هانیه حیدری
195 subscribers
9 photos
95 videos
13 links
من شاعر نیستم،
صرفا شعرهایی را که دوست داشته باشم،
می خوانم
ایدی من :
@Heydarihanieh

پیج اینستاگرام :

https://www.instagram.com/invites/contact/?i=hpji1bq655np&utm_content=60lafxk
Download Telegram
Audio
همیشه آدم‌های بلندپرواز و هدف‌مند را دوست تر داشته ام ؛
آدم‌هایی که مدام درتلاش و در جریان‌اند، و هرگز بخاطر هراس از غرق شدن، دست از عبور بر نداشته اند .
آدم‌هایی که قعر ناشناخته‌ ترین اقیانوس‌ها را به امنیت و آسایشِ ساحل، ترجیح داده اند و پذیرفته اند که آدمی زمانی زنده است که در جریان باشد، مانند رودی بخروشد و از سنگ‌های مسیر، تندیس‌های ماندگار بسازد.
آدم‌هایی که درکمال خودباوری، از بن‌بست‌ها، مسیرهای عبور ساخته اند و از تاریکی‌ها، نور ...
همان‌ها که ثابت کرده‌اند؛ هیچ فاتحی، از جاده های هموار، به قله نرسیده،
هیچ صیادی، از سطح آب، مروارید نیافته و هیچ دونده ای بدون دویدن، پیروز نشده!
من همیشه عاشقِ بلندترین قله‌ها، عمیق‌ترین اقیانوس‌ها، دست‌نیافتنی ترین مرواریدها و جسورترین آدم‌ها بوده ام ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
#هانیه_حیدری
@haniehheydarii
@narges_sarrafian_toofan
Audio
همه ما هزاران بار پشتِ میله‌های زندانی ایستاده ایم که خودمان یا دیگری برایمان ساخته است. بار‌ها هوای خفقان آورِ بن بست‌های تنگ و تاریکِ زندگی‌ را طوری تنفس کرده ایم که میلِ شدیدِ نبودن را در هر دم و بازدم آرزو کرده ایم، آنهم نه یکبار که هزار بار، که هزاران بار. همه ما به تکرار به آن لحظه‌ای رسیده ایم که خسته از طول و عرضِ چهار دیوارِ زندانمان، چشم دوخته ایم به دریچه‌ای که رو به تکه ی کوچکی از آسمان باز می‌‌شود و در دل رها شدن را فریاد کرده ایم ، و پرواز را و زیستن در خلأ یی بی‌ انتها را.

نیکی‌ فیروزکوهی
📚راس ساعت هیچ


@nikifiroozkoohi
@haniehheydarii
#هانیه_حیدری
Audio
قوی باش

من به تو می‌گویم که قوی باشی و می‌دانم که گاهی کلمات، واقعا معجزه می‌کنند.
من روزهای سخت زیادی دیده‌ام، رنج‌های زیادی کشیده‌ام و اندوه زیادی را به جانم، خریده‌ام. من تا انتهای دردهای زیادی رفته‌ام، زخم‌های زیادی را به جان لمس کرده و پایان اندوه‌های زیادی را به چشم، دیده‌ام.
من به تو می‌گویم که قوی باشی چون دیده‌ام که تمام مسیرهای درد، به مقصدهای خوبی می‌رسند و هیچ مسیری خالی از امّید نیست. که هیچ شبی بدون ماه و هیچ ماهی، بدون خورشید نیست.
من به تو می‌گویم که قوی باش و ایمان دارم که گاهی کلمات، واقعا معجزه می‌کنند...

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
@haniehheydarii
#هانیه_حیدری
Audio
برای همه ی آنچه بوده و دیگر نیست اندوهگین نباش که در بطنِ هر از دست دادنی اگر منفعت بزرگی نباشد درسِ بزرگی پنهان است.برای همه ی آنچه شنیده ای و تمام آن قضاوت های ناآگاهانه خشمی به دل راه نده که برخی از آدمها مبتلا به جهلی خاموش اند آنقدر که با هیچ نور و شعله ای روشن نخواهند شد.برای تمام آنچه بوده،دیگر نیست و نخواهد بود تمام گذشته را راه و بیراه زیر و رو نکن.فریاد بزن،اشک بریز اما تا آنجا که سنگینیِ بار آن شب های تاریک از شانه هایت بیافتد و دور شود.هیچ چیز بدتر از آن نیست که آدمی با غم هایش عجین شود.نخواه و نگذار نبودنِ کسی یا چیزی تو را از پای دربیاورد که اگر از برایِ تو بود همین حالا حوالی دلتنگی هایت نفس میکشید...

