🏰 افسانه همایوندژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل ششم: گنج آتشین
🔖 قسمت ۷۸
یک شب که مثل اغلب شبها جهانگیر و خواهران و خواهرزادهایش و خواهران افراز و خواهرزادهایش دور جهانگیر و آتش حلقه زده بود، افراز وارد شد. چند کف بلند زد و گفت: «نمایش تمام شد. همه بروید خانههایتان. شما دارید این مرد جنگی را بیخاصیت میکنید!»
وقتی همه با اعتراض و احترام رفتند، افراز گفت: «جهانگیر، فردا کله سحر حرکت میکنیم.»
جهانگیر پرسید: «کجا؟»
افراز گفت: «جایی که خودم ساختم و به جز افراد خاص خودم، هیچ کس آن را ندیده است. تو اولین نفر خواهی بود.»
سحر فردا، دو یار غار آماده حرکت بودند. ملازمی صدا میزد: «افراز، افراز.» و وقتی ملازم به نزدیکی افراز رسید گفت: «افراز، نامه داری.»
افراز مهر و لاک نامه را برداشت. وقتی که آن را باز کرد، جهانگیر از دیدن کاغذ سفید که گوشهی آن فقط مهر و امضای قوام بود، تعجب کرد.
افراز از ملازم پرسید: «نامهرسان کجاست؟» و جواب شنید: «در باغ منتظر شما هستند.»
نامهرسان با تواضع و عرض ادب، متن نامه را که از طرف قوام بود، بازگو کرد. قوام از فراز خواسته بود که تا نُه روز دیگر، روز یکشنبه، در باغ شخصی قوام در اطراف شیراز با ارباب بزرگ ملاقات کند.
بعد از اینکه مسافت زیادی اسب تاختند، راهشان را به طرف بالای یک کوه کمارتفاع کج کردند. اسبها آرام آرام میرفتند ولی نفس نفس میزدند. جهانگیر گفت: «تا حالا سه نگهبانِ پنهان را شناسایی کردهام. حتماً بیشتر از سه نفرند. آن بالا چی پنهان کردی؟»
افراز گفت: «بله، گنج دارم! گنج آتشین. و تو اولین مهمانی هستی که این گنج را خواهد دید.»
افراز کارگاه باروتسازی خودش را در بالای آن کوه به جهانگیر نشان داد. جهانگیر بعد از اندکی فهمید که مواد اولیه باروت چیست و چطور درست میشود. آنها گوگرد و زغال و گل شورهای را در خمرههای بزرگ چوبی با هم ترکیب میکردند و بعد با تنه سنگین یک درخت صیقلیشده، آن را میکوبیدند.
جهانگیر از افراز پرسید: «رفیق، میشود که یکی از این خمرههای چوبی و تنهی درخت گردو را از شما قرض بگیرم؟»
افراز پرسید: «میخواهی چکار؟»
جهانگیر گفت: «میخواهم ببرم گراش تا دیگر منت باروتفروشهای پدرسوخته را که مدام امروز و فردا میکنند نکشم.»
افراز خندهای بلند سر داد و گفت: «چرا که نشود.» بعد چهرهاش در هم کشیده شد و ادامه داد: «اینجا همهاش مال توست رفیق. هر چه من اینجا سهم دارم، سهم چهار تا خواهر و دو جین بچه است. خدا تو را رساند. کاری که من در پیش گرفتهام، آخر و عاقبت خوبی ندارد. همیشه در معرض خطرم. جهانگیر، مشکل همینجاست. من هیچ دشمنی ندارم ولی آنهایی که به من پر و بال دادند، روزی دشمن من خواهند شد تا کلک مرا بکنند، چون چیزهایی میدانم که فاش شدن آن برای اربابان سم مهلک است.»
پس از لحظهای سکوت، افراز گفت: «امشب اینجا میمانیم. میخواهم تو را به شرکاء و رفیقهایم معرفی کنم. و بعد از آن من باید به چند مکان در اطراف شیراز سر بزنم. وسط راه، باروتسازی بزرگ قوام را نشانت میدهم و در مهمانی ارباب بزرگ شرکت میکنیم. خیلی دلم میخواهد ارباب بزرگ را ببینم.»
شبهنگام، پنج مرد وارد کارگاه باروتسازی افراز شدند. همان پنج مردی که جهانگیر در کوهها دیده بود. افراز آنها را معرفی کرد: «علینقی، ارغوان، مصطفی، مشکال، و صابر.» و بعد گفت: «این جهانگیر، برادر من، برادر لیلی و پودنه است. اگر برای من اتفاقی افتاد یاور همدیگر باشید.»
این هفت نفر تا پاسی از شب نشستند و صحبت کردند. کمکم جهانگیر با جهان مرموز افراز آشنا میشد و از اوضاع و احوال مرکز و همچنین شیراز که همیشه یک رکن اساسی پادشاهی ایرانی بود، باخبر میشد.
همان شب، افراز پیشنهاد کرد که یک کارگاه باروتسازی را در گراش افتتاح کنند و با خان گراش، محمدخانِ طالبخان شریک شوند. همهی یاران و شرکای افراز این را فرصتی دانستند که مدتها به دنبال آن بودند. آنها از عظمت همایوندژ و حصار گراش باخبر بودند.
جهانگیر چند روز دیگر افراز را همراهی کرد. به جاهای مختلف سر میزند. افراز با آدمهای مهمی دیدار میکرد که هر کدام سمتی داشتند. گاهی هم افراز به جاهای خلوتی سفر میکرد و ماموری را میدید و او را به ماموریتی میفرستاد.
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل ششم: گنج آتشین
🔖 قسمت ۷۸
یک شب که مثل اغلب شبها جهانگیر و خواهران و خواهرزادهایش و خواهران افراز و خواهرزادهایش دور جهانگیر و آتش حلقه زده بود، افراز وارد شد. چند کف بلند زد و گفت: «نمایش تمام شد. همه بروید خانههایتان. شما دارید این مرد جنگی را بیخاصیت میکنید!»
وقتی همه با اعتراض و احترام رفتند، افراز گفت: «جهانگیر، فردا کله سحر حرکت میکنیم.»
جهانگیر پرسید: «کجا؟»
افراز گفت: «جایی که خودم ساختم و به جز افراد خاص خودم، هیچ کس آن را ندیده است. تو اولین نفر خواهی بود.»
سحر فردا، دو یار غار آماده حرکت بودند. ملازمی صدا میزد: «افراز، افراز.» و وقتی ملازم به نزدیکی افراز رسید گفت: «افراز، نامه داری.»
افراز مهر و لاک نامه را برداشت. وقتی که آن را باز کرد، جهانگیر از دیدن کاغذ سفید که گوشهی آن فقط مهر و امضای قوام بود، تعجب کرد.
افراز از ملازم پرسید: «نامهرسان کجاست؟» و جواب شنید: «در باغ منتظر شما هستند.»
نامهرسان با تواضع و عرض ادب، متن نامه را که از طرف قوام بود، بازگو کرد. قوام از فراز خواسته بود که تا نُه روز دیگر، روز یکشنبه، در باغ شخصی قوام در اطراف شیراز با ارباب بزرگ ملاقات کند.
بعد از اینکه مسافت زیادی اسب تاختند، راهشان را به طرف بالای یک کوه کمارتفاع کج کردند. اسبها آرام آرام میرفتند ولی نفس نفس میزدند. جهانگیر گفت: «تا حالا سه نگهبانِ پنهان را شناسایی کردهام. حتماً بیشتر از سه نفرند. آن بالا چی پنهان کردی؟»
افراز گفت: «بله، گنج دارم! گنج آتشین. و تو اولین مهمانی هستی که این گنج را خواهد دید.»
افراز کارگاه باروتسازی خودش را در بالای آن کوه به جهانگیر نشان داد. جهانگیر بعد از اندکی فهمید که مواد اولیه باروت چیست و چطور درست میشود. آنها گوگرد و زغال و گل شورهای را در خمرههای بزرگ چوبی با هم ترکیب میکردند و بعد با تنه سنگین یک درخت صیقلیشده، آن را میکوبیدند.
جهانگیر از افراز پرسید: «رفیق، میشود که یکی از این خمرههای چوبی و تنهی درخت گردو را از شما قرض بگیرم؟»
افراز پرسید: «میخواهی چکار؟»
جهانگیر گفت: «میخواهم ببرم گراش تا دیگر منت باروتفروشهای پدرسوخته را که مدام امروز و فردا میکنند نکشم.»
افراز خندهای بلند سر داد و گفت: «چرا که نشود.» بعد چهرهاش در هم کشیده شد و ادامه داد: «اینجا همهاش مال توست رفیق. هر چه من اینجا سهم دارم، سهم چهار تا خواهر و دو جین بچه است. خدا تو را رساند. کاری که من در پیش گرفتهام، آخر و عاقبت خوبی ندارد. همیشه در معرض خطرم. جهانگیر، مشکل همینجاست. من هیچ دشمنی ندارم ولی آنهایی که به من پر و بال دادند، روزی دشمن من خواهند شد تا کلک مرا بکنند، چون چیزهایی میدانم که فاش شدن آن برای اربابان سم مهلک است.»
پس از لحظهای سکوت، افراز گفت: «امشب اینجا میمانیم. میخواهم تو را به شرکاء و رفیقهایم معرفی کنم. و بعد از آن من باید به چند مکان در اطراف شیراز سر بزنم. وسط راه، باروتسازی بزرگ قوام را نشانت میدهم و در مهمانی ارباب بزرگ شرکت میکنیم. خیلی دلم میخواهد ارباب بزرگ را ببینم.»
شبهنگام، پنج مرد وارد کارگاه باروتسازی افراز شدند. همان پنج مردی که جهانگیر در کوهها دیده بود. افراز آنها را معرفی کرد: «علینقی، ارغوان، مصطفی، مشکال، و صابر.» و بعد گفت: «این جهانگیر، برادر من، برادر لیلی و پودنه است. اگر برای من اتفاقی افتاد یاور همدیگر باشید.»
این هفت نفر تا پاسی از شب نشستند و صحبت کردند. کمکم جهانگیر با جهان مرموز افراز آشنا میشد و از اوضاع و احوال مرکز و همچنین شیراز که همیشه یک رکن اساسی پادشاهی ایرانی بود، باخبر میشد.
همان شب، افراز پیشنهاد کرد که یک کارگاه باروتسازی را در گراش افتتاح کنند و با خان گراش، محمدخانِ طالبخان شریک شوند. همهی یاران و شرکای افراز این را فرصتی دانستند که مدتها به دنبال آن بودند. آنها از عظمت همایوندژ و حصار گراش باخبر بودند.
جهانگیر چند روز دیگر افراز را همراهی کرد. به جاهای مختلف سر میزند. افراز با آدمهای مهمی دیدار میکرد که هر کدام سمتی داشتند. گاهی هم افراز به جاهای خلوتی سفر میکرد و ماموری را میدید و او را به ماموریتی میفرستاد.
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
⚽️ او داوری را بیشتر از بازی کردن دوست دارد
🏁 با محمد صحراگرد پرکارترین کمک داور فوتبال گراش در سال ۱۴۰۲
🔴 هفتبرکه: برخلاف همه که میخواهند فوتبالیست شوند محمد صحراگرد از کودکی رویای داوری فوتبال را داشته است و حالا در ۲۳ سالگی با او به عنوان پرکارترین کمک داور فوتبال پایه در منطقه در سال ۱۴۰۲ گفتگو میکنیم.
🔻سه مدرک کمک داور جوان
▫️محمد صحراگرد متولد سال ۱۳۷۹ است و در مستطیل سبز پرچم به دست است و یکی از جوانترین کمک داوران فوتبال در منطقه است. صحراگرد در رشتهی مرتبط با حرفهاش درس میخواند و دانشجوی رشتهی علوم ورزشی در دانشگاه پیام نور اوز است.
▫️کمک داوری را از سال ۱۳۹۷ در پادگان بسیج که یک سری مسابقات مجتمع در آن برگزار میشد و محسن افشار او را به عنوان کمک داور معرفی میکند، شروع کرده است.
💬 کلاس درجه سه پایه را به اتفاق جعفر سعیدی در استهبان سال ۹۷ گذراندم. درجه دو را سال ۱۳۹۹ در شیراز در طول چهار روز تئوری و عملی را با هم خواندم و امتحان دادم و قبول شدم. که البته بین دو درجه باید ۲۴ ماه فاصله باشد تا ارتقا پیدا کنید. درجه یک را در سال ۱۴۰۱ در فسا قبول شدم که کلاس درجه یک به بالا توسط خود فدراسیون برگزار میشود.
🔻پرکارترین کمکداور منطقه در فارس
💬 در سال ۱۴۰۲ با ۲۳ ابلاغ ردههای مختلف کشور در سطح نونهالان، امید، نوجوانان و جوانان توانستم در شهرهای مختلف که فدراسیون سعی داشت با توجه به مسیر و نزدیکی به استان فارس چینش کند، در شهرهای مختلف مثل شیراز، اهواز، برازجان، جم و کرمان مسابقات را داوری کردم.
💬 خیلی از خانوادهها در ردهی پایه از بازیها استقبال میکنند مثل بازی بصیر اهواز با پارس برازجان، حضور تماشاچی زیاد باعث تعجبم شده بود. آن بازی در اهواز دو بر یک شده بود و بازی خیلی حساسی بود اما خوشبختانه اشتباه تاثیرگذاری از جانب تیم داوری اتفاق نیفتاد و بازی به خوبی تمام شد.»
🔻رویای داوری بازیهای رسمیتر
▫️راه رسیدن به داوری بازیهایی که فدراسیون بر تیم داوری نظارت دارد آسان نیست و او کمی گلهمند است و دوست دارد با داوری در بازیهای رسمیتر نظر ناظران فدراسیون فوتبال را جلب کند و در کارش زودتر پیشرفت کند
💬 شما هر چقدر هم در بازیهای ردهی کشوری خوب باشید، چون این بازیها ناظر ندارد کار کمک داور خوب دیده نمیشود مگر این که خیلی خوششانس باشید که یا مربی از کار داوری تعریف کند یا اینکه یک داور بازنشسته یا پیشکسوت در آن شهر حضور داشته باشد و داوری شما را ببیند و به فدراسیون اطلاع بدهد.
🔻درخواست احداث پیست تارتان
▫️ امکانات بهتر یکی از معیارهای پیشرفت است و در این حرفه هم امکاناتی لازم است که ظاهرا در گراش وجود ندارد. یکی از آنها نبود پیست تارتان است.
💬 احداث یک پیست تارتان برای آمادهسازی و تمرین هوازی داور خیلی ضروری است چون هم در ورزشهای دو و میدانی میتوانند راحت تمرین کنند و هم آسیبی به کمر و جاهای دیگر نمیرساند. چون در چمن مصنوعی به بدن آسیب میرسد و اصلا بخشنامه هم آمده است که شهرها در چمن مصنوعی اجازهی میزبانی ندارند.
🔻داوری شغل نیست، عشق است
▫️داوری آب و نان زیادی ندارد آن هم در سطح پایه، اما عشق و علاقه همیشه داستانش فرق میکند. داشتن شغل دیگری برای گذران زندگی و نگاه به آینده راه چارهای است که شاید بتوان با تکیه به آن، رویاها و آرزوها را هم زنده نگه داشت و رویا و آرزو هم برای واقعی شدن نیاز به پول دارد.
💬 امیدوارم در بخش جدیدی که قرار است در کمیتهی امداد استخدام شوم تعاملی وجود داشته باشد.
💬 دستمزد ما به صورت حقالزحمه است که بعد از پایان هر فصل پرداخت میشود و مبلغ ناچیزی است. داوری شغل نیست و باید در کنار شغل دوم و سوم پیگیری کرد.
▫️محمد صحراگرد اسمی است که شاید سالهای بعد در مسابقات مهمتر در کنار یا وسط زمین بیشتر بشنویم، کسی که به دنبال آرزویش دویده و به آن رسیده است.
▫️سوت پایان گفتگوی ما به صدا در میآید و آشنایی با یکی از جوانهای آیندهساز فوتبالی برندهی این مسابقه است.
https://7berkeh.ir/archives/147892
#ورزش #داور #فوتبال
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏁 با محمد صحراگرد پرکارترین کمک داور فوتبال گراش در سال ۱۴۰۲
🔴 هفتبرکه: برخلاف همه که میخواهند فوتبالیست شوند محمد صحراگرد از کودکی رویای داوری فوتبال را داشته است و حالا در ۲۳ سالگی با او به عنوان پرکارترین کمک داور فوتبال پایه در منطقه در سال ۱۴۰۲ گفتگو میکنیم.
🔻سه مدرک کمک داور جوان
▫️محمد صحراگرد متولد سال ۱۳۷۹ است و در مستطیل سبز پرچم به دست است و یکی از جوانترین کمک داوران فوتبال در منطقه است. صحراگرد در رشتهی مرتبط با حرفهاش درس میخواند و دانشجوی رشتهی علوم ورزشی در دانشگاه پیام نور اوز است.
▫️کمک داوری را از سال ۱۳۹۷ در پادگان بسیج که یک سری مسابقات مجتمع در آن برگزار میشد و محسن افشار او را به عنوان کمک داور معرفی میکند، شروع کرده است.
💬 کلاس درجه سه پایه را به اتفاق جعفر سعیدی در استهبان سال ۹۷ گذراندم. درجه دو را سال ۱۳۹۹ در شیراز در طول چهار روز تئوری و عملی را با هم خواندم و امتحان دادم و قبول شدم. که البته بین دو درجه باید ۲۴ ماه فاصله باشد تا ارتقا پیدا کنید. درجه یک را در سال ۱۴۰۱ در فسا قبول شدم که کلاس درجه یک به بالا توسط خود فدراسیون برگزار میشود.
🔻پرکارترین کمکداور منطقه در فارس
💬 در سال ۱۴۰۲ با ۲۳ ابلاغ ردههای مختلف کشور در سطح نونهالان، امید، نوجوانان و جوانان توانستم در شهرهای مختلف که فدراسیون سعی داشت با توجه به مسیر و نزدیکی به استان فارس چینش کند، در شهرهای مختلف مثل شیراز، اهواز، برازجان، جم و کرمان مسابقات را داوری کردم.
💬 خیلی از خانوادهها در ردهی پایه از بازیها استقبال میکنند مثل بازی بصیر اهواز با پارس برازجان، حضور تماشاچی زیاد باعث تعجبم شده بود. آن بازی در اهواز دو بر یک شده بود و بازی خیلی حساسی بود اما خوشبختانه اشتباه تاثیرگذاری از جانب تیم داوری اتفاق نیفتاد و بازی به خوبی تمام شد.»
🔻رویای داوری بازیهای رسمیتر
▫️راه رسیدن به داوری بازیهایی که فدراسیون بر تیم داوری نظارت دارد آسان نیست و او کمی گلهمند است و دوست دارد با داوری در بازیهای رسمیتر نظر ناظران فدراسیون فوتبال را جلب کند و در کارش زودتر پیشرفت کند
💬 شما هر چقدر هم در بازیهای ردهی کشوری خوب باشید، چون این بازیها ناظر ندارد کار کمک داور خوب دیده نمیشود مگر این که خیلی خوششانس باشید که یا مربی از کار داوری تعریف کند یا اینکه یک داور بازنشسته یا پیشکسوت در آن شهر حضور داشته باشد و داوری شما را ببیند و به فدراسیون اطلاع بدهد.
🔻درخواست احداث پیست تارتان
▫️ امکانات بهتر یکی از معیارهای پیشرفت است و در این حرفه هم امکاناتی لازم است که ظاهرا در گراش وجود ندارد. یکی از آنها نبود پیست تارتان است.
💬 احداث یک پیست تارتان برای آمادهسازی و تمرین هوازی داور خیلی ضروری است چون هم در ورزشهای دو و میدانی میتوانند راحت تمرین کنند و هم آسیبی به کمر و جاهای دیگر نمیرساند. چون در چمن مصنوعی به بدن آسیب میرسد و اصلا بخشنامه هم آمده است که شهرها در چمن مصنوعی اجازهی میزبانی ندارند.
🔻داوری شغل نیست، عشق است
▫️داوری آب و نان زیادی ندارد آن هم در سطح پایه، اما عشق و علاقه همیشه داستانش فرق میکند. داشتن شغل دیگری برای گذران زندگی و نگاه به آینده راه چارهای است که شاید بتوان با تکیه به آن، رویاها و آرزوها را هم زنده نگه داشت و رویا و آرزو هم برای واقعی شدن نیاز به پول دارد.
💬 امیدوارم در بخش جدیدی که قرار است در کمیتهی امداد استخدام شوم تعاملی وجود داشته باشد.
💬 دستمزد ما به صورت حقالزحمه است که بعد از پایان هر فصل پرداخت میشود و مبلغ ناچیزی است. داوری شغل نیست و باید در کنار شغل دوم و سوم پیگیری کرد.
▫️محمد صحراگرد اسمی است که شاید سالهای بعد در مسابقات مهمتر در کنار یا وسط زمین بیشتر بشنویم، کسی که به دنبال آرزویش دویده و به آن رسیده است.
▫️سوت پایان گفتگوی ما به صدا در میآید و آشنایی با یکی از جوانهای آیندهساز فوتبالی برندهی این مسابقه است.
https://7berkeh.ir/archives/147892
#ورزش #داور #فوتبال
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
Telegram
Gerishna Box! گریشنا باکس
🎰 #کمد ۸۰: گویی دیوانگی جزیی از غریزه است
✍️ سمیه کشوری
🎞 معرفی فیلم «غریزه مادران» ساخته بنوا دلوم (۲۰۲۴)
🎼 و گروه موسیقی «حال»
📽 سوی تاریک غریزه
🎞 فیلم «غریزهی مادران» Mothers' Instinct فیلمی دلهرهآور روانشناختی محصول ۲۰۲۴ آمریکا به کارگردانی بنوا دلوم فرانسوی است. در واقع این فیلم اولین تجربهی کارگردانی دلوم است که تا قبل از آن فیلمبردار بوده است. در این فیلم بازیگرانی چون جسیکا چستین، ان هَتَوِی، جاش چارلز و آندرش دانیلسن لی در این فیلم بازی میکنند.
📘 این فیلم بازسازی فیلمی فرانسویزبان به همین نام محصول سال ۲۰۱۸ است که خود اقتباسی از رمان غریزهی مادران (Derrière la haine) اثر باربارا ابل در سال ۲۰۱۲ است.
🖌 داستان فیلم در دهه ۱۹۶۰ دربارهی دو مادر، همسایه و دوستان عالی است. فرزندان آنها نیز بهترین دوستان هم هستند. همه چیز خوب به نظر میرسد تا اینکه یک حادثهی غمانگیز اتفاق میافتد و مسیر این دوستی و همسایگی را تغییر میدهد. در واقع فیلمی درباره دو زن بینقص است که در طی حادثهای همدیگر را تا سر حد جنون میکشند.
📌 فیلم، قصهی دو مادر را به تصویر میکشد که هر کدام برای نجات فرزندان خود، به گونهای که فکر میکنند درست است تلاش میکنند. در ادامهی قصه، هر دو طوری مقابل هم قرار میگیرند گویی دیوانگی جزئی از مادری است. طوری که هرچه فیلم جلوتر میرود داستان دلهرآورتر مرموزتر میشود. گویی داستان به ما میگوید شاید این روی دیگر سوگ است آن هم وقتی با احساس گناه همراه باشد؛ آن هم وقتی یک مادر نمیداند یا نمیتواند چگونه با احساس گناه خود روبرو شود.
🔍 غریزهی مادران فیلمی هیجان انگیز است که به موضوعاتِ پیچیدهای چون از دست دادن، روابط گسسته و پیوند تزلزلناپذیر بین مادران و فرزندانشان میپردازد. این فیلمِ تفکربرانگیز باعث میشود تا مدتها پس از پخش تیتراژ، ظواهر و ابهاماتِ اخلاقی را زیر سوال ببرد.
▫️ بنوا دلهوم کارگردان این فیلم، فیلمبرداری باتجربه است و زیباییشناسی فیلم را که یکی از بزرگترین نقاط قوت آن است به خوبی نشان میدهد. شاید فیلم غریزهی مادران فیلمی با صحنههای کوچک باشد که بیشتر در داخل و اطراف چند خانه اتفاق میافتد، اما فضای آن دوره به زیبایی مشاهده میشود و هر پلان با زحمت فراوانی ساخته شده است. رنگهای پاستلی و لباسهای خیرهکننده در تضاد کامل با اتفاقات تلخ هستند و بینش شخصیتها و حال و هوای آنها را فراهم میکنند.
🎼 موسیقی «حال»
▫️ نام گروه موسیقی حال، برگرفته شده از مطلع غزلی از حضرت حافظ است: «حال دل با تو گفتنم هوس است». ترکیب آواز، شعر، ملودی و ریتمهای کلاسیک ایرانی با سبکهایی همچون راک، جاز، پست راک و امبینت باعث شده است تا مخاطبان، از سبک و سیاق این گروه موسیقی جوان به عنوان موسیقی تلفیقی یاد کنند.
▫️ گروه حال به سرپرستی و خوانندگی محمد فکری در سال ۱۳۹۳ فعالیت خود را آغاز کرده و با انتشار تک آهنگهایی سعی در جذب مخاطبین خود داشته است. علی جمالی رهبر نوازنده گیتار، و مقداد مهدوی به عنوان پیانیست این گروه فعالیت میکند. محمد فرخی و برنا شفیعزاده نیز به ترتیب نوازندگان پرکاشن و درامز گروه موسیقی حال هستند. اعضای حال در توضیح نام خاصشان میگویند: «حال، حس لحظهی اکنون؛ شرح روزگار مجنون است.»
🎧 پیشنهاد من آهنگ «در خیال» اثری از آلبوم «خاطرات پراکنده» با ترانههای باباطاهر و معصومه خدادادی است.
🔻 معرفی کامل و شنیدن این آهنگ در سایت هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/147938
#کمدفیلم #کمدموسیقی
▪️🎰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✍️ سمیه کشوری
🎞 معرفی فیلم «غریزه مادران» ساخته بنوا دلوم (۲۰۲۴)
🎼 و گروه موسیقی «حال»
📽 سوی تاریک غریزه
🎞 فیلم «غریزهی مادران» Mothers' Instinct فیلمی دلهرهآور روانشناختی محصول ۲۰۲۴ آمریکا به کارگردانی بنوا دلوم فرانسوی است. در واقع این فیلم اولین تجربهی کارگردانی دلوم است که تا قبل از آن فیلمبردار بوده است. در این فیلم بازیگرانی چون جسیکا چستین، ان هَتَوِی، جاش چارلز و آندرش دانیلسن لی در این فیلم بازی میکنند.
📘 این فیلم بازسازی فیلمی فرانسویزبان به همین نام محصول سال ۲۰۱۸ است که خود اقتباسی از رمان غریزهی مادران (Derrière la haine) اثر باربارا ابل در سال ۲۰۱۲ است.
🖌 داستان فیلم در دهه ۱۹۶۰ دربارهی دو مادر، همسایه و دوستان عالی است. فرزندان آنها نیز بهترین دوستان هم هستند. همه چیز خوب به نظر میرسد تا اینکه یک حادثهی غمانگیز اتفاق میافتد و مسیر این دوستی و همسایگی را تغییر میدهد. در واقع فیلمی درباره دو زن بینقص است که در طی حادثهای همدیگر را تا سر حد جنون میکشند.
📌 فیلم، قصهی دو مادر را به تصویر میکشد که هر کدام برای نجات فرزندان خود، به گونهای که فکر میکنند درست است تلاش میکنند. در ادامهی قصه، هر دو طوری مقابل هم قرار میگیرند گویی دیوانگی جزئی از مادری است. طوری که هرچه فیلم جلوتر میرود داستان دلهرآورتر مرموزتر میشود. گویی داستان به ما میگوید شاید این روی دیگر سوگ است آن هم وقتی با احساس گناه همراه باشد؛ آن هم وقتی یک مادر نمیداند یا نمیتواند چگونه با احساس گناه خود روبرو شود.
🔍 غریزهی مادران فیلمی هیجان انگیز است که به موضوعاتِ پیچیدهای چون از دست دادن، روابط گسسته و پیوند تزلزلناپذیر بین مادران و فرزندانشان میپردازد. این فیلمِ تفکربرانگیز باعث میشود تا مدتها پس از پخش تیتراژ، ظواهر و ابهاماتِ اخلاقی را زیر سوال ببرد.
▫️ بنوا دلهوم کارگردان این فیلم، فیلمبرداری باتجربه است و زیباییشناسی فیلم را که یکی از بزرگترین نقاط قوت آن است به خوبی نشان میدهد. شاید فیلم غریزهی مادران فیلمی با صحنههای کوچک باشد که بیشتر در داخل و اطراف چند خانه اتفاق میافتد، اما فضای آن دوره به زیبایی مشاهده میشود و هر پلان با زحمت فراوانی ساخته شده است. رنگهای پاستلی و لباسهای خیرهکننده در تضاد کامل با اتفاقات تلخ هستند و بینش شخصیتها و حال و هوای آنها را فراهم میکنند.
🎼 موسیقی «حال»
▫️ نام گروه موسیقی حال، برگرفته شده از مطلع غزلی از حضرت حافظ است: «حال دل با تو گفتنم هوس است». ترکیب آواز، شعر، ملودی و ریتمهای کلاسیک ایرانی با سبکهایی همچون راک، جاز، پست راک و امبینت باعث شده است تا مخاطبان، از سبک و سیاق این گروه موسیقی جوان به عنوان موسیقی تلفیقی یاد کنند.
▫️ گروه حال به سرپرستی و خوانندگی محمد فکری در سال ۱۳۹۳ فعالیت خود را آغاز کرده و با انتشار تک آهنگهایی سعی در جذب مخاطبین خود داشته است. علی جمالی رهبر نوازنده گیتار، و مقداد مهدوی به عنوان پیانیست این گروه فعالیت میکند. محمد فرخی و برنا شفیعزاده نیز به ترتیب نوازندگان پرکاشن و درامز گروه موسیقی حال هستند. اعضای حال در توضیح نام خاصشان میگویند: «حال، حس لحظهی اکنون؛ شرح روزگار مجنون است.»
🎧 پیشنهاد من آهنگ «در خیال» اثری از آلبوم «خاطرات پراکنده» با ترانههای باباطاهر و معصومه خدادادی است.
🔻 معرفی کامل و شنیدن این آهنگ در سایت هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/147938
#کمدفیلم #کمدموسیقی
▪️🎰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🗓 👨🏻⚕️👩🏻⚕️ برنامه هفتگی پزشکان در کلینیک بیمارستان
🏨 کلینیک تخصصی و فوقتخصصی مولیالموحدین در بلوار شیخ احمد انصاری (خروجی گراش به سمت اوز) ابتدای بلوار امام حسین(ع) قرار دارد.
🗓هفته پنجم خرداد ۱۴۰۳
🏨 سایت نوبتدهی اینترنتی:
nobat.gerums.ac.ir
💻 نوبتدهی به صورت هفتگی است و متقاضیان از زمان باز شدن «سامانه نوبتدهی» میتوانند تا پایان هفته نوبت رزرو کنند.
🔬سامانه جواب آزمایشگاه بیمارستان گراش
elab.gerums.ac.ir
☢️ سامانهی دریافت پرونده تصویری پزشکی بیمارستان گراش
pacs.gerums.ac.ir
#وبدا
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏨 کلینیک تخصصی و فوقتخصصی مولیالموحدین در بلوار شیخ احمد انصاری (خروجی گراش به سمت اوز) ابتدای بلوار امام حسین(ع) قرار دارد.
🗓هفته پنجم خرداد ۱۴۰۳
🏨 سایت نوبتدهی اینترنتی:
nobat.gerums.ac.ir
💻 نوبتدهی به صورت هفتگی است و متقاضیان از زمان باز شدن «سامانه نوبتدهی» میتوانند تا پایان هفته نوبت رزرو کنند.
🔬سامانه جواب آزمایشگاه بیمارستان گراش
elab.gerums.ac.ir
☢️ سامانهی دریافت پرونده تصویری پزشکی بیمارستان گراش
pacs.gerums.ac.ir
#وبدا
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
مژده به ایرانیان ساکن امارات
*🧰خدمات فنی بابا احمدی🧰*
🇦🇪 در کشور امارات متحده عربی 🇦🇪
⚙️ نصب تخصصی انواع دوربین مداربسته سیستمهای IP و آنالوگHD
⚙️ نصب انواع قفل هوشمند و مگنتی همچنین نصب انواع آیفونهای تصویری
🖥 راه اندازی و نصب انواع تلویزیون های هوشمند و ریسیورهای اینترنتی 4K با بیش از ۱۲۵٠٠٠ کانال از پکیج های معتبر جهانی
📡 کل شبکه های معتبر ورزشی زنده دنیا
📡 کل شبکه زنده وفیلمهای قدیم و جدید وسریالهای ایرانی بیش از۲۵۰کانال .
📡 تماشای کانالهای زنده ماهواره ای تمام ملیتها براساس نام کشور
📡 تماشای فیلمهای خارجی روزدنیا، کارتون و حیات وحش
📡 تنها با استفاده از اینترنت و بدون هیچگونه فریز.
⚡️ خدمات انواع کارهای برق و لوله کشی
🍃 نصب، تعمیر و سرویس انواع کولر
🔻شماره تماس:
0503099629
0559318413
🔻خدماتدهی در دبی و امارتهای دیگر
wa.me/971559318413
#تبلیغات #امارات
*🧰خدمات فنی بابا احمدی🧰*
🇦🇪 در کشور امارات متحده عربی 🇦🇪
⚙️ نصب تخصصی انواع دوربین مداربسته سیستمهای IP و آنالوگHD
⚙️ نصب انواع قفل هوشمند و مگنتی همچنین نصب انواع آیفونهای تصویری
🖥 راه اندازی و نصب انواع تلویزیون های هوشمند و ریسیورهای اینترنتی 4K با بیش از ۱۲۵٠٠٠ کانال از پکیج های معتبر جهانی
📡 کل شبکه های معتبر ورزشی زنده دنیا
📡 کل شبکه زنده وفیلمهای قدیم و جدید وسریالهای ایرانی بیش از۲۵۰کانال .
📡 تماشای کانالهای زنده ماهواره ای تمام ملیتها براساس نام کشور
📡 تماشای فیلمهای خارجی روزدنیا، کارتون و حیات وحش
📡 تنها با استفاده از اینترنت و بدون هیچگونه فریز.
⚡️ خدمات انواع کارهای برق و لوله کشی
🍃 نصب، تعمیر و سرویس انواع کولر
🔻شماره تماس:
0503099629
0559318413
🔻خدماتدهی در دبی و امارتهای دیگر
wa.me/971559318413
#تبلیغات #امارات
▪️درگذشت حاج ابول حسینی
▫️فرزند حسن
#پرسه
▪️مراسم تشییع و خاکسپاری:
📅 شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳|ساعت ۱۷
📍از موتوری شهرداری به سمت آرامستان جعفرآباد
▫️مراسم ختم مردانه:
🕌 حسینیه ابوالفضل (ع)
🕰شنبه شب و یکشنبه شب از ساعت ۲۰:۳۰ تا ۲۲:۳۰
🏠 منزل حاج علی حسینی|خیابان بسیج،انتهای کوچه ۱۱ (صنعت و معدن سابق)
▫️مراسم ختم زنانه:
🏠منزل مرحوم مغفور حاج ابول حسینی|خیابان آبیاری
🤲قرائت فاتحه و نماز لیلهالدفن جهت شادی روح مرحوم مزید امتنان است.
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
▫️فرزند حسن
#پرسه
▪️مراسم تشییع و خاکسپاری:
📅 شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳|ساعت ۱۷
📍از موتوری شهرداری به سمت آرامستان جعفرآباد
▫️مراسم ختم مردانه:
🕌 حسینیه ابوالفضل (ع)
🕰شنبه شب و یکشنبه شب از ساعت ۲۰:۳۰ تا ۲۲:۳۰
🏠 منزل حاج علی حسینی|خیابان بسیج،انتهای کوچه ۱۱ (صنعت و معدن سابق)
▫️مراسم ختم زنانه:
🏠منزل مرحوم مغفور حاج ابول حسینی|خیابان آبیاری
🤲قرائت فاتحه و نماز لیلهالدفن جهت شادی روح مرحوم مزید امتنان است.
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
☀️ صبح دوستان به خیر و نیکی
#حس_زندگی
📸 نوریه بلبل
#تابستان #فسیل #نخل
▪️☀️▪️
🔻همراه با هفتبرکه در شبکههای اجتماعی
🔴 7Berkeh.ir
✔️ T.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ youtube.com/@7berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ twitter.com/7berkeh
✔️ Sapp.ir/7berkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✔️ Wa.me/989374909600
#حس_زندگی
📸 نوریه بلبل
#تابستان #فسیل #نخل
▪️☀️▪️
🔻همراه با هفتبرکه در شبکههای اجتماعی
🔴 7Berkeh.ir
✔️ T.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ youtube.com/@7berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ twitter.com/7berkeh
✔️ Sapp.ir/7berkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✔️ Wa.me/989374909600
🏰 افسانه همایوندژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل ششم: گنج آتشین
🔖 قسمت ۷۹
تا روزی به کارگاه بزرگ باروتسازی قوام رسیدند. هنگام بازدید افراز گفت: «میبینی جهانگیر، میبینی چقدر آدم مشغول کار هستند؟ به زودی کارگاههای کوچک پراکنده تعطیل میشوند و ما کنترل و پخش باروت را در این منطقه وسیع در دست خواهیم گرفت.»
افراز به تمامی کارهایش رسیده بود و دو روز مانده به ضیافت مهم قوام به شیراز رسیدند. فرصتی بود که این دو یار قدیمی فارغ از کار و ماموریت در کنار هم باشند و گشتوگذاری در شیراز داشته باشند.
افراز و جهانگیر با لباسهای فاخری که بر تن داشتند، جلو دروازه بزرگ باغ شخصی قوام ایستاده بودند. نگهبان مانع از ورود جهانگیر به باغ شد. افراز صدایش را بلند کرد و گفت: «بچه، تا صد میشمارم. بدو به قوامت بگو افراز بدون همراهش وارد باغ نمیشود.»
نگهبان در را بست و مدتی طول کشید تا دوباره دروازه را باز کند و چند بار از افراز عذرخواهی کرد. میز بزرگ و مستطیل شکلی در وسط درختان سرسبز که کنار آن باغچههای پر از گلهای رنگارنگ بود چیده شده بود. مرد مسنی در راس میز، و خانم مسنی که به ظاهر همسرش بود کنارش نشسته بود. کنار خانم مسن هم زوج جوانی نشسته بود با دو دختر چهار-پنجساله که ککومکهای صورت و دستهایشان از زیر پوست روشن نمایان بود. همگی به زبان خارجه حرف میزدند. در طرف دیگر میز، قوام کنار مرد مسن و دو افسر با لباس فرم نظامی نشسته بودند.
وقتی افراز به کنار میز رسید، مرد مسن از جای خود بلند شد و کفزنان به طرف افراز آمد و گفت: «افراز، افراز. آفرین. آفرین.» و بعد مترجم خود را که ترکتبار بود صدا کرد: «یاشار. یاشار.»
وقتی یاشار در کنار افراز و مرد مسن قرار گرفت، مطالبی با زبان بیگانه با او صحبت کرد و از او خواست که برای افراز بازگو کند. مترجم لب به سخن گشود: «من از شما سپاسگزاری میکنم که در ماموریتهایی که به عهده شما گذاشته شده بود، فراتر از حد انتظار ما عمل کردید. تمام خواستههای ما توسط شما بدون عیب و نقص انجام شده است.»
وقتی که مترجم ساکت شد، مرد مسن به یکی از افسرها اشاره کرد. مرد سلام نظامی داد و با یک جعبه مخمل قرمز به نزدیک افراز آمد و در جعبه را باز کرد. مرد مسن مدالی را از جعبه بیرون آورد و با سنجاقی به سینه افراز زد. سپس دست افراز را گرفت و به طرف جایی که نشسته بود رفت. تقاضای یک صندلی کرد و او بین آن مرد مسن و قوام نشست. قوام رو به یاشار گفت: «لطفاً ترجمه کن. به مهمانان گرامی بگو که غذای ایرانی باید تا گرم است صرف شود و اگر سرد شد تغییر مزه میدهد و از دهن میافتد.»
همه مشغول غذا خوردن شدند و صحبتهایی که میشد بیشتر بین یاشار و خانم جوانی که مادر دو تا دختر بچه بود و گویا نسبتی با مرد مسن داشت انجام میشد. پلوهای مختلف که با زعفران تزیین شده بود و خورشتهای رنگارنگ ایرانی و کبابهای مختلف، خانم جوان را هیجان زده کرده بود و تمام سوالهایی که از مترجم میپرسید، درباره نام این غذاها و ترکیبات آن و طرز درست کردن آنها بود. مترجم چون جواب درست را نمیدانست، از سرآشپز که کنار میز ایستاده بود میپرسید و بعد به زبان بیگانه ترجمه میکرد.
مدتی گذشت. مرد مسن رو به یکی از افرادش کرد و مطلبی به او گفت که اسم افراز در میان صحبتهایشان شنیده میشد. افسر کیف چرمی خود را باز کرد و ورقهای از آن بیرون کشید و شروع به خواندن کرد. مطالبی که بعد از قرائت آن متن توسط مترجم ترک ترجمه شد، گزارشی بود از کارهای افراز و افرادش در راستای کنترل و توزیع و تولید باروت، عنصر اولیه جنگ و جنگافروزی و قلع و قمع کردن خوانین و حاکمان پراکنده در این منطقه و تثبیت قدرت مرکزی شیراز؛ و همچنین امنیت و کنترل جادهای که بنادر جنوب را به شیراز متصل میکرد.
مستخدمان جای ظرفهای غذا را با شیرینی و شربت و چای و قهوه عوض کردند. باز مرد مسن خارجی از افسر همراهش خواست تا ورقهای دیگر را قرائت کند. یاشار مترجم سرا پا گوش بود که مطلبی را که افسر خارجی میخواند به دقت بشنود و آن را برای حضار ترجمه کند.
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل ششم: گنج آتشین
🔖 قسمت ۷۹
تا روزی به کارگاه بزرگ باروتسازی قوام رسیدند. هنگام بازدید افراز گفت: «میبینی جهانگیر، میبینی چقدر آدم مشغول کار هستند؟ به زودی کارگاههای کوچک پراکنده تعطیل میشوند و ما کنترل و پخش باروت را در این منطقه وسیع در دست خواهیم گرفت.»
افراز به تمامی کارهایش رسیده بود و دو روز مانده به ضیافت مهم قوام به شیراز رسیدند. فرصتی بود که این دو یار قدیمی فارغ از کار و ماموریت در کنار هم باشند و گشتوگذاری در شیراز داشته باشند.
افراز و جهانگیر با لباسهای فاخری که بر تن داشتند، جلو دروازه بزرگ باغ شخصی قوام ایستاده بودند. نگهبان مانع از ورود جهانگیر به باغ شد. افراز صدایش را بلند کرد و گفت: «بچه، تا صد میشمارم. بدو به قوامت بگو افراز بدون همراهش وارد باغ نمیشود.»
نگهبان در را بست و مدتی طول کشید تا دوباره دروازه را باز کند و چند بار از افراز عذرخواهی کرد. میز بزرگ و مستطیل شکلی در وسط درختان سرسبز که کنار آن باغچههای پر از گلهای رنگارنگ بود چیده شده بود. مرد مسنی در راس میز، و خانم مسنی که به ظاهر همسرش بود کنارش نشسته بود. کنار خانم مسن هم زوج جوانی نشسته بود با دو دختر چهار-پنجساله که ککومکهای صورت و دستهایشان از زیر پوست روشن نمایان بود. همگی به زبان خارجه حرف میزدند. در طرف دیگر میز، قوام کنار مرد مسن و دو افسر با لباس فرم نظامی نشسته بودند.
وقتی افراز به کنار میز رسید، مرد مسن از جای خود بلند شد و کفزنان به طرف افراز آمد و گفت: «افراز، افراز. آفرین. آفرین.» و بعد مترجم خود را که ترکتبار بود صدا کرد: «یاشار. یاشار.»
وقتی یاشار در کنار افراز و مرد مسن قرار گرفت، مطالبی با زبان بیگانه با او صحبت کرد و از او خواست که برای افراز بازگو کند. مترجم لب به سخن گشود: «من از شما سپاسگزاری میکنم که در ماموریتهایی که به عهده شما گذاشته شده بود، فراتر از حد انتظار ما عمل کردید. تمام خواستههای ما توسط شما بدون عیب و نقص انجام شده است.»
وقتی که مترجم ساکت شد، مرد مسن به یکی از افسرها اشاره کرد. مرد سلام نظامی داد و با یک جعبه مخمل قرمز به نزدیک افراز آمد و در جعبه را باز کرد. مرد مسن مدالی را از جعبه بیرون آورد و با سنجاقی به سینه افراز زد. سپس دست افراز را گرفت و به طرف جایی که نشسته بود رفت. تقاضای یک صندلی کرد و او بین آن مرد مسن و قوام نشست. قوام رو به یاشار گفت: «لطفاً ترجمه کن. به مهمانان گرامی بگو که غذای ایرانی باید تا گرم است صرف شود و اگر سرد شد تغییر مزه میدهد و از دهن میافتد.»
همه مشغول غذا خوردن شدند و صحبتهایی که میشد بیشتر بین یاشار و خانم جوانی که مادر دو تا دختر بچه بود و گویا نسبتی با مرد مسن داشت انجام میشد. پلوهای مختلف که با زعفران تزیین شده بود و خورشتهای رنگارنگ ایرانی و کبابهای مختلف، خانم جوان را هیجان زده کرده بود و تمام سوالهایی که از مترجم میپرسید، درباره نام این غذاها و ترکیبات آن و طرز درست کردن آنها بود. مترجم چون جواب درست را نمیدانست، از سرآشپز که کنار میز ایستاده بود میپرسید و بعد به زبان بیگانه ترجمه میکرد.
مدتی گذشت. مرد مسن رو به یکی از افرادش کرد و مطلبی به او گفت که اسم افراز در میان صحبتهایشان شنیده میشد. افسر کیف چرمی خود را باز کرد و ورقهای از آن بیرون کشید و شروع به خواندن کرد. مطالبی که بعد از قرائت آن متن توسط مترجم ترک ترجمه شد، گزارشی بود از کارهای افراز و افرادش در راستای کنترل و توزیع و تولید باروت، عنصر اولیه جنگ و جنگافروزی و قلع و قمع کردن خوانین و حاکمان پراکنده در این منطقه و تثبیت قدرت مرکزی شیراز؛ و همچنین امنیت و کنترل جادهای که بنادر جنوب را به شیراز متصل میکرد.
مستخدمان جای ظرفهای غذا را با شیرینی و شربت و چای و قهوه عوض کردند. باز مرد مسن خارجی از افسر همراهش خواست تا ورقهای دیگر را قرائت کند. یاشار مترجم سرا پا گوش بود که مطلبی را که افسر خارجی میخواند به دقت بشنود و آن را برای حضار ترجمه کند.
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🪴عشق کافی نیست
🌱 چیزهایی که باید در مورد نگهداری از گل و گیاه بدانید
✍️ مریم مالدار
▫️ ۲۶ خرداد امسال مصادف با ۱۵ ژوئن روز گل و گیاه است. سر و کار داشتن با گل و گیاه حس بسیار لطیفی است و این لطافت زمانی بیشتر میشود که بتوانی ساعتها با گلها به گفتوگو بنشینی، با آهنگ رشدشان برقصی و در حوالیشان سبز شوی و شکوفه دهی. گپ زدن با گیاهان اصلا کار دشواری نیست! گلها بلدند با هر زبانی با انسانها حرف بزنند و از خوشحالیشان شاد و از غمشان دلگیر شوند.
▫️ امسال تقریبا هفتمین سالی است که در عرصه فروش و مشاوره گل و گیاه فعالم. تمام تلاش من در کنار فروش، آموزش نگهداری گیاه است. اینکه فرد پس از خرید، تمام نکات نگهداری گیاه را بداند و بتواند از رشد و سرسبزیاش لذت ببرد. هر چند این تاکید بر مشاوره خیلی وقتها برای کسبوکار من نتیجه معکوس داشته و مشتری پس از گرفتن اطلاعات، قیدِ خریدِ گیاه را زده اما همچنان با عزمی راسخ بر آموزش نکاتی که از طریق تجربه و کارگاههای آموزشی کسب کردهام، تاکید دارم.
🔻 سلیقهی همیشه-سبز را کنار بگذارید
🌱 با تمام اتفاقات خوب و بد و انجام خدمات مختلف در حیطهی فضای سبز و مشاورههایم هنوز که هنوز است نمیتوانم برخی همشهریانم را به خرید برخی گونههای گیاهی متقاعد کنم، از جمله واریتههای بلک و ابلق از هر خانواده. مثلا چند سال پیش وقتی داشتم به یکی از همشهریان پیشنهاد گیاه آگلونما برفی را میدادم، سریع گفت: «این چیه دیگه؟ نمیخوامش! انگار روش سفیدکننده ریختن! من چیزی میخوان که همیشه سبز باشه!»
🌿 دقیقا جملهی آخر همان مشتری، حرفِ مشترک اکثر گراشیهاست! خریدِ دائمی گیاهانِ سبز. همین اصرار بر سلیقهی سبز و برخی نمونههای سازگار، باعث شده یک سری گیاهان همیشه در منو گلخانهی خانگیام باشد، مثل سانسوریا، زاموفولیا و خصوصا پتوس. پتوس یکی از گیاهان سازگار است که کمتر کسی هست که در خانهاش حداقل یک گلدان پتوس نداشته باشد.
🍀 البته تنوع گیاهان آپارتمانی سازگار در منطقه ما بیشتر از سه گیاه نامبرده در بالاست. جدای از سلیقه، با توجه به نور و تهویه، گیاهانی مثل شامادورا، برگ انجیری، انواع آگلونما، انواع فیکوس، انواع فیلودندرونها، اریکا، بامبو، انواع افوربیا، دیفن باخیا و… گزینههای شناخته شدهای است که به مشتری پیشنهاد میدهیم.
🪴جنس گلدان در رشد گیاه تاثیر دارد
🪹 درست است که ما برای خرید گیاه محدودیت داریم اما نمیشود برای گلدان هم محدودیت داشته باشیم. برای همین هم تصمیم گرفتم در کنار فروش گیاه، انواع جنسهای گلدان را در فروشگاه آنلاین خانگیام داشته باشم تا همشهریهایم حداقل برای خرید گلدانهای متفاوت دستشان بسته نباشد.
▫️ اگر از من بپرسند جنس گلدانها در رشد گیاه تاثیر دارد؟ با قاطعیت میگویم: بله، حتی رنگ گلدان نیز تاثیرگذار است.
📌 خوشبختانه دیدگاهها برای خرید و هدیهی گیاهان آپارتمانی نسبت به سالهای قبل در شهرستان ما خیلی خیلی بهتر شده و خیلیها به جای خرید شکلات یا حتی قرار دادن پول در پاکت نامه، برای افتتاح فروشگاه، منزل نو، عیادت، تولد و گاهی حتی تاکِ دستمال، گل و گلدان خریداری میکنند و این اتفاق خوب و لذتبخشی است.
🔻 گل و گیاه هم بازار مد دارد
🌵 اما هنوز نمیشود گیاهانی را که سریعا وارد بازار مد گیاهی میشود، در سلیقههای گراشیها جا داد. دو سالی میشود که کاکتوسهای بزرگ، پایِ ثابت تمام دکوراسیونهای داخلی در شهرهای بزرگ شده است. اما خیلی از گراشیها را نمیشود به خریدِ خار سوق داد. به قول یکی از مشتریها: «یعنی پول بدم و خار بگیرم؟»
🪺 استرس کشتن گیاه و هدر رفتن هزینه همیشه وبالِ جان مشتریهای ماست، چه ارزان باشد و چه گران! مثل اینکه کسی برود ظرف بخرد و به فروشنده بگوید: «حالا نمیشکنه؟» سوالهایی که آدم نمیداند چگونه باید لب به پاسخ گشاید که به شخص بر نخورد!
🍃 با اطلاع از شرایط بهار و تابستان، خیلی از مشتریها طرفدار بیچون و چرای گیاهان معطر و گلدارند. و هیچ تعریفی برای گیاهان زینتی و سبز ندارند! واقعیت امر این است که هیچ گیاه گلدار و معطری برای فضای داخل در شهر ما مناسب نیست.
✔️ با تمام نکات و خاطرات خوبی که گفته شد، یک گیاه طبیعی درست مثل همهی موجودات زندهی دیگر نیاز به نگهداری درست و اصولی دارد. اگر هیچ اطلاعی از گیاه ندارید، خواهش میکنم مشاوره بگیرید و سلیقهای دست به خرید نزنید که جانِ گیاه را بگیرید.
🔻 #یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/147927
▪️🪴▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🌱 چیزهایی که باید در مورد نگهداری از گل و گیاه بدانید
✍️ مریم مالدار
▫️ ۲۶ خرداد امسال مصادف با ۱۵ ژوئن روز گل و گیاه است. سر و کار داشتن با گل و گیاه حس بسیار لطیفی است و این لطافت زمانی بیشتر میشود که بتوانی ساعتها با گلها به گفتوگو بنشینی، با آهنگ رشدشان برقصی و در حوالیشان سبز شوی و شکوفه دهی. گپ زدن با گیاهان اصلا کار دشواری نیست! گلها بلدند با هر زبانی با انسانها حرف بزنند و از خوشحالیشان شاد و از غمشان دلگیر شوند.
▫️ امسال تقریبا هفتمین سالی است که در عرصه فروش و مشاوره گل و گیاه فعالم. تمام تلاش من در کنار فروش، آموزش نگهداری گیاه است. اینکه فرد پس از خرید، تمام نکات نگهداری گیاه را بداند و بتواند از رشد و سرسبزیاش لذت ببرد. هر چند این تاکید بر مشاوره خیلی وقتها برای کسبوکار من نتیجه معکوس داشته و مشتری پس از گرفتن اطلاعات، قیدِ خریدِ گیاه را زده اما همچنان با عزمی راسخ بر آموزش نکاتی که از طریق تجربه و کارگاههای آموزشی کسب کردهام، تاکید دارم.
🔻 سلیقهی همیشه-سبز را کنار بگذارید
🌱 با تمام اتفاقات خوب و بد و انجام خدمات مختلف در حیطهی فضای سبز و مشاورههایم هنوز که هنوز است نمیتوانم برخی همشهریانم را به خرید برخی گونههای گیاهی متقاعد کنم، از جمله واریتههای بلک و ابلق از هر خانواده. مثلا چند سال پیش وقتی داشتم به یکی از همشهریان پیشنهاد گیاه آگلونما برفی را میدادم، سریع گفت: «این چیه دیگه؟ نمیخوامش! انگار روش سفیدکننده ریختن! من چیزی میخوان که همیشه سبز باشه!»
🌿 دقیقا جملهی آخر همان مشتری، حرفِ مشترک اکثر گراشیهاست! خریدِ دائمی گیاهانِ سبز. همین اصرار بر سلیقهی سبز و برخی نمونههای سازگار، باعث شده یک سری گیاهان همیشه در منو گلخانهی خانگیام باشد، مثل سانسوریا، زاموفولیا و خصوصا پتوس. پتوس یکی از گیاهان سازگار است که کمتر کسی هست که در خانهاش حداقل یک گلدان پتوس نداشته باشد.
🍀 البته تنوع گیاهان آپارتمانی سازگار در منطقه ما بیشتر از سه گیاه نامبرده در بالاست. جدای از سلیقه، با توجه به نور و تهویه، گیاهانی مثل شامادورا، برگ انجیری، انواع آگلونما، انواع فیکوس، انواع فیلودندرونها، اریکا، بامبو، انواع افوربیا، دیفن باخیا و… گزینههای شناخته شدهای است که به مشتری پیشنهاد میدهیم.
🪴جنس گلدان در رشد گیاه تاثیر دارد
🪹 درست است که ما برای خرید گیاه محدودیت داریم اما نمیشود برای گلدان هم محدودیت داشته باشیم. برای همین هم تصمیم گرفتم در کنار فروش گیاه، انواع جنسهای گلدان را در فروشگاه آنلاین خانگیام داشته باشم تا همشهریهایم حداقل برای خرید گلدانهای متفاوت دستشان بسته نباشد.
▫️ اگر از من بپرسند جنس گلدانها در رشد گیاه تاثیر دارد؟ با قاطعیت میگویم: بله، حتی رنگ گلدان نیز تاثیرگذار است.
📌 خوشبختانه دیدگاهها برای خرید و هدیهی گیاهان آپارتمانی نسبت به سالهای قبل در شهرستان ما خیلی خیلی بهتر شده و خیلیها به جای خرید شکلات یا حتی قرار دادن پول در پاکت نامه، برای افتتاح فروشگاه، منزل نو، عیادت، تولد و گاهی حتی تاکِ دستمال، گل و گلدان خریداری میکنند و این اتفاق خوب و لذتبخشی است.
🔻 گل و گیاه هم بازار مد دارد
🌵 اما هنوز نمیشود گیاهانی را که سریعا وارد بازار مد گیاهی میشود، در سلیقههای گراشیها جا داد. دو سالی میشود که کاکتوسهای بزرگ، پایِ ثابت تمام دکوراسیونهای داخلی در شهرهای بزرگ شده است. اما خیلی از گراشیها را نمیشود به خریدِ خار سوق داد. به قول یکی از مشتریها: «یعنی پول بدم و خار بگیرم؟»
🪺 استرس کشتن گیاه و هدر رفتن هزینه همیشه وبالِ جان مشتریهای ماست، چه ارزان باشد و چه گران! مثل اینکه کسی برود ظرف بخرد و به فروشنده بگوید: «حالا نمیشکنه؟» سوالهایی که آدم نمیداند چگونه باید لب به پاسخ گشاید که به شخص بر نخورد!
🍃 با اطلاع از شرایط بهار و تابستان، خیلی از مشتریها طرفدار بیچون و چرای گیاهان معطر و گلدارند. و هیچ تعریفی برای گیاهان زینتی و سبز ندارند! واقعیت امر این است که هیچ گیاه گلدار و معطری برای فضای داخل در شهر ما مناسب نیست.
✔️ با تمام نکات و خاطرات خوبی که گفته شد، یک گیاه طبیعی درست مثل همهی موجودات زندهی دیگر نیاز به نگهداری درست و اصولی دارد. اگر هیچ اطلاعی از گیاه ندارید، خواهش میکنم مشاوره بگیرید و سلیقهای دست به خرید نزنید که جانِ گیاه را بگیرید.
