غلوپژوهی
5.6K subscribers
445 photos
58 videos
268 files
851 links
- مطالعات حدیثی، تاریخی و فرقه‌شناسی
- موضوع کانال منحصر به غلو فرقه‌ای نیست.

مدیر اصلی: @amid3

مروری بر مطالب قدیم:
t.me/gholow2/1000
اینستا:
instagram.com/gholow2
کانالهای وابسته:
معرفة الرجال:
@Al_Rijal
میراث امامان:
@Al_Meerath
سایت:
deraayaat.ir
Download Telegram
غلوپژوهی
Photo
آیا هر مقایسه‌ای با اهل بیت (ع) کفر است؟

بسیار دیده می‌شود که افرادی به مجرّد کمترین تشبیه و مقایسه با اهل بیت (ع)، دیگران را تکفیر می‌کنند و مستند آن‌ها عبارت زیر است:

«يا جابر، إنّا أهل البيت لا يقاس بنا أحد، من قاس بنا أحدا من البشر فقد كفر.» (نوادر المعجزات، ص۲۶۷)

درباره این عبارت باید توجه داشت:

۱. این عبارت، بخشی از حدیث خیط است که پیش‌تر با دلائل متعدد نشان داده‌ایم خبر خیط از جهت منبع، سند، ادبیات و گفتمان متناسب با غالیان و پرداخته آنان است: t.me/gholow2/2404

۲. فقط در تحریر متأخرتر این حدیث در نوادر المعجزات جمله «من قاس بنا أحدا من البشر فقد كفر.» که مستند تکفیرکنندگان است دیده می‌شود. اما تحریرهای دیگر قصه ساختگی خیط، فاقد این جمله است:

_ «ويحك يا جابر لا يقاس بنا احد.» (عیون المعجزات، ص۷۳)
_ «و لا يقاس بنا بشر.» (مناقب عتیق، ص۱۲۴)
_ در الهدایة الکبری چاپ البلاغ اصلا این بخش نیامده است (ص۲۳۰).

۳. اصل این که اهل بیت (ع) با دیگران قابل قیاس نیستند در احادیث دیگر با تعابیر خِرَدپذیر آمده است مانند:

_ «لاَ یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ أَحَدٌ وَ لاَ یُسَوَّی بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ إِلَیْهِمْ یَفِیءُ الْغَالِی وَ بِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلاَیَهِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّهُ وَ الْوِرَاثَهُ.» (نهج البلاغة، خطبه ۲)

_ «نحن أهل البيت لا يقاس بنا أحد، فينا منزل القرآن وفينا معدن الرسالة.» (عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۱)

اما واضح است که این عبارات صرفاً بیان‌گر جایگاه منحصر به فرد اهل بیت (ع) است؛ نه آن که هر گونه تشبیه از هر جهت جزئی هم ممنوع باشد!

در کلمات منسوب به خود اهل بیت (ع) نیز گاه چنین تشبیهاتی دیده می‌شود؛ مانند جمله مشهور «رحم الله مالكا فلقد كان لي كما كنت لرسول الله ص.» (شرح نهج، ج۱۵، ص۹۸) که اگر انتسابش درست باشد، طبعاً یک تشبیه جزئی در شدت نصرت و اطاعت و خیرخواهی است.
یا مانند مقایسه زکریا بن آدم با امام کاظم (ع) در حدیث منسوب به امام رضا (ع): «فَإِنَّ أَهْلَ بَيْتِكَ يُدْفَعُ عَنْهُمْ بِكَ، كَمَا يُدْفَعُ عَنْ أَهْلِ بَغْدَادَ بِأَبِي الْحَسَنِ الْكَاظِمِ (ع).» (رجال الکشی، ج۱، ص۵۹۴)
یا روایاتی که می‌گوید فضل بنفشه بر دیگر روغن‌ها مانند فضل ما اهل بیت (ع) بر مردم است (قرب الإسناد، ص118؛ الكافي، ج‏6، ص521، 523).

این گونه تعابیر که در روایات زیاد است، نشان می‌دهد اطلاق‌گیری و برداشت افراطی این افراد از عبارت «لا یقاس بنا احد» درست نیست؛ زیرا:

اولاً هر گونه تشبیه و مقایسه جزئی را رد نمی‌کند. بسیاری از تشبیهات، عرفی است. مثلاً وقتی گفته می‌شود: «کربلا شده بود.» مثل عبارت «قیامت شده بود.» تشبیه اغراق‌آمیز است و کسی قصد یکسان‌پنداری ندارد. همچنین وقتی گفته می‌شود: «همچون علی‌اکبر شجاعانه به میدان رفت.» یا «مانند علی‌اصغر پرپر شد.» یا «عباس‌وار از دین خدا دفاع باید کرد.» نه تنها تنقیص مقام اهل بیت (ع) نیست؛ بلکه بیانگر هم‌دردی با اهل بیت و‌ الگوپذیری از ایشان است و کسی از آن قیاس ناروا و یکسان‌پنداری را برداشت نمی‌کند.

و ثانیاً درست است که بسیاری از مقایسه‌ها ناروا و گاه نوعی غلو و افراط است؛ اما این احادیث دلالتی بر کفر مقایسه‌کننده ندارد!

@Gholow2
Audio
گفتاری در نقد منابر غلوآمیز

🎙استاد علی نصیری

@gholow2
Recording 45 (2d248fe4-1b0e-4115-873b-5fe949f469a9)
<unknown>
توضیح بیشتر درباره محتوای حدیث عنوان بصری

علی عادل‌زاده

https://t.me/gholow2/2531

@Gholow2
روایات غالیانه منسوب به مسائل البلدانِ فضل بن شاذان در تأویل الآیات

https://deraayaat.ir/Masael-AlBoldan

سید شرف الدین علی حسینی استرآبادی غروی (متوفای قرن 10ق) در کتاب تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة از شیخ طوسی از فضل بن شاذان نیشابوری (متوفای 260ق) روایاتی نقل کرده است که غالباً در جای دیگری یافت نمی‌شود. این روایات گاه به کتابِ مسائل البلدان فضل بن شاذان نسبت داده شده است و در آن مطالب غریبی مانند الوهی‌بودن باطن امامان آمده است که امروزه از مستندات غلات است؛ مانند:

«ظَاهِرُهُمَا بَشَرِيَّةٌ وَ بَاطِنُهُمَا لَاهُوتِيَّةٌ ظَهَرَا لِلْخَلْقِ عَلَى هَيَاكِلِ النَّاسُوتِيَّةِ حَتَّى يُطِيقُوا رُؤْيَتَهُمَا وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى‏ وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ»

در این نوشتار انتسابِ این روایات به شیخ طوسی، فضل بن شاذان و کتاب مسائل البلدان را نقد کرده و به اعتبارسنجی و جریان‌شناسی آن‌ها پرداخته‌ایم.

☘️بررسی مستندات غلات و تفویض (20)
@gholow2
انتساب‌‌های نادرست در روایات تحف‌العقول

چکیده:

کتاب «تحف‌العقول» گنجینه ارزشمندی از آموزه های اخلاقی است که تا کنون درباره مؤلف، شیوه روایت و سیر انتقال آن اطلاعات چندانی در دست نبوده است. شهرت یافتن این کتاب از دوره صفویه، با خوش‌بینی بسیاری از متأخران امامیه به وثاقت و مذهب مؤلف پیش‌تر ناشناخته آن، حسن بن علی بن شعبه حرانی (م۳۶۸ق) همراه شده است. پژوهش‌های جدید با شناسایی مذهب نصیری نویسنده، و نیز کشف ابهاماتی در متفردات کتاب تحف‌العقول، در وثاقت ابن‌شعبه تردیدهایی ایجاد کرده‌اند. با این‌حال، این پژوهش‌ها تا کنون کیفیت و ریشه آسیب‌های متنی و سندی برخی از اخبار تحف‌العقول را به روشنی نشان نداده‌اند. مقاله پیش رو با مقایسه‌ برخی روایات تحف‌العقول با دیگر منابع، پاسخگوی این پرسش است که در منفردات تحف‌العقول چه نوع از آسیب‌های متنی و سندی به چشم می‌خورد، و ریشه احتمالی آن چیست؟ بنا بر یافته‌های مقاله، حجم زیادی از روایات کوتاه کتاب تحف‌العقول در منابع دیگر به کسانی غیر از ائمه ع نسبت داده شده است. هم‌چنین، اشکالاتی مانند افزودن به متون، تحریف و ترکیب اخبار گوناگون و ساخت روایات طولانی با تغییر در انتساب، از آسیب‌های پرتکرار در تحف‌العقول است. مضمون برخی از منفردات کتاب به گونه‌ای است که در صورتِ اصالت‌داشتن، انگیزه عمومی بر نقل آن بسیار می‌بود، و تفرّد تحف‌العقول در نقل آن موجب تردید است. برخی از روایات تحف‌العقول نیز زیاداتی نسبت به منابع دیگر دارد. تکرار بسیاری از الگوهای تحریف در کتاب، مؤید نقش مؤلف در برخی از این آسیب‌ها است.

متن کامل:
https://deraayaat.ir/ibnshobe/

@gholow2
Forwarded from میراث امامان
1_5085146951 (1).pdf
1.3 MB
أحادیث الإمام الحسن بن علي المجتبی علیه السلام في تحف العقول
شیخ امین حسین‌پوری
مجلهٔ تراثنا، شمارهٔ ۱۵۶

در پژوهش حاضر به اعتبارسنجی ۲۸ روایت از امام مجتبی علیه السلام در تحف العقول پرداخته شده است.
در میان این روایات، انتساب برخی از روایات به امام مجتبی (ع) ثابت شده و گفته شده که شش روایت از این مجموعه، نه از امام مجتبی (ع)، که از امیرالمؤمنین (ع) است. همچنین پنج روایت از این مجموعه، از رجال عامه در سه قرن نخست دانسته شده و در خصوص دو روایت توقف شده است.

@Al_Meerath
درباره حدیث صوفیانه «الحقیقة» منسوب به کمیل بن زیاد

حدیثی صوفیانه را سید حیدر آملی دربارۀ معنای حقیقت آورده که برخی عارفان و محدثان متأخر بدان استناد کرده‌اند، ولی تعابیر و ادبیات آن متأخر و صوفیانه است، و با میراث امامان و دوران امیرالمؤمنین ع و اخبار منقول از کمیل بن زیاد تناسبی ندارد.
«الحقيقة كشف سبحات الجلال من غير إشارة...»

http://mhedaiat.blogspot.com/2017/12/blog-post_28.html?m=1

@gholow2
📜پیوند عقیدتی غلو و تصوف
✍️عمیدرضا اکبری
همایش تصوف

چکیده:
در روایات امامان ع، غالیان از مذموم‌ترین فرقه‌ها هستند. صوفیه نیز در روایات کهن با بسامد کم‌تری طعن شده‌اند. اخبار ائمه ع و گزارش‌های تاریخی مجموعه‌ عقایدی کلیدی را به غالیان نسبت داده‌اند که شباهت ابتدایی برخی از آن با آرای صوفیه پرسش‌برانگیز است. این پژوهش به فراخور ظرفیتش، نخستین بار بخشی از این شواهد و وجوه اشتراک غالیان و صوفیه را گرد آورده، و در این راستا علاوه بر گزارش‌های عالمان امامی دربارۀ این دو گرایش، از آثار مؤلفان سرشناس فرقه‌های غلو و تصوف خاصه نصیریه و مکتب ابن‌عربی به صورت تطبیقی بهره جسته است. مقاله در صدد است تا نشان دهد بسیاری از عقاید شاخص‌ترین جریان‌های تصوف اسلامی (در حوزه‌هایی مانند توحید، ولایت، باطنی‌گری و شریعت‌گریزی) پیوند عمیقی با جریان رسمی غلو شیعی دارد، و گذشته از شواهد تاریخی بسیار بر پیوند عمیق آن دو، پیوند آرا و استدلال‌هایشان درحدی است که چه بسا بتوان برخی صوفیان را از باورمندان به غلو شدیداً مذموم در روایات نیز دانست.

متن مقاله:
https://deraayaat.ir/gholow-tasavvof
@gholow2
Forwarded from وبلاگ آثار
توجیهات بی‌ثمر برای تبرئه خلیفه

در صحیح بخاری روایت شده است:

«فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عَلَيْهَا»

وقتی فاطمه (س) از دنیا رفت شوهرش علی (ع) او را شبانه دفن کرد و ابو بکر را خبر نکرد و خودش بر او نماز خواند. (صحيح البخاري، ج٥، ص١٣٩، دار طوق النجاة)

این گزارش چنان رسواکننده است که شارحان مجبور شده‌اند وجوهی برای آن دست و پا کنند که به هذیان‌گویی شبیه‌تر است! برای نمونه:

۱. ابن حجر (۷۷۳_۸۵۲ق)

«وَلَعَلَّهُ لَمْ يُعْلِمْ أَبَا بَكْرٍ بِمَوْتِهَا لِأَنَّهُ ظَنَّ أَنَّ ذَلِكَ لَا يَخْفَى عَنْهُ وَلَيْسَ فِي الْخَبَرِ مَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّ أَبَا بَكْرٍ لَمْ يَعْلَمْ بِمَوْتِهَا وَلَا صَلَّى عَلَيْهَا»

شاید ابوبکر را از وفات فاطمه خبر نکرد چون گمان می‌کرد بر او مخفی نمی‌ماند! و این روایت دلالت ندارد که ابوبکر از مرگ فاطمه خبردار نشد و بر او نماز نخواند!! (فتح الباري، ج٧، ص٤٩٤)

بلکه بر اهل زبان مخفی نیست که هیچ معنایی جز این ندارد؛ ولی تعصب، ابن حجر را بر آن داشته تا خود را از مرتبه فهم ابتدایی جملات هم تنزّل دهد.

۲. محمد بن إسماعيل الكحلاني (م ١١٨٢ق)

«يحتمل أنه لكون الدفن ليلاً، فكره علي - عليه السلام - إيقاظ أبي بكر من نومه...» (التحبير، ج٣، ص٧٦٥)

شاید برای این بود که شبانه دفن شد و علی دوست نداشت ابوبکر را از خواب [ناز] بیدار کند!!

أبو العباس القرطبي (٥٧٨ - ٦٥٦ ق) هم از گزارش بخاری و مسلم چنان خشمگین شده که راهی جز فرافکنی نیافته است:

«وليس في الخبر ما يدل على: أن أبا بكر لم يعلم بموتها، ولا صلَّى عليها، ولا شاهد جنازتها، بل اللائق بهم، المناسب لأحوالهم حضور جنازتها، واغتنام بركتها، ولا تسمع أكاذيب الرَّافضة المبطلين، الضالين، المضلين.» (المفهم، ج٣، ص٥٦٩)

بلکه این نصّ صریح بخاری و مسلم است و ربطی به رافضه ندارد! عجب آن که در همین گزارش، یک سطر بالاتر علت به اجمال بیان شده است:

«فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِي ذَلِكَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ...»

فاطمه به خاطر فدک بر ابوبکر خشمگین شد و با او قهر کرد و تا زمانی که از دنیا رفت با او سخن نگفت...

در روایات دیگر نیز علّت دفن شبانه به صراحت بیان شده است، برای نمونه :

«عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، وَعَمْرِو بْنِ دِينَارٍ أَنَّ حَسَنَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَخْبَرَهُ، أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دُفِنَتْ بِاللَّيْلِ. قَالَ: فَرَّ بِهَا عَلِيٌّ مِنْ أَبِي بَكْرٍ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهَا، كان بَيْنَهُمَا شَيْءٌ.

عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنِ ابْنِ عُيَيْنَةَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ دِينَارٍ، عَنْ حَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ مِثْلَهُ، إِلَّا أَنَّهُ قَالَ: أَوْصَتْهُ بِذَلِكَ.

عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ عَلِيًّا، دَفَنَ فَاطِمَةَ لَيْلًا وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ»
(مصنف عبد الرزاق، ج۳ ص۵۲۱)

#بخاری
#اهل_سنت

@alasar_1
غلوپژوهی
انتساب_کتاب_الضعفاء_به_ابن_غضائری.pdf
بازخوانی_انتقادات_متأخران_بر_ابن_غضائری_در_جرح_غالیان،_عميدرضا_اکبري،.pdf
978 KB
📜 بازخوانی انتقادات متأخران بر ابن غضائری در جرح غالیان
✍️ عمیدرضا اکبری  
پژوهش‌های رجالی، ش5

تا سدۀ یازدهم، استناد به تضعیفات رجالیان قدیم، میان عالمان امامی رایج بود. اما از زمان محمدتقی مجلسی، نگاهی منفی به تضعیفات و شخص ابن غضائری شکل گرفت. بیش از همه، نوۀ مجلسی، وحید بهبهانی تخطئۀ تضعیفات مرتبط با غلو را رواج داد. آنان بیشترِ تضعیفات، و حتی بسیاری از تضعیفات غیراختلافی متقدمان را نتیجۀ سستیِ باورهای خودِ تضعیف‌گران و کم‌تحملی‌شان نسبت به معارف امامان دانسته‌اند. پرسش مقاله این است که آیا منتقدان تضعیفات، شواهد مقبولی بر این نسبت عقیدتی به متقدمان و تأثیر آن در تضعیفات دارند؟ در این راستا دلایل منتقدان، و کلمات ابن غضائری تحلیل، و با اطلاعات منابع شیعه و غالیان، دربارۀ متهمانی که متقدمان درباره‌شان اختلاف نکرده‌اند، مقایسه شده است. بنا بر کلام رجالیان قدیم، تضعیفاتشان دلایل تاریخی، جریان‌شناسی و کلامی دیگری داشته ‌است. متأخران از ادلۀ گستردۀ غلو پیشوایانِ غالی، مانند ابن مهران، اسحاق بصری و خصیبی آگاه نبوده، و بی‌توجه به منابع غلو و پیچیدگی‌های آن، بر ابن غضائری تاخته‌اند. همچنین، ابن غضائری با دسترسی به منابع سری خطابیه، به ناشناختگیِ برخی راویان مختص به منابع غالی اشاره کرده که کتب نویافتۀ نصیریه نیز غالیانه‌ترین مضامین را از الوهیت و بابیت تا تکفیر امامیان، از همین راویان نقل می‌کنند. اما در مکتب وحید بهبهانی، این ناشناختگان را با تکلف، بر راویان برخی اسانیدِ نادر در منابع امامی تطبیق داده‌اند. بر پایۀ این شواهد، قضاوت ابن غضائری واقع‌بینانه و حتی محتاطانه است.
@Al_Rijal
@gholow2
دراسة حول شخصيّة جابر بن حيّان في التّراث الإسلاميّ

ابراهیم جواد

https://mhedaiat.blogspot.com/2023/11/blog-post.html?m=1

خلاصة الدراسة:

1- إنّ الأدلّة على وجود شخصيّة حقيقيّة باسم جابر بن حيّان غير وافيةٍ للإثبات، ومن هنا فإنّ أصل وجود شخصيّة بهذه المواصفات أمر مشكوك.

2- التراث المنسوب إلى جابر بن حيّان ذو صلةٍ بأفكار الغلاة والباطنيّين والتراث الفلسفيّ والعلميّ اليونانيّ.

3- إنّ نسبة جابر بن حيان وملحقاته إلى دائرة خواصّ الإمام الصّادق عليه السّلام غير صحيحة؛ وتنافيها جملة من القرائن، منها: عدم ظهور أدلّة تاريخيّة كافية للإثبات، فساد المطالب المبثوثة في رسائل جابر بن حيّان من الجهة الشرعيّة، وعدم انسجام لغة ومطالب هذه الرّسائل مع لغة القرن الثّاني الهجريّ إجمالاً.

4- نسبة مساهمة الإمام الصّادق عليه السّلام في علم الكيمياء استناداً إلى تراث جابر بن حيّان غير صحيحة؛ فإنّ الدّلائل لا تفي بإثبات وجود هذه الشّخصية فضلاً عن ارتباطها بالإمام، بالإضافة إلى أنّ علم الكيمياء بصيغته السّابقة في القرون الأولى لا يخلو من شوائب التراث الباطنيّ وأفكار الغلوّ وغيرها من الاتجاهات الفكريّة في ذلك الوقت.


https://t.me/gholow2/1443
https://t.me/gholow2/103
https://t.me/gholow2/393
بل عباد مكرمون.pdf
15.7 MB
بَل عِبادٌ مُکرَمون؛
دراسة قرآنیة وحدیثیة في نقد الغلوّ


مظفر الشريفي

@Gholow2
Audio
نقد مختصر مبانی غلو و تفویض
🎙عمیدرضا اکبری
گروه پاسخ اسلام، 19 آذر 1402

- 0:25 چیستی غلو و مرور عقاید غالیان
- 2:13 نمونه ریشه‌های غلو (التقاط، حشو، جهل و تقصیر در معرفت الهی، دنیاطلبی، تعمق به رأی)
- 8:40 معنای تفویض و نقد دیدگاه بر معاصران در این زمینه
- 17:44 نقد نمونه مستندات تفویض (معجزات/ مستندات با دلالت غیرمرتبط/ اخبار نامعتبر)
- 24:20 نمونه جعلیات

پاسخ به سؤالات
@gholow2
شعر دروغ منسوب به شافعی

در افواه و السنه، شعر غلو‌آمیزی به شافعی (د. ۲۰۴ق) نسبت داده می‌شود:

لو انّ المرتضى ابدى محلّه
لخرّ النّاس طرّا سجّدا له‏
كفى فى فضل مولينا علىّ
وقوع الشّك فيه انّه اللّه‏
ومات الشّافعى وليس يدرى
على ربّه ام ربّه اللّه‏

درباره این شعر توجه به نکات زیر لازم است:

۱. مخفی نیست که این شعر هیچ تناسبی با شخصیت شافعی ندارد. کافی است نگاهی به آثار شافعی بیندازیم و به نظر می‌رسد این امر بدیهی نیازمند اثبات نباشد.

۲. اشعار زیادی به شافعی منسوب شده که ساختگی است.

۳. منبع قابل اعتنایی برای انتساب این شعر به شافعی وجود ندارد. برخی از صوفیان متأخّر عامه -که مذهبشان با غلات شیعه آمیختگی‌ها و بده‌بستان‌هایی داشته- این شعر را به شافعی نسبت داده‌اند. مثلاً میبدی (د. ۹۱۱ق) دو بیت اول را به شافعی نسبت داده است (دیوان امام علی، ص۱۸۵). کشفی ترمذی (د. ۱۰۶۱ق) هر سه بیت را به شافعی نسبت داده است (مناقب مرتضوى، ص۱۵). محمد دهدار شیرازی (د. ۱۰۱۶ق) بیت اول را به شافعی نسبت داده است (شرح خطبة البيان‏، ص۹۰) و در منابع متأخر دیگر نیز این انتساب دیده می‌شود که بنای احصاء نداریم و تعیین قدیمی‌ترین منبع نیازمند جستجوی بیشتر است.

۴. ظاهراً این اشعار از طریق برخی شیعیان که با آثار تصوّف دمخور بوده‌اند، وارد فضای شیعی شده و کارکرد جدلی پیدا کرده است. مثلاً قاضی نور الله شوشتری (د. ۱۰۱۹ق) دو بیت نخست را به شافعی نسبت داده است (إحقاق الحق، ج‏۳، ص۳۴۶). در منابع جدلی دیگر نیز این ابیات تکرار شده است.

۵. جالب توجه است که بیت آخر که نام شافعی در آن آمده ضعیف‌تر از دو بیت پیشین است و با توجه به نبود آن در برخی منابع، احتمالاً جعل آن متأخّرتر است.

۶. نکته مهمّ این که ابن فوطی (د. ۷۲۳ق) که هم مقدم‌تر است و هم آشنایی بیشتری داشته، دو بیت نخست را به ادیب مشهور، خواجه عمید، ابوبکر علی بن الحسن قهستانی (زنده در ۴۳۵ق) نسبت داده است:

«وللعميد القهستاني في مدحه: لو أنّ المرتضى ‌أبدى ‌محلّه / لصار الناس طرّا أعبدا له / كفا في فضل مولانا عليّ / وقوع الشك فيه أنّه الله» (مجمع الآداب، ۵/ ۱۸۱)

۷. با توجه به شواهد ذکر شده انتساب شعر به شافعی مردود است. فارغ از نادرستی انتساب آن به شافعی -که اساساً از بزرگان اهل سنّت است-، محتوای شعر به ویژه بیت آخر آن فاسد است و معنای درستی که با توحید سازگار باشد، ندارد.

@Gholow2
Forwarded from ذِکری
حماد بن عیسی از امام صادق علیه السلام روایت کرد: رسول خدا صلوات الله علیه و آله سه روز پیش از وفاتش به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: سلام خدا بر تو باد ای پدر دو گل خوشبو. تو را به دو گل خوشبویم در همه دنیا [یعنی امام حسن و امام حسین] سفارش می کنم؛ زیرا به زودی دو رکن تو فرو می ریزد؛ و خداوند جانشین من بر تو است. هنگامی که رسول خدا (ص) از دنیا رفت، علی (ع) فرمود: این یکی از دو رکن من است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده بود و چون فاطمه از دنیا رفت، فرمود: این رکن دومی است که رسول خدا فرمود.

[و به قال: حدثنا أبو العباس أحمد بن إبراهيم الحسني رحمه الله تعالى إملاء ،قال: أخبرنا أبو أحمد محمد بن جعفرٍ الأنماطي، قال: حدثنا محمد ابن يونس البسامي، قال: حدثنا حماد بن عيسى، قال: حدثنا جعفر بن محمد ،عن أبيه عليهما السلام عن جابر بن عبد الله، قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قبل موته بثلاث وهو يقول لعلي بن أبي طالبٍ: سلام الله عليك أبا الريحانتين، أوصيك بريحانتي من الدنيا فعن قليلٍ ينهد ركناك، والله خليفتي عليك. فلما قبض رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، قال علي عليه السلام: هذا أحد ركني الذي قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فلما ماتت فاطمة عليها السلام، قال علي عليه السلام: هذا الركن الثاني الذي قال لي رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم.] (تیسیر المطالب فی امالی ابی طالب، الباب الخامس فی ذکر فضائل فاطمه و ما یتصل بذلک)
#حدیث
@zecra
الگوریتم اثبات تاریخی یک حقیقت مکتوم!

پژوهشگران، سنگینیِ وظیفه بازیابی حقیقت در موضوعات مکتوم تاریخی را بر دوش خود احساس می‌کنند؛ وظیفه‌ای که جز از زاه کاوش تاریخی، تدارک دیده نمی‌شود. یکی از مهم‌ترین موضوعات چالش برانگیز در طول تاریخ، ره‌گیری جرم و جنایاتی است که به صورت مخفیانه و غیررسمی انجام شده است. ماجرای شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز از رویدادهایی است که در طول تاریخ تلاش‌های زیادی برای مخفی نگه داشتن آن وجود داشته است؛ زیرا این جنایت به دستور خلیفه وقت و توسط عاملان حکومت، علیه تنها یادگار مهم‌ترین شخصیت حکومتی انجام گرفته است که حاکمان بعدی خود را جانشین او می‌دانستند.

👈این نوشته پاسخی علمی به قلم حجت الاسلام والمسلمین رسول #چگینی #پژوهشگر بنیاد بین‌المللی امامت بر این #پرسش است.

🖇 ادامه مطلب در پایگاه جامع اطلاع‌رسانی امامت

🌐https://emamat.org
🆔 @Emamat_IF
🆔 @Emamat_net

#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#بنیاد_بین‌المللی_امامت

ایتا اینستاگرام آپارات
Forwarded from علی عادل زاده
توضیح صوتی درباره ۴ دیدگاه اصلی درباره ازدواج ام کلثوم (س) با عمر در پاسخ سؤالی در گروه تصحیح الاعتقاد

توضیحات مکتوب پیشین:
https://t.me/gholow2/180
⚠️ خطبة البیان و غلو
(ویرایش دوم)

خطبة البیان از جمله خطبه‌های منسوب به امام علی (ع) است که علمای شیعه در صحت انتساب آن تردید ورزیده و در مقالاتی نقدش کرده‌اند؛ مانند:

- بیان الأئمة و خطبة البیان فی المیزان، سید جعفر مرتضی عاملی، ص43-125. نیز همو، کتاب جزیره خضراء.
- «رساله‌ای در بررسی اصالت خطبه البیان»، میرزا ابوالقاسم قمی (1230ق) تحقیق: محمدمهدی کرباسچی، سفینه، ش16، 1386.
- «خطبه البیان و غالی گری، از نظرگاه میرزای قمی» همایش بزرگداشت آیت اله علی دوانی، دوره 1، 1386ش.
- نقد متن حدیث، داود معماری، ص270 تا 284
- «خطبه البیان و خطبه های منسوب به امیرمؤمنان ع» مصطفی صادقی، علوم حدیث، ش33، 1383ش.
-«سید حسنی در خطبه البیان، از سند تا متن» نجم الدین طبسی، انتظار موعود، ش32، 1386ش.
معرفی و تصحیح نسخه خطی شرح خطبة البیان به روایت میرشریف آملی»، رضا اسدپور، پژوهشنامه نسخه شناسی متون نظم و نثر فارسی، شماره 5، 1396ش.
-«خطبه البیان و شطحیات عارفان»، رضا اسدپور، پژوهشنامه ادیان، ش3.
درباره خطبه البیان و حافظ رجب بُرسی»، باقر صدری نیا، یادنامۀ «پیر گلرنگ»، به کوشش محمد طاهری، نشر کتابخانۀ ادبیات
برای دهها مورد از اقوال عالمان نیز نک‍: کانال تصحیح الإعتقاد، از اینجا تا اینجا.

🔺مصادر:
این خطبه در مصادر متقدم امامی نیامده، و در مناقب ابن شهرآشوب نیز در شمار خطبه‌های امام علی (ع) از آن یاد نشده است. نخستین یادکرد از این نام در رسائل غالیانه جابر بن حیان (ق3) است (رسائل جابر ت مزیدی، ص90) ولی اطلاعات گسترده از آن شاید ابتدا در میراث خصیبی (ق4) قطب نصیریه است.
در المناقب (للعلوي)، ص184 آمده: «وسئل الخصيبي أبو عبد اللّه الحسين بن حمدان من أهل جنابلة عن أسماء خطب أمير المؤمنين عليه السّلام فذكر أنّ المأمون بن هارون الرشيد سأل الإمام عليّ بن موسى الرضا ع: أوّلها خطبة الإخلاص، وخطبة الوصيّة والعهد، وخطبة الزهراء، وخطبة البيان…»

شاگردان و پیروان خصیبی نیز این خطبه را ذکر و فرازهایی از آن نقل کرده‌اند (جنبلانی، الرسالة الجنبلانیة، ص9-16؛ جلی، الأندیة، ص331؛ طبرانی، المرشدة، 2016، ص6؛ المعارف، ص127-130 به چند طریق از محمد بن سنان و مفضل؛ عصمة الدولة، الرسالة المصریة، ص107، 108-111، 518).

از این خطبه متن‌های متنوعی در دست است که اغلب آن‌ها با یکدیگر متفاوت است؛ به گونه‌ای که پاره‌ای از متن‌ها جز عنوان واحد شباهت و اشتراکی با بقیه ندارند و برخی نیز تنها دارای مقدمه و چند بند همسانند. گویی هر یک از این متن‌ها به منزلۀ خطبه مستقلی است که عنوان واحدی بر آنها نهاده‌اند. چنانکه میان نقل رجب برسی در مشارق انوار الیقین با سه نسخۀ الزام الناصب از این خطبه همانندی اندکی دیده می‌شود.

در مقالۀ مسعود بیدآبادی، «نگاهی به خطبة الافتخار و خطبه تطنجیه» (علوم حدیث، ش25، 1381ش) آمده: «متن خطبة البیان در الإنسان الکامل عبدالرحمان بدوی (ص109-112) و علائم الظهور شُبّر درج شده، و آبرتلس در فهرست نسخ خطی اسماعیلی بدخشان (ش 185-186) از آن یاد کرده است. بنابراین، و پیداست که فاطمیان بدخشان نیز بدان ارج می نهاده‌اند. اسماعیلیه هم شرح آن را به حسن صباح منسوب نموده‌اند. در رساله تراب نامه از متون حروفیه نیز به خطبة البیان استشهاد شده است.»

گفتنی است در ملحق نهج البلاغه منسوب به ابن ناقه کوفی (م559) خطبه‌ای با نام خطبة الأقالیم و البیان آمده که اشتراکاتی با تحریر الزام الناصب دارد (ملحق نهج البلاغة، ت محمدجعفر اسلامی، ص76-102) ولی این کتاب و غیر آن خطبی ملاحمی با نام خطبه البیان هم دارند که ارتباطی با خطبة البیان مشهور امروزی ندارد. (همان، ص103-106؛ غزالی، سر العالمین، ص467، 472؛ نیز نک.: ابن عربی، الشجرة النعمانية، ص37)

👈بنابراین فعلاً قدیمی‌ترین ریشه آن مربوط به نصیریه و اسماعیلیه است.

🔺نقد محتوایی
متن خطب نیز گواه بر ارتباط با فرق غالی است. خصوصاً آنکه فرازهای تناسخی آن در اخبار نصیریان بسیار رایج است (اکبری، نصیریه، ص358-364). آیات قرآن بارها پس از ذکر قصص امت‌های پیشین تأکید می‌کند که رسول‌الله ص پیش‌تر آنجا نبوده یا ایشان و امتش پیش از وحی الاهی از آن قصص آگاه نبوده‌اند (هود: 49؛ القصص: 44، 46 و 86؛ آل عمران: 44؛ یوسف: 102؛ عنکبوت: 48؛ شوری: 52 و…).

خطبة البیان غرائب بسیاری نیز افزوده است؛ مانند: «أنا قمر السرطان أنا شعر الزبرقان أنا أسد الشرة أنا سعد الزهرة أنا مشتري الكواكب أنا زحل الثواقب أنا كيوان الإمكان أنا عين الشرطين أنا عنق السبطين أنا حمل الإكليل أنا عطارد التعطيل أنا قوس العراك أنا فرقد السماك أنا مريخ الفرقان أنا عيون الميزان أنا... أنا جملة الأنعام أنا الصاد و الميم أنا علانية المعبود أنا مستنبط هود أنا نحلة الخليل أنا آية بني إسرائيل أنا مخاطب الكهف أنا الظاهر مع الأنبياء أنا صاحب الطور أنا باطن السرور أنا عتيد قاف…)
@gholow2