This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیدار جهان بی تو غم انگیز شد ، ای یار !
انگار ، بهاری است که پاییز شد ای یار !
چندان که مرا جام تــُهی شد ز می وصل
جانم ز تمنای تو ، لبریز شد ، ای یار !
ناچار ، زمین خورد شکیبایی عاشق
چون با غم ِ عشق تو گلاویز شد ای یار !
باد سحری نافه گشاد از سر زلفت ،
او کامروا شد که سحرخیز شد ای یار !
کی می رود از یاد من آن سال ها که پاییز
از باغ و بهار تو ، دل انگیز شد ای یار !
گفتی که تو را می کشم ، امروز کجایی ؟
بشتاب به سویم که خود آن نیز شد ای یار !
#حسین_منزوی
#هانیه_حیدری
@haniehheydarii
انگار ، بهاری است که پاییز شد ای یار !
چندان که مرا جام تــُهی شد ز می وصل
جانم ز تمنای تو ، لبریز شد ، ای یار !
ناچار ، زمین خورد شکیبایی عاشق
چون با غم ِ عشق تو گلاویز شد ای یار !
باد سحری نافه گشاد از سر زلفت ،
او کامروا شد که سحرخیز شد ای یار !
کی می رود از یاد من آن سال ها که پاییز
از باغ و بهار تو ، دل انگیز شد ای یار !
گفتی که تو را می کشم ، امروز کجایی ؟
بشتاب به سویم که خود آن نیز شد ای یار !
#حسین_منزوی
#هانیه_حیدری
@haniehheydarii
فرارسیدن سال نو و فرخنده نوروز باستانی مبارک باد
من از خزان به بهار، از عطش به آب رسیدم
من از سیاهترین شب به آفتاب رسیدم
هم از خمار رهیدم٬ هم از فریب گذشتم
که از سراب به دریایی از شراب رسیدم
اگر نشیب رها کردم و فراز گرفتم
به یاری تو بدین حُسن انتخاب رسیدم
چگونهاست و کجا؟ دیگر از بهشت نپرسم
که در تو٬ در تو به زیباترین جواب رسیدم
کتاب عمر ورق خورد بار دیگر و در تو
به عاشقانهترین فصل این کتاب رسیدم
#حسین_منزوی
#هانیه_حیدری
#نوروز_باستانی
@haniehheydarii
من از خزان به بهار، از عطش به آب رسیدم
من از سیاهترین شب به آفتاب رسیدم
هم از خمار رهیدم٬ هم از فریب گذشتم
که از سراب به دریایی از شراب رسیدم
اگر نشیب رها کردم و فراز گرفتم
به یاری تو بدین حُسن انتخاب رسیدم
چگونهاست و کجا؟ دیگر از بهشت نپرسم
که در تو٬ در تو به زیباترین جواب رسیدم
کتاب عمر ورق خورد بار دیگر و در تو
به عاشقانهترین فصل این کتاب رسیدم
#حسین_منزوی
#هانیه_حیدری
#نوروز_باستانی
@haniehheydarii