🔻 #یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/147927
▪️🪴▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
⚠️ گواهینامه یک روزه موتورسیکلت
🏍 در آموزشگاه رانندگی توحید گراش
🔻شرایط ثبت نام گواهینامه آسان و یک روزه:
۱. سن متقاضی بالای ۱۸ سال
۲. موتور با پلاک ثبتی بنام متقاضی
۳. معاینه چشم و گروه خونی
🔻شرایط گواهینامه عادی موتورسیکلت:
۱. سن متقاضی بالای ۱۸ سال
🔻مدارک مورد نیاز:
۱. کپی شناسنامه : صحفه اول و توضیحات
۲. کپی کارت ملی : پشت رو
۳. کپی گواهینامه ماشین (در صورت داشتن)
🔻جهت کسب اطلاعات بیشتر به آموزشگاه رانندگی توحید مراجعه فرمایید
🏢 نشانی: گراش-پشت بیمارستان - خیابان رازی - نبش کوچه ۷
☎️ تلفن تماس: ۰۷۱۵۲۴۴۹۸۹۹
📲 تلفن همراه: ۰۹۳۹۵۰۶۵۱۶۰
#تبلیغات #فراگیر
🏍 در آموزشگاه رانندگی توحید گراش
🔻شرایط ثبت نام گواهینامه آسان و یک روزه:
۱. سن متقاضی بالای ۱۸ سال
۲. موتور با پلاک ثبتی بنام متقاضی
۳. معاینه چشم و گروه خونی
🔻شرایط گواهینامه عادی موتورسیکلت:
۱. سن متقاضی بالای ۱۸ سال
🔻مدارک مورد نیاز:
۱. کپی شناسنامه : صحفه اول و توضیحات
۲. کپی کارت ملی : پشت رو
۳. کپی گواهینامه ماشین (در صورت داشتن)
🔻جهت کسب اطلاعات بیشتر به آموزشگاه رانندگی توحید مراجعه فرمایید
🏢 نشانی: گراش-پشت بیمارستان - خیابان رازی - نبش کوچه ۷
☎️ تلفن تماس: ۰۷۱۵۲۴۴۹۸۹۹
📲 تلفن همراه: ۰۹۳۹۵۰۶۵۱۶۰
#تبلیغات #فراگیر
🤲🏻 دعای عرفه در حسینیه اعظم
🎤 با نوای: حاج حسن مالکینژاد|از قم
📅 یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳|ساعت ۱۶:۳۰
▫️ مصادف با روز عرفه
📍 حسینیه اعظم گراش
#عرفه #مراسم
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🎤 با نوای: حاج حسن مالکینژاد|از قم
📅 یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳|ساعت ۱۶:۳۰
▫️ مصادف با روز عرفه
📍 حسینیه اعظم گراش
#عرفه #مراسم
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
⚫️ درگذشت دکتر اسعد زاهدی
▫️مردی که نامش با دانشگاه آزاد گره خورده بود
▫️به گزارش هفتبرکه اسعد زاهدی از چهرههای شناخته شده سیاسی و فرهنگی لارستان ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ در ۶۶ سالگی در شیراز درگذشت.
▫️او را به نوعی میتوان عبدالله جاسبی لارستان دانست که نقش اساسی در راهاندازی و توسعه دانشگاه آزاد اسلامی واحد لارستان در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ داشت و نزدیک به ۲۵ سال در سالهای اوج فعالیت رییس این دانشگاه بود.
▫️ زاهدی چند سال شهردار خنج بود و سابقه نامزدی انتخابات مجلس شورای اسلامی در دوره هفتم، دهم و یازدهم را داشت.
📚 دکتر اسعد زاهدی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد لارستان بود و ۵ کتاب از او در حوزه جغرافیای سیاسی و پدافند غیرعامل منتشر شده است.
▫️اسعد زاهدی متولد ۱۳۳۷ بود و به واسطه ازدواج با دکتر مرضیه موغلی با خانوادههایی در گراش نیز نسبت فامیلی داشت. یک دختر و یک پسر بازماندگان دکتر زاهدی هستند.
☑️ 7berkeh.ir/archives/147973
#پرسه #آدمها
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
▫️مردی که نامش با دانشگاه آزاد گره خورده بود
▫️به گزارش هفتبرکه اسعد زاهدی از چهرههای شناخته شده سیاسی و فرهنگی لارستان ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ در ۶۶ سالگی در شیراز درگذشت.
▫️او را به نوعی میتوان عبدالله جاسبی لارستان دانست که نقش اساسی در راهاندازی و توسعه دانشگاه آزاد اسلامی واحد لارستان در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ داشت و نزدیک به ۲۵ سال در سالهای اوج فعالیت رییس این دانشگاه بود.
▫️ زاهدی چند سال شهردار خنج بود و سابقه نامزدی انتخابات مجلس شورای اسلامی در دوره هفتم، دهم و یازدهم را داشت.
📚 دکتر اسعد زاهدی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد لارستان بود و ۵ کتاب از او در حوزه جغرافیای سیاسی و پدافند غیرعامل منتشر شده است.
▫️اسعد زاهدی متولد ۱۳۳۷ بود و به واسطه ازدواج با دکتر مرضیه موغلی با خانوادههایی در گراش نیز نسبت فامیلی داشت. یک دختر و یک پسر بازماندگان دکتر زاهدی هستند.
☑️ 7berkeh.ir/archives/147973
#پرسه #آدمها
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌟 مژده 🌟 مژده
🎀 افتتاح هایپر اسپیناس🎀
🛒 ۱۰ تا ۲۰ درصد تخفیف برای تمام مشتریان در مراسم افتتاحیه هایپر اسپیناس
💫 یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ - ساعت ۱۹
منتظر شما هستیم
🏢 نشانی: گراش - بلوار خلیج فارس به سمت لار - ساختمان طالب
🎁 همهی شما به اسپیانس دعوتید
🔵 instagram.com/hyper.espinas
#تبلیغات #جامع
🎀 افتتاح هایپر اسپیناس🎀
🛒 ۱۰ تا ۲۰ درصد تخفیف برای تمام مشتریان در مراسم افتتاحیه هایپر اسپیناس
💫 یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ - ساعت ۱۹
منتظر شما هستیم
🏢 نشانی: گراش - بلوار خلیج فارس به سمت لار - ساختمان طالب
🎁 همهی شما به اسپیانس دعوتید
🔵 instagram.com/hyper.espinas
#تبلیغات #جامع
🌙 👨🏻⚕️👩🏻⚕️برنامه پزشکان مجتمع پزشکی طالب
🏢 ساختمان طالب در بلوار خلیج فارس ، خروجی گراش به سمت لار قرار دارد.
👁 instagram.com/taleb.medical.clinic
🔻طبقه 1️⃣
▫️محمدهادی مطلبی - متخصص بیماریهای عفونی🆕
▫️محمد فیروزی - پوست و مو
👂🏻سعید عالمی- شنواییسنجی و سمعک
👼🏻 سیما روستایی - متخصص زنان و زایمان
▫️محمود سرخی - پوست - مو - داخلی
▫️محسن اکبری - متخصص و جراح ارتوپدی
🔻طبقه 2️⃣
👃🏻فاطمه حبیبزاده- جراح متخصص گوش و حلق و بینی
▫️فاروق فیروزی- فیزیوتراپی فیروزی
👁 مهربد قاسمپور- فوق تخصص شبکیه چشم
▫️مژده حسنزاده- کارشناس مامایی
🦷 لیلا رضایی- جراح دندانپزشک
▫️سحر فیضی- فوق تخصص گوارش و کبد -آندوسکوپی و کولونوسکوپی
▫️فاطمه پورشمسی- متخصص نوزادان و کودکان و نوجوانان
🔻طبقه 3️⃣
🦷 حوریه رحمانیان- جراح دندانپزشک
🦷 علی مهیایی- جراح دندانپزشک
▫️مجتبی فروحی- متخصص جراحی عمومی
🧠 نسیم میرزایی- متخصص مغز و اعصاب
☎️حتما قبل از حضور، تلفنی وقت خود را هماهنگ کنید.
▫️➕▫️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏢 ساختمان طالب در بلوار خلیج فارس ، خروجی گراش به سمت لار قرار دارد.
👁 instagram.com/taleb.medical.clinic
🔻طبقه 1️⃣
▫️محمدهادی مطلبی - متخصص بیماریهای عفونی🆕
▫️محمد فیروزی - پوست و مو
👂🏻سعید عالمی- شنواییسنجی و سمعک
👼🏻 سیما روستایی - متخصص زنان و زایمان
▫️محمود سرخی - پوست - مو - داخلی
▫️محسن اکبری - متخصص و جراح ارتوپدی
🔻طبقه 2️⃣
👃🏻فاطمه حبیبزاده- جراح متخصص گوش و حلق و بینی
▫️فاروق فیروزی- فیزیوتراپی فیروزی
👁 مهربد قاسمپور- فوق تخصص شبکیه چشم
▫️مژده حسنزاده- کارشناس مامایی
🦷 لیلا رضایی- جراح دندانپزشک
▫️سحر فیضی- فوق تخصص گوارش و کبد -آندوسکوپی و کولونوسکوپی
▫️فاطمه پورشمسی- متخصص نوزادان و کودکان و نوجوانان
🔻طبقه 3️⃣
🦷 حوریه رحمانیان- جراح دندانپزشک
🦷 علی مهیایی- جراح دندانپزشک
▫️مجتبی فروحی- متخصص جراحی عمومی
🧠 نسیم میرزایی- متخصص مغز و اعصاب
☎️حتما قبل از حضور، تلفنی وقت خود را هماهنگ کنید.
▫️➕▫️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚁 اورژانسی هوایی لار بر فراز گراش، اولین فرود در بیمارستان
🚨 به گزارش هفتبرکه با آمادهسازی محل فرود بالگرد در بیمارستان گراش، در نخستین مورد یک خانم ۶۱ ساله به دلیل سکته قلبی برای عمل جراحی قلب به بیمارستان نمازی شیراز اعزام شد.
🔻حمید فردوسینژاد رییس اورژانس ۱۱۵ گراش :
💬 با توجه به فورست شرایط بیمار و برای عدم اتلاف وقت با هماهنگی انجام شده با واحد ارتباطات لار از ظرفیت اورژانس هوایی لارستان برای اعزام بیمار استفاده شد.
💬 با بهرهگیری از این پد محل فرود، بالگرد اورژانس میتواند فرود آسان و ایمنی داشته باشد و نقش موثری در صرفهجویی زمانی برای خدماترانی به بیماران دارد.
🔲 پیشاز این بالگردهای اورژانس در زمین چمن هلالاحمر گراش فرود میآمد.
🚁 ویدیو محمدرضا حکمت از پرواز بالگرد اورژانس بر فراز گراش را در هفتبرکه ببینید.
▫️➕▫️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🚨 به گزارش هفتبرکه با آمادهسازی محل فرود بالگرد در بیمارستان گراش، در نخستین مورد یک خانم ۶۱ ساله به دلیل سکته قلبی برای عمل جراحی قلب به بیمارستان نمازی شیراز اعزام شد.
🔻حمید فردوسینژاد رییس اورژانس ۱۱۵ گراش :
💬 با توجه به فورست شرایط بیمار و برای عدم اتلاف وقت با هماهنگی انجام شده با واحد ارتباطات لار از ظرفیت اورژانس هوایی لارستان برای اعزام بیمار استفاده شد.
💬 با بهرهگیری از این پد محل فرود، بالگرد اورژانس میتواند فرود آسان و ایمنی داشته باشد و نقش موثری در صرفهجویی زمانی برای خدماترانی به بیماران دارد.
🔲 پیشاز این بالگردهای اورژانس در زمین چمن هلالاحمر گراش فرود میآمد.
🚁 ویدیو محمدرضا حکمت از پرواز بالگرد اورژانس بر فراز گراش را در هفتبرکه ببینید.
▫️➕▫️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✈️ برنامه هفتگی۱۸ پرواز فرودگاه لارستان
۱۲ پرواز🇦🇪 + ۴ 🛫🇮🇷 + ۱ 🛫🇰🇼 + ۱ 🛫🇶🇦
🗓 شنبه:
✈️ فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓یکشنبه :
✈️ایران ایر| ۸:۴۵ از تهران| ۱۵ لار-تهران
✈️ایر عربیا| ۹:۳۰ از شارجه| ۱۰:۱۰ لار-شارجه
✈️ایران ایر| ۱۰:۰۰ لار-کویت | ۱۳:۵۵ از کویت
✈️ فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓دوشنبه :
✈️ایر عربیا| ۹:۳۰ از شارجه| ۱۰:۱۰ لار-شارجه
✈️ فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓سهشنبه:
✈️ ایران ایر| ۸:۰۰ از تهران| ۱۳:۳۰ لار-تهران
✈️ایران ایر|۹:۰۵ لار-دوحه | ۱۲:۲۰ از دوحه
✈️ فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓 چهارشنبه:
✈️ایر عربیا| ۹:۳۰ از شارجه| ۱۰:۱۰ لار-شارجه
✈️فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓 پنجشنبه
✈️تابان| ۷:۳۰ از مشهد| ۸:۳۰ لار-مشهد
✈️ایر عربیا| ۹:۳۰ از شارجه| ۱۰:۱۰ لار-شارجه
✈️فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓 جمعه:
✈️چابهارایر| ۹:۴۰ از تهران| ۱۰:۳۵ لار-تهران
✈️ایر عربیا| ۹:۳۰ از شارجه| ۱۰:۱۰ لار-شارجه
✈️فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
#فرودگاه
▪️▫️▪️
🔴 Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
۱۲ پرواز🇦🇪 + ۴ 🛫🇮🇷 + ۱ 🛫🇰🇼 + ۱ 🛫🇶🇦
🗓 شنبه:
✈️ فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓یکشنبه :
✈️ایران ایر| ۸:۴۵ از تهران| ۱۵ لار-تهران
✈️ایر عربیا| ۹:۳۰ از شارجه| ۱۰:۱۰ لار-شارجه
✈️ایران ایر| ۱۰:۰۰ لار-کویت | ۱۳:۵۵ از کویت
✈️ فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓دوشنبه :
✈️ایر عربیا| ۹:۳۰ از شارجه| ۱۰:۱۰ لار-شارجه
✈️ فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓سهشنبه:
✈️ ایران ایر| ۸:۰۰ از تهران| ۱۳:۳۰ لار-تهران
✈️ایران ایر|۹:۰۵ لار-دوحه | ۱۲:۲۰ از دوحه
✈️ فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓 چهارشنبه:
✈️ایر عربیا| ۹:۳۰ از شارجه| ۱۰:۱۰ لار-شارجه
✈️فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓 پنجشنبه
✈️تابان| ۷:۳۰ از مشهد| ۸:۳۰ لار-مشهد
✈️ایر عربیا| ۹:۳۰ از شارجه| ۱۰:۱۰ لار-شارجه
✈️فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
🗓 جمعه:
✈️چابهارایر| ۹:۴۰ از تهران| ۱۰:۳۵ لار-تهران
✈️ایر عربیا| ۹:۳۰ از شارجه| ۱۰:۱۰ لار-شارجه
✈️فلای دبی| ۱۱:۲۵ از دبی| ۱۲:۲۵ لار-دبی
#فرودگاه
▪️▫️▪️
🔴 Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
📗 رونمایی کتاب بنیاسدی، اولین برنامه موسسه پندری
✍️ راحله بهادر
📘 آیین رونمایی و نقد رمان کوتاه «از این شهر میروم…» نوشتهی مجتبی بنیاسدی، جمعهشب ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ با حضور جمعی از دوستداران ادب و فرهنگ در سالن اجتماعات مجموعهی آبشار اندیشه برگزار شد. این رمان اولین اثر بلند داستانی مجتبی بنیاسدی است که در ۱۲۲ صفحه از سوی نشر صاد منتشر شده است.
💠 مصطفی کارگر، مجری برنامه، قبل از دعوت برای رونمایی کتاب گفت: «این برنامه اولین برنامهی رسمی موسسهی پندری است». موسسه فرهنگی هنری پندری گراش اردیبهشت امسال در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است.
💬 سجاد فتحی، رئیس ادارهی فرهنگ و ارشاد اسلامی گراش، نخستین سخنران مراسم بود. او گفت: «این مراسمها از دو بخش حائز اهمیت است: در بخش فرهنگی، معرفی بهتر کتاب است؛ در بخش اقتصادی، به فروش کتاب کمک میکند. پس حداقل بودن مراسم رونمایی از نبودنش بهتر است.»
💬 داستان این رمان کوتاه که رنگ و محتوایی بومی و موضوعی اجتماعی دارد، دربارهی زندگی مردی به نام عبدالله در گراش است.
بنیاسدی: در رمان هم از زبان عبدالله میخوانیم «باران دست خداست. ما فقط حدس میزنیم.» میخواهم بگویم اگر آقای محسنی نبود شاید این رمان متولد نمیشد.
📌 دکتر بهروز بیغرض، شاعر و منتقد ادبی و دبیر کانون ادبی سیمرغ دانشگاه هنر تهران از لار، اولین منتقد کتاب بود. بیغرض در مورد به سبک رئالیستی داستان و تناقض آن با زمان و مکان واقعی سخن گفت.
🎤 پس از نقد اول، فرزاد رجاییان یک اجرای رادیویی از دو صفحه و نیم از کتاب را با همراهی یک موسیقی ملایم خواند و مهمانان را به فضای داستانی رمان برد.
✔️ مهمان دوم، مریم قاسمیزادگان بود که فضای بومی و شخصیتهای بومی آن را تحسین کرد.
📹 سپس کلیپی از گفتگوی عبدالله احمد محسنی، کارشناس هواشناسی شناختهشدهی گراشی و منطقهی جنوب، منتشر شد که دربارهی علاقهاش به هواشناسی و آغاز کارش صحبت کرد.
✔️ مهمان سوم، نظامالدین مقدسی، شاعر، نویسنده و مدرس داستاننویسی اهل خنج بود که کتاب را در دو بخش محتوایی و تکنیکی تحلیل کرد.
🔍 مجتبی بنیاسدی بار دیگر در صحبتهای کوتاهی از تحقیق و مطالعاتش پیرامون موضوع رمان و بهرهگیری از کتابهایی با موضوعات بومی که همشهریهایش نوشتهاند صحبت کرد و گفت: «من در این کتاب از کتابهای گراشیها با موضوعات فرهنگ بومی خیلی استفاده کردم و یکی از مهمترین آنها خواندن یک گزارش مفصل از آقای محمدحسن روستایی بود که تحلیل دقیق از هواشناسی و نزول باران بود.»
🔻 خرید رمان و تجلیل از نویسندهی جوان
▫️ پایانبندی جلسه نیز تقدیر و تجلیل از نویسندهی کتاب برگزار شد.
▫️ از منتقدان برنامه، دکتر بیغرض، مقدسی نویسندهی خنجی و مریم قاسمیزادگان هم با اهدای هدیه تجلیل شد.
➖ در این برنامه برای حمایت از کتاب مجتبی بنیاسدی، شهرداری شصت جلد از این کتاب را خریداری کرد و سفر به مشهد برای او هدیهی تکمیلی بود.
➖ بنیاد فرهنگی نوبهار نیز با خرید سی جلد و خانم فعلی مدیر مدرسه قمری نیز با خرید دوازده جلد از این کتاب حمایت کردند.
➖ احمد نوروزی، دبیر بازنشستهی ادبیات نیز از سوی موسسه آبشار اندیشه گفت: به مبلغ پنج میلیون تومان کتاب را خریداری میکنیم تا کتابخوانی توسعه پیدا کند و به افرادی میدهیم که اهل کتاب هستند.
📗 در حاشیهی مراسم، رمان بنیاسدی با ۲۰ درصد تخفیف در بیرون از سالن به فروش رسید.
🔻 گزارش کامل در هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/147959
#فرهنگوارشاد
▫️📗▫️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✍️ راحله بهادر
📘 آیین رونمایی و نقد رمان کوتاه «از این شهر میروم…» نوشتهی مجتبی بنیاسدی، جمعهشب ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ با حضور جمعی از دوستداران ادب و فرهنگ در سالن اجتماعات مجموعهی آبشار اندیشه برگزار شد. این رمان اولین اثر بلند داستانی مجتبی بنیاسدی است که در ۱۲۲ صفحه از سوی نشر صاد منتشر شده است.
💠 مصطفی کارگر، مجری برنامه، قبل از دعوت برای رونمایی کتاب گفت: «این برنامه اولین برنامهی رسمی موسسهی پندری است». موسسه فرهنگی هنری پندری گراش اردیبهشت امسال در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است.
💬 سجاد فتحی، رئیس ادارهی فرهنگ و ارشاد اسلامی گراش، نخستین سخنران مراسم بود. او گفت: «این مراسمها از دو بخش حائز اهمیت است: در بخش فرهنگی، معرفی بهتر کتاب است؛ در بخش اقتصادی، به فروش کتاب کمک میکند. پس حداقل بودن مراسم رونمایی از نبودنش بهتر است.»
💬 داستان این رمان کوتاه که رنگ و محتوایی بومی و موضوعی اجتماعی دارد، دربارهی زندگی مردی به نام عبدالله در گراش است.
بنیاسدی: در رمان هم از زبان عبدالله میخوانیم «باران دست خداست. ما فقط حدس میزنیم.» میخواهم بگویم اگر آقای محسنی نبود شاید این رمان متولد نمیشد.
📌 دکتر بهروز بیغرض، شاعر و منتقد ادبی و دبیر کانون ادبی سیمرغ دانشگاه هنر تهران از لار، اولین منتقد کتاب بود. بیغرض در مورد به سبک رئالیستی داستان و تناقض آن با زمان و مکان واقعی سخن گفت.
🎤 پس از نقد اول، فرزاد رجاییان یک اجرای رادیویی از دو صفحه و نیم از کتاب را با همراهی یک موسیقی ملایم خواند و مهمانان را به فضای داستانی رمان برد.
✔️ مهمان دوم، مریم قاسمیزادگان بود که فضای بومی و شخصیتهای بومی آن را تحسین کرد.
📹 سپس کلیپی از گفتگوی عبدالله احمد محسنی، کارشناس هواشناسی شناختهشدهی گراشی و منطقهی جنوب، منتشر شد که دربارهی علاقهاش به هواشناسی و آغاز کارش صحبت کرد.
✔️ مهمان سوم، نظامالدین مقدسی، شاعر، نویسنده و مدرس داستاننویسی اهل خنج بود که کتاب را در دو بخش محتوایی و تکنیکی تحلیل کرد.
🔍 مجتبی بنیاسدی بار دیگر در صحبتهای کوتاهی از تحقیق و مطالعاتش پیرامون موضوع رمان و بهرهگیری از کتابهایی با موضوعات بومی که همشهریهایش نوشتهاند صحبت کرد و گفت: «من در این کتاب از کتابهای گراشیها با موضوعات فرهنگ بومی خیلی استفاده کردم و یکی از مهمترین آنها خواندن یک گزارش مفصل از آقای محمدحسن روستایی بود که تحلیل دقیق از هواشناسی و نزول باران بود.»
🔻 خرید رمان و تجلیل از نویسندهی جوان
▫️ پایانبندی جلسه نیز تقدیر و تجلیل از نویسندهی کتاب برگزار شد.
▫️ از منتقدان برنامه، دکتر بیغرض، مقدسی نویسندهی خنجی و مریم قاسمیزادگان هم با اهدای هدیه تجلیل شد.
➖ در این برنامه برای حمایت از کتاب مجتبی بنیاسدی، شهرداری شصت جلد از این کتاب را خریداری کرد و سفر به مشهد برای او هدیهی تکمیلی بود.
➖ بنیاد فرهنگی نوبهار نیز با خرید سی جلد و خانم فعلی مدیر مدرسه قمری نیز با خرید دوازده جلد از این کتاب حمایت کردند.
➖ احمد نوروزی، دبیر بازنشستهی ادبیات نیز از سوی موسسه آبشار اندیشه گفت: به مبلغ پنج میلیون تومان کتاب را خریداری میکنیم تا کتابخوانی توسعه پیدا کند و به افرادی میدهیم که اهل کتاب هستند.
