🔴 چرا مجبوریم کلیه بخریم؟
✍🏻یادداشتی از فاطمه اسماعیلنژاد
#جوم : نگاه از زاویهای متفاوت
🔻هفتبرکه: برای پیگیری گزارش مشکلات بخش دیالیز با او همصحبت شدیم. فاطمه اسماعیلنژاد بیش از یک سال و نیم است که دوباره با بیماری کلیه درگیر است. این بخش از گفتگو، تجربههای اسماعیلنژاد از این بیماری و سختیهای دیالیز و عمل پیوند کلیه و مشکلات فراوان بعد از پیوند است که در قالب یک یادداشت منتشر میشود، تا مردم شناخت بیشتری از این بیماری داشته باشند و بیشتر از سلامتی کلیههایشان مواظبت کنند.
🔻
✍🏻 از مردم به خصوص آنهایی که مثل ما در منطقهی گرمسیر زندگی میکنند، خواهش میکنم که مواظب کلیههایشان باشند. علایم را جدی بگیرند و هر سال برای آزمایش و دادن چکآپ به متخصص مراجعه کنند. وقتی حجم ادرار کم میشود آن را به نخوردن مایعات یا گرم بودن هوا ربط ندهند.
▫️چند مدت پیش دو نفر را به حالت بیهوشی به بیمارستان آوردند. یکی از آنها به کما رفت و یکی از آنها فوت شد. فقط به این خاطر که نمیدانستند بیماری کلیه دارند. انگار کسی مشکل کلیه را جدی نمیگیرد. مثلا اگر دو روز سردرد شان و یا شکم درد آنها خوب نشد، سریع به بیمارستان مراجعه میکنند ولی توجهی به مشکلات کلیه ندارند.
🔻بعضی از بیماریها درد ندارد اما علایم دارد و اگر اتفاق بیافتد تازه شروع بدبختیها وهزینه های سنگین همیشگی است. مثلا سنگ کلیه چون درد زیادی دارد معمولا سریع رسیدگی میشود اما به علایمی چون خستگی و بیحالی، ورم دست و پا، رنگ پریدگی بیماریها و عفونتهای دیگر کلیه و از همه مهمتر علایم ناپیدا و خطرناک که فقط با آزمایش دادن مشخص میشود اهمیت نمیدهند.
⚠️ چرا مردم وقتی آگهی فروش کلیه را میبینند به آن به عنوان آسیب اجتماعی حساسیت نشان میدهند ولی کسی به فکر ما بیماران دیالیزی نیست که با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنیم؟ در حسرت یک لیوان آب در حسرت میوهها وغذاهای دلخواه، رفتن مسافرت و موارد فراوان دیگر، من همین الان هم در صف گرفتن کلیه هستم.
❤️🩹 البته یک بار بیست سال قبل پیوند کلیه شدم ولی به دلیل مبتلا شدن به آنفولانزا و بعد از آن درگیریام با کرونا متاسفانه کلیه پیوندی قبلی، پس زد و شش ماه پیش با عمل جراحی کلیهی اهدایام را درآوردند و گفتند به دلیل مشکلاتی که دارم دیگر نمیتوانم از جسد کلیه بگیرم و فقط کلیهی اهدایی از انسان زنده به کارم میآید.
▫️یادم است یک نفر اطلاعیه داده بود که میخواهم کلیهم را بفروشم. همه میگفتند باید به او کمک شود. چطور حواس شما به آن شخص جمع بود ولی هیچ کسی به مریضی که کلیه میخواهد و دیالیز میشود حواسش نیست. کسی نگفت اینها چه مشکلی دارند و چیکار باید کنند.
▫️پیدا کردن کلیه خیلی سخت است. در شیراز پیوند یا از جسد که باید مدت زیادی در نوبت باشند انجام میشود و یا از اقوام درجه یک گرفته میشود. عمل پیوند از زنده غیر از اقوام سببی و نسبی در تهران و تازگیها در اصفهان هم انجام میشود. بیمار دیالیزی زجر زیادی میکشد و مجبور است پیگیر خرید کلیه از انسان زنده باشد. شاید کار درستی به نظر نرسد ولی آن شخص هم دو کلیه دارد، یک کلیه را میفروشد و مشکلش را برطرف میکند .
▫️مثلا دیه کامل انسان ۶٠٠ میلیون است و هزینهی یک کلیهی فرد زنده، حدود ۳۰۰ میلیون به جز هزینههای متفرقه که حدود ١۵٠میلیون هزینه دارد، بیشتر مردم فکر میکنند همین که گروه خونی یکی بود دیگر مشکل حل شده است. نه این طور نیست. باید کلی آزمایش تخصصی ژنتیکی دیگر صورت بگیرد.
▫️هشت ماه پیش از میان پنجاه نفر یک نفر پیدا شد که یک سری از فاکتورهای او به من میخورد در حالی که تنها هزینهی آزمایشها ایاب و ذهاب وهزینههای متفرقه آن شخص برای من حدود نزدیک پنجاه میلیون درآمده است. هزینهی پیوند هم خیلی سنگین است. کل هزینههای دهنده و پرداخت هزینهی آزمایشها، هزینهی عمل و هزینهی کلیه روی دوش گیرنده است. و ما مجبوریم که پیگیر باشیم.
⚠️ وقتی با وجود خشکی دهان، زیاد آب خوردن برای ما منع است.وقتی به دلیل دیالیز امکان یک تفریح و مسافرت دو روزه و کوتاه نداریم، وقتی یک روز در میان به مدت پنج ساعت بر روی تخت بی حرکت مجبور به تحمل درد و خطرات شدید دیالیز شدن هستیم، راهی جز این نداریم که بگوییم ما خریدار کلیهی انسان زنده هستیم.
▫️و در پایان از تمامی همشهریان خواهشمندم با هزینه کم و آزمایش سالانه کلیه جلو هزینههای هنگفت و مشکلات فراوان آن حتی در زمان پیوند کلیه که تا آخر عمر وجود دارد این هزینهها و مشکلات را از خود رفع کنید. تندرستی تاجی است بر سر انسان سالم، ولی هیچ کس جز یک بیمار این تاج را نمیبیند. سالم و تندرست باشید همیشه.
💠 خبر کامل در هفت برکه :
☑️ 7Berkeh.ir/archives/123640
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp: yun.ir/Wa7
✍🏻یادداشتی از فاطمه اسماعیلنژاد
#جوم : نگاه از زاویهای متفاوت
🔻هفتبرکه: برای پیگیری گزارش مشکلات بخش دیالیز با او همصحبت شدیم. فاطمه اسماعیلنژاد بیش از یک سال و نیم است که دوباره با بیماری کلیه درگیر است. این بخش از گفتگو، تجربههای اسماعیلنژاد از این بیماری و سختیهای دیالیز و عمل پیوند کلیه و مشکلات فراوان بعد از پیوند است که در قالب یک یادداشت منتشر میشود، تا مردم شناخت بیشتری از این بیماری داشته باشند و بیشتر از سلامتی کلیههایشان مواظبت کنند.
🔻
✍🏻 از مردم به خصوص آنهایی که مثل ما در منطقهی گرمسیر زندگی میکنند، خواهش میکنم که مواظب کلیههایشان باشند. علایم را جدی بگیرند و هر سال برای آزمایش و دادن چکآپ به متخصص مراجعه کنند. وقتی حجم ادرار کم میشود آن را به نخوردن مایعات یا گرم بودن هوا ربط ندهند.
▫️چند مدت پیش دو نفر را به حالت بیهوشی به بیمارستان آوردند. یکی از آنها به کما رفت و یکی از آنها فوت شد. فقط به این خاطر که نمیدانستند بیماری کلیه دارند. انگار کسی مشکل کلیه را جدی نمیگیرد. مثلا اگر دو روز سردرد شان و یا شکم درد آنها خوب نشد، سریع به بیمارستان مراجعه میکنند ولی توجهی به مشکلات کلیه ندارند.
🔻بعضی از بیماریها درد ندارد اما علایم دارد و اگر اتفاق بیافتد تازه شروع بدبختیها وهزینه های سنگین همیشگی است. مثلا سنگ کلیه چون درد زیادی دارد معمولا سریع رسیدگی میشود اما به علایمی چون خستگی و بیحالی، ورم دست و پا، رنگ پریدگی بیماریها و عفونتهای دیگر کلیه و از همه مهمتر علایم ناپیدا و خطرناک که فقط با آزمایش دادن مشخص میشود اهمیت نمیدهند.
⚠️ چرا مردم وقتی آگهی فروش کلیه را میبینند به آن به عنوان آسیب اجتماعی حساسیت نشان میدهند ولی کسی به فکر ما بیماران دیالیزی نیست که با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنیم؟ در حسرت یک لیوان آب در حسرت میوهها وغذاهای دلخواه، رفتن مسافرت و موارد فراوان دیگر، من همین الان هم در صف گرفتن کلیه هستم.
❤️🩹 البته یک بار بیست سال قبل پیوند کلیه شدم ولی به دلیل مبتلا شدن به آنفولانزا و بعد از آن درگیریام با کرونا متاسفانه کلیه پیوندی قبلی، پس زد و شش ماه پیش با عمل جراحی کلیهی اهدایام را درآوردند و گفتند به دلیل مشکلاتی که دارم دیگر نمیتوانم از جسد کلیه بگیرم و فقط کلیهی اهدایی از انسان زنده به کارم میآید.
▫️یادم است یک نفر اطلاعیه داده بود که میخواهم کلیهم را بفروشم. همه میگفتند باید به او کمک شود. چطور حواس شما به آن شخص جمع بود ولی هیچ کسی به مریضی که کلیه میخواهد و دیالیز میشود حواسش نیست. کسی نگفت اینها چه مشکلی دارند و چیکار باید کنند.
▫️پیدا کردن کلیه خیلی سخت است. در شیراز پیوند یا از جسد که باید مدت زیادی در نوبت باشند انجام میشود و یا از اقوام درجه یک گرفته میشود. عمل پیوند از زنده غیر از اقوام سببی و نسبی در تهران و تازگیها در اصفهان هم انجام میشود. بیمار دیالیزی زجر زیادی میکشد و مجبور است پیگیر خرید کلیه از انسان زنده باشد. شاید کار درستی به نظر نرسد ولی آن شخص هم دو کلیه دارد، یک کلیه را میفروشد و مشکلش را برطرف میکند .
▫️مثلا دیه کامل انسان ۶٠٠ میلیون است و هزینهی یک کلیهی فرد زنده، حدود ۳۰۰ میلیون به جز هزینههای متفرقه که حدود ١۵٠میلیون هزینه دارد، بیشتر مردم فکر میکنند همین که گروه خونی یکی بود دیگر مشکل حل شده است. نه این طور نیست. باید کلی آزمایش تخصصی ژنتیکی دیگر صورت بگیرد.
▫️هشت ماه پیش از میان پنجاه نفر یک نفر پیدا شد که یک سری از فاکتورهای او به من میخورد در حالی که تنها هزینهی آزمایشها ایاب و ذهاب وهزینههای متفرقه آن شخص برای من حدود نزدیک پنجاه میلیون درآمده است. هزینهی پیوند هم خیلی سنگین است. کل هزینههای دهنده و پرداخت هزینهی آزمایشها، هزینهی عمل و هزینهی کلیه روی دوش گیرنده است. و ما مجبوریم که پیگیر باشیم.
⚠️ وقتی با وجود خشکی دهان، زیاد آب خوردن برای ما منع است.وقتی به دلیل دیالیز امکان یک تفریح و مسافرت دو روزه و کوتاه نداریم، وقتی یک روز در میان به مدت پنج ساعت بر روی تخت بی حرکت مجبور به تحمل درد و خطرات شدید دیالیز شدن هستیم، راهی جز این نداریم که بگوییم ما خریدار کلیهی انسان زنده هستیم.