👤 حاتمه ابراهیم زاده
#هانیه_حیدری
@haniehheydarii
Audio
کیستی که من
اینگونه به اعتماد
نام خود را
با تو می گویم…
کلید قلبم را
در دستانت می گذارم
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم
و سربر شانه‌ی تو
اینچنین آرام
به خواب می روم؟

کیستی که من
اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!!

کیستی که من
جز او
نمی بینم و نمی یابم ؟!!
دریای پشت کدام پنجره ای؟
که اینگونه شایدهایم را گرفته ای
زندگی را دوباره جاری نموده ای
پر شور
زیبا
و
روان

دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم
جان می گیرد
و هر لحظه تعبیری می گردد
ازفردایی بی پایان
در تبلور طلوع ماهتاب
باعبور ازتاریکی های سپری شده…

کیستی

ای مهربان ترین؟

(احمد شاملو)
#هانیه_حیدری
@haniehheydarii
Audio
در سحرگاه سر از بالش ِ خوابت بردار

کاروان های فروماندۀ خواب از چشمت بیرون کن

باز کن پنجره را!



تو اگر باز کنی پنجره را

من نشان خواهم داد،

به تو زیبایی را



بگذر از زیور و آراستگی

من تو را با خود تا خانه ی خود خواهم برد

که در آن شوکت ِ پیراستگی

چه صفایی دارد

آری از سادگی اش،

چون تراویدن مهتاب به شب

مهر از آن می بارد

باز کن پنجره را

من تو را خواهم برد؛

به عروسی ِ عروسک های ِ کودک خواهر خویش

که در آن مجلس جشن

صحبتی نیست ز دارایی ِ داماد و عروس

صحبت از ساده گی و کودکی است

چهره ای نیست عبوس



کودک ِ خواهر من

در شب جشن عروسی ِ عروسک هایش می رقصد

کودک ِ خواهر من

امپراتوری ِ پر وسعت خود را هر روز

شوکتی می بخشد



کودک ِ خواهر من نام تو را می داند

نام تو را می خواند!

گُل قاصد آیا

با تو این قصه ی خوش خواهد گفت ؟!

باز کن پنجره را!
من تو را خواهم برد

به سر ِ رود ِ خروشان ِ حیات،

آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز؛

بهتر آن است که غفلت نکنیم از آغاز

باز کن پنجره را !

ــ صبح دمید !

" حمید مصدق "
#هانیه_حیدری
@haniehheydarii
Audio
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن !
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن !

گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم ... بشنو و باور مکن !

عشق اگر افسانه می سازد که در زندان دل
چند روزی میهمانم ، بشنو و باور مکن !

در جواب نامه فرهاد اگر شیرین نوشت:
"با همه نامهربانم" ، بشنو و باور مکن !

گاه اگر در پاسخ احوال پرسی های تو
گفته بودم شادمانم ، بشنو و باور مکن !

سجاد سامانی

@sajjadSamani
@haiehheydarii
#هانیه_حیدری
Audio
دنیا به من ثابت کرده آدم‌های زندگیم خیلی دور از انصاف نبودند .

آدم‌های زندگی‌م خواستند مثل اونها باشم
اما یه جایی
یه روزی
با تلنگری
فهمیدم دیگه بسه.

درسته سال‌های زیادی رو از دست دادم اما اگر این از دست دادن نبود زمانش نمیرسید که بایستم و حقم رو از زندگی بگیرم .

آدم های زندگیم فقط کمی بی‌انصاف بودن ، به خودشون حق انتخاب میدادند اما از من میخواستن انتخابم انتخاب اونها باشه
اما یه جایی
یه روزی
یه تلنگری
بهم گفت
فرصت زیادی ندارم و باید
یاد بگیرم خودم انتخاب کنم

آدم‌های زندگیم یاد گرفته بودند درست و غلط رو مدام دیکته کنند
اما یه جایی
یه روزی
یه تلنگری
بهم گفت درست و غلط اصلا چیه ؟

آدم‌های زندگیم میخواستند من اونی باشم که اونها دوست دارند و من هم سالها تلاش کردم اما
یه جایی
یه روزی
یه تلنگری
بهم گفت آدم‌ها هرگز راضی نمیشن

آدم‌های زندگیم انسان‌های خوبی بودند
چون
یه جایی
یه روزی
با تلنگری
بهم یادآوری کردند
دست از
درست کردن
شخصیت دلخواه اونها بردارم
خود خود واقعی م رو زندگی کنم
دلنوشته:#هانیه_حیدری
@haniehheydarii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من زخمهای بی نظیری به تن دارم اما
تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیزترین شان
بعد از تو آدم ها
تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم
که هیچ کدامشان
به پای تو نرسیدند
به قلبم نرسیدند

بعد از تو آدم ها
تنها خراش های کوچکی بودند

که تو را از یادم ببرند، اما نبردند
تو بعد از هر زخم تازه ای دوباره باز می گردی...
هر بار عزیزتر از پیش
هر بار عمیق تر...

