⊰•⊱گلـواژه هاےِمانـدگار⊰•⊱
4.8K subscribers
2.83K photos
624 videos
5 files
444 links
°❀°🦋°❀°
من بـراےِ بـوییدنِ تـو
【گلواژه هاےِ ماندگار】 را خلق ڪردم
تا عطرِ تـو را
از سطر بِ سطر تمامِ
شعرهاا استشمام ڪنم:)
Download Telegram
مـرا طورے در آغوش بگیـر ڪه،
انگار فـردا می میـرم...

و فردا چطور؟
طورے در آغوشم بگیـر ڪه،
انگار از مـرگ باز گشته ام...!


#نـزار_قبانی
(عاشقت شدم)😍
و خنده ےِ ڪودڪانِ جهان
دلنشین تـر،
طعم نان شیـرین تـر
و بارش بـرف زیباتـر شد...

#نـزار_قبانی
عشق این است
ڪه تـو با صداےِ من سخن بگویی
و با چشمان من ببینی
و هستی را با انگشتان من
ڪشف ڪنی!!!

#نـزار_قبانی
یه جایی #نـزار_قبانی گفته:

"همچون سیگار میانِ دستانت باقی مانده‌ام
نه دودم می‌ڪنی و نه خاموش!
آیا فـراموش ڪرده‌اے ڪه در حال سـوختنم..."
ڪسی هست،
ڪه در سڪوت دوستت می‌دارد،
در سڪوت احترامت می‌ڪند،
و میان خودش و جانش تـو را آرزو می‌ڪند،
دور می‌شود،
وقتی می‌بیند ڪه تـو با دیگرے سرگـرمی؛
غـرورش او را
از نزدیڪ شدن بِ تـو باز می‌دارد،😔
و بِ عشق بسنده می‌ڪند،
بِ خاطر عشق!!!!

#نـزار_قبانی👌
و مُدام از خود می‌پُرسم:
روزگارے ڪه
تـو را هدیه آورده بود براے من،
چراااا
فـرصتِ زندگانی با تـو را
از من گـرفت؟!

#نـزار_قبانی
یه جایی #نـزار_قبانی گفته:

"همچون سیگار میانِ دستـانت باقی مـانده‌ام
نه دودم می‌ڪنی و نه خاموش!
آیا فـراموش ڪرده‌اے ڪه در حال سـوختنم..."

این بیت از جنـاب #اوحدے دقیقاا
خلاصه این شـرایطه:

"ما همچو مـوم از آتشِ این غم گـداختیم
سنگین‌دلااا، تـو را چه تفاوت ڪه بی‌غمی"
دستانت، ذات شعـرند در فـرم و معناا
بی دستانت، نه شعـر بود، نه نثـر
نه چیزے ڪه بِ آن ادبیات گـویند!

#نـزار_قبانی
ڪافه هاےِ جهان ،
آڪادمی هاےِ عاطفی هستند؛
هرگاه بسته شوند،
*فرهنگ_عشق پایان می یابد.!
#نـزار_قبانی
اونجایی ڪه #نـزار_قبانی میگه:
"اگـر براےِ تـو خیـرے داشت میماند،
اگـر دوست دارت بود، حـرف میزد،
و اگـر مشتاق دیدنت بود، می آمَد."
همه‌ےِ زنان
باحضور زنی‌دیڪَر فراموش‌نمی‌شوند
زنی وجود دارد ڪه اڪَر گُم شد،
تمام زندڪَی‌ات را
برای جمع ڪردن چهره‌اش
                 از صدهااا زن دیڪَر،

می‌ڪَذرانی و پیدایش نمی‌ڪنی!!!


#نـزار_قبانی👏
مرا دست بدار،
دور از سرزمین خشم و سرڪوب
دور از شهرمان ڪه سیراب شد از مرگ!!

#نـزار_قبانی
دلم را ڪه مرور می‌ڪنم
تمام آن از آن تـوست
فقط نقطه‌اے از آنِ خودم
روےِ آن نقطه هم میخ می‌ڪوبم
و قاب عڪس تـو را می‌آویزم...

#نـزار_قبانی
حـروف؛
سفر خود را از چشمانت آغاز می‌ڪنند،
تمام زبان‌ها بدون چشمان تـو🫵
منقرض می‌شـوند...

#نـزار_قبانی
اونجا ڪه #نـزار_قبانی میگه:

آیا شڪ دارے ڪه،
بخشی از وجود منی؟
من از چشمان تـو آتش را دزدیدم؛
و مهم‌تـرین انقلاب‌هاا را رقم زدم ،
تـو ماهی هستی ڪه در آب حیاتِ من شنا می‌ڪنی،
تـو ماهی هستی ڪه هر شب از پنجره ڪلمات من
طلوع می‌ڪنی،
تـو بـزرگترین فتح در میان فتوحاتِ منی؛
تـو آخرین وطنی ڪه در آن زاده شدم؛
و در آن دفن خواهم شد..!!!
من *دوستت دارم
هزار هزار
پس بگریز از من
از آتشم،
از دودم،
ڪه در دنیاا ندارم چیـزے،
جُز چشم هاےِ تـو🫵 و غم هاےِ خویش!!!

#نـزار_قبانی
بگذار *دوستت_بدارم
تا از اندوهِ بی‌ڪرانِ درونم رهایی یابم!!!

#نـزار_قبانی
دیـروز بود ڪه
در فڪر عمق عشقم بِ تـو🫵 بودم
فڪر ڪردن،
فڪر ڪردن بِ تـو دل می‌بَـرد زِمن
در خاطرم
از عسل لبان تـو خاطره‌اے بدرخشید،
ناگهان از نـوش شهد خاطره‌ات
مست گشتـه‌ام...!!!

#نـزار_قبانی
آیا بگویم دوستت دارم؟!
ڪاش جـرأت گفتن بیابم
ڪه در این دنیا چیزے بـرایم نمانده‌ است،
بِ جُـز اندوه‌هایم و چشم‌هایت!

#نـزار_قبانی