
مهدوی کنی سیستم آموزشی دانشگاه را تغییر داد به این صورت که مدل آموزش دانشگاه ترکیبی از علوم جدید و علوم حوزوی شد.
هدف دانشگاه امام صادق، تربیت دانشآموختگانی با توانایی علمی بالا در یکی از رشتههای نوین دانشگاهی همراه با دانش دینی برای مدیریت کشور بود.
به این صورت که افراد بتوانند پس از فارغ التحصیلی از این دانشگاه در سمتهای مدیریتی مهم کشور مشغول به کار شوند.
امروز در هیئت امنای امام صادق صنعتگر و فعال اقتصادی دیده نمیشود، در موسسه هاروارد در دهه ۵۰ دروس مدیریت با نظارت اعضای هیئت علمی دانشگاه هاروارد تدریس می شد ..
ولی امروز بیشتر نظارت حوزی بر این دانشگاه حاکم است و نه نظارت علمی، عمده دروس در آن دوران با زبان انگلیسی تدریس میشد و الان نقش زبان عربی پر رنگتر است.
دانشگاه هاروارد جزو برترین موسسههای آموزشی در دنیا محسوب می شود و خروجیهای این دانشگاه افرادی مثل اوباما و بیل گیتس و سندبرگ و مریم میرزاخانی هستند ..
ولی دانشگاه امام صادق، رتبه و درجه علمی بالایی ندارد، خروجیهای این دانشگاه هم افرادی مثل سعید جلیلی و علی باقری و حجت عبدالملکی هستند که عموما در دولتهای مختلف سمتهای مدیریتی مهمی دارند.
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
یاداشتی از پوریا بختیاری
دهه ۱۳۴۰ یکی از طلاییترین دهههای اقتصادی در ایران بود..
دورانی که تورم تک رقمی و رشد اقتصادی خوبی را شاهد بودیم ..
در این دوران صنایع بزرگی شکل گرفتند و کارخانههای متعددی تاسیس شد ..
مینو، کفش ملی، ذوبآهن، تراکتورسازی و…
همه در آن دوران راه افتادند.
با رشد و توسعه این صنایع، کارآفرینان و صنعتگران به فکر تربیت نسل بعد از خود افتادند تلاش کردند مدیران خوبی تربیت کنند.
سال ۱۳۴۸ حبیب لاجوردی با همکاری محمدتقی برخوردار موسسه آموزشی را در تهران تحت عنوان “مرکز مطالعات مدیریت ایران” را راه انداختند، این مرکز تنها شعبه هاروارد در ایران بود.
هدف از تاسیس این مجموعه تربیت نسل جدید مدیران و کارشناسانی بود که با علوم روز دنیا آشنا باشند، دیدگاه مدیریتی خوبی پیدا کنند تا بتوانند یک بازوی مدیریتی قابل اطمینان در سازمانها و صنایع باشند.
این مؤسسه غیردولتی بود و هیئت امنایی اداره میشد که متشکل از دوازده کارآفرین و مدیر صنعتی برجسته بود.
بزرگانی مثل سیاوش ارجمند(گروه ارج)،
هدایت الله بهبهانی (شرکت جنرال)،
خسروشاهی(مینو)،
محمود رضایی(مس سرچشمه)،
عبدالعلی فرمانفرمائیان(نفت پارس)
عضو هیئت امنای این دانشگاه بودند.
بعد از انقلاب ۵۷، اموال و کارخانجات بسیاری از صنعتگران و فعالین اقتصادی مصادره شد.
با مصادره شدن اموال لاجوردی و برخورداری و برخی دیگر از اعضای هیئت امنا و فراری دادن این افراد به خارج از ایران، موسسه هاروارد هم تصرف شد.
با تصرف هاروارد نام موسسه به دانشگاه امام صادق تغییر پیدا کرد، و مدیریتش هم به محمدرضا مهدوی کنی داده شد.
