هاله و بابا لنگ دراز
376 subscribers
40.6K photos
8.9K videos
59 files
313 links
این کانال صرفا مجموعه ای از نوشته های دیگران است و بصورت گلچین در این صفحه جمع شده.
Download Telegram
🔴طبق تحقیقات، بین احساس تنهایی و میل به مصرف چیز‌های شیرین رابطه مستقیمی وجود داره؛ یعنی هرچقدر تنهاتر باشی، بیشتر قند و شکر مصرف میکنی
ما آدم‌های بدی نبودیم...
این مادیات و اقتضائات و مناسبات زیستن بود که ما را از هم جدا کرد و میان دل‌های ما دیوار کشید. ما مهربانی می‌کردیم و اخلاق و انصاف را اولویت قرار می‌دادیم اما جهان طبق اصول دیگری پیش می‌رفت و در انتهای تمام راه‌ها، ما را از بنا را بر مهر ورزی گذاشتن پشیمان می‌کرد و از یک‌جایی به بعد ما مجبور شدیم محتاطانه‌تر پیش برویم و در هر ماجرا، بیش از هرچیزی، نفع و صلاح خودمان را در نظر بگیریم تا کمتر زمین بخوریم و کمتر برنجیم و مجبور شدیم برای ساختن جهان خودمان، صرف‌نظر کنیم از جهان‌ دیگران و خیلی چیزها که دل می‌خواست و منطق مخالفت می‌کرد.
ما آدم‌های بدی نبودیم، فقط از یک‌جایی به بعد فهمیدیم مهربانی کردن و بنا را بر مهرورزی‌های افراطی گذاشتن به صلاحمان نبود و جهان برای ادامه به چیزهای دیگری نیاز داشت.
پخته‌تر که شدیم و قد و قامت ادراکمان که بلندتر شد، هرم نیازها را نگاه کردیم و فهمیدیم وقتی جای اساسی‌ترین نیازها خالی‌ست، نمی‌توان به نیازهای مراحل بعدتر فکر کرد و نمی‌توان با هزاران مشکل و فقدان دست و پنجه نرم کرد و همچنان مهربان بود و دوام آورد...
🔴نایب رییس کمیسیون بودجه 1403 : حقوق سرباز‌ها رو زیاد کردیم عشق کنن

+ سرباز مجرد تو مناطق غیرعملیاتی:
5 میلیون و 460 هزار تومن
+ سرباز مجرد تو منطقه عملیاتی:
8 میلیون 450 هزار تومن

- سرباز متاهل تو مناطق غیرعملیاتی:
9 میلیون 573 هزار تومن
- سرباز متاهل تو مناطق عملیاتی:
11 میلیون و 535 هزار تومن‌
یک اصطلاحی هست که خدا چندین بار در قرآن ازش استفاده کرده:
"حتی ضاقت علیهم/علیه الارض...."

یعنی "کار به جایی می‌رسد که زمین با تمام فراخی‌اش بر آدمی تنگ می‌گردد."
بهترین توصیفی است که می‌شود برای بعضی لحظه‌ها و برخی حس‌ها به کار برد، اینطور وقتها چاره‌ای نیست جز پناه بردن به خودش
باید به خودش پناه ببری، تا آرام بگیری، دوست و آشنا هم نمی‌توانند برایت کاری بکنند.
آدمی تازه می‌فهمد که هیچ پناهی ندارد جز خدا و این حس یک چیزی است شبیه دلتنگی، سردرگمی، دل‌آزردگی، یک چیزی شبیه درد!
برش نامناسب، دوخت نامناسب و جای نامناسب🚶🏻‍♀️
شلوارک غازی نازنینم چرا؟
باز بگین ادا بده😂
یجور عجیبی به خدا اعتماد دارم؛ غرق تو ... باشم بازم میدونم یه حرکتی میزنه یا یه مصلحتی تو کارش هست.
خسرو شکیبایی
‏یه دیالوگ داره که میگه:
«‏نمی دونم کی بود چی چی بود که یهو دوید تو زندگیم‏ با اون چشاش، آخ چشاش...
چشاش...
چشاش، بدبختم کرد! آتیشم زد!»
‏آدم تا سرش نیومده باشه نمیفهمه چی میگه...
پابلو اسکوبار قیمت کوکائین رو‌ هر روز تو‌ رادیو اعلام می‌کرد بعد این آنلاین شاپ‌ها یه جفت جوراب میخوان بفروشن میگن قیمت دایرکت
کلمه‌ی آلمانی «Schadenfreude» یعنی یواشکی از اینکه بقیه سختی میکشن لذت ببری! نداشتن عزت‌نفس و خودباوری میتونه یکی از دلایل این حس و هیجان باشه! شاید هم ما خوشحال میشیم که جای اونا نیستیم و این اتفاق برای ما نیفتاده و یا از طرفی دیگه شاید اینکه ما تنها بدبخت در جمع دوستان‌مون نیستیم.
هاله و بابا لنگ دراز
شهردار منطقه ۵ شیراز به قتل رسید ‼️ ساعتی پیش ‌در صحن شورای شهر شیراز اعلام شد که از مدیران شهری شیراز به دست افراد ناشناس به قتل رسیده است.
جزییاتی جدید از قتل شهردار منطقه ۵ شیراز

🔺 معاون دادستان و سرپرست دادسرای ویژه امور جنایی شیراز: ساعت ۱۴:۳۵ روز گذشته فرماندهی انتظامی استان فارس خبر کشف جسد شخصی مذکر در منزل مسکونی واصل شد

🔺 بررسی‌های اولیه دلالت بر آن دارد که در منزل شخصی مرحوم درگیری واقع شده است.

🔺 آثار جراحت ناشی از برخورد شیء احتمالاً نوک تیز به جسد نیز رؤیت شد؛ لذا ما وقوع جنایت و ارتکاب قتل عمدی را تأیید می‌کنیم.
ادامه، در ذاتِ زندگی نهفته است. اصلاً رَوندِ زندگی همین است، که ادامه دهی. زمین میخوری، بلند می‌شوی و ادامه میدهی. عزیزت میمیرد، بعدِ کمی مکث، ادامه میدهی. خسته می‌شوی، اندکی بعد ادامه میدهی. می‌ترسی، باز اما ادامه میدهی!
فارغ از انتخاب و توان، تا وقتی زنده‌ای، آنچه با تو همراه‌ست، ادامه است...
‏همه‌ی دنیا رنگین کمون رو تو آسمون میبینن ولی اگه ایران باشی میتونی رنگین کمون رو تو دل زمین ببینی. وسط گنبدهای نمکی در جنوب و جنوب غرب زاگرس... بینظیر، خارق‌العاده و چشم نواز.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انسان در آینده چه خواهد کرد؟
زندگی وقتی زیباست که صبح چای‌ات را مقابل پنجره بنوشی در حالی که عطر لباس‌هایی که روز قبل شسته‌ای تمام فضای خانه را پر کرده‌باشد و صدای قل‌قل سماور در آشپزخانه پیچیده‌باشد و نسیم خنک صبح به صورتت بخورد و با لذت نگاه کنی به شادابی گل‌هایی که تازه آب داده‌ای و در همین‌حال سرت را برگردانی و ببینی یک نفر با اشتیاق و لبخند، ایستاده و به تو نگاه می‌کند...
«می روم، مرا زیبا به یاد بیاور…»