هفت‌برکه گراش -گریشنا
2.7K subscribers
15.9K photos
1.35K videos
167 files
18.7K links
🔻هفت‌برکه : خبر و فرهنگ در گراش
‌‌‌
محصولی از موسسه فرهنگی هنری هفت برکه گراش

🔖 سایت: 7Berkeh.ir
🔖 نظرات شما: T.me/Gerash7
🔖 سردبیر: @MasoudGhafoori
🔖 سفارش آگهی: @Gerash
🔖 ارسال عکس: @Gerishna
Download Telegram
هفت‌برکه گراش -گریشنا
📅 امروز سوم دی‌ماه به مناسبت صدور اولین شناسنامه در سوم دی ماه ۱۲۹۷ در ایران، روز ثبت‌احوال است. روز ثبت احوال معمولا چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد. 🔻 اما در پرونده #ثبت_احوال هفت‌برکه، امروز ۵ گزارش متفاوت خواهید خواند: 1️⃣ اولین شناسنامه‌داران گراش 2️⃣
📔 اولین شناسنامه‌داران گراش
✍🏼 #بازنشر گزارش محمد خواجه‌پور در سال ۱۳۸۶

▫️در مصاحبه با شیخ محمدعلی زاهدی او گفت که پدرش اولین شناسنامه گراش را گرفته است. شیخ زین‌العابدین زاهدی گراشی برای این که بتواند با خیال آسوده به مشهد سفر کند شناسنامه گرفته است. اسناد ثبت‌احوال گراش نیز شماره شناسنامه یک را به نام او ثبت کرده است.

▫️در آن روزها بسیاری شناسنامه را مدرکی برای اعزام به اجباری یا همان خدمت نظام وظیفه می‌دانستند و از گرفتن آن خودداری می‌کردند.

▫️ اولین شناسنامه‌های گراش در تاریخ ۹ جوزا یا همان خرداد ۱۳۱۱ صادر شده است.

🔻 نفرات نخستین

1️⃣ زین‌العابدین زاهدی گراشی فرزند زاهد و خورشید شماره شناسنامه یک است. در شناسنامه تاریخ تولد او هفت جدی یعنی دی‌ماه ۱۲۷۵ هجری شمسی ثبت شده است هر چند نمی‌شود کاملاً به این تاریخ‌ها اعتماد کرد و معمولاً معتمدین محلی از روی حدس و گمان تاریخ تولدی را برای ثبت در شناسنامه پیش‌نهاد می‌کردند.

▫️حاج ملا درویشی ۵۶ ساله و حاج محمد صادق حیدری لارستانی ۶۶ ساله شهود شناسنامه یک هستند که تاریخ تولد و نسب را گواهی کرده‌اند.

2️⃣ شناسنامه دوم به سید عبدالرسول معصومی تعلق دارد. او فرزند مرحوم سید محمد و سکینه است و در شناسنامه شغل او را محرر نوشته‌اند. او در سوم آذر ۱۲۷۳ متولد شده است.

3️⃣ علی اکبر واحدی گراشی فرزند مرحوم حسنعلی و فاطمه سوم مهر ۱۲۷۱ متولد شده است و در چهل سالگی شناسنامه خود را دریافت کرده است. آن زمان به شناسنامه سجلد گفته می‌شد و وزارت داخله که بعداً به وزارت کشور تبدیل شد صدور شناسنامه را بر عهده داشته است.

4️⃣ شناسنامه چهار به حسین حسن‌زاده گراشی رسیده است. نام پدر حسن و متولد ۴ آذر ۱۲۶۷ است.

5️⃣ نفر پنجم حاج محمد محمدی گراشی است نام پدر او هم مرحوم حاج محمد است و شاید چون پدرش وفات کرده است نام او هم نام پدرش است. در ۳ خرداد ۱۲۴۹ متولد شده است. نام فرزندان حاج محمد هم ثبت شده است. احمد متولد ۵ آذر ۱۲۸۸، فاطمه بی‌بی متولد ۴ جوزا ۱۲۹۸، فاطمه نسا متولد ۲ تیر ۱۳۰۷ و سرانجام حسینعلی

🔻 اولین زنان شناسنامه‌دار

▫️نام‌ها را ورق می‌زنیم تا به اولین زنان شناسنامه‌دار برسیم.

