حافظ خوانی خصوصی
3.73K subscribers
485 photos
366 videos
10 files
576 links
در زندگی داستان‌هایی هستند که غافلگيرمان مي‌كنند، دست مان را می‌گیرند و به جایی دیگر می‌برند یا مثل آینه‌ای جادویی دنیای درون مان را نشان می‌دهند.


@alirezairanmehr نشانی ادمین
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این کلمه‌ها برای شما معنی خاصی دارد؟

حافظ راهی برای شناختن خود.
#حافظ
@hafezkk
پاتوق کتاب‌بازها این‌بار درشهر رشت:

در صدوبیست‌وچهارمین جلسه از سری نشست‌های پاتوق کتاب‌بازها قرار است در دوشنبه‌ی پیش‌رو درباره‌ی کتاب برف تابستانی و هفت‌ثانیه سکوت عشق نوشته‌ی علیرضا محمودی ایرانمهر بحث و گفت‌وگو کنیم.

_جلسه با حضور نویسنده‌ی کتاب، علیرضا محمودی ایرانمهر، برگزار می‌شود.

👤به‌میزبانی محمدرضا فرهادی.

بهتر است که کتاب را خوانده باشیم، در صورت نخواندن هم حضور بلامانع است.

آیدی تلگرام برای نام‌نویسی و هماهنگی:
@patoqadmin
تاریخ: دوشنبه ۱۰ اردیبهشت.
ساعت برگزاری: ۱۸:۰۰
مکان برگزاری: رشت، بلوار معلم، میدان سرگل، کتاب‌فروشی ماه‌نو.
Audio
چرا باید حافظ را خصوصی خواند؟

مساله‌ی قدیمی معنا در تاریخ ادبیات

نقطه‌ی طلایی هرمنوتیک که حافظ بر قله‌ی آن ایستاده است

بازخوانی بیتی از حافظ در حالات گوناگون

دوره‌های خودکاوی با حافظ
@hafezkk
Channel name was changed to «حافظ خوانی خصوصی»
شرکت در اولین جلسه‌ی دوره رایگان است.

در دوره‌های خودکاوی با حافظ  سعی می‌کنیم پیام پنهان و خصوصی شعر حافظ را درون خود بشنویم.

این راهی ست برای بهتر شناختن حافظ و درک دنیای لایه لایه‌ی خویشتن.

برای شرکت در دوره به این شماره در تلگرام پیامی بفرستید:
۰۹۹۰۲۴۹۴۰۸۷

@hafezkk
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کتاب بیست و پنج داستان برگزیده از ادبیات معاصر خاورمیانه در آمریکا منتشر شد.

داستانی از من با ترجمه‌ی سالار عبده، نویسنده و استاد نویسندگی خلاق در دانشگاه نیویورک در این مجموعه منتشر شده است.

@hafezkk
Forwarded from شوروم / گردآورندگان
شماره‌ی پنجم شوروم منتشر شد.

https://www.shurum.cloud/
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
معرفی برندگان بخش رمان در جایزه‌ی ادبی واژه

برف تابستانی به همراه جان غریب در بخش نهایی به طور مشترک برگزیده شدند.

به خانم ملاحت نیکی و خودم فرخنده باد می‌گویم.

سپاس از همه‌ی کوشندگان جایزه‌ی مستقل و شریف واژه که برای حفظ زبان شگفت‌انگیز فارسی تلاش می‌کنند.

@hafezkk
Audio
گذر از رودخانه‌ی بهشت

بر اساس یکی از شگفت‌آورترین داستان‌های ایران باستان

(بخش آغازین داستان)

به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی
@hafezkk
Forwarded from Radio Deep
قسمت دوم فصل دوم رادیو دیپ (پادکست تخصصی دیپ لرنینگ و هوش مصنوعی): بیش از ۹۰ درصد نویسندگان بیکار خواهند شد!

▶️ رادیو دیپ که در روزهای سه‌شنبه منتشر می‌شود، از یادگیری عمیق و نحوهٔ زندگی هر چه بیشتر و بهتر با هوش مصنوعی می‌گوید.

🔹در دومین شماره از فصل جدید رادیو دیپ، آیسان نظرمحمدی و مستر بات، میزبان علیرضا محمودی ایرانمهر (داستان‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس) هستند. این نویسنده ضمن صحبت درخصوص تفاوت آثاری که هوش مصنوعی خلق می‌کند با آثاری که توسط انسان خلق می‌شود، از مرز باریکی گفت که نبودنش موجب بیکاری بیش از ۹۰ درصد نویسندگان می‌شود.

🔹اپیزود دوم از فصل دوم رادیو دیپ که کارگردانی آن را محمدجواد عرشیان و تدوین آن را محمدهادی عرشیان بر عهده داشته، با حمایت مؤسسۀ فرهنگی و هنری رویش منتشر شده است.

از اینکه با به اشتراک‌گذاری رادیو دیپ به بهتر دیده شدن آن کمک می‌کنید، ممنونیم.
رادیو دیپ را از این‌جا بشنویم:
سایت هوش مصنوعی با آیسان
کست‌باکس
شنوتو

@The_Radio_Deep
Forwarded from شوروم / گردآورندگان
‎⁨شوروم- دعوت‌نامه شماره ۱⁩.pdf
326.3 KB
دعوت‌نامه‌ی شماره‌ی یک

شوروم خانه ای امن برای تمام نویسنده‌ها و قصه‌جویی است که در هر گوشه و کنار به دنبال یک داستان خوب است.اکنون، در اولین دعوت‌نامه خواهشمندیم که شما هم به این روایت‌ها و داستان‌ها بپیوندید و از شما دعوت می‌کنیم که نوشته‌های خود را با ما به اشتراک بگذارید.

در این دعوت‌نامه به دنبال آثاری هستیم که در دسته‌بندی "مواجهه" قرار می‌گیرند. توضیحات دسته‌بندی مواجهه و یک نمونه هم به این پیام ضمیمه شده است.

لطفا آثار خود را حداکثر تا یک مرداد ۱۴۰۳ به ایمیل submit@shurum.cloud ارسال کنید.

برای هرگونه سوال بیشتر، با ما از طریق info@shurum.cloud تماس بگیرید.
Forwarded from شوروم
روایت «نسبت زمان و واقعیت در ادبیات» نوشته‌ی علیرضا محمودی ایرانمهر

تصور کنید در سالن انتظار کوچک فرودگاهی محلی هستید. گوشی موبایل ساعتی پیش از دستتان افتاده و شکسته و از کار افتاده. منتظرید هرچه زودتر سوار هواپیما شوید و به شهر و خانه‌ی خود باز گردید. در سالن انتظار فروشگاه، جایی، چیزی برای سرگرم شدن وجود ندارد. جز یک ساعت عقربه‌دار که از سقف آویخته است. بی‌قرار به حرکت کُند ثانیه‌ها چشم دوخته‌اید. همان موقع بلندگوهای سالن اعلام می‌کنند که پرواز شما سه ساعت تأخیر دارد. چه احساسی پیدا می‌کنید؟ سه ساعت نشستن روی صندلی و چشم دوختن به دیواری خالی و انتظار کشیدن چگونه بر شما می‌گذرد؟
بسیاری در چنین وضعیتی بی‌تاب و سرگردان می‌شوند. در بهترین حالت، حوصله‌شان به‌شدت سر می‌رود و دنبال چیز کوچکی می‌گردند تا خود را با آن سرگرم کنند.

برای مطالعه‌ی این متن از لینک زیر وارد سایت شوید.

https://www.shurum.cloud/Issue/81
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📣📚 انتشارات علمی و فرهنگی دوره آموزش جامع داستان نویسی با هدف تبدیل «ایده»به (کتاب داستان)برگزار می کند


#انتشارات_علمی_و_فرهنگی
خودکشی جمعی

در زندگی‌ام شاهد خودکشی چند نفر بودم. یکی‌شان را خیلی خوب می‌شناختم. هم اتاقی‌ام بود. پسر نابغه‌ای بود، ولی در ماه‌های آخر قدرت تشخیص و استدلالش را از دست داده بود و با هیچ چیزی خوشحال نمی‌شد. آن زمان خیلی جوان بودم و فکر می‌کردم خودکشی انتخابی فردی‌ست. ولی بعدها دیدم گاه آدم‌ها به صورت جمعی نیز می‌توانند چنین انتخابی داشته باشند. مثل اتفاقی که در سوم تیرماه سال هشتاد و چهار در برابر چشم‌ همه‌ی ما رخ داد، زمانی که محمد خاتمی به آخر خط رسید و داستان اصلاحات تمام شد. نیروهایی از مدت‌ها پیش تلاش می‌کردند چوب لای چرخ اقتصاد کشور بگذارند تا ثابت کنند اصلاحات پروژه‌ای شکست خورده است و همه‌ی خوشحالی‌مان برای انتخاب خاتمی الکی بوده. ناامید و خشم و سرخوردگی بر جامعه قالب شده بود و سرانجام وقتی رقابت به رفسنجانی و احمدی‌نژاد کشید، بخش بزرگی از جامعه به حالت نیمه فلج درآمده بود. آن روزها وقتی از هر کسی می‌پرسیدم: «چرا رای نمی‌دهی؟» می‌گفت: «چون از هر دو نفرشان متنفرم. هیچ کدوم نماینده من نیستن. دوباره دارن ما رو بازی می‌دن که از مون رای بگیرن. اصلا فرق نمی‌کنه کی رییس جمهور باشه، رییس جمهور توی این مملکت هیچ کاره است...» .

ولی حوادث هولناک سال‌های بعد نشان داد خیلی فرق می‌کند چه کسی رییس جمهور باشد. رییس جمهوری که به جای سال‌ها مذاکرات پیچیده با جهان در نقش کاریکاتوری از رابین‌هود ظاهر شد و زیر میز زد و آب به آسیاب دشمنان تاریخی ایران ریخت. حاصل آن هم تحریم و انزوا و سقوط آزاد پول ملی بود و مردمی که کم کم در باتلاق فقری فزاینده غرق شدند. حالا به خوبی می‌شد فهمید رییس جمهوری که با نفت شش دلاری جلوی سقوط اقتصادی کشور را گرفته بود، چه فرقی با رییس جمهوری داشت که با نفت صد و پنجاه دلاری کشور را ورشکسته می‌کند. دولتی که بودجه‌اش در سازمان برنامه و بودجه بسته می‌شود، فرقی اساسی با دولتی دارد که بودجه‌ای پشت درهای بسته و محرمانه تدوین می‌شود و به تورمی ویرانگر دامن می‌زند. مدیرانی که در آن سال‌ها شرکت‌های‌شان ورشکسته شد و هزاران متخصص و تحصیل کرده‌ای که ناچار به مهاجرت شدند تا مغز استخوان درک کردند چه تفاوت فاحشی میان دولت‌ها و رویکردهای‌شان وجود دارد.

به عبارتی می‌توان گفت جامعه ایران در سال هشتاد و چهار از شدت ناامیدی با کنار کشیدن خود از انتخابات دست به یک خودکشی اجتماعی زد.
جالب است که همان سال برخی تصور می‌کردند با رای ندادن به سقوط سیستم کمک می‌کنند. فکر می‌کردند قدرت‌های جهانی را با رای ندادن از نظام حاکم ناامید می‌کنند. یا شاید آمریکایی‌ها با بمب افکن از آسمان برای‌شان آزادی و رفاه می‌ریزند! اما تاریخ نشان دادن آن چه سقوط کرد اقتصاد و نیروی درونی جامعه‌ی ایران بود.

کسانی فکر می‌کردند اگر خود را کنار بکشند و رای ندهند دیگر گول نمی‌خورند. ولی دیدند که چگونه دست‌هایی نامرئی بی‌صدا در جیب‌هایشان فرو رفت. آن سال‌ها نیز کسانی می‌گفتند اگر رای بدهید در خون‌های ریخته شده به دست رفسنجانی شریک هستید. کاش می‌شد از آن دوستان که بیشترشان از ایران رفته‌اند بپرسم آیا شما در خون‌هایی که پس از آن کف خیابان‌ها ریخته شد شریک نیستید؟ شما در رنج مردمی که استخوان‌های شان زیر فشار فقر و تحریم و فساد انحصارطلبی خورد شد، شریک نیستید؟ کاش می‌شد از این دوستان پرسید در تمام این سال‌ها چه کسی از ناامیدی مردم ایران و فشار اقتصادی بیشترین سود را برده است؟

فکر کنید چرا از زمان قاجار تا همین امروز هر بار کسی در این مملکت از اصلاح امور حرفی می‌زند میان انحصارطلبان داخلی و ویرانی طلب‌های خارجی قیچی می‌شود؟  آیا برای شما مهم نیست فردا در خیابان با چه اتفاق و شرایطی رو‌به‌رو می‌شوید؟
دوستان، ملتی که از تاریخ درس نگیرد ناگزیر به تکرار آن است. به یاد بیاورد چه فرایندی باعث شد مردم آن‌قدر ناامید شوند که در برابر کودتای بیست و هشت مرداد، فقط تماشاگر سقوط دولت مصدق باشند و دست به خودکشی اجتماعی بزنند.

چرا تمام رادیوهای خارجی و انحصارطلبان داخلی فریاد می‌زدند پروژه‌ی ملی مصدق شکست خورده است؟! تاریخ زنجیری به هم پیوسته است. اگر دولت مصدق باقی می‌ماند، شاید هیچ وقت اشتباهات تاریخی شاه و فرایند انقلاب و جنگ هم اتفاق نمی‌افتاد. در آن صورت شاید امروز همه‌ی ما می‌توانستیم در ایرانی توسعه یافته زندگی کنیم. آیا کسانی که در برابر مصدق و کودتا قدرت هیچ انتخابی نداشتند در برابر اتفاق‌های پس از آن بی‌گناه‌اند؟
@hafezkk