میدانـم
در نهـایت مـن و تنهـایی
با هـم خواهیـم مانـد...
او سیڪَارش خامـوش خواهـد شد و
مـن نیـز براے همیشہ
خواهـم خوابیـد...
#شیرڪو_بیڪس
شبتون بيغم 👌💞
میدانـم
در نهـایت مـن و تنهـایی
با هـم خواهیـم مانـد...
او سیڪَارش خامـوش خواهـد شد و
مـن نیـز براے همیشہ
خواهـم خوابیـد...
#شیرڪو_بیڪس
شبتون بيغم 👌💞
پاییـز امسال را تنها و تنها به جمع آورے
واژه ها خـواهم نشست
و زمستان بلندترین شعر دنیا را
برای عشـق #تـــو خواهم نوشت!
#شیرڪو_بیڪس
࿇⊱ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟🌸⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⊰࿇
واژه ها خـواهم نشست
و زمستان بلندترین شعر دنیا را
برای عشـق #تـــو خواهم نوشت!
#شیرڪو_بیڪس
࿇⊱ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟🌸⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⊰࿇
تــو یڪ روز نیستـی تمامِ سـالی.
تــو یڪ شب
یا یڪ ڪتاب و یڪ قطـره نیستـی
تو یڪ نقاشـی یا تابلویـی بر دیـوار نیستـی.
اگـر دقیقـهاے نباشـی
سـاعتها از ڪار میافتنـد
خـانهها بـرهوت میشونـد
ڪوچهها اشڪ میریزنـد
پـرندگان، سیـهپوش وُ
شعـرها هم نیست میشونـد....
#شیرڪو_بیڪس
࿇⊱ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟🌸⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⊰࿇
تــو یڪ شب
یا یڪ ڪتاب و یڪ قطـره نیستـی
تو یڪ نقاشـی یا تابلویـی بر دیـوار نیستـی.
اگـر دقیقـهاے نباشـی
سـاعتها از ڪار میافتنـد
خـانهها بـرهوت میشونـد
ڪوچهها اشڪ میریزنـد
پـرندگان، سیـهپوش وُ
شعـرها هم نیست میشونـد....
#شیرڪو_بیڪس
࿇⊱ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟🌸⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⊰࿇
در ژرفنـاے درونام، نیلبڪـی محزون هست
هر سال
#پائیــز ڪه میآید
آنرا بر لباش مینهـد باد در هم میپیچـد و
چشـم تنهـایـی خیس میشود و
انتظارم فـرو میریـزد و
حیاط شعـرم آڪنده میشود از بــ🍂ـرگ درخت!
#شیرڪو_بیڪس
࿇⊱ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟🌸⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⊰࿇
در نگاهت
من خلـوت تنهایـی و ترانه ےِ تاڪستانی هستـم
ڪه درفصـل سخـاوت زمین
به بار می نشینـد..!!!
#شیرڪو_بیڪس
تمامِ این پائیـز را....
صرف گردآورے ڪلمه خواهم ڪرد
ڪه وقتی زمستان رسید
طولانیتـرین قصیدهےِ "عـاشقانه" را برایت بنـویسم..!!!!
#شیرڪو_بیڪس
صرف گردآورے ڪلمه خواهم ڪرد
ڪه وقتی زمستان رسید
طولانیتـرین قصیدهےِ "عـاشقانه" را برایت بنـویسم..!!!!
#شیرڪو_بیڪس
.
صبح ڪہ شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم،
سرشار از گلِ عشقِ توست...
و عشق تو آفتاب است...
آنگاہ ڪہ درونم ،،
طلوع میڪنے و میبینمت...
#شیرڪو_بیڪس
صبح ڪہ شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم،
سرشار از گلِ عشقِ توست...
و عشق تو آفتاب است...
آنگاہ ڪہ درونم ،،
طلوع میڪنے و میبینمت...
#شیرڪو_بیڪس
ڪلیدی
گـوشهاے دورافتاده میگـریست،
براے اینڪه دنبالش نگشته بودند
و دروازههاےِ شهر را با توپ گشوده بودند...
#شیرڪو_بیڪس
گـوشهاے دورافتاده میگـریست،
براے اینڪه دنبالش نگشته بودند
و دروازههاےِ شهر را با توپ گشوده بودند...
#شیرڪو_بیڪس