مجموعه نقدهایی مختصر بر دعاوی خراسانی نوظهور با نام مستعار «منصور هاشمی»:
t.me/gholow/65 تا t.me/gholow/74
t.me/gholow/65 تا t.me/gholow/74
Telegram
غلات و صوفیه
منصور خراسانی
در سال های اخیر شخصی با نام مستعار «منصور هاشمی خراسانی» سعی دارد با سوء استفاده از روایات «قیام خراسانی» خود را به عنوان «خراسانی» موعود بشناساند. این مدعی، پاره ای از استدلالات متکلّمین شیعه را گرفته و با پندارهای ناروای خود در آمیخته و در…
در سال های اخیر شخصی با نام مستعار «منصور هاشمی خراسانی» سعی دارد با سوء استفاده از روایات «قیام خراسانی» خود را به عنوان «خراسانی» موعود بشناساند. این مدعی، پاره ای از استدلالات متکلّمین شیعه را گرفته و با پندارهای ناروای خود در آمیخته و در…
Forwarded from صُحُفٍ مُطَهَّرَه
💠 ارزش شاد کردن بانوان محرم
🌸 بسنده عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ يُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى امْرَأَةٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا حُرْمَةٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج6، ص: 6/ 7
🌹از امام رضا ع از رسول خدا ص: خداوند تبارک و تعالی نسبت به زنان مهربان تر از مردان است، و هیچ مردی نیست که زنی را که محرم اوست شاد کند، مگر آنکه خداوند روز قیامت او را شاد کند.
میلاد ام الأئمه، حضرت زهرا علیها افضل الصلوات و السلام مبارک باد.
@sohof2
🌸 بسنده عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ يُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى امْرَأَةٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا حُرْمَةٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج6، ص: 6/ 7
🌹از امام رضا ع از رسول خدا ص: خداوند تبارک و تعالی نسبت به زنان مهربان تر از مردان است، و هیچ مردی نیست که زنی را که محرم اوست شاد کند، مگر آنکه خداوند روز قیامت او را شاد کند.
میلاد ام الأئمه، حضرت زهرا علیها افضل الصلوات و السلام مبارک باد.
@sohof2
Forwarded from ذِکری
اعتراف به ولایت تکوینی اهل بیت (ع)؟!
بزرگان اهل سنّت داستانی نقل کردهاند که در آن عمر بن خطّاب به امام حسین (ع) میگوید: «هل أنبت على رؤوسنا الشّعر إلّا أنتم» [آیا جز شما کسی مو بر سر ما رویانده است؟]
متأسّفانه دیده میشود که در بسیاری از سایتها و کانالها این جمله را به عنوان اعتراف به ولایت تکوینیِ اهل بیت (ع) تلقّی کردهاند!
در حالی که این تعبیر، تنها یک کنایهی ساده است. به نمونهای دیگر از کاربرد این کنایه توجّه کنید:
«سنة 623: ... و فیها قدم الاشرف دمشق و اطاع المعظم و سأله ان یسأل الخوارزمی ان یرحل عن خلاط و قال نحن ممالیکک و ما انبت الشعر علی رؤوسنا الّا انت. فبعث المعظم فرحل الخوارزمی عن خلاط و کان قد اقام علیها اربعین یوما...» (تراجم رجال القرنین السادس و السابع المعروف بالذیل علی الروضتین، ص148، دارالجیل، بیروت)
بدیهی است وقتی ملک اشرف به برادرش میگوید: «و ما انبت الشعر علی رؤوسنا الّا انت» مقصودش اثبات ولایت تکوینی برای او نیست!!!
ابن عساکر نیز داستانی آورده که به فهم این کنایه کمک میکند. در این داستان، عبدالملک بن مروان درباره «محمد بن الحنفیّة» به حجّاج بن یوسف میگوید: «و اللّه لو لا أبوه و ابن عمه لکنا حیارى ضلّالا، و ما أنبت الشعر على رؤوسنا إلّا اللّه و هم، و ما أعزنا بما ترى إلّا رحمهم و ریحهم الطیبة...» (تاریخ مدینة دمشق، ج54، ص353)
وانگهی چگونه ممکن است جمع زیادی از علمای اهل سنّت (مانند ذهبی) که در برابر سادهترین فضائل اهل بیت (ع) نهایت سختگیری را دارند و راویانش را به غلوّ متّهم میکنند، نصّی بر ولایت تکوینی نقل کنند و آن را صحیح بشمرند؛ بی آن که به توضیح و شرح آن اقدام کنند! پر واضح است که اهل زبان چنان برداشتی از سخن منسوب به عمر نداشتهاند.
تذکّر: ولایت تکوینی به این معنا که امور عالم مانند روییدن مو در سرِ انسانها به تدبیر اهل بیت (ع) انجام شود جایگاهی در کلامِ رسمی شیعه و روایات معتبر ندارد و از جهات متعدّد مردود است.
http://alasar.blog.ir/1397/12/10/mu
@zecra
بزرگان اهل سنّت داستانی نقل کردهاند که در آن عمر بن خطّاب به امام حسین (ع) میگوید: «هل أنبت على رؤوسنا الشّعر إلّا أنتم» [آیا جز شما کسی مو بر سر ما رویانده است؟]
متأسّفانه دیده میشود که در بسیاری از سایتها و کانالها این جمله را به عنوان اعتراف به ولایت تکوینیِ اهل بیت (ع) تلقّی کردهاند!
در حالی که این تعبیر، تنها یک کنایهی ساده است. به نمونهای دیگر از کاربرد این کنایه توجّه کنید:
«سنة 623: ... و فیها قدم الاشرف دمشق و اطاع المعظم و سأله ان یسأل الخوارزمی ان یرحل عن خلاط و قال نحن ممالیکک و ما انبت الشعر علی رؤوسنا الّا انت. فبعث المعظم فرحل الخوارزمی عن خلاط و کان قد اقام علیها اربعین یوما...» (تراجم رجال القرنین السادس و السابع المعروف بالذیل علی الروضتین، ص148، دارالجیل، بیروت)
بدیهی است وقتی ملک اشرف به برادرش میگوید: «و ما انبت الشعر علی رؤوسنا الّا انت» مقصودش اثبات ولایت تکوینی برای او نیست!!!