مهدوی کنی سیستم آموزشی دانشگاه را تغییر داد به این صورت که مدل آموزش دانشگاه ترکیبی از علوم جدید و علوم حوزوی شد.
هدف دانشگاه امام صادق، تربیت دانشآموختگانی با توانایی علمی بالا در یکی از رشتههای نوین دانشگاهی همراه با دانش دینی برای مدیریت کشور بود.
به این صورت که افراد بتوانند پس از فارغ التحصیلی از این دانشگاه در سمتهای مدیریتی مهم کشور مشغول به کار شوند.
امروز در هیئت امنای امام صادق صنعتگر و فعال اقتصادی دیده نمیشود، در موسسه هاروارد در دهه ۵۰ دروس مدیریت با نظارت اعضای هیئت علمی دانشگاه هاروارد تدریس می شد ..
ولی امروز بیشتر نظارت حوزی بر این دانشگاه حاکم است و نه نظارت علمی، عمده دروس در آن دوران با زبان انگلیسی تدریس میشد و الان نقش زبان عربی پر رنگتر است.
دانشگاه هاروارد جزو برترین موسسههای آموزشی در دنیا محسوب می شود و خروجیهای این دانشگاه افرادی مثل اوباما و بیل گیتس و سندبرگ و مریم میرزاخانی هستند ..
ولی دانشگاه امام صادق، رتبه و درجه علمی بالایی ندارد، خروجیهای این دانشگاه هم افرادی مثل سعید جلیلی و علی باقری و حجت عبدالملکی هستند که عموما در دولتهای مختلف سمتهای مدیریتی مهمی دارند.
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
Forwarded from تاریخ معاصـر ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این مصاحبه کوتاه را با دقت گوش کنید و ببیند
متوجه خواهید شد که مملکت را چه کسانی اداره می کنند..
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
متوجه خواهید شد که مملکت را چه کسانی اداره می کنند..
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
Forwarded from تاریخ معاصـر ایران
میراث شوم حزب توده..
یادداشتی از دکتر علی سرزعیم
حزب توده ماندگارترین و بدیمنترین فعالیت تشکیلاتی دوران معاصر ماست که میراث شومی برجا گذاشت.
یکی از آنها، سنت حمله به گوینده یک دیدگاه به جای نقد آن پیام است.
روشی که حزب توده به کار میبرد آن بود که تلاش میکرد اعتبار گوینده را نزد دیگر مخاطبان آن پیام به شکلهای مختلف مخدوش کند تا شانس شنیده شدن یک پیام کم شود.
به لحاظ منطقی درستی یا نادرستی یک پیام ربطی به شخصیت گوینده یک پیام ندارد اما به لحاظ تبلیغاتی انسانها بین اعتبار گوینده و صحت پیام رابطه ای برقرار میکنند
یعنی اگر بدترین آدم روی زمین مثلا صدام، حرف درستی بزند، به لحاظ منطقی باید آن حرف درست را پذیرفت فارغ از اینکه گوینده شخصیت منفوری است.
اما به لحاظ تبلیغی و روانشناسی تبلیغات مسئله اینگونه نیست.
انسانها به سرعت بین اعتبار گوینده و درستی یا نادرستی پیام پیوند قائل میشوند.
به عنوان مثال فرض کنید صدام بگوید نباید مخالفان را سرکوب کرد!
این حرف فارغ از اینکه صدام خود بدترین جنایات را در حق مخالفانش انجام داده درست است اما کسی این حرف را از زبان صدام نمیخرد.
البته وقتی زمان بگذرد افراد پیام را مستقل از گوینده در نظر میگیرند.
این واقعیت که پذیرش یا نپذیرفتن یک پیام خصوصا در خیلی کوتاه مدت تابعی از اعتبار گوینده است مستمسکی برای سوءاستفاده میان هواداران حزب توده ایجاد کرد.
آنها تلاش میکردند به بهانههای درست یا دروغین اعتبار کسانی که دیدگاههای مخالف را مطرح میکردند از بین ببرند و آنها را ترور شخصیت کنند.