▫️شماره ۲۷ به اولین زن دارای شناسنامه می‌رسیم. این شناسنامه‌ها چند ماه بعد در ۹ مهرماه ۱۳۱۱ صادر شده است و محمدابراهیم بازرگانی ۴۸ ساله و ملا محمد رایگان ۵۵ ساله شهود صدور شناسنامه بوده‌اند.

▫️ شناسنامه شماره ۲۷ برای فاطمه آهن‌پور فرزند عبداله و زوجه شیخ محمود صادر شده است. او متولد ۸ آذر ۱۲۶۳ است. جالب است که شناسنامه‌های شماره۲۸ و ۲۹ نیز به دو دختر او امی خانم آهن‌پور متولد آذر ۱۲۹۲ و شهربانو آهن‌پور تعلق دارد که این دو خواهر نام‌خانوادگی مادر خود را دریافت کرده‌اند.

▫️رییس اداره ثبت احوال زونکن قدیمی‌اش را می‌بندد و نام‌ها بر می‌گردند به بایگانی پر از نام ثبت احوال، چه چیزها که می‌شود از این دفترهای خاک خورده فهمید. به حیاط خلوت ثبت احوال برمی‌گردیم و از دور قبرستان برق‌روز پیداست. بر مرگ خود فکر می‌کنم و گم‌شدن نامی بین نام‌ها

🔻این گزارش اولین بار آبان ۱۳۸۶ در صحبت‌نو ویژه گراش منتشر شد و سال ۱۴۰۲ به مناسبت روز ثبت احوال در هفت‌برکه بخوانید:

☑️ 7Berkeh.ir/archives/141413

#روزها #ثبت_احوال ۱ #فامیلینیا

▪️▫️ ▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت‌برکه گراش -گریشنا
📔 اولین شناسنامه‌داران گراش ✍🏼 #بازنشر گزارش محمد خواجه‌پور در سال ۱۳۸۶ ▫️در مصاحبه با شیخ محمدعلی زاهدی او گفت که پدرش اولین شناسنامه گراش را گرفته است. شیخ زین‌العابدین زاهدی گراشی برای این که بتواند با خیال آسوده به مشهد سفر کند شناسنامه گرفته است. اسناد…
📔 اولین سجلد فداغ به نام سام خان نریمانی
✍🏼 فاضل نریمانی

▫️حدود ۹۰ سال پیش، اولین مأمور ثبت احوال برای صدور شناسنامه به روستای فداغ می‌آید.

▫️طبیبی‌زاده که ظاهرا کارمند ثبت احوال لار بوده، در اسفند سال ۱۳۱۱ شمسی برای آمارگیری و صدور شناسنامه به فداغ می‌آید و در منزل عباس حاجی بابا از بزرگان و معتمدین منطقه ساکن می‌شود.

▫️جمعیت فداغ در آن زمان زیر هزار نفر بوده و شناسنامه یا سجلی تنها برای تعداد خاصی از افراد در فداغ صادر شد و باقی اهالی برای دریافت سجلی به لار مراجعه می‌کردند.

▫️اولین شناسنامه‌های صادرشده برای سام‌خان نریمانی و عباس رزمجو بود که نام فرزندان و تاریخ ازدواج آنها در سجلی پدر ذکر می‌شد و فرزندان برای دریافت شناسنامه مجزا باید به لار مراجعه می‌کردند.

▫️نحوه تعیین شهرت یا فامیلی افراد بستگی به شغل، سابقه فعالیت و یا نام یکی از بزرگان همان طایفه بود که با مشورت بزرگان انتخاب و با موافقت افراد ثبت می‌شد.

🔻سام‌خان نریمانی در چند بیت شعر که در دسترس است تاریخ حضور مامور ثبت احوال را ذکر می‌کند:

سجلی که طبیبی‌زاده‌ای بود
حقیقت که نجیبی‌زاده‌ای بود
فداغ آمد به اسفند سال شمسی
هزار و سیصد و یک با دهی بود
فداغی‌ها بفرمود جمع رفتند
به اسم و سن و شغل خود بگفتند...