ابن عساکر نیز داستانی آورده که به فهم این کنایه کمک میکند. در این داستان، عبدالملک بن مروان درباره «محمد بن الحنفیّة» به حجّاج بن یوسف میگوید: «و اللّه لو لا أبوه و ابن عمه لکنا حیارى ضلّالا، و ما أنبت الشعر على رؤوسنا إلّا اللّه و هم، و ما أعزنا بما ترى إلّا رحمهم و ریحهم الطیبة...» (تاریخ مدینة دمشق، ج54، ص353)
وانگهی چگونه ممکن است جمع زیادی از علمای اهل سنّت (مانند ذهبی) که در برابر سادهترین فضائل اهل بیت (ع) نهایت سختگیری را دارند و راویانش را به غلوّ متّهم میکنند، نصّی بر ولایت تکوینی نقل کنند و آن را صحیح بشمرند؛ بی آن که به توضیح و شرح آن اقدام کنند! پر واضح است که اهل زبان چنان برداشتی از سخن منسوب به عمر نداشتهاند.
تذکّر: ولایت تکوینی به این معنا که امور عالم مانند روییدن مو در سرِ انسانها به تدبیر اهل بیت (ع) انجام شود جایگاهی در کلامِ رسمی شیعه و روایات معتبر ندارد و از جهات متعدّد مردود است.
http://alasar.blog.ir/1397/12/10/mu
@zecra
alasar.blog.ir
جز شما چه کسی مو بر سر ما رویانده است؟! (درباره ولایت تکوینی) :: آثار
بزرگان اهل سنّت داستانی نقل کردهاند که در آن عمر بن خطّاب به امام حسین (ع) میگوید: «هل أنبت على رؤوسنا الشّعر إلّا أنتم» [آیا جز شما کسی مو بر سر ما رویانده است؟]
متأسّفانه دیده میشود ...
متأسّفانه دیده میشود ...
غلوپژوهی
💠 کسی با اهل بیت نبی صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قابل مقایسه نیست. عن امیرالمومنین علیه السلام: ... لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلي الله عليه وآله ) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّي بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ…
⚠️«تعبیر "من اطاع الخمینی فقد اطاع الله" امثال شهید دستغیب ناشی از غفلت آنها بود!»
شهاب الدین حائری شیرازی، (فرزند شیخ محی الدین حائری شیرازی) در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹امام علی (ع): حاکم نباید بگوید "هرکس از من اطاعت کند از خدا اطاعت کرده" معیار اطاعت خدا، کتاب وسنت است. در کتاب میزان الحکمه جلد 1 باب امارت روایات زیبایی در خصوص رهبری جامعه آمده به چند نمونه توجه نمایید:
الإمام علي (عليه السلام): بعث النبي (صلى الله عليه وآله) جيشا وأمر عليهم رجلا وأمرهم أن يستمعوا له ويطيعوا، فأجج نارا وأمرهم أن يقتحموا فيها، فأبى قوم أن يدخلوها وقالوا: إنا فررنا من النار، وأراد قوم أن يدخلوها، فبلغ ذلك النبي (صلى الله عليه وآله) فقال: لو دخلوها لم يزالوا فيها، وقال: لا طاعة في معصية الله، إنما الطاعة في المعروف (تنبیه الخواطر ج1 ص51) [و همین داستان: دعائم الإسلام، ج1، ص350؛ تاريخالإسلام، ج2، ص457؛ مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج2، ص57، 128 و 297؛ صحيح البخاري، ج7، ص39، ج11، ص37 و82؛ صحيح مسلم، ج3، ص1469؛ سنن أبي داود، ج3، ص1136؛ سنن النسائي، ج5، ص220 و ج4، ص434]
🔹پیامبر ص سپاهی را به جنگی گسیل کرد وبر ایشان امیری گذارد وفرمود به حرف امیر خود گوش کنید ومطیع او باشید پس در میانه راه آن امیر اتشی افروخت و سپاهیان را گفت یک به یک به آن داخل شوند پس عده ای فرار کردند و داستان را به پیامبر گفتند پیامبر (ص)فرمودند اگر داخل آتش شده بودند همچنان در آتش جهنم میسوختند چرا که طاعت کسی در معصیت خدا جائز نیست وفقط در امور نیک طاعت مجاز است.
عن علی (عليه السلام): احذروا على دينكم ثلاثة:... ورجلا آتاه الله عز وجل سلطانا فزعم أن طاعته طاعة الله، ومعصيته معصية الله، وكذب، لأنه لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق... إنما الطاعة لله ولرسوله ولولاة الأمر، وإنما أمر الله عز وجل بطاعة الرسول لأنه معصوم (بحار، ج72. ص338؛ خصال، ج1، ص68) [كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص884 و به طریق عامی: التاريخ الكبير للبخاری، ج4، ص301]
🔹امام علی (ع) : "بر دین تان از سه کس بترسید یکی از آن سه، کسی است که خداوند به او قدرت وریاست داده پس اینگونه فکر میکند که طاعت او طاعت خداست ومخالفت با او معصیت خداست. دروغ می گوید وگمان باطل دارد زیرا طاعت کسی مجاز نیست در معصیت پروردگار. طاعت مطلق و در همه امورفقط برای خدا و پیامبر و امامان است؛ زیرا اینان معصوم اند."
روایات جالب توجه بسیاری در این باب آمده که حاکی از آنست که اوامر حکام اولاً بایست بصورت کلی با کتاب وسنت سنجیده شود سپس هرگاه مخالف کتاب وسنت باشد نباید مورد اطاعت قرار گیرد.
____
پ.ن: مضامین این اخبار در مصادر روایی بسیار رایج است. در مصادر متقدم فریقین گاه ابوابی با عنوان «لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق» و امثال آن وجود دارد. (المحاسن، ج1، ص246/ باب28؛ صحيح البخاري، ج11، ص37 و82؛ صحيح مسلم، ج3، ص1469؛ سنن النسائي، ج5، ص220 و ج4، ص434 و...) همین معنا با تعابیر مشابه نیز به کار رفته است. (نمونه نک: الغارات، ج2، ص403 و 590؛ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج2، ص229؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص621؛ شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج1، ص146؛ الأمالي للصدوق، ص370؛ الخصال، ج2، ص567 و 608؛ نهج البلاغة، تصحیح صبحی صالح، ص500)
جملاتی مانند «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله» (هر کس از خمینی اطاعت کند از الله فرمان برده) از مفاهیمی است که در اخبار از آن نهی شده است. و چنانکه دیدگاه برخی از مروجان این کلمات برخاسته از نظریه «امامت فقیه» و «مفترض الطاعة» دانستن یک فقیه است، (نمونه نک: t.me/gholow2/1397) که آشکارا در تضاد با اصل امامی لزوم عصمت و تنصیص بر امام مفترض الطاعة است.