اینکه هیچ انسانی معصوم نیست و هر کس نقطه ضعف، خطا یا آسیبپذیریهایی دارد فرصتی فراهم میکرد تا با کنکاش در احوالات شخصی مخالفان، واقعیاتی را در مورد وی افشا کنند تا به زعم خود او را نزد دیگر مخاطبان منکوب کنند.
معمولا پا را فراتر میگذاشتند و تهمتها، دروغها و امور ناروایی را به مخالف خود نسبت میدادند و وی ناخودآگاه در موضع دفاع قرار میگرفت و به جای اینکه از دیدگاه خود دفاع کند مجبور می شد انرژی و اهتمام خود را صرف دفاع از شرافت و سلامت نفس خود کند.
این تکنیک شوربختانه کارآمد است زیرا ذهن مخاطب را از پیام منحرف میکند خصوصا وقتی پیام درست است و دست آنها از ایراد اشکال به آن خالی است.
یکی از معروفترین حربههای مورد استفاده هواداران حزب توده این بود که تلاش میکردند انگیزه خوانی کنند و چون هیچ کس واقعا نمی تواند ذهن کس دیگر را بخواند اقسام تصورات خود را به عنوان انگیزه اصلی به افراد منتسب میکردند.
دکتر سروش در کتاب «ایدئولوژی شیطانی» فصلی در این رابطه دارد با عنوان «انگیزه یا انگیخته» و تمام حرف او این است که به جای تلاش برای انگیزه خوانی و افشای انگیزههایی که تصور می کنیم کشف کرده ایم بیاییم روی انگیخته یعنی محتوای پیام متمرکز شویم.
در دوران انقلاب اگر کسی با تندروی انقلابیون مخالفت میکرد به جای شنیدن این نقد و ارزیابی منطقی آن نقد، بلافاصله گفته میشد اگر فرد با رفتارهای انقلابی مخالفت دارد حتما نفعی در حفظ وضع موجود دارد که با این تلاشها برای تغییر مخالفت میکنی.
گاه این شکل برخورد به جایی میرسید که به گوینده میگفتند حتما پول گرفته ای که چنین نقدهایی میکنی یا مزدوری و از این دست اتهامهای ناروا.
روشن است که همه اینها در راستای همان تخریب اعتبار برای فرار از نقد یک پیام است. وقتی نمیتوان یک پیام درست را رد کرد و نمیتوان برای رد آن ادلهای جور کرد بهترین کار-اگرچه غیراخلاقی است- تخریب گوینده است.
یادم هست زمانی که مطبوعات بسته شد در تلویزیون اعلام شد که در خانه مسعود بهنود مقداری مواد مخدر کشف شده است. وجود یا عدم وجود مواد مخدر ربطی به درستی یا نادرستی نوشته های مسعود بهنود و مجرم بودن یا بی گناه بودن او در قبال نوشته هایش نداشت اما هدف تخریب او بود تا آن موضوع دیگر کم اهمیت جلوه کند.
این روزها در فضای مجازی نیز دوباره با همین شکل از واکنش از سوی برخی افراد روبرو هستیم.
بهترین واکنش در مقابل چنین تاکتیک ناروایی، وارد نشدن در این بازی است. زمانی عباس عبدی می گفت هرگاه در مناظره ها فرد شروع به انگیزهخوانی میکند من گفتگو را قطع میکنم و ادامه نمیدهم زیرا میفهمم که شخص از روی ضعف به این حربه های کثیف رو آورده است.
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
نورالدین کیانوری؛ رهبر کمـونیست حزب توده که دوبار آیت الله خمینی و انقلابش را نجات داد!👇
یادداشتی از دکتر علی سرزعیم
حزب توده ماندگارترین و بدیمنترین فعالیت تشکیلاتی دوران معاصر ماست که میراث شومی برجا گذاشت.