▫️طبق شنید‌ه‌ها چند سال بعد یک دوره دیگر نیز مامور ثبت احوال به منطقه می‌آید و تعدادی از افراد موفق به دریافت شناسنامه می‌شوند اما بعد از آن خود اهالی به لار مراجعه می‌کردند.

فداغ اولین روستای منطقه جهت صدور شناسنامه بود و مامور ثبت احوال پس از آن به روستاها و آبادی‌های اطراف فداغ مراجعه می‌کرد.

🔻طبق یادداشت سام خان نریمانی آماری نیز از جمعیت فداغ در سال ۱۳۳۱ در دسترس است:
🔘 جمعیت فداغ در سال ۱۳۳۱ : ۸۳۷
🔘 مرد: ۴۲۲
🔘 زن: ۴۱۵
🔘 تعداد خانوار: ۲۰۸

▫️به نظر می‌رسد آمار جمعیت فداغ در آن زمان به عنوان بیشترین آمار جمعیتی ثبت شده در منطقه شناخته شده است.


☑️ 7Berkeh.ir/archives/140515

#روزها #ثبت_احوال ۲ #فامیلینیا

▪️▫️ ▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت‌برکه گراش -گریشنا
📔 اولین سجلد فداغ به نام سام خان نریمانی ✍🏼 فاضل نریمانی ▫️حدود ۹۰ سال پیش، اولین مأمور ثبت احوال برای صدور شناسنامه به روستای فداغ می‌آید. ▫️طبیبی‌زاده که ظاهرا کارمند ثبت احوال لار بوده، در اسفند سال ۱۳۱۱ شمسی برای آمارگیری و صدور شناسنامه به فداغ می‌آید…
🌼 قصه‌ی گل و بلبل و دیگر نام‌های خانوادگی
✍🏼 #یادداشت نوریه بلبل

😳 بلبل؟ بله، فامیل‌ ما بلبل است. بلبلی هم همان بلبل است با یک «یاء» اضافه‌تر.

▫️همیشه، هرجایی بعد از گفتن فامیل‌ام، اگر کسی آن را نشنیده باشد، از زاویه‌ای که به چشم‌هایش می‌دهد می‌توانم تعجب‌اش را ببینم. من فامیلم را دوست دارم اما قبل‌ترها که کوچکتر بودم نه. قاعده‌ی زمان، همان که با گذ‌شتنش خیلی چیزها را عوض می‌کند، اینجا کارساز بوده و حسِ من را به فامیلم عوض کرده است. این روزها بیشتر از هر زمانی آن را دوست دارم.

▫️ سال‌های زیادی از دوران شناسنامه دادن و فامیل انتخاب کردن گذشته است. شاید به سن خیلی از ما قد ندهد و از بزرگترهایمان داستان یا نکته‌ای در مورد بعضی از نام‌های خانوادگی شنیده باشیم. ۳ دی در تقویم ایران به نام روز ثبت‌ احوال نام‌گذاری شده است. خالی از لطف نیست که به مناسبت این روز، کمی پای قصه‌ی پشت نام‌‌های خانوادگیِ بعضی از گراشی‌ها بنشینیم.

▫️برای اینکه یخ مجلس آب بشود اول از همه خودم شروع کردم.

🔻گل و بلبل

▫️فامیل ما تقریباً کم است. این را از وقتی فهمیدم که گاهی در گوگل اسم‌های مختلف را با فامیل‌مان سرچ می‌کنم و پیشنهادهایی که می‌دهد کم است.

🦜 خاطره‌ها و سوتی‌های زیادی دارم از شوخی‌هایی که بعضی‌ها با فامیل‌مان می‌کنند و به جای اینکه بلبل صدایمان بزنند، «قناری، طوطی» می‌گویند. من به پای این می‌گذارم که همان بعضی‌ها سدیم‌کلریدهای وجودی‌شان کمی از حد اشباع زیادتر شده و برای اینکه فشار خون نگیرند، آن‌ را کمی در احوالات زندگی‌شان خرج می‌کنند! بگذریم، اوایل ناراحت می‌شدم ولی همان قاعده‌ی زمان اینجا هم کارساز بوده و الان ناراحت نمی‌شوم.