@gholow2
شهاب الدین حائری شیرازی، (فرزند شیخ محی الدین حائری شیرازی) در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹امام علی (ع): حاکم نباید بگوید "هرکس از من اطاعت کند از خدا اطاعت کرده" معیار اطاعت خدا، کتاب وسنت است. در کتاب میزان الحکمه جلد 1 باب امارت روایات زیبایی در خصوص رهبری جامعه آمده به چند نمونه توجه نمایید:
الإمام علي (عليه السلام): بعث النبي (صلى الله عليه وآله) جيشا وأمر عليهم رجلا وأمرهم أن يستمعوا له ويطيعوا، فأجج نارا وأمرهم أن يقتحموا فيها، فأبى قوم أن يدخلوها وقالوا: إنا فررنا من النار، وأراد قوم أن يدخلوها، فبلغ ذلك النبي (صلى الله عليه وآله) فقال: لو دخلوها لم يزالوا فيها، وقال: لا طاعة في معصية الله، إنما الطاعة في المعروف (تنبیه الخواطر ج1 ص51) [و همین داستان: دعائم الإسلام، ج1، ص350؛ تاريخالإسلام، ج2، ص457؛ مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج2، ص57، 128 و 297؛ صحيح البخاري، ج7، ص39، ج11، ص37 و82؛ صحيح مسلم، ج3، ص1469؛ سنن أبي داود، ج3، ص1136؛ سنن النسائي، ج5، ص220 و ج4، ص434]
🔹پیامبر ص سپاهی را به جنگی گسیل کرد وبر ایشان امیری گذارد وفرمود به حرف امیر خود گوش کنید ومطیع او باشید پس در میانه راه آن امیر اتشی افروخت و سپاهیان را گفت یک به یک به آن داخل شوند پس عده ای فرار کردند و داستان را به پیامبر گفتند پیامبر (ص)فرمودند اگر داخل آتش شده بودند همچنان در آتش جهنم میسوختند چرا که طاعت کسی در معصیت خدا جائز نیست وفقط در امور نیک طاعت مجاز است.
عن علی (عليه السلام): احذروا على دينكم ثلاثة:... ورجلا آتاه الله عز وجل سلطانا فزعم أن طاعته طاعة الله، ومعصيته معصية الله، وكذب، لأنه لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق... إنما الطاعة لله ولرسوله ولولاة الأمر، وإنما أمر الله عز وجل بطاعة الرسول لأنه معصوم (بحار، ج72. ص338؛ خصال، ج1، ص68) [كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص884 و به طریق عامی: التاريخ الكبير للبخاری، ج4، ص301]
🔹امام علی (ع) : "بر دین تان از سه کس بترسید یکی از آن سه، کسی است که خداوند به او قدرت وریاست داده پس اینگونه فکر میکند که طاعت او طاعت خداست ومخالفت با او معصیت خداست. دروغ می گوید وگمان باطل دارد زیرا طاعت کسی مجاز نیست در معصیت پروردگار. طاعت مطلق و در همه امورفقط برای خدا و پیامبر و امامان است؛ زیرا اینان معصوم اند."
روایات جالب توجه بسیاری در این باب آمده که حاکی از آنست که اوامر حکام اولاً بایست بصورت کلی با کتاب وسنت سنجیده شود سپس هرگاه مخالف کتاب وسنت باشد نباید مورد اطاعت قرار گیرد.
____
پ.ن: مضامین این اخبار در مصادر روایی بسیار رایج است. در مصادر متقدم فریقین گاه ابوابی با عنوان «لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق» و امثال آن وجود دارد. (المحاسن، ج1، ص246/ باب28؛ صحيح البخاري، ج11، ص37 و82؛ صحيح مسلم، ج3، ص1469؛ سنن النسائي، ج5، ص220 و ج4، ص434 و...) همین معنا با تعابیر مشابه نیز به کار رفته است. (نمونه نک: الغارات، ج2، ص403 و 590؛ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج2، ص229؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص621؛ شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج1، ص146؛ الأمالي للصدوق، ص370؛ الخصال، ج2، ص567 و 608؛ نهج البلاغة، تصحیح صبحی صالح، ص500)
جملاتی مانند «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله» (هر کس از خمینی اطاعت کند از الله فرمان برده) از مفاهیمی است که در اخبار از آن نهی شده است. و چنانکه دیدگاه برخی از مروجان این کلمات برخاسته از نظریه «امامت فقیه» و «مفترض الطاعة» دانستن یک فقیه است، (نمونه نک: t.me/gholow2/1397) که آشکارا در تضاد با اصل امامی لزوم عصمت و تنصیص بر امام مفترض الطاعة است.
@gholow2
Telegram
غلوپژوهی
نشریه عبرتهای عاشورا
جمله «این معنایش این نیست که فقط ۱۲ امام باشد یعنی مرجع تقلید تو در هر زمانی امام زمان توست» از سعیدی باشد یا نه، بیانگر رواج عقیده امامت فقیه است. نمونه های دیگر:
t.me/zecra/266
جمله «این معنایش این نیست که فقط ۱۲ امام باشد یعنی مرجع تقلید تو در هر زمانی امام زمان توست» از سعیدی باشد یا نه، بیانگر رواج عقیده امامت فقیه است. نمونه های دیگر:
t.me/zecra/266
یادداشت و مقالاتی در نقد لیلة الرغائب:
t.me/gholow2/1158
نوشتاری از جناب آقای محمد باقر ملکیان:
t.me/derasatfielmrejal/215
t.me/gholow2/1158
نوشتاری از جناب آقای محمد باقر ملکیان:
t.me/derasatfielmrejal/215
Telegram
غلو پژوهی
⚠️ لیلة الرغائب
عجیب نیست که عموم مردم خود نتوانند میان اعتبار روایات گوناگون فرق بگذارند. اما متأسفانه بسیاری اوقات مبلغان دینی نیز به این بلیه گرفتارند. چه بسیار میشود که بر مناسک بیسند بسیار بیش از سنن معتبر (از نوافل یومیه تا برخی خدمات مأثور به مؤمنین)…
عجیب نیست که عموم مردم خود نتوانند میان اعتبار روایات گوناگون فرق بگذارند. اما متأسفانه بسیاری اوقات مبلغان دینی نیز به این بلیه گرفتارند. چه بسیار میشود که بر مناسک بیسند بسیار بیش از سنن معتبر (از نوافل یومیه تا برخی خدمات مأثور به مؤمنین)…
الرأي_الصائب_في_حكم_صلاة_الرغائب_عب.pdf
1017.9 KB
نوشتاری مفصل تر در مورد لیله الرغائب:
الرأي الصائب في حكم صلاة الرغائب
✍عبد الزهراء العويناتيّ
@gholow2
الرأي الصائب في حكم صلاة الرغائب
✍عبد الزهراء العويناتيّ
@gholow2
كمالات ماورايي و سنت الاهي.pdf
362.3 KB
كمالات ماورايي و سنت الاهي،
محمد حسین امامی جو
این مقاله با ذکر برخی از کرامات انبیا و اولیا به ویژه بر محور آیات قرآن، از جنبه های فرابشری این امور بحث کرده، و مفهوم صحیح و غلط این تعبیر را نشان داده است. اعجاز و اتمام حجت، حفظ ولی، انتباه و عذاب و... از وجوه کرامات است.