▫️و در پایان از تمامی همشهریان خواهشمندم با هزینه کم و آزمایش سالانه کلیه جلو هزینههای هنگفت و مشکلات فراوان آن حتی در زمان پیوند کلیه که تا آخر عمر وجود دارد این هزینهها و مشکلات را از خود رفع کنید. تندرستی تاجی است بر سر انسان سالم، ولی هیچ کس جز یک بیمار این تاج را نمیبیند. سالم و تندرست باشید همیشه.
💠 خبر کامل در هفت برکه :
☑️ 7Berkeh.ir/archives/123640
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp: yun.ir/Wa7
☯️ #جوم ۱: بیسرزمینتر از باد
🏙 قصهی یک کارگر در دبی
✍️ مسعود غفوری
🔻 بخشهایی از یادداشت:
▫️ پدر من با این که ۴۵ سال در دبی کارگری کرد، هیچوقت پولی اضافه نداشت که خرج یک کار خیر عمده کند، اما من معتقدم او در بسیاری از کارهای خیر که از طرف ثروتمندان شهرم انجام میشود، سهیم بود.
▪️ پدر من از ۱۵ سالگی به دبی رفت و در ۶۰ سالگی، تنها دو ماه بعد از این که کارش را در دبی از دست داد و اقامتش تمدید نشد، با سکته قلبی از دنیا رفت. او در این ۴۵ سال کارهای زیادی را تجربه کرد، از پادویی گرفته تا فروشندگی تا رانندگی ماشین نیمهسنگین. او تجربهی ناموفقی هم در راهاندازی یک بقالی در دبی داشت. همه به سختکوشی و پاکدستیاش گواهی میدادند، هرچند هیچکدام از اربابهایش او را به چشم فردی فراتر از یک کارگر قابل جایگزینی نگاه نکردند. در آخرین نمونهاش، وقتی بعد از حدود ۱۰ سال کار در یک شرکت با حقوق ثابت ۳۵۰۰ درهم در ماه، تقاضای افزایش حقوق یا سهیم شدن در بخشی از سود شرکت کرده بود، جوابش را اینگونه داده بودند: «اگر راضی نیستی میتوانی بروی. کارگرهای هندی و پاکستانی با نصف این حقوق حاضرند همین کار تو را انجام بدهند.»
➖ پدر من با همین حقوق کارگری در دبی، زندگی راحتی برای ما ساخته بود؛ اما من به وضوح میدیدم که چطور هر سال بر اضطرابش از بیکاری و بیپولی اضافه میشود. واقعا اگر به هر دلیلی ویزا و اقامتش تمدید نمیشد (مثلا ارباب تصمیم به تعدیل نیرو میگرفت؛ یا دولت امارات به بهانهای اخراجش میکرد) او چکار میتوانست بکند؟ از میان مهارتهایی که او در تمام عمرش اندوخته بود (از صحبت به چند زبان گرفته تا آشنایی با فنون فروشندگی، از رانندگی با انواع ماشینهای سبک و نیمهسنگین گرفته تا آشنایی با چموخم کار گمرک) احتمالا فقط مهارت رانندگی در گراش به دردش میخورد: باید یک پراید میخرید و در یک تاکسی تلفنی مشغول به کار میشد.
[...]
📌 پدر من، احمدعلی، یک نمونهی نوعی از بسیاری از پدران ماست. پدران زیادی را میشناسم و میشناسیم که وضعیتی مشابه پدرم داشته و دارند؛ مثلا پدر محمد، پدر غلامحسین، پدر حمید، و … کسانی که از جوانی به خلیج رفتهاند و حالا در میانسالی و سالمندی، هنوز نگران فردا و پسفردایشان هستند. آنها نه امنیت شغلی دارند، نه بیمهای دارند، نه ذخیرهی قابل اتکایی و نه شأن و منزلت سزاواری. آنها فقط چرخدندههای کوچک قابل تعویضی هستند که به حرکتِ ماشین اقتصاد در کشورهای حاشیهی خلیج فارس تداوم میبخشند. نه تنها اربابان گراشی آنها، که حتی دولتهای خلیج هم میدانند که بدون وجود این کارگران سختکوش و قانع، تصور پیشرفت این کشورها سخت میشد. اما نه اربابان و نه دولتها قدم قابلی برای ایجاد حس امنیت و تامین آیندهی آنها برنمیدارند.
🔺 پدر من، همانند بسیاری از دیگر پدران گراشی، هیچوقت نتوانست یک مسجد، یک مدرسه یا یک بنای عامالمنفعه بسازد، اما من معتقدم آنها در ستونها و دیوارهای هر بنای عامالمنفعهای که اربابانشان میسازند شریک هستند.
🔻 #یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/121605
☑️ هفتبرکه: «جوم» ستون جدیدی در هفتبرکه است که در آن به روایتهایی بر خلاف دیدگاه غالب میپردازیم.
📰 این یادداشت پیش از این در اولین شمارهی نشریهی «گراشنامه» در اسفند ۱۴۰۰ منتشر شده است.
▪️☯️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp: bit.ly/7B-Wa
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏙 قصهی یک کارگر در دبی
✍️ مسعود غفوری
🔻 بخشهایی از یادداشت:
▫️ پدر من با این که ۴۵ سال در دبی کارگری کرد، هیچوقت پولی اضافه نداشت که خرج یک کار خیر عمده کند، اما من معتقدم او در بسیاری از کارهای خیر که از طرف ثروتمندان شهرم انجام میشود، سهیم بود.
▪️ پدر من از ۱۵ سالگی به دبی رفت و در ۶۰ سالگی، تنها دو ماه بعد از این که کارش را در دبی از دست داد و اقامتش تمدید نشد، با سکته قلبی از دنیا رفت. او در این ۴۵ سال کارهای زیادی را تجربه کرد، از پادویی گرفته تا فروشندگی تا رانندگی ماشین نیمهسنگین. او تجربهی ناموفقی هم در راهاندازی یک بقالی در دبی داشت. همه به سختکوشی و پاکدستیاش گواهی میدادند، هرچند هیچکدام از اربابهایش او را به چشم فردی فراتر از یک کارگر قابل جایگزینی نگاه نکردند. در آخرین نمونهاش، وقتی بعد از حدود ۱۰ سال کار در یک شرکت با حقوق ثابت ۳۵۰۰ درهم در ماه، تقاضای افزایش حقوق یا سهیم شدن در بخشی از سود شرکت کرده بود، جوابش را اینگونه داده بودند: «اگر راضی نیستی میتوانی بروی. کارگرهای هندی و پاکستانی با نصف این حقوق حاضرند همین کار تو را انجام بدهند.»
➖ پدر من با همین حقوق کارگری در دبی، زندگی راحتی برای ما ساخته بود؛ اما من به وضوح میدیدم که چطور هر سال بر اضطرابش از بیکاری و بیپولی اضافه میشود. واقعا اگر به هر دلیلی ویزا و اقامتش تمدید نمیشد (مثلا ارباب تصمیم به تعدیل نیرو میگرفت؛ یا دولت امارات به بهانهای اخراجش میکرد) او چکار میتوانست بکند؟ از میان مهارتهایی که او در تمام عمرش اندوخته بود (از صحبت به چند زبان گرفته تا آشنایی با فنون فروشندگی، از رانندگی با انواع ماشینهای سبک و نیمهسنگین گرفته تا آشنایی با چموخم کار گمرک) احتمالا فقط مهارت رانندگی در گراش به دردش میخورد: باید یک پراید میخرید و در یک تاکسی تلفنی مشغول به کار میشد.
[...]
📌 پدر من، احمدعلی، یک نمونهی نوعی از بسیاری از پدران ماست. پدران زیادی را میشناسم و میشناسیم که وضعیتی مشابه پدرم داشته و دارند؛ مثلا پدر محمد، پدر غلامحسین، پدر حمید، و … کسانی که از جوانی به خلیج رفتهاند و حالا در میانسالی و سالمندی، هنوز نگران فردا و پسفردایشان هستند. آنها نه امنیت شغلی دارند، نه بیمهای دارند، نه ذخیرهی قابل اتکایی و نه شأن و منزلت سزاواری. آنها فقط چرخدندههای کوچک قابل تعویضی هستند که به حرکتِ ماشین اقتصاد در کشورهای حاشیهی خلیج فارس تداوم میبخشند. نه تنها اربابان گراشی آنها، که حتی دولتهای خلیج هم میدانند که بدون وجود این کارگران سختکوش و قانع، تصور پیشرفت این کشورها سخت میشد. اما نه اربابان و نه دولتها قدم قابلی برای ایجاد حس امنیت و تامین آیندهی آنها برنمیدارند.
🔺 پدر من، همانند بسیاری از دیگر پدران گراشی، هیچوقت نتوانست یک مسجد، یک مدرسه یا یک بنای عامالمنفعه بسازد، اما من معتقدم آنها در ستونها و دیوارهای هر بنای عامالمنفعهای که اربابانشان میسازند شریک هستند.
🔻 #یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/121605
☑️ هفتبرکه: «جوم» ستون جدیدی در هفتبرکه است که در آن به روایتهایی بر خلاف دیدگاه غالب میپردازیم.
📰 این یادداشت پیش از این در اولین شمارهی نشریهی «گراشنامه» در اسفند ۱۴۰۰ منتشر شده است.
▪️☯️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp: bit.ly/7B-Wa
✔️ Ble.ir/7Berkeh
☯️ #جوم ۲: ستیز با کویر
🌴 قصهی نخلهای سرافکنده و باغهای سرسبز
✍️ مسعود غفوری
🔻بخشهایی از یادداشت:
🏜 چندی پیش، تصاویر هوایی گراش در ۳۷ سال اخیر در گوگلمپ (نقشهی گوگل) منتشر شد. در این عکسها، که میشد آنها را پشت سر هم به صورت فیلم دید، نکتهای ترسناک وجود داشت: ما با این همه باغشهری در اطراف گراش، در طی سی سال، در دل کویر، یک منطقهی سرسبز درست کردهایم!
🏝 اما چرا ترسناک؟ چون ما حجم عظیمی از آبهای زیرزمینی را با صدها چاه مجاز و صدها چاه غیر مجاز، پای درختهایی ریختهایم که گاه هیچ نسبتی با اقلیم ما ندارند و نه تنها هیچ ارزش اقتصادی به بار نیاوردهاند، بلکه یک نیاز کاذب اجتماعی هم ایجاد کردهاند.
❗️نمیدانم زمانی که زمینهای کشاورزی گراش را با طرحهایی همچون طرح طوبی قطعهقطعه و به همشهریان ما واگذار کردند، آن سازمانهای متولی دقیقا به چه میاندیشیدند؟ آیا اقلیم ما را نمیشناختند و به کمآبی این منطقه واقف نبودند؟ از کجا قرار بود آب لازم برای این گسترش بیرویه و بیسابقهی کشاورزی و باغداری تامین شود؟ آیا خشکسالی دورهای و فاجعهی دستبرد به آب زیرزمینی را پیشبینی نکرده بودند؟ حالا آنقدر باغشهریها در اطراف شهر زیاد شده و آنقدر آب نادر شده، که چارهای جز بستن آب به روی این باغشهریها ندارند؛ یا این که باید آب را آنقدر گران کنند که صاحبان باغها چارهای جز خشکاندن درختها نداشته باشند. آیا معلوم نبود که زراعت و باغداری به آب نیاز دارد؟
❗️ و چه باغداری و زراعتی! [...]