🥳 فامیل‌مان رابطه‌ی مستقیمی با احوالات خانوادگی‌ و طایفه‌ای‌مان دارد. این را از وقت گذراندن با ما می‌شود، فهمید. سعدی هم در تایید حرف من این بیت شعر را گفته است «گر گلشن خوشبو تویی، ور بلبل خوشگو تویی/ ور در جهان نیکو تویی، ما نیز هم بد نیستیم».

▫️بعضی وقت‌ها در جواب «چرا بلبل؟» مجبوریم قصه‌ی پشتش را که از نسل‌های قبل سینه به سینه نقل شده است، بگویم:

💬 روزی جد پدری‌مان حاج ماشالله، به همراه همسرش گلناز بانو، برای گرفتن شناسنامه می‌روند. موقع تقسیم فامیل که می‌شود، کارمند ثبت‌احوال گویا اهل دل و حافظ‌شناس بوده به حاج ماشالله می‌گوید نام‌ خودت و همسرت چیست؟ در جواب می‌گوید: «نام ماشالله، نام همسر گلناز». کارمند ثبت‌احوال هم می‌گوید: «گل که داری. پس یک بلبل کم داری!» و از آنجا بود که فامیل‌مان می‌شود بلبل.

⚠️ پس دقت کنید که فامیل ما بلبل است، نه دیگر پرنده‌های زینتیِ خوش‌اَلحان.

🔻آخرین ‌فروهرهای گراش

▫️قصه‌ی پشت نام‌های خانوادگی‌مان که فقط این نیست. ما داستان دیگری هم با نام‌ خانوادگی دو مادربزرگ‌هایم داریم. «فروهر». بله درست شنیدید، فامیل دو مادربزرگ‌هایم فروهر است. زمانی که هر دو در قید حیات بودند ماجراهایی با فامیل‌شان داشتند.

▫️همیشه برایم سوال است روزی که پدرِ مادربزرگ‌هایم، حاج حسنعلی، برای شناسنامه مراجعه می‌کند، کارمند ثبت احوال لابد گفتار، کردار و پندار نیک حاج حسنعلی را دیده و این فامیل را برایش انتخاب کرده است. البته بگویم این داستان تخیل ذهن من است و هیچ سندی در طایفه ندارد.

😁 در ادامه‌ی داستان‌های پشت پرده‌ی این نام‌خانوادگی، داستانی را سربسته بگویم که همیشه بعد از دیدن شناسنامه‌ی بی‌بی‌ می‌گفتند. «خانم فروهر، لیلا چه نسبتی با شما دارد؟» بی‌بی هم در جواب می‌گفت: «دخترم.» لازم است در توضیحات بگویم که خاله‌ای به نام لیلا دارم یا خودتان متوجه شدید؟

🔻آن کارمند ثبت احوال

▫️‌‌اشتباه‌نویسی یا حروف‌اندازی در آن سال‌ها یک چیز روتین بوده و کسی زیاد پی‌اش را نمی‌گرفته است. مثال‌های زیادی از نام‌های خانوادگی داریم که این مسئله را دارند و بعضی از آن‌ها یک یا چند حرف کم، اضافه یا جابجا نسبت به نام‌خانوادگی اصلی‌شان دارند.

▫️مثلا پابرجا که در نوع خودش خیلی جالب است. «یاء» در کل این نام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خانوادگی در گردش است. ۴ شکل نوشتاری دارد: پابرجا، پای‌برجا، پابرجای، پای‌برجای. با شنیدن آن در پسِ ذهنم صدای سالار عقیلی با آن ابهت همیشگی‌اش می‌آید که می‌گوید: «وطنم ای شکوه پابرجا!»

