گــارد شـــاهــنــشــاهــی
27K subscribers
45K photos
41.3K videos
275 files
6.09K links
ما گر زسر بریده میترسیدیم

درمحفل عاشقان نمیرقصیدیم

لینک گروه

https://t.me/+Ts5ShPmJhihlQWk3

https://t.me/joinchat/AAAAAE7OUoQG1yPRXHRTxg

https://instagram.com/guard_shahanshahi

تماس با مدیریت

@Amirashkanam
Download Telegram
گــارد شـــاهــنــشــاهــی
Photo
شاه
مرشد میگوید #مصدق را حرصش میکشد شاه چه تقصیر دارد. تو که
او را لخت کرده ای و باز برای شهوت به او چسبیده ای که او را باز لخت کئی مصدق یک دست نشاندهی اجنبی است. او با قوت دادن به توده ای ها مملکت را رو به خطر میبرد. خدا میداند چه بشود. برای اینکه رئیس جمهور شود حاضر است مملکت را به دست روسها تجزیه کند. مردم بیچاره اند. مردم عوام و گمراهند و باید به دست این پیرمرد هفتاد ساله از
بین بروند.» ۱۳۳۱ خورشیدی
از یادداشتهای روزانه ی نیما یوشیج، نشر رشدیه، ص ۱۰۷ در چاپ مروارید نام این یادداشت اینگونه است: «شاه مصدق نام را
وصلش میکند.»
#دکتر_مصدق
واقعن عجب مسخره دنیایی داشت شهر ما دختر بچه های شش ساله :گفتند ما قراردادهای دکتر مصدق را ستایش میکنیم و مردها
رادیو می
همین را به مسخره می گرفتند.
۱۳۳۲ خورشیدی
همان، ص ۱۲۲
در چاپ مروارید جمله ی پایانی چنین است و مردها چه مسخره هایی بودند که همین را میگفتند و همراهی میکردند.»
تجربه و فراموشی
اگر انسان فراموش نکند خیلی زود تجربه پیدا می کند. مسخره بازی ها و حقه بازیهای دکتر مصدق و دنیا با او که بچه های شش ساله در رادیو شب اظهار موافقت و حمایت میکردند و ندانم کاریهای او برای ریاست حتا ضدیت با شاه در صورتی که همه ی اموال ما را غارت کردند و باز دست از حرص برنداشتند مردم باز دست از پرستش او برنداشتند.
۱۳۳۳ خورشیدی
همان، ص۱۷۸
«پیشگوییهای من
.... در یوش که بودم محمد جعفر خسروی که مرید #مصدق شده بود چنانکه همه ی مردم شده بودند از من پرسید: «این مصدق چگونه کسی است؟ این قبل از موقعی بود که شاهنشاه با حال قهر از ملت به خارجه رفت. من به جعفر خسروی گفتم این مرد پا از گلیم خود به در کشیده است فواره چون بلند شود سرنگون شود این مرد احمقانه دارد کار می کند این حرف من یعنی بدگویی از مصدق در آن تاریخ کفر بود. یک روز پس از واقعه ی ۲۸ مرداد شد و من به این مرد گفتم: «دیدی چه گفتم. به من ایمان داری؟» در سنگ تپه ی سنگ سی #یوش بود.....
۲۳ اردیبهشت ۱۳۳۵ همان، ص ۲۵۷
(احمد) اسفندیاری کتاب «درد دل «ملت» را نوشته است و سیاسی است و من نیستم من به او نصیحت کردم و گفتم که درباره ی توده ای ها مراقب باشد. درباره مصدق آنچه گفتم که به علی پاشاخان گفتم و آنچه را که باید بگویم جوان بیچاره که به شهرت رو آورده است دارد راهنمایی ملت را میکند. بهتر این است که او لااقل قرآن را هم بخواند و اسلام را بشناسد. نه اینکه بگوید شعر به چه دردی میخورد.
بهمن ۱۳۳۵
همان، ص ۳۸۸
ادکتر محمد مصدق و آیزنهاور

@gurd_shah