🃏همشهریان ما در قبال این بیرحمی بیسابقه نسبت به آب و زمین منطقه، اغلب یک توجیه دارند: «این تنها دلخوشی ما در این شهر است. هیچ تفریح دیگری که برای جوانان نیست.» انگار دلخوشی و تفریح امروز میتواند بهانهی قابل قبولی برای خالی کردن زمینِ زیر پای آیندگان باشد. و کیست که نداند بیشتر کسانی که دنبالِ داشتنِ «باغچهای» برای تفریح هستند، نه تنها هیچ دانشی از باغبانی ندارند، بلکه نیازی هم به یاد گرفتنش حس نمیکنند. و کیست که نداند بیشتر کسانی که باغ میخواهند اما فرصت باغبانی ندارند، حتی فرصت باغ رفتن هم ندارند. «صحرا رفتنشان» محدود به چند شب در ماه است و به اتاقی برای بازی و گپوگفت.
🔻 #یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/130984
☑️ هفتبرکه: «جوم» ستون جدیدی در هفتبرکه است که در آن به روایتهایی بر خلاف دیدگاه غالب میپردازیم.
▪️☯️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp: bit.ly/7B-Wa
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🌴 قصهی نخلهای سرافکنده و باغهای سرسبز
✍️ مسعود غفوری
🔻بخشهایی از یادداشت:
🏜 چندی پیش، تصاویر هوایی گراش در ۳۷ سال اخیر در گوگلمپ (نقشهی گوگل) منتشر شد. در این عکسها، که میشد آنها را پشت سر هم به صورت فیلم دید، نکتهای ترسناک وجود داشت: ما با این همه باغشهری در اطراف گراش، در طی سی سال، در دل کویر، یک منطقهی سرسبز درست کردهایم!
🏝 اما چرا ترسناک؟ چون ما حجم عظیمی از آبهای زیرزمینی را با صدها چاه مجاز و صدها چاه غیر مجاز، پای درختهایی ریختهایم که گاه هیچ نسبتی با اقلیم ما ندارند و نه تنها هیچ ارزش اقتصادی به بار نیاوردهاند، بلکه یک نیاز کاذب اجتماعی هم ایجاد کردهاند.
❗️نمیدانم زمانی که زمینهای کشاورزی گراش را با طرحهایی همچون طرح طوبی قطعهقطعه و به همشهریان ما واگذار کردند، آن سازمانهای متولی دقیقا به چه میاندیشیدند؟ آیا اقلیم ما را نمیشناختند و به کمآبی این منطقه واقف نبودند؟ از کجا قرار بود آب لازم برای این گسترش بیرویه و بیسابقهی کشاورزی و باغداری تامین شود؟ آیا خشکسالی دورهای و فاجعهی دستبرد به آب زیرزمینی را پیشبینی نکرده بودند؟ حالا آنقدر باغشهریها در اطراف شهر زیاد شده و آنقدر آب نادر شده، که چارهای جز بستن آب به روی این باغشهریها ندارند؛ یا این که باید آب را آنقدر گران کنند که صاحبان باغها چارهای جز خشکاندن درختها نداشته باشند. آیا معلوم نبود که زراعت و باغداری به آب نیاز دارد؟
❗️ و چه باغداری و زراعتی! [...]
🃏همشهریان ما در قبال این بیرحمی بیسابقه نسبت به آب و زمین منطقه، اغلب یک توجیه دارند: «این تنها دلخوشی ما در این شهر است. هیچ تفریح دیگری که برای جوانان نیست.» انگار دلخوشی و تفریح امروز میتواند بهانهی قابل قبولی برای خالی کردن زمینِ زیر پای آیندگان باشد. و کیست که نداند بیشتر کسانی که دنبالِ داشتنِ «باغچهای» برای تفریح هستند، نه تنها هیچ دانشی از باغبانی ندارند، بلکه نیازی هم به یاد گرفتنش حس نمیکنند. و کیست که نداند بیشتر کسانی که باغ میخواهند اما فرصت باغبانی ندارند، حتی فرصت باغ رفتن هم ندارند. «صحرا رفتنشان» محدود به چند شب در ماه است و به اتاقی برای بازی و گپوگفت.
🔻 #یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/130984
☑️ هفتبرکه: «جوم» ستون جدیدی در هفتبرکه است که در آن به روایتهایی بر خلاف دیدگاه غالب میپردازیم.
▪️☯️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp: bit.ly/7B-Wa
✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفتبرکه گراش -گریشنا
Photo
☯️ #جوم ۳: مولدسازی، فرصتی برای گراشیهای در راستای نظام
✍️ یک گراشی از دبی
✔️ همتی و درایتی باید، اگر همتی و درایتی در گراش باشد.
📝 بیش از دو هفته از اعلان رسمی سران سه قوای جمهوری اسلامی ایران درباره طرح واگذاری و فروش اموال عمدهی غیرِ منقولِ مازاد و راکدِ دولت و نهادهای وابسته به دولت مثل بانکها، موصوف به «طرح مولدسازی» میگذرد. چگونگی این طرح، درستی و یا نادرستی آن و یا قانونی و یا غیر قانونی بودن این طرح، مورد بحث و بررسی این نوشته نیست. هماکنون این طرح تصویب شده و تاییدیه و ارشادیهی رهبری نظام را نیز دارد. بنابراین، به قول قدمای گراش باید گفت قرص و محکم است و توپ هم چارهاش نمی کند [...]
🔻 سابقهی واگذاری، واگذاری و هبه در جمهوری اسلامی
📌 از همان اول بسمالله، خشت بخشش و واگذاری اموال عمومی، ملی و دولتی به خودیهای معتمد نظام بنیان گذاشته شد [...].
🔻 اوجگیری خصوصیسازی / خصولتیسازی
▪️ اوج خصوصیسازیها در دوره ریاست جمهوری دکتر احمدینژاد بود، به خصوص در دوره دوم ریاست ایشان. این که چه شد و به کی فروخته شد و چگونه فروخته شد، به فرموده حکیم و بزرگ سخنور توس، «یکی داستان است پر آب چشم». به گونهای این داستان پیش رفت که رئیس جمهور پیشین، آقای حسن روحانی، آن را «خصولتیسازی» نامید. خصولتی ترکیبی از کلمات خصوصی و دولتی است.
🔻 گراشیها هر دو ملاک را دارند: توان خرید و خودی بودن
▪️ اکنون طرح مولدسازی و فروش اموال غیر منقول راکد دولت و بانکهای دولتی در کشور آغاز شده است. تیم فروش هم مشخص و معرفی شده است. دستشان هم به مراتب از سازمان خصوصیسازی دورههای پیشین بازتر و آزادتر است.
▪️ میتوان پیشبینی کرد که ملاک و معیار اصلی و مورد نظرشان در فروش، اول توانایی و پتانسیلِ خریدار در چگونگی و سرعتِ تبدیل کردن اموال و مولدسازی کردن اموال فروش رفته توسط خریداران آن، و دوم، ولایی و خودی بودن و وفادار بودنِ خریداران به نظام جمهوری اسلامی خواهد بود.
✅ خوشبختانه در کل، گراشیها یکی از بهترینها در میان خریدارانِ بخش خصوصی برای این هیئت هفتنفرهی فروش و واگذاری این اموال راکد دولتی هستند.
1️⃣ گراشیها به درستی و راحتی میتوانند املاک راکد را به بهرهوری برسانند و هم خود و هم گراش را به دارایی برسانند. گراشیها میتوانند هم به صورت اشخاص حقوقیِ منفرد و هم با تشکیل شرکتهای خصوصی فامیلی و چندنفره و هم با تشکیل شرکتهای سهامی خاص در گراش، خود را به عنوان خریداران و یا توانداران به دست آوردن این املاک معرفی کنند.
2️⃣ موضوعِ اصلی و مهمِ خودی بودن و وفادار بودن و دوستدار نظام جمهوری اسلامی بودنِ گراشیها بر همگان روشن و مبرهن است. مسئولین ردهبالای دولت و حکومت شناخت خوبی از مردم گراش دارند. استاندار فارس و فرماندار گراش هم از اصناف گراش به خاطر دوری از اعتراضات تشکر کردهاند. مسئولین امنیتی و انتظامی هم یقین مطلق دارند.
❓ از کجا میتوان شروع کرد؟
⌛️ بنابراین هماکنون جای درنگ و تاخیر نیست. بهترین شروع میتواند با گروههای فرهنگی و مذهبی و خیریههای ثبتشده در گراش باشد که هماکنون در گراش وجود دارند و با خیرین و سرمایهداران خرد و کلان گراشی در تماس هستند. اینها و سایر افراد باید جلسات مشورتی با شورای شهر و فرماندار و نماینده مجلس تشکیل دهند و هر چه سریعتر، خود را به عنوان کاندیداهای اصلح دریافت و خریدارانِ معتمد نظام برای طرح مولدسازی معرفی کنند.
✔️ چندی قبل در هفتبرکه، گزارشی از جلسه فرماندار گراش با پیشکسوتان بسیجی و جنگ و هیئت رزمندگان اسلام خواندم. میتوانند همین نشستها را در موضوع طرح مولدسازی هم برگزار کنند و هر گروهی به اندازهی توان و نیرو و اندیشهی خود از این طرح استفاده کند. تشکلهایی مانند صولت عنیبه و یا بیماران خاص و امثال اینها که دست در جیب خیرین دارند، هماکنون وقت کار و حرکت آنها است که با فکر و ایدهی نو و کمک گرفتن اولیه از خیرین، بروند سراغ طرح مولدسازی تا هرچه زودتر بتوانند پشتوانهی مالی و پایداری برای انجمن خود و گراش به دست آورند.
🔻 مقالهی کامل در سایت هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/131911
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✍️ یک گراشی از دبی
✔️ همتی و درایتی باید، اگر همتی و درایتی در گراش باشد.
📝 بیش از دو هفته از اعلان رسمی سران سه قوای جمهوری اسلامی ایران درباره طرح واگذاری و فروش اموال عمدهی غیرِ منقولِ مازاد و راکدِ دولت و نهادهای وابسته به دولت مثل بانکها، موصوف به «طرح مولدسازی» میگذرد. چگونگی این طرح، درستی و یا نادرستی آن و یا قانونی و یا غیر قانونی بودن این طرح، مورد بحث و بررسی این نوشته نیست. هماکنون این طرح تصویب شده و تاییدیه و ارشادیهی رهبری نظام را نیز دارد. بنابراین، به قول قدمای گراش باید گفت قرص و محکم است و توپ هم چارهاش نمی کند [...]
🔻 سابقهی واگذاری، واگذاری و هبه در جمهوری اسلامی
📌 از همان اول بسمالله، خشت بخشش و واگذاری اموال عمومی، ملی و دولتی به خودیهای معتمد نظام بنیان گذاشته شد [...].
🔻 اوجگیری خصوصیسازی / خصولتیسازی
▪️ اوج خصوصیسازیها در دوره ریاست جمهوری دکتر احمدینژاد بود، به خصوص در دوره دوم ریاست ایشان. این که چه شد و به کی فروخته شد و چگونه فروخته شد، به فرموده حکیم و بزرگ سخنور توس، «یکی داستان است پر آب چشم». به گونهای این داستان پیش رفت که رئیس جمهور پیشین، آقای حسن روحانی، آن را «خصولتیسازی» نامید. خصولتی ترکیبی از کلمات خصوصی و دولتی است.
🔻 گراشیها هر دو ملاک را دارند: توان خرید و خودی بودن
▪️ اکنون طرح مولدسازی و فروش اموال غیر منقول راکد دولت و بانکهای دولتی در کشور آغاز شده است. تیم فروش هم مشخص و معرفی شده است. دستشان هم به مراتب از سازمان خصوصیسازی دورههای پیشین بازتر و آزادتر است.