▫️قضیه تغییر دادن نام خانوادگی هم قصه دیگری است که آن را به کامنت‌های شما وا می‌گذاریم. شما چه خاطره‌ای از نام خانوادگی خودتان یا فامیلی‌های غیر معمولی که شنیده‌اید، دارید؟ آن را بنویسید تا در گزارش بعدی به سراغ آن‌ها برویم.

☑️ 7Berkeh.ir/archives/140515

#روزها #ثبت_احوال ۳ #فامیلینیا

▪️▫️ ▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
📚 حافظ ما را نوبهار کرد!
✍🏼 #یادداشت عزیز نوبهار
6️⃣ پرونده #ثبت_احوال

▫️چند روز پیش روز ثبت احوال بود به ذهنم رسید قصه فامیلی خودم را بنویسم. اگر دیگر فامیل‌های گراشی هم بتوانند این موضوع را مکتوب کنند می‌تواند موضوع جالبی برای تاریخ اجتماعی گراش باشد.

▫️قضیه مواجه من با فامیلی‌ام از مدرسه شروع شد. وقتی در کلاس اول ابتدایی فامیلم را گفتم: خانم معلم شعر «آمد نوبهار، طی شد هجر یار» را خواند که بعدها فهمیدم شعری از نواب صفا است و در دهه ۲۰ مرحومه دلکش، که آن زمان خواننده مشهوری بوده، اجرا کرده است.

▫️برخورد بعدی من با این کلمه در مکانی بود کاملا متفاوت؛ قضیه به سال‌هایی برمی‌گردد که در سنین بچگی، اولین بار به جبهه رفتم. وقتی که صادق آهنگران نوحه «نوبهار آمد پدید...فجر صادق بر دمید...» را خواند از چهره‌ی دوستانم می‌توانستم تشخیص دهم که از فردا کلی با این آهنگ شوخی می‌کنند. دقیقا هم همین شد، فردای آن روز در جبهه، رزمندگان تا من را می دیدند فوری صدا می زدند: نوبهار آمد پدید...! و با هم می‌خندیدیم.

▫️خیلی پیش می‌آید که یکی از دوستان ما جایی واقع می‌شود که کوچه‌ای، مغازه‌ای یا چیزی نام نوبهار است یا در شعرهای فارسی (معمولا از مولانا و سعدی) آن را می‌خواند، عکس می‌گیرد و برای من یا یکی از اعضای خانواده ارسال می‌کند.

▫️جالب‌ترین آن‌ها برای ما یکی آتشکده نوبهار در بلخ افغانستان بود و دیگری همین تیم فوتبال «نوبهار» یا به تلفظ ازبکی «نوفباخور» است که اخیرا در جام باشگا‌ه‌های آسیا با نماینده کشورمان، نساجی مازندران بازی کرد.

▫️اما درباره این که فامیل نوبهار از کجا آمده، تا جایی که می‌دانم اولین شناسنامه با این فامیلی در گراش را پدربزرگم، کربلایی عزیز گرفته و این شهرت از او به ما ارث رسیده است. خود او عمو زاده‌هایی داشته که اکنون نام خانوادگی پای‌برجا دارند.

▫️قصه این فامیلی چنان که از مرحوم پدرم شنیده‌ام به سال‌های قبل از ۱۳۱۴ بر می‌گردد. تا جایی که اطلاع دارم، پدر پدرم در آن سال از دنیا رفته و قبل از آن خودش، پسرش و بعدا دو دخترش با این شهرت، شناسنامه گرفته‌اند. گویا در آن سال‌های اولیه صدور شناسنامه برای ثبت آن مامورینی به شهرها می‌آمده‌اند (اطلاع ندارم که این اتفاق در گراش افتاده یا لار). در آغاز هم خیلی از این امر استقبال نمی‌شده است، اما بعد که گفته می‌شود برای رفتن به حج و کربلا ‌باید سجل داشته باشید، خیلی‌ها شناسنامه می‌گیرند.