یکی از آنها، سنت حمله به گوینده یک دیدگاه به جای نقد آن پیام است.
روشی که حزب توده به کار میبرد آن بود که تلاش میکرد اعتبار گوینده را نزد دیگر مخاطبان آن پیام به شکلهای مختلف مخدوش کند تا شانس شنیده شدن یک پیام کم شود.
به لحاظ منطقی درستی یا نادرستی یک پیام ربطی به شخصیت گوینده یک پیام ندارد اما به لحاظ تبلیغاتی انسانها بین اعتبار گوینده و صحت پیام رابطه ای برقرار میکنند
یعنی اگر بدترین آدم روی زمین مثلا صدام، حرف درستی بزند، به لحاظ منطقی باید آن حرف درست را پذیرفت فارغ از اینکه گوینده شخصیت منفوری است.
اما به لحاظ تبلیغی و روانشناسی تبلیغات مسئله اینگونه نیست.
انسانها به سرعت بین اعتبار گوینده و درستی یا نادرستی پیام پیوند قائل میشوند.
به عنوان مثال فرض کنید صدام بگوید نباید مخالفان را سرکوب کرد!
این حرف فارغ از اینکه صدام خود بدترین جنایات را در حق مخالفانش انجام داده درست است اما کسی این حرف را از زبان صدام نمیخرد.
البته وقتی زمان بگذرد افراد پیام را مستقل از گوینده در نظر میگیرند.
این واقعیت که پذیرش یا نپذیرفتن یک پیام خصوصا در خیلی کوتاه مدت تابعی از اعتبار گوینده است مستمسکی برای سوءاستفاده میان هواداران حزب توده ایجاد کرد.
آنها تلاش میکردند به بهانههای درست یا دروغین اعتبار کسانی که دیدگاههای مخالف را مطرح میکردند از بین ببرند و آنها را ترور شخصیت کنند.
اینکه هیچ انسانی معصوم نیست و هر کس نقطه ضعف، خطا یا آسیبپذیریهایی دارد فرصتی فراهم میکرد تا با کنکاش در احوالات شخصی مخالفان، واقعیاتی را در مورد وی افشا کنند تا به زعم خود او را نزد دیگر مخاطبان منکوب کنند.
معمولا پا را فراتر میگذاشتند و تهمتها، دروغها و امور ناروایی را به مخالف خود نسبت میدادند و وی ناخودآگاه در موضع دفاع قرار میگرفت و به جای اینکه از دیدگاه خود دفاع کند مجبور می شد انرژی و اهتمام خود را صرف دفاع از شرافت و سلامت نفس خود کند.
این تکنیک شوربختانه کارآمد است زیرا ذهن مخاطب را از پیام منحرف میکند خصوصا وقتی پیام درست است و دست آنها از ایراد اشکال به آن خالی است.
یکی از معروفترین حربههای مورد استفاده هواداران حزب توده این بود که تلاش میکردند انگیزه خوانی کنند و چون هیچ کس واقعا نمی تواند ذهن کس دیگر را بخواند اقسام تصورات خود را به عنوان انگیزه اصلی به افراد منتسب میکردند.
دکتر سروش در کتاب «ایدئولوژی شیطانی» فصلی در این رابطه دارد با عنوان «انگیزه یا انگیخته» و تمام حرف او این است که به جای تلاش برای انگیزه خوانی و افشای انگیزههایی که تصور می کنیم کشف کرده ایم بیاییم روی انگیخته یعنی محتوای پیام متمرکز شویم.
در دوران انقلاب اگر کسی با تندروی انقلابیون مخالفت میکرد به جای شنیدن این نقد و ارزیابی منطقی آن نقد، بلافاصله گفته میشد اگر فرد با رفتارهای انقلابی مخالفت دارد حتما نفعی در حفظ وضع موجود دارد که با این تلاشها برای تغییر مخالفت میکنی.
گاه این شکل برخورد به جایی میرسید که به گوینده میگفتند حتما پول گرفته ای که چنین نقدهایی میکنی یا مزدوری و از این دست اتهامهای ناروا.