(رویا شاه حسین زاده)
#هانیه_حیدری
@haniehheydarii
Audio
دلم می‌خواهد ذوق‌‌زده شوم از حادثه‌ یا اتفاقی.
دلم می‌خواهد چیزی یا کسی مرا عمیقا به وجد بیاورد، لبریز شادی و اشتیاق شوم و بی‌اختیار بخندم.
دلم می‌خواهد اتفاق هیجان‌انگیزی بیفتد، مثلا چیزی که مطلقا فکرش را نمی‌کردم و محال می‌دانستمش، سهم همیشگیِ من شده‌باشد.
مثلا یک صبح چشم باز کنم و تمام نگرانی‌ها محو شده‌باشند از جهانم و به تمام نقاط تاریک زندگی‌ام، نور تابیده باشد.
دلم اتفاقی هیجان‌انگیز می‌خواهد
مثلا یک صبح، با طلوع آفتاب، زمین، سیاره‌ی امن و آرامی شده‌باشد برای زیستن، و دیگر دلی گرفته‌نباشد، قلبی شکسته نباشد، و اشکی ریخته‌نباشد.
مثلا در دل زمستان، بهار شده‌باشد.
دلم هیجانی عمیق می‌خواهد.

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
#هانیه_حیدری
@haniehheydarii
براى "اتفاقِ خوب" زندگى ات منتظر باش

هر قدر كه لازم است!

اصلاً هر روز خودت را براى اتفاق افتادنش آماده كن و هر لحظه دنبالش بگرد!

روزى نرسد كه اتفاق خوبت، لابه لاى مشكلات و مسائل روزمره گم شود و ديگر هرچه بگردى پيدايش نكنى...

يا اين كه

هى بيايد پشت پنجره ى اتاقت

هى بنشيند روى يقه ى پيراهنت

هى خودش را روى ميز كارَت برقصاند

و تو ناديده اش بگيرى!

و بعد ها در آلبوم هاى جوانى ات به دنبال يافتن اثرى از "اتفاق خوب" به چشم هايت توى عكس ها خيره شوى و...!

نكند كه دير شود

نكند كه فكر كنى اتفاق نمى افتد..!

زندگى پُر از اتفاق هاى خوب ريز ريز است

فقط بايد نگاهشان كنى...!
#هانيه_حيدري
@haniehheidarii
پاییز استمرار لحظه های ناب
در خاطره های پر تب و تاب
از شبگردی های کوچه های خلوت
تا دلتنگی در افول باریدن
در هجوم قدم های توست

تو که نباشی
باران هم می‌خواهم که نبارد
ببارد که بجای صدای باران
همهمه یاد تو بزم اشک هایم شود؟
ببارد که یاد شانه های تو
آوردگاه بی کسی هایم شود؟
ببارد که باز نفس هایم
در التماس لمس دستانت به شماره افتند؟
ببارد که باز چتر خاطره هایمان
بجای باران بر سرم فرو ریزد؟
میخواهم که نبارد...
نه باران ببارد نه ابر دلتنگی
نه آسمان مهتاب ببیند نه رنگین کمان رنگی
بگذار تنها چیزی که بریزد
همین اشکهای بی تو بودن باشد
بگذار تنها کلامم از عشق
همین شعرهای از تو سرودن باشد
باران را میخواهم چکار؟

باران!! نبار!
که خبری نیست از یار
باران!! نبار!
که حتی شاهدی نیست
از آمدن بی بازگشت دلدار
باران!
اگر باریدی به اشک های من طعنه نزن
بیا و آبروداری کن و آب به این صحنه نزن
بگذار جای تو، همین اشکها
روایتگر پاییزم باشند
بگذار در انزوای بی برگی
تنها خاطره هایش راه نجاتم باشند
باران!! نبار!
باران!! نبار!
اگر به باریدن آغشته شدی
بودن های آغشته به عشق به یادم نیار!
اگر به هجوم قطراتت
بر شاخه های بی برگ فکر کردی
دغدغه با عشق بودنم بجانم نکار!

باران!
باران!
اصلا بیا و ببار!
شاید با بارش گاه و بیگاه تو
بیاید آن معشوق از عشق بی عار
اصلا بیا و ببار بر این تن خسته
شاید که بسازی باز
این قلب شکسته...
باران!
بیا و ببار! ببار!

#سیدمجتبی_موسوی
#هانيه_حيدري
@haniehheydarii