🔻پدربزرگم، به همراه پدر من که در آن زمان کمتر از ده سال داشته با هم برای سجل می‌روند. گویا مرحوم پدربزرگم که از بقیه سجل گرفته‌های گراشی، شنیده بوده که می‌بایست کلمه‌ای را برای فامیلی‌اش انتخاب کند ، قبل از رفتن فال گرفته و این بیت آمده که:
«ای روی ماه‌منظر تو نوبهار حُسن»

▫️این بیت را به فال نیک می‌گیرد و آنجا فامیل نوبهار را پیشنهاد می‌دهد. گویا مامور سجل هم به کودک همراه پدربزرگم که لباس سفید با گلدوزی رنگی بر تن داشته اشاره می‌کند و می‌گوید، به این پسر بچه هم می‌آید. این مبدأ انتخاب فامیلی ما می‌شود و چون پدرم عمو و برادر نداشته این فامیلی فقط از این طریق استمرار یافته است. دو دختر کربلایی عزیز هم یکی همسر مرحوم حاجی غلام نوروزی و دیگری همسر مرحوم حاج محمد اسدالله روانبخش هستند که الحمدالله هنوز در قید حیات هستند.

▫️طبق این داستان، هر وقت کسی از من می‌پرسد، فامیل شما از کجا آمده با شوخی می‌گویم: حضرت حافظ شیرازی این فامیلی را برایمان انتخاب کرده است!

#روزها  #ثبت_احوال ‌۶

🔻در هفت‌برکه بخوانید :
☑️https://www.gerishna.com/archives/141518

#فامیلینیا
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
📔 قرار بود «صیاد» باشیم، ولی «سیاح» شدیم!
✍️ راضیه سیاح
7️⃣ پرونده #ثبت_احوال

🖌 معمولا وقتی برای اولین بار خودم را معرفی می‌کنم و شنونده می‌خواهد نام‌خانوادگی مرا بنویسد، نمی‌نویسد! قبل از نوشتن، یکی از این دو سوال را می‌پرسد: «با کدام س می‌نویسند؟» و یا «سیاح یا سیار؟» اگر هم راهنمایی نخواست و بدون پرسیدنِ این دو سوال، سیاح را نوشت، معمولا اشتباه می‌نویسد!

📌 البته این موضوع بیشتر به دلیل نزدیک بودن کلمه سیاح با کلمات مشابه آوایی اتفاق می‌افتد. ما قرار نبود سیاح باشیم. پدربزرگم می‌خواست که صیاد باشیم. جد پدری ما، «کوچک‌خان»، میرشکار بوده و وقتی برای دریافت شناسنامه به ثبت احوال می‌رود، «صیاد» را به عنوان نام‌ خانوادگی‌اش انتخاب می‌کند. اما مامور ثبت احوال کلمه را به درستی نمی‌شنود یا نمی‌نویسد و از آن روز به بعد پدربزرگم سیاح می‌شود! البته سیاحی که تا آن روز سیاحتی نداشته است.

▫️ سیاح‌های گراش خیلی کم هستند. دلیل اصلی آن هم این موضوع است که جد پدری‌ام فقط دو پسر داشته که بعد از فوت پدر و مادر، یکی از پسرها به شیراز می‌رود و فقط یکی از پسرها در گراش می‌ماند و می‌شود جد ما سیاح‌های گراشی. پدربزرگ سه دختر هم داشته که دیگر هیچ کدامشان در قید حیات نیستند.

▫️ عموزاده‌های ما به گراش برنمی‌گردند و در شیراز می‌مانند. به همین دلیل است که تعداد اعضای خانواده سیاح‌ در گراش به بیست نفر هم نمی‌رسد و ما یکی از کم‌جمعیت‌ترین و ناشناخته‌ترین خانواده‌های شهر هستیم؛ تا جایی که بعضی از همشهری‌ها حتی این فامیل را تاکنون نشنیده‌اند.

☑️ هفت‌برکه: در پرونده‌ی ثبت احوال، تاکنون قصه‌ی چند فامیلی از جمله بلبل و نوبهار را منتشر کرده‌ایم و اکنون هم سیاح برایمان نوشته است. این پرونده را با هشتگ #فامیلینیا در رسانه‌های هفت‌برکه بخوانید.
🖌 شما هم اگر قصه‌ی نام خانوادگی‌تان را شنیده‌اید، برای هفت‌برکه بنویسید.

