امشب اشکی میریزد.
429 subscribers
5.41K photos
4.03K videos
358 files
197 links
Download Telegram
#تيکه

بعضیام یجوری گه میخورن
انگار دوروزه چیزی نخوردن :)
#تیکه

ب بعضیام باید گفت :
اگه به جای گُلچینِ روزگار، گُه چینِ روزگار داشتیم آدمایی مثل شما زنده نبودن :)
#تيکه

به یسریا باید گفت :
از حسادت اُور نزنی :)
#تیکه

به بعضیام باید گفت :
ارزشت کمتر از اون چیزیه که درگیرت باشم :)
#تیکه

لاشی فحش نیس
یه سبک زندگیه که خیلیا طرفدارشن :)
#تیکه

چقدر نفرت‌ انگیزن
این آدمایی که میگن “ما فرق داریم با بقیه”

تو اتوبوسی🚙 که رانندشو نمیشناسی
بیخیال میشینی‌.
تو هواپیمایی✈️ که خلبانشو نمیشناسی
بیخیال میشینی.
تو کشتی⛵️ که کاپیتانشو نمیشناسی
بیخیال میشینی.
پس چرا تو زندگی که کنترلش دست
خداست بیخیال نیستی؟
بسپارش به خدا❤️🌹


سلام روزتان پرازبرکت خدااا🍒🍃🌸
‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تیکه

بعضیا کور بودن لیاقت نداشتن
وگرنه ما واسشون نور میشدیم دنیارو ببینن
#تیکه

ما مثه بعضیا ویترین نداریم
هرچی موجوده روعه…!!
#تيکه

ادعاها بیشتر ، زورا کمتر
حکایت خیلیاس :)
#تیکه

و چه آدمای کثیفی که ادعای پاکی دارن :)
#تیکه

بی معرفت تر از آدمایی که
بهشون خوبی کردیم ندیدیم…!
شما هم همینطور..؟
#تيکه

خیلیا لاشین
چون حسابی میخوان کمبوداشون برطرف بشه :)‌
#تيکه

آدمای دورمون دو دسته شدن
یا باهامون کار دارن
یا نگهمون داشتن برای روز مبادا :)‌
#تیکه

واسه من شاخ نباش
من کسی ام که خیلیا سعی میکنن مثل من باشن :)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌱
دیشب دلم امر کرد که توی حیاط بخوابـــــ…
منم لحاف و تشک رو انداختم و
اونقد خیره به ستاره ها شدم که خوابم برد🌙⭐️برخلاف شبهای قبل که تا سحر بیدار میموندم

امروز صبح که چشمم رو باز کردم این ناز ها رو دیدم🥹 مث روحی که از جسم جدا میشه و خودشو توی باغ زیبای گل میبینه🌼
.
راستی سلام… وقتتون به خیر🍒🌸


.
مادربزرگم می‌گفت پیکر مادرش را بعد از مرگ، خودش شسته💔

می‌گفت مادرش وسواسی بوده؛ از آن پیرزن‌های سرخ و سفید که بوی تمیزی می‌دهند و روسری سفیدشان روی موهای سفیدِ از فرق بازشده، سفیدی و پاکی مکرر می‌سازد🤍

می‌گفت مادرش همیشه هراس تخت‌های لزجِ هزار مُرده به‌خوددیده‌ی مرده‌شوی‌خانه را داشته🥹

این می‌شود که وقتی مادر می‌میرد، مادربزرگم آستین‌ها را بالا می‌زند، با ملحفه‌ای سفید که بند رخت حیاط را سرتاسر می‌پوشاند اتاقکی گوشه‌ی حیاط خانه‌ی برادرش می‌سازد تا از دید پنهان باشند و شروع می‌کند به شستن مادر کنار حوض🌼

مادربزرگم می‌گفت آب ریخته روی سرِ مادر، صورتش را دست کشیده، موها را نوازش کرده، به شانه‌های نحیف نگاه کرده، پوست آویزانِ تن نگاه کرده، به چین‌ها و ترَک‌های شکم نشانِ بودنِ مادربزرگم و بقیه‌ی خواهر‌وبرادرها🥀

باز آب ریخته، صلوات فرستاده و تن مادر را دست کشیده، پاها را شسته، آب ریخته، شسته، آب کشیده، تا رسیده به دست‌ها...🤲

مادربزرگم می‌گفت دستها را صاف کرده کنارِ بدن مادر، دست‌های سفید لاغر با پوست شُلِ بازوها... مادربزرگم آب ریخته، دست کشیده، شُسته و به انگشت‌ها که رسیده بغضش ترکیده...
مادربزرگم می‌گفت دست‌ها...

و زانو زده کنار مادر، کنار حوض، کنار ظرف سدر و کافور، سجده کرده به دست‌ها💔

به دست‌های مادر...

مادربزرگم یکی‌یکی انگشتها را لمس کرده، آن‌طور که مادری تازه‌زا انگشت‌های نوزادش را می‌شمرد که خیالش تخت شود که ده‌تاست🥺

مادربزرگم می‌گفت دست‌ها را شسته، بوسیده، شسته، بوسیده، پیشانی چسبانده، دخیل شده به ضریح دست‌ها... دست‌ها...

مادربزرگم می‌گفت برایش دست‌ها چیزی بوده‌اند والاتر، برتر، پاک‌تر، مقدس‌تر از همه‌ی پیکر😓

شستن که تمام شده، وقت کفن کردن، وقت گذاشتن دست‌ها لای پارچه سفید، مادربزرگم برای آخرین بار به آنها نگاه کرده و همان لحظه دلتنگ آن دست‌ها شده.

دنیا خواستنی زیاد دارد؛ اما دربرابر دست‌های مادر هیچ ندارد.
اگر مادر دارید، از دست‌هایش غافل نشوید؛ همه‌چیز است، همه‌چیز🌱

#سودابه_فرضی_پور
🫠 با متن بالا…