شاعرانه
201 subscribers
695 photos
261 videos
4 files
188 links
کانال انتشار سروده‌ها و عکاسی‌های حسین رضائیان

دیگر کانال‌ها:
کانال مداحی‌ها و گزارش مراسم‌ها
@hosseinrezaeeian
Download Telegram
Forwarded from شاعرانه
السلام علیک یا جوادالائمه ادرکنی 🌷🌹

جهان را با وجودش سر به سر پر کرده است از جود
همان نوری که تاریکی شود با بودنش نابود

همان عطری که در عالم نوید واژه‌ی مستی به بار آورد
همان هستی که با او هستی دنیا شده موجود

جوادی که به پایان برد هرچه یاوه گویی را به میلادش
عیان شد این چنین حق بودن هر وعده‌ی موعود

دعا را بعد از او در محضر سلطان امید استجابت هست
نه اینکه پیش از او لفظی به خواهش می شده مردود

به عرض حاجت هر عاشق دل خسته‌ای هستی روا مولا
که ما را یااباجعفر تویی حاجت تویی مقصد تویی مقصود

تمام حرف من این است مولای جوانان دوستت دارم
عزیزم! حرف این شعرِ شکسته دست و پا این بود

#حسین_رضائیان
#غزل #آیینی
#غزل_آیینی
#وعده_موعود
اسفند ۹۷
@h_rezaeian
Forwarded from شاعرانه
بهر میلاد تو کعبه سینه‌اش را چاک زد
بتکده نابود گردد گر بود آنجا علی

میلادباسعادت #مولودکعبه، حضرت علی (ع) تبریک و تهنیت باد.

@h_rezaeian
Forwarded from شاعرانه
می زنم پر سوی تو ای شاه بی همتا علی
قصد دارم تا سخن رانم ز عشقت یا علی

ای بلندای نگاهت آسمان را کرده مست
ای ز مه، مه روتر و زیباتر و والا علی

کهکشان ها وامدار چشم بیمار تواند
گفته در حقت خدا که « لا فتی الا علی »

موج دریا را خروش و غرش و عزت تویی
هیبت طوفان شن را بهترین یارا علی

گفت پیغمبر به میدان غدیر از وصف تو
بعد من باشد امیر و رهبر و مولا علی

برق چشمت آفتاب آسمان را مقتدا
نجم از تو گشته انور، نور دل آرا علی

مُلک انس و جان و دریا و زمین و عرش را
یک نف صاحب بود آن یک نفر آقا علی

گر سپاه کفر را یاری کند هفت آسمان
می شود حق را مدافع یکه و تنها علی

بهر میلاد تو کعبه سینه اش را چاک زد
بتکده نابود گردد گر بود آنجا علی

تیغ ابروی کمانت دلربایی می کند
رونق میخانه را بردی تو بر یغما علی

عمرو بن عبدِوَد آن تکسوار بی رقیب
شد زمین گیر و هلاک اندر نبرد با علی

کوچه های کوفه از احسان تو لبریز شد
وصف تو تنها بود کار حق یکتا علی

بر پیمبر شد نزول آیات قرآن تا کند
حق مفصل شرح تفصیر وجودت را علی

مرقدت آیینه ی بیت خدای اعظم است
ای که دل پر می زند سمت تو از اینجا علی

گرچه حق او ادا با شعر اینجانب نشد
سرخوشم پرونده ام را می کند امضا علی

دم به دم دم می زنم از حب تو یا ذاالکرم
یک نظر بر نوکر خود از کرم بنما علی

#حسین_رضائیان
#آیینی
#غزل
#چشم_بیمار_تو
تیر ۸۷
@h_rezaeian
Forwarded from شاعرانه
عرض ارادتی به ساحت مقدس عقیله‌ی بنی‌هاشم، عالمه‌ی غیرمعلمه، شریکه الحسین، اسوه‌ی صبر و استقامت، بانوی عفت و اقتدار، حضرت زینب کبری (س)، هم‌زمان با ۱۹ محرم، سالروز حرکت کاروان از کوفه به شام:

پای بر بال ملائک، گفت: ساکت کوفیان!
دختر شیرِ خدایم؛ گوش بسپارید: هان!

کوفیان من دُخت زهرا و علی‌ام، زینبم
سر بیاندازید پایین! کور باید چشمتان

چشم‌هاتان خشک از باران غم هرگز مباد
غم ببارد تا قیامت بر شما از آسمان

خوب می‌دانید ما اولاد طاهاییم... نه؟
گریه‌هاتان از سرِ شرم است؛ آری ناکسان!

تیغ‌هاتان آبرو نگذاشته باقی ز جا
جورتان باشد هم اینک بر سرِ نی‌ها عیان

جان فدای آن کسی که شد دوشنبه غرق خون
خیمه‌هایش گشت غارت... وای از این نامردمان... .

گرچه این غم روی دوشم طاقتم را تاق کرد
شکرِ حق اما که ما را داد توفیق جنان

کربلا خون بود اما غیر زیبایی نبود
کربلا دیدار معشوق است و عاشق در میان

هر بلایی کز خدا آید نشان رحمتی‌ست
سست کی گردد از این رنج و محن ایمانمان؟

جمعیت مبهوت این بانو... نفس‌ها حبس شد
شد سکوت مرگ حاکم بر زمین و بر زمان

عشق تا روز قیامت وامدار زینب است
عشق تا روز قیامت در مدار زینب است

مهر ۹۷

#حسین_رضائیان
@h_rezaeian
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Without You… ❤️
Poet: Hossein Rezaeian 🎼
Editor: Raayatalhossein Group 🎬
Dedicated to the Spring Waiters of the Universe ❤️🌹

Release this for spring to come 🙏
منتشر کنید تا بهار برسد... 🌹
@h_rezaeian
فصل‌ها می‌رود از گردش دوران به گذار
پس کجا مانده در این دور خزان فصل بهار؟

نو به نو می‌شود این ثانیه‌ها داغ فراق
دم به دم می‌رود از سینه‌ی عشاق قرار

خبری نیست چرا زانکه خبرها همه اوست؟
ز چه رو پس ننشیند گل امید به بار؟

جاده را خیره به شوق تو بشوییم ز گرد
چشم اگر اشک نریزد نمی‌آید که به کار

کاش این عمر به هنگام وصالش برسد
دیده اِی کاش بچیند گلی از روی نگار

جرعه نوشان می از باده‌ی وصلیم ولی
سالیانی‌ست که ماندیم به ره خواب و خمار

عیب از ماست که با باد بهاری قهریم
ما هوادار خزانیم و به پاییز دچار

ای که باران بهاری همه از برکت توست
قدمی بر سر چشمان زمستان بگذار

#حسین_رضائیان
#غزل #غزل_آیینی
#فصل_بهار #بهاریه
خرداد ۹۵

فرارسیدن نوروز باستانی تبریک و تهنیت باد 🌹
@h_rezaeian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from شاعرانه
ز روز اول خلقت تو در دلم بودی
تویی برای دل خسته‌ام تمام عشق

#حسین_رضائیان
#تک_بیتی_ها
#آیینی

@h_rezaeian
Forwarded from ﮼شعر‌ناب
دشمن برای جنگ آمد، ایستادیم
ما شیشه و او سنگ آمد، ایستادیم

با لشکری خونخوار و تا دندان مسلح
رنگین و رنگارنگ آمد، ایستادیم

دنیا به ما می‌گفت: "ماهی قرمزِ تُنگ"
رفت و به زور چنگ آمد، ایستادیم

می‌خواست این کوه چو آهن پس بیافتد
با تیشه و با زنگ آمد، ایستادیم

فهمید بر این شیشه سنگش بی اثر بود
با حیله و نیرنگ آمد، ایستادیم

می‌خواست رنگ چهره‌ی ما سبز باشد
با فتنه‌ای از رنگ آمد، ایستادیم

امروز نه، دیروز نه، هر روز آمد
هر ساعت و هر زنگ آمد، ایستادیم

حالا اگر صد بار دیگر هم بگویند:
"دشمن برای جنگ آمد"، ایستادیم ...

#حسین_رضائیان

۱۲ فروردین
#روز_جمهوری_اسلامی گرامی باد
@Sherenaab_ir
از دیدنت شد ناامید این چشم بارانی
چشمی که حالش را نمی‌فهمی نمی‌دانی

اینقدر دوریم از هم اینجا در دل خانه
انگار من در چین و تو ساکن در ایرانی

من در ریاضی رتبه‌ی چندین هزار اما
تو رتبه‌ی زیر صد کنکور انسانی

این روزهای در قرنطینه... نمیدانم
انگار بودم در خودم تنها و زندانی

من آن گدای مترو هستم... بلکه پایین‌تر
تحقیر کن پایین شهرت را لواسانی!

یک روز آهم می‌رود بالا و می‌بینی
بالای تو پایین شده... پایین و پایانی...

#حسین_رضائیان
#زندانی #غزل
۱۶ فروردین ۹۹
@h_rezaeian
هیچ کس ثانیه‌ای حال مرا درک نکرد
جز من و آینه و آنکه در آن آینه بود...

#حسین_رضائیان
#تک_بیتی_ها
@h_rezaeian
همه‌ی دلخوشی‌ام آخر شب‌ها این است
دو سه خط با تو سخن گفتن و آرام شدن...

#حسین_رضائیان
#تک_بیتی_ها
#عاشقانه
@h_rezaeian
خیلی دلت می‌خواهد انگار
من باز دنبال تو باشم
مثل همیشه شاد باشی
من گرم احوال تو باشم

خیلی دلت می‌خواهد این را
که در سکوتی بین ما دو
من باز مشتاق تو باشم
من در طلب باشم، ولی تو...

انگار با خود فرض کردی
من یک گدا هستم تو هم شاه
سهم تو کاخ اشتیاق است
سهم من بیچاره هم آه

گویا دوباره در خیالت
من را گدایی فرض کردی
حس می‌کنی بالا تو هستی
خود را فضایی فرض کردی

خیلی خیالاتی شدی؛ نه؟
این لقمه‌ی خیلی بزرگی‌ست
این خلق و خو از تو بعید است
این طرز فکرت خوی گرگی‌ست

از من طلب داری همیشه
انگار من خاکم تو از سنگ
من یک غزل از صلح اما
تو دائماً توصیف یک جنگ

داری به نام عزت نفس
مغرور می‌گردی عزیزم
از اصل خود هر روز، هر روز
تو دور می‌گردی عزیزم

کو ادعای خاک ساریت؟
کو حرف‌های عاشقانه؟
کو صحبت از دل بستگی‌ها؟
کو دل بریدن از زمانه؟

کو ادعای پاکبازی؟
کو حرف از همواره بودن؟
کو صحبت از فردای بی درد؟
با عشقِ هم آواره بودن؟

از این سوالاتی که گفتم
بسیار دارم در تصور
می‌ترسم این که پاسخم را
گویی تو اما با تبختر

پس بی خیال پرسش از هم
پس بی خیال این توهم
من می‌روم تنها بمانم
تا در تصورها شوم گم

اما خیال اینکه این بار
من در پی ات باشم محال است
این فرض را از ریشه برکن
این فرض دیگر یک خیال است

من در سکوتت می‌نشینم
ساکت تر از دیوار خانه
صامت تر از آواز خرچنگ
یک شعله اما بی زبانه

این مرتبه تصمیم با تو
عزم سراغ از من گرفتن
من را رفیق خویش خواندن
یا جبهه‌ی دشمن گرفتن

من با تو خیلی صبر کردم
خیلی نوشتم از صبوری
حالا فقط تکلیف این است:
یا دوستی یا اینکه دوری...

#حسین_رضائیان
#چهارپاره
#دوری_و_دوستی
دی ۹۴
@h_rezaeian