🔻 مطلب کامل در هفت‌برکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/141647

#روزها  #ثبت_احوال ۷
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
📔 ما کانورها که حالا نیکخو هستیم
✍️ هادی نیکخو

▫️ نام خانوادگی ما «نیکخو» است ولی هنوز قدیمی‌ترها ما را به نام «کانور» می‌شناسند. نام خانوادگی ما را پدربزرگِ پدربزرگم، عالی نیکخو (۱۲۴۰ تا ۱۳۱۳ شمسی) انتخاب کرده است.

ظرف سفالی یا کاکانور؟

▫️ عالی و اجداد او گرایش به تصوف داشته‌اند و بیشتر اقوام ما نیز در قبرستان شیخ مشدی اسماعیل دفن هستند. احتمال می‌دهیم همین مشی صوفیانه باعث شده است که رفتار و گفتار خوبی با مردم داشته باشند، به همین دلیل است که در شناسنامه، فامیلی نیکخو را برای آن‌ها انتخاب می‌کنند، که من شخصا از این انتخاب راضی هستم. 

▫️ قبل از رسمی شدن شناسنامه و حتی هنوز هم، خانواده نیکخو بین مردم به نام خانواده کانورها شناخته می‌شود. به طور مثال پدر عالی نیکخو، زینل کانور و پدربزرگ او، مَد کانور یا محمد کانور نام داشته‌اند.

▫️ کانورها از نظر اجتماعی در میان طبقات مرفه جامعه نبوده‌اند. مردمی ساده‌دل بوده‌اند که سفالگری پیشه اصلی آن‌ها بوده است.

📌 در مورد این که کانور به چه معنی است، دو احتمال می‌دهیم:
1️⃣ در قدیم کانور (kanuor) به ظرفی بزرگ و سفالی گفته می‌شده است که در آن غلات نگهداری می‌کرده‌اند. این واژه در لغت‌نامه دهخدا هم به همین نام آمده است.
2️⃣ احتمال دوم که به نظر من بیشتر می‌تواند بر ان تکیه کرد، این است که شاید نام یکی از اجداد یا بزرگان این خانواده (نور) یا (نورالله) یا (نورالدین) بوده که مردم او را کاکانور یا به اختصار کانور صدا می‌زده‌اند و همین نام او روی فرزندان و نوادگان او که ما باشیم هم باقی مانده است. 

💠 یادگارهایی در گُبه

▫️ عالی نیکخو دو پسر به نام زینل و حسن داشته است که اکثر نیکخو‌های گراش فرزندان حسن هستند چون زینل فقط دو دختر به نام‌های صغری و بمان (بیمون) داشته است که بمان‌خانم (مادر حاج جعفر شهبازی) که چند سال پیش فوت کرد آخرین بازمانده نسل اول نیکخوها بود.

▫️ عالی نیکخو برادری هم به اسم عبدالله داشته است که او برای خود فامیلی محمدیان را انتخاب می‌کند. از همین رو ما نیکخوها با خاندان محمدیان که بیشترشان در خیابان آبیاری هستند، یک ریشه داریم و عموزاده هستیم و هر دو با هم با نام کانور هم شناخته می‌شویم.

▫️ بقعه‌ شیخ مشدی اسماعیل در پشت مدرسه حسنی قرار دارد و بین مردم به گبه نیز شناخته می‌شود. آنجا گورستان اختصاصی اهل تصوف گراش بوده است. عالی نیکخو و برادرش و همچنین دو پسرش و یکی از نوه‌هایش در قبرستان مشدی اسماعیل در کنار هم به خاک سپرده شده‌اند که هنوز خویشان شب‌های جمعه یادی از آنان می‌کنند. این قبور توسط نوه‌ی عالی نیکخو یعنی مرحوم حاج غلامحسین نیکخو بازسازی شده است.