▪️ میتوان پیشبینی کرد که ملاک و معیار اصلی و مورد نظرشان در فروش، اول توانایی و پتانسیلِ خریدار در چگونگی و سرعتِ تبدیل کردن اموال و مولدسازی کردن اموال فروش رفته توسط خریداران آن، و دوم، ولایی و خودی بودن و وفادار بودنِ خریداران به نظام جمهوری اسلامی خواهد بود.
✅ خوشبختانه در کل، گراشیها یکی از بهترینها در میان خریدارانِ بخش خصوصی برای این هیئت هفتنفرهی فروش و واگذاری این اموال راکد دولتی هستند.
1️⃣ گراشیها به درستی و راحتی میتوانند املاک راکد را به بهرهوری برسانند و هم خود و هم گراش را به دارایی برسانند. گراشیها میتوانند هم به صورت اشخاص حقوقیِ منفرد و هم با تشکیل شرکتهای خصوصی فامیلی و چندنفره و هم با تشکیل شرکتهای سهامی خاص در گراش، خود را به عنوان خریداران و یا توانداران به دست آوردن این املاک معرفی کنند.
2️⃣ موضوعِ اصلی و مهمِ خودی بودن و وفادار بودن و دوستدار نظام جمهوری اسلامی بودنِ گراشیها بر همگان روشن و مبرهن است. مسئولین ردهبالای دولت و حکومت شناخت خوبی از مردم گراش دارند. استاندار فارس و فرماندار گراش هم از اصناف گراش به خاطر دوری از اعتراضات تشکر کردهاند. مسئولین امنیتی و انتظامی هم یقین مطلق دارند.
❓ از کجا میتوان شروع کرد؟
⌛️ بنابراین هماکنون جای درنگ و تاخیر نیست. بهترین شروع میتواند با گروههای فرهنگی و مذهبی و خیریههای ثبتشده در گراش باشد که هماکنون در گراش وجود دارند و با خیرین و سرمایهداران خرد و کلان گراشی در تماس هستند. اینها و سایر افراد باید جلسات مشورتی با شورای شهر و فرماندار و نماینده مجلس تشکیل دهند و هر چه سریعتر، خود را به عنوان کاندیداهای اصلح دریافت و خریدارانِ معتمد نظام برای طرح مولدسازی معرفی کنند.
✔️ چندی قبل در هفتبرکه، گزارشی از جلسه فرماندار گراش با پیشکسوتان بسیجی و جنگ و هیئت رزمندگان اسلام خواندم. میتوانند همین نشستها را در موضوع طرح مولدسازی هم برگزار کنند و هر گروهی به اندازهی توان و نیرو و اندیشهی خود از این طرح استفاده کند. تشکلهایی مانند صولت عنیبه و یا بیماران خاص و امثال اینها که دست در جیب خیرین دارند، هماکنون وقت کار و حرکت آنها است که با فکر و ایدهی نو و کمک گرفتن اولیه از خیرین، بروند سراغ طرح مولدسازی تا هرچه زودتر بتوانند پشتوانهی مالی و پایداری برای انجمن خود و گراش به دست آورند.
🔻 مقالهی کامل در سایت هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/131911
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
Telegram
هفتبرکه گراش -گریشنا
🔻هفتبرکه : خبر و فرهنگ در گراش
محصولی از موسسه فرهنگی هنری هفت برکه گراش
🔖 سایت: 7Berkeh.ir
🔖 نظرات شما: T.me/Gerash7
🔖 سردبیر: @MasoudGhafoori
🔖 سفارش آگهی: @Gerash
🔖 ارسال عکس: @Gerishna
محصولی از موسسه فرهنگی هنری هفت برکه گراش
🔖 سایت: 7Berkeh.ir
🔖 نظرات شما: T.me/Gerash7
🔖 سردبیر: @MasoudGhafoori
🔖 سفارش آگهی: @Gerash
🔖 ارسال عکس: @Gerishna
☯️ #جوم ۴: همان منوی همیشگی
⭕️ قصهی محدود شدن خواستههای یک شهر
✍️ یادداشتی از مسعود غفوری
🔻 بخشی از یادداشت:
📃 هر وقت وزیری، استانداری یا مدیری در سطح کشوری از گراش بازدید کند، خواستههایی که به نامِ مردم از آنها میشود، خیلی ساده و مکرر است. میشود از روی همان نامه و طومارِ ده سال پیش، رونویسی کرد و آن را دوباره تحویل استاندار جدید یا وزیر جدید داد. فرقی نمیکند استاندار دولت احمدینژاد باشد یا روحانی و یا رییسی. منوی درخواستها همان منوی دهسالهی همیشگی است: محدوده، جاده چکچک، مجتمع اداری و شاید در ادامه، چند خواستهی دیگر. قرار نیست این موضوعات تکراری به پایان برسد و خواستههای بزرگتر مطرح شود؟ نباید به سراغ طرحهای صنعتی و تجاری با اشتغالزایی بالا رفت؟
❓ بیش از یک دهه است که مدیران دولتی در گراش، از فرمانداران و شوراهای شهر گرفته تا امامان جمعه و نمایندگان مجلس، خواستههای شهروندان گراش را به چند مورد خاص تقلیل دادهاند. شاید وقت آن است که جدی به این سوال بیندیشیم: آیا در این تقلیل دادنِ خواستهها، عمدی در کار است؟ آیا پروژه این است که بگویند مردم گراش فقط همینها را میخواهند و بس؟ آیا هدف از این تقلیل دادن، کنترلِ خواستههای مردم این شهر است؟
❗️ وقتی به ساز و کاری که خواستههای گراش را به این موارد خاص محدود کرده است نگاه میکنیم، این شک پررنگتر میشود. دستور کار برای کنترل خواستهها این است: اینها را آنقدر بزرگ کن که بقیهی خواستهها به چشم نیایند، و بعد، برآورده شدنِ آنها را آنقدر به تعویق بینداز که خودشان هم بقیهی خواستهها را مشروط به برآورده شدن همینها کنند، و یا اساسا آنقدر ناامید شوند که از همهی خواستهها دست بکشند.
🔻 کوچک ولی غراقشده
▫️ در سطح ملی که هیچ؛ حتی اگر در سطح استانی نگاه کنیم، هر سهی این پروژهها کوچک و کمهزینهاند (شاید به جز مسالهی محدوده، که آن هم معلوم نیست چرا و چگونه به این شدت سیاسی و امنیتی شده است). با این حال، هیچکدام از این پروژهها بعد از بیش از ده سال به سرانجامی نرسیده است.
🔻 کیست که بخواهد برای گراش کاری کند؟
▫️ «شما بگویید برای گراش چکار باید کرد؟» نمایندهی مردم در مجلس خیلی صادق است که این سوال تراژیک را میپرسد؛ بقیهی مسئولان حکومتی که حتی لزومی هم برای پرسیدن این سوال حس نمیکنند....
🔻 فراموششده در ته لیست
➖ سالهاست که مردم گراش از این مینالند که شهر از مسیرهای اصلی دور افتاده است و باید راهی برای خروج از این بنبست پیدا کرد....
➖ سالهاست که گراشیها خواستار طرحهای تجاری یا صنعتی بزرگی هستند که بتواند بخشی از سرمایههای آن طرف آب را اینجا به کار ببندد...
➖ سالهاست که بخش بزرگی از شهروندان گراشی به خاطر گرانیِ افسارگسیختهی زمین و مسکن در شهر، مجبور به حاشیهنشینی در محمدآباد و سلطانآباد و تنگ حسین شدهاند....
➖ سالهاست که فعالان فرهنگی و اجتماعی گراش خواستار گشایشهایی در فعالیتهایشان هستند...
➖ سالهاست که از ارتقای گراش به شهرستان میگذرد و... راستی، کسی میداند چطور شد که خواستهی اصلی مردم در آن زمان و در دههی گذشته، یعنی راهاندازی و ارتقای ادارات، اینطور یواشکی فراموش شد؟
🔻 #یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/134756
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
⭕️ قصهی محدود شدن خواستههای یک شهر
✍️ یادداشتی از مسعود غفوری
🔻 بخشی از یادداشت:
📃 هر وقت وزیری، استانداری یا مدیری در سطح کشوری از گراش بازدید کند، خواستههایی که به نامِ مردم از آنها میشود، خیلی ساده و مکرر است. میشود از روی همان نامه و طومارِ ده سال پیش، رونویسی کرد و آن را دوباره تحویل استاندار جدید یا وزیر جدید داد. فرقی نمیکند استاندار دولت احمدینژاد باشد یا روحانی و یا رییسی. منوی درخواستها همان منوی دهسالهی همیشگی است: محدوده، جاده چکچک، مجتمع اداری و شاید در ادامه، چند خواستهی دیگر. قرار نیست این موضوعات تکراری به پایان برسد و خواستههای بزرگتر مطرح شود؟ نباید به سراغ طرحهای صنعتی و تجاری با اشتغالزایی بالا رفت؟
❓ بیش از یک دهه است که مدیران دولتی در گراش، از فرمانداران و شوراهای شهر گرفته تا امامان جمعه و نمایندگان مجلس، خواستههای شهروندان گراش را به چند مورد خاص تقلیل دادهاند. شاید وقت آن است که جدی به این سوال بیندیشیم: آیا در این تقلیل دادنِ خواستهها، عمدی در کار است؟ آیا پروژه این است که بگویند مردم گراش فقط همینها را میخواهند و بس؟ آیا هدف از این تقلیل دادن، کنترلِ خواستههای مردم این شهر است؟
❗️ وقتی به ساز و کاری که خواستههای گراش را به این موارد خاص محدود کرده است نگاه میکنیم، این شک پررنگتر میشود. دستور کار برای کنترل خواستهها این است: اینها را آنقدر بزرگ کن که بقیهی خواستهها به چشم نیایند، و بعد، برآورده شدنِ آنها را آنقدر به تعویق بینداز که خودشان هم بقیهی خواستهها را مشروط به برآورده شدن همینها کنند، و یا اساسا آنقدر ناامید شوند که از همهی خواستهها دست بکشند.
🔻 کوچک ولی غراقشده
▫️ در سطح ملی که هیچ؛ حتی اگر در سطح استانی نگاه کنیم، هر سهی این پروژهها کوچک و کمهزینهاند (شاید به جز مسالهی محدوده، که آن هم معلوم نیست چرا و چگونه به این شدت سیاسی و امنیتی شده است). با این حال، هیچکدام از این پروژهها بعد از بیش از ده سال به سرانجامی نرسیده است.
🔻 کیست که بخواهد برای گراش کاری کند؟
▫️ «شما بگویید برای گراش چکار باید کرد؟» نمایندهی مردم در مجلس خیلی صادق است که این سوال تراژیک را میپرسد؛ بقیهی مسئولان حکومتی که حتی لزومی هم برای پرسیدن این سوال حس نمیکنند....
🔻 فراموششده در ته لیست
➖ سالهاست که مردم گراش از این مینالند که شهر از مسیرهای اصلی دور افتاده است و باید راهی برای خروج از این بنبست پیدا کرد....
➖ سالهاست که گراشیها خواستار طرحهای تجاری یا صنعتی بزرگی هستند که بتواند بخشی از سرمایههای آن طرف آب را اینجا به کار ببندد...
➖ سالهاست که بخش بزرگی از شهروندان گراشی به خاطر گرانیِ افسارگسیختهی زمین و مسکن در شهر، مجبور به حاشیهنشینی در محمدآباد و سلطانآباد و تنگ حسین شدهاند....
➖ سالهاست که فعالان فرهنگی و اجتماعی گراش خواستار گشایشهایی در فعالیتهایشان هستند...