📗 در حاشیهی مراسم، رمان بنیاسدی با ۲۰ درصد تخفیف در بیرون از سالن به فروش رسید.
🔻 گزارش کامل در هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/147959
#فرهنگوارشاد
▫️📗▫️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایوندژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل ششم: گنج آتشین
🔖 قسمت ۸۰
افسر خارجی شروع به خواندن آن ورقه کرد: «از آنجایی که افراز در ماموریت قبلی خود موفق عمل کرده است و راه بنادر را که از حاجیآباد به شیراز است نسبتاً هموار ساخته است، ماموریت دیگری در همین راستا واگذار میشود: هموار ساختن و امن کردن راه بندرلنگه – لار – جهرم – شیراز به عهده او واگذار میشود. اهمیتی که این جاده دارد به دلیل کوتاهتر بودن و اتصال بندر مهم و پررونق لنگه به شیراز است. بنابراین باید با دقت و سرعت عمل کرد و خوانین و ضابطان و کلانتران را از میان برداشت و یک خان را که در راستای هدف ما قدم برمیدارد، جایگزین ساخت.»
یاشار آماده شد که آنچه را که شنیده، ترجمه کند. اما ناگهان صدای قهقههای شنیده شد. همه سرها به طرف جهانگیر معطوف شد. چهره قوام برافروخته شد. میخواست به جهانگیر چیزی بگوید که جهانگیر با همان زبان بیگانه رو به مرد مسن خارجی گفت: «شما موفق نخواهید شد. از لنگه تا جناح و بستک و لار و گراش و اوز تا فیشور و خنج و چندین و چند ولایت دیگر، اچمیزبانند. این جادهای که شما قصد کنترل آن را دارید، از مرکز اچمستان میگذرد. اچمیها مردمان آزادهای هستند که زیر بار ظلم و سلطه نخواهند رفت. و در مرکز این سرزمین پهناور، قلعه همایوندژ قرار دارد که تسخیرناشدنی است. افراز بهترین دوست من است. اگر او دشمن شود و با هزار سرباز و تفنگچی به گراش بیاید، بر همایوندژ چیره نخواهد شد. حداقل نه تا زمانی که من نگهبان آن دژ هستم و نه تا زمانی که محمدخان مشاوری باتدبیر چون اسد میر دارد و مردمانِ از جان گذشتهای چون اهالی گراش.»
همهی حاضرین دهانهایشان از تعجب بازمانده بود و بدون پلک زدن به جهانگیر خیره بودند. حتی مترجم ترکتبار. مدتی سکوت برقرار شد. حالت لبهای مرد مسن از تعجب به لبخند گرایید. از جای خود بلند شد و پشت سر هم میگفت: «آفرین. آفرین. براوو. براوو.» مرد خارجی چپقش را پر از توتونی که در جیب داشت به جهانگیر تعارف کرد و کبریت زد و توتون را آتش کرد. این باعث تعجب قوام شد. تا آنجایی که قوام این مرد پیر را میشناخت، برای کسی تره هم خرد نمیکرد و با شاه فالوده نمیخورد!
مرد پیر از اینکه جهانگیر میتواند مسلط با زبان آنها صحبت کند، اظهار خوشحالی کرد و از او تقاضا کرد که وقت بیشتری را با او بگذراند و سوالهایی را که در ذهن داشت جوابگو باشد. بعد گفت: «نگهبان بزرگ همایوندژ، ما قصد حمله یا تسخیر قلعهی شما را نداریم. ما دشمن شما نیستیم. هدف ما فقط تجارت است و دریا نزدیکترین راه ارتباطی کشور ما با اینجاست.» او به جهانگیر اطمینان میداد که قصد آنها تبادل کالا و تجارت است که منوط به امنیت راههای بنادر جنوب به مرکز و شمال مملکت است. ولی جهانگیر بدون هیچ کلام دیگری نیشخند زد. نیشخندی که حاکی از تجربهاش از دوران بردگی و اسارتش بود؛ تجربهی او و همبندیهایش از چپاول و غارت ممالک توسط همین خارجیها.
بعد از ضیافت باغ قوام، جهانگیر و افراز سوار بر مرکبهای خود به طرف شیراز میرفتند. افراز متکلم وحده بود و مدام سوالاتی را مطرح میکرد؛ ولی جهانگیر دمغ و بیحوصله بود. یا جواب نمیداد و یا به جوابهای کوتاه یککلمهای اکتفا میکرد. افراز که کلافه شده بود، نگاهی خیره به جهانگیر انداخت و گفت: «الاغ! چه مرگت است؟ چرا حرف نمیزنی؟»
جهانگیر گفت: «کره خر! تا آن مدال زشت و پلشت را به سینه داری، من با تو حرفی ندارم.»
افراز گفت: «آهان!»
او مدال را از سینه خود کند و گفت: «این را میگویی؟ حیف، حیف که فلز است و گرنه همراه با یک حبه قند به خورد اسبم میدادم!»
جهانگیر گفت: «نه، این کار را نکن. اگر این را به خورد اسبت بدهی، اسب تبدیل میشود به یک الاغ، درست مثل خودت!»
افراز گفت: «ای نامرد، حالا چی روی آن نوشته شده؟»
جهانگیر نگاهی به مدال انداخت و گفت: «نوشته: سگ باوفای من؛ افراز!»
افراز به یاد شور و شوق جوانی و شوخیهای خود با جهانگیر افتاده بود و از خنده روده بر شده بود. او مدال را پرت کرد و روی جاده افتاد. بعد پرسید: «ببینم، تو گفتی تو را اسیر کردند و به بردگی گرفتند. تو چطوری زبان خارجه را بلد شدی؟ آن مترجم ترک هم توی ترجمه تپق میزد، ولی تو اینقدر روان صحبت میکردی که انگار همسایهی دیوار به دیوار پیرمرد ارباب بودی! قضیه چی بود؟»
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل ششم: گنج آتشین
🔖 قسمت ۸۰
افسر خارجی شروع به خواندن آن ورقه کرد: «از آنجایی که افراز در ماموریت قبلی خود موفق عمل کرده است و راه بنادر را که از حاجیآباد به شیراز است نسبتاً هموار ساخته است، ماموریت دیگری در همین راستا واگذار میشود: هموار ساختن و امن کردن راه بندرلنگه – لار – جهرم – شیراز به عهده او واگذار میشود. اهمیتی که این جاده دارد به دلیل کوتاهتر بودن و اتصال بندر مهم و پررونق لنگه به شیراز است. بنابراین باید با دقت و سرعت عمل کرد و خوانین و ضابطان و کلانتران را از میان برداشت و یک خان را که در راستای هدف ما قدم برمیدارد، جایگزین ساخت.»
یاشار آماده شد که آنچه را که شنیده، ترجمه کند. اما ناگهان صدای قهقههای شنیده شد. همه سرها به طرف جهانگیر معطوف شد. چهره قوام برافروخته شد. میخواست به جهانگیر چیزی بگوید که جهانگیر با همان زبان بیگانه رو به مرد مسن خارجی گفت: «شما موفق نخواهید شد. از لنگه تا جناح و بستک و لار و گراش و اوز تا فیشور و خنج و چندین و چند ولایت دیگر، اچمیزبانند. این جادهای که شما قصد کنترل آن را دارید، از مرکز اچمستان میگذرد. اچمیها مردمان آزادهای هستند که زیر بار ظلم و سلطه نخواهند رفت. و در مرکز این سرزمین پهناور، قلعه همایوندژ قرار دارد که تسخیرناشدنی است. افراز بهترین دوست من است. اگر او دشمن شود و با هزار سرباز و تفنگچی به گراش بیاید، بر همایوندژ چیره نخواهد شد. حداقل نه تا زمانی که من نگهبان آن دژ هستم و نه تا زمانی که محمدخان مشاوری باتدبیر چون اسد میر دارد و مردمانِ از جان گذشتهای چون اهالی گراش.»
همهی حاضرین دهانهایشان از تعجب بازمانده بود و بدون پلک زدن به جهانگیر خیره بودند. حتی مترجم ترکتبار. مدتی سکوت برقرار شد. حالت لبهای مرد مسن از تعجب به لبخند گرایید. از جای خود بلند شد و پشت سر هم میگفت: «آفرین. آفرین. براوو. براوو.» مرد خارجی چپقش را پر از توتونی که در جیب داشت به جهانگیر تعارف کرد و کبریت زد و توتون را آتش کرد. این باعث تعجب قوام شد. تا آنجایی که قوام این مرد پیر را میشناخت، برای کسی تره هم خرد نمیکرد و با شاه فالوده نمیخورد!
مرد پیر از اینکه جهانگیر میتواند مسلط با زبان آنها صحبت کند، اظهار خوشحالی کرد و از او تقاضا کرد که وقت بیشتری را با او بگذراند و سوالهایی را که در ذهن داشت جوابگو باشد. بعد گفت: «نگهبان بزرگ همایوندژ، ما قصد حمله یا تسخیر قلعهی شما را نداریم. ما دشمن شما نیستیم. هدف ما فقط تجارت است و دریا نزدیکترین راه ارتباطی کشور ما با اینجاست.» او به جهانگیر اطمینان میداد که قصد آنها تبادل کالا و تجارت است که منوط به امنیت راههای بنادر جنوب به مرکز و شمال مملکت است. ولی جهانگیر بدون هیچ کلام دیگری نیشخند زد. نیشخندی که حاکی از تجربهاش از دوران بردگی و اسارتش بود؛ تجربهی او و همبندیهایش از چپاول و غارت ممالک توسط همین خارجیها.
بعد از ضیافت باغ قوام، جهانگیر و افراز سوار بر مرکبهای خود به طرف شیراز میرفتند. افراز متکلم وحده بود و مدام سوالاتی را مطرح میکرد؛ ولی جهانگیر دمغ و بیحوصله بود. یا جواب نمیداد و یا به جوابهای کوتاه یککلمهای اکتفا میکرد. افراز که کلافه شده بود، نگاهی خیره به جهانگیر انداخت و گفت: «الاغ! چه مرگت است؟ چرا حرف نمیزنی؟»
جهانگیر گفت: «کره خر! تا آن مدال زشت و پلشت را به سینه داری، من با تو حرفی ندارم.»
افراز گفت: «آهان!»
او مدال را از سینه خود کند و گفت: «این را میگویی؟ حیف، حیف که فلز است و گرنه همراه با یک حبه قند به خورد اسبم میدادم!»
جهانگیر گفت: «نه، این کار را نکن. اگر این را به خورد اسبت بدهی، اسب تبدیل میشود به یک الاغ، درست مثل خودت!»
افراز گفت: «ای نامرد، حالا چی روی آن نوشته شده؟»
جهانگیر نگاهی به مدال انداخت و گفت: «نوشته: سگ باوفای من؛ افراز!»
افراز به یاد شور و شوق جوانی و شوخیهای خود با جهانگیر افتاده بود و از خنده روده بر شده بود. او مدال را پرت کرد و روی جاده افتاد. بعد پرسید: «ببینم، تو گفتی تو را اسیر کردند و به بردگی گرفتند. تو چطوری زبان خارجه را بلد شدی؟ آن مترجم ترک هم توی ترجمه تپق میزد، ولی تو اینقدر روان صحبت میکردی که انگار همسایهی دیوار به دیوار پیرمرد ارباب بودی! قضیه چی بود؟»
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
⚪️ ساب و پاکسازی انواع سرامیک، موزاییک، کاشی و کفپوش ⚪️
✨ کار تمیز را از ما بخواهید
🔻تماس - حمیدرضا حاجیان
☎️ ۰۹۰۲۱۰۹۶۰۰۵
☎️ ۰۹۳۳۲۴۵۲۰۶۳
👁🗨 instagram.com/lord.1792
#تبلیغات #فراگیر
✨ کار تمیز را از ما بخواهید
🔻تماس - حمیدرضا حاجیان
☎️ ۰۹۰۲۱۰۹۶۰۰۵
☎️ ۰۹۳۳۲۴۵۲۰۶۳
👁🗨 instagram.com/lord.1792
#تبلیغات #فراگیر