غلوپژوهی
⚠️ تحریفی دیگر از سوی فرقه لاله زاری و مریدان افراطی! تصویر سمت راست چاپ اول کتاب است که منتشر شد. و به علت رسوایی مطلب فوق، به سرعت به تصویر سمت چپ تغییر کرد و باز هم به عنوان همان چاپ اول نشر یافت. کتابهای چاپ اول هم به سرعت جمع آوری شد!! 🔺 افزودن «به…
آقای طهرانی از دعاوی غالیانه تا ناآشنایی با اولیات اعتبارسنجی
#لالهزاری
در کنار دعاوی بزرگ خاندان طهرانی بر داشتن علم لایزال، و احاطه بر نفوس عالم و... اشکالات ابتدایی ایشان در مباحث اعتبار سنجی و نشاختن آسیبهای ابتدایی برخی از نقل ها و کتب بیشتر در خور توجه می شود.
- آقای محمد حسین طهرانی بیش از شصت صفحه جعلیات ذبیح الله منصوری را در «مغز متفکر جهان شیعه» آورده و بدان استناد کرده است! (امام شناسى، ج17، ص128-196) در مورد منصوری، نویسنده اثر نک:
t.me/gholow2/102
- سفارش طهرانی به مطالعه خاطرات مستر همفر برای آشنایی با تاریخ معاصر (نور مجرد، ج3، ص107) در مورد این اثر نک:
t.me/gholow2/931
- بی اطلاعی یک مجتهد از روایات مشهور فقه:
t.me/naalesheytan/4
و...
غلوپژوهی
@gholow2
#لالهزاری
در کنار دعاوی بزرگ خاندان طهرانی بر داشتن علم لایزال، و احاطه بر نفوس عالم و... اشکالات ابتدایی ایشان در مباحث اعتبار سنجی و نشاختن آسیبهای ابتدایی برخی از نقل ها و کتب بیشتر در خور توجه می شود.
- آقای محمد حسین طهرانی بیش از شصت صفحه جعلیات ذبیح الله منصوری را در «مغز متفکر جهان شیعه» آورده و بدان استناد کرده است! (امام شناسى، ج17، ص128-196) در مورد منصوری، نویسنده اثر نک:
t.me/gholow2/102
- سفارش طهرانی به مطالعه خاطرات مستر همفر برای آشنایی با تاریخ معاصر (نور مجرد، ج3، ص107) در مورد این اثر نک:
t.me/gholow2/931
- بی اطلاعی یک مجتهد از روایات مشهور فقه:
t.me/naalesheytan/4
و...
غلوپژوهی
@gholow2
Telegram
غلو پژوهی
⚠️ ذبیح الله منصوری
آنچه اولویت پرداختن به این دروغپردازان را نشان می دهد، بیش از آنکه وجاهت عمومی آنها باشد، گستردگی دروغ هایی است که در جامعه نشر داده اند.
ذبیح الله منصوری آثار و کتب بسیار زیادی را در کارنامه سیاه خود دارد. آن قدر که ما کتب او را دیده…
آنچه اولویت پرداختن به این دروغپردازان را نشان می دهد، بیش از آنکه وجاهت عمومی آنها باشد، گستردگی دروغ هایی است که در جامعه نشر داده اند.
ذبیح الله منصوری آثار و کتب بسیار زیادی را در کارنامه سیاه خود دارد. آن قدر که ما کتب او را دیده…
غلوپژوهی
⚠️ محمد حسین طهرانی و وحدت وجود دیدگاه قشری و تشبیهی صوفیه در بحث توحید موجب آن شده که بگویند: هم چنان که وجود دو خالق محال است، وجود خلق نیز در برابر خالق محال است!! با بررسی آرای فلاسفه و صوفیه، به خوبی روشن است که عموما تفاسیر مختلف وحدت وجود در نزد ایشان…
⚠️خدای رنگارنگ!
#لالهزاری
به سان روش پیر و مراد عارف مسلکان، ابن عربی که به دلیل ناکامی عقل را شناخت ذات خدا، صریحاً مقام «اوهام» را در معرفت الهی بالاتر از عقل می داند. و لذا دیدن خدا را در خواب و به هر صورتی تجویز می کند؛ (t.me/gholow2/1005 و t.me/gholow2/1012) سید محمد حسین طهرانی هم چنین توحیدی را ترویج می دهد. او می نویسد:
«بطور كلّى اهل عرفان براى صفات مختلفه حقّ سبحانه و تقدّس انوارى را معرّف مىشمرند، كه از روشنترين كه مانند نور مهتاب است شروع مىشود تا برسد به نور ذات كه سياه رنگ است.» (الله شناسى، ج1، ص: 50)
«اكثر آن است كه تجلّيات أفعال، متمثّل به انوار متلوّنه نمايد، يعنى حضرت حقّ را به صورت نور سبز و نور كبود و نور سرخ و نور زرد و نور سفيد بيند. و تجلّى صفاتى آن است كه حضرت حقّ به صفات سبعه ذاتيّه كه حيات و علم و قدرت و اراده و سمع و بصر و كلام است متجلّى شود. و گاه باشد كه در تجلّى صفاتى نور سياه نمايد، يعنى حقّ را متمثّل بصورت نور سياه بيند.
و تجلّى ذاتى آن است كه سالك در آن تجلّى، فانى مطلق شود و علم و شعور و ادراك مطلقاً نماند.» (الله شناسى، ج1، ص: 207)
در مکتب وحی، تفکر و صحبت از ذات خداوند نهی شده، اما صوفیه حتی رنگ ذاتِ خدا را نیز مشخص کرده اند.
اما این که میگوید: ذاتِ خداوند رنگش سیاه است! این نمونه ای از کلمات صوفیان در این راستا است:
🔻لاهیجی قطب بزرگ سلسله نوربخشی میگوید: «دیدم تمام عالم را نور سیاه فراگرفته،چنانچه همه اشیا به رنگ آن نورند و من مست و شیدا گشته غرق این نورم و ریسمانی از نور در من بسته اند و به سرعت مرا به جانب بالا میکشند که شرح آن به وصف نیاید، عجایب بسیار دیدم که بعد به آسمان هفتم، سپس به عرش رسیدم. سپس تعیین جسمانی من نماند، سپس بقاء بالله یافته و دیدم آن نور مطلق منم» (مفاتیح الاعجاز، فی شرح گلشن راز، ص77)
از میان صوفیان حوزوی معاصر نیز به عنوان نمونه، سید عباس موسوی مطلق می نویسد:
«در روز ازل یک قطره سیاهی که شاید مقصود از همان نور ذات، که سیاه است و اتفاقاً قدیمی ها نیز در مثالها گفته اند بالاتر از سیاهی رنگی نیست، چون سیاهی همان نور ذات است.» (خواجه قنبر، ص154-155)
🔍اما این نور سیاه، در واقع نه تجلی صفات است و نور ذات؛ که به اعتراف سران تصوف، نور ابلیسِ رانده شده است: «نزد احمد غزالی و عین القضاة همدانی، نور سیاه همان نور ابلیس است!» (مکاتبات غزالی با عین القضاة همدانی، ص61)
همچنین قاضی در تمهیدات گوید:
«دریغا مگر نور سیاه بر تو بالای عرش عرضه نکرده اند؟! آن نور ابلیس است.» (تمهیدات، ص118) نک:
t.me/tazvir3/71
🔻باری چه عجب، که در اندیشه همه خدایی طهرانی «اين گل و سنبل، اين بلبل و اين طوطى، اين كبوتر و اين مرغابى، اين بوته و اين درخت، اين نَجْم و اين گياه و شجر، اين آب و اين آبشار، اين ابر و اين باد و اين باران، اين سبزه و اين چمن، اين مَرْغ و اين دشت بىپايان، اين آدمى و اين زاد و ولد، اين خورشيد و اين آفتاب، اين آسمان و اين ستارگان درخشان و ... آنقدر كه دلت مىخواهد از قبيل اينگونه اينها بر سر هم كن كه تا در صور، نفخ بدمد؛ همه اينها يك خدا بيش نيست، يكى است، وَحْدَهُ لا إلَهَ إلّا هُو» (الله شناسى، ج3، ص311)
و این را آموزه شیخ خود حداد میدانند که گوید: «من نگفتم: اين سگ خداست. من گفتم: غير از خدا چيزى نيست.» (روح مجرد، ص: 546)
@erfanvatasavof
اهل بیت علیهم السلام ما را از گفتگو و تفکر پیرامون ذات خدا، نهی کرده اند؛ مثلاً در اخبار آمده:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: اذْكُرُوا مِنْ عَظَمَةِ اللَّهِ مَا شِئْتُمْ وَ لَا تَذْكُرُوا ذَاتَهُ فَإِنَّكُمْ لَا تَذْكُرُونَ مِنْهُ شَيْئاً إِلَّا وَ هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ. (التوحید، صدوق (ره)، باب النهی عن الکلام و الجدل و المراء فی الله عزوجل.، ص455)
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: هر چه از بزرگی خداوند میخواهید بیان کنید، اما از ذات او یاد نکنید؛ زیرا آنچه شما از خداوند بیان میکنید او بزرگ تر از آن است.»
نمونه ابحاث در مورد وحدت وجود:
t.me/gholow2/1136
#لالهزاری
به سان روش پیر و مراد عارف مسلکان، ابن عربی که به دلیل ناکامی عقل را شناخت ذات خدا، صریحاً مقام «اوهام» را در معرفت الهی بالاتر از عقل می داند. و لذا دیدن خدا را در خواب و به هر صورتی تجویز می کند؛ (t.me/gholow2/1005 و t.me/gholow2/1012) سید محمد حسین طهرانی هم چنین توحیدی را ترویج می دهد. او می نویسد:
«بطور كلّى اهل عرفان براى صفات مختلفه حقّ سبحانه و تقدّس انوارى را معرّف مىشمرند، كه از روشنترين كه مانند نور مهتاب است شروع مىشود تا برسد به نور ذات كه سياه رنگ است.» (الله شناسى، ج1، ص: 50)
«اكثر آن است كه تجلّيات أفعال، متمثّل به انوار متلوّنه نمايد، يعنى حضرت حقّ را به صورت نور سبز و نور كبود و نور سرخ و نور زرد و نور سفيد بيند. و تجلّى صفاتى آن است كه حضرت حقّ به صفات سبعه ذاتيّه كه حيات و علم و قدرت و اراده و سمع و بصر و كلام است متجلّى شود. و گاه باشد كه در تجلّى صفاتى نور سياه نمايد، يعنى حقّ را متمثّل بصورت نور سياه بيند.
و تجلّى ذاتى آن است كه سالك در آن تجلّى، فانى مطلق شود و علم و شعور و ادراك مطلقاً نماند.» (الله شناسى، ج1، ص: 207)
در مکتب وحی، تفکر و صحبت از ذات خداوند نهی شده، اما صوفیه حتی رنگ ذاتِ خدا را نیز مشخص کرده اند.
اما این که میگوید: ذاتِ خداوند رنگش سیاه است! این نمونه ای از کلمات صوفیان در این راستا است:
🔻لاهیجی قطب بزرگ سلسله نوربخشی میگوید: «دیدم تمام عالم را نور سیاه فراگرفته،چنانچه همه اشیا به رنگ آن نورند و من مست و شیدا گشته غرق این نورم و ریسمانی از نور در من بسته اند و به سرعت مرا به جانب بالا میکشند که شرح آن به وصف نیاید، عجایب بسیار دیدم که بعد به آسمان هفتم، سپس به عرش رسیدم. سپس تعیین جسمانی من نماند، سپس بقاء بالله یافته و دیدم آن نور مطلق منم» (مفاتیح الاعجاز، فی شرح گلشن راز، ص77)
از میان صوفیان حوزوی معاصر نیز به عنوان نمونه، سید عباس موسوی مطلق می نویسد:
«در روز ازل یک قطره سیاهی که شاید مقصود از همان نور ذات، که سیاه است و اتفاقاً قدیمی ها نیز در مثالها گفته اند بالاتر از سیاهی رنگی نیست، چون سیاهی همان نور ذات است.» (خواجه قنبر، ص154-155)
🔍اما این نور سیاه، در واقع نه تجلی صفات است و نور ذات؛ که به اعتراف سران تصوف، نور ابلیسِ رانده شده است: «نزد احمد غزالی و عین القضاة همدانی، نور سیاه همان نور ابلیس است!» (مکاتبات غزالی با عین القضاة همدانی، ص61)
همچنین قاضی در تمهیدات گوید:
«دریغا مگر نور سیاه بر تو بالای عرش عرضه نکرده اند؟! آن نور ابلیس است.» (تمهیدات، ص118) نک:
t.me/tazvir3/71
🔻باری چه عجب، که در اندیشه همه خدایی طهرانی «اين گل و سنبل، اين بلبل و اين طوطى، اين كبوتر و اين مرغابى، اين بوته و اين درخت، اين نَجْم و اين گياه و شجر، اين آب و اين آبشار، اين ابر و اين باد و اين باران، اين سبزه و اين چمن، اين مَرْغ و اين دشت بىپايان، اين آدمى و اين زاد و ولد، اين خورشيد و اين آفتاب، اين آسمان و اين ستارگان درخشان و ... آنقدر كه دلت مىخواهد از قبيل اينگونه اينها بر سر هم كن كه تا در صور، نفخ بدمد؛ همه اينها يك خدا بيش نيست، يكى است، وَحْدَهُ لا إلَهَ إلّا هُو» (الله شناسى، ج3، ص311)
و این را آموزه شیخ خود حداد میدانند که گوید: «من نگفتم: اين سگ خداست. من گفتم: غير از خدا چيزى نيست.» (روح مجرد، ص: 546)
@erfanvatasavof
اهل بیت علیهم السلام ما را از گفتگو و تفکر پیرامون ذات خدا، نهی کرده اند؛ مثلاً در اخبار آمده:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: اذْكُرُوا مِنْ عَظَمَةِ اللَّهِ مَا شِئْتُمْ وَ لَا تَذْكُرُوا ذَاتَهُ فَإِنَّكُمْ لَا تَذْكُرُونَ مِنْهُ شَيْئاً إِلَّا وَ هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ. (التوحید، صدوق (ره)، باب النهی عن الکلام و الجدل و المراء فی الله عزوجل.، ص455)
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: هر چه از بزرگی خداوند میخواهید بیان کنید، اما از ذات او یاد نکنید؛ زیرا آنچه شما از خداوند بیان میکنید او بزرگ تر از آن است.»
نمونه ابحاث در مورد وحدت وجود:
t.me/gholow2/1136
Telegram
غلو پژوهی
🔺ابن عربی و تشبیه
بر خلاف ضرورت معارف نقلی و عقلی، ابن عربي و مقلدانش مانند صدرا بارها به تصویر و تشبیه خداوند میل نمودهاند. ابن عربی زبان بسیار تند و صریح بر طعن بر تنزیه و مکتب اهل بیت ع می گشاید:
«… و ليس إلا المشبهة خاصة فكل محب فلو لا التشبيه ما أحبه…
بر خلاف ضرورت معارف نقلی و عقلی، ابن عربي و مقلدانش مانند صدرا بارها به تصویر و تشبیه خداوند میل نمودهاند. ابن عربی زبان بسیار تند و صریح بر طعن بر تنزیه و مکتب اهل بیت ع می گشاید:
«… و ليس إلا المشبهة خاصة فكل محب فلو لا التشبيه ما أحبه…
غلوپژوهی
⚡️ اعتراف ابطحی بعد از توقیف او دادستان كل ویژه روحانیت با حضور در برنامه به سوی ظهور از پشت پرده های یک مدعی دروغین ارتباط با امام زمان (عج) پرده برداشت. آقای سلیمی گفت: «این مدعی دروغین در مورد تألیفاتاش میگوید: تألیفاتم رماننویسی است و حقیقت خارجی ندارد…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎙پخش اعترافات سید حسن ابطحی از مشهورترین داستانپردازان در عرصه مهدویت و مباحث عرفانی و...
سلسله نقدهایی بر دعاوی ابطحی:
t.me/gholow2/88
غلوپژوهی
@gholow2
سلسله نقدهایی بر دعاوی ابطحی:
t.me/gholow2/88
غلوپژوهی
@gholow2
غلوپژوهی
❓ ادعای ملاقات با امام زمان! #ابطحی اگر چه در آثار حسن ابطحی انحرافات بسیاری دیده می شود، اما چه بسا در این میان، آن چه بیش از همه رنگ تقدس به او داده، ادعاهای بی حساب او در ملاقات با امام زمان عج است. این در حالی است که او برای عادی جلوه دادن این ادعاها می…
تصویر اولین نشر نامه منسوب به حضرت حجت عج در مجله خورشید مکه، وابسته به آقای ابطحی، و به مدیریت آقای نعمتی شاگرد قدیم ایشان!
بر روی جلد آیه کلمه «فَسَیَری» به صورت «فیسری» نوشته شده! و بعداً مجله را بدون آیه چاپ کردند و نقل شده که مدعی شده اند: نوشتنِ آیه کار خادم مسجد بوده است! (بالاخره نامه حضرت بود یا خادم؟)
مجله بعداً توقیف شد.
@gholow2
بر روی جلد آیه کلمه «فَسَیَری» به صورت «فیسری» نوشته شده! و بعداً مجله را بدون آیه چاپ کردند و نقل شده که مدعی شده اند: نوشتنِ آیه کار خادم مسجد بوده است! (بالاخره نامه حضرت بود یا خادم؟)
مجله بعداً توقیف شد.
@gholow2
⚠️آقای ابطحی، از مدعیان عرفان و تزکیه در کتابش (سیر الی الله، ج 2، ص84 در جواب سؤال11) می گوید طبیعی است که انسان در زمان غیبت برای استادش محبت و احترامی بیش از ائمه علیهم السلام قائل باشد!
عادی جلوه دادن این مطلب در حالی است که این معنا نه تنها برخلاف ادله نقلی بسیار، (نمونه، توبه: 24 و 120 و احزاب: 6 و...) و به مثابه ترجیح امامت غیر معصوم است؛ بلکه وجداناً هم اگر استادی به امام حقیقی دعوت کند، چنانکه رایج است شاگرد امام را اصل کار و اولی می بیند، و مدعای ابطحی در حالی اتفاق می افتد که استاد شاگرد را به خود، و نه به امام بخواند، و به عبارت ساده او را مرید خود کند.
دقت شود که اشکال به صرف بیشتر حس کردن استاد نیست؛ اشکال در طبیعی دانستن محبت و احترام بیشتر به نسبت امامان است. اینکه فلان عالم معاصر نزد ما محترم تر و محبوب تر از معصومین شود، نه طبیعی، بلکه بسیار خطرناک است. و به تبعیت محض از او می انجامد.
@gholow2
عادی جلوه دادن این مطلب در حالی است که این معنا نه تنها برخلاف ادله نقلی بسیار، (نمونه، توبه: 24 و 120 و احزاب: 6 و...) و به مثابه ترجیح امامت غیر معصوم است؛ بلکه وجداناً هم اگر استادی به امام حقیقی دعوت کند، چنانکه رایج است شاگرد امام را اصل کار و اولی می بیند، و مدعای ابطحی در حالی اتفاق می افتد که استاد شاگرد را به خود، و نه به امام بخواند، و به عبارت ساده او را مرید خود کند.
دقت شود که اشکال به صرف بیشتر حس کردن استاد نیست؛ اشکال در طبیعی دانستن محبت و احترام بیشتر به نسبت امامان است. اینکه فلان عالم معاصر نزد ما محترم تر و محبوب تر از معصومین شود، نه طبیعی، بلکه بسیار خطرناک است. و به تبعیت محض از او می انجامد.
@gholow2
آقای سید حسن ابطحی در کتاب وظایف سالک الی الله، ص145 اطاعت بی چون و چرا از استاد را لازم دانسته و ایراد گرفتن به استاد را صحیح نمی داند.
این در حالی است که خود در مواضعی دیگر از آثارش همین مطلب را به عنوان اشکال بر برخی از عارفان ذکر کرده است، و آن را موجب انحراف مریدان ایشان، و عمل به محرمات به امر مرشد دانسته است.
@gholow2
این در حالی است که خود در مواضعی دیگر از آثارش همین مطلب را به عنوان اشکال بر برخی از عارفان ذکر کرده است، و آن را موجب انحراف مریدان ایشان، و عمل به محرمات به امر مرشد دانسته است.
@gholow2
⚠️ سید حسن #ابطحی و مرید پروری
آقای سید حسن ابطحی کتاب سیر الی الله را به مانند بسیاری دیگر از آثارش با قلمی گیرا نوشته است. مطالب گرچه از نظر داستان نویسی برای عموم جالب و جذاب است. اما در عین حال غالب آنها به عنوان قضایای واقعی از اشخاص ناشناس نقل می شود. او در مورد داستان های شاگردانش می نویسد: «اكثر اين افراد مرحله يقظه و بيدارى از خواب غفلت و انتخاب استاد را خودبخود و يا به عبارت صحيحتر به هدايت پروردگار به دست آوردهاند». و در مورد کتاب می افزاید: «بنابراين اگر كسى به آنچه در اين كتاب نوشته مىشود عمل نمايد، علاوه بر آنكه خود او به كمالات روحى مىرسد اگر شخص بصير و بافراست و متفقّهى باشد يقينا مى تواند از ديگران هم دستگيرى كند و آنها را به كمال برساند» (سیر الی الله، ج1، ص4 و 5)
جالب است در کتاب سیر الی الله به شدت اقطاب صوفیه مذمت شده اند (نمونه: ج1، ص73 و ص77و 78) و بخاطر اصرار آنان بر تبعیت مطلق شاگرد از استاد بانگ مخالفت آقای ابطحی با آنان بلند است. اما سؤال اینجاست که ایشان چگونه اقطاب تصوف را بخاطر اصرار آنان به سرسپردگی مریدان مورد حمله قرار میدهد، اما خودش در این موضوع قدمی جلوتر از آنان است؟ فرق بین این دو دسته چیست؟ عارفی که بنام مخالفت با تصوف فعالیت میکند ولی خودش مانند آنان رفتار میکند چه فرقی با یک قطب صوفیه دارد؟ (نمونه دیگر: همان، ص145) مگر نه این است كه اكثر بلكه همه اقطابی شیعی صوفیه نیز روش و بدعتهای خود را منتسب به خاندان مظلوم پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله میدانند و مدعی رساندن مریدان ساده لوح به خدا، بر اساس مكتب وحی اند؟!
آقای ابطحی با لازم شمردن «استاد و مرشد» برای سالک، شأن مرشد را چنین می داند که «باید همانند پزشك متخصص، اوّل مریضش را كاملا معاینه كند و مرض او را تشخیص دهد و دعا یا ذكر یا عبادت مناسبی را برای او تجویز نماید.» (سیر الی الله، ص5 و نک ص83)
نیک روشن است، اگر این دستور العمل ها برگرفته از کتاب و سنت است، برای آن باید به مجتهد و حدیث شناس مراجعه کرد، و از او دلیل و مدرک خواست؛ نه مرشدانی که عموماً تخصص چندانی در این راستا ندارند، و اگر هم منظور ایشان از اوراد و دستورالعمل ها بافته های خودشان است، باید بگویند دستورش را از کجا دریافتهاند؟ در اخبار برای این اوراد خود ساخته چنین مطالبی دیده می شود:
علي بن إبراهيم عن أحمد بن محمد بن أبي عبد الله عن زياد القندي عن عبد الرحيم القصير قال: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي اخْتَرَعْتُ دُعَاءً قَالَ دَعْنِي مِنِ اخْتِرَاعِكَ إِذَا نَزَلَ بِكَ أَمْرٌ فَافْزَعْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ تُهْدِيهِمَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص قُلْتُ كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ تَغْتَسِلُ وَ تُصَلِّي رَكْعَتَيْن...
شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: من دعایی از خود انشاء کرده ام. امام فرمودند: بدرد ما نمیخورد و ما را با آن کاری نیست.
📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج3، ص476/ 1-وسائل الشیعه، 8، ص130
یا در روایت دیگری ابن سنان گوید امام صادق علیه السلام دعای غریق را بمن آموخت. سپس من یک کلمه به آن اضافه کردم. امام فرمود: همانطور که من خواندم بخوان، اضافه مکن.
📚 كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص352 /50
بنا بر این جا ندارد این مرشدان از نزد خود در ادعیه دست برده و آن را به عنوان ذکر خاص به این و آن توصیه کنند، و تو گویی جایگاهی چون معصوم برای خود قائل شوند. (البته دعاهای شخصی و غیر مأثور را که به عنوان ذکر خاص توصیه نمی شود بحث دیگری است.)
در جای دیگری از کتاب مینویسد:
اعمال مستحبی كه در كتابها نوشته اند و از پیشوایان دین رسیده است، در حقیقت مثل داروهایی است كه در داروخانه گذاشته باشند، اگر شما هر روز وارد داروخانه ای بشوید و مقداری از آن داروها را بردارید و بخورید كار درستی نكرده اید» سپس میگوید: «پس بنابراین همان گونه كه غیر مجتهد حق ندارد در احكام دین به رأی خود عمل كند و باید حتی در كوچك ترین حكم از احكام الهی تقلید نماید همچنین در تزكیه نفس و در معارف حقه الهی كه مشكلتر از مسائل و احكام فقهی است باید استاد داشته باشد» (سیر الی الله، ص157 و نک ص67-69 و 85 و 267)
@tazvir2
@gholow2
آقای سید حسن ابطحی کتاب سیر الی الله را به مانند بسیاری دیگر از آثارش با قلمی گیرا نوشته است. مطالب گرچه از نظر داستان نویسی برای عموم جالب و جذاب است. اما در عین حال غالب آنها به عنوان قضایای واقعی از اشخاص ناشناس نقل می شود. او در مورد داستان های شاگردانش می نویسد: «اكثر اين افراد مرحله يقظه و بيدارى از خواب غفلت و انتخاب استاد را خودبخود و يا به عبارت صحيحتر به هدايت پروردگار به دست آوردهاند». و در مورد کتاب می افزاید: «بنابراين اگر كسى به آنچه در اين كتاب نوشته مىشود عمل نمايد، علاوه بر آنكه خود او به كمالات روحى مىرسد اگر شخص بصير و بافراست و متفقّهى باشد يقينا مى تواند از ديگران هم دستگيرى كند و آنها را به كمال برساند» (سیر الی الله، ج1، ص4 و 5)
جالب است در کتاب سیر الی الله به شدت اقطاب صوفیه مذمت شده اند (نمونه: ج1، ص73 و ص77و 78) و بخاطر اصرار آنان بر تبعیت مطلق شاگرد از استاد بانگ مخالفت آقای ابطحی با آنان بلند است. اما سؤال اینجاست که ایشان چگونه اقطاب تصوف را بخاطر اصرار آنان به سرسپردگی مریدان مورد حمله قرار میدهد، اما خودش در این موضوع قدمی جلوتر از آنان است؟ فرق بین این دو دسته چیست؟ عارفی که بنام مخالفت با تصوف فعالیت میکند ولی خودش مانند آنان رفتار میکند چه فرقی با یک قطب صوفیه دارد؟ (نمونه دیگر: همان، ص145) مگر نه این است كه اكثر بلكه همه اقطابی شیعی صوفیه نیز روش و بدعتهای خود را منتسب به خاندان مظلوم پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله میدانند و مدعی رساندن مریدان ساده لوح به خدا، بر اساس مكتب وحی اند؟!
آقای ابطحی با لازم شمردن «استاد و مرشد» برای سالک، شأن مرشد را چنین می داند که «باید همانند پزشك متخصص، اوّل مریضش را كاملا معاینه كند و مرض او را تشخیص دهد و دعا یا ذكر یا عبادت مناسبی را برای او تجویز نماید.» (سیر الی الله، ص5 و نک ص83)
نیک روشن است، اگر این دستور العمل ها برگرفته از کتاب و سنت است، برای آن باید به مجتهد و حدیث شناس مراجعه کرد، و از او دلیل و مدرک خواست؛ نه مرشدانی که عموماً تخصص چندانی در این راستا ندارند، و اگر هم منظور ایشان از اوراد و دستورالعمل ها بافته های خودشان است، باید بگویند دستورش را از کجا دریافتهاند؟ در اخبار برای این اوراد خود ساخته چنین مطالبی دیده می شود:
علي بن إبراهيم عن أحمد بن محمد بن أبي عبد الله عن زياد القندي عن عبد الرحيم القصير قال: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي اخْتَرَعْتُ دُعَاءً قَالَ دَعْنِي مِنِ اخْتِرَاعِكَ إِذَا نَزَلَ بِكَ أَمْرٌ فَافْزَعْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ تُهْدِيهِمَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص قُلْتُ كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ تَغْتَسِلُ وَ تُصَلِّي رَكْعَتَيْن...
شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: من دعایی از خود انشاء کرده ام. امام فرمودند: بدرد ما نمیخورد و ما را با آن کاری نیست.
📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج3، ص476/ 1-وسائل الشیعه، 8، ص130
یا در روایت دیگری ابن سنان گوید امام صادق علیه السلام دعای غریق را بمن آموخت. سپس من یک کلمه به آن اضافه کردم. امام فرمود: همانطور که من خواندم بخوان، اضافه مکن.
📚 كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص352 /50
بنا بر این جا ندارد این مرشدان از نزد خود در ادعیه دست برده و آن را به عنوان ذکر خاص به این و آن توصیه کنند، و تو گویی جایگاهی چون معصوم برای خود قائل شوند. (البته دعاهای شخصی و غیر مأثور را که به عنوان ذکر خاص توصیه نمی شود بحث دیگری است.)
در جای دیگری از کتاب مینویسد:
اعمال مستحبی كه در كتابها نوشته اند و از پیشوایان دین رسیده است، در حقیقت مثل داروهایی است كه در داروخانه گذاشته باشند، اگر شما هر روز وارد داروخانه ای بشوید و مقداری از آن داروها را بردارید و بخورید كار درستی نكرده اید» سپس میگوید: «پس بنابراین همان گونه كه غیر مجتهد حق ندارد در احكام دین به رأی خود عمل كند و باید حتی در كوچك ترین حكم از احكام الهی تقلید نماید همچنین در تزكیه نفس و در معارف حقه الهی كه مشكلتر از مسائل و احكام فقهی است باید استاد داشته باشد» (سیر الی الله، ص157 و نک ص67-69 و 85 و 267)
@tazvir2
@gholow2
… بنا بر گزارش برخی از کانال های پیروان آقای ابطحی ایشان حتی مدعی است «زیارت عاشورا باید با اجازه ی استاد باشد»!!
عجیب است که آقای ابطحی حتی از ادعیه مأثوری که برای عوام و خواص مردم بهصورت یکسان وارد شده و خواص و زمان آن مشخص است، دریغ می کند و میگوید باید تحت نظر ما خوانده شود! چرا ایشان بهجای اینکه ادعیه را به داروی مضر تشبیه کند، به میوه ها و غذاهای مفید تشبیه نمیکند؟ با این حال روشن است که این افراد در ارائه برنامه سلوک، در مقام تبیین وضعیت اعتبار و دلالت ادعیه و مأثورات برای مریدان نیستند. بلکه چنانکه خود تصریح دارند، غرض ایشان تعبد مرید به گفته مرشد است. بنا بر این قیاس مطلب به اجتهاد چه وجهی دارد؟ این نکته وقتی بیشتر اهمیت مییابد که در مرام برخی از این مرشدان نه تنها قالب جدید برای اذکار وضع می شود، بلکه از اذکار مأثوری چون لا اله الا الله نیز نهی می شود. (مجاهدی، در محضر لاهوتیان، نشر مستجار، چاپ اول: 1386، ج1، ص177) و یا حتی به ناروا به ذکر لا اله الا انا دستور می دهند که خاص پروردگار است. و دعوی آن کاری فرعونی است. (طهرانی، جبر و اختيار، قضا و قدر، ص627، همو، متن جلسات ولايت تكوينى، ص20؛ حجت هاشمی خراسانی، کتاب دوازده امام حکیم، ص 57) با این حساب چشم پوشی از معارف مأثور و گردن نهادن به دعاوی این مرشدان چه وجهی دارد؟ روشن است که ادعای مجرب بودن این اوراد هم وجه محکمی برای التزام به آن نیست. چه آنکه حتی اگر این راست هم باشد، باز چه بسا این قالب های خود ساخته اوراد به ظاهر حالاتی معنوی و عرفانی را برای فرد بیافریند، ولی در واقع او را از طریق هدایت دور کند.
اهمیت تذکر این نکته از این جهت است، که در بسیاری از این سلوک ها ابتدا مخاطب را با کلماتی همه پسند مانند راهنمایی و تعلیم؛ بلکه حتی با مذمت فلان جریان صوفیانه مرید پرور به خود نزدیک می کنند. اما چه بسیار که درنهایت کار را به مریدسازی و معرفت سوزی می کشانند!
گزارش آسیب های جدی روحی پیروان آقای ابطحی خود مجال دیگری می طلبد…
@gholow2
عجیب است که آقای ابطحی حتی از ادعیه مأثوری که برای عوام و خواص مردم بهصورت یکسان وارد شده و خواص و زمان آن مشخص است، دریغ می کند و میگوید باید تحت نظر ما خوانده شود! چرا ایشان بهجای اینکه ادعیه را به داروی مضر تشبیه کند، به میوه ها و غذاهای مفید تشبیه نمیکند؟ با این حال روشن است که این افراد در ارائه برنامه سلوک، در مقام تبیین وضعیت اعتبار و دلالت ادعیه و مأثورات برای مریدان نیستند. بلکه چنانکه خود تصریح دارند، غرض ایشان تعبد مرید به گفته مرشد است. بنا بر این قیاس مطلب به اجتهاد چه وجهی دارد؟ این نکته وقتی بیشتر اهمیت مییابد که در مرام برخی از این مرشدان نه تنها قالب جدید برای اذکار وضع می شود، بلکه از اذکار مأثوری چون لا اله الا الله نیز نهی می شود. (مجاهدی، در محضر لاهوتیان، نشر مستجار، چاپ اول: 1386، ج1، ص177) و یا حتی به ناروا به ذکر لا اله الا انا دستور می دهند که خاص پروردگار است. و دعوی آن کاری فرعونی است. (طهرانی، جبر و اختيار، قضا و قدر، ص627، همو، متن جلسات ولايت تكوينى، ص20؛ حجت هاشمی خراسانی، کتاب دوازده امام حکیم، ص 57) با این حساب چشم پوشی از معارف مأثور و گردن نهادن به دعاوی این مرشدان چه وجهی دارد؟ روشن است که ادعای مجرب بودن این اوراد هم وجه محکمی برای التزام به آن نیست. چه آنکه حتی اگر این راست هم باشد، باز چه بسا این قالب های خود ساخته اوراد به ظاهر حالاتی معنوی و عرفانی را برای فرد بیافریند، ولی در واقع او را از طریق هدایت دور کند.
اهمیت تذکر این نکته از این جهت است، که در بسیاری از این سلوک ها ابتدا مخاطب را با کلماتی همه پسند مانند راهنمایی و تعلیم؛ بلکه حتی با مذمت فلان جریان صوفیانه مرید پرور به خود نزدیک می کنند. اما چه بسیار که درنهایت کار را به مریدسازی و معرفت سوزی می کشانند!
گزارش آسیب های جدی روحی پیروان آقای ابطحی خود مجال دیگری می طلبد…
@gholow2
📜 نقد کتاب - آیا سلوک معنوی و تهذیب اخلاقی نیازمند مرشد و پیر و استاد است؟
✍️ جناب آقای حسن میلانی
مجله سمات، شماره اول - بهار 1389
#ابطحی
در عرفان مصطلح و تصوف چنین مقرر است که فرد برای سلوک معنوی و وصول به کمالات اخلاقی، نیازمند مرشد و پیر طریقت و استاد است و فرد طالب کمال باید سر و دل سپرده وی شده و تحت تعلیم و ارشاد و دستور العملهای صادره از او، سیر معنوی خویش را آغاز و به انجام برساند. این القاء و تلقی، علاوه بر عرفا و صوفیان گاه در آثار برخی از کسانی که شاید به نوعی مدعی جدایی راه خویش از عرفان و تصوف هستند نیز مشاهده میشود. کتاب «سیر الی الله» اثر آقای سید حسن ابطحی با چنین نگاه صوفیانه ای به سیر و سلوک معنوی نگاشته شده است.
مقاله حاضر به نقد کتاب مزبور پرداخته و با استناد به معارف نورانی اهل بیت علیهم السلام نادرستی اندیشه «سرسپردگی به استاد و پیر و مرشد در امر سیر معنوی » را نشان داده است.
sematmag.com/index.php/semat-archive/36-no1/138-2010-07-15-00-17-18
در این مقاله نکات خوبی در نقد مستندات اطاعت استاد، اعتراف به گناه نزد او، آسیب های سلوک عرفانی جریان ابطحی و عرفان های مشابه و... ذکر شده است. (هرچند طبیعی است که مجال تأمل در مورد برخی از مدارک مقاله وجود دارد.)
@gholow2
✍️ جناب آقای حسن میلانی
مجله سمات، شماره اول - بهار 1389
#ابطحی
در عرفان مصطلح و تصوف چنین مقرر است که فرد برای سلوک معنوی و وصول به کمالات اخلاقی، نیازمند مرشد و پیر طریقت و استاد است و فرد طالب کمال باید سر و دل سپرده وی شده و تحت تعلیم و ارشاد و دستور العملهای صادره از او، سیر معنوی خویش را آغاز و به انجام برساند. این القاء و تلقی، علاوه بر عرفا و صوفیان گاه در آثار برخی از کسانی که شاید به نوعی مدعی جدایی راه خویش از عرفان و تصوف هستند نیز مشاهده میشود. کتاب «سیر الی الله» اثر آقای سید حسن ابطحی با چنین نگاه صوفیانه ای به سیر و سلوک معنوی نگاشته شده است.
مقاله حاضر به نقد کتاب مزبور پرداخته و با استناد به معارف نورانی اهل بیت علیهم السلام نادرستی اندیشه «سرسپردگی به استاد و پیر و مرشد در امر سیر معنوی » را نشان داده است.
sematmag.com/index.php/semat-archive/36-no1/138-2010-07-15-00-17-18
در این مقاله نکات خوبی در نقد مستندات اطاعت استاد، اعتراف به گناه نزد او، آسیب های سلوک عرفانی جریان ابطحی و عرفان های مشابه و... ذکر شده است. (هرچند طبیعی است که مجال تأمل در مورد برخی از مدارک مقاله وجود دارد.)
@gholow2
📔 سید حسن ابطحی، وظایف سالک الی الله، ص 103
از نمونه مواردی که ابطحی می گوید «سالک الی الله باید به کوتاهی هایش در امر دین نزد استادش اعتراف کند»!
ایشان در مواضع متعدد دیگری هم به تفصیل به این مسأله توصیه کرده (ابطحی، سیر الی الله، ج1، ص141-148؛ نشر حاذق: 1371ش، ص163-169) و تصریح می کند که «شاگرد باید از استاد خود خجالت نكشد، و گناهانش را برای او مشروح و كامل بیان كند» (همان، ص146/ 167) و افسوس می خورد «تمام آنچه» از اعتراف به گناه مسیحیان نزد کشیش، که یکی از شاگردانش «آرزو داشته در اسلام باشد، به نحو بهترش وجود دارد، ولی متأسفانه به آن عمل نمیشود»! (ص147/ 168)
ایشان -که اکثر مریدانش زنان و دختران بودند- به اعتراف به گناه در خلوت با استاد را سفارش میکند (ص145/ 167) چگونه مدعی است «بدون تردید مسئله اعتراف به گناه برای استاد، مشكلی به وجود نمی آورد و به هیچ عنوان اشكالی ندارد»؟! (ص148/ 169)
نقد تفصیلی مطلب:
t.me/gholow2/1586
غلوپژوهی
@gholow2
از نمونه مواردی که ابطحی می گوید «سالک الی الله باید به کوتاهی هایش در امر دین نزد استادش اعتراف کند»!
ایشان در مواضع متعدد دیگری هم به تفصیل به این مسأله توصیه کرده (ابطحی، سیر الی الله، ج1، ص141-148؛ نشر حاذق: 1371ش، ص163-169) و تصریح می کند که «شاگرد باید از استاد خود خجالت نكشد، و گناهانش را برای او مشروح و كامل بیان كند» (همان، ص146/ 167) و افسوس می خورد «تمام آنچه» از اعتراف به گناه مسیحیان نزد کشیش، که یکی از شاگردانش «آرزو داشته در اسلام باشد، به نحو بهترش وجود دارد، ولی متأسفانه به آن عمل نمیشود»! (ص147/ 168)
ایشان -که اکثر مریدانش زنان و دختران بودند- به اعتراف به گناه در خلوت با استاد را سفارش میکند (ص145/ 167) چگونه مدعی است «بدون تردید مسئله اعتراف به گناه برای استاد، مشكلی به وجود نمی آورد و به هیچ عنوان اشكالی ندارد»؟! (ص148/ 169)
نقد تفصیلی مطلب:
t.me/gholow2/1586
غلوپژوهی
@gholow2
⛔️ روش التقاطی در سیر و سلوک سید حسن #ابطحی
ترویج یوگا و هیپنوتیزم
جالب است که شخصی مانند آقای ابطحی که مدعی عرفان مهدوی است و به قول خودش بارها به محضر امام عصر عجل الله فرجه مشرف شده، برای «سیر الی الله» تبلیغ شیوه عرفان های شرقی و مرتاضان بدکیش را میکند، چنانکه از سنت نبوی میگوید. درچاپ دوم کتاب، 1371ش ایشان از «یکی از موفق ترین شاگردان مکتب سیر و سلوک و روندگان راه خدا و علمای اهل معنا» در ضمن نامهای به نویسنده نقل میکند که برای تمرکز در نماز تمرین هایی از مدیتیشن داشته. و مکرراً از استادش با تعابیری مانند «استاد مهربانم» و «استاد عزیزم فرمود» چنین دستوراتی می آورد:
«این تمرین را چهل روز به ترتیب زیر بدون وقفه باید انجام دهی. روز اول نقطه سیاهی را به روی دیوار سفیدی بگذار و در مقابل آن چهار زانو بنشین و پشتت را راست نگهدار و چشمهایت را بدون آنكه پلك بزنی دو دقیقه به آن خیره كن و تنها به نقطه سیاهی كه روی سفیدی قرار گرفته فكر كن و به چیز دیگر فكر نكن. سپس به پشت بخواب و چشمهایت را ببند و بوسیله دست گذاشتن روی قلبت حواست به ضربان قلبت باشد. تا ده شب هر شب ده دقیقه این عمل را انجام بده. سپس همه روزه تا یك ماه به مدت پانزده دقیقه به پشت بخواب و دستهایت را به دو طرف دراز كن، و پاهایت را بسته و چشمهایت را ببند و متوجه نقطه ای از بدن مثل سر انگشت پا بشو. همچنین روی تختخواب یا جای راحتی بشین و آینه ای مقابلت قرار بده و به لبها و چشمها و شخصیتت فکر کن، تا ده شب هر شب ده دقیقه این عمل را انجام بده. همچنین تا ده شب، در ساعتی معین یک شمع در سی سانتیمتری خود روشن کن و پنج دقیقه به آن خیره شو.» سپس استادم فرمود: «سِر اکبر یا راز بزرگ این است که هرگاه خواستی مطلبی بگویی که اثر داشته باشد، در حالت خواب و خلسه و در بیداری تلقین کن. اما هیچکدام حالت خلسه نمیشود و...»
سپس مؤلف کتاب در ادامه، به مانند مواضعی از دیگر آثارش، به تمجید از یوگا و هیپنوتیزم می پردازد و جزئیات آن را می آورد و سپس به قدرت هیپنوتیزم یک مرتاض اشاره میکند و علت موفقیتش را دقت در یوگا میداند.
📙 سیر الی الله، ص260-270، حاذق: 1371ش. t.me/gholow/125
خوب بود نویسنده به جای اشاره به نامه «یکی از علما و بزرگان و رهروان دین»، نام آن عالم را می برد! گویی ایشان برخی مطالب خودش را از زبان دیگران میگفته است. و شاید وضع بسیاری از نقلهای مجهول و مرسل کتبش چنین باشد. وانگهی چه عجب از این که ایشان خود ناگزیر در چاپ های بعدی کتاب این مطالب پرآسیب را حذف کرده است.
عجیب نیست، برای کسی که در آثارش تبعیت محض از استاد و اعتراف به گناه نزد او و بدعت های مسیحیان را ترویج میدهد، برای سیر و سلوک، نظری به عرفان های شرقی و یوگا و هیپنوتیزم و... هم داشته باشد. (پیشتر نیز شواهدی از فضای داستان پردازانه آثار ایشان در مورد روح و جن و نیروهای مرموز و تناسخ و ملاقات با امام عصر و... ارائه شد: t.me/gholow2/90)
«جوكيان يا «يوگا» به معنى رام نمودن حيوان سركش آمده است و مجازاً در مفهوم مطيع و منقاد كردن نفس سركش حيوانى با يك سلسله تعليمات انسانى و تربيت روحانى بكار برده شده است و اين روش به پيروى يكى از مكتب هاى آئين هندو مى باشد كه هدفش ارتقاء و وصول به كمال و انصراف از جهان مادى از رهگذر تمرينات و رياضات شاقه جسمانى است و اين تمرينات مشكل و رياضات جانفرسا عبارتند از: بى حركتى، تحمل زجر و شكنجه هاى ويژه، انضباط تنفسى، قبض حواس، تمركز مدام قواى دماغى، امحاء تمام افكار و انديشه ها و بالأخره كارهايى كه شخصيت انسانى فرد را نابود سازد. فرقه جوكيان بر اين باورند كه با انجام اين كارها علاوه بر اينكه از تجديد حيات رهايى مى يابند، با روح كلى نيز متحد شده و به مرحله كمال مى رسند و آنچه بخواهند همان مى شود.» (نک: t.me/tazvire/690)
به راستی در نگاه آقای ابطحی مگر کتاب و سنت و آموزه های آن در مورد نماز صحیح چه نقصی دارد که برای نماز -که ستون دین است- باید به آداب و مسلک کافران روی آوریم و بعد هم آن را سیر الی الله بنامیم؟! با همین سلوک به محضر امام عصر مشرف می شوید؟! چرا اصرار دارید در حالت خلسه مطالب را به سالک بگویید؟ چرا به نام اخلاق و عرفان شیعیان را مسحور خود کرده، و دین و دنیایشان را به تباهی میکشید؟!
@tazvir2
@gholow2
ترویج یوگا و هیپنوتیزم
جالب است که شخصی مانند آقای ابطحی که مدعی عرفان مهدوی است و به قول خودش بارها به محضر امام عصر عجل الله فرجه مشرف شده، برای «سیر الی الله» تبلیغ شیوه عرفان های شرقی و مرتاضان بدکیش را میکند، چنانکه از سنت نبوی میگوید. درچاپ دوم کتاب، 1371ش ایشان از «یکی از موفق ترین شاگردان مکتب سیر و سلوک و روندگان راه خدا و علمای اهل معنا» در ضمن نامهای به نویسنده نقل میکند که برای تمرکز در نماز تمرین هایی از مدیتیشن داشته. و مکرراً از استادش با تعابیری مانند «استاد مهربانم» و «استاد عزیزم فرمود» چنین دستوراتی می آورد:
«این تمرین را چهل روز به ترتیب زیر بدون وقفه باید انجام دهی. روز اول نقطه سیاهی را به روی دیوار سفیدی بگذار و در مقابل آن چهار زانو بنشین و پشتت را راست نگهدار و چشمهایت را بدون آنكه پلك بزنی دو دقیقه به آن خیره كن و تنها به نقطه سیاهی كه روی سفیدی قرار گرفته فكر كن و به چیز دیگر فكر نكن. سپس به پشت بخواب و چشمهایت را ببند و بوسیله دست گذاشتن روی قلبت حواست به ضربان قلبت باشد. تا ده شب هر شب ده دقیقه این عمل را انجام بده. سپس همه روزه تا یك ماه به مدت پانزده دقیقه به پشت بخواب و دستهایت را به دو طرف دراز كن، و پاهایت را بسته و چشمهایت را ببند و متوجه نقطه ای از بدن مثل سر انگشت پا بشو. همچنین روی تختخواب یا جای راحتی بشین و آینه ای مقابلت قرار بده و به لبها و چشمها و شخصیتت فکر کن، تا ده شب هر شب ده دقیقه این عمل را انجام بده. همچنین تا ده شب، در ساعتی معین یک شمع در سی سانتیمتری خود روشن کن و پنج دقیقه به آن خیره شو.» سپس استادم فرمود: «سِر اکبر یا راز بزرگ این است که هرگاه خواستی مطلبی بگویی که اثر داشته باشد، در حالت خواب و خلسه و در بیداری تلقین کن. اما هیچکدام حالت خلسه نمیشود و...»
سپس مؤلف کتاب در ادامه، به مانند مواضعی از دیگر آثارش، به تمجید از یوگا و هیپنوتیزم می پردازد و جزئیات آن را می آورد و سپس به قدرت هیپنوتیزم یک مرتاض اشاره میکند و علت موفقیتش را دقت در یوگا میداند.
📙 سیر الی الله، ص260-270، حاذق: 1371ش. t.me/gholow/125
خوب بود نویسنده به جای اشاره به نامه «یکی از علما و بزرگان و رهروان دین»، نام آن عالم را می برد! گویی ایشان برخی مطالب خودش را از زبان دیگران میگفته است. و شاید وضع بسیاری از نقلهای مجهول و مرسل کتبش چنین باشد. وانگهی چه عجب از این که ایشان خود ناگزیر در چاپ های بعدی کتاب این مطالب پرآسیب را حذف کرده است.
عجیب نیست، برای کسی که در آثارش تبعیت محض از استاد و اعتراف به گناه نزد او و بدعت های مسیحیان را ترویج میدهد، برای سیر و سلوک، نظری به عرفان های شرقی و یوگا و هیپنوتیزم و... هم داشته باشد. (پیشتر نیز شواهدی از فضای داستان پردازانه آثار ایشان در مورد روح و جن و نیروهای مرموز و تناسخ و ملاقات با امام عصر و... ارائه شد: t.me/gholow2/90)
«جوكيان يا «يوگا» به معنى رام نمودن حيوان سركش آمده است و مجازاً در مفهوم مطيع و منقاد كردن نفس سركش حيوانى با يك سلسله تعليمات انسانى و تربيت روحانى بكار برده شده است و اين روش به پيروى يكى از مكتب هاى آئين هندو مى باشد كه هدفش ارتقاء و وصول به كمال و انصراف از جهان مادى از رهگذر تمرينات و رياضات شاقه جسمانى است و اين تمرينات مشكل و رياضات جانفرسا عبارتند از: بى حركتى، تحمل زجر و شكنجه هاى ويژه، انضباط تنفسى، قبض حواس، تمركز مدام قواى دماغى، امحاء تمام افكار و انديشه ها و بالأخره كارهايى كه شخصيت انسانى فرد را نابود سازد. فرقه جوكيان بر اين باورند كه با انجام اين كارها علاوه بر اينكه از تجديد حيات رهايى مى يابند، با روح كلى نيز متحد شده و به مرحله كمال مى رسند و آنچه بخواهند همان مى شود.» (نک: t.me/tazvire/690)
به راستی در نگاه آقای ابطحی مگر کتاب و سنت و آموزه های آن در مورد نماز صحیح چه نقصی دارد که برای نماز -که ستون دین است- باید به آداب و مسلک کافران روی آوریم و بعد هم آن را سیر الی الله بنامیم؟! با همین سلوک به محضر امام عصر مشرف می شوید؟! چرا اصرار دارید در حالت خلسه مطالب را به سالک بگویید؟ چرا به نام اخلاق و عرفان شیعیان را مسحور خود کرده، و دین و دنیایشان را به تباهی میکشید؟!
@tazvir2
@gholow2
Telegram
غلات و صوفیه
Forwarded from غلوپژوهی
⚡️ اعتراف ابطحی به دروغ پردازی
✅ جناب آقای سیدان می گوید:
«(ابطحی) در کتاب در محضر استاد نوشته بود: سه جا دروغ جایز است که یکی هم در موقع اصلاح افراد که آنها را توجه به خدا بدهد. مثلا بگوید خواب دیدم تو نمازهایت را درست نمیخوانی. حضرت را به خواب دیدم که فرمود فلان کن و بهمان نکن. به خاطر اصلاح، دروغ گفتن جایز است و برای این کار از حدیث شریف که فرموده «برای اصلاح ذات البین دروغ گفتن جایز است» استفاده کرده بود. از این کلمه اصلاح چنین استفادهای کرده بود. این خود منشأ مشکلات زیادی می توانست باشد. یک بار یک دکتری که الان هم در مشهد است، می گفت: من شبها به جلسات ایشان میروم. وقتی دید من استقبال از این خبر او نکردم، بعد از چندی آمد گفت: علت عدم استقبال شما را فهمیدم. من با خانم و خواهر خانم به جلسه ایشان رفتیم. وقتی داشت صحبت میکرد. یک وقت نوری زد. عده ای از زنها با دیدن آن غش کردند. من خودم دیدم که یک کسی کنارش فندک زد. یک بار آقای مروارید به من گفتند که یکی از شاگردان وی را به مدرسه راه ندادیم. اعتراض کرد. گفتیم بیا تا صحبت کنیم. از من خواست من هم باشم. گفتم: اجازه دهید آقای فلسفی هم بیاید. نصیحت هم بکند. بنده و آقای مروارید و آقای فلسفی بودیم. گویا آقای شبیری از منبریهای قدیمی مشهد هم بود. من پرسیدم این ادعاها چیست؟ ادعای مرجعیت کردی و رساله نوشتی؟ گفت: نه، اینها فتاوی آیت الله گلپایگانی است، برای افرادی نوشتهام که سراغ معنویات میآیند، اما کمتر سراغ شرع میآیند. آقای مروارید گفت: پس چرا اسم خودت را روی آن نوشتهای؟ بعد من گفتم: اگر تو نصف صفحه مکاسب را درست خواندی و معنا کردی من همه حرفهایم را پس می گیریم. خیلی ناراحت شد. پرسیدم: شما چند بار خدمت امام زمان رسیدهاید؟ گفت: نه بار!! ... شاید اوائل، تفکرش این بود که به اسم امام زمان (ع) میتوان مردم را اصلاح کرد. اما بعدها کم کم به جای های باریک کشید. یاد دارم که آقای حلبی و دوستان وی که پرهیز کامل از داستان های تشرف داشتند ایشان و حرفهایش را طرد و رد میکردند.»
➡️ yon.ir/8lwq
@gholow2
✅ جناب آقای سیدان می گوید:
«(ابطحی) در کتاب در محضر استاد نوشته بود: سه جا دروغ جایز است که یکی هم در موقع اصلاح افراد که آنها را توجه به خدا بدهد. مثلا بگوید خواب دیدم تو نمازهایت را درست نمیخوانی. حضرت را به خواب دیدم که فرمود فلان کن و بهمان نکن. به خاطر اصلاح، دروغ گفتن جایز است و برای این کار از حدیث شریف که فرموده «برای اصلاح ذات البین دروغ گفتن جایز است» استفاده کرده بود. از این کلمه اصلاح چنین استفادهای کرده بود. این خود منشأ مشکلات زیادی می توانست باشد. یک بار یک دکتری که الان هم در مشهد است، می گفت: من شبها به جلسات ایشان میروم. وقتی دید من استقبال از این خبر او نکردم، بعد از چندی آمد گفت: علت عدم استقبال شما را فهمیدم. من با خانم و خواهر خانم به جلسه ایشان رفتیم. وقتی داشت صحبت میکرد. یک وقت نوری زد. عده ای از زنها با دیدن آن غش کردند. من خودم دیدم که یک کسی کنارش فندک زد. یک بار آقای مروارید به من گفتند که یکی از شاگردان وی را به مدرسه راه ندادیم. اعتراض کرد. گفتیم بیا تا صحبت کنیم. از من خواست من هم باشم. گفتم: اجازه دهید آقای فلسفی هم بیاید. نصیحت هم بکند. بنده و آقای مروارید و آقای فلسفی بودیم. گویا آقای شبیری از منبریهای قدیمی مشهد هم بود. من پرسیدم این ادعاها چیست؟ ادعای مرجعیت کردی و رساله نوشتی؟ گفت: نه، اینها فتاوی آیت الله گلپایگانی است، برای افرادی نوشتهام که سراغ معنویات میآیند، اما کمتر سراغ شرع میآیند. آقای مروارید گفت: پس چرا اسم خودت را روی آن نوشتهای؟ بعد من گفتم: اگر تو نصف صفحه مکاسب را درست خواندی و معنا کردی من همه حرفهایم را پس می گیریم. خیلی ناراحت شد. پرسیدم: شما چند بار خدمت امام زمان رسیدهاید؟ گفت: نه بار!! ... شاید اوائل، تفکرش این بود که به اسم امام زمان (ع) میتوان مردم را اصلاح کرد. اما بعدها کم کم به جای های باریک کشید. یاد دارم که آقای حلبی و دوستان وی که پرهیز کامل از داستان های تشرف داشتند ایشان و حرفهایش را طرد و رد میکردند.»
➡️ yon.ir/8lwq
@gholow2
بولتن نیوز | bultannews.com
گفتگو با آیت الله سیدان در باره سید حسن ابطحی
سیدحسن ابطحی از مدعیان ارتباط با حضرت ولیعصر صبح امروز درگذشت. گزارش رسول جعفریان از گفت و گویش با ایت الله سیدان در خصوص ابطحی خالی از لطف نیست. محمدعلی ابطحی رییس دفتر خاتمی رئیسجمهور اسبق فرزند وی است.
رسول جعفریان، مهدیان دروغین
بخشی در مورد کتاب ملاقات با امام زمان ابطحی، و تاثیر داستان های او
در همین بخش ادعای ظهور صغرای ابطحی، و نمونه های مشابه آن پس از انقلاب بررسی شده است.
(البته تعبیر ظهور صغری و مقام عظمی صحیح نیست؛ و باید بگویند ظهور اصغر و...)
نمونه های تاریخی کتاب نیز به خوبی نشان از آن دارد که شیوه های امثال ابطحی پیشتر هم در سایه ناآگاهی توده ها بارها جماعاتی را جذب مدعیان کرده بود.
@gholow2
بخشی در مورد کتاب ملاقات با امام زمان ابطحی، و تاثیر داستان های او
در همین بخش ادعای ظهور صغرای ابطحی، و نمونه های مشابه آن پس از انقلاب بررسی شده است.
(البته تعبیر ظهور صغری و مقام عظمی صحیح نیست؛ و باید بگویند ظهور اصغر و...)
نمونه های تاریخی کتاب نیز به خوبی نشان از آن دارد که شیوه های امثال ابطحی پیشتر هم در سایه ناآگاهی توده ها بارها جماعاتی را جذب مدعیان کرده بود.
@gholow2
روایاتی وجود دارد که در آن ادّعا شده قواعد ارث در زمان حکومت امام مهدی (عج) دگرگون شده و به جای خویشاوندی بر پایهی برادری در عالم اظلّة (=سایهها) نهاده خواهد شد.
در نوشتار زیر نشان داده شده این اخبار -گرچه در کتابی از صدوق نیز آمده- سند معتبری ندارد؛ همسو با تعالیم غالیان است و با کتاب و سنّت و روایات تواتر دربارهی شیوهی حکومت امام مهدی (ع) سازگار نیست.
alasar.blog.ir/1398/03/28/mirath
💠@gholow2
در نوشتار زیر نشان داده شده این اخبار -گرچه در کتابی از صدوق نیز آمده- سند معتبری ندارد؛ همسو با تعالیم غالیان است و با کتاب و سنّت و روایات تواتر دربارهی شیوهی حکومت امام مهدی (ع) سازگار نیست.
alasar.blog.ir/1398/03/28/mirath
💠@gholow2
alasar.blog.ir
انگاره وراثت بر پایه برادری ایمانی، پس از ظهور امام مهدی ع :: آثار
علی عادل زاده
روایاتی وجود دارد که در آن ادّعا شده قواعد ارث در زمان حکومت امام مهدی (ع) دگرگون شده و به جای خویشاوندی بر پایهی برادری در عالم اظلّة (=سایهها) نهاده خواهد شد. در ...
روایاتی وجود دارد که در آن ادّعا شده قواعد ارث در زمان حکومت امام مهدی (ع) دگرگون شده و به جای خویشاوندی بر پایهی برادری در عالم اظلّة (=سایهها) نهاده خواهد شد. در ...
غلوپژوهی
🌱گفت و گویی در مورد نقد بر شخصیت ها در کانال غلوپژوهی نظرات اهل علم در مورد مطالب کانال غلوپژوهی یکسان نبوده است. و البته فراوان برخی به این حقیر اظهار لطف نموده اند، اما جا دارد یکی دیگر از انتقادات بر کانال را در این مجال مطرح نمایم. در گفت و گویی که در…
🔸دلمان برای اسلام بسوزد، یا برای شعارها؟!
برخی از عزیزان، با اذعان به انحرافی بودن آرای مورد نقد برخی از شخصیت ها، چنین نقدی به بعضی از نقدهای ما دارند که فلان شخصیت که نقدش می کنید، نزد جماعاتی نماد شیعه هست. و اگر او در هم شکند، تشیع و ایمان آن افراد سست می شود.
در پاسخ باید گفت اینکه بعضی چیزها و یا افراد به اشتباه نزد دسته ای یا حتی اکثریتی از شیعه یا غیر ایشان، به عنوان نماد و شعار مذهب به حساب بیاید، دلیل آن نمی شود، که از آسیب های آن نماد چشم بپوشیم. چرا که این چشم پوشی از نقد موجب تجویز بدعت ها و تحریف مذهب می شود. چه آنکه اگر بدی ها و بدعت های فلان شاه به ظاهر خدوم به تشیع، با دعوی عدم جواز تضعیف نماد مذهب گفته نشود، رفته رفته هم بدعت های او مورد قبول اهل مذهب واقع می شود، و هم خود آن شخص یا شیء نماد در معرض انحطاط بیشتر قرار می گیرد. چرا که جز مدح او گفته نمی شود.
دیگر آنکه اگر هرکس یا چیز یا مجموعه ای را به نماد بودن پذیرفتید، و در ذهن عوام چنین جا انداختید که اهل مذهب بر آن اتفاق دارند، بالاخره کسی از دوست یا دشمن او را می شکند! و این چنین ایمان عموم، بیشتر مخدوش می شود. ولی اگر فضای نقد از سوی خود اهل مذهب باز باشد، با زوال یکی از نمادهای مذهبی یا قرائتی از مذهب، مردم می دانند که مذهب لزوماً به آن وابستگی نداشته، و قرائت های دیگری در میان است. و البته پیش از این ها باید پرسید چرا برخی از شعائریان امروز به بررسی علت و روند نماد شدن یک چیز یا شخص اهتمامی ندارند؟ و نماد برایشان مهم است؛ نه صلاحیت آن!
کوتاه سخن آنکه آموزه های مذهب حاکمیت و اصالت دارد، نه نمادها! و گرنه با روند نماد بازی و شعیره سازی، مذهب گرایی افراد سطحی نگر و قشری می شود، و دينداری ایشان هم در بند نماد!
@gholow2
برخی از عزیزان، با اذعان به انحرافی بودن آرای مورد نقد برخی از شخصیت ها، چنین نقدی به بعضی از نقدهای ما دارند که فلان شخصیت که نقدش می کنید، نزد جماعاتی نماد شیعه هست. و اگر او در هم شکند، تشیع و ایمان آن افراد سست می شود.
در پاسخ باید گفت اینکه بعضی چیزها و یا افراد به اشتباه نزد دسته ای یا حتی اکثریتی از شیعه یا غیر ایشان، به عنوان نماد و شعار مذهب به حساب بیاید، دلیل آن نمی شود، که از آسیب های آن نماد چشم بپوشیم. چرا که این چشم پوشی از نقد موجب تجویز بدعت ها و تحریف مذهب می شود. چه آنکه اگر بدی ها و بدعت های فلان شاه به ظاهر خدوم به تشیع، با دعوی عدم جواز تضعیف نماد مذهب گفته نشود، رفته رفته هم بدعت های او مورد قبول اهل مذهب واقع می شود، و هم خود آن شخص یا شیء نماد در معرض انحطاط بیشتر قرار می گیرد. چرا که جز مدح او گفته نمی شود.
دیگر آنکه اگر هرکس یا چیز یا مجموعه ای را به نماد بودن پذیرفتید، و در ذهن عوام چنین جا انداختید که اهل مذهب بر آن اتفاق دارند، بالاخره کسی از دوست یا دشمن او را می شکند! و این چنین ایمان عموم، بیشتر مخدوش می شود. ولی اگر فضای نقد از سوی خود اهل مذهب باز باشد، با زوال یکی از نمادهای مذهبی یا قرائتی از مذهب، مردم می دانند که مذهب لزوماً به آن وابستگی نداشته، و قرائت های دیگری در میان است. و البته پیش از این ها باید پرسید چرا برخی از شعائریان امروز به بررسی علت و روند نماد شدن یک چیز یا شخص اهتمامی ندارند؟ و نماد برایشان مهم است؛ نه صلاحیت آن!
کوتاه سخن آنکه آموزه های مذهب حاکمیت و اصالت دارد، نه نمادها! و گرنه با روند نماد بازی و شعیره سازی، مذهب گرایی افراد سطحی نگر و قشری می شود، و دينداری ایشان هم در بند نماد!
@gholow2
Forwarded from غلوپژوهی
🌺 ریشه فقاهت اصحاب امام باقر و امام صادق علیه السلام
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِى عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ قَالَ لَمَّا حَضَرَتْ أَبِى الْوَفَاةُ قَالَ يَا جَعْفَرُ أُوصِيكَ بِأَصْحَابِى خَيْراً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ لَأَدَعَنَّهُمْ وَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ يَكُونُ فِى الْمِصْرِ فَلَا يَسْأَلُ أَحَداً.
روایت شده که امام صادق عليه السلام فرمود: چون ساعت آخر عمر پدرم نزديك شد، فرمود: اى جعفر! خيرخواهى اصحابم را به تو سفارش ميكنم. گفتم: قربانت گردم، به خدا آنها را در حالی ترک خواهم کرد [و اصحاب شما را به درجه ای خواهم رساند] كه شخصیتی از آنها در هر شهرى كه باشد، محتاج به سؤال از هيچ كس نباشد.
📚 الکافی، ج1، ص306، کتاب الحجة، باب اشاره و نص بر ابى عبداللّه جعفر بن محمد الصادق عليه السلام، حدیث2
@gholow2
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِى عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ قَالَ لَمَّا حَضَرَتْ أَبِى الْوَفَاةُ قَالَ يَا جَعْفَرُ أُوصِيكَ بِأَصْحَابِى خَيْراً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ لَأَدَعَنَّهُمْ وَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ يَكُونُ فِى الْمِصْرِ فَلَا يَسْأَلُ أَحَداً.
روایت شده که امام صادق عليه السلام فرمود: چون ساعت آخر عمر پدرم نزديك شد، فرمود: اى جعفر! خيرخواهى اصحابم را به تو سفارش ميكنم. گفتم: قربانت گردم، به خدا آنها را در حالی ترک خواهم کرد [و اصحاب شما را به درجه ای خواهم رساند] كه شخصیتی از آنها در هر شهرى كه باشد، محتاج به سؤال از هيچ كس نباشد.
📚 الکافی، ج1، ص306، کتاب الحجة، باب اشاره و نص بر ابى عبداللّه جعفر بن محمد الصادق عليه السلام، حدیث2
@gholow2
🌷انتقاد از یک بدسلیقگی رایج در کابرد مصطلح علم غیب
https://t.me/gholow2/374
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
https://t.me/gholow2/374
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
Telegram
غلو پژوهی
🌷انتقاد از یک بدسلیقگی رایج!
پیشتر در سلسله ابحاثی نشان دادیم که با وجود ادله قرآنی و روایی بسیار بر علوم الهی انبیا و اوصیا، اما آیات (حتی آیات سوره جن: 25-27) و احادیث بسیار زیاد، و کلمات عموم علمای امامی سلف در نفی علم به غیب انبیا و اوصیا اتفاق دارد.…
پیشتر در سلسله ابحاثی نشان دادیم که با وجود ادله قرآنی و روایی بسیار بر علوم الهی انبیا و اوصیا، اما آیات (حتی آیات سوره جن: 25-27) و احادیث بسیار زیاد، و کلمات عموم علمای امامی سلف در نفی علم به غیب انبیا و اوصیا اتفاق دارد.…