➖ سالهاست که از ارتقای گراش به شهرستان میگذرد و... راستی، کسی میداند چطور شد که خواستهی اصلی مردم در آن زمان و در دههی گذشته، یعنی راهاندازی و ارتقای ادارات، اینطور یواشکی فراموش شد؟
🔻 #یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/134756
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
☯️ #جوم ۵: زوال علم در بردهگاه دانشگاه
✍️ مسعود غفوری
🔻بخشهایی از یادداشت:
▪️ من با مدرک دکتری در مقطع ارشد مجازی در دانشگاه تهران تدریس میکنم و حقالتدریسم به ساعتی دو دلار هم نمیرسد، یعنی کمتر از یکپنجمِ حقوق یک کارگرِ پیتزافروشی در آمریکا. هر وقت سخنی در مورد جایگاه علم و دانشگاه در این مملکت شنیدید، این معادلهی ساده را در ذهن داشته باشید.
🔳 دانشگاه هم مثل چیزهای دیگر
▫️ گسترش بیرویه و قارچگونهی انواع دانشگاهها در کشور در دهههای گذشته که کار را به جاهایی همچون رقابتِ پوچِ بین دانشگاه آزاد و پیام نور کشاند، از همان ابتدا هم چشماندازی جز بیارزش و بیاعتبار کردنِ نهاد دانشگاه نداشت. وقتی هم که دولت حکم داد که دانشگاهها باید بودجهی خودشان را خودشان تامین کنند، پروژهی بازاری شدن دانشگاهها کلید خورد. در کشوری که بسیاری از نهادها فشل و بیخاصیت شدهاند، عجیب نیست که چنین اتفاقی برای دانشگاهها هم بیفتد؛ اگر این پروژهای عامدانه نباشد.
💸 صحبت کردن از اعداد فقط نشانه است. «ردِ پول را بگیر» تا بدانی چه جاهایی برای دولت و حکومت اولویت دارند.
🎓 بزرگترین کلاهبرداری علمی
▫️ وزارتخانهی علوم در دولتهای مختلفِ این چند دهه، بزرگترین کلاه را سر متقاضیان تحصیلات تکمیلی (ارشد و دکتری) گذاشته است: به موازات این که فرصتهای علمی و دانشگاهی را از دسترس آنها دورتر و دورتر میکند، امکان ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر را برای آنها بیشتر و بیشتر فراهم میکند.
❗️ نه پرستیژ، نه پیشرفت، نه درآمد
▫️ در گذشته، شاید تا همین یک دهه پیش، تدریس کردن در دانشگاه هم از لحاظ اجتماعی پرستیژ داشت، هم از لحاظ علمی لطف داشت (از یاد دادن و بیشتر از آن از یاد گرفتن لذت میبردی)، و هم از لحاظ اقتصادی درآمدی. امروز حس میکنم هیچکدام از این سه دلیل قانعکننده نیست.
🧮 تعارف را کنار گذاشتهاند
▫️ به نظر میرسد که دولتها هم کمکم در حال کنار گذاشتن تعارف هستند. اگر به متنهایی مانند اسنادِ سیاستگذاریها یا کتابهای درسی مراجعه کنید، میبینید که دیگر کمتر از ارزش علم صحبت میشود، بلکه همه چیز با ادبیات تولید، کارآفرینی، ارزشآفرینی و استارتاپی سنجیده میشود.
▫️ وقتی هم برای دانشجویان و هم برای دانشگاهها، ارزش رشتههای علمی با میزان پولسازی آنها سنجیده شود، یعنی نگاهها به نهاد دانشگاه به تدریج تغییر کرده است: اگر پیش از این دانشگاه یک «موسسه عمومی» بود، اکنون یک «بنگاه اقتصادی» است و همانند هر بنگاه اقتصادی دیگری، «سودآوری» به هدف اصلی آن تبدیل شده است.
🏭 کارگران و مشتریانِ بنگاهِ دانشگاه
▫️ وقتی دانشگاه به یک بنگاه اقتصادی تبدیل شود، مدرسان و استادهای دانشگاه فقط چرخدندههایی هستند که باید بتوانند با کمترین خرج، دانشگاه را به پیش ببرند؛ «کارگران»ِ روزمرد و قابل تعویضی که نباید هیچ انتظار و توقعی داشته باشند (چون پشتِ در، افراد دیگری هستند که دوست دارند جایشان را بگیرند) و حتی میتوان تا حد امکان، مزدشان را دیر پرداخت کرد.
🏧 وقتی دانشگاه به یک بنگاه اقتصادی تبدیل میشود، دانشجو هم عملا یک «مشتری» است که باید احترام ببیند تا از دست نرود. دانشگاهی که با هزار قلاب، دانشجویان را به دام میکشد تا جیبشان را خالی کند، این حق را برای دانشجو ایجاد میکند که بپرسد: «ما اینقدر پول میدهیم، درس هم بخوانیم؟»
⚫️ ورشکستگی و زوال نهاد دانشگاه
◽️ هر وقت کسی در مورد جایگاه علم و نهاد دانشگاه در این مملکت صحبت کرد، یا در مورد استقرار یا ارتقای دانشگاهها در منطقه استدلال آورد، این معادلات را در ذهن داشته باشید. دانشگاه دیگر ربط چندانی به دانش ندارد.
🔻 #یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/135110
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✍️ مسعود غفوری
🔻بخشهایی از یادداشت:
▪️ من با مدرک دکتری در مقطع ارشد مجازی در دانشگاه تهران تدریس میکنم و حقالتدریسم به ساعتی دو دلار هم نمیرسد، یعنی کمتر از یکپنجمِ حقوق یک کارگرِ پیتزافروشی در آمریکا. هر وقت سخنی در مورد جایگاه علم و دانشگاه در این مملکت شنیدید، این معادلهی ساده را در ذهن داشته باشید.
🔳 دانشگاه هم مثل چیزهای دیگر
▫️ گسترش بیرویه و قارچگونهی انواع دانشگاهها در کشور در دهههای گذشته که کار را به جاهایی همچون رقابتِ پوچِ بین دانشگاه آزاد و پیام نور کشاند، از همان ابتدا هم چشماندازی جز بیارزش و بیاعتبار کردنِ نهاد دانشگاه نداشت. وقتی هم که دولت حکم داد که دانشگاهها باید بودجهی خودشان را خودشان تامین کنند، پروژهی بازاری شدن دانشگاهها کلید خورد. در کشوری که بسیاری از نهادها فشل و بیخاصیت شدهاند، عجیب نیست که چنین اتفاقی برای دانشگاهها هم بیفتد؛ اگر این پروژهای عامدانه نباشد.
💸 صحبت کردن از اعداد فقط نشانه است. «ردِ پول را بگیر» تا بدانی چه جاهایی برای دولت و حکومت اولویت دارند.
🎓 بزرگترین کلاهبرداری علمی
▫️ وزارتخانهی علوم در دولتهای مختلفِ این چند دهه، بزرگترین کلاه را سر متقاضیان تحصیلات تکمیلی (ارشد و دکتری) گذاشته است: به موازات این که فرصتهای علمی و دانشگاهی را از دسترس آنها دورتر و دورتر میکند، امکان ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر را برای آنها بیشتر و بیشتر فراهم میکند.
❗️ نه پرستیژ، نه پیشرفت، نه درآمد
▫️ در گذشته، شاید تا همین یک دهه پیش، تدریس کردن در دانشگاه هم از لحاظ اجتماعی پرستیژ داشت، هم از لحاظ علمی لطف داشت (از یاد دادن و بیشتر از آن از یاد گرفتن لذت میبردی)، و هم از لحاظ اقتصادی درآمدی. امروز حس میکنم هیچکدام از این سه دلیل قانعکننده نیست.
🧮 تعارف را کنار گذاشتهاند
▫️ به نظر میرسد که دولتها هم کمکم در حال کنار گذاشتن تعارف هستند. اگر به متنهایی مانند اسنادِ سیاستگذاریها یا کتابهای درسی مراجعه کنید، میبینید که دیگر کمتر از ارزش علم صحبت میشود، بلکه همه چیز با ادبیات تولید، کارآفرینی، ارزشآفرینی و استارتاپی سنجیده میشود.
▫️ وقتی هم برای دانشجویان و هم برای دانشگاهها، ارزش رشتههای علمی با میزان پولسازی آنها سنجیده شود، یعنی نگاهها به نهاد دانشگاه به تدریج تغییر کرده است: اگر پیش از این دانشگاه یک «موسسه عمومی» بود، اکنون یک «بنگاه اقتصادی» است و همانند هر بنگاه اقتصادی دیگری، «سودآوری» به هدف اصلی آن تبدیل شده است.
🏭 کارگران و مشتریانِ بنگاهِ دانشگاه
▫️ وقتی دانشگاه به یک بنگاه اقتصادی تبدیل شود، مدرسان و استادهای دانشگاه فقط چرخدندههایی هستند که باید بتوانند با کمترین خرج، دانشگاه را به پیش ببرند؛ «کارگران»ِ روزمرد و قابل تعویضی که نباید هیچ انتظار و توقعی داشته باشند (چون پشتِ در، افراد دیگری هستند که دوست دارند جایشان را بگیرند) و حتی میتوان تا حد امکان، مزدشان را دیر پرداخت کرد.
🏧 وقتی دانشگاه به یک بنگاه اقتصادی تبدیل میشود، دانشجو هم عملا یک «مشتری» است که باید احترام ببیند تا از دست نرود. دانشگاهی که با هزار قلاب، دانشجویان را به دام میکشد تا جیبشان را خالی کند، این حق را برای دانشجو ایجاد میکند که بپرسد: «ما اینقدر پول میدهیم، درس هم بخوانیم؟»
⚫️ ورشکستگی و زوال نهاد دانشگاه
◽️ هر وقت کسی در مورد جایگاه علم و نهاد دانشگاه در این مملکت صحبت کرد، یا در مورد استقرار یا ارتقای دانشگاهها در منطقه استدلال آورد، این معادلات را در ذهن داشته باشید. دانشگاه دیگر ربط چندانی به دانش ندارد.
🔻 #یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/135110
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
☯️ #جوم ۶ – آیا شوتیها قاچاقچیاند؟
✍️ مسعود غفوری
🔻 بخشی از یادداشت:
▫️ در شروع بحران کرونا، زمانی که ماسک و دستکش و اسپری ضد عفونیکننده از ضروریترین چیزها بود و کاملا هم نایاب شده بود، مسئولان شهرستان گراش (از مدیران دولت گرفته تا دانشکده علوم پزشکی) دست به دامان گروهی از خیرین و افراد مرتبط با کشورهای حاشیه خلیج فارس شده بودند که این کالاها را هر طور که شده وارد شهر کنند. حتی در مواردی این کالاها را با افتخار به شهرهای دیگر ارسال میکردند تا کارنامهی بهتری در مدیریت بحران برای خود بسازند.
🚘 این کالاها چطور به گراش، این شهر کوچک در جنوب استان فارس میرسید؟ از طریق شبکهای از لنجهای غیر قانونی در سواحل خلیج فارس، و بعد هم شوتیها، یعنی ماشینهای سواری که اجناس را از سواحل به مناطق مرکزی منتقل میکنند. رانندگان این ماشینها شبکهی گستردهای را در بسیاری از جادههای مناطق جنوب کشور تشکیل دادهاند و گاهی میتوان ماشینهایشان را به خاطر سرعت و همچنین ریسکپذیری بالایشان در جادهها شناسایی کرد. بسیاری از این افراد به ناچار وارد این شغل شدهاند، شغلی که به دلیل غیر قانونی بودن و خطرات زیادش، با شغل کولبری و سوختبری قابل مقایسه است.
▫️ حالا که سه سال از آن روزهای سخت گذشته، شاید دولت دوباره وارد کردن ماسک و دستکش خارجی را مصداق «قاچاق» بداند و این داستان را به فراموشی بسپارد.
⭕️ و این داستانی است که بارها تکرار شده است؛ مثلا وقتی کالاهای مورد نیاز در جبههها به صورت قاچاقی وارد کشور میشدند و به خط مقدم میرسیدند؛ یا وقتی یک دستگاه پزشکی به صورت قاچاقی به کشور وارد میشود و در بیمارستان مورد استفاده قرار میگیرد؛ یا وقتی مواد اولیه غذایی همچون برنج و گوشت برای اجرای مراسم مذهبی به صورت غیر قانونی بین استانها جابجا میشود. این موارد را کمتر کسی «قاچاق» میداند و افراد دخیل در آن را تحت عنوان «قاچاقچی» محکوم میکند. اتفاقا تامین کالا در شرایط بحرانی را نشاندهندهی مسئولیت اجتماعی این افراد میدانند.
🛒 این قضیه در مورد بسیاری از اجناس خارجی که در سوپرمارکتهای گراش و منطقه وجود دارد و مردم از روی عادت میخرند، از جمله سیگار، رِد بول یا کیتکَت هم صادق است. این اجناس خارجی از طریق شبکهای از شوتیها به گراش و دیگر شهرهای منطقه میرسند. در تعریف اداری و حقوقی، این کالاها غیر قانونی و قاچاق، و خود این افراد هم «قاچاقچی» محسوب میشوند. اما کافی است چند بار واژهی «قاچاقچی» را تکرار کنید و تصویرهایی را که از این کلمه در ذهن دارید مرور کنید تا به بیهودگی اطلاق این واژه به چنین افرادی پی ببرید. اینها را تنها یک سیستم صلب و بوروکراتیک میتواند با برچسب «قاچاقچی» شایستهی مجازات بداند. در عرف و در میان مردم، شوتیها نسبتی با قاچاقچیها ندارند، همانطور که کولبرها و لنجدارها ندارند.
📓 تعریف واژهها در عرف مهم است
▫️ واژهها معنایشان را از فرهنگ لغات نمیگیرند. معنای واژهها را موقعیت و زمینهی استفادهی آنها مشخص میکند و هیچوقت هم ثابت و صلب نیست.
📖 مشروعیت قوانین از مردم میآید
▫️ قوانین هم مشروعیتشان را از کتابهای حقوقی نمیگیرند، بلکه از خود مردم میگیرند. وقتی قانون حکم به ممنوعیت چیزی میدهد که در عرف جامعه کاملا رایج و مرسوم است و به راحتی در بازارِ عرضه و تقاضا وجود دارد، روشن است که باید در نوع این قانونگذاری بازنگری کرد. تاکید میکنم که ما در مورد قاچاق انسان و مواد مخدر صحبت نمیکنیم. صحبت در مورد کالاهای مصرفی همچون نوشابه و شکلات و میوه است.
📌 مرعوب کردن در مقابل مشروعیت بخشیدن
▫️ هر قدر که دولت با زبان بوروکراتیکش بخواهد بین واژهی قاچاقچی با واژههایی همچون شوتی و کولبر و لنجدار تناظر ایجاد کند، راه به جایی نمیبرد.
▫️ از یک طرف، دولت که در تامین کالای باکیفیت و مطلوب جامعه ناتوان است، با ممنوع کردن واردات کالاها، عملا آنها را به چرخهی قاچاق وارد میکند.
▫️و از طرف دیگر، حجم کالایی که توسط شوتیها و کولبرها و از طریق تهلنجی قاچاق میشود، در مقایسه با آمار قاچاق رسمی تقریبا هیچ است.
📌 قاچاقچی دانستن کسانی مثل شوتیها و کولبرها و لنجدارها از آن دسته مقولاتی است که احتمالا حالاحالاها مورد مناقشه خواهد ماند؛ تا جایی که فرمانده نیروی انتظامی کل کشور نیز شاید از روی اجبار بگوید: «کولبر را قاچاقچی نمیدانیم». به نظر میرسد مردم بسیار زودتر از اینها این تصمیم را گرفتهاند.
🔻#یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139702
▪️☯️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✍️ مسعود غفوری
🔻 بخشی از یادداشت:
▫️ در شروع بحران کرونا، زمانی که ماسک و دستکش و اسپری ضد عفونیکننده از ضروریترین چیزها بود و کاملا هم نایاب شده بود، مسئولان شهرستان گراش (از مدیران دولت گرفته تا دانشکده علوم پزشکی) دست به دامان گروهی از خیرین و افراد مرتبط با کشورهای حاشیه خلیج فارس شده بودند که این کالاها را هر طور که شده وارد شهر کنند. حتی در مواردی این کالاها را با افتخار به شهرهای دیگر ارسال میکردند تا کارنامهی بهتری در مدیریت بحران برای خود بسازند.
🚘 این کالاها چطور به گراش، این شهر کوچک در جنوب استان فارس میرسید؟ از طریق شبکهای از لنجهای غیر قانونی در سواحل خلیج فارس، و بعد هم شوتیها، یعنی ماشینهای سواری که اجناس را از سواحل به مناطق مرکزی منتقل میکنند. رانندگان این ماشینها شبکهی گستردهای را در بسیاری از جادههای مناطق جنوب کشور تشکیل دادهاند و گاهی میتوان ماشینهایشان را به خاطر سرعت و همچنین ریسکپذیری بالایشان در جادهها شناسایی کرد. بسیاری از این افراد به ناچار وارد این شغل شدهاند، شغلی که به دلیل غیر قانونی بودن و خطرات زیادش، با شغل کولبری و سوختبری قابل مقایسه است.
▫️ حالا که سه سال از آن روزهای سخت گذشته، شاید دولت دوباره وارد کردن ماسک و دستکش خارجی را مصداق «قاچاق» بداند و این داستان را به فراموشی بسپارد.
⭕️ و این داستانی است که بارها تکرار شده است؛ مثلا وقتی کالاهای مورد نیاز در جبههها به صورت قاچاقی وارد کشور میشدند و به خط مقدم میرسیدند؛ یا وقتی یک دستگاه پزشکی به صورت قاچاقی به کشور وارد میشود و در بیمارستان مورد استفاده قرار میگیرد؛ یا وقتی مواد اولیه غذایی همچون برنج و گوشت برای اجرای مراسم مذهبی به صورت غیر قانونی بین استانها جابجا میشود. این موارد را کمتر کسی «قاچاق» میداند و افراد دخیل در آن را تحت عنوان «قاچاقچی» محکوم میکند. اتفاقا تامین کالا در شرایط بحرانی را نشاندهندهی مسئولیت اجتماعی این افراد میدانند.
🛒 این قضیه در مورد بسیاری از اجناس خارجی که در سوپرمارکتهای گراش و منطقه وجود دارد و مردم از روی عادت میخرند، از جمله سیگار، رِد بول یا کیتکَت هم صادق است. این اجناس خارجی از طریق شبکهای از شوتیها به گراش و دیگر شهرهای منطقه میرسند. در تعریف اداری و حقوقی، این کالاها غیر قانونی و قاچاق، و خود این افراد هم «قاچاقچی» محسوب میشوند. اما کافی است چند بار واژهی «قاچاقچی» را تکرار کنید و تصویرهایی را که از این کلمه در ذهن دارید مرور کنید تا به بیهودگی اطلاق این واژه به چنین افرادی پی ببرید. اینها را تنها یک سیستم صلب و بوروکراتیک میتواند با برچسب «قاچاقچی» شایستهی مجازات بداند. در عرف و در میان مردم، شوتیها نسبتی با قاچاقچیها ندارند، همانطور که کولبرها و لنجدارها ندارند.
📓 تعریف واژهها در عرف مهم است
▫️ واژهها معنایشان را از فرهنگ لغات نمیگیرند. معنای واژهها را موقعیت و زمینهی استفادهی آنها مشخص میکند و هیچوقت هم ثابت و صلب نیست.
📖 مشروعیت قوانین از مردم میآید
▫️ قوانین هم مشروعیتشان را از کتابهای حقوقی نمیگیرند، بلکه از خود مردم میگیرند. وقتی قانون حکم به ممنوعیت چیزی میدهد که در عرف جامعه کاملا رایج و مرسوم است و به راحتی در بازارِ عرضه و تقاضا وجود دارد، روشن است که باید در نوع این قانونگذاری بازنگری کرد. تاکید میکنم که ما در مورد قاچاق انسان و مواد مخدر صحبت نمیکنیم. صحبت در مورد کالاهای مصرفی همچون نوشابه و شکلات و میوه است.
📌 مرعوب کردن در مقابل مشروعیت بخشیدن
▫️ هر قدر که دولت با زبان بوروکراتیکش بخواهد بین واژهی قاچاقچی با واژههایی همچون شوتی و کولبر و لنجدار تناظر ایجاد کند، راه به جایی نمیبرد.
▫️ از یک طرف، دولت که در تامین کالای باکیفیت و مطلوب جامعه ناتوان است، با ممنوع کردن واردات کالاها، عملا آنها را به چرخهی قاچاق وارد میکند.
▫️و از طرف دیگر، حجم کالایی که توسط شوتیها و کولبرها و از طریق تهلنجی قاچاق میشود، در مقایسه با آمار قاچاق رسمی تقریبا هیچ است.
📌 قاچاقچی دانستن کسانی مثل شوتیها و کولبرها و لنجدارها از آن دسته مقولاتی است که احتمالا حالاحالاها مورد مناقشه خواهد ماند؛ تا جایی که فرمانده نیروی انتظامی کل کشور نیز شاید از روی اجبار بگوید: «کولبر را قاچاقچی نمیدانیم». به نظر میرسد مردم بسیار زودتر از اینها این تصمیم را گرفتهاند.
🔻#یادداشت کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139702
▪️☯️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
#️⃣ #نظرسنجی : کدامیک از هشتگهای هفتبرکه را دنبال میکنید و دوست دارید (میتوانید چند گزینه را انتخاب کنید)
📩 شما هم اگر ایدهای برای یک هشتگ (بخش ثابت در هفتبرکه) دارید به @Gerash پیام بدهید:
📩 شما هم اگر ایدهای برای یک هشتگ (بخش ثابت در هفتبرکه) دارید به @Gerash پیام بدهید:
Anonymous Poll
29%
#حس_زندگی (عکس صبح به خیر)
23%
#پاورقی (افسانه همایون دژ)
37%
#پرسه (اطلاعیه فوتی و اخبار درگذشتگان)
43%
#ازچشمشما (انتقادات ارسالی شهروندان)
25%
#مثل (هر گراشی یک مثل)
5%
#هفتاگرام (گفتگوهای زنده اینستاگرامی)
21%
#یخدو (نگاهی به گذشته و اشیا)
31%
#گپتریا (عکسهایی از همشهریان سالخورده)
29%
#خردنی (معرفی خوراکیهای محلی گراش)
17%
#جوم (یادداشتهایی متفاوت یا برخلاف باور غالب)
☯️ #جوم ۷ - آیا خیرین ما نمیدانند؟
✍️ مقالهای از مسعود غفوری
▫️در مورد منش و رفتار خیرین گراش، با استفاده از نظریات پییر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی
🔻 بخشهایی از مقاله:
📚 من عمیقا اعتقاد دارم خیرین ما کتابهای پییِر بوردیو را خواندهاند. خیرین ما سرمایهدارند و سرمایهگذار. آنها میدانند چند نوع سرمایه در جامعهی کنونی وجود دارد و چطور یک نوع سرمایه به نوعی دیگر تبدیل میشود. آنها بخشی از سرمایهی اقتصادیشان را میگذارند تا سرمایههای اجتماعی، فرهنگی و نمادین کسب کنند. درک این سازوکار به ما کمک میکند شیوهی تفکر و رفتار خیرین را بهتر درک کنیم، چون در واقع آنها میدانند چکار میکنند؛ این ماییم که باید بدانیم آنها چطور فکر و رفتار میکنند.