@gholow2
محمد حسین امامی جو
این مقاله با ذکر برخی از کرامات انبیا و اولیا به ویژه بر محور آیات قرآن، از جنبه های فرابشری این امور بحث کرده، و مفهوم صحیح و غلط این تعبیر را نشان داده است. اعجاز و اتمام حجت، حفظ ولی، انتباه و عذاب و... از وجوه کرامات است.
@gholow2
🔸محدودیت معجزات انبیاء (1)
آقای حاجی امینی در پایان نامه خود با عنوان «معجزات ائمه در کتاب الخرائج و الجرائح» بحث مفصلی در زمینه حدود معاجز انبیاء ع در قرآن دارد. در بخشی از مطلب ایشان قرائنی از مواجهه خویشان، یاران و قوم انبیا با معاجز آورده است:
«اگر وقوع خارق عادت برای انبیا عادی و روزمره بود همسر ابراهیم از شنیدن بشارت فرزنددار شدن شگفت زده نمیشد و با استبعاد و استغراب از چگونگی آن نمیپرسید. آن هم نه شنیدن بشارت از یک انسان؛ بلکه بشارتی که مستقیم از فرشتگان خدا بشنود.3 همسر لوط نیز ایمان نیاورد و اهل شهر را بیپروا از علم غیب لوط، از میهمانان خوش سیمای وی آگاه کرد و با آنان همسرنوشت شد.4 اگر پیامبران با معجزه و #علم_غیب زندگی میکردند فرزندان یعقوب که همه از نسل اسحاق و ابراهیم بودند و خود با خاندان نبوت آشنایی کامل داشتند به دنبال دروغ گفتن و گول زدن پدر نمیرفتند.5 اگر استفاده از علوم الهی در نزد پیامبران عادی بود دختر شعیب نیازی نمیدید به پدر خویش مشورت دهد که موسی را به پیشکاری بگیرد.6 اگر عصای موسی دم به دم در حال اعجاز بود و قدرت فرابشری موسی چشم همه را پر کرده بود، قارون که از خویشاوندان موسی بود، به این پیامبر خدا زبان درازی نمیکرد و از عاقبت شوم خویش میهراسید.7 [و یا چرا موسای نبی از خیزش ریسمانهای ساحران ترس به دل راه داد؟ (طه: 67)] و بیش از همه همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی که خبری سری را فاش کرده بود و خداوند پیامبر را از خیانت وی آگاه کرده بود با دهانی گشاده و چشمانی گرد شده، متعجبانه از پیامبر خدا نمیپرسید که: «من انبأك هذا؟» (ص273)
«قرآن میگوید وقتی یعقوب گفت اگر مرا به بیخردی نسبت ندهید، من بوی یوسف را میشنوم به او گفتند به خدا سوگند تو سخت در گمراهی دیرین خود هستی.1 اینان که قوم یعقوبند و به خدا باور دارند و به او قسم میخورند2 اگر هر روز مشتی معجزه از یعقوب میدیدند هیچ گاه به خود اجازه نمیدادند که چنین بیادب با او سخن کنند.» (ص274) ... بنی اسرائیل با این که معجزاتی را از موسی دیده بودند باز باورشان نمیشد که به امر الهی گوشت مرده گاوی به بدن میتی بخورد و آن را زنده کند و به صراحت از موسی میپرسیدند آیا ما را مسخره کردهای؟2» (ص275) ... در آغاز داستان سلیمان و ملکه سبا، شانهبهسری خرد به سلیمان با آن سلطنت بیهمانندش میگوید من از چیزی خبر دارم که تو خبر نداری4 و سلیمان هم سخن او را رد نمیکند و فقط میگوید درباره خبری که آوردهای تحقیق میکنیم تا ببینیم راست گفتهای یا دروغ.5» (ص276)
خداوند در موضعی از قرآن در مورد حضرت موسی -که شاید بیشترین معاجز از ایشان گزارش شده- می فرماید که ما به موسی نه بینه و آیه (نشانه روشن گر) دادیم. (اسرا: 101)
@gholow2
آقای حاجی امینی در پایان نامه خود با عنوان «معجزات ائمه در کتاب الخرائج و الجرائح» بحث مفصلی در زمینه حدود معاجز انبیاء ع در قرآن دارد. در بخشی از مطلب ایشان قرائنی از مواجهه خویشان، یاران و قوم انبیا با معاجز آورده است:
«اگر وقوع خارق عادت برای انبیا عادی و روزمره بود همسر ابراهیم از شنیدن بشارت فرزنددار شدن شگفت زده نمیشد و با استبعاد و استغراب از چگونگی آن نمیپرسید. آن هم نه شنیدن بشارت از یک انسان؛ بلکه بشارتی که مستقیم از فرشتگان خدا بشنود.3 همسر لوط نیز ایمان نیاورد و اهل شهر را بیپروا از علم غیب لوط، از میهمانان خوش سیمای وی آگاه کرد و با آنان همسرنوشت شد.4 اگر پیامبران با معجزه و #علم_غیب زندگی میکردند فرزندان یعقوب که همه از نسل اسحاق و ابراهیم بودند و خود با خاندان نبوت آشنایی کامل داشتند به دنبال دروغ گفتن و گول زدن پدر نمیرفتند.5 اگر استفاده از علوم الهی در نزد پیامبران عادی بود دختر شعیب نیازی نمیدید به پدر خویش مشورت دهد که موسی را به پیشکاری بگیرد.6 اگر عصای موسی دم به دم در حال اعجاز بود و قدرت فرابشری موسی چشم همه را پر کرده بود، قارون که از خویشاوندان موسی بود، به این پیامبر خدا زبان درازی نمیکرد و از عاقبت شوم خویش میهراسید.7 [و یا چرا موسای نبی از خیزش ریسمانهای ساحران ترس به دل راه داد؟ (طه: 67)] و بیش از همه همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی که خبری سری را فاش کرده بود و خداوند پیامبر را از خیانت وی آگاه کرده بود با دهانی گشاده و چشمانی گرد شده، متعجبانه از پیامبر خدا نمیپرسید که: «من انبأك هذا؟» (ص273)
«قرآن میگوید وقتی یعقوب گفت اگر مرا به بیخردی نسبت ندهید، من بوی یوسف را میشنوم به او گفتند به خدا سوگند تو سخت در گمراهی دیرین خود هستی.1 اینان که قوم یعقوبند و به خدا باور دارند و به او قسم میخورند2 اگر هر روز مشتی معجزه از یعقوب میدیدند هیچ گاه به خود اجازه نمیدادند که چنین بیادب با او سخن کنند.» (ص274) ... بنی اسرائیل با این که معجزاتی را از موسی دیده بودند باز باورشان نمیشد که به امر الهی گوشت مرده گاوی به بدن میتی بخورد و آن را زنده کند و به صراحت از موسی میپرسیدند آیا ما را مسخره کردهای؟2» (ص275) ... در آغاز داستان سلیمان و ملکه سبا، شانهبهسری خرد به سلیمان با آن سلطنت بیهمانندش میگوید من از چیزی خبر دارم که تو خبر نداری4 و سلیمان هم سخن او را رد نمیکند و فقط میگوید درباره خبری که آوردهای تحقیق میکنیم تا ببینیم راست گفتهای یا دروغ.5» (ص276)
خداوند در موضعی از قرآن در مورد حضرت موسی -که شاید بیشترین معاجز از ایشان گزارش شده- می فرماید که ما به موسی نه بینه و آیه (نشانه روشن گر) دادیم. (اسرا: 101)
@gholow2
🔸محدودیت معجزات انبیاء (2)
در بخشهایی دیگر از رساله «معجزات ائمه در کتاب الخرائج و الجرائح» از آقای حاج امینی آمده است:
«بنا بر گفته قرآن کریم یکی از ایرادهای کسانی که به پیامبران ایمان نمیآوردند این بود که شما همانند ما انسانید و بر ما برتری ندارید.8 قرآن کریم به کرات سخن کافران و مشرکان را نقل میکند که بر پیامبران خرده میگرفتند که چرا شما مثل مایید؟ رسول باید از این صفات انسانی و بشری منزه باشد و موجودی باشد فرابشری تا بتواند هدایت دیگران را بر عهده گیرد. یا در رد او میگفتند تو هم مثل ما بشری اما میخواهی با ادعای رسولی، بر ما مسلط شوی.1 آیا چنین ادعایی با معجزات بیشمار برای انبیا سازگار است؟ آیا میتوان فرض کرد که دیو و دد، سنگ زمین و مرغ آسمان بر راستی و درستی کسی گواهی دهد و کسی خیره بگوید تو که مثل مایی؟ و اگر بر فرض، کفار آن همه معجزه میدیدند و به مکابره خود را هم شأن پیامبران میدیدند چرا قرآن بر این مکابره و حق پوشی آنان دست نمیگذارد و رسوایشان نمیکند که شما کجا مثل پیامبرانید؛ این پیامبران این همه معجزه دارند شما که هیچ ندارید. بلکه قرآن علاوه بر این که بشر بودن پیامبر و همسانی او با دیگران را رد نمیکند، هر جا که شائبه غیر بشر بودن پیامبر مطرح میشود به سرعت با بیانی صریح آن را رد میکند و مکرر در مکرر میگوید که پیامبر انسانها باید خود انسان باشد.4 قرآن برای ما حکایت میکند که کفار فراتر از ایرادگیری بر بشر بودن انبیا گاه در مقایسه خود با پیامبر میگفتند که ما کسی هم شأن یا برتر از او را برای تصدی این مسؤولیت الهی داریم.5 در حالی که اگر پیامبران از چپ و راست معجزه نشان میدادند و بنابر قول دلایل نگاران حتی قبل از تولد آنان ارهاصاتی8 واقع میشد، دیگر کسی این حرف را نمیزد و اگر هم میزد دیگران پاسخ میدادند و یا حداقل خود قرآن تذکر میداد که این پیامبران این همه تفاوتهای روشن با دیگران دارند، این همه خوارق عادات و اخبار از غیب از او صادر میشود و این قیاس شما بی جا و گزاف است. برخی اوصافی که ظالمان به پیامبران نسبت میدادند نیز شاهد دیگری بر زندگی طبیعی و عادی انبیاست. وقتی مخالفان به انبیا نسبت دروغ میدادند.3 تا دیگران را از دور او بپراکنند کافی بود این پیامبران چند خبر غیبی بدهند و نشان دهند که حرفشان راست از آب در میآید و این تهمت را از خود دفع کنند. اما چنین [گسترده و تحیر آور] نبود و این تهمتها همواره پابرجا بود. ضعف، صفت دیگری است که به یکی از پیامبران الهی یعنی شعیب نسبت داده شده است. 6...» (ص278)
«مخالفان میخواستند به صالح شبیخون بزنند.3 لوط به اخراج از شهر4 و شعیب به سنگسار تهدید شد.5 موسی در معرض قتل بود. 6عیسی را به گمان خود به صلیب کشیدند7 و یحیی را کشتند.8 به زندانی یا تبعید کردن محمد صلی الله علیه و آله و یا قتل او فکر میکردند.9 انبیای زیادی در راه دین خدا جهاد کردند و به دست مخالفان کشته شدند.1
این تطمیع و تهدیدها همه زمانی معنی دارد که آنها صفاتی انسانی و قابل معارضه داشته باشند و اگر با کسی روبهرو بودند که همه گونه امکانات مادی و معنوی را تحت سیطره خود دارد چگونه با وی درمیافتادند و خود را به هلاک می افکندند.» (ص279 و280)
ایشان از جمله محدودیت های معجزات را اتمام حجت و زمینه سازی برای نزول عذاب در صورت انکار می داند. (ص285) که می شود از برخی آیات (مانند انعام: 8) بر آن شاهد آورد.
و در آخر می افزاید: «در این جا دفع یک توهم لازم است. نباید از آن چه که در این جا آمد و در آینده خواهد آمد خدای ناکرده تصور شود که بشر بودن انبیا و این که آنان همانند دیگران خصوصیات انسانی دارند به این معنی است که کسی بخواهد لاف برابری با آن بزند. آنان انسانهایی شایسته و پاک بودند که با مراقبتی که در بندگی خداوند داشتند به الگوهایی تبدیل شدند تا ما از پی ایشان راه آنان را بپیماییم.» (ص286)
@gholow2
در بخشهایی دیگر از رساله «معجزات ائمه در کتاب الخرائج و الجرائح» از آقای حاج امینی آمده است:
«بنا بر گفته قرآن کریم یکی از ایرادهای کسانی که به پیامبران ایمان نمیآوردند این بود که شما همانند ما انسانید و بر ما برتری ندارید.8 قرآن کریم به کرات سخن کافران و مشرکان را نقل میکند که بر پیامبران خرده میگرفتند که چرا شما مثل مایید؟ رسول باید از این صفات انسانی و بشری منزه باشد و موجودی باشد فرابشری تا بتواند هدایت دیگران را بر عهده گیرد. یا در رد او میگفتند تو هم مثل ما بشری اما میخواهی با ادعای رسولی، بر ما مسلط شوی.1 آیا چنین ادعایی با معجزات بیشمار برای انبیا سازگار است؟ آیا میتوان فرض کرد که دیو و دد، سنگ زمین و مرغ آسمان بر راستی و درستی کسی گواهی دهد و کسی خیره بگوید تو که مثل مایی؟ و اگر بر فرض، کفار آن همه معجزه میدیدند و به مکابره خود را هم شأن پیامبران میدیدند چرا قرآن بر این مکابره و حق پوشی آنان دست نمیگذارد و رسوایشان نمیکند که شما کجا مثل پیامبرانید؛ این پیامبران این همه معجزه دارند شما که هیچ ندارید. بلکه قرآن علاوه بر این که بشر بودن پیامبر و همسانی او با دیگران را رد نمیکند، هر جا که شائبه غیر بشر بودن پیامبر مطرح میشود به سرعت با بیانی صریح آن را رد میکند و مکرر در مکرر میگوید که پیامبر انسانها باید خود انسان باشد.4 قرآن برای ما حکایت میکند که کفار فراتر از ایرادگیری بر بشر بودن انبیا گاه در مقایسه خود با پیامبر میگفتند که ما کسی هم شأن یا برتر از او را برای تصدی این مسؤولیت الهی داریم.5 در حالی که اگر پیامبران از چپ و راست معجزه نشان میدادند و بنابر قول دلایل نگاران حتی قبل از تولد آنان ارهاصاتی8 واقع میشد، دیگر کسی این حرف را نمیزد و اگر هم میزد دیگران پاسخ میدادند و یا حداقل خود قرآن تذکر میداد که این پیامبران این همه تفاوتهای روشن با دیگران دارند، این همه خوارق عادات و اخبار از غیب از او صادر میشود و این قیاس شما بی جا و گزاف است. برخی اوصافی که ظالمان به پیامبران نسبت میدادند نیز شاهد دیگری بر زندگی طبیعی و عادی انبیاست. وقتی مخالفان به انبیا نسبت دروغ میدادند.3 تا دیگران را از دور او بپراکنند کافی بود این پیامبران چند خبر غیبی بدهند و نشان دهند که حرفشان راست از آب در میآید و این تهمت را از خود دفع کنند. اما چنین [گسترده و تحیر آور] نبود و این تهمتها همواره پابرجا بود. ضعف، صفت دیگری است که به یکی از پیامبران الهی یعنی شعیب نسبت داده شده است. 6...» (ص278)
«مخالفان میخواستند به صالح شبیخون بزنند.3 لوط به اخراج از شهر4 و شعیب به سنگسار تهدید شد.5 موسی در معرض قتل بود. 6عیسی را به گمان خود به صلیب کشیدند7 و یحیی را کشتند.8 به زندانی یا تبعید کردن محمد صلی الله علیه و آله و یا قتل او فکر میکردند.9 انبیای زیادی در راه دین خدا جهاد کردند و به دست مخالفان کشته شدند.1
این تطمیع و تهدیدها همه زمانی معنی دارد که آنها صفاتی انسانی و قابل معارضه داشته باشند و اگر با کسی روبهرو بودند که همه گونه امکانات مادی و معنوی را تحت سیطره خود دارد چگونه با وی درمیافتادند و خود را به هلاک می افکندند.» (ص279 و280)
ایشان از جمله محدودیت های معجزات را اتمام حجت و زمینه سازی برای نزول عذاب در صورت انکار می داند. (ص285) که می شود از برخی آیات (مانند انعام: 8) بر آن شاهد آورد.
و در آخر می افزاید: «در این جا دفع یک توهم لازم است. نباید از آن چه که در این جا آمد و در آینده خواهد آمد خدای ناکرده تصور شود که بشر بودن انبیا و این که آنان همانند دیگران خصوصیات انسانی دارند به این معنی است که کسی بخواهد لاف برابری با آن بزند. آنان انسانهایی شایسته و پاک بودند که با مراقبتی که در بندگی خداوند داشتند به الگوهایی تبدیل شدند تا ما از پی ایشان راه آنان را بپیماییم.» (ص286)
@gholow2
🔸 محدودیت معجزات انبیاء ع (3)
تاملاتی در مورد مطالب نقل شده بالا در مورد حدود معاجز مطرح شد، که گزیده ای از آن ارائه می شود:
«مورد نقض [کلیت نظر آقای حاج امینی] به عنوان نمونه آیات در وصف حضرت عیسی ع است که از بدو تولد تکلم کرده و بعدها به مردم می فرماید:
أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ. (آل عمران: 49)
این کلام دلالت بر استمرار معجزات آن جناب یا دست کم در دسترس بودن آن برای مردم دارد.»
البته با اذعان به قابل توجه بودن این مورد باید گفت به ویژه با عنایت به آیه مشابه آیه بالا یعنی المائدة: 110 که همین تعابیر همراه با «اذ» ذکر شده، جا دارد بازه زمانی این استمرار بیشتر بررسی شود.
با این وجود باید درنظر داشت که در خود رساله مورد بحث از آقای حاج امینی دوره سه پیامبر ویژگی هایی جداگانه دارد؛ از جمله دوره حضرت عیسی علیه السلام که فراوانی معجزات ایشان را نمی توان مقیاس کلی برای حدود معجزات دیگر انبیا گرفت. و البته تعداد معجزات ایشان هم بی حد و تفویض شده مطلق نبوده است.
«دیگر رواج اتهام ساحر بودن به انبیاء که نشان دهنده تکرار برخی معجزات آنها [یا دست کم شیوع گزارش اعجاز ایشان] است. (طور: 52)
«از همه گذشته بعضی از موارد مطرح شده ربط کاملی به تعداد معجزات ندارد؛ مثلاً باور نکردن بنی اسرائیل یا نترسیدن قارون حتی با دیدن یک یا چند بار معجزات خاص حضرت موسی هم عجیب است.
از طرف دیگر فرعون بارها معجزات حضرت موسی ع را دید و باز هم نه ایمان آورد و نه ترس از موسی باعث شد که از تعقیب و آزار او دست بردارد.
یا جوشاندن چشمه از سنگ و شکافتن دریا و دیگر معجزاتی که بنی اسرائیل دیدند، کافی نبود تا تردیدهای آنها غیرموجه باشد؟ خب کسانی که این چیزها را دیدند و باز تردید داشتند شاید اگر هر روز هم می دیدند، باز تردید می کردند.»
شاهد این گفتار این آیه شریفه است: وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى (طه: 56)
اما باید دقت شود در برخی از آیات تعداد بینات حضرت موسی ع نه مورد معرفی شده است: وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آيات (الإسراء: 101 و نک: الخصال، ج2، ص424)
اما در مورد سؤال آن زن رسول الله ص که به ایشان گفت: من «انباک هذا» می تواند ناشی از دورویی و شک آنها و حمل اخبارات غیبی پیامبر بر دسّ جواسیس و حیله و… است.»
هم چنین در مورد آیه ترس حضرت موسی ع در هنگام افکندن آلات سحر توسط ساحران گرچه «بنا بر کلام مروی از حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه، موسی ع هرگز به خاطر خودش در دل احساس ترس نكرد؛ بلكه از آن ترسيد كه جاهلان و گمراهات غلبه كنند:
لم يوجَس موسي خيفةً علي نفسه بل اَشفَقَ من غلبة الجهال و دول الضّلال»
با این حال بر فرض صحت همین خبر، باز آیه مشعر به آن است که حدود اعجازی که واقع خواهد شد، نزد موسی ع معلوم نبود.
چه آنکه به نص قرآن ایشان در نوبت نخست معجزه عصا نیز ترسید:
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الآمنین (القصص: 31 و نک. النمل: 10)
توضیحی دیگر.
غلو پژوهی
@gholow2
تاملاتی در مورد مطالب نقل شده بالا در مورد حدود معاجز مطرح شد، که گزیده ای از آن ارائه می شود:
«مورد نقض [کلیت نظر آقای حاج امینی] به عنوان نمونه آیات در وصف حضرت عیسی ع است که از بدو تولد تکلم کرده و بعدها به مردم می فرماید:
أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ. (آل عمران: 49)
این کلام دلالت بر استمرار معجزات آن جناب یا دست کم در دسترس بودن آن برای مردم دارد.»
البته با اذعان به قابل توجه بودن این مورد باید گفت به ویژه با عنایت به آیه مشابه آیه بالا یعنی المائدة: 110 که همین تعابیر همراه با «اذ» ذکر شده، جا دارد بازه زمانی این استمرار بیشتر بررسی شود.
با این وجود باید درنظر داشت که در خود رساله مورد بحث از آقای حاج امینی دوره سه پیامبر ویژگی هایی جداگانه دارد؛ از جمله دوره حضرت عیسی علیه السلام که فراوانی معجزات ایشان را نمی توان مقیاس کلی برای حدود معجزات دیگر انبیا گرفت. و البته تعداد معجزات ایشان هم بی حد و تفویض شده مطلق نبوده است.
«دیگر رواج اتهام ساحر بودن به انبیاء که نشان دهنده تکرار برخی معجزات آنها [یا دست کم شیوع گزارش اعجاز ایشان] است. (طور: 52)
«از همه گذشته بعضی از موارد مطرح شده ربط کاملی به تعداد معجزات ندارد؛ مثلاً باور نکردن بنی اسرائیل یا نترسیدن قارون حتی با دیدن یک یا چند بار معجزات خاص حضرت موسی هم عجیب است.
از طرف دیگر فرعون بارها معجزات حضرت موسی ع را دید و باز هم نه ایمان آورد و نه ترس از موسی باعث شد که از تعقیب و آزار او دست بردارد.
یا جوشاندن چشمه از سنگ و شکافتن دریا و دیگر معجزاتی که بنی اسرائیل دیدند، کافی نبود تا تردیدهای آنها غیرموجه باشد؟ خب کسانی که این چیزها را دیدند و باز تردید داشتند شاید اگر هر روز هم می دیدند، باز تردید می کردند.»
شاهد این گفتار این آیه شریفه است: وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى (طه: 56)
اما باید دقت شود در برخی از آیات تعداد بینات حضرت موسی ع نه مورد معرفی شده است: وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آيات (الإسراء: 101 و نک: الخصال، ج2، ص424)
اما در مورد سؤال آن زن رسول الله ص که به ایشان گفت: من «انباک هذا» می تواند ناشی از دورویی و شک آنها و حمل اخبارات غیبی پیامبر بر دسّ جواسیس و حیله و… است.»
هم چنین در مورد آیه ترس حضرت موسی ع در هنگام افکندن آلات سحر توسط ساحران گرچه «بنا بر کلام مروی از حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه، موسی ع هرگز به خاطر خودش در دل احساس ترس نكرد؛ بلكه از آن ترسيد كه جاهلان و گمراهات غلبه كنند:
لم يوجَس موسي خيفةً علي نفسه بل اَشفَقَ من غلبة الجهال و دول الضّلال»
با این حال بر فرض صحت همین خبر، باز آیه مشعر به آن است که حدود اعجازی که واقع خواهد شد، نزد موسی ع معلوم نبود.
چه آنکه به نص قرآن ایشان در نوبت نخست معجزه عصا نیز ترسید:
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الآمنین (القصص: 31 و نک. النمل: 10)
توضیحی دیگر.
غلو پژوهی
@gholow2
غلوپژوهی
🔺آیاتی دیگر در نفی تفویض خلق و رزق يا أَيُّهَا النَّاسُ ... هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُون (فاطر: 3) اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ…
🔸محدودیت معجزات انبیاء (4)
💠 #رد_بر_تفویض_خلق_و_رزق (4)
در آیات شریفه در برابر درخواست مشرکان برای معجزه، به رسول اکرم ص دستور داده می شود که بگوید این به دست خداوند، و چنین نیست که امور همه به رسول الله ص تفویض شده باشد، و با هر درخواست معجزه و آیه خود آن را بیاورند. بلکه خداوند در هر موردی که بخواهد، به اولیایش قدرت بر کرامات و علم بر مغیبات می دهد. نمونه ای از آیات مرتبط:
- قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ كَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ (الأنعام: 57)
- قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ (الانعام: 58)
- وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِين (یونس: 20)
- وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُون (انعام: 109)
- وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِم (عنکبوت: 50 و 51)
- وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعا... أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولا (الإسراء: 90-93)
این ها همه شواهدی دیگر است که خداوند امر اعجاز را به نحو محدود به انبیاء ع داده، و تفویض مطلقی در این امور صورت نگرفته است.
غلوپژوهی
@gholow2
💠 #رد_بر_تفویض_خلق_و_رزق (4)
در آیات شریفه در برابر درخواست مشرکان برای معجزه، به رسول اکرم ص دستور داده می شود که بگوید این به دست خداوند، و چنین نیست که امور همه به رسول الله ص تفویض شده باشد، و با هر درخواست معجزه و آیه خود آن را بیاورند. بلکه خداوند در هر موردی که بخواهد، به اولیایش قدرت بر کرامات و علم بر مغیبات می دهد. نمونه ای از آیات مرتبط:
- قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ كَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ (الأنعام: 57)
- قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ (الانعام: 58)
- وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِين (یونس: 20)
- وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُون (انعام: 109)
- وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِم (عنکبوت: 50 و 51)
- وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعا... أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولا (الإسراء: 90-93)
این ها همه شواهدی دیگر است که خداوند امر اعجاز را به نحو محدود به انبیاء ع داده، و تفویض مطلقی در این امور صورت نگرفته است.
غلوپژوهی
@gholow2
⚠️غالیان مثلی برای سست دینی!
در مصادر روایی فراوان سخن از افرادی است که در دین خود استوار نیستند، و با حوادث روزگار به راحتی دین خود را از دست می دهند. این افراد «مستودع» یا «مُعار» نامیده شدهاند. معار در این اصطلاح به معنای کسی است که ایمان به او عاریه داده شده است، و متعلق به خود او نیست و آن را از دست خواهد داد. در روایاتی سفارش اکید شده که دعا کنیم که از این عاریهدادگان نباشیم. (الكافي، ج2، ص73)
شاید در دوران ما عنوان سست دین و کسی که در معرض خروج از مذهب است، بیشتر ذهن ها را به برخی از مایلان به عامه و یا غربزدگانی منصرف کند که نزدیک است از مذهب امامی خارج شوند. اما تصویری که روایات امامی دوران ائمه ع به دست میدهد، متفاوت است، و بیشتر بر انحرافاتی دیگر تأکید دارند. در کتاب الكافي (ط - الإسلامية، ج2، ص417) باب المعارین اخبار زیبایی در این موضوع آمده است. جالب توجه آنکه در چهار خبر نخست نشانه و نمونههایی از این افراد سست دین ارائه شده است. در دو خبر اول و خبر چهارم شخصی را به کنایه «فلان» به عنوان مثال یک «معار» ذکر کردهاند، اما در خبر سوم این نمونه صریحاً «ابوالخطاب» رهبر سرشناس غالیان شمرده شده است. برخی از محدثان چنین استظهار کردهاند که در دیگر اخبار هم این نمونه همان ابوالخطاب است، که به خاطر زیادی اصحاب او احتمالاً ذکر صریح نامش فتنهانگیز بوده است (مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج11، ص244). شاهد دیگر این برداشت خبر چهارم باب است که بعد از ذکر «فلان» آمده که «چون او بر ما دروغ بست، خداوند ایمانش را سلب کرد.» این اوصاف عیناً در خبر سوم باب -که طرق مختلفی دارد- برای ابو الخطاب آمده (قرب الإسناد، ط - آل البیت، ص335؛ الكافي، ط - الإسلامية، ج2، ص418؛ رجال کشی، نشر دانشگاه مشهد، ص296؛ الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص653)، چه در احادیث بسیار دیگری هم از اینکه ابو الخطاب و خطابیه بر اهل بیت ع دروغ می بستهاند، سخن رفته است (رجال كشی، ص290-292، 294، 295، 297-298، 303، 305 و...).
دیگر نکته جالب آنکه سیاق خبر دوم از باب «معارین» در کافی بسیار شبیه اخبار انحراف برخی از شیعیان در آخر الزمان است. در این اخبار تأکید میشود که کسانی از معارین نمیفهمند کی از دین خارج میشوند. و این شدت خطر انحرافاتی را میرساند که در آن مرز انحراف مانند مرزهای برخی از فرقه ها عیان نیست. (نمونه اخبار نک: t.me/sohof2/656)
اما گذشته از مصادر متقدم امامیه گاه شواهد جالبی هم در مصادر متأخر یافت آمده که اصالت آن مؤید دارد.
ابن حاتم شامی (ق7) چنین روایت کرده است:
«كتب السبري بن سلامة إلى أبي الحسن عليه السّلام سأله عن الغالية و مذاهبهم و ما يدعون إليه و ما يتخوّف من معرّتهم على ضعف اخوانه، و يسأله الدعاء له و لإخوانه في ذلك. فأجاب عليه السّلام: عدل اللّه عنكم ما سلكوا فيه من الغلوّ، فحسبهم أن يبرأ اللّه جلّ و عزّ و أولياؤه منهم، و جعل اللّه ما أنتم عليه مستقرّا و لا جعله مستودعا، و ثبّتكم بالقول الثابت في الدنيا و الآخرة، و لا أضلّكم بعد إذ هداكم، و أحمد اللّه كثيرا و أشكره» (الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص732).
جالب است که در این روایت راوی از انحراف اصحاب امامیه به سمت غالیان اظهار نگرانی کرده، و حضرت هادی ع با برائت از غالیان، برای ثابت قدمی و معار نشدن اصحاب دعا کرده است. راوی خبر در واقع «السری بن سلامة اصفهانی» است که نام او تصحیف شده است؛ وگرچه در مصادر امