یادداشت روز ... نویسنده ،حمید رضا حاجی اشرفی
183 subscribers
478 photos
263 videos
2 files
402 links
سلام درود ..برای دسترسی به تمام پیامهای استاد حاجی اشرفی ازتاریخ ۱۹ مهر ۱۳۹۶ در این کانال ما راهمراهی کنید..سپاس
Download Telegram
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم‌ دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

با شعورترین بیشعور 》

پدرش در مرکز شهر رستوران داشت که از ارثیه پدر بزرگ بود و مادرش چند سال دبیر آموزش و پرورش بود که بخاطر تنهایی همسرش در مدیریت رستوران با حجم کار بالا ،استعفا داد تا به او کمک کند .دو برادر و یک خواهر داشت ، سعید آخرین فرزند خانواده بود . خانواده ای پنج نفره و بسیار علاقمند به هم دیگر و البته با گرایش مذهبی. خانه آنها حیاط دار و بزرگ بود و درب ماشین رو داشت . به رستوران نزدیک بود .مادر زنی بسیار باهوش و با سواد و اهل حساب و کتاب و دقیق در تمام جنبه های کار و زندگی بود . با فکر حرف می زد و رفتار می کرد . خوش سخن و با همه مودب بود . تدارکات و کارهای مقدماتی تهیه و آماده کردن گوشت ، مرغ و سبزیجات و پاک کردن و شستن و بسته بندی آنها و سایر صیفی جات مورد نیاز و پاک کردن برنج و حبوبات و سایر کارهای پشتیبانی رستوران را با درایت مدیریت می کرد و در صندوق عقب پژو قدیمی و صندلی عقب ماشین همسرش می گذاشت و به رستوران می برد . بدری خانم ؛ دختر عموی همسرش آقا عبدالله ،صاحب رستوران بود، بانویی آگاه و اجتماعی که بعلت سالها تعلیمات شغلی و مهارتی غیر مستقیم نزد عمویش که پدر همسرش بود ،همچون آقا عبدالله به تکنیک های کامل رستوران داری از مرحله سفارش،خرید تا چک کیفیت محصولات و انتخاب متبحرانه انواع مواد اولیه غذایی ، تا آماده سازی محصولات مصرفی رستوران با رعایت اصول بهداشتی ، پخت و نحوه رفتار صحیح با کارگران رستوران، رعایت نظافت و ایمنی محل کار را مسلط بود . دو نفر کارگر خانم به بدری خانم در آماده کردن مواد و اجناس مورد نیاز رستوران و جابجایی های اجناس در خانه کمک می کردند . بدری خانم ستون محکم حامی همسرش آقا عبدالله بود، یار و یاور همسر و مادر و تعلیم دهنده مهربان برای سه فرزند . رستوران آنها بعلت اینکه در مرکز شهر بود ،ناهار بازار بسیار پر رونقی داشت و بعلت چند دهه قدمت و خوشنامی مشتریان داخل سالن و بیرون بر بسیار زیادی داشت . اگر حمایت های بدری خانم از آقا عبدالله نبود قطعا او در مدیریت رستوران شکست میخورد.

به تدریج که سه فرزند بزرگ و تحصیل کرده شدند ، مادر در تمام سالها با دقت مراحل درسی آنها را کنترل می کرد بطوریکه در مدرسه و دانشگاه همواره بهترین بودند .هر موقع بچه ها کار اشتباهی انجام میدادند ، بدری خانم با عصبانیت یا به شوخی با این تکه کلام صدا می کرد ؛ بی شعور ! و به سعید چون کوچکتر از همه بود می گفت ؛ بی شعورترین ! البته گاهی هم آقا عبدالله هم از صدا زده شدن به این صفت ، بی نصیب نبود !

سعید موقع دانشگاه از مادرش پرسید ، بی شعور یعنی چی : بیشعور ها از سماجت بر رفتار غلط خودشان اصرار دارند ،دیگران را آزار میدهند و علاوه بر اینکه برای دیگران مشکلات و گرفتاری ها درست می کنند در مقابل مشکلات همه آدمها بی تفاوت هستند و موج منفی در جامعه نشر می دهند. درماندگی و گرفتاری آدمهای دیگر برایشان هیچ وجدان دردی بوجود نمی آورد ‌.عینهو سیب زمینی بی رگ هستند. ریشه انسانیت ندارند !

سعید پرسید ؛ چکار کنیم بی شعور نباشیم ؛ پاسخ ؛ راه بر عکس باید رفت : اول روی دانسته هات در مقابل دانسته های برتر دیگران اصرار نکن،از دیگران بیاموز و اگر از دستت بر میاد به درماندگان کمک کن، اگر بیشعوری سر راهت سبز شد ، با مرام انسانی سعی کن تا از خواب برخیزد و دیگر بی شعور نباشد.یاور دیگران باش.

پرسید ؛ چرا به من که کوچکتر از علی و مریم هستم، بی شعورترین می گی : گفت ؛ چون کوچکترین عزیز من هستی ،دوست دارم اینو بهت بگم ! اعتراض داری !؟

آقا عبدالله با درایت و مدیریت خودش و همسرش سه رستوران دیگر بالاهای شهر خرید و مدیریت آنها را به دو پسر و دامادشان دادند. در رستورانهای آنها همیشه غذا برای کسانی که پول نداشتند و می شناختندشان، رایگان بود . هر سه فرزند آقا عبدالله و بدری خانم ،بهمراه پدر و مادر تصمیم گرفتند یک رسم خاص برای خودشان انتخاب کنند و آن این بود ؛ هر روز تعدادی غذا برای خانواده های ضعیف و همسایگان سن بالا و تنها بفرستند و حامی مالی و رفاهی آنها در زمان نیازهای درمان و تهیه مواد غذایی تا آنجا که توانایی مالی دارند باشند .سعید آنها را به درجه ای از آگاهی و مفهوم از زندگی رساند که : افزایش ثروت بدون معرفت و درک شرایط سخت دیگران و آبرو داران به مثابه حرص زدن مال دنیاست که آخرش هم آنچه زیاد بماند، نصیب صاحب مال نمی شوداما با بذل مازاد نیاز ،دعاهای دل های شاد، سرمایه ذخیره معنوی در نزد شعور کائنات می شود .کارما واقعیت دارد. آری کسی که مادر مهربانش به شوخی و جدی گاهی سرش داد می کشید ؛ بی شعور ! در میانسانی در پرتو تعالیم  فرهنگ سترگ ایرانی و مردمان مسلمان، ناجی مشکلات خیلی ها شد و مادرش در اواخر عمرش این صفت را به او داد و رفت ؛ باشعور ترین بی شعور !

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و حقوق یکدیگر را رعایت کنیم

✏️📕 دلنوشته

《دلی که شکست ، دیگه شکسته》

با هم مدتها بود در مورد اینکه چگونه آدمها با نوع و سبک سخن گفتن و شیوه نگارش خودشان‌ موجب اثرگذاری مثبت و یا منفی در ذهن دیگران و آدمهای دیگر می شوند گفتگو می کردیم .

اصل ماجرا که ما وارد این گفتگو شدیم به روزی برمیگردد که هر دو در مجادله بین یک ارباب رجوع با جثه ضعیف و تنی رنجور که از رفتارهای مبتنی بر نادرستی و کج رفتاری یک کارمند به رییس او گلایه میکرد و رییس که در ظاهر انسانی قلدر و چشم بسته مدافع همکار و کارمند زیر دستش حسب رویه نادرست حاکم بر بوروکراسی فرتوت و پوسیده سازمان اداری مرسوم بنظر میرسید وی را به نشستن و آرامش جهت رسیدگی به کارش دعوت کرد و ...

هر دو ما آن صحنه و برخورد صحیح مبتنی بر رفتار درست فردی و سازمانی و تاثیرات آنرا در چند ثانیه در یک محیط سازمانی را دیدیم و ...

ناخودآگاه بیاد آن سه پند ، پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک افتادیم . و با هم در مورد اینکه نیکی ها چه انرژیهای مثبت که برای فرد و جامعه و چه برکاتی که برای انسانها می تواند بهمراه آورد به گفتگو پرداختیم و هر یک از تجربیات خویش سخن گفتیم و ...

دوستم تعریف میکرد : یکروز سالیان پیش برای دفن یکی از بستگانش به بهشت زهرا رفته بوده. شخص متوفی ثروتمند و دارای سه فرزند پسر و دختر بود و بزرگ خاندان محسوب می شد . تعداد زیادی از بستگان ، فامیل و آشنایان برای مراسم دفنش آمده بودند و حسابی شلوغ بود .

میگفت، نوه ها و نتیجه های او آمده بودند ، من که کناری ایستاده بودم ناگهان دیدم که آقای دکتر ... ، نوه بزرگ دختری آن مرحوم اندکی دورتر زیر سایه درختی نشسته و در سکوت به جمعیت و مراسم در حال انجام نگاه می کند . وی ادامه داد ، آن مرد یک پزشک ،یک  انسان متواضع و بسیار خوش برخورد و باسواد بود و خیلی از افراد فامیل برای معالجه بیماری خودشان به نزد وی میرفتند .در وجود او چیزی بجز انسانیت و پزشکی مسلط در رشته علمی خودش و رفتارهای والای اجتماعی دیده نمیشد !

میگفت : پیش ایشان رفتم و بعد از سلام و علیک کنارش نشستم و پرسیدم ، چرا با فاصله ! چرا مثل غریبه ها نشسته ای ! شما که آخر معرفت و مرام و صفا هستی !

پاسخش جالب بود : به حکم وظیفه فامیلی و عنوان نوه متوفی آمده ام تا آخرین لحظات رفتن پدر بزرگی که رفتار تبعیض آمیز ،نگاه طبقاتی و خود بزرگ بینی افراطی داشت را بدرقه کنم . پدر بزرگی که دیر هنگام اثرات منفی در بذل عاطفه متوجه شد .

دکتر برای دوستم تعریف کرده بود : شما که میدانید ، ایشان پدر مادرم بود . در بین فرزندانش علاقه خاصی به پسرهایش و بالطبع نوه های پسری را داشت . در بین نوه های دختری چون من از همه بزرگتر بودم و پدرم یک کارمند ساده بود ، زیاد مرا دوست نداشت و هر موقع در کوچکی به خانه اش برای دیدار اعیاد و به اجبار مادرم میرفتیم با تندی و کم محلی با من و نوه های دختری جلوی نوه های پسری و دایی ها و وابستگان برخورد می کرد . رفتارهایش همیشه تحقیر کننده بود ، با اینکه آدم ثروتمندی بود ،اگر به نوه های پسری مثلا ۵۰ تومان عیدی میداد به ما و پسر و دختر خاله هایم ۲۰ تومان میداد ، تحکم آمیز حرف میزد و رفتارهایش زیبا نبود و ... میگفت از وقتی دبیرستان رفتم دیگر نه خودم و نه پدرم به خانه وی هرگز نرفتیم تا از رفتارهایش کمتر آسیب روحی ببینیم و البته او هم به خانه ما نمی آمد .!پدرم کارمندی پاک دست و مقید به خدمت مردم بود . چون پسر دایی مادرم هست ، همیشه در مقابل نگاه و رویه طبقاتی پدر بزرگم و دایی هایم فقط با صبوری سکوت میکرد .! امروز برای بدرقه پدر بزرگی که این اواخر گاهی برای معالجه و البته عذرخواهی به مطب من می آمد ، به اتفاق مادر ، پدر و خواهر ،برادرم و خانواده ام اینجا آمدیم . پدر بزرگم بارها پیغام داد ، اشتباه کردم و میدانم که حرفها و رفتارهای تبعیض آمیز اشتباهم  ، همه نوه های دختریم را زجر داده و تو را که بزرگ تر از همه بودی ،بیشتر !می گفت امروز در غیابت در نزد دوست و آشنا ها به وجود تو و خواهر ،برادرت که هر سه تحصیلکرده و شاخص ترین هستید افتخار می کنم اما از دیدنتان خجالت می کشم ، حلالم کنید .دکتر گفت : من سالها بود حلالش کرده ام و دوستش میداشتم !

میگفت : پدر بزرگ پدریم رفتاری با عطوفت و مهرجویانه داشت ،همه ما را غرق در مهربانی میکرد .
برای هر دو احترام قائلم .امروز به بدرقه پدر بزرگی آمدم که دیر هنگام فهمید که ثروت ، مدرک، مقام دنیوی بقول حضرت مولانا امانتی موقتی بیش نیستند و داشتن عاطفه ،انسانیت ، مهربانی ارزشمند ترین ثروت و میراث همه آدمیان است !

اینها را که دوستم برایم می گفت،یاد آن آهنگی که خانم حمیرا می خواند افتادم :

- دلی که شکست،دیگه شکسته !
- ای کاش همه بفهمند که کیستند و در اینجا چه می کنند و ماموریت آنها در زندگی دنیایی چیست ؟

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 چه زیبا بود بازی تیم ملی فوتبال مان در ورزشگاه Education قطر 》

همین چند وقت پیش در زمان جام ملت های آسیا که در کشور دوست و همسایه جنوبی برگزار می شد ،تیم ملی کشورمان در مقابل تیم ملی ژاپن قرار گرفت. گزارشگر بازی ،محمد رضا احمدی بود.شیوه و ادبیات گزارش او را دوست دارم.بارها و بارها در طول مدت زندگی کلمه Education را شنیده ام اما آن عصر زیبا وقتی چندین بار محمد رضا احمدی اسم این ورزشگاه را تکرار می کرد در ذهنم به انتخاب کنندگان این نام برای این ورزشگاه آفرین گفتم و تحسینشان کردم ! نمیدام چرا همیشه اسامی چیزهایی که با فرهنگ و هنر و آموزش مرتبط هستند برای همه انسانها یادآور خاطرات شیرین هستند .یا اینکه همه آدمها ناخوآگاه به نامهای مرتبط با آموختن و یادگیری احترام می گذارند .همیشه وقتی از کنار مهدهای کودک، مدارس ، دانشگاهها ، خانه های معلم ، کانون پرورش فکری کودکان ، مراکز آموزش فنی و حرفه ای ، پژوهشکده ها و ورزشگاهها و باشگاههای ورزشی رد می شوم یک حس مملو از انرژی مثبت و روزهای ‌پر امید در ذهنم تداعی می شود .

آن عصر زیبا ،با بازی زیبای دو تیم آسیایی ، تیم ملی فوتبال کشورمان و تیم ملی فوتبال ژاپن در ورزشگاه زیبای اجو کیشن قطر که دارای مفهوم فرهنگ و آموزش هست ، هرگز از خاطرم فراموش نمی شود .

اصولا فلسفه وجودی رقابت های ورزشی بر مبنای تندرستی و نشاط فردی و اجتماعی پایه ریزی شده . مسابقات ورزشی در راستای توسعه و تعمیق دوستی ها بین انسانها و جوامع و ملت ها طراحی شده اند . هدف غایی از مسابقات فقط کسب قهرمانی و گرفتن جام نیست .برد و باخت در بازی ها، گرفتن یا نگرفتن جام همه و همه بهانه هایی برای گردهم آیی های انسانی و رقابت های سالم در جهت تعمیق دوستی ها و تعمیم عواطف انسانی هستند. برای هموطنانی که بازی زیبای هر دو تیم را دیدند ، آن شب ، آن بازی، فینال جام ملت های آسیا 2024 بود. آنشب بازی زیبای تک تک بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان که با تمام وجود و به عشق برای سربلندی نام وطن هر چه در چنته داشتند را خالصانه به معرض نمایش گذاشتند تا Education بالای ایرانی را در ورزشگاه Education به معرض نمایش همگان بگذارند.آنشب برای بسیاری از ایرانی ها ،بازی بیاد ماندنی و تکنیکی ، هوشیارانه و هماهنگ و تدبیر والای بازیکنان ، مربیان و تشویقات صدها هموطن عزیز حاضر در ورزشگاه اجو کیشن قطر در مقابل تیم اخلاق مدار و بازیکنان با تکنیک و خوش اخلاق ژاپنی یک فینال واقعی بود. مسابقه ای که در آن بازیکنان و مربیان دو تیم فقط برای یک مسابقه ورزشی سالم و پاک به میدان رفتند و هر دو تیم علی رغم نتیجه پایان بازی از آن سربلند بیرون آمدند .البته همه تیم ها زحمت کشیدند و به تیم های قطر و اردن نیز جای گفتن تبریک دارد.اینکه کدام تیم قهرمان می شود و کدام تیم دوم و سوم می شود یا زود هنگام حذف می شود یک اتفاق ثانویه باید دانست ، روح ورزش را از منظر ذات ورزشی و توسعه فرهنگی و تزریق امید در جوامع می توان ارزیابی نمود .
اگر این مسابقات و رقابت ها وجود نداشته باشند انگیزه های نوجوانان و جوانان به تلاش در زندگی کمرنگ خواهد شد .ورزشکاران همه رشته ها در همه جای دنیا و در کشور ما قابل احترام و قدردانی هستند . برد و باخت در ورزش را فقط به حساب ملاک و ارزیابی میزان تلاش فردی و گروهی ورزشکاران باید گذاشت وگرنه با هر نتیجه و رتبه ای ، کسانی که با رقابت های ورزشی روحیه نشاط ، شادی ، همبستگی ، تکنیک های موفقیت و اندازه گیری سطح ظرفیت روحی و روانی انسانها در زمان بردها و باخت ها را آموزش می دهند برای دیگر انسانها قابل احترام هستند. ورزشکاران به جامعه خصوصا نوجوانان و جوانان روحیه تلاش ، کوشش و امید به موفقیت نه تنها در زمین های ورزشی و ورزشگاه ها می دهند ، بلکه مبارزه با غرور و نترسیدن از باخت در زندگی را یاد می دهند. مهم تلاش انسانی برای بهتر زندگی کردن تحت ملاک های انسانی و روحیه دوستی و تعاون است و لاغیر !

ورزشکاران اخلاق مدار فوتبالیست تیم ملی ایران و تیم فوتبال خوش اخلاق ژاپن ،آنشب هر دو در بازی در ورزشگاه Education قطر ،فرهنگ و ظرفیت بالای اخلاقی و انسانی دو ملت و ورزشکاران دو جامعه شاخص آسیایی را در پیش چشمان سایر ملت ها به اکران گذاردند .

چه اسم زیبایی دارد این ورزشگاه و چه بازی زیبا و چه خاطره از یاد نرفتی را فوتبالیست های عزیز ایرانی و فوتبالیست های خوش اخلاق ژاپنی آنشب در Education برای همیشه بیادگار گذاشتند تا همه قدر بازیکنان و مربیان همه رشته های ورزشی را بدانیم و به آنان احترام بگذاریم .
راستی ،چه کلمه زیبایی هست این ؛ Education = آموزش !

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 حکایتی از پیر عارف درمانگر 》

حاجی با روش طب سنتی و داروهای گیاهی طبابت و ارتزاق می کرد . انقدر از مادیات و تعلقات دنیوی به دور بود که مال دنیا برای او مثل چرک کف دست حساب می شد و اعتنایی به زرق و برق زندگی و جایگاه اجتماعی آدمها و قدرت مادی آنها برایش فرقی نداشت .! برای او همه بندگان خداوند بطور یکسان قابل احترام و محبت بودند .

هر روز صبح زود جمعیت زیادی برای معالجه خود یا همراهانشان از راه دور به قریه نخودک در شش کیلومتری مشهد قدیم جلوی درب منزل حاج آقا شیخ می آمدند در جلوی درب منزل ایشان روی چند تخته زیلو که زیر یک درخت توت کهنسال برای منتظران پهن می شد ، می نشستند که بعد از باز شدن درب خانه به ترتیب با صدا زدن آنها به داخل حیاط و اتاق کوچک اختصاصی حاج آقا شوند تا درد خود را بگویند و دارو بگیرند و بروند . کف اتاق حاجی با حصیر ساده ای مفروش بود .

یک آقایی در خاطراتش از نحوه درمانش و نصیحت حاج آقا شیخ بعد از ملاقات اول و آخرش با وی ،  پس از فوت آن مرد عارف چنین تعریف کرده است :

مدتها بود که معده درد شدید داشتم ، عاصی کرده بود مرا . در سبزوار رییس شعبه بانک فلاحت بودم . در آن شهر و مشهد حتی تهران نزد چندین پزشک برای معالجه مراجعه کرده بودم ولی درمان نشده بودم تا اینکه یکروز که برای زیارت بارگاه ثامن الحجج و انجام کار اداری به مشهد رفته بودم به یکی از همکارانم در مورد بیماریم و اذیت شدنهای شدیدم گفتم . برایش از دردهای مزمن و عصبی بودنم و پرخاشگریهایم تعریف کردم . او بلافاصله گفت بیا با هم به قریه نخودک که نزدیکی شهر مشهد است نزد حاج آقا شیخ برویم ،دست ایشان خوب است و با دارویی که  می دهند ان شاالله شفا خواهی یافت !

ادامه می دهد : من باور نداشتم که آن آقا بتواند مرا درمان کند ، زیرا پزشکان معروف زیادی طی سالها مراجعه کرده و نتیجه نگرفته بودم ! ولی از سر ناچاری و استیصال و احتمال موثر بودن با دوستم نزد حاج شیخ رفتم .
در جلوی درب منزل تعداد زیادی از مردم با رعایت نوبت روی زیلوها نشسته و منتظر صدا زدن بودند . نزدیک اذان ظهر که همه رفتند و ما فقط مانده بودیم ، یک پیر مرد در حالی که آستین های پیراهن چلوارش را برای وضو گرفتن بالا زده بود لبخند زنان به سمت ما آمد و بعد از سلام و علیک کنارمان روی زیلو نشست . از اینکه معطل شده بودیم ، عذر خواست و از حال من پرسید ، برایش مختصری توضیح دادم و در حالی که با دقت گوش میداد چند دانه انجیر به من داد و گفت طی چند روز بخور و خوب می شوی !
پرسیدم ؛ علت این عارضه چیست ؟
پاسخ داد : عصبانیت !؟ بیماری شما ریشه در
شغل و برخورد عصبی با مشتریان دارد .

پرسیدم : چکار کنم تا عصبانی نشوم ؟
پاسخ داد : کسانی که به شما مراجعه می کنند از کشاورزان هستند ( گویا در دوران اوایل حکومت پهلوی دوم بوده ) لذا بی سواد یا کم سواد هستند . شما بجای پرخاشگری و تند شدن با آنها که بلد نیستند چکار کنند و زیاد پرسش می کنند، خودت و کارمندانت با احترام و مهربانی ، راهنمایی شان کنید،  فکر و قلم آنها برای نوشتن درخواست ها و نامه ها در جهت حل مشکلاتشان باشید . کار مردم را با محبت و مهربانی انجام دهید ، هم در کار خودت موفق و سربلند می شوی و هم در زندگی و خانواده راحتر خواهی بود و برای همیشه نیز از رنج این بیماری رها می شوی . ضمنا اول باید با خودت مهربان باشی !

در پایان گفته  : 
به توصیه آن پیر عارف عمل کردم ، دیگر آن بیماری به سراغم نیامد و در کار و زندگی هم موفق تر از پیش بودم .

[ عاری کلید آرامش،  سلامتی و برکات در زندگی ؛ مهربانی ، محبت داشتن به خود و دیگران ، بازکردن گره ها و ترمیم گلوگاههای زندگی و کار دیگران در هر جایگاهی که فرصتی به انسان ها داده شده می باشد .]

بقول حضرت مولانا :
در این عمری که میدانی - فقط چندی تو مهمانی
به جان و دل تو عاشق باش- رفیقان را مراقب باش - مراقب باش تو به آنی ! - دل موری نرنجانی ...

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم احترام بگذاریم .

✏️📕 دلنوشته

《چهارشنبه سوری جشنی باستانی که حادثه آفرینی در آن مفهومی ندارد !》

روزهای نوجوانی ، مرا بیاد برنامه های فرهنگی - آموزشی رادیو ایران که از چندین روز قبل از آخرین سه شنبه هر سال ،کارشناسان مجرب و مسلط در مورد فلسفه برگزاری جشن چهارشنبه سوری از قرون متمادی گذشته پر افتخار ایرانیان برای شنوندگان بطور مفصل سخن می گفتند و آموزش های فرهنگی ، محیط زیستی ، ایمنی را از آن رسانه نشر می دادند.

در فرهنگ هر ملتی ، فلسفه وجودی جشن ها و مراسم ملی آنها منشا در سنن مذهبی ،اجتماعی و مناسبت های اقتصادی آنان دارد .
در فرهنگ باستانی ایران زمین علت وجودی مراسم جشن چهارشنبه سوری ، در واقع رفتن به پیشواز بهار و عید نوروز و فصل تجدید حیات طبیعت و شروع فصل کشاورزی ،کار و تلاش ، تحرکات کسب و کارها ، تولید غذا از سوی ایرانیان باستان بوده و در این جشن همه با روشن کردن آتش و دور هم جمع شدن و پختن انواع آش ها ، غذاهای محلی و توزیع نقل و نبات ،رفتن فصل سرما و بی تحرکی ، رخوت و شروع فصل گرما و تحرک ، کار و کوشش را بهم یادآوری و شادباش می گفتند.

با خاتمه فصل سرما و آمدن فصل بهار در نیمکره شمالی زمین ، فصل شروع کار و تولید، بهانه ای برای شادی مردمان ایران زمین و ارزش گذاری به فرهنگ کار در تاریخ باستانی و قرون پس از ورود دین اسلام به ایران بوده و هست .!!!؟؟؟

کارشناسان فرهنگی بارها تاکید کرده اند که متاسفانه شاهد افراط در برگزاری این جشن ملی و تغییرات تدریجی در نحوه برگزاری این سنت زیبا در دهه های اخیر هستیم . از یکسو با کندن انبوه بوته ها برای پریدن از روی آتش آنها در این جشن موجب دو نوع  آسیب به محیط زیست شده است  :

۱ - آتش زدن حجم زیادی از بوته ها در هر کپه ، احتمال صدمه و سوختگی انسانها را بالا میبرد و این رفتارها با فلسفه وجودی این جشن ایرانی مغایرت کامل دارد .