☑️ هفت‌برکه: در پرونده‌ی ثبت احوال، تاکنون قصه‌ی چند فامیلی از جمله بلبل و نوبهار و سیاح را منتشر کرده‌ایم. این پرونده را با هشتگ #فامیلینیا در این صفحه ببینید. شما هم اگر قصه‌ی نام خانوادگی‌تان را شنیده‌اید، آن را برای هفت‌برکه بنویسید.

🔻 یادداشت در هفت‌برکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/141739

#ثبت_احوال ۸
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
👨‍👩‍👧‍👦 مهرابی‌های شاخه‌ی بلئلز: سه برادر با سه فامیلی
✍️ نوریه بلبل

▫️ شعبه‌ی اصلی خانواده‌ی مهرابی‌ها در ناساگ هستند، اما خانواده‌ی کوچکتری هم داریم که پشت استادیوم و خیابان شهیدان محقق خانه دارند. این دو مهرابی‌‌ها نسبت فامیلی‌ای با هم ندارند. هرچند این خانواده هم در شناسنامه‌شان مهرابی هستند، اما ریشه‌ی آنها را که بگیری به «بهرامی» می‌رسد، حالا چرا و چگونه‌اش را دقیق نمی‌دانیم. ادامه‌ی قصه‌ی فامیلیِ این خانواده را از زبان یکی از آنها بشنویم.

💬 عبدالرضا مهرابی می‌گوید: «فکر کنم فامیل ما از اول بهرامی بوده، چون پدر پدربزرگم اسمش بهرام بوده است. ولی بعدها بر اثر اشتباه یا جابجایی نقطه‌ها شده مهرابی. و جالب‌تر از آن اینجاست که پدرم و دو برادرش هر کدام فامیلی متفاوتی دارند: ‌مهرابی، بهرامی و سهرابی.»

▫️ البته این سه برادر، دو خواهر هم دارند که نام خانوادگی هر دوی آنها بهرامی است. مصیب با شهرت مَش مُصَب پدر این پنج نفر است: مشهدی غلام، حاج صفر، حاج احمد، بیگم، شهربانو. از این پنج فرزند، مشهدی غلام، حاج احمد و بیگم به رحمت خدا رفته‌اند.

▪️ حاج صفر با پنج پسر و پنج دختر در شاخه‌ی مهرابی، مرحوم حاج احمد با دو دختر و چهار پسرش در شاخه‌ی سهرابی و مشهدی غلام با دو دختر و یک پسرش، شهربانو و بیگم در شاخه‌ی بهرامی هستند. شهربانو همسر مشهدی حبیب صحراگرد فرد که هر دو در قید حیات هستند و بیگم که همسر حاج محمد پورمحمد است، هر دو به رحمت خدا رفته‌اند.

🏠 ‌‌عبدالرضا مهرابی از خانه‌ی پدربزرگش برایمان می‌گوید: «خانه قدیمی پدربزرگم هنوز در خاطراتم هست؛ در یکی از کوچه‌های پشت مسجد صاحب‌الزمان(ع) که به وسیله یک دالان باریک به حیاط می‌رسید.»

🖼 او می‌گوید: «عکسی از پدربزرگم ندارم اما این عکس مادربزرگم با نوه‌هایش است. از چپ به ترتیب عباس صحراگرد فرد (نوه دختری)، محمدرضا سهرابی (نوه پسری)، عبدالرضا مهرابی (نوه پسری)، رحمت صحراگرد فرد (نوه دختری)، محمود مهرابی (نوه پسری) و در بغل مادربزرگم، عبدالحسین مهرابی (نوه پسری) هستند.»

☑️ هفت‌برکه:‌ در پرونده‌ی #ثبت_احوال، تاکنون قصه‌ی چند فامیلی از جمله بلبل، نوبهار، سیاح و نیکخو را منتشر کرده‌ایم و اکنون هم مهرابی برایمان نوشته است. این پرونده را با هشتگ #فامیلینیا در رسانه‌های هفت‌برکه بخوانید. شما هم اگر قصه‌ی نام خانوادگی‌تان را شنیده‌اید، برای هفت‌برکه بنویسید.

🔻 در هفت‌برکه بخوانید:
☑️ 7berkeh.ir/archives/150209

▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh