حافظ خوانی خصوصی
فرم ایرانی برای روایت رمان مدرن روزنامه رویداد امروز در ادامه بخوانید
قسمت دوم گفتگو
*«فریدون پسر فرانک» چگونه متولد شد؟
این رمان آغاز طرح بسیار بزرگی بود که متاسفانه به سرانجام نرسید. قرار بود که من شاهنامه را به شکل مجموعهای از رمانهای مدرن بنویسم. این پروژه دو هدف بزرگ داشت. نخست رسیدن به فرمی بومی و ایرانی برای روایت رمان مدرن و دوم استفاده از درون مایههای داستانی درخشان شاهنامه برای روزگار امروز. در پشت این کار فلسفه ویژهای وجود داشت. زیرا من بر این باور بودم که تبدیل متون بزرگی مثل شاهنامه به نثر یا ارائه یک روایت داستانی ساده از آن در عمل باعث نابودی بخش بزرگی از ارزشهای درونی اثر میشود. برای روایت چنین آثار بزرگی در روزگار امروز باید به فرم و زبانی تازه دست یافت در غیر این صورت بهتر است شاهنامه را به همان زبان اصلی آن بخوانیم تا دستکم بخشی از زیبایی آن درک شود. در رمان «فریدون پسر فرانک» کوشیدم با استفاده از شگردهای روایت چند صدایی که برآمده از نیازها و شرایط جامعهای مدرن است بر اساس شاهنامه داستانی برای روزگار امروز خلق کنم.
*خودتان را بیشتر یک فیلمنامه نویس میدانید، داستاننویس و یا یک مدرس ادبیات؟
من همه این کارها را در زندگی انجام دادم اما خود را بیشتر داستاننویس میداند یا دست کم تلاش می کنم که چنین باشم.
*شما سراغ نقد رفتید یا نقد سراغ شما آمد؟
من به سراغ نقد رفتم و این در ادامه مسیر ناگزیر شناختن ادبیات بود. چند سال بعد از آنکه کار نوشتن را به صورت جدی دنبال میکردم متوجه شدم به شدت نیازمند درک درونی ادبیات و فلسفه آن و شناخت مفاهیم زبان شناسی هستم. جستجو در سرزمین فلسفه ادبیات مرا به سمت نقد ادبی کشاند و باعث شد چندین سال ساکن این سرزمین باشم. ولی سکونت در این سرزمین آنقدر طولانی شد که در اوایل دههی هشتاد بسیاری از دوستانم مرا بیشتر یک منتقد ادبی میدانستند تا نویسنده. ولی بعد از چاپ چند کتاب خوشبختانه این جریان به پایان رسید.
*بهترین نقدهایی که انجام دادید، کدامها بودهاند؟
به گمانم بهترین نقدهایم در مجله ادبیات و فلسفه منتشر شده است. همینطور مجموعهای از گفتارهای داستانی که در اوایل دهه هشتاد از شبکه فرهنگ رادیو پخش میشد.
*ژانرهای مانند وحشت چقدر می توانند برای جامعه ما مفید باشند؟ تجربه این ژانر را داشتهاید؟
من از اساس به پدیده ژانر چندان باور ندارم. زیرا براین گمان هستم که تمام آثار بزرگ دارای ساحتهای گوناگونی هستند که هر کدام میتواند در یک ژانر متفاوت تعریف شود. البته اهمیت و ارزش کار دوستانی را که در حوزه ژانر فعالیت میکنند کاملا درک میکنم. ژانر کمک میکند که بهتر بتوان خوانندگان را طبقه بندی کنیم و مردم نیز بهتر بتوانند اثر مورد علاقه خود را انتخاب کنند. ولی گمان می¬کنم اگر قرار باشد ادبیات فراتر از سرگرمی کاری انجام دهد و فلسفهای در درون خود داشته باشد دیگر نمی¬توان آن را به راحتی در قالب ژانر طبقهبندی کرد. دستهبندی آثار در قالب ژانر مثل آن است که انسانی را با همه پیچیدگیهای درونی¬اش بخواهیم از طریق شماره شناسنامه و سایز لباس یا رنگ موهایش بشناسیم. اینها مولفههای بسیار ابتدایی از یک موجودی بسیار پیچیده به نام انسان را بیان میکنند و به سختی میتوانند راهی برای درک عمیق وجود او فراهم آورند. من از تم ترس و حس وحشت فراوان در داستانهایم استفاده میکنم اما این باعث نمیشود که هیچ کدام از آنها در ژانر وحشت یا هر گونهی ادبی دیگری قرار بگیرند.
*شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه میدانید؟ سهم نویسندگان در این بین چقدر است؟
پایین بودن سرانه مطالعه در کشورهایی مثل ایران شبیه بیماری سرطان است. این بیماری هرگز یک دلیل مشخص ندارد بلکه ترکیبی از مجموعه دلیلهای گوناگون و ساختاری باعث آن میشوند. مشکل مطالعه در ایران نیز دقیقاً به همین ترتیب است. ترکیبی از مشکلات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و غیره باعث آن است که نویسنده ایرانی نیز در آن سهمی دارد. به گمانم آنچه به خانواده نویسندگان ایرانی برمیگردد تولید انبوه آثار ملالآور و تکراری با دیدگاهی محدود است که بیشترشان ارزش خوانده شدن ندارند. ما با عشق و امید بسیار مینویسیم و دلمان میخواهد آنچه نوشتهایم به صورت گسترده منتشر و خوانده شود. ولی واقعیت آن است که بیشترین کتابهای ما در مقایسه با آثار بزرگ جهانی عملاً هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارند. در این میان نویسندگان انگشتشماری که توانستهاند کیفیت اثر خود را به ادبیات جهان نزدیک کنند به موفقیتهای نسبی در ایران دست یافته و گاه حتی موفقیتهای جزئی در بازار جهانی یافتهاند.
*اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تاثیری در کارهای شما داشته است؟
*«فریدون پسر فرانک» چگونه متولد شد؟
این رمان آغاز طرح بسیار بزرگی بود که متاسفانه به سرانجام نرسید. قرار بود که من شاهنامه را به شکل مجموعهای از رمانهای مدرن بنویسم. این پروژه دو هدف بزرگ داشت. نخست رسیدن به فرمی بومی و ایرانی برای روایت رمان مدرن و دوم استفاده از درون مایههای داستانی درخشان شاهنامه برای روزگار امروز. در پشت این کار فلسفه ویژهای وجود داشت. زیرا من بر این باور بودم که تبدیل متون بزرگی مثل شاهنامه به نثر یا ارائه یک روایت داستانی ساده از آن در عمل باعث نابودی بخش بزرگی از ارزشهای درونی اثر میشود. برای روایت چنین آثار بزرگی در روزگار امروز باید به فرم و زبانی تازه دست یافت در غیر این صورت بهتر است شاهنامه را به همان زبان اصلی آن بخوانیم تا دستکم بخشی از زیبایی آن درک شود. در رمان «فریدون پسر فرانک» کوشیدم با استفاده از شگردهای روایت چند صدایی که برآمده از نیازها و شرایط جامعهای مدرن است بر اساس شاهنامه داستانی برای روزگار امروز خلق کنم.
*خودتان را بیشتر یک فیلمنامه نویس میدانید، داستاننویس و یا یک مدرس ادبیات؟
من همه این کارها را در زندگی انجام دادم اما خود را بیشتر داستاننویس میداند یا دست کم تلاش می کنم که چنین باشم.
*شما سراغ نقد رفتید یا نقد سراغ شما آمد؟
من به سراغ نقد رفتم و این در ادامه مسیر ناگزیر شناختن ادبیات بود. چند سال بعد از آنکه کار نوشتن را به صورت جدی دنبال میکردم متوجه شدم به شدت نیازمند درک درونی ادبیات و فلسفه آن و شناخت مفاهیم زبان شناسی هستم. جستجو در سرزمین فلسفه ادبیات مرا به سمت نقد ادبی کشاند و باعث شد چندین سال ساکن این سرزمین باشم. ولی سکونت در این سرزمین آنقدر طولانی شد که در اوایل دههی هشتاد بسیاری از دوستانم مرا بیشتر یک منتقد ادبی میدانستند تا نویسنده. ولی بعد از چاپ چند کتاب خوشبختانه این جریان به پایان رسید.
*بهترین نقدهایی که انجام دادید، کدامها بودهاند؟
به گمانم بهترین نقدهایم در مجله ادبیات و فلسفه منتشر شده است. همینطور مجموعهای از گفتارهای داستانی که در اوایل دهه هشتاد از شبکه فرهنگ رادیو پخش میشد.
*ژانرهای مانند وحشت چقدر می توانند برای جامعه ما مفید باشند؟ تجربه این ژانر را داشتهاید؟
من از اساس به پدیده ژانر چندان باور ندارم. زیرا براین گمان هستم که تمام آثار بزرگ دارای ساحتهای گوناگونی هستند که هر کدام میتواند در یک ژانر متفاوت تعریف شود. البته اهمیت و ارزش کار دوستانی را که در حوزه ژانر فعالیت میکنند کاملا درک میکنم. ژانر کمک میکند که بهتر بتوان خوانندگان را طبقه بندی کنیم و مردم نیز بهتر بتوانند اثر مورد علاقه خود را انتخاب کنند. ولی گمان می¬کنم اگر قرار باشد ادبیات فراتر از سرگرمی کاری انجام دهد و فلسفهای در درون خود داشته باشد دیگر نمی¬توان آن را به راحتی در قالب ژانر طبقهبندی کرد. دستهبندی آثار در قالب ژانر مثل آن است که انسانی را با همه پیچیدگیهای درونی¬اش بخواهیم از طریق شماره شناسنامه و سایز لباس یا رنگ موهایش بشناسیم. اینها مولفههای بسیار ابتدایی از یک موجودی بسیار پیچیده به نام انسان را بیان میکنند و به سختی میتوانند راهی برای درک عمیق وجود او فراهم آورند. من از تم ترس و حس وحشت فراوان در داستانهایم استفاده میکنم اما این باعث نمیشود که هیچ کدام از آنها در ژانر وحشت یا هر گونهی ادبی دیگری قرار بگیرند.
*شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه میدانید؟ سهم نویسندگان در این بین چقدر است؟
پایین بودن سرانه مطالعه در کشورهایی مثل ایران شبیه بیماری سرطان است. این بیماری هرگز یک دلیل مشخص ندارد بلکه ترکیبی از مجموعه دلیلهای گوناگون و ساختاری باعث آن میشوند. مشکل مطالعه در ایران نیز دقیقاً به همین ترتیب است. ترکیبی از مشکلات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و غیره باعث آن است که نویسنده ایرانی نیز در آن سهمی دارد. به گمانم آنچه به خانواده نویسندگان ایرانی برمیگردد تولید انبوه آثار ملالآور و تکراری با دیدگاهی محدود است که بیشترشان ارزش خوانده شدن ندارند. ما با عشق و امید بسیار مینویسیم و دلمان میخواهد آنچه نوشتهایم به صورت گسترده منتشر و خوانده شود. ولی واقعیت آن است که بیشترین کتابهای ما در مقایسه با آثار بزرگ جهانی عملاً هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارند. در این میان نویسندگان انگشتشماری که توانستهاند کیفیت اثر خود را به ادبیات جهان نزدیک کنند به موفقیتهای نسبی در ایران دست یافته و گاه حتی موفقیتهای جزئی در بازار جهانی یافتهاند.
*اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تاثیری در کارهای شما داشته است؟
حافظ خوانی خصوصی
فرم ایرانی برای روایت رمان مدرن روزنامه رویداد امروز در ادامه بخوانید
من خود را تکهای از خاک و انرژی این سیاره سنگی میدانم و در هر نقطه از آن که زیستم با خاکش در آمیختهام. خاطرات کودکی و نوجوانی من در مشهد و شیراز شکل گرفته است ولی به عنوان یک نویسنده در تهران متولد شدم. در گوشه و کنار ایران ماهها و سال ها زندگی کرده و هر اقلیم و فرهنگ ردی از خود بر جان و جسم من بر جای گذاشته است. تمام نوشتههای من چیزی جز بازتاب همین تاثیر نیست.
@hafezkk
@hafezkk
این یادداشتی ست از خانم فرناز شهید ثالث دربارهی کتاب: اسم تمام مردهای تهران علیرضا ست.
من سالها برای چنین لحظه ای نوشتم. یادداشت ایشان را در اینجا برایتان منتشر می.کنم
@hafezkk
من سالها برای چنین لحظه ای نوشتم. یادداشت ایشان را در اینجا برایتان منتشر می.کنم
@hafezkk
حافظ خوانی خصوصی
این یادداشتی ست از خانم فرناز شهید ثالث دربارهی کتاب: اسم تمام مردهای تهران علیرضا ست. من سالها برای چنین لحظه ای نوشتم. یادداشت ایشان را در اینجا برایتان منتشر می.کنم @hafezkk
آمده بود سراغ یکی از کتابهای انگیزشی معروف که روزی چند نفر دنبالش میآیند. دختر جوان زیبا که برق چشمهاش کم فروغ بود.کتاب را دستش دادم پرسید «چطوره؟» گفتم خیلی طرفدار داره.» گفت «میخوام حالم خوب شه هر چی از این کتابا بوده خوندم نمی.دونم چرا این رو
نخوندم.»
حتماً میخواست برق چشمهاش برگردد
«چرا رمان نمیخونی»؟»
نگاهم کرد انگار که عجیب ترین حرف
دنیا را شنیده باشد. «واقعاً؟ رمان
حال آدم رو خوب میکنه؟» گفتم خب امتحان کن!» قبول کرد چند رمان جلوش گذاشتم ترجمه و تألیف. رمانهایی که تو را از اینجا که هستی بر میدارد و یک جای دیگر میبردت.
جابه جایی بزرگ
نشست به ورق زدن و خواندن چند
خطی از هر کدام
وقتی بلند شد «اسم» تمام مردهای تهران
علیرضاست» دستش بود.
گفتم: اگه حالت بهتر شد بیا تا بیشتر از رمان حرف بزنیم.
حال خودم خوب شد. به رمان بعدی
که بخواهم به دختر پیشنهاد کنم فکر
می کنم.
@hafezkk
نخوندم.»
حتماً میخواست برق چشمهاش برگردد
«چرا رمان نمیخونی»؟»
نگاهم کرد انگار که عجیب ترین حرف
دنیا را شنیده باشد. «واقعاً؟ رمان
حال آدم رو خوب میکنه؟» گفتم خب امتحان کن!» قبول کرد چند رمان جلوش گذاشتم ترجمه و تألیف. رمانهایی که تو را از اینجا که هستی بر میدارد و یک جای دیگر میبردت.
جابه جایی بزرگ
نشست به ورق زدن و خواندن چند
خطی از هر کدام
وقتی بلند شد «اسم» تمام مردهای تهران
علیرضاست» دستش بود.
گفتم: اگه حالت بهتر شد بیا تا بیشتر از رمان حرف بزنیم.
حال خودم خوب شد. به رمان بعدی
که بخواهم به دختر پیشنهاد کنم فکر
می کنم.
@hafezkk
حافظ خوانی خصوصی
شب داستان های حماسی @hafezkk
●
با رمان بیچهرگان برنده جایزهی نخست جشنوارهی ملی داستانهای حماسی شدم. نوشتن دربارهی تاریخ حماسی ایران برایم آرزویی سی ساله بود و نوشتن این رمان فقط گشودن دری به روی این جهان شگفت است.
بیچهرگان رمانی دربارهی ماجراهایی سرنوشتساز در قرن یکم پیش از میلاد مسیح است که معنای بسیاری از مفاهیم و اتفاقات جهان امروز را مشخص میکند. آنچه در این رمان بدان پرداختم زمینه های اجتماعی و روانی خلق شخصیت اسطورهای رستم تهمتن در فرهنگ ایرانی ست که هزار سال بعد دستمایهی خلق شاهکار فردوسی توسی شد.
جانمایهی این داستان بر اساس مستندات تاریخی و نظریات پژوهشگرانی چون نولدکه، هرتسفلد، ولسکی، دیاکنوف، مهرداد بهار و بسیاری دیگر است.
همچنین نشان دادن بخشی از تاریخ ایران و جهان که مهم ترین مفاهیم تمدن انسانی چون ملتها، ادیان و اندیشهها و فلسفه در آن تکوین مییابند. مفاهیمی که زندگی امروز ما نیز عمیقا تحت تاثیر آن است.
مهم ترین نکته برای من پیوند زدن این پژوهشهای راهبردی تاریخی با فضای پر هیجان و خیالانگیز رمانی جذاب و روایتی مدرن بود. قصهای که بشود چون یک شیرینی آن را خورد.
میگویند ملت هایی که قادر به شناخت خویش و روایت تاریخ خود نیستند در هزارتوی حوادث گم خواهند شد. این شناختی ست که در پیوند هنر و تاریخ پدید میآید. امیدوارم رمانم گامی در این راه بزرگ باشد.
از تمام کسانی که باعث پیدایش و استمرار جشنوارهی گران سنگ داستانهای حماسی شدند سپاسگزارم. نیروی حقیقت همراه تان باد.
@hafezkk
با رمان بیچهرگان برنده جایزهی نخست جشنوارهی ملی داستانهای حماسی شدم. نوشتن دربارهی تاریخ حماسی ایران برایم آرزویی سی ساله بود و نوشتن این رمان فقط گشودن دری به روی این جهان شگفت است.
بیچهرگان رمانی دربارهی ماجراهایی سرنوشتساز در قرن یکم پیش از میلاد مسیح است که معنای بسیاری از مفاهیم و اتفاقات جهان امروز را مشخص میکند. آنچه در این رمان بدان پرداختم زمینه های اجتماعی و روانی خلق شخصیت اسطورهای رستم تهمتن در فرهنگ ایرانی ست که هزار سال بعد دستمایهی خلق شاهکار فردوسی توسی شد.
جانمایهی این داستان بر اساس مستندات تاریخی و نظریات پژوهشگرانی چون نولدکه، هرتسفلد، ولسکی، دیاکنوف، مهرداد بهار و بسیاری دیگر است.
همچنین نشان دادن بخشی از تاریخ ایران و جهان که مهم ترین مفاهیم تمدن انسانی چون ملتها، ادیان و اندیشهها و فلسفه در آن تکوین مییابند. مفاهیمی که زندگی امروز ما نیز عمیقا تحت تاثیر آن است.
مهم ترین نکته برای من پیوند زدن این پژوهشهای راهبردی تاریخی با فضای پر هیجان و خیالانگیز رمانی جذاب و روایتی مدرن بود. قصهای که بشود چون یک شیرینی آن را خورد.
میگویند ملت هایی که قادر به شناخت خویش و روایت تاریخ خود نیستند در هزارتوی حوادث گم خواهند شد. این شناختی ست که در پیوند هنر و تاریخ پدید میآید. امیدوارم رمانم گامی در این راه بزرگ باشد.
از تمام کسانی که باعث پیدایش و استمرار جشنوارهی گران سنگ داستانهای حماسی شدند سپاسگزارم. نیروی حقیقت همراه تان باد.
@hafezkk
یکی از داستانهای تازهام به نام (ورود به تاریکی) در نشریهی (TheMakazReview) آمریکا منتشر شد.
ماجرای ملاقات زن و مردی در یک شب پاییزی، میان ملافههایی که در مهتاب میدرخشند و آن چه با کلمات از دست میدهیم.
این داستان را دوست عزیز و بزرگوارم سالار عبده ویرایش و ترجمه کرده است.
دمش گرم و سرش خوش باد.
https://themarkaz.org/arrival-in-the-dark-fiction-from-alireza-iranmehr/
@hafezkk
ماجرای ملاقات زن و مردی در یک شب پاییزی، میان ملافههایی که در مهتاب میدرخشند و آن چه با کلمات از دست میدهیم.
این داستان را دوست عزیز و بزرگوارم سالار عبده ویرایش و ترجمه کرده است.
دمش گرم و سرش خوش باد.
https://themarkaz.org/arrival-in-the-dark-fiction-from-alireza-iranmehr/
@hafezkk
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چهار تکنیک جادویی نویسندگی. دو راه اصلی نشان دادن چیزهای عجیب در داستان.
بخش سوم
دیگر گفتارهای آموزشی را در این نشانی دریافت کنید:
@hafezkk
بخش سوم
دیگر گفتارهای آموزشی را در این نشانی دریافت کنید:
@hafezkk
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
معجزهی نامهای متضاد.
هر روایتی حداقل یک تضاد درونی دارد و این میتواند با یک کلمه آغاز شود.
@hafezkk
هر روایتی حداقل یک تضاد درونی دارد و این میتواند با یک کلمه آغاز شود.
@hafezkk
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دو کار کرد متفاوت فلاشبک در داستان که اگر با هم جا به جا شوند باعث ویرانی قصهی ما می شوند.
@hafezkk
@hafezkk