۲-کندن بوته های موجود در طبیعت برای روشن کردن آتش ،موجب صدمه و خالی شدن دشت ها از گیاهان مفید و لازم که در بهار برای تغذیه احشام بهره برداری می شوند، دیگر اینکه گیاهان خودرو در اراضی شیب دار و دشت ها مانع از فرسایش خاک و جاری شدن سیل بخاطر ایجاد مانع و نفوذ آبهای جاری باران با کاهش سرعت روان آبها ،موجب کاهش سرعت آب سیلابها و فرو رفتن در عمق زمین و بالارفتن میزان ذخائر منابع آب زیر زمینی کشور و نیز مانع از فرسایش خاک توسط باد میشوند، لذا توصیه کارشناسان خودداری از کندن بوته ها و در سالهای بعد کسانی که به این توصیه های کارشناسی توجه نمی کردند با جریمه های سنگین مالی مواجه میشدند تا کم کم این رفتارهای نامناسب کاهش محسوس پیدا کرد .

اما درسالهای بعد از انقلاب به تدریج متاسفانه با تغییر نسل ها و فراموشی فلسفه وجودی و شیوه اصیل برگزاری این نوع جشن ها به نسل جدید ،فرهنگ جشن های آتش بازی الگو برداری شده از کشورهای جنوب شرقی آسیا کم کم در نزد جوانان ایرانی به نادرست رواج یافت و نسل نو که بیشتر از اینکه نگاه فرهنگی به مراسم چهارشنبه سوری داشته باشند ،بنا به اقتضای شرایط سنی بیشتر به جنبه تخلیه هیجانها ، رفتارهای فیزیکی پر مخاطره در این جشن نگاه می کنند و در سالهای اخیر همین موضوع باعث مجروح ،قطع عضو ، معلول و فوت  بسیاری از هموطنان عزیز شده و خانواده های زیادی عزادار و دچار خسارتهای بدنی - مالی فراوان گشته اند .

تلاشهای رسانه ای ،منجمله در فضای مجازی و اطلاع رسانی های وسیعی برای اصلاح رفتارها و آموزش ایمنی بسیار اثر بخش بوده ،در کنار این اقدامات تلاشهای ارزشمند نیروهای انتظامی ، آتش نشانان ،امدادگران ،پزشکان و کادر درمانی و قوه محترم قضاییه در کاهش دامنه این #ریسک بی دلیل !!!!! و نجات مصدومین بسیار کارساز و قابل تقدیر است .

اما در کنار این فعالیت های ارزنده ، نقش و ضرورت مشارکت فعال مدیران  آموزشی و فرهنگی و اهالی رسانه ، هنرمندان ، انجمن های مردم نهاد فعال در حوزه  مباحث اجتماعی و ایمنی در فرهنگ سازی و تبیین فلسفه وجودی این جشن برای جوانان که در این دوره به #چهارشنبه سوزی متاسفانه تبدیل شده و همگی باید تلاش کنیم تا مجددا این جشن ملی به همان اهداف انگیزشی و ترویجی فرهنگ کار و بدرقه نمادین  زمستان و پیشواز بهار به روال زیبای تاریخی برگردد و با کاستن مخاطرات و رفتارهای پرخطر و پرسروصدای ناشی از فرهنگ وارداتی سایر کشورها ،اصالت فرهنگ ملی ایرانیان و تبلور صبر و متانت ، یکدلی هموطنان در جشن های ملی به سایر مردم ملل جهان معرفی شود و همانطوریکه [ نوروز باستانی ] یکی از با مفهوم ترین اعیاد ملل جهان مورد توجه سازمان ملل متحد و کشورهای بسیاری قرار گرفته،جشن چهارشنبه سوری نیز مجددا بعنوان یک مراسم ملی و میراث فرهنگی ارزشمند ایران زمین به ملل جهان معرفی گردد.

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 استقبال از کتاب خوانی در ماه مبارک رمضان 》

در خبری که روز گذشته در فضای مجازی منتشر شد ، جمعیت زیادی از مردم تهران را در یکی از شبهای ابتدایی ماه مبارک رمضان نشان می داد که در جلوی درب یک کتاب فروشی واقع در مرکز شهر تهران به تصویر کشیده است .نویسنده متن گزارش به نقل از فروشنده کتابفروشی نوشته بود ؛ امسال و سال گذشته شاهد استقبال خوب هموطنان و جوانان عزیز برای خرید و مطالعه کتاب هستیم .

پیشتر در یک ویدئو دیگر ، یکی از هموطنان خبری بسیار جالب و بی نظیر را به اطلاع همگان ،اینچنین اعلام نمود ؛ کتابخانه ای با هدف  ارسال و مطالعه رایگان۱۳۰۰۰۰ کتاب در تهران به کمک خیرین تاسیس شده و بدون گرفتن کارت و یا وثیقه ، در تهران ۶ جلد کتاب برای مدت سه ماه و برای شهرستانها ، ۸ جلد کتاب برای مدت شش ماه در اختیار متقاضیان برای مطالعه قرار می گیرند !

چه خبرهای بی نظیری ، چقدر غرور آفرین هستند این کارهای فرهنگی ! یکبار دیگر بعنوان یک ایرانی به ایرانی بودنم مغرور شدم و افتخار می کنم !

درود بر جوانان و مردم شریف ایران که از دیر باز تاریخ این کهن دیار ، اهل قلم و تولید دانش و بینش و فرهنگ سترگ در شرق عالم بوده اند و منشا نشر آگاهی و خرد بوده و هستند . فرزندان ( ایران جان) در شبهای ماه مبارک رمضان ، ماه آموزه های خودسازی و توسعه فردی و اجتماعی تحت تعالیم ناب توحیدی بار دیگر با بنیان گذاری فرهنگ کتاب خوانی در این ماه و در همه سال و تامین شرایط رونق بازار کتاب از یکسو و به رایگان قرار دادن کتاب در دسترس یکدیگر از سوی دیگر، مشعل نقشه راه دانایی و خردمندی در موج چهارم تمدن بشر را در ایران زمین برافروخته اند تا بار دیگر نشان دهند که ایران و ایرانی مهد پرورش فرهنگ و آموختن و آموزاندن بوده و همچنان هست و خواهد بود .

در موج چهارم تمدن بشر ، جهان در ابتدای راه تولید انباشته دانش و اتکا بر مدیریت اطلاعات و علم داده ها قرار گرفته ! برای مدیریت جوامع پسا مدرنیسم و عصر فرا صنعتی به انسانها و شهروندان با بینش و نگرش راهبردی و مسلط به تحولات فرهنگی و تمدنی نیاز است . ثروت اصلی در ارزش گذاری به تنهایی سرمایه های ثابت و داراییهای شامل اموال،منقول و غیر منقول از زمین ، کارخانه ، ساختمان ها ، ماشین آلات ، ابزارها و موجودی بانکی بنگاههای اقتصادی در موجهای پیشین به تنهایی عبور کرده و نقش اصلی هدایت دگردیسی بزرگ تمدنی بخصوص در انقلاب پنجم صنعتی ( 2023) بر عهده انسان ها ، این خلیفه های پروردگار عظیم الشان مجددا واگذار شده است . در واقع تکنولوژی دیجیتالی و هوش مصنوعی باز هم تحت رهبری فکری انسانها در خدمت جامعه فراصنعتی قرار خواهند گرفت تا تمدن جدید بشری به بهترین وجه ممکن شکل گیرد و مام زمین برای تداوم حیات انسانها از انواع آلودگی ها پاک گردد .

در موج چهارم و انقلاب پنجم صنعتی یکبار دیگر نقش بسیار با اهمیت مراکز آموزشی و پژوهشی و دانشگاهها و کتاب و کتابخانه و علم و علم پروری و خرد و آگاهی برتر برای توسعه فردی و اجتماعی اثبات گردید . تمدن بعدی بشر دیگر بر پایه های زمین و زمین داری و مدیریت تیول داران و کارخانه ها و کارخانه داران و شرکت های سنتی و مدیریت گاراژی پیرو این و آن ساخته نمی شوند . در موج چهارم و تمدن دیجیتالی و زیست محیطی سرمایه اصلی از دانش و خردمندی شهروندان آگاه و با بصیرت جهانشهر و کشورها تشکیل می شوند . برای جا نماندن از موج چهارم و تحولات عظیم تمدن بشری موثرترین ابزار و کلید یافتن رمز ها و رموز دگردیسی ها ، کتاب و کتاب خوانی و ارتقا سطح اطلاعات ، آگاهی ، تجزیه و تحلیل منطقی و اصولی رخدادها و شناخت مسیرهای طراحی شده برای آینده توسط دانشمندان شاخص جهانیست . چه ماه رمضان پر برکتی در ۱۴۰۲ در حال سپری شدن است . امسال صف جلوی کتابفروشی ها از صف جلوی حلیم و زولبیا و بامیه فروشی ها شلوغ تر شده است ! این خبرها و این رفتارها حکایت از توسعه معنوی و نوید پیوستن آگاهانه تک تک هموطنان به عصر موج اطلاعات و تمدن عصر خرد و خردمندی را می دهند. عکس تجمعات صف ایرانیان مشتری خرید کتاب در جلوی کتابفروشی ها در ماه مبارک رمضان در آستانه عید سعید باستانی نوروز و آمدن فصل بهار را برای همه مردمان دنیا بفرستیم تا همگان ببینند و بدانند ،ایرانیان همیشه فرزندان بصیرت و دانش و خرد و خردمندی بوده و هستند و تا دنیا دنیاست ،ایرانی فرزند علم و دانش و بینش استراتژیک بوده و همچنان خواهد بود ......

آخرین روزهای ماه اسفند ۱۴۰۲

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 یادی از استاد بزرگ، آیت کریمی،انسانی که از او بسیار آموختم 》

نیمه دوم دهه ۷۰ بود. پس از سالها فعالیت نیمه وقت در بازار بیمه ،تصمیم به تمرکز کار در بازار بیمه گرفتم .

با استاد شادروان جعفر قاسمی نژاد صدر مشورت نمودم که نمایندگی شرکت های بیمه بهتر است یا کارگزاری !؟

ایشان در پاسخ گفتند : با توجه به اطلاعی که از  روحیه شما دارم کارگزاری برایت مناسب تر است .

مدارک مورد لزوم را چون هنوز انجام کارها سیستمی نشده بود بطور دستی به اداره پذیرش بیمه مرکزی که آن زمان در ساختمانی واقع در خیابان طالقانی تهران نزدیک پل حافظ بود بردم . پس از تحویل مدارک هفته بعد برای اطلاع از اینکه برای آزمون پذیرفته شده ام یا خیر مجددا به بیمه مرکزی مراجعه نمودم . کارمندان اداره پذیرش گفتند که آقای آیت کریمی گفته اند با شما می خواهند صحبت کنند . به اتاق ایشان مراجعه نمودم. آنروزها عینک میزد و جوانتر و پر تحرک بود .صراحتا گفتند : هرگز با این شرایط به شما ،مجوز کارگزاری نمیدهیم !!! نوشته ام اول باید سه سال نمایندگی از یک شرکت بیمه بگیری و تجربه و مهارت بدست آوری تا توانایی کارگزار حرفه ای شدن را کسب کنی !

خداحافظی کردم و از ساختمان بیمه مرکزی بیرون آمدم . به یکی از دوستانم که جدیدا در بیمه مرکزی بعنوان کارمند استخدام شده و دوست مرحوم آیت کریمی بود موضوع را گفتم و ایشان پس از صحبت با آن مرحوم پاسخ داد که : استاد گفته ؛ من صلاح ایشون رو میخوام ، اونطوری بهتر فنون بیمه و کارگزاری رو درک میکنه ! طی چند روز از یک شرکت دولتی نمایندگی گرفتم . در حین کار متوجه صحت توصیه استاد شدم . یکروز در شرکت بیمه جلسه ای بود ایشان را دیدم و پس از سلام و علیک پرسید ؛ چرا نمیایی برای گرفتن مجوز کارگزاری ! مدیران شرکت بیمه پاسخ دادند ،ما نمی گذاریم بیاید !!!

در فاصله سه سالی که گذشته بود ، ساختمان بیمه مرکزی از خیابان طالقانی به بلوار افریقا ابتدای بلوار ناهید منتقل شده بود که اکنون به آن ساختمان شماره دو می گویند . پس از اخذ مجوز کارگزاری و ادامه کار در بازار بیمه ، متوجه محبت و لطفی که آن بزرگ مرد علم محور صنعت بیمه کشور در حقم نموده بود شدم . پیچیدگی اصول فنی در رشته های شغلی و تسلط مورد نیاز برای تعامل بین شرکت های بیمه با بیمه گذاران بقدری زیاد بود که بدون داشتن تجربه امکان موفقیت وجود نداشت . موقع نیاز به رفع اشکال بی دریغ و مشفقانه راهنمایی می کرد .

در حین اجرای یک پروژه سراسر کشوری درمان و عمر و حادثه گروهی به مشکلاتی در زمینه نحوه تعامل بین بیمه شدگان با شعب شرکت بیمه برخوردم که باید با مطالعه و پرسش از با تجربه ترها رفع اشکال می شد . در یکی از نشریات پژوهشکده بیمه مقاله ای از استاد آیت کریمی در باره نحوه خدمات رسانی [ کارگزاری بیمه مدنت فرانسه ] خواندم که در جنگهای دهه 70 میلادی لبنان ، این کارگزاری صدها نفر لبنانی را بعلت فقدان زیر ساخت های بیمارستانی مناسب در لبنان به فرانسه برده و معالجه کرده و برگردانده بود . برای بیشتر دانستن به نزد استاد رفتم . حدود دوساعت وقت گذاشت و نه تنها خدمات مدنت در لبنان بلکه در عربستان و کویت را نیز توضیح داد . روشهای کنترل ضرایب خسارت درمان از منظر کارشناسان کارگزاری مدنت را به دقت تشریح نمود .همیشه آن نقش معلمی و منتورینگ بیمه و ریسک در وجودش متجلی بود .

در کلاسهای توجیهی بیمه مرکزی نیز با صراحت لهجه سخن می گفت . اهل تعارف نبود .در انتقال مفاهیم حرفه ای و درک همکاران بسیار جدی و ضابطه مدار در عین اینکه با معرفت و با مرام بود. هرگز در این سالها رفتار فردی و سازمانی مغایر با فرهنگ اصیل تعاملات اجتماعی ایرانیان از ایشان ندیدم . بر عکس برخی ها با ارتقا یک پله ، خودشان را بطرز عجیبی گم و بعدا هم از اذهان همکاران پاک می شوند.

چند سال پیش ،پس از اخذ مجوز یک شرکت بیمه تلفن زد و پرسید ؛ من به دفتر شما بیایم یا شما به شرکت ما میآیی !؟
پاسخ دادم : استاد وظیفه من است که خدمت برسم . چند روز بعد باتفاق همکارم آقای مهندس رضا آرام به دیدنشان رفتیم .آنموقع مدیر عامل یکی از شرکت های بیمه در شروع بازنشستگی بودند، گفت : دلم میخواست پس از چند وقت ببینمتون و بگم ،تا میتونی برای ترویج فرهنگ بیمه که عامل توسعه هست بنویس . دیگر اینکه ؛ علت سرعت بالای تیم شما در اخذ مجوز فلان شرکت بیمه چه بود !؟ آنجا فهمیدم یک معلم همیشه دقت نظر بالا دارد ! پاسخ دادم ؛ اول : خواستم آن توصیه در دفتر خیابان طالقانی شما را اثبات کنم که کارگزاران هم توانایی خدمات مشاوره تاسیس را دارند و ثانیا : جوانی در تیم ما نابغه امور مالی حضور داشت.علت همینهاست !!!

روح استاد عزیز آیت کریمی دیروز از جهان خاکی به دیار باقی سفر کرد. یادش همواره گرامیست
چهارشنبه : ۲۹ / ۱ / ۱۴۰۳ 🌹🏴

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 خداحافظ محمد آقا ،همشهری با مرام 》

دیروز چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ در فضای صفحات مجازی شهر کوچک ما ( کیلان ) عزیز از توابع شهرستان زیبای دماوند مرکز بخش جمابرود، ناگهان خبر فوت یکی از دوستان و خویشاوندان بامرام و بامعرفتم ، آقای دکتر محمد اشرفی منتشر شد . باورش برایم بسیار سخت بود ! گرچه در این زمانه که حوادث گوناگون منجمله تصادفات رانندگی و روزمره و بیماریها آمار فوت های ناگهانی را بالا برده و متاسفانه شنیدن درگذشت آشنایان و اشخاص معروف پرتکرار اما باز هم شنیدن مرگ ناگهانی برخی از انسانها باورش سخت است . خصوصا اشخاصی که همواره پیشقدم در انجام کارهای اجتماعی و عام المنفعه و یاری به دیگران در حوزه حرفه ای و توانمندی خویش بوده و هستند ،شنیدن خبر رحلت شان موجب تاثر بیشتر دوستانشان خواهد شد . انگار آثار فقر ناشی از حضور و فقدان آنها و خالی شدن جایگاه با معرفتشان در عرصه فعالیت ها و خدمات برتر اجتماعی از همان دقایق اولیه پرواز روح بزرگشان هویدا می گردد !!!

محمد اشرفی از بستگان و دوستان نگارنده هستند ، از فعل زمان حال استفاده می کنم ،زیرا انسانهای با مرام برای دوستانشان هرگز نمی میرند و در قلب آنان جای دارند .انسان پرتکاپو و بسیار مودب و مرعی اخلاق بود .

آنمرحوم سالها از مدیران سازمان تامین اجتماعی و عضو هیت امنای بیمارستان میلاد بود . برای همه آدمها دوست و مشاور بود . انسان صریح الهجه و اهل مطالعه و پرتحرک و اجتماعی بود .
در بدو مطالعات ریسک های کارآفرینی پایلوت بخش جمابرود دماوند به مرکزیت کیلان عزیز از نشست توجیهی دوم در مجتمع پذیرایی ریحان واقع در محله کوهان بنا به دعوت کارگروه باشگاه استارتاپ پتاف به ما پیوست . در آن نشست ایشان و شادروان حاج محمود محسن وطنی و سایر همشهریان بزرگمنش سخنان ارزنده ای در راستای ضرورت همکاری و همیاری مشترک ،احیای خوشه و محیط کسب و کار شهر بیان نمودند . در نشست سوم در سالن فرمانداری شهرستان دماوند نیز فعالانه شرکت و یاری نمود .

در ادامه باتفاق تنی چند از همشهریان سلسله نشست های [ موسسه یاوران توسعه شهری کیلان ] را در راستای حمایت از طرحهای فرهنگی ،اجتماعی ، اقتصادی برگزار کردند .یقین دارم علی رغم بی اعتنایی و حرمت نگذشتن برخی باصطلاح همراهان در همان جلسات، هرگز ناامید نشد و دست از اندیشه و تلاش های سازنده برنداشت . یقینا آن مرد لایق تا همین دیروز که روح بزرگش از دنیای فانی به دنیای باقی پرواز کرد همواره به فکر جلب تعاون ، همفکری و امید به همگرایی در امور شهری و محلی بود و باوری خستگی ناپذیر به تلاشهایش  داشت .

گاهی تلفنی گفتگو می کردیم . تدریس کارگاههای تامین اجتماعی باشگاه استارتاپ پتاف با او بود. آخرین بار روز دفن شادروان محسن ملاحسینی یکی دیگر از فرهیخته گان لایق شهر کیلان در محله ساران دیدمش ، مثل همیشه با مرام و معرفت تا آخرین لحظات مراسم در کنار هم بودیم .
وی انسانی سالم زیست و اهل ورزش بود . فیلمی از لحظات آخر زندگی وی در فضای مجازی پخش شد که پزشکیار حاضر درصحنه در حال احیای قلبی او پس از سکته حین بازی فوتبال پیشکسوتان بود . احیا نتیجه نداد و نهایتا در یک مکان ورزشی و پاک بر روی چمن های سبز زمین فوتبال ورزشگاه ایرانجوان جان به جان آفرین تسلیم کرد .

محمد اشرفی از همان نسل فرزندان کاروان و موج دانایی و فرهیختگی کیلان عزیز بود. نسلی که در عین شرایط بسیار سخت اقتصادی خانوارها در دهه های ۴۰ و ۵۰ ، درس خواندند و تحصیلات تکمیلی را به پایان بردند و سلسله مراتب سازمانی را با لایقانه ترین و شایسته ترین روش توسعه فردی خود ساخته پیمودند تا به بالای هرم سازمانی با افتخار و دانش محور برسند . دیروز ایران و شهر فرهیختگان، کیلان عزیز و شهرستان زیبای دماوند، یکی از فرزندان لایق، فرهیخته و دلسوز وطن و موطن را از دست دادند . مردی که هرگز یادش فراموش نمی شود و همواره در اذهان دوستانش ماندگار است .من نیز تا هستم ، محمد با مرام را فراموش نمی کنم . در این شب جمعه برای شادی روحش و روح همه سفر کردگان به دیار باقی فاتحه ای قرائت نماییم .

پنج شنبه : ۶/ ۲ / ۱۴۰۳

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم‌ مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 تن آدمی شریف است به جان آدمیت- نه همان لباس زیباست نشان آدمیت 》

یادگیری یک فرآیند فعال است که پروردگار متعال توانایی آنرا از بدو تولد به انسان می دهد و به مرور حتی اگر هر فردی به مکتب نرود تا از آموزگار بیاموزد ، روزگار درسهای فراوان آموزش می دهد .انسانهایی که : [ نگار من که به مکتب نرفت و مشق ننوشت - به غمزه، مسئله آموز صد مدرس شد ] ( توصیف معرفت و دانایی حضرت رسول الله ( ص) از سوی حافظ شیرازی )!

گرچه آموختن همیشه به شیوه کلاسیک نیست و بسیاری از آدمها هر صحنه زندگی را تبدیل به صحنه آموختن و یادگیری می کنند . آدمهایی هم هستند که نه تنها فرصت های توسعه فردی را برای خود فراهم می کنند بلکه شرایط توسعه فردی دیگران و اجتماع را نیز سبب ساز می شوند. تاریخ کلاسیک و معاصر ایران نام صدها انسان آگاه زیست و خردمند را دیده که منشا توسعه فرهنگی و اجتماعی که مالا به توسعه اقتصادی انجامیده بوده و هنوز هم هستند .

داستان زندگی پاک و با لیاقت قائم مقام فرهانی ، امیرکبیر و معلمین بزرگمنشی همچون میرزا حسن رشدیه و جبار باغچه بان و بهمن بیگی و دهها قافله سالار فرهنگ و ادبیات فارسی که پایه گذار آموزش های نوین در ایران زمین شدند و برای تک تک ایرانیان موجب افتخار و یادگیری هستند ، همچون آینه پیش روی ماست .

درخت تو گر بار دانش بگیرد - به زیر آوری چرخ نیلوفرین را !!!
تمثیل پرمفهوم و زیبا از رابطه بین دانش و معرفت !!! شاعر در این بیت به این نکته اشاره دارد که انسانها هر چه بیشتر یاد می گیرند افتاده تر و متواضع تر می شوند !
ناصر خسرو قبادیانی شاعر بزرگ قرن پنجم از این نوع اشعار می سروده ، زیرا این مردان به تاثیر ژرف فرآیند پرورش و تربیت انسانها واقف بوده اند .

روی سخن با آن کسانی است که نقشه راه زیست آگاهانه را گم کرده اند . آنان نه برای علم و دانش و نه برای حکمت و خردمندی و نه برای رشد متوازن و پایدار جامعه دل نمی سوزانند ، نه حتی برای خودشان !!! زرق و برق چند صباح این زندگی محدود و عبرت آموز چشمان و عقلشان را بسته است.

بر عکس در جوامع انسانی بوده و هستند آدمهایی که از پله اول نیازهای انسانی گذر کرده اند ( نظریه مازلو - نیازهای سطح اول ؛ خوردن ، خوابیدن ، زاد و ولد ، رفع نیازهای مادی ) و به سرعت بسوی پله رفیع خود شکوفایی که مختص اشرف مخلوقات است رسیده اند ! هم خود و هم دیگران را بسوی کمال انسانی رهنمون ساخته اند .!
بر عکس برخی ها ،هرگز از پله اول و کمی از پله دوم پا را فراتر نمی گذارند . اصول ، معادلات ، فرمول های زیست طبیعی و سینوس های جوامع پیشین و امروزی و اسارت تک تک انسانها در قیود زمان و مکان را می بینند ، لیک بخاطر برخورداری از امتیازات مادی موقتی ، زمین و زمان را بنده نیستند و جوگیر شده اند و فخر میفروشند و خود را برتر از دوست ، فامیل ، همسایه ، همکار می بینند ! فخر فروشی بخاطر امتیازات مادی چند روزه !!! که فرصتی امانتی ست !؟

[ از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود - به کجا میروم آخر ننمایی وطنم ]
سئوال بنیادینی که انسانها دائما از خود می پرسند !؟ مقصود از آمدن و ماندن چند صباح در این کاروانسر و سپس رفتن به جایی که نقشه و مکان آنرا اصلا نمی دانیم؟!

بنی آدم اعضای یک پیکرند - که در آفرینش ز یک گوهرند ... تو کز محنت دیگران بی غمی ! نشاید که نامت دهند آدمی !!!

آیا همه مفهوم زیستن از منظر توحیدی این نیست : همه برای یکی - یکی برای همه !!!

آبراهام مازلو ، روانشناس اجتماعی اوکراینی الاصل مقیم آمریکا ، تمام فلسفه آمدن - زیستن - رفتن را در هرم خود به زبان انسان عصر صنعتی ترسیم کرده ! [ انسان آمده تا با زیست سالم اجتماعی  سبب تعالی خود و دیگران برای رفتن به سوی خودشکوفایی فردی و اجتماعی شود ...]

در کنار مردان و زنان بزرگمنش و مملو از حس انسانیت و نیک اندیشی ، هستند کسانی که مدرک و تیتر می خرند و ابزارهای زندگی را با قرض و کلاه سر دیگران گذاشتن شیک می کنند و لباس های مارک می پوشند تا حس کوچک بودن افکار و اندیشه خود را ارضا کنند . فخر فروشی ، خود بزرگ بینی کاذب و حس من برتری ، مانع دیدن ، شنیدن و یادگیری این اشخاص از آموزگار روزگار می شود .

در سالن های تششیع و نماز خواندن برای اموات بر روی تابلوها فقط مشخصات گور متوفی را می نویسند و بس ! آدمها همه لخت بدنیا می آیند و با چند متر کفن میروند . هیچکس امتیازات به درست یا نادرست کسب کرده در این دنیا فانی را سرانجام با خود نخواهد برد .

چه بسیار ثروتمندان ، صاحبان منصبان و بزرگان ولایات آمده و رفته اند و برای همیشه فراموش شده اند ،اما نام دهقان تهیدست ولایت طوس ،ابوالقاسم فردوسی و دیگر انسان دوستان کم بضاعت فرهنگ و اجتماع تا تمدن بشر هست در اذهان ماندگارند...

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 عباس شانس را انتخاب کرد یا شانس،عباس را ؟! 》

داستان زندگی راهنمای تور گردشگری عشایر و جامعه محلی در روستای بزم از توابع شهرستان بوآنات استان فارس ،عباس برزگر را حتما شنیده اید. با اینحال بطور مختصر برایتان تعریف می کنم . عباس برزگر دستفروش دوره گرد خیابانهای شهر شیراز بود .در ۳۸ سالگی روزانه ۳۰۰۰ تومان درآمد داشت . یک روز غروب بارانی که به روستا بازمی گشت یک زوج توریست خارجی که بدنبال یک سقف برای شب ماندن می گشتند را به خانه کوچک خود دعوت کرد .شام با دمپختک و ترشی لیته و صبح با صبحانه محلی از آنان پذیرایی کرد . گردشگران آلمانی دو روز در روستای بزم که حاصلخیز و سرسبز نیست و پتانسیل گردشگری نداشت زندگی روستایی را در تجربه کردند . از آن روز ببعد سرنوشت عباس برزگر بکلی عوض و زیر و رو شد !

توریست ها در بازگشت به آلمان عکس های روستا ، خانه محقر و چهره عباس برزگر مهمان نواز و با معرفت را بهمراه غذاها و سبک زندگی مردمان دهکده و خلاصه شرح ماجرا و مهمان شدنشان نزد عباس و خانواده وی را جهانی کردند .انبوه گردشگران اروپایی برای دیدن عباس برزگر و روستای بزم و تجربه زندگی روستایی ایرانی بسوی روستای عباس سرازیر شد . در آمد بالای گردشگری بزودی برزگر را به ثروتمند ترین مرد منطقه بوآنات تبدیل کرد . عباس برزگر بعدها طی توافق با سران عشایر قشقایی و بختیاری منطقه استان فارس شرایط پذیرایی از گردشگران خارجی در سیاه چادر ها جهت آشنایی با سبک زندگی و فرهنگ عشایر ایرانی را فراهم نمود . در کتاب راهنمای گردشگری یونسکو نام عباس برزگر بعنوان یک تور لیدر شاخص ثبت شده است .

بارها از خود پرسیده ام ، چه حکمتی در شانس فرصت سازی برای عباس برزگر در برخورد تصادفی با دو توریست در روستا در یک غروب سرد و بارانی مستاصل بودند، وجود داشته !؟
آیا هوش بالای اجتماعی و معرفت ذاتی عباس و فرهنگ مهربانی ایرانیان در محبت بدون برنامه به دو نفر خارجی بدون هماهنگی قبلی و آشنایی با آنها به عباس کمک نکرده تا در عرض چند ساعت مسیر زندگی و آینده او شخم بخورد ؟!

آیا آن دو نفر گردشگر خارجی آنقدر قدردان و با مرام بودند که مثل فرشته ها در زمان - مکان معین بطور تصادفی سر راه او قرار بگیرند و ایده یکی از شاخص ترین مشاغل دنیا که در سالهای آینده بشدت رو به توسعه است را در ذهن برزگر جرقه بزنند و حتی مهارت های اولیه مدیریت گردشگری را به او منتقل کنند ؟
پل ارتباطی عباس با جهانگردان علاقمند سبک زندگی عشایری ایران شوند ؟

یا اینکه شانس عباس در این بوده که در زمان شکوفایی دنیای دیجیتال و پلتفرمهایی همچون اینسناگرام ، تلگرام ، واتس آپ از نسل Z ایرانیان مسیر دست فروش تیز هوش بوآناتی را آنچنان تغییر دهد که به مرد اول طراح ، برنامه ریز و مدیریت تور لیدری آشنایی با سبک گردشگری  عشایری ایران تبدیل شود ؟!

آیا باور به سرنوشت و تاثیرات چند لحظه ای فرصت سازی ناشی از تصمیم گیری کوانتومی از عباس برزگر ، هموطن با ضریب هوشی بالا او را از زندگی روزمره و تکرار شغلی بدون هدف و آینده مناسب ، تبدیل به میلیاردی سرشناس و صاحب نظر در عرصه توریسم جوامع محلی را نباید قبول کنیم و از داستان و سرنوشت عباس آقا برزگر و دهها کارآفرین شاخص کمتر شناخته شده وطن ،در کلاس های آموزشی و کارگاههای مهارت آموزی توسعه فردی و اجتماعی الگو سازی نماییم تا فرصت های نوین شغلی را برای اشتغالزایی و پیشرفت های اقتصادی جوانان کشورمان بوجود آوریم ؟

داستان زندگی عباس برزگر می تواند تبدیل به یک جزوه آموزشی ارزشمند شود تا همگان بدانند [ اگر خداوند اراده کند که یک انسان را از فقر و گرفتاری دستش را بگیرد و از فرش به عرش برساند مهم نیست او شهری یا روستایی یا تحصیل کرده هست یا نه ؟پروردگار کل فرآیند مهندسی طراحی سیستم کارآفرینی را با قرار دادن آدمهای خوب در سر راه خوبان پیاده سازی می کند، حتی بدون سرمایه و مهارت ابتدایی مورد نیاز . ] با خدا باش پادشاهی کن !

حمید رضا حاجی اشرفی
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹

#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 خداحافظی با بانوی اهل قلم 》

چند ماه از تاسیس روزنامه دنیای اقتصاد گذشته بود . بعد از روزنامه آسیا ، بنظر نمیرسید یک روزنامه اقتصادی دیگر بتواند به سرعت در میان اهالی بخش های مختلف اقتصادی کشور بدرخشد . هر روز روزنامه فروش محل دنیای اقتصاد را برای دفتر کارگزاری ما می آورد .
پر محتوا و نوآور بود . اسم لیلا اکبر پور را اولین بار بعنوان خبرنگار تخصصی حوزه بیمه آنجا دیده بودم. سردبیر بخش بیمه هم آقای اسلامی بود .

چند ماه گذشت . هنوز گوشی های موبایل به بازار نیامده بود ، یکروز یک خانم به دفتر کارگزاری ما زنگ زد و به همکارانم گفت که با حاجی اشرفی میخوام صحبت کنم . گوشی را که برداشتم تا خواست خودش را معرفی کند ،گفتم ؛ خانم لیلا اکبر پور نیاز به معرفی ندارد .بعد از احوالپرسی و مختصری آشنایی با برنامه های روزنامه دنیای اقتصاد ، بانوی اهل قلم اقتصاد بیمه گفت ؛ شما را آقای دکتر زاهد نیا معرفی کرده اند و چند سئوال دارم ! سئوالات را جواب دادم و در اولین نوبت چاپ صفحه بیمه در همان هفته در تیتر صفحه اصلی و داخلی مصاحبه را چاپ کردند .

این اولین فرصت آشناییم با بانو فرهیخته ،لیلای با مرام و با شخصیت رسانه های اقتصاد بیمه کشور بود . از آن پس هر ماه یک مصاحبه ام را چاپ می کردند . هر موقع با بیمه ای ها که نمی شناخت میخواست که برایش هماهنگ کنم تا با شناخت قبلی با همکاران مصاحبه کند . متانت و ادبیات وزین بانو اکبرپور ،خبرنگار بخش بیمه پر تیراژترین روزنامه اقتصادی کشور در بین همه اعضا خانواده بزرگ بیمه ای ها زبانزد شده بود . همه برایش احترامی خاص قائل بودند و هستند .

در سالهای ۸۵ - ۸۶ یک مصاحبه مفصل از چهار نماینده حقوقی شرکت های بیمه معروف در دنیای اقتصاد چاپ شد که همکاران نماینده در جملاتی دست های نوازش بر سر شبکه کارگزاری کشیده بودند .آنطور که شنیدم ، آقای دکتر همتی مصاحبه را خوانده بود و در اظهار نظری گفته بودند که این ادبیات زیبنده همکاران در بازار نیست . به فاصله دو سه روز خانم اکبر پور تماس گرفت و دعوت به مصاحبه با کارگزاران نمود . اسامی چهار نفر دیگر از همکاران کارگزار را برای دعوت پرسید . در روز و ساعت مقرر به اتفاق خانم دکتر کاظمی ، مهندس آرام بنیار ، جناب آقای رفعتی و جناب آقای بابایی ( بابا بیمه ای ) در دفتر روزنامه اقتصاد خیابان ولی عصر حوالی خیابان زرتشت حضور یافتیم . خانم اکبر پور و جناب آقای اسلامی به استقبال آمدند و مصاحبه حدودا دو ساعت زمانبرد . همه در مصاحبه بدنبال نشاندن درخت دوستی و پرهیز از چالش بودیم .

سال ۸۶ از کارگزاری رفتم اما دامنه همکاریهای متقابل با اهالی شریف رسانه های اقتصادی کشور آنقدر زیاد شده بود که آن عزیزان ، من را از خانواده خود می دانستند . برای تک تک آن عزیزان احترام خاصی قائل بودم و هستم و با اینکه تعداد بانوان خبرنگار و تحلیگر بازار بیمه افزایش یافته بود لیکن قدر و منزلت پیشکسوت بانوان رسانه بیمه همچنان جایگاه خودش را داشت . با ظهور گوشی های همراه هوشمند و فعال شدن تلگرام ، تالار گفتگوی با مالکیت سرکار خانم اکبرپور و حضور اکثر مدیران و کارشناسان و اهالی رسانه بیمه فعال شد و خواهر گرامی اکبرپور ، من را نیز دعوت نمودند . گاهی بحث های کارشناسی داغ می شد . برای ممانعت از دلخوری های دوستان همکار تلاش بر کنترل مباحث می نمود . یک روز در حین بحث یکی از همکاران پیشکسوت که از دوستان بودند تندی کرد . چون از بیماری و شرایط معالجه بانوی رسانه خبر داشتم ، با نوشتن یک متن از هموندان در آن تالار خداحافظی کردم و خارج شدم . ده دقیقه بعد زنگ زد و با ناراحتی پرسید ، چرا رفتید ؟ توضیحات من ایشان را قانع کرد . بلافاصله به تالار بیمه ای که مدیرش من بودم آمد و تعداد زیادی از همکاران را نیز دعوت به تالار نمود .
ظرفیت روحی و شخصیت والایش بی نظیر بود.

اداره روابط عمومی بیمه مرکزی قریب چهار سال پیش برای تجلیل زحمتکشان و فرهیختگان رسانه بیمه ای از شادروان لیلا اکبر پور ، آقای کربلایی و آقای علی اکبری زاده ، سه پیشکسوت حوزه رسانه اقتصاد بیمه تجلیل نمود . کاری زیبا و با ارزش که به لحاظ معنوی همیشه ماندگار است .

امروز ،پنج شنبه  ۴ / ۳ / ۱۴۰۳ در همه تالارهای بیمه ای ، خبر درگذشت شادروان لیلا اکبر پور بانوی پیشکسوت اهل قلم منتشر شد و همکارانی که سالها شاهد تلاشهای فرهنگی - آموزشی این بزرگ بانوی اهل قلم بودند در یادبودش طی چند ساعت سنگ‌ تمام گذاشتند .
برایش آمرزش و علو درجات در درگاه حضرت دوست مسئلت می نمایم . برای همسر محترمش که بسیار از مرامش تعریف می کرد و یگانه دختر دلبندش آرزوی سلامتی و صبر و شکیبایی برای تحمل این فراق را آرزومندم . یادش و نامش همواره در نزد خانواده بیمه ای ها ماندگار و گرامیست ...

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《ملاقات با مندلیف در میدان کارخانه برق شهر کیلان دماوند 》

آنزمان که دانشمندان علوم ارتباطات ، IT ، جامعه شناس و ... تحلیلگران اجتماعی همچون الوین تافلر ، مک لوهان و ... از آمدن اینترنت و تغییرات بنیادین در شیوه های ارتباطات انسانی و تاثیرات فضای مجازی بر فرهنگ ،اجتماع ، اقتصاد ،محیط زندگی و کسب و کار می گفتند ،پیش بینی تحولات غیر قابل اجتناب در تمدن بشری را هشدار می دادند برای خیلی از ساکنین کره زمین قابل درک نبود و شاید هم غیرمنصفانه آنها را به خیالبافانی همچون "ژول ورن" مقایسه میکردند که البته اینکار را هم برخی ها نسبت به آنها روا داشتند !

تا اینکه مرور زمان ،امروزه تاثیرات این پدیده علمی را اثبات کرد و می بینیم در دور افتاده ترین نقاط کره زمین و کشورهای صنعتی حتی کشورهای عقب نگهداشته شده، در روستاها و شهرهای دور دست زمین نیز ، گوشی های همراه هوشمند واقعا《دهکده جهانی ، مک لوهان》را در گسترده دنیا متجلی نموده اند .همین چندی پیش ،چند ساعت واتس آپ و فیس بوک و اینستاگرام گویا بعلت شیطنت یک پسرک ۱۳ ساله چینی قطع شد که برآورد کارشناسی ساعتی ۱۶۰ میلیون دلار زیان به اقتصاد کاربران در دنیا محاسبه گردید ! این نیز نشاندهنده نقش بی بدیل اینترنت در همه ابعاد زندگی در جهان کنونی است.

خلاصه اینترنت و پلتفرمهای ارتباطی آن دریچه های تعامل و فضای طرح اندیشه ها را باز کرده اند .منجمله، در هر شهر و روستای ایران عزیز تالار گفتگوی هم ولایتی ها،همکاران و فامیل ها تشکیل شده و مراودات غیر حضوری مخصوصا در دوران کرونا بدین روش، آدمها را به هم مرتبط می سازد. علاوه بر نشر مطالب گوناگون،هر بامداد نیز برخی از هموطنان پیامهای صبحگاهی گاهی بدیع را برای سایر کاربران و هموندان خویش ارسال و در پی ایجاد و تعمیق دوستی ها و بذل نصایح آموزشی و بقول امروزی ها امر به معروف در اجتماع پیرامون خویش هستند .

در یکی از روزها ،یکی از همشهریان که هر صبح پیامهای صبحگاهی و توام با نصایح تاکیدی بر حسن رفتار و اخلاق حسنه به دیگران را در تالارهای گفتگوی مجازی شرق استان تهران ارسال می نماید ،یک پیام جالب و ماندگار در اذهان ارسال نمود که حاوی خبری تاریخی و خوشحال کننده برای همشهریانش بود.

در آن پیام ، نویسنده خبر و تحلیل شگفت انگیزی را اطلاع رسانی نمود که :[ براساس مطالعات و مستندات بدست آمده، مندلیف دانشمند شیمیدان روسی ،اصالتا از اهالی شهر کیلان در شرق استان تهران و نام پدرش محمد علی بوده که خیلی سال پیش به مسکو مهاجرت کرده و در آنجا اسم او را《مندلی》به لحاظ رعایت اختصار و راحتی تلفظ صدا میزدند و به همین دلیل اسم پسرش یعنی همان دانشمند شیمی دان تنظیم کننده جدول تناوبی عناصر را 《مندلیف》گذاشته بودند.لذا مندلیف اصالتا ایرانی و اهل شهر کوچک کیلان ماست !خبری در پیامی صبحگاهی از این مشعوف کننده تر نمی شد خواند که همشهریان غرق در خوشحالی و شعف شوند. !!! ]

اینکه مندلیف شیمیدان ایرانی یا روسی باشد و نباشد فرق چندانی ندارد ،زیرا ثمره دانش دانشمندان متعلق به جهان بشریت است.لیکن از اینکه یکی از همشهریان به محل زندگی خویش و وطنش آنچنان علاقمند است که مدتها زحمت کشیده و ریشه ایرانی و کیلانی بودن مندلیف را پیدا و در یک پیام بامدادی،شادمانه آنرا به همشهریان خویش در تالارهای مجازی محلی اطلاع رسانی و آنها را در شادی خویش شریک کرده ارزشمند است .بیانگر علاقه وی به محل سکونتش و این قابل احترام و قدردانی ست !

گرچه روسها ،اجداد مندلی و مندلیف را اصالتا اهل سیبری و یهودی الاصل معرفی می کنند لیکن همانطور که آنها بسیاری از دانشمندان، شعرا و نویسندگان ما را بنام خودشان سند زده اند، چه اشکالی دارد یک همشهری ما هم در یک پیام صبحگاهی بدیع و ماندگار در اذهان و تاریخ به همشهری بودن مندلیف افتخار کند !؟آسمان که به زمین نمی آید !

اما آن پیام صبحگاهی ،جالب ترین پیام صبحگاهی فضای مجازی تاکنون بوده که در اذهان، محتوایش حک می شود.مندلیف روسی هم برایمان با مندلی های بخش جمابرود شهرستان زیبای دماوند فرقی ندارد برای همه مندلی ها درگذشته مغفرت الهی و آنان که هستند ،سلامتی توام با عمر طولانی مسئلت می نماییم.این پیام صبحگاهی باعث شده که تاکنون به بهانه آن، چندین مرتبه ،نسبت به برند سازی شهرمان ؛ کیلان ( عزیز) که بالاترین سرانه تحصیلات دانشگاهی نسبت به جمعیت در سطح کشوری را دارد بهره برداری بهینه نماییم .گرچه در فرهنگ ایرانیان اصیل اگر کسی که از اسلام به دیگر ادیان تغییر دین دهد اگر پروفسور اعصار باشد بدانان افتخاری نیست !!!

توضیح : کیلان یک شهر کوچک بسیار سرسبز و زیبا دارای جمعیت بزرگ فرهنگی از توابع شهرستان زیبای دماوند در استان تهران است که با #گیلان که یک استان زیبای شمالی کشورمان می باشد با هم فرق دارند .!

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم دیگر مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 وقتی از حاج آقا ساداتی راجع به فلسفه و تاثیرات مناسک حج و عید قربان پرسیدم 》

همیشه بعنوان یک نوجوان مسلمان در ذهنم این سئوال مطرح بود که واجب شدن مناسک حج به چه علت بوده !؟ انسان مسلمان چرا بعد از اینکه از لحاظ مالی و دارا بودن شرایط جسمی مناسب شرایط رفتن به سفر حج را پیدا کرد ، لازمست حداقل یکبار به این مراسم سالانه حج برود و ترتیبات عبادی آنرا بجا آورد !؟

مسلمانی که به حج میرود و پس از شرکت چندین روزه در یک کنگره بزرگ که هر ساله برگزار می شود ، یکسری رفتارها و خواندن دعاها و اعمالی را بجا می آورد و بازمی گردد ،سرانجام این سفر چه تجربیاتی به مسلمان حاجی شده می دهد و چه تاثیری در طرز اندیشیدن ، طرز گفتگو کردن و چه تغییراتی را بطور محسوس بین قبل از سفر حج و بعد از این سفر در سلوک یک انسان مسلمان حاجی شده ، می گذارد ؟!

این سئوالات همیشه در ذهنم بود ، تا اینکه از دو سه نویسنده چیره دست ، مطالبی در مورد حج و مراسم آن و توصیفات آنرا خواندم ، اما هنوز ، پاسخ پرسش خودم را در نوشته های آنها پیدا نمی کردم . در جملات و واژه های پیچیده نمی توانستم ، جواب قانع کننده برای خویش بیابم !!!

یکروز یکی از دبیران ادبیات وقتی غزل شماره ۶۴۸ حضرت مولانا را به مناسبت حج خواند به پاسخ مورد انتظارم نزدیک شدم ؛

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همینجاست بیایید بیایید

معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام بر آیید

آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید

یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید

با این همه آن رنج شما گنج شما باد☆
☆افسوس که بر گنج شما پرده شمایید☆

در این ابیات خداشناسی ، حضرت مولانا ، چه زیبا حج ،ثمره حاجی شدن  ، نتیجه غایی از این سفر الهی و مناسک را توصیف می کند و در مصرع آخر ، خسته نباشید به حاجی ها می گوید و در بیت آخر : دستاورد سفر حج را گنجی معنوی و ماندگار در ذهن حاجیان توصیف و در صورت پی نبردن به ارزش ها ، آموزه ها ، درک هم افزایی کنگره ای که از هر نژاد و زبان و ملت قرنهاست ، هر سال می آيند تا با ساده ترین لباس ، با ندایی مشترک و رفتارهای همگون جمعی در نزد پرورگار شکر گذار ،نعمات ، برکات تعاون ، دوستیها و درک عینی سختی ها در جهت درک آلام دیگر انسانهایی که پول نیامدن به حج که هیچ ، در کمال تنگدستی زندگی می کنند و فقر مانع توسعه فردی و اجتماعی آنهاست را درک کنند و برگردند تا در سازندگی محیط فرهنگی - اجتماعی - اقتصادی خویش ، پیشقراول غیر حاجیان باشند !
خلیفه الهی در زمین باشند !

از حاج آقا ساداتی ، خدا بیامرز ، روحانی محله دوران جوانی خود ، پرسش خودم را مطرح کردم ؛ غزل حضرت مولانا را هم برایش خواندم و پس از لحظه ای درنگ ، خاطره رفتارهای مردی که حاجی شده بود را گفت و رفت :

[ یک حاجی بازاری پولدار توی فامیل ما تاجر فرش بود . علاوه بر خرید و فروش ، کارگاههای تولید قالی هم داشت. خیلی فعال ، اما پول دوست و اهل ، نشان دادن خودش به دیگران بود ، به کار کسی کار نداشت اما غم و گرفتاری دیگران هم براش مهم نبود. یکسال به حج رفت و برگشت ، عوض شد ! همسرش میگفت ، در آن چند وقت حج با یک نفر آشنا شد که حرفهای اون مرد ، حاجی ما رو متحول کرد.حاجی از اون ببعد کمک می‌کرد تا بیکاران ،مشغول بکار شوند، به بیماران و ازدواج زوجهای جوان بی بضاعت کمک می کرد . به کمک ورشکسته ها می رفت و حامی یتیمان اطراف و مشوق درس خواندن آنها می شد !!! ، حاج آقا ساداتی در آخرین جمله فقط اینرا گفت و رفت ؛ من نتیجه و برکات معنوی حاجی شدن یک مسلمان دارای ثروت و مهارت کار را در آن فامیل تاجر فرش خود در اجتماع دیدم !!! شخصی که فقط یکبار سفر حج رفت، بعد از آن، دهها خانه را همچون خانه خود آباد و زندگیهای زیادی را قوام بخشید که بعدها، آنها هم حاجی هایی شدند تا راه او را بروند ... ]

کنگره حج نماد مساوات و هم رنگی و یگانگی مسلمین است هر سال تکرار می شوند تا انسان مسلمان وحدت و خضوع را فراموش نکند !!! آرزو کنیم ،حاجی ها ،آموزه معنوی سفر زیبای حج را برای همیشه فراموش نکنند.

عید سعید قربان ، عید آموزه تجلی کشتن نفس اماره ، زیاده خواهی ها ، منیت ها ، غرورهای کاذب من برترم ها و من میدانم ها و من دارم ها !!! عید خاتمه یک کنگره آموزش عملی جمعی درسهای انسانیت، عدالت محوری و خاکساری با هدف درک مسیر تعالی ،تعاون ،بخشندگی ، مهربانی ،گسترش دامنه دوستیها و صلح طلبی در جوامع انسانی بر عموم مسلمین جهان ؛پیروان مکتب ناب توحیدی، تا دنیا باقیست بر مسلمین واقعی مبارک باد .

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 دست روزگار 》

دور دوم انتخابات ریاست جمهوری دوره هشتم در خرداد ۱۳۸۰ بود . حدود ساعت ده صبح شناسنامه ها را برداشتیم و باتفاق خانواده قدم زنان به سمت حوزه رای گیری میدان اختیاریه ، مدرسه ابتدایی دخترانه عصمت رفتیم‌.در درون حیاط بزرگ مدرسه دو صف طولانی تشکیل شده بود . پیر و جوان ، زن و مرد در زیر نور آفتاب ایستاده بودند تا نوبت به رای دادنشان برسد . وقتی به داخل سالن طبقه اول مدرسه رسیدیم ،خبرنگار صدا و سیما را در حال مصاحبه با یک مرد میانسال دیدیم . به خود گفتم ؛ چقدر چهره این آقا بنظرم آشناست ؟! با کمی دقت وی که وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی دولت اصلاحات بود را شناختم !!! آرام و متواضع با خبرنگار صدا و سیما گفتگو میکرد .تنهای تنها آمده بود . نه تکبری ، نه احساس وجه تمایزی با دیگران که در سالن رای گیری حضور داشتند. پس از مصاحبه رای خود را به صندوق انداخت و با تکان دادن دست هایش برای حضار از سالن و مدرسه بیرون رفت .دکتر مسعود پزشکیان پس از وزارت در کسوت نماینده مردم شریف تبریز در مجلس همیشه دارای رفتار متوازن و متواضع دیده شده. پس از درگذشت شادروان آیت الله رئیسی در سانحه سقوط بالگرد ، برای برگزاری یک انتخابات زود هنگام تعداد بسیار زیادی از چهره های معروف سیاسی و اشخاص مختلف داوطلب شرکت در انتخابات شدند . وقتی فیلم ورود آقای پزشکیان برای ثبت نام در سالن وزارت کشور پخش شد ، همان هموطن با همان متانت و رفتار وزین پس از گذشت ۲۳ سال با چهره ای البته شکسته تر در نقش یک ایرانی مسئولیت شناس و پدری مهربان با احترام به مقام زن دست در دست فرزند، شناسنامه اش را به دوربین نشان داد و به سوی میز ثبت نام برای دوره چهاردهم ریاست جمهوری ایران عزیز رفت. آنروز بخود گفتم‌ که شاید تا همین چند وقت پیش ،ایشان تصور نمیکرد داوطلب ریاست جمهوری شود اما《 دست روزگار》او را نیز به عرصه انتخابات ریاست جمهوری کشید.

در دوره چهاردهم‌ ، شش نفر در رقابت حاضرند. نقدهایی صریح کاندیداها نسبت به یکدیگر مطرح نمودند که البته بعلت محدودیت زمان بیشتر کلی گویی شد تا برنامه های عملیاتی آنها و نحوه اجرا قوانین بالادستی و توسعه ای خویش را تبیین کنند .

کارشناسان ایرانی مسلط به تجزیه و تحلیل مباحث در رشته های مختلف به دقت نقطه نظرات مشاورین کاندیداها را دنبال کرده اند و از منظر نگاه خود مطالبی می نویسند. مهمترین نکته در این دوره بلوغ سیاسی مردم شریف هموطن و طرفداران کاندیداهاست که در معرض اکران سایر کشورهاست .

تاکید مکرر دکتر پزشکیان بر اجرای قوانین مصوب بر مبنای تفاهم و دوستی با همه گروهها و کشورها بدون بیان قول های غیر قابل اجرا و ناباورانه و احترام به شعور رای دهندگان و درک مشکلات اقتصادی و تلاش در حل مسائل با اتکا بر دانش کارشناسی متخصصین و دعوت به همکاری از نیروهای زبده جامعه از جمله مهمترین فرازهای سخنان انتخاباتی دکتر پزشکیان می توان برشمرد . پزشکی که سابقه حضور در جبهه های جنگ تحمیلی برای دفاع از خاک و ناموس وطن ، مشارکت در صحنه های جهاد سازندگی ، ریاست بیمارستان و دانشگاه ، وزارت و چند دوره نمایندگی مجلس قانونگذاری در سوابقش دیده می شود و در مرز سنی پختگی یک انسان با دانش و تجربه قرار گرفته بطوریکه درک دقیقی از وضعیت فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی داخلی و جهانی در شرایط امروزین دارد .اگر دکتر پزشکیان توانست گفتگوهای مناسب در معرض قضاوت مردم بگذارد، اینرا نیز بحساب رقابت دوشادوش و متبحرانه پنج کاندیدای دیگر و سبقه اجرایی و تقنینی همه این شش نفر باید نوشت .آنها تلاش کردند تا ایده ها و افکار و نقدهای خود را علی رغم وقت محدود صریح در معرض گزینش افکار عمومی قرار دهند .کاستی ها و فرصت ها را در مجال کوتاه بطور اجمال گفتند .هر یک از این شش نفر که انتخاب شوند نباید فراموش کنند که مسئولیت بسیار مهمی در برهه ای حساس از دگردیسی تمدنی ناشی از انقلاب های چهارم و پنجم صنعتی در دنیا را بر عهده می گیرند که برای سکانداری دولت چهاردهم نیاز به ترکیب بسیار توانمند اعضا هیات دولت و عوامل اجرایی و مشورتی توانگر و مطلع از تحولات تکنولوژی دیجیتالی و زیست محیطی امروزین دارند . نقش و مسئولیتی که دولت چهاردهم بر عهده می گیرد در تاریخ چند دهه اخیر ایران به لحاظ تغییرات بنیادین تکنولوژی و ریل اقتصاد جهانی و تحولات اکوسیستم محیط کسب و کار ملی در حال دگردیسی بسیار بی سابقه خواهد بود و به دانش و تجربه تیم های اجرایی در سطح طراز جهانی نیاز دارد .

باید منتظر ماند تا دید رای دهندگان و دست روزگار کدامیک از این شش نفر را بعنوان لوکوموتیوران و مدیر #ریسکهای تحولات اکوسیستم فضای کسب و کار چهار سال آینده ایران در مرحله گذار بزرگ تمدنی در حال رخداد به پاستور می فرستد !؟ ...

چهارشنبه : ۶ / ۴ / ۱۴۰۳

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 تکافل و نهضت سرخ حسینی》

سالها بدنبال درک علت رخداد عاشورا بودم . در حین مطالعه [ اصل اقتصادی تکافل ] پاسخ خویش را یافتم .!

محمد امین، یتیم خانواده بنی هاشم از طایفه ثروتمند قریش که سالها کاروان سالار خط تجاری دمشق به مکه و یمن از شاخه جنوبی راه ابریشم بود در ۴۰ سالگی به پیام آوری ، آموزه های ناب توحیدی مبعوث شد.
از ۴۰ تا ۵۳ سالگی آن مرد پاکدست ،خوش اخلاق و ساده زیست که قریش به او ( امین ) می گفتند به همراه یارانش که مردم عادی و بردگان بودند سخت ترین شرایط و رفتارهای تحقیر آمیز ناشی از نگاه طبقاتی جاهلی ( ما برتریم ) را پس از بعثت تجربه کرد.اولین اذان به دستور رسول الله را بلال حبشی سیاه ، در مکه بر بلندای بام کعبه خواند !!!
آنروز ابوسفیان، پدر معاویه و پدر بزرگ یزید بزرگ طایفه قریش مکه ، گفت : [ محمد بجز این کلاغ سیاه موذن دیگری نیافت !؟] رسول الله که خود از قریش بود، اما پاسخی توحیدی داد : [ خداوند تکبر و نخوت روزگار جاهلیت و تفاخر به پدران و نیاکان را بر انداخته ،شما همه فرزندان آدمید و آدم از خاک آفریده شده ، تفاوت انسانها در راستگویی و پاک زیستی آنهاست ]تشدید تحریم ها و اذیت و آزارها و تحقیرها باعث هجرت پیامبر و یارانش در ۵۳ سالگی به مدینه شد تا ۶۳ سالگی قبل از فوت، یک الگوی مدیریت اسلامی روش اقتصادی [ تکافل + تعاون ] محور در مدینه پیاده سازی گردید .پیامبر فرصت سازی رشد جامعه نو مسلمان ، بهره برداری اصولی از منابع تحت عقود معین ، تولید ثروت به روش (تکافل و تعاون جمعی) و توزیع عادلانه ثروت را به بهترین وجه ممکن آموزش و پیاده سازی کرد .[ مدینه النبی ] را به دلیل شیوه اسلامی مدیریت رسول خدا نام گذاری کردند. اما پس از رحلت رسول خدا ، جاهلیت قریش مجددا رویکرد طبقاتی و نگاه تفاخر نسبت به نژادهای غیر عرب را حاکم کردند.لیکن اینبار مولی علی ( ع ) که ؛ امام الگوی تعالیم ناب توحیدی رسول خدا بود در مقابل اندیشه جاهلیت و نگاه طبقاتی امویان در زدودن اصول اسلامی [ تکافل ، تعاون ، عدالت اجتماعی ، برادری ، مساوات که آموزه های نظری و عملی پیامبر مهربان و ساده زیست ] ایستاد و مجاهدتها و روشنگریهای بسیار کرد تا سرانجام بدست جاهلانی که از اسلام فقط پوسته ظاهری را باور داشتند به شهادت رسید .!!!

🏴🌹 امام حسین ( ع) از کودکی تعالیم رسول الله و امام علی (ع) که معتقد به پیاده سازی تعالیم ناب توحیدی و اینکه همه انسانهای آفریده از خاک در نزد پروردگار با هر نژاد برابر هستند، برایش ، تحمل رویکرد طبقاتی و دنیاپرستی ، تفاخر جاهلانه و سلطه گری جاهلیت مغایر با اصول اسلام بسیار سخت بود . بعنوان حافظ تعالیم پیامبر و مکتب علوی و پیشوای زنده، نحله ناب توحیدی ، برای مخالفت و خط کشی تفکرات ناب اسلامی با اندیشه های جاهلی که پوستین اسلامی شرک گونه و شیطان صفت پوشیده بودند مخالفت کرد، دست به هجرتی تاریخی و عقیدتی زد. به منظور حفظ اعتقادات جامعه تازه مسلمان و رعایت توافق صلح مصلحت برادر بزرگش امام حسن (ع) به بهانه زیارت ایام حج مدینه را بسوی مکه برای همیشه ترک کرد تا نه فقط از نظر مکانی بلکه از منظر اعتقادی خط فکری مکتب اسلام علوی را از اندیشه های جاهلیت اموی برای همه عصرها و همه انسانهای همه نژادها متمایز کند !!!

امام علی ( ع) مولی متقیان عالم، پیش از شهادت به همه انسانهای حقیقت جو توصیه کرد برای زیست عدالت محور و آزادی اندیشه از جوامع دارای مدیریت بدوی و جاهلانه هجرت کنید. حرکتی که رسول الله آموزش داد و امام حسین هجرت کرد تا شاهد ظلمهای طبقاتی ، حق کشی ها ، حرام خواری های جاهلانه تحت عنوان اسلام جعلی اموی نباشد .

امویان ادامه دهندگان رویکرد طبقاتی و تفاخر دوران جاهلیت عرب از بیم آشنایی با ندای تعالیم برحق معلم مکتب علوی و آموزه های ناب اسلامی - محمدی تازه مسلمانان و از ترس مشاهده الگوی زیست مردمی امام حسین ( ع) و خاندانش ، تصمیم گرفتند که تفکر و سلوک عدالت محور و تکافل گونه و تعاون گرا را در دشت کربلا و روز عاشورا برای همیشه نابود کنند تا دنیا دنیاست ، تفکر طبقاتی و رزیلانه آغشته به فرهنگ جاهلی اموی به دروغ بنام اسلام به بشریت قالب کنند .اما پروردگار متعال نگذاشت !!!

امام حسین ( ع) آخرین بار برای رساندن پیام ناب اسلامی مکتب سرخ توحیدی علوی به گوش آدم و عالم برای همه اعصار و جوامع ، پیش از لحظه شهادت به میدان آمد، اما سپاه کفر یزیدی با هلهله و طبل کوبی مانع شنیدن سخنان توحیدی امام مظلوم شدند لاجرم فقط گفت : [ با پول بیت المال آورده اندتان. شکمهایتان از حرام پر و بر قلب هایتان مهر بسته بودن خورده ، حرام خواری مانع شنیدن ندای حق می شود .]
جواهر لعل نهرو نخست وزیر فقید هند در باره قیام عاشورا [ این شهادت چراغ هدایت همه جوامع و ملتهاست ] .🏴🌹راهش پر ره رو است .

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق همدیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《 وقتی شمر تعزیه در وسط رجز خوانی کتک مفصل خورد 》

ایرانیان با فرهنگ اسلامی - تشیع علوی قرنهاست هر ساله سالگرد شهادت مظلومانه حضرت امام حسین ( ع) و یاران باوفایش را در مراسمات سوگواری با شکوه برگزار می کنند. این سنت امروزه بعنوان یکی از خاص ترین مراسمات سوگواری مذهبی در جهان است و مورد توجه جهانیان قرار دارد . ایرانیان مراسمات تاسوعا و عاشورای حسینی را با ویژگیهای خاص تمدنی - فرهنگی و گنجینه اشعار و ادبیات اصیل زبان و ادبیات فارسی در هم تنیده اند و زیبایی های با مفهوم و خاصی به مراسمات سوگواری محرم بخشیده اند،تا بتوانند گوشه ای از ستم ها ، ناروایی ها و انحرافات اسلام موسوم به ابوسفیانی را از اسلام ناب محمدی ( ص) و مکتب متعالی تشیع علوی در انظار انسانها در طی قرون متمادی به تصویر کشند . متفکران پیرو اندیشه های علوی تمام تلاش خود را نموده اند تا با تکیه با خرد و اندیشه از یکسو و بهره گیری از احساسات و عواطف انسانی دو جهانبینی را اکران کنند . از جمله کارهای فرهنگی که در مراسمات سوگواری - آیینی محرم در ایران طراحی و اجرا برگزاری [ هنر تعزیه ] در کنار نوحه خوانی ها، سینه زنی ها و زنجیر زنی های با نظم و باشکوه در مناطق مختلف که در سالهای اخیر هموطنان شریف یزدی در آن شهر مردم عاشق نهضت حسینی ،اشعار انتخابی و سبک های نوین از همنوایی و سینه زنی های با ریتم های خاصی را ابداع و اجرا نموده اند که جای بسی تحسین دارد .

کارشناسان هنر تعزیه را زیر شاخه هنرهای نمایشی می دانند . تسلط و لباس بازیگران، جملات و اشعار حماسی مشتمل بر ابیات حزن انگیز و تهاجمی بازیگران دو سوی میدان که طرز تفکر دو قطب فکری، اسلامی مسلمانان در سال ۶۱ هجری شمسی را مجسم می سازند .البته با حفظ اصول ، نحوه برگزاری مراسمات محرم در طول زمان دچار تحولات شده است .تعزیه زیباترین نماد تصویر سازی روز عاشوراست که هنرمندان تمام تلاش خود را برای بهترین تصویر سازی بذل می کنند .

بازیگری هنرمندانه صحنه های مختلف یک برنامه تعزیه گاهی آنقدر جذاب برگزار می شود که تماشاگران دور میدان تعزیه آنچنان تحت تاثیر عمیق قرار میگیرند که انگار در دشت کربلا سال ۶۱ هجری شمسی در کنار سالار شهیدان و یارانش ایستاده اند و بطور ناخودآگاه واکنش هایی را نشان می دهند که در نوع خود بدیع و جالب توجه است .

یک ویدئو محرم عاشورا ۱۴۰۳ یکی از صحنه های تعزیه خوانی شهرهای کشور عراق را به تصویر کشیده است که هنگامی بازیگر نقش حضرت اباعبدالله ( ع) آن جمله معروف [ آیا کسی هست مرا یاری دهد؟] امام حسین ( ع) را می گوید ،تعداد زیادی از نوجوانان و جوانان تماشاگر تحت تاثیر عاطفی به وسط صحنه تعزیه میدوند و بازیگر نقش امام حسین (ع) را گریان در آغوش می کشند و بازیگران نقش مقابل را از صحنه با خشونت بیرون می اندازند . هنرمندان صحنه جالب و تاثیر گذاری را در این تعزیه خلق کرده اند.

یکی از دوستان که خداوند رحمتش کند ، یک شیعه عاشق مولی متقیان و فرزندانش اهل هنر تئاتر و از اهالی خطه جنوب کشور بود . تعریف میکرد بعلت چهره بسیار جدی و طنین صدای بم از وی برای بازیگر [ شمر خوان ] دعوت کردند . وی علاقه به نمایش گذاردن بهترین ایفای نقش وقتی سوار اسب در نوبت اجرایش برای بازیگر نقش امام حسین (ع) آنچنان رجزخوانی غلیظ میکند که ناگهان متوجه می شود تعداد زیادی جوان در حالی می گریستند او را از اسب پایین می کشند و کتک مفصلی به وی میزنند بطوریکه سر و صورت وی مملو از خون می شود و با کمک‌ سایر مردم و بازیگران از دست جوانان هیجان زده بیرون کشیده می شود و برای همیشه شمر خوانی را کنار می گذارد . همین صحنه ها بیانگر تاثیرات عمیق فرهنگ عاشورا در اذهان انسانها و مریدان مکتب سالار شهیدان کربلاست ...

حمید رضا حاجی اشرفی
#با یکدیگر مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《سلام آقا جان ، سلام آقا جان》

همیشه و خصوصا در این اواخر عمر از کنار هر شخصی که رد می شد بدون اینکه منتظر سلام کردن دیگران در هر سن و سال و سطح سواد و زن یا مرد بودن طرف بماند ، خودش ابتدا به ساکن با تکه کلامش می گفت : سلام آقا جان ، سلام آقا جان !!!!!

چند سالی هست که ارتباطات اشخاص در فضای مجازی رفته رفته میزان ارتباطات اجتماعی را به اندازه ای بیشتر و بسیط تر نموده که دوستان و بستگان همدیگر را در این فضا مرتبا پیدا می کنند و جویای احوال هم هستند.
یکی از دستاوردهای کارآمد تکنولوژی ارتباطات همین گوشی های همراه هوشمند است که در محاسبه جمع جبری مزایای آن از معایبش بسیار بیشتر است .

لیکن نکته قابل توجه اینست که فرهنگ استفاده از این ابزار ارتباطی نوین را با شرایط پاره فرهنگ های بومی و ملی ایران زمین، لازمست همگی هموطنان یاری نمایند تا منطبق گردد و آن روحیه مهماندوستی ، انساندوستی ، بخشندگی ، مهربانی و عدالت محوری ، صبوری ، متانت ، بلند نظری ، عیاری و ... که در روح و ذات مردمان ایران نهادینه است هر روز گسترش یابد و در ضمیر همگان نهادینه شود .

اینها را نوشتم تا بگویم از این ابزار های ارتباطی تحت عنوان گوشی های هوشمند که دیگر فقط یک دستگاه تلفن برای مکالمه ساده نیست ،بلکه کار چند وسیله را همزمان همچون: دوربین عکاسی و فیلمبرداری ، پست نامه ها و نوشتجات بجای فکس و انتقال فیزیکی و ارسال پیام های صوتی بجای نوارکاست و سی دی ها ، نقل و انتقال وجوه و تبادلات مالی ، جای کتاب ها ، مجله ها، روزنامه ها را کم کم گرفته و برای آموزش از راه دور و جلسات غیر حضوری کاربرد دارد و ... بدین ترتیب به ابزاری چند منظوره برای بشر امروز در آمده و بصورت کاملا کارآمد برطرف کننده نیازهای انسان های در حال گذر از #موج سوم و یکمرتبه وارد شده به #عصر تبادل نوین گردیده ، خدا می داند که در آینده چه کاربردهایی برای آن پیدا خواهند نمود !!! پیشقراولان و شتاب دهنده های عصر هزار سوم !!!!!

- کاروان پیشرفت و توسعه تکنولوژی علمی در جامعه جهانی چه ما بخواهیم و چه ما نخواهیم به پیش میرود و انسانها بسوی #تازه ها #نوآوریها#تغییرات فرهنگی و سبک زندگی بالاجبار برده می شوند !!!!!

اما مهمترین و بنیادی ترین وظیفه هر انسان ایرانی و فرزندان فرهنگ و تمدن بزرگ و تاریخی کشورمان ، حفظ ارزش ها ، باورها ، هنجارها ، ملاک ها ، معیارها و همه ابزارهای و رفتارهای وزین فرهنگی- اجتماعی تاریخی این سرزمین توام با قبول تحولات سریع تکنولوژی و #نواندیشی با تلاش در حفظ #سنت های زیبای زندگی ایرانی در مسیر این تحول شتابان بسوی #مدرنیته و #پسامدرنیسم است .

احترام بگذاریم به خود ، به خانواده خود ،به دوستان خود ،به بچه محل ها ، به همکاران ، به بزرگترها ، به کوچکترها ، به فرهنگ و آداب و سنن زیبای خود ، به فرهنگ و آداب و سنن فرهنگ ها و ملت های دیگر و در حفظ و رعایت حریم خصوصی اشخاص ، خانواده ها و ... بکوشیم .

بیاییم با احترام به یکدیگر و رعایت حقوق دیگران شرایط با هم و به هم آموختن را فراهم آوریم. ما در مقابل نسل فردا و تربیت و پرورش اصیل آنها همه مسئول هستیم . اینکه در ایران امروز ،پروردگار متعال شرایط تحصیل  دانشگاهی را برای عده ای فراهم نموده تا صاحب مدرک شوند یا شرایط برای برخی فراهم شده تا پولدار شوند و یا عده ای به پست و مقام دنیوی برسند ،دلیلی بر این نمیشود که آنها از نظر لیاقت و استعداد برتر از دیگران هستند !!!!! شما ، لطفا خودتان ،خودتان را از خواب بیدار کنید !؟

استادی فرهیخته در دانشگاه داشتم ؛ میگفت : فرق من با شما ، بالاتر بودن چندین سال سن ،زودتر درس خواندن و حالا اینطرف من اسمم شده #استاد ،ایستاده ام و شما آنطرف #دانشجو !!!!!هیچ فرق دیگری باهم نداریم ، چه بسا و حتی در آینده از میان شما استادانی میایند که از امثال من بسیار برترند !!!!! هر جا هست ، جاودان باد .

کسی را داشتم که چند سال پیش رفت ، به اندازه چند نسل ،کتاب و مقاله، محفل ها خوانده و دیده بود . یک انسان #وارسته بود !!!!! ماههای آخر عمرش دیگر بجز با دوستانش با غریبه ها کمتر سخن می گفت زیرا تازه مدرک گرفته ها و تازه به ثروت رسیده ها ،حرمت بزرگتر ،کوچکتر را نگه نمی داشتند و اگر چیزی را نمی دانست و یا پاسخ وی به دیگری موجب کوچکترین دلخوری می شد برای حفظ حرمت ها و دوستی ها ، لبخندی میزد و می گفت : نمیدانم ، مرا ببخشید !!!!!

-لیکن او همچون گذشته پیش از آمدن گوشیهای همراه هوشمند، فروتن و متین بدون کمترین ادعا اما#غنی ترین در درون بود . در حضور جمع ،بین کوچک و بزرگ ، دارا و ندار ،عامی و عالم و ... چه به او سلام میکردند و احترام می گذاشتند یا که به اصطلاح تحویلش نمی گرفتند،به همه می گفت :

سلام آقا جان ، سلام آقا جان .

حمید رضا حاجی اشرفی
#با هم مهربان باشیم و به حقوق هم دیگر احترام بگذاریم

✏️📕 دلنوشته

《دنیای دیجیتال = گذر از روزهای انزوا بشر》

تفاوتهای سبک زندگی به سبک موج اول با دوم و با موج سوم و سپس بین موج سوم با موج چهارم را الوین تافلر به دقت تحلیل کرده است .

ویژگیهای سبک زندگی در عصر کشاورزی با عصر صنعتی دارای شاخص های متفاوت است . ویژگیهای زندگی در عصر تمدن صنعتی با اضافه شدن ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری دیجیتالی به سرعت در حال دگردیسی می باشد .

از ابتدای دهه 60 دو انسان باهوش ،الوین تافلر و مک لوهان به فراست دریافتند که ابزارهای ارتباطی جدید تاثیرات بسیار زیادی بر تحولات فرهنگی - اجتماعی جوامع بشری خواهند گذارد . با همین استدلال، مک لوهان از ۶۰ سال پیش ، وضعیت زیستن در دنیای امروز را با اصطلاح [ دهکده جهانی ] توصیف کرد !

دهکده کجاست ؟ دهکده در تعاریف تقسیمات کشوری و دانش جغرافیا به جایی گفته می شود که تعداد ساکنین آن کم و دارای محیطی بسته و کوچک است. بطوریکه اگر بخواهی کسی را در آنجا پیدا کنی در مدت چند دقیقه امکانپذیر است . مک لوهان، تعریف متعارف دهکده در تمدن موج اول یعنی عصر کشاورزی را دقیقا می دانست ، اما از مفهوم فیزیک نیوتنی کوچکی محیطی و دسترسی سریع آدمهای روستا به هم از استعاره ؛ دهکده جهانی برای کوتاه کردن مسیر ارتباط فکری و ذهنی آدمها بوسیله امواج اینترنت مقایسه کرد . به موازات او ، الوین تافلر ، هوشمندانه به مقایسه شرایط زندگی ، کار ، آموزش در موج اول سپس دوم و بعد از آن عصر موج سوم پرداخت . او گفت : این کره خاکی به این بزرگی که مسافت های فیزیکی بین دهکدها با هم و با شهرها زیاد است و انسان با وسایل مختلف بین آنها تردد فیزیکی می کند با آمدن ابزارهای جدید دیجیتالی ( منظورشان همین گوشی های تلفن همراه بود ) نیاز انسانها به جابجایی فیزیکی در مکانها کاهش مییابد و این سرعت امواج‌ اینترنت است که در کسری از ثانیه ،بین دو مکان دور در طرف دنیا شرایط تماس بین دو نفر و سهولت ارتباطات را برقرار می کند . با توانایی برقراری سریع ارتباطات و دسترسی آدمها بهم این افکارست که از راه دور مرتب همدیگر را صدا می کنند ،انگاری یکی از اهالی دهکده از روی تپه هم ولایتی خود را صدا میزند و او سریعا پاسخ میدهد . با این تحلیل از سرعت تولید و تبادل اطلاعات ، دانشمند تیز هوشی بنام ،مک لوهان ،اصطلاح ؛ [دهکده جهانی] را بکار برد وجامعه شناس هم دوره او ، الوین تافلر هوشمندانه دریافت که علاوه بر بالا رفتن سرعت ارتباطات و افزایش اثربخشی رسانه ها در همه ابعاد زندگی بشر ، دانش دیجیتال موجب افزایش حجم بالایی از تولید دانش و اطلاعات توسط اذهان تک تک بنی بشر خواهد شد. سرعت پیشرفت علم هر روز فزونی خواهد گرفت و بشر وارد [ عصر انفجار اطلاعات و توسعه علم و دانش خواهد شد ] پیش بینی های الوین تافلر و مک لوهان دقیقا درست از کار در آمدند ! تافلر میگفت : روزی فرا میرسد که سیطره دولت ها بر افکار مردمانشان بخاطر همین گوشی های تلفن همراه هوشمند و کارآیی چند وجهی خصوصا انتقال مقالات ، اخبار و ابزار سرگرمی انسانها که کلیه نیازهای فکری ، روحی ، شغلی ، روزمره بشر تامین خواهد کرد و ارتباطات دوسویه و پر تعداد انسانها را موجب میشود ( کانال ها و گروههای مجازی در پلتفرمها همچون تلگرام و واتساپ و ... ) منجر به حذف روزنامه های کاغذی ، شنیدن رادیو و دیدن تلویزیون خواهد شد و بسیاری از رسانه های چاپی و ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی تعطیل خواهند شد !؟ سیطره دولت ها بر افکار عمومی کاهش خواهد یافت .بخشی از  این پیش بینی های دانشمندان پیشقراول موج سوم نشات گرفته از فیزیک تحولات تکنولوژی بود که همه تحلیل ها و پیش بینی های آنها در موج سوم بوقوع پیوست لیکن امروزه که سالهاست جسم خاکی مک لوهان و الوین تافلر از این دنیا رفته اند ، نیستند تا عینی ببینند که در موج چهارم چه تحولات عظیم علمی و تولید دانش با کمک‌ ابزارهای دیجیتال در حال رخدادن است . انسان ها با کمک علوم جدید علاوه بر دانش فیزیک نیوتنی به دانش فیزیک کواتنوم مسلط شده اند و در تدارک سفر های رباتیک به کهکشان هستند ! انگار سناریوی سریال هالیودی [ سفینه اینترپرایز ] محصول دهه 60 واقعا در حال شکل گیریست !

الوین تافلر گفت : سیطره دولت ها بر افکار مردم از طریق رسانه های دولتی به پایان میرسد ! اما نمیدانست در برخی از نقاط دنیا ،با فیلتریگ سعی بر کند کردن [ جریان آزاد اطلاعات و سرعت  ارتباطات در دهکده جهانی] بر خواهند آمد !
اما دانشمندان می گویند ؛ فایده ای ندارد ! زیرا تحولات تکنولوژیکی و تمدن سازی جدید تحت سیطره شرکت های غول پیکر و دانشگاههای درجه اول دنیاست ! حرف از میلیاردها میلیارد دلار سود سالانه جایگزین تراکنش انرژی فسیلی هست.ماهواره استارلیک دنباله گسترش پروژه های دیجیتالیست ...

چهارشنبه : ۲۱ / ۶ / ۱۴۰۳

حمید رضا حاجی اشرفی