روشن است که همه اینها در راستای همان تخریب اعتبار برای فرار از نقد یک پیام است. وقتی نمیتوان یک پیام درست را رد کرد و نمیتوان برای رد آن ادلهای جور کرد بهترین کار-اگرچه غیراخلاقی است- تخریب گوینده است.
یادم هست زمانی که مطبوعات بسته شد در تلویزیون اعلام شد که در خانه مسعود بهنود مقداری مواد مخدر کشف شده است. وجود یا عدم وجود مواد مخدر ربطی به درستی یا نادرستی نوشته های مسعود بهنود و مجرم بودن یا بی گناه بودن او در قبال نوشته هایش نداشت اما هدف تخریب او بود تا آن موضوع دیگر کم اهمیت جلوه کند.
این روزها در فضای مجازی نیز دوباره با همین شکل از واکنش از سوی برخی افراد روبرو هستیم.
بهترین واکنش در مقابل چنین تاکتیک ناروایی، وارد نشدن در این بازی است. زمانی عباس عبدی می گفت هرگاه در مناظره ها فرد شروع به انگیزهخوانی میکند من گفتگو را قطع میکنم و ادامه نمیدهم زیرا میفهمم که شخص از روی ضعف به این حربه های کثیف رو آورده است.
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
نورالدین کیانوری؛ رهبر کمـونیست حزب توده که دوبار آیت الله خمینی و انقلابش را نجات داد!👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from تاریخ معاصـر ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنان قابل تأمل دکتر محمود سریعالقلم در مورد شرایط امروز کشور :
« پنجاه و هشت نفر از رهبران امروز جهان تحصیل کرده دانشگاه های آمریکا و پنجاه و شش نفر تحصیلکردهی انگلیس هستند
و چهل نفر فرانسه
و فقط ده نفر از رهبران جهان تحصیل کرده روسیه هستند.
چند سال پيش در عربستان با رئيس يكی از دانشگاهها صحبت مي كردم
و به ايشان گفتم که شما در اين دانشگاه و با این همه امکانات عمدتا دورههای ليسانس داريد و در يكی دو رشته هم دانشجوی فوقليسانس ميگيريد ، چرا از این امكانات برای پذیرفتن دانشجویان دكتری استفاده نمیکنید؟
رئيس دانشگاه جواب داد ما به اين نتيجه رسيدهايم كه با توجه به شرایط موجود کشور دورۀ دكتری را خراب نكنيم
چرا كه گرفتن دكترا مساوی با مدرک نيست و كسانی كه مي خواهند دكترا بگيرند بايد در فضاهای گفتوگو محور و در يک جامعۀ پيچيده قرار بگيرند تا سطح فكرشان رشد كند.»
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
« پنجاه و هشت نفر از رهبران امروز جهان تحصیل کرده دانشگاه های آمریکا و پنجاه و شش نفر تحصیلکردهی انگلیس هستند
و چهل نفر فرانسه
و فقط ده نفر از رهبران جهان تحصیل کرده روسیه هستند.
چند سال پيش در عربستان با رئيس يكی از دانشگاهها صحبت مي كردم
و به ايشان گفتم که شما در اين دانشگاه و با این همه امکانات عمدتا دورههای ليسانس داريد و در يكی دو رشته هم دانشجوی فوقليسانس ميگيريد ، چرا از این امكانات برای پذیرفتن دانشجویان دكتری استفاده نمیکنید؟
رئيس دانشگاه جواب داد ما به اين نتيجه رسيدهايم كه با توجه به شرایط موجود کشور دورۀ دكتری را خراب نكنيم
چرا كه گرفتن دكترا مساوی با مدرک نيست و كسانی كه مي خواهند دكترا بگيرند بايد در فضاهای گفتوگو محور و در يک جامعۀ پيچيده قرار بگيرند تا سطح فكرشان رشد كند.»
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg