🌺امین خدا بر زمین
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَلَمَّا قُبِضَ كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَام...
از عبد الله بن جندب روایت است که گفت حضرت امام رضا ع به من نامه نوشت که اما بعد به راستی که محمد ص امین خدا بر روی زمین بود. پس چون از دنیا رفت ما اهل بیت وارثان او بودیم. و اينك ماييم امينان خدا در زمين. و آگاهى از مرگ و ميرها و بلاها و نَسَبهاى عرب و زادگاه اسلام، در ميان ماست...
📚 بصائر الدرجات، ج1، ص120، ح3، ص267، ح5؛ الكافي، ط - الإسلامية، ج1، ص223؛ تفسير القمي، ج2، ص104 با افتادگی نام عبد العزیز بن المهتدی از سند؛ تفسير فرات الكوفي، ص283، 285 با افتادگی سند ابن جندب.
این روایت با همین تعابیر با چند سند مجزای دیگر: عيون أخبار الرضا ع، ج2، ص227، بصائر الدرجات، ج1، ص118-119، ح1 از ابن ابی نجران از امام رضا ع، و ح2 عَنْ هَارُونَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع؛ ص120، ح4 عن موسی بن القاسم عن علی بن الحسین؛ تأويل الآيات، ص530 به طریق قصبانی (عباس؟) از ابن ابی نجران با یادکرد از خطاب به ابن جندب
__
با توجه به اتحاد الفاظ این تفاوت اسناد نیازمند توضیح است. به تصریح خبر ابن جندب، مخاطب اول او بوده و همچنین نقل مکتوب امام رضا علیه السلام از امام سجاد ع در قالب نامه بوده که خود امام دستور ابلاغش به صفوان بن یحیی را نیز داده بودند (تفسير فرات الكوفي، ص283؛ نیز نگر: القرائات، ص131 از صفوان از ابن جندب بخشهای پایانی خبر). و لذا از ابتدا راویان مختلف مانند صفوان، عبد العزیز بن المهتدی، ابن ابی نجران و موسی بن القاسم مانند هم ضبط کردهاند، و البته با برخی افتادگیها گاهی نام امام سجاد یا امام رضا علیه السلام افتاده است، و موسی بن القاسم نیز احتمالاً به اتکای خط امام یا دلیل دیگر، مخاطب اولی (ابن جندب) را ذکر نکردهاند.
البته تحلیل سند بصائر از هارون نیازمند تحقیق بیشتر است، و نقلی دیگر از تفسیر فرات (ص285) به صورت «علي بن الحسين عن الأصبغ بن نباتة قال كتب عبد الله بن جندب...» نام اصبغ ظاهراً به اشتباه پیش از ابن جندب افزوده شده است.
(در همین معنا با الفاظ نزدیک ابوابی وجود دارد. نک: بصائر الدرجات، ج1، ص266.)
@gholow2
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَلَمَّا قُبِضَ كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَام...
از عبد الله بن جندب روایت است که گفت حضرت امام رضا ع به من نامه نوشت که اما بعد به راستی که محمد ص امین خدا بر روی زمین بود. پس چون از دنیا رفت ما اهل بیت وارثان او بودیم. و اينك ماييم امينان خدا در زمين. و آگاهى از مرگ و ميرها و بلاها و نَسَبهاى عرب و زادگاه اسلام، در ميان ماست...
📚 بصائر الدرجات، ج1، ص120، ح3، ص267، ح5؛ الكافي، ط - الإسلامية، ج1، ص223؛ تفسير القمي، ج2، ص104 با افتادگی نام عبد العزیز بن المهتدی از سند؛ تفسير فرات الكوفي، ص283، 285 با افتادگی سند ابن جندب.
این روایت با همین تعابیر با چند سند مجزای دیگر: عيون أخبار الرضا ع، ج2، ص227، بصائر الدرجات، ج1، ص118-119، ح1 از ابن ابی نجران از امام رضا ع، و ح2 عَنْ هَارُونَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع؛ ص120، ح4 عن موسی بن القاسم عن علی بن الحسین؛ تأويل الآيات، ص530 به طریق قصبانی (عباس؟) از ابن ابی نجران با یادکرد از خطاب به ابن جندب
__
با توجه به اتحاد الفاظ این تفاوت اسناد نیازمند توضیح است. به تصریح خبر ابن جندب، مخاطب اول او بوده و همچنین نقل مکتوب امام رضا علیه السلام از امام سجاد ع در قالب نامه بوده که خود امام دستور ابلاغش به صفوان بن یحیی را نیز داده بودند (تفسير فرات الكوفي، ص283؛ نیز نگر: القرائات، ص131 از صفوان از ابن جندب بخشهای پایانی خبر). و لذا از ابتدا راویان مختلف مانند صفوان، عبد العزیز بن المهتدی، ابن ابی نجران و موسی بن القاسم مانند هم ضبط کردهاند، و البته با برخی افتادگیها گاهی نام امام سجاد یا امام رضا علیه السلام افتاده است، و موسی بن القاسم نیز احتمالاً به اتکای خط امام یا دلیل دیگر، مخاطب اولی (ابن جندب) را ذکر نکردهاند.
البته تحلیل سند بصائر از هارون نیازمند تحقیق بیشتر است، و نقلی دیگر از تفسیر فرات (ص285) به صورت «علي بن الحسين عن الأصبغ بن نباتة قال كتب عبد الله بن جندب...» نام اصبغ ظاهراً به اشتباه پیش از ابن جندب افزوده شده است.
(در همین معنا با الفاظ نزدیک ابوابی وجود دارد. نک: بصائر الدرجات، ج1، ص266.)
@gholow2
ظهور_تراث_الصوفية_الخراسانية_في_روايات_الشيخ_الصدوق.pdf
3.4 MB
ظهور تراث الصوفيّة الخراسانيّة في روايات الشيخ الصدوق
... تهدف هذه المقالة إلى كشف العلاقات والتفاعلات الحديثية بين ابن بابَوَيْه، بوصفه أحد أركان مدرسة الحديث الشيعية، وبين المدرسة الصوفية في القرن الرابع الهجري؛ إذ يُعَدّ ابن بابويه أحد أهمّ محدِّثي الشيعة، وأكثرهم تأثيراً، وقد كانت له رحلاتُ سفرٍ كثيرة إلى الأماكن المختلفة. ومن جملة هذه الرحلات المهمة سفره إلى خراسان، وإقامته في تلك الديار. وكان التصوُّف آنذاك يحظى بقسمٍ كبير من التركيبة الروحية لمجتمع خراسان. وانطلاقاً من الفرضية المطروحة في هذا البحث حول تفاعل المدارس الحديثية وتأثيرها على بعضها البعض، ومدّة إقامة ابن بابويه الطويلة في خراسان، فإن السؤال الأصلي لهذه المقالة هو: هل هناك صلةُ وصلٍ بين ابن بابويه، باعتباره من المحدِّثين أصحاب المنهج الشيعيّ، وبين المدرسة الحديثية للمتصوِّفة؟
تشير نتائج هذا البحث إلى أن ابن بابويه قد نقل في بعض كتبه رواياتٍ ذات منشأ صوفي. ويؤيِّد هذا الأمر وجود تشابهات من حيث المتن والألفاظ والمفاهيم الخاصّة بالمتصوِّفة في متن بعض رواياته، وحضور رواةٍ ومشايخ متَّفقٍ على ميولهم الصوفية في أسانيد أحاديثه.
نسخه فارسی
@Gholow2
... تهدف هذه المقالة إلى كشف العلاقات والتفاعلات الحديثية بين ابن بابَوَيْه، بوصفه أحد أركان مدرسة الحديث الشيعية، وبين المدرسة الصوفية في القرن الرابع الهجري؛ إذ يُعَدّ ابن بابويه أحد أهمّ محدِّثي الشيعة، وأكثرهم تأثيراً، وقد كانت له رحلاتُ سفرٍ كثيرة إلى الأماكن المختلفة. ومن جملة هذه الرحلات المهمة سفره إلى خراسان، وإقامته في تلك الديار. وكان التصوُّف آنذاك يحظى بقسمٍ كبير من التركيبة الروحية لمجتمع خراسان. وانطلاقاً من الفرضية المطروحة في هذا البحث حول تفاعل المدارس الحديثية وتأثيرها على بعضها البعض، ومدّة إقامة ابن بابويه الطويلة في خراسان، فإن السؤال الأصلي لهذه المقالة هو: هل هناك صلةُ وصلٍ بين ابن بابويه، باعتباره من المحدِّثين أصحاب المنهج الشيعيّ، وبين المدرسة الحديثية للمتصوِّفة؟
تشير نتائج هذا البحث إلى أن ابن بابويه قد نقل في بعض كتبه رواياتٍ ذات منشأ صوفي. ويؤيِّد هذا الأمر وجود تشابهات من حيث المتن والألفاظ والمفاهيم الخاصّة بالمتصوِّفة في متن بعض رواياته، وحضور رواةٍ ومشايخ متَّفقٍ على ميولهم الصوفية في أسانيد أحاديثه.
نسخه فارسی
@Gholow2
الرسالة_الذهبية_تحقيق_في_نسبتها_الى_الامام_الرضا_ع.pdf
1.5 MB
«الرسالة الذهبيّة» / تحقيقٌ في نسبتها إلى الإمام الرضا (عليه السلام)
د. السيد محمد كاظم الطباطبائي
د. هادي نصيري
ترجمة: حسن الهاشمي
نسخه فارسی
@Gholow2
د. السيد محمد كاظم الطباطبائي
د. هادي نصيري
ترجمة: حسن الهاشمي
نسخه فارسی
@Gholow2
Forwarded from کانال معرفة الرجال و الآثار (علی عادل زاده)
نمونه هفتم: عبد الواحد بن محمد الآمدی صاحب غرر الحکم
میرزا عبد الله افندی (۱۰۶۶-۱۱۳۰ ق) مینویسد:
«... الشيخ عبد الواحد بن محمد بن عبد الواحد التميمي المعروف بالآمدي الثقة الفاضل، صاحب كتاب غرر الحكم و درر الكلم ... و هو شيعي إمامي عين صرح بذلك ابن شهرآشوب في كتاب مناقبه
...» (رياض العلماء، ج۷، ص۱۲)
در جای دیگر نیز مینویسد:
«القاضي السيد ناصح الدين ابو الفتح عبد الواحد بن محمد بن المحفوظ بن عبد الواحد بن محمد بن عبد الواحد التميمي الآمدي فاضل عامل محدث امامي شيعي، و لكن قال في شأن علي عليه السلام في ديباجة كتابه غرر الحكم هكذا «علي كرم اللّه وجهه»، فلعله من باب التقية أو هو من تصرف النساخ ...» (رياض العلماء، ج۳، ص۲۸۱)
از ادامه سخن افندی برمیآید که کل منابعِ اطلاعات او درباره آمدی در این موارد خلاصه میشود:
۱. اجازه ابن شهرآشوب از آمدی در ابتدای مناقب
۲. ذکر آمدی در معالم العلماء ابن شهرآشوب
۳. متن کتاب غرر الحکم
۴. گزارش تاریخ اربل درباره سماع ابو عبد الله البستی از آمدی (رياض العلماء، ج۳، ص۲۸۱-۲۸۴)
اکنون سؤال این است که وقتی افندی چنین منابع محدودی داشته، بر چه اساسی آمدی را «ثقه» و «عامل» و ... خوانده است؟
در خصوص مذهب او نیز تنها قرینهای که بر شیعی بودن او ارائه کرده این است که ابن شهرآشوب هنگام ذکر اسانید منابعِ خود، غرر الحکم آمدی را در زمره کتب شیعه ذکر کرده است (مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲)
میرزا حسین نوری شواهد دیگری بر آن افزوده است؛ از جمله:
- ذکر او در معالم العلماء
- استفاده از منابعِ شیعه
- احادیث شیعی موجود در کتاب (مستدرك الوسائل، الخاتمةج۳، ص۹۲-۹۶)
مخفی نیست که این شواهد هیچ یک توان اثباتِ امامی -به ویژه اثناعشری- بودن آمدی را ندارد؛ چه این که این ویژگیها بین طیف گستردهای از جریانات و مذاهب مشترک است. ابنشهرآشوب نیز چنین تصریحی نکرده است.
اتفاقاً چه در اطلاعاتِ موجود درباره آمدی، چه در مقدمه غرر الحکم و چه در احادیث منتخب او، شواهد متعددی به چشم میخورد که نشان از وابستگی او به جریانات میانه و التقاطی دارد.
احادیث منتخب او آکنده از مضامین و الفاظ متأخر صوفیانه و فلسفی است. بسیاری از این احادیث یا به کلی در منبع دیگری یافت نمیشود یا در منابع دیگر به افراد دیگری اعم از حکما و ... منسوب است.
ابن موهوب اربلی (د. ۶۳۷ق) در ترجمه ابو عبد الله البستی (۵۰۰-۵۸۴ق) نوشته است: «سَمِعَ الْحَدِيثَ، فَمِنْ مَسْمُوعَاتِهِ كِتَابُ «جَوَاهِرِ الْكَلَامِ فِي الْحِكَمِ وَالْأَحْكَامِ» ، تَأْلِيفُ أَبِي الْفَتْحِ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْآمِدِيِّ الْقَاضِي.»
ابن موهوب ابو عبد الله البستی را این گونه معرفی کرده است: «صُوفِيٌّ مَشْهُورٌ وَدَيِّنٌ مَذْكُورٌ، مِمَّنْ يُنْسَبُ إِلَى الْكَرَامَاتِ وَيُشَارُ إِلَيْهِ عِنْدَ ذِكْرِ أَصْحَابِ الْمَقَامَاتِ، كَثِيرُ المجاهدة والرياضة، حسن المعاملة والعبادة، لَمْ يَطْعَمِ الْخُبْزَ عُمُرَهُ، إِنَّمَا كَانَ يَأْكُلُ يسيرا من اللبن ...» (تاريخ اربل ۱/ ۱۱۲-۱۱۴) در ادامه نیز مطالبی درباره گرایش صوفیانه بستی گفته است.
این گزارش به انضمام محتوای غرر الحکم میتواند صوفی بودن آمدی را تقویت کند. چنان که اسماعیل پاشا بغدادی، آمدی را صریحاً «صوفی» خوانده است (إيضاح المكنون، ۳/ ۴۱۴).
محتوای کتابِ دیگر آمدی در این باره روشنگر است. حاجی خلیفه محتوای آن را چنین گزارش کرده است:
«جواهر الكلام في الحكم والأحكام، من قصة سيد الأنام للشيخ عبد الواحد بن محمد بن عبد الواحد الآمدي، التميمي ... أوله: (الحمد لله، استمطاراً سحائب كرمه … الخ). ذكر أنه جمعه وانتخبه متوناً مجردة، ورتبه على حروف المعجم، ليسهل حفظه من مسموعاته على والده القاضي، أبي نصر محمد وغيره، كالشيخ: أحمد الغزالي، بآمد سنة عشر وخمسمائة. ومما نقله من الصحيحين، وقوت القلوب، ومما رواه أبو بكر الآجري، والقاضي أبو نصر بن ودعان الموصلي، وحجة الإسلام: الغزالي، والشيخ أبو الليث السمرقندي في تنبيه الغافلين. والشيخ، أبو بكر محمد بن أحمد الشاشي في الترغيب والترهيب» (كشف الظنون، ۱/ ۶۱۶)
در این گزارش نیز شواهد روشنی بر گرایش آمدی به تصوف عامی دیده میشود.
بحمد الله نسخی از کتابِ جواهر الکلام در دست است که میتواند در شناسایی آمدی بسیار سودمند افتد؛ خصوصاً که طبق مقدمه آمدی این کتاب در سنین بالا نوشته شده است. در پست بعدی تصاویری از این کتاب قرار داده میشود.
به هر حال فارغ از این که آمدی دقیقاً چه مذهبی داشته، آن چه روشن است این است که تراجمنگاران متأخر مانند افندی، بی دلیل او را توثیق و مدح کرده و بدون شناخت از زندگی و شخصیت واقعیش، او را «ثقه»، «عین»، «عامل»، «فاضل» و «امامی» خواندهاند.
@Al_Rijal
میرزا عبد الله افندی (۱۰۶۶-۱۱۳۰ ق) مینویسد:
«... الشيخ عبد الواحد بن محمد بن عبد الواحد التميمي المعروف بالآمدي الثقة الفاضل، صاحب كتاب غرر الحكم و درر الكلم ... و هو شيعي إمامي عين صرح بذلك ابن شهرآشوب في كتاب مناقبه
...» (رياض العلماء، ج۷، ص۱۲)
در جای دیگر نیز مینویسد:
«القاضي السيد ناصح الدين ابو الفتح عبد الواحد بن محمد بن المحفوظ بن عبد الواحد بن محمد بن عبد الواحد التميمي الآمدي فاضل عامل محدث امامي شيعي، و لكن قال في شأن علي عليه السلام في ديباجة كتابه غرر الحكم هكذا «علي كرم اللّه وجهه»، فلعله من باب التقية أو هو من تصرف النساخ ...» (رياض العلماء، ج۳، ص۲۸۱)
از ادامه سخن افندی برمیآید که کل منابعِ اطلاعات او درباره آمدی در این موارد خلاصه میشود:
۱. اجازه ابن شهرآشوب از آمدی در ابتدای مناقب
۲. ذکر آمدی در معالم العلماء ابن شهرآشوب
۳. متن کتاب غرر الحکم
۴. گزارش تاریخ اربل درباره سماع ابو عبد الله البستی از آمدی (رياض العلماء، ج۳، ص۲۸۱-۲۸۴)
اکنون سؤال این است که وقتی افندی چنین منابع محدودی داشته، بر چه اساسی آمدی را «ثقه» و «عامل» و ... خوانده است؟
در خصوص مذهب او نیز تنها قرینهای که بر شیعی بودن او ارائه کرده این است که ابن شهرآشوب هنگام ذکر اسانید منابعِ خود، غرر الحکم آمدی را در زمره کتب شیعه ذکر کرده است (مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲)
میرزا حسین نوری شواهد دیگری بر آن افزوده است؛ از جمله:
- ذکر او در معالم العلماء
- استفاده از منابعِ شیعه
- احادیث شیعی موجود در کتاب (مستدرك الوسائل، الخاتمةج۳، ص۹۲-۹۶)
مخفی نیست که این شواهد هیچ یک توان اثباتِ امامی -به ویژه اثناعشری- بودن آمدی را ندارد؛ چه این که این ویژگیها بین طیف گستردهای از جریانات و مذاهب مشترک است. ابنشهرآشوب نیز چنین تصریحی نکرده است.
اتفاقاً چه در اطلاعاتِ موجود درباره آمدی، چه در مقدمه غرر الحکم و چه در احادیث منتخب او، شواهد متعددی به چشم میخورد که نشان از وابستگی او به جریانات میانه و التقاطی دارد.
احادیث منتخب او آکنده از مضامین و الفاظ متأخر صوفیانه و فلسفی است. بسیاری از این احادیث یا به کلی در منبع دیگری یافت نمیشود یا در منابع دیگر به افراد دیگری اعم از حکما و ... منسوب است.
ابن موهوب اربلی (د. ۶۳۷ق) در ترجمه ابو عبد الله البستی (۵۰۰-۵۸۴ق) نوشته است: «سَمِعَ الْحَدِيثَ، فَمِنْ مَسْمُوعَاتِهِ كِتَابُ «جَوَاهِرِ الْكَلَامِ فِي الْحِكَمِ وَالْأَحْكَامِ» ، تَأْلِيفُ أَبِي الْفَتْحِ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْآمِدِيِّ الْقَاضِي.»
ابن موهوب ابو عبد الله البستی را این گونه معرفی کرده است: «صُوفِيٌّ مَشْهُورٌ وَدَيِّنٌ مَذْكُورٌ، مِمَّنْ يُنْسَبُ إِلَى الْكَرَامَاتِ وَيُشَارُ إِلَيْهِ عِنْدَ ذِكْرِ أَصْحَابِ الْمَقَامَاتِ، كَثِيرُ المجاهدة والرياضة، حسن المعاملة والعبادة، لَمْ يَطْعَمِ الْخُبْزَ عُمُرَهُ، إِنَّمَا كَانَ يَأْكُلُ يسيرا من اللبن ...» (تاريخ اربل ۱/ ۱۱۲-۱۱۴) در ادامه نیز مطالبی درباره گرایش صوفیانه بستی گفته است.
این گزارش به انضمام محتوای غرر الحکم میتواند صوفی بودن آمدی را تقویت کند. چنان که اسماعیل پاشا بغدادی، آمدی را صریحاً «صوفی» خوانده است (إيضاح المكنون، ۳/ ۴۱۴).
محتوای کتابِ دیگر آمدی در این باره روشنگر است. حاجی خلیفه محتوای آن را چنین گزارش کرده است:
«جواهر الكلام في الحكم والأحكام، من قصة سيد الأنام للشيخ عبد الواحد بن محمد بن عبد الواحد الآمدي، التميمي ... أوله: (الحمد لله، استمطاراً سحائب كرمه … الخ). ذكر أنه جمعه وانتخبه متوناً مجردة، ورتبه على حروف المعجم، ليسهل حفظه من مسموعاته على والده القاضي، أبي نصر محمد وغيره، كالشيخ: أحمد الغزالي، بآمد سنة عشر وخمسمائة. ومما نقله من الصحيحين، وقوت القلوب، ومما رواه أبو بكر الآجري، والقاضي أبو نصر بن ودعان الموصلي، وحجة الإسلام: الغزالي، والشيخ أبو الليث السمرقندي في تنبيه الغافلين. والشيخ، أبو بكر محمد بن أحمد الشاشي في الترغيب والترهيب» (كشف الظنون، ۱/ ۶۱۶)
در این گزارش نیز شواهد روشنی بر گرایش آمدی به تصوف عامی دیده میشود.
بحمد الله نسخی از کتابِ جواهر الکلام در دست است که میتواند در شناسایی آمدی بسیار سودمند افتد؛ خصوصاً که طبق مقدمه آمدی این کتاب در سنین بالا نوشته شده است. در پست بعدی تصاویری از این کتاب قرار داده میشود.
به هر حال فارغ از این که آمدی دقیقاً چه مذهبی داشته، آن چه روشن است این است که تراجمنگاران متأخر مانند افندی، بی دلیل او را توثیق و مدح کرده و بدون شناخت از زندگی و شخصیت واقعیش، او را «ثقه»، «عین»، «عامل»، «فاضل» و «امامی» خواندهاند.
@Al_Rijal
Forwarded from کانال معرفة الرجال و الآثار (علی عادل زاده)
بخشی از مقدمه عبد الواحد آمدی مؤلف غرر الحکم در کتاب جواهر الکلام که گرایش او به صوفیه عامه را نشان میدهد.
@Al_Rijal
@Al_Rijal
Forwarded from کانال معرفة الرجال و الآثار (علی عادل زاده)
LALELI441.pdf
103.9 MB
نسخه خطی کتاب جواهر الکلام به تاریخ ۶۱۴ ق تألیف عبد الواحد آمدی که به سبک غرر الحکم از احادیث منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله گردآوری شده و آمدی در آن اطلاعات بیشتر و صریحتری از منابع و گرایشهای خود به دست داده است.
@Al_Rijal
@Al_Rijal
☘ بررسی مستندات غلات (۲۲)
زیارتنامه «السلام علی ... منزل المنّ والسلوی»
یکی از مستندات غلات زیارتنامهای خطاب به امیرالمؤمنین (ع) است که در آن آمده است: «... السَّلَامُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى وَ سَامِعِ السِّرِّ وَ النَّجْوَى وَ مُنْزِلِ الْمَنِ وَ السَّلْوَى ...». این زیارتنامه و به ویژه عبارت «منزل المنّ والسلوی» همواره مورد توجه و استناد شیخیه و امثالهم بوده است (برای نمونه نک: سید کاظم رشتی، شرح آیة الکرسی، ص۳۱۱؛ محمدکریم خان کرمانی، طریف الدعوات، ص۶۲) تا جایی که گفته شده صاحب جواهر دستور داد برای جلوگیری از سوء استفاده شیخیه این عبارت را از لوح منصوب در حرم امیرالمؤمنین (ع) محو کنند (قصص العلماء، ص۶۷).
در این زیارتنامه، امیرالمؤمنین نازلکننده مَنّ و سلوی خوانده شده که به آیات شریفه مربوط به بنی اسرائیل اشاره دارد: «وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى ...» (البقرة : ۵۷؛ همچنین نک: الأعراف: ۱۶۰، طه: ۸۰)
آن چه از عبارتِ «منزل المنّ و السلوی» به ذهن متبادر میشود، آن است که امیرالمؤمنین (ع) بوده است که بر بنیاسرائیل، منّ و سلوی را فرو فرستاده است؛ بنابراین دو انگاره در این جمله نهفته است:
۱. حضور و ظهور امیرالمؤمنین (ع) در امم و ادوار پیشین.
۲. فاعلیتِ امیرالمؤمنین (ع) نسبت به افعالی که در قرآن به خداوند نسبت داده شده است.
از این جهت این عبارت در فضای روایات متعددی است که امیرالمؤمنین (ع) را غرقکننده قوم نوح (ع)، نابودکننده عاد و ثمود و اصحاب رسّ، نابودکننده فرعون، نجاتدهنده موسی (ع)، نجاتدهنده یونس (ع)، نجاتدهنده ابراهیم (ع) و ... معرفی میکنند (نمونه: المناقب العتيق، ص۷۳، ۱۱۵). این گونه روایات همگی از نظر سند و متن در فضای غلو و تفویض سیر میکنند و هر یک جداگانه در جای خود بررسی و نقد شده است (نمونه: نقد حدیث نورانیت).
برخی کوشیدهاند این عبارات را توجیه و تأویل کنند و مثلاً «منزل المنّ والسلوی» را به علت غایی بودن تفسیر کردهاند (قصص العلماء، ص۶۷) یا توجیهات دیگر که تکلّفآمیز است و راه به جایی نمیبرد. چاره کار در اعتبارسنجی این زیارتنامه است.
@Gholow2
زیارتنامه «السلام علی ... منزل المنّ والسلوی»
یکی از مستندات غلات زیارتنامهای خطاب به امیرالمؤمنین (ع) است که در آن آمده است: «... السَّلَامُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى وَ سَامِعِ السِّرِّ وَ النَّجْوَى وَ مُنْزِلِ الْمَنِ وَ السَّلْوَى ...». این زیارتنامه و به ویژه عبارت «منزل المنّ والسلوی» همواره مورد توجه و استناد شیخیه و امثالهم بوده است (برای نمونه نک: سید کاظم رشتی، شرح آیة الکرسی، ص۳۱۱؛ محمدکریم خان کرمانی، طریف الدعوات، ص۶۲) تا جایی که گفته شده صاحب جواهر دستور داد برای جلوگیری از سوء استفاده شیخیه این عبارت را از لوح منصوب در حرم امیرالمؤمنین (ع) محو کنند (قصص العلماء، ص۶۷).
در این زیارتنامه، امیرالمؤمنین نازلکننده مَنّ و سلوی خوانده شده که به آیات شریفه مربوط به بنی اسرائیل اشاره دارد: «وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى ...» (البقرة : ۵۷؛ همچنین نک: الأعراف: ۱۶۰، طه: ۸۰)
آن چه از عبارتِ «منزل المنّ و السلوی» به ذهن متبادر میشود، آن است که امیرالمؤمنین (ع) بوده است که بر بنیاسرائیل، منّ و سلوی را فرو فرستاده است؛ بنابراین دو انگاره در این جمله نهفته است:
۱. حضور و ظهور امیرالمؤمنین (ع) در امم و ادوار پیشین.
۲. فاعلیتِ امیرالمؤمنین (ع) نسبت به افعالی که در قرآن به خداوند نسبت داده شده است.
از این جهت این عبارت در فضای روایات متعددی است که امیرالمؤمنین (ع) را غرقکننده قوم نوح (ع)، نابودکننده عاد و ثمود و اصحاب رسّ، نابودکننده فرعون، نجاتدهنده موسی (ع)، نجاتدهنده یونس (ع)، نجاتدهنده ابراهیم (ع) و ... معرفی میکنند (نمونه: المناقب العتيق، ص۷۳، ۱۱۵). این گونه روایات همگی از نظر سند و متن در فضای غلو و تفویض سیر میکنند و هر یک جداگانه در جای خود بررسی و نقد شده است (نمونه: نقد حدیث نورانیت).
برخی کوشیدهاند این عبارات را توجیه و تأویل کنند و مثلاً «منزل المنّ والسلوی» را به علت غایی بودن تفسیر کردهاند (قصص العلماء، ص۶۷) یا توجیهات دیگر که تکلّفآمیز است و راه به جایی نمیبرد. چاره کار در اعتبارسنجی این زیارتنامه است.
@Gholow2
در اعتبارسنجی «السلام علی ... منزل المن و السلوی» باید به چند نکته توجه داشت.
۱. از منابع اصلی این زیارتنامه، مصباح الزائرِ سید بن طاووس و به تبع آن مزار شهید اول فاقد عبارت «منزل المن والسلوی»اند (مصباح الزائر، ط آل البیت، ص۱۲۶؛ مزار الشهيد الاول، ط مدرسه امام مهدی، ص۴۷)؛ اما در مزار ابن مشهدی و نقل علامه مجلسی از مزار عتیق این عبارت آمده است (المزار الکبیر لابن المشهدی، ط جامعه مدرسین، ص۱۸۵؛ بحار الأنوار، ج۹۷، ص۳۳۰؛ تحفة الزائر، ص۱۴۱)
۲. مقایسه زیارتنامه موجود در مزار ابن مشهدی و مصباح الزائر با منابعِ متقدم مانندِ کامل الزیارات، من لا یحضره الفقیه و تهذیب الأحکام، نشان میدهد که زیارتنامه موجود در مزار ابن مشهدی و مصباح الزائر ترکیبی و بخش مورد بحث الحاقی است. در جدول زیر متن مزار ابن مشهدی با منابع متقدم مقایسه شده است. چنان که دیده میشود ردیف ۱ و ۳ (رنگ سبز) تقریباً در همه منابع یکسان است و هر چند مزار ابن مشهدی در ردیف ۳ هم تفاوتهای قابل ملاحظهای دارد، اما کلیت آن و اکثر عبارات ثابت مانده است. اما در ردیف ۲ منابع متقدم، تقریباً یکساناند، ولی مزار ابن مشهدی کاملاً متفاوت است. در واقع در مزار ابن مشهدی، متنی جایگزینِ متن منابع متقدم شده است. این متن جایگزینشده دقیقاً همان زیارت منقول از مزار عتیق است. اتفاقاً تمام اشکالات متوجه همین بخش جایگزینشده است و دقیقاً همین بخش است که مورد استناد غلات قرار گرفته است! بنابراین این زیارتنامه یکدست نیست و ترکیبی از چند متن است و دلیلی بر مأثور بودن بخش مورد بحث وجود ندارد.
۳. در هیچ یک از منابعِ این زیارتنامه به جز نقل علامه مجلسی از مزار عتیق، این حدیث به معصوم (ع) منسوب نشده و سندی برای آن ذکر نشده است. در نقل علامه مجلسی نیز تنها به عنوان «زِيَارَةُ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع» یاد شده است که گر چه تصریح نشده، ولی ظاهر آن انتساب به معصوم است؛ با این حال هیچ سندی برای آن ذکر نشده است؛ ضمن این که هویت مزار عتیق و نویسنده آن نامعلوم است.
۴. در منابعِ مختلف روایاتی از صفوان جمال درباره زیارت نقل شده، اما در هیچ جا به جز نقل علامه مجلسی از این مزار ناشناس (مزار عتیق)، چنین جملاتی در روایت صفوان نیامده است. حتی در مزار ابن مشهدی زیارتی از صفوان نقل شده که این بخش در آن نیست (المزار الكبير، ص۲۱۴)
۵. با توجه به این که در مصباح الزائر و مزار ابن مشهدی این زیارتنامه به صفوان منسوب نشده، احتمال دارد که علامه مجلسی یا منبعِ او در انتسابِ آن به صفوان اشتباه کرده باشند. توضیح آن که در کتب زیارات معمولاً مطالب پشت سر هم میآید و به دقت تفکیک نمیشود و بسیار اتفاق میافتد که عباراتی ادامه حدیث سابق تلقی میشود و به این ترتیب به اشتباه، سند به مطالبِ بعدی تسری مییابد. در این جا نیز با توجه به این که منبع اصلی در اختیار ما نیست، چنین احتمالی وجود دارد.
۶. در مزار ابن مشهدی این بخش از زیارت این گونه آغاز میشود: «فَإِذَا وَقَفْتَ عَلَى بَابِ السَّلَامِ فَقُل: السَّلَامُ عَلَى أَبِي الْأَئِمَّةِ ... وَ مُنْزِلِ الْمَنِّ وَ السَّلْوَى ... » (المزار الکبیر، ص۱۸۴) در حالی که میدانیم در زمانِ صفوان جمال، اساساً مزار امیرالمؤمنین (ع) آشکار نبوده، چه رسد به آن که دارای «باب» باشد. بنابراین دستِکم این عبارت از توضیحاتِ نویسندگان متأخر است.
خلاصه کلام آن که متن مورد استناد غلات در مزار ابن مشهدی و مصباح الزائر نسبت به متن اصلی زیارتنامه الحاقی است و دلیلی بر انتسابِ آن به معصوم وجود ندارد. تنها در نقلِ علامه مجلسی از مزار عتیق این متن به صفوان منسوب شده که نه هویت مزار عتیق و نویسنده آن معلوم است و نه سندی برای انتسابِ آن به صفوان ارائه شده است و نه منابع دیگر، انتساب آن به صفوان را تأیید میکند. احتمال پدیده تسری اسناد هم در انتسابِ این متن به صفوان وجود دارد. از نظر محتوایی این متن در فضای متأثر از مفوضه سیر میکند و شباهتی با احادیث و زیارات معتبر ندارد.
@Gholow2
۱. از منابع اصلی این زیارتنامه، مصباح الزائرِ سید بن طاووس و به تبع آن مزار شهید اول فاقد عبارت «منزل المن والسلوی»اند (مصباح الزائر، ط آل البیت، ص۱۲۶؛ مزار الشهيد الاول، ط مدرسه امام مهدی، ص۴۷)؛ اما در مزار ابن مشهدی و نقل علامه مجلسی از مزار عتیق این عبارت آمده است (المزار الکبیر لابن المشهدی، ط جامعه مدرسین، ص۱۸۵؛ بحار الأنوار، ج۹۷، ص۳۳۰؛ تحفة الزائر، ص۱۴۱)
۲. مقایسه زیارتنامه موجود در مزار ابن مشهدی و مصباح الزائر با منابعِ متقدم مانندِ کامل الزیارات، من لا یحضره الفقیه و تهذیب الأحکام، نشان میدهد که زیارتنامه موجود در مزار ابن مشهدی و مصباح الزائر ترکیبی و بخش مورد بحث الحاقی است. در جدول زیر متن مزار ابن مشهدی با منابع متقدم مقایسه شده است. چنان که دیده میشود ردیف ۱ و ۳ (رنگ سبز) تقریباً در همه منابع یکسان است و هر چند مزار ابن مشهدی در ردیف ۳ هم تفاوتهای قابل ملاحظهای دارد، اما کلیت آن و اکثر عبارات ثابت مانده است. اما در ردیف ۲ منابع متقدم، تقریباً یکساناند، ولی مزار ابن مشهدی کاملاً متفاوت است. در واقع در مزار ابن مشهدی، متنی جایگزینِ متن منابع متقدم شده است. این متن جایگزینشده دقیقاً همان زیارت منقول از مزار عتیق است. اتفاقاً تمام اشکالات متوجه همین بخش جایگزینشده است و دقیقاً همین بخش است که مورد استناد غلات قرار گرفته است! بنابراین این زیارتنامه یکدست نیست و ترکیبی از چند متن است و دلیلی بر مأثور بودن بخش مورد بحث وجود ندارد.
۳. در هیچ یک از منابعِ این زیارتنامه به جز نقل علامه مجلسی از مزار عتیق، این حدیث به معصوم (ع) منسوب نشده و سندی برای آن ذکر نشده است. در نقل علامه مجلسی نیز تنها به عنوان «زِيَارَةُ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع» یاد شده است که گر چه تصریح نشده، ولی ظاهر آن انتساب به معصوم است؛ با این حال هیچ سندی برای آن ذکر نشده است؛ ضمن این که هویت مزار عتیق و نویسنده آن نامعلوم است.
۴. در منابعِ مختلف روایاتی از صفوان جمال درباره زیارت نقل شده، اما در هیچ جا به جز نقل علامه مجلسی از این مزار ناشناس (مزار عتیق)، چنین جملاتی در روایت صفوان نیامده است. حتی در مزار ابن مشهدی زیارتی از صفوان نقل شده که این بخش در آن نیست (المزار الكبير، ص۲۱۴)
۵. با توجه به این که در مصباح الزائر و مزار ابن مشهدی این زیارتنامه به صفوان منسوب نشده، احتمال دارد که علامه مجلسی یا منبعِ او در انتسابِ آن به صفوان اشتباه کرده باشند. توضیح آن که در کتب زیارات معمولاً مطالب پشت سر هم میآید و به دقت تفکیک نمیشود و بسیار اتفاق میافتد که عباراتی ادامه حدیث سابق تلقی میشود و به این ترتیب به اشتباه، سند به مطالبِ بعدی تسری مییابد. در این جا نیز با توجه به این که منبع اصلی در اختیار ما نیست، چنین احتمالی وجود دارد.
۶. در مزار ابن مشهدی این بخش از زیارت این گونه آغاز میشود: «فَإِذَا وَقَفْتَ عَلَى بَابِ السَّلَامِ فَقُل: السَّلَامُ عَلَى أَبِي الْأَئِمَّةِ ... وَ مُنْزِلِ الْمَنِّ وَ السَّلْوَى ... » (المزار الکبیر، ص۱۸۴) در حالی که میدانیم در زمانِ صفوان جمال، اساساً مزار امیرالمؤمنین (ع) آشکار نبوده، چه رسد به آن که دارای «باب» باشد. بنابراین دستِکم این عبارت از توضیحاتِ نویسندگان متأخر است.
خلاصه کلام آن که متن مورد استناد غلات در مزار ابن مشهدی و مصباح الزائر نسبت به متن اصلی زیارتنامه الحاقی است و دلیلی بر انتسابِ آن به معصوم وجود ندارد. تنها در نقلِ علامه مجلسی از مزار عتیق این متن به صفوان منسوب شده که نه هویت مزار عتیق و نویسنده آن معلوم است و نه سندی برای انتسابِ آن به صفوان ارائه شده است و نه منابع دیگر، انتساب آن به صفوان را تأیید میکند. احتمال پدیده تسری اسناد هم در انتسابِ این متن به صفوان وجود دارد. از نظر محتوایی این متن در فضای متأثر از مفوضه سیر میکند و شباهتی با احادیث و زیارات معتبر ندارد.
@Gholow2
بهروزرسانی اکذوبه سه دقیقه در قیامت
رمان خیالی سه دقیقه در قیامت قرار است با هر اتفاق جدیدی بهروزرسانی شود و پردازندگانش ادعا کنند از قبل آن را میدانستند.
این بار «مصطفی امینیخواه» ادعا میکند صاحب این تجربه خیالی، رئیسی را هم جزو شهدا دیده بوده است! و میگوید قبلا هم بعد از حمله به دو روحانی در صحن امام رضا (ع) گفتیم که صاحب تجربه آن دو را هم دیده بوده است!
پیشتر بعد از ترور سردار سلیمانی هم، ایشان را به نوعی به این قصه اضافه کرده بودند.
بار دیگر پس از آن که کانال غلوپژوهی باعث رسوایی دروغپردازان شد، مجبور شدند متن داستان را تغییر بدهند!
خلاصه این رمان کشش آن را دارد که هر اتفاقی را که در آینده میافتد دربربگیرد و راوی آن مثل همه دروغگوها همیشه پس از رخداد وقایع ادعا کند آنها را از قبل دیده بودم! اما قبل از رخداد ابداً نمیتواند چیزی را پیشبینی کند!!!
همچنین میتواند اشتباهات فاحش خود را پس از رسوایی ویرایش کند و داستان را به گونه دیگری روایت کند.
#سه_دقیقه_در_قیامت
#ابراهیم_هادی
@Gholow2
رمان خیالی سه دقیقه در قیامت قرار است با هر اتفاق جدیدی بهروزرسانی شود و پردازندگانش ادعا کنند از قبل آن را میدانستند.
این بار «مصطفی امینیخواه» ادعا میکند صاحب این تجربه خیالی، رئیسی را هم جزو شهدا دیده بوده است! و میگوید قبلا هم بعد از حمله به دو روحانی در صحن امام رضا (ع) گفتیم که صاحب تجربه آن دو را هم دیده بوده است!
پیشتر بعد از ترور سردار سلیمانی هم، ایشان را به نوعی به این قصه اضافه کرده بودند.
بار دیگر پس از آن که کانال غلوپژوهی باعث رسوایی دروغپردازان شد، مجبور شدند متن داستان را تغییر بدهند!
خلاصه این رمان کشش آن را دارد که هر اتفاقی را که در آینده میافتد دربربگیرد و راوی آن مثل همه دروغگوها همیشه پس از رخداد وقایع ادعا کند آنها را از قبل دیده بودم! اما قبل از رخداد ابداً نمیتواند چیزی را پیشبینی کند!!!
همچنین میتواند اشتباهات فاحش خود را پس از رسوایی ویرایش کند و داستان را به گونه دیگری روایت کند.
#سه_دقیقه_در_قیامت
#ابراهیم_هادی
@Gholow2
غالی به تقلید از امیرمعزی مدعی است که شیخ طوسی (که خود ایرانی است) به علت تعصب عربی هیچ حدیثی درباره عجمی بودن اصحاب امام عصر (عج) و شدت امام بر عرب نقل نکرده است.
با یک جستجوی دم دستی این دو حدیث در کتاب الغیبة طوسی یافت شد:
۱. عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي حَدِيثٍ لَهُ اخْتَصَرْنَاهُ قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع ... وَ يُبَهْرِجُ سَبْعِينَ قَبِيلَةً مِنْ قَبَائِلِ الْعَرَبِ ... (شیخ طوسی، الغيبة، ص۴۷۵، ط دار المعارف الإسلامیة)
۲. عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِيهِ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُوسَى الْأَبَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: اتَّقِ الْعَرَبَ فَإِنَّ لَهُمْ خَبَرَ سَوْءٍ أَمَا إِنَّهُ لَا يَخْرُجُ مَعَ الْقَائِمِ مِنْهُمْ وَاحِدٌ (شیخ طوسی، الغيبة، ص۴۷۶، ط دار المعارف الإسلامیة).
البته از غلات مقلد که انتظاری نیست، اما تحلیلهای امیرمعزی هم در مواضع متعدد بر تتبع ناقص استوار است که ان شاء الله به زودی نقد نمونههایی منتشر خواهد شد.
#امیرمعزی
#غویلی
@Gholow2
با یک جستجوی دم دستی این دو حدیث در کتاب الغیبة طوسی یافت شد:
۱. عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي حَدِيثٍ لَهُ اخْتَصَرْنَاهُ قَالَ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع ... وَ يُبَهْرِجُ سَبْعِينَ قَبِيلَةً مِنْ قَبَائِلِ الْعَرَبِ ... (شیخ طوسی، الغيبة، ص۴۷۵، ط دار المعارف الإسلامیة)
۲. عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِيهِ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُوسَى الْأَبَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: اتَّقِ الْعَرَبَ فَإِنَّ لَهُمْ خَبَرَ سَوْءٍ أَمَا إِنَّهُ لَا يَخْرُجُ مَعَ الْقَائِمِ مِنْهُمْ وَاحِدٌ (شیخ طوسی، الغيبة، ص۴۷۶، ط دار المعارف الإسلامیة).
البته از غلات مقلد که انتظاری نیست، اما تحلیلهای امیرمعزی هم در مواضع متعدد بر تتبع ناقص استوار است که ان شاء الله به زودی نقد نمونههایی منتشر خواهد شد.
#امیرمعزی
#غویلی
@Gholow2
Forwarded from مِداد (محمد بدر الدين)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مجزرة ثانية عقب استهداف الاحتلال خيام النازحين في منطقة المواصي في مدينة رفح.
لعن الله من ارتكب ودعم وسخر ومن سمع بذلك فرضي به، ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم.
لعن الله من ارتكب ودعم وسخر ومن سمع بذلك فرضي به، ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم.
غالی برای تبرئه محمد بن نصیر، روایتِ امام هادی ع را به سخره گرفته؛ حال آن که این کیفیت در روایات مختلف از ائمه (ع) نقل شده و اختصاص به ابن خاقان ندارد!
۱. عن جعفر بن علي قال: رأيت أبا الحسن ع و قد سجد بعد الصلاة فبسط ذراعيه على الأرض وألصق جؤجؤه بالأرض في دعائه. (الکافی، ج۳، ص۳۲۴)
۲. عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله ع قال: إذا نزلت برجل نازلة أو شديدة أو كربه أمر فليكشف عن ركبتيه وذراعيه وليلصقهما بالأرض وليلزق جؤجؤه بالأرض ثم ليدع بحاجته وهو ساجد. (الکافی، ج۲، ص۵۵۶)
۳. عن مصادف قال لما لبى القوم الذين لبوا بالكوفة دخلت على أبي عبد الله (ع) فأخبرته بذلك فخر ساجدا وألزق جؤجؤه بالأرض وبكى ... (رجال الكشي، ص۲۹۸)
بدیهی است که این روات قصد تخریب امامان را نداشتهاند و امر محالی را نقل نکردهاند! در سجده نماز از چسباندن سینه به زمین نهی شده (المقنعة، ص۱۰۵؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۸۸؛ غريب الحديث، ط الهندية ۲/ ۱۱۰) که نشان میدهد کیفیت شناختهشدهای بوده است. علمای عابد آشنا به عربیت، بدون اشکال اینها را نقل کردهاند. چند احتمال درباره معنای الصاق در این احادیث میرود.
#غویلی
@Gholow2
۱. عن جعفر بن علي قال: رأيت أبا الحسن ع و قد سجد بعد الصلاة فبسط ذراعيه على الأرض وألصق جؤجؤه بالأرض في دعائه. (الکافی، ج۳، ص۳۲۴)
۲. عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله ع قال: إذا نزلت برجل نازلة أو شديدة أو كربه أمر فليكشف عن ركبتيه وذراعيه وليلصقهما بالأرض وليلزق جؤجؤه بالأرض ثم ليدع بحاجته وهو ساجد. (الکافی، ج۲، ص۵۵۶)
۳. عن مصادف قال لما لبى القوم الذين لبوا بالكوفة دخلت على أبي عبد الله (ع) فأخبرته بذلك فخر ساجدا وألزق جؤجؤه بالأرض وبكى ... (رجال الكشي، ص۲۹۸)
بدیهی است که این روات قصد تخریب امامان را نداشتهاند و امر محالی را نقل نکردهاند! در سجده نماز از چسباندن سینه به زمین نهی شده (المقنعة، ص۱۰۵؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۸۸؛ غريب الحديث، ط الهندية ۲/ ۱۱۰) که نشان میدهد کیفیت شناختهشدهای بوده است. علمای عابد آشنا به عربیت، بدون اشکال اینها را نقل کردهاند. چند احتمال درباره معنای الصاق در این احادیث میرود.
#غویلی
@Gholow2
Forwarded from غلوپژوهی
وَحَسبُكَ دَاءً أَن تَبِيتَ بِبِطنَةٍ
وَحَولَكَ أَكبَادٌ تَحِنّ إِلَي القِدِّ
«درد تو اين بس كه شب سير بخوابى و گرداگردت جگرهايى بُوَد در آرزوى پوست بزغاله» (نهج البلاغه، ترجمه شهیدی)
مسلمانان غزه چند ماه است که از جنگ، آوارگی و گرسنگی به سختی رنج میبرند. در این شرایط، جمعی از فضلاء شیعه در ایران و کشورهای عربی به گردآوری کمک برای آنان اقدام کردهاند. ان شاء الله این کمکها از طریق شیعیان غزه و لبنان به دست آوارگان خواهد رسید.
در شهر قم، دانشور فرهیخته شیخ علی یعقوب یوسف عهدهدار این امر است. دغدغهمندان میتوانند کمکهای خود را به حساب ایشان واریز کنند:
شماره کارت:
شبا:
به نام علی یوسف _ بانک صادرات
این کارت بانکی مخصوص گردآوری کمک است و اعلام مبالغ واریزشده لازم نیست.
@Gholow2
وَحَولَكَ أَكبَادٌ تَحِنّ إِلَي القِدِّ
«درد تو اين بس كه شب سير بخوابى و گرداگردت جگرهايى بُوَد در آرزوى پوست بزغاله» (نهج البلاغه، ترجمه شهیدی)
مسلمانان غزه چند ماه است که از جنگ، آوارگی و گرسنگی به سختی رنج میبرند. در این شرایط، جمعی از فضلاء شیعه در ایران و کشورهای عربی به گردآوری کمک برای آنان اقدام کردهاند. ان شاء الله این کمکها از طریق شیعیان غزه و لبنان به دست آوارگان خواهد رسید.
در شهر قم، دانشور فرهیخته شیخ علی یعقوب یوسف عهدهدار این امر است. دغدغهمندان میتوانند کمکهای خود را به حساب ایشان واریز کنند:
شماره کارت:
6037 - 6975 - 1606 - 8803
شبا:
IR 19 0190 0000 0021 1879 8070 02
به نام علی یوسف _ بانک صادرات
این کارت بانکی مخصوص گردآوری کمک است و اعلام مبالغ واریزشده لازم نیست.
@Gholow2