📌 من از واژهی «خیرین» در این معنیِ عام و جاافتاده استفاده میکنم: کسانی که در کسبوکار اقتصادیشان موفق عمل کردهاند و حال تمایل دارند بخشی از سرمایهی مالیشان را در راههای عامالمنفعه خرج کنند که واضحترین نمونهاش، ساختن بناهای مختلف است.
➖ دلیلی دارد که ما جای خیرین نیستیم
▫️ شما هم لابد بارها چنین جملاتی را شنیدهاید و شاید هم خودتان به زبان آوردهاید: «کاش خیرین ما میدانستند که فلان چیز مورد نیاز ما نیست و فلان چیز هست»...
▫️ همه تصور میکنند که اگر خودشان جای خیرین بودند، تصمیماتی میگرفتند که هم برای خودشان مفیدتر بود و هم برای جامعه. این میل عمومی به ارشاد و هدایت خیرین همیشه در نظر من عجیب بوده است. چرا؟ چون من قول میدهم اگر بسیاری از همین مردم جای خیرین بودند (یعنی همان مسیر را برای سرمایهدار شدن میپیمودند و در همان حلقهها و گروههای اجتماعی عضو میشدند) همان ذهنیت را در مورد کار خیر پیدا میکردند.
➖ پول حرف میزند؛ اما ثروت زمزمه میکند
▫️بدهبستانی که خیرین از طریق انجام هر کار خیر با جامعه و بازار و سیستم انجام میدهند، با درک این نکته ممکن میشود که به قول بوردیو، سرمایه تنها پول نیست؛ و پول هم مهمترین سرمایه نیست. شاید فرق بین پولدار بودن و ثروتمند بودن را بتوان از اینجا متوجه شد: پولدار فقط یک نوع سرمایه یعنی سرمایه اقتصادی را دارد؛ اما ثروتمند از هر چهار نوع سرمایه یعنی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین مقادیری دارد. از چه طریقی یک پولدار ثروتمند میشود؟ با خرج کردن پول برای رسیدن به بقیه انواع سرمایه.
➖ طبقه، عادتواره، سلیقه
▫️ پییِر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، در کتاب بسیار تاثیرگذارش، تمایز: نقد اجتماعی قضاوتهای ذوقی (۱۹۷۹) نظریهی انتقادی معروفی را در ادامهی نظریات کارل مارکس، تورستن وِبلِن و متفکران مکتب فرانکفورت ارائه میکند
📌 بوردیو چهار میدان را در دنیای اجتماع شناسایی میکند که در آنها جدال بر سر کالاها و منابع در جریان است و از این طریق، مفهوم «سرمایه» را گسترش میدهد. «این میدانها به میدان جدال بر سر سرمایهی اقتصادی محدود نمیشوند، بلکه میتوانند به سرمایه اجتماعی (ارتباطات و آشناییها)، سرمایه فرهنگی (تحصیلات، فرهنگ و مهارتهای مرتبط با آن) و سرمایه نمادین (تمایز و پرستیژ) هم مرتبط باشند»
➖ کار خیر یکی از شیوههای تبدیل سرمایه است
▫️ این که ما چه لباسی را انتخاب میکنیم، به طبقهای که به آن تعلق داریم (یا دوست داریم به آن تعلق داشته باشیم) بستگی دارد. این که چه محلهای را برای زندگی انتخاب میکنیم (و سعی میکنیم پولش را هر طور شده در بیاوریم) به طبقهای که در آن محله زندگی میکند و ما دوست داریم مثل آنها باشیم بستگی دارد. این که ما انتخاب میکنیم برای کار خیر، مسجد بسازیم یا مدرسه یا ورزشگاه، به طبقهای که به آن تعلق داریم و دوست داریم جایگاهمان را در آن تقویت کنیم (چون کیست که از جایگاه خودش برای ابد مطمئن باشد؟) بستگی دارد.
➖ خیرین همواره سرمایهگذاری میکنند
📌 و این چیز خوبی است. شاید تا الآن این تصور پیش آمده باشد که من در نقد این بدهبستانِ سرمایهای مینویسم، اما واضح بگویم که این شاید بهترین کاری باشد که خیرین ما میکنند: آنها (در پرانتز بگویم اکثر آنها) با تبدیل سرمایهی اقتصادیشان که عموما دسترنج تلاش و زحمت خودشان است، به انواع سرمایههای دیگر، فقط سودِ شخصی نمیبرند؛ بلکه به عموم مردم شهر سود میرسانند.
➖ شناخت خیرین از کجا میآید؟
▫️ امیدوارم تا اینجا این نکته روشن شده باشد: نقش جوامع در تعیینِ ذهنیت و سلیقهی افراد؛ و در ادامهی آن، نقش جوامع در تعریفِ کار خیر....
🔻 #مقاله کامل در هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/146343
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✍️ مقالهای از مسعود غفوری
▫️در مورد منش و رفتار خیرین گراش، با استفاده از نظریات پییر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی
🔻 بخشهایی از مقاله:
📚 من عمیقا اعتقاد دارم خیرین ما کتابهای پییِر بوردیو را خواندهاند. خیرین ما سرمایهدارند و سرمایهگذار. آنها میدانند چند نوع سرمایه در جامعهی کنونی وجود دارد و چطور یک نوع سرمایه به نوعی دیگر تبدیل میشود. آنها بخشی از سرمایهی اقتصادیشان را میگذارند تا سرمایههای اجتماعی، فرهنگی و نمادین کسب کنند. درک این سازوکار به ما کمک میکند شیوهی تفکر و رفتار خیرین را بهتر درک کنیم، چون در واقع آنها میدانند چکار میکنند؛ این ماییم که باید بدانیم آنها چطور فکر و رفتار میکنند.
📌 من از واژهی «خیرین» در این معنیِ عام و جاافتاده استفاده میکنم: کسانی که در کسبوکار اقتصادیشان موفق عمل کردهاند و حال تمایل دارند بخشی از سرمایهی مالیشان را در راههای عامالمنفعه خرج کنند که واضحترین نمونهاش، ساختن بناهای مختلف است.
➖ دلیلی دارد که ما جای خیرین نیستیم
▫️ شما هم لابد بارها چنین جملاتی را شنیدهاید و شاید هم خودتان به زبان آوردهاید: «کاش خیرین ما میدانستند که فلان چیز مورد نیاز ما نیست و فلان چیز هست»...
▫️ همه تصور میکنند که اگر خودشان جای خیرین بودند، تصمیماتی میگرفتند که هم برای خودشان مفیدتر بود و هم برای جامعه. این میل عمومی به ارشاد و هدایت خیرین همیشه در نظر من عجیب بوده است. چرا؟ چون من قول میدهم اگر بسیاری از همین مردم جای خیرین بودند (یعنی همان مسیر را برای سرمایهدار شدن میپیمودند و در همان حلقهها و گروههای اجتماعی عضو میشدند) همان ذهنیت را در مورد کار خیر پیدا میکردند.
➖ پول حرف میزند؛ اما ثروت زمزمه میکند
▫️بدهبستانی که خیرین از طریق انجام هر کار خیر با جامعه و بازار و سیستم انجام میدهند، با درک این نکته ممکن میشود که به قول بوردیو، سرمایه تنها پول نیست؛ و پول هم مهمترین سرمایه نیست. شاید فرق بین پولدار بودن و ثروتمند بودن را بتوان از اینجا متوجه شد: پولدار فقط یک نوع سرمایه یعنی سرمایه اقتصادی را دارد؛ اما ثروتمند از هر چهار نوع سرمایه یعنی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین مقادیری دارد. از چه طریقی یک پولدار ثروتمند میشود؟ با خرج کردن پول برای رسیدن به بقیه انواع سرمایه.
➖ طبقه، عادتواره، سلیقه
▫️ پییِر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، در کتاب بسیار تاثیرگذارش، تمایز: نقد اجتماعی قضاوتهای ذوقی (۱۹۷۹) نظریهی انتقادی معروفی را در ادامهی نظریات کارل مارکس، تورستن وِبلِن و متفکران مکتب فرانکفورت ارائه میکند
📌 بوردیو چهار میدان را در دنیای اجتماع شناسایی میکند که در آنها جدال بر سر کالاها و منابع در جریان است و از این طریق، مفهوم «سرمایه» را گسترش میدهد. «این میدانها به میدان جدال بر سر سرمایهی اقتصادی محدود نمیشوند، بلکه میتوانند به سرمایه اجتماعی (ارتباطات و آشناییها)، سرمایه فرهنگی (تحصیلات، فرهنگ و مهارتهای مرتبط با آن) و سرمایه نمادین (تمایز و پرستیژ) هم مرتبط باشند»
➖ کار خیر یکی از شیوههای تبدیل سرمایه است
▫️ این که ما چه لباسی را انتخاب میکنیم، به طبقهای که به آن تعلق داریم (یا دوست داریم به آن تعلق داشته باشیم) بستگی دارد. این که چه محلهای را برای زندگی انتخاب میکنیم (و سعی میکنیم پولش را هر طور شده در بیاوریم) به طبقهای که در آن محله زندگی میکند و ما دوست داریم مثل آنها باشیم بستگی دارد. این که ما انتخاب میکنیم برای کار خیر، مسجد بسازیم یا مدرسه یا ورزشگاه، به طبقهای که به آن تعلق داریم و دوست داریم جایگاهمان را در آن تقویت کنیم (چون کیست که از جایگاه خودش برای ابد مطمئن باشد؟) بستگی دارد.
➖ خیرین همواره سرمایهگذاری میکنند
📌 و این چیز خوبی است. شاید تا الآن این تصور پیش آمده باشد که من در نقد این بدهبستانِ سرمایهای مینویسم، اما واضح بگویم که این شاید بهترین کاری باشد که خیرین ما میکنند: آنها (در پرانتز بگویم اکثر آنها) با تبدیل سرمایهی اقتصادیشان که عموما دسترنج تلاش و زحمت خودشان است، به انواع سرمایههای دیگر، فقط سودِ شخصی نمیبرند؛ بلکه به عموم مردم شهر سود میرسانند.
➖ شناخت خیرین از کجا میآید؟
▫️ امیدوارم تا اینجا این نکته روشن شده باشد: نقش جوامع در تعیینِ ذهنیت و سلیقهی افراد؛ و در ادامهی آن، نقش جوامع در تعریفِ کار خیر....
🔻 #مقاله کامل در هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/146343
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفتبرکه | گریشنا
جوم ۷ - آیا خیرین ما نمیدانند؟ - هفتبرکه - گریشنا
هفتبرکه - مسعود غفوری: من عمیقا اعتقاد دارم خیرین ما کتابهای پییِر بوردیو را خواندهاند. خیرین ما سرمایهدارند و سرمایهگذار. آنها میدانند چند نوع سرمایه
☯️ #جوم ۸: نقش ما در میدان فعالیت خیرین
✍️ مسعود غفوری
📌 این یادداشت ادامهای کمی دیرهنگام بر یادداشت قبلی این ستون با عنوان « جوم ۷ - آیا خیرین ما نمیدانند؟» است (اینجا). در آن یادداشت، سعی کردم از زاویهی یکی (و تنها یکی) از نظریات جامعهشناسی به فعالیت خیرین گراش نگاه کنم و زاویهی دید جدیدی برای اندیشیدن به آن پیشنهاد دهم. این که چگونه خیرین بر اساس ذهنیت و سلیقهای که برگرفته از سبک زندگی و عادتواره و طبقه اجتماعیشان است، تصمیم به کار خیر میگیرند. با اشاره به چهار نوع سرمایه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین) میتوان بحث کرد که وقتی یک خیر تصمیم میگیرد که مسجد بسازد یا مدرسه یا موزه یا مسکن، در واقع نشان میدهد که از دیدگاه او، این کار به بهترین شکل سرمایه اقتصادیاش را به انواع دیگر سرمایه تبدیل میکند.
▫️ در شکلگیری این دیدگاه، عوامل بسیار زیاد و مختلفی دخیل هستند، که شاید مهمترینشان را بتوان در سه شکل گفتمانی صورتبندی کرد.
📌 من این گفتمانها را به ترتیب گفتمان طبقهای، ایدئولوژیک و شهروندی نامگذاری میکنم.
❓ چرا «گفتمان»؟
🔻 قبل از رسیدن به بحث اصلی، ذکر سه نکته ضروری است:
➖ اول این که من عمدا از کلمه «گفتمان» استفاده میکنم که هم سیال و متغییر بودن آن را برسانم و هم کشمکش قدرتی را که در این زمینه وجود دارد.
➖ نکته دوم این که این تقسیمبندی گفتمانها دقیق و خطکشیشده نیست، یعنی هر کدام از آنها بر دیگری تاثیر میگذارد.
➖ اما نکتهی ضروری سوم این است که این گفتمانها با همین ترتیب بر ذهنیت خیرین تاثیر میگذارند و سوگیری آنها را تعیین میکنند.
✅ اما بحث اصلی من در این یادداشت این است: با این که تاثیر گفتمان شهروندی، یعنی گفتمانی که مردم از طریق گفتگوهای روزمره، انجام فعالیتهای اجتماعی، در قالب گروههای فعال اجتماعی و سمنها، و از طریق رسانهها ایجاد میکنند، در شکلدهی به دیدگاه خیرین از دیگر گفتمانها کمتر است، اما این شاید تنها راه پیش روی کسانی است که دوست دارند در گسترش تعریف کار خیر و تغییر دیدگاه خیرین موثر باشند. به عبارتی سادهتر، اکثر افراد نه به حلقهی مشاوران خیرین راهی دارند و نه تاثیری در برنامهها و ایدئولوژیهای حکومتی دارند. پس مجبورند از این دو گفتمان گذر کنند و به تقویت گفتمان شهروندی بیندیشند.
1️⃣ گفتمان طبقهای
👁🗨 هر کدام از خیرین به فراخور سرمایه و شهرتشان، گروهی از افراد را در گراش به عنوان معتمدان خودشان انتخاب میکنند و برنامهریزیها و اجرای کارها را به آنها میسپارند. گروهی دیگر هم کسانی هستند که خیرین به گفتهها و مشاورههایشان اعتماد دارند. هر دوی این گروهها عموما متشکل از اقوام، دوستان نزدیک و همقطاران خیرین هستند.
2️⃣ گفتمان ایدئولوژیک
▫️ دومین گفتمان تاثیرگذار، گفتمان ایدئولوژیک است که از طرف حکومت و از طریق تریبونهای رسمی همچون صدا و سیما و نماز جمعه تبلیغ میشود و در هر دوره ممکن است متفاوت باشد.
3️⃣ گفتمان شهروندی
➿ سومین گفتمان، یعنی گفتمان شهروندی، بسیار سیالتر و نامشخصتر از دو گفتمان دیگر است. این گفتمان، برآیند صحبتها و خواستهای مردم است که مخصوصا با گسترش شبکههای اجتماعی، در شکلهای مختلف (چه انتقاد حسابشده و چه غر و شکایت شخصی) فرصت بروز عمومیتر و گستردهتری پیدا میکنند. این خواستها و انتقادها در بسیاری موارد از جانب نهادهای مردمی، از جمله هیات امناها، سازمانهای مردمنهاد (سمنها)، انجمنها و همچنین رسانهها نیز نمایندگی میشود.
🟢 پررنگ شدن نقش سمنها
✔️ اینجاست که به اعتقاد من، به عنوان یک طرفدار جامعه مدنی و نهادگرایی، نقش سمنها در شکلدهی به ذهنیت خیرین برجسته میشود. جوانترها که از یک طرف، راهی به حلقهی مشاوران خیرین ندارند (یا مسیر دشواری برای ورود دارند) و از طرف دیگر، تاثیری بر سیاستهای کلی و حکومتی هم ندارند، از طریق عضویت در این سمنها و نهادهاست که میتوانند صدای خودشان را به گوش خیرین برسانند.
📌 مهمترین نکته در این زمینه، فعالیت هدفمند و قدردانی است: وظیفه ما این است که زمینهی حضور خیرین را در میدانهای مختلف فراهم کنیم و از حضور آنها در هر میدانی به هر اندازهای قدردانی کنیم.
▫️اینجاست که یک بار دیگر حرف کلی این مقاله با مقالهی پیشین (آیا خیرین نمیدانند؟) همراستا میشود. هدف هر دو مقاله، ذکر کردن یک زاویهی جدید برای قدردانی از خیرین است. مهمترین کاری که آنها میکنند فقط پول دادن نیست، بلکه بالا بردن سرمایهی اجتماعی و فرهنگی جامعه است. به عقیدهی من، از این طریق است که خیرین به صورت غیرمستقیم باعث ایجاد و تقویت سمنها و رسانهها میشوند و سرمایهی اجتماعی گراش را بالا میبرند.
🔻 #مقاله کامل در هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/150251
▪️☯️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✍️ مسعود غفوری
📌 این یادداشت ادامهای کمی دیرهنگام بر یادداشت قبلی این ستون با عنوان « جوم ۷ - آیا خیرین ما نمیدانند؟» است (اینجا). در آن یادداشت، سعی کردم از زاویهی یکی (و تنها یکی) از نظریات جامعهشناسی به فعالیت خیرین گراش نگاه کنم و زاویهی دید جدیدی برای اندیشیدن به آن پیشنهاد دهم. این که چگونه خیرین بر اساس ذهنیت و سلیقهای که برگرفته از سبک زندگی و عادتواره و طبقه اجتماعیشان است، تصمیم به کار خیر میگیرند. با اشاره به چهار نوع سرمایه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین) میتوان بحث کرد که وقتی یک خیر تصمیم میگیرد که مسجد بسازد یا مدرسه یا موزه یا مسکن، در واقع نشان میدهد که از دیدگاه او، این کار به بهترین شکل سرمایه اقتصادیاش را به انواع دیگر سرمایه تبدیل میکند.
▫️ در شکلگیری این دیدگاه، عوامل بسیار زیاد و مختلفی دخیل هستند، که شاید مهمترینشان را بتوان در سه شکل گفتمانی صورتبندی کرد.
📌 من این گفتمانها را به ترتیب گفتمان طبقهای، ایدئولوژیک و شهروندی نامگذاری میکنم.
❓ چرا «گفتمان»؟
🔻 قبل از رسیدن به بحث اصلی، ذکر سه نکته ضروری است:
➖ اول این که من عمدا از کلمه «گفتمان» استفاده میکنم که هم سیال و متغییر بودن آن را برسانم و هم کشمکش قدرتی را که در این زمینه وجود دارد.
➖ نکته دوم این که این تقسیمبندی گفتمانها دقیق و خطکشیشده نیست، یعنی هر کدام از آنها بر دیگری تاثیر میگذارد.
➖ اما نکتهی ضروری سوم این است که این گفتمانها با همین ترتیب بر ذهنیت خیرین تاثیر میگذارند و سوگیری آنها را تعیین میکنند.
✅ اما بحث اصلی من در این یادداشت این است: با این که تاثیر گفتمان شهروندی، یعنی گفتمانی که مردم از طریق گفتگوهای روزمره، انجام فعالیتهای اجتماعی، در قالب گروههای فعال اجتماعی و سمنها، و از طریق رسانهها ایجاد میکنند، در شکلدهی به دیدگاه خیرین از دیگر گفتمانها کمتر است، اما این شاید تنها راه پیش روی کسانی است که دوست دارند در گسترش تعریف کار خیر و تغییر دیدگاه خیرین موثر باشند. به عبارتی سادهتر، اکثر افراد نه به حلقهی مشاوران خیرین راهی دارند و نه تاثیری در برنامهها و ایدئولوژیهای حکومتی دارند. پس مجبورند از این دو گفتمان گذر کنند و به تقویت گفتمان شهروندی بیندیشند.
1️⃣ گفتمان طبقهای
👁🗨 هر کدام از خیرین به فراخور سرمایه و شهرتشان، گروهی از افراد را در گراش به عنوان معتمدان خودشان انتخاب میکنند و برنامهریزیها و اجرای کارها را به آنها میسپارند. گروهی دیگر هم کسانی هستند که خیرین به گفتهها و مشاورههایشان اعتماد دارند. هر دوی این گروهها عموما متشکل از اقوام، دوستان نزدیک و همقطاران خیرین هستند.
2️⃣ گفتمان ایدئولوژیک
▫️ دومین گفتمان تاثیرگذار، گفتمان ایدئولوژیک است که از طرف حکومت و از طریق تریبونهای رسمی همچون صدا و سیما و نماز جمعه تبلیغ میشود و در هر دوره ممکن است متفاوت باشد.
3️⃣ گفتمان شهروندی
➿ سومین گفتمان، یعنی گفتمان شهروندی، بسیار سیالتر و نامشخصتر از دو گفتمان دیگر است. این گفتمان، برآیند صحبتها و خواستهای مردم است که مخصوصا با گسترش شبکههای اجتماعی، در شکلهای مختلف (چه انتقاد حسابشده و چه غر و شکایت شخصی) فرصت بروز عمومیتر و گستردهتری پیدا میکنند. این خواستها و انتقادها در بسیاری موارد از جانب نهادهای مردمی، از جمله هیات امناها، سازمانهای مردمنهاد (سمنها)، انجمنها و همچنین رسانهها نیز نمایندگی میشود.
🟢 پررنگ شدن نقش سمنها
✔️ اینجاست که به اعتقاد من، به عنوان یک طرفدار جامعه مدنی و نهادگرایی، نقش سمنها در شکلدهی به ذهنیت خیرین برجسته میشود. جوانترها که از یک طرف، راهی به حلقهی مشاوران خیرین ندارند (یا مسیر دشواری برای ورود دارند) و از طرف دیگر، تاثیری بر سیاستهای کلی و حکومتی هم ندارند، از طریق عضویت در این سمنها و نهادهاست که میتوانند صدای خودشان را به گوش خیرین برسانند.
📌 مهمترین نکته در این زمینه، فعالیت هدفمند و قدردانی است: وظیفه ما این است که زمینهی حضور خیرین را در میدانهای مختلف فراهم کنیم و از حضور آنها در هر میدانی به هر اندازهای قدردانی کنیم.
▫️اینجاست که یک بار دیگر حرف کلی این مقاله با مقالهی پیشین (آیا خیرین نمیدانند؟) همراستا میشود. هدف هر دو مقاله، ذکر کردن یک زاویهی جدید برای قدردانی از خیرین است. مهمترین کاری که آنها میکنند فقط پول دادن نیست، بلکه بالا بردن سرمایهی اجتماعی و فرهنگی جامعه است. به عقیدهی من، از این طریق است که خیرین به صورت غیرمستقیم باعث ایجاد و تقویت سمنها و رسانهها میشوند و سرمایهی اجتماعی گراش را بالا میبرند.
🔻 #مقاله کامل در هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/150251
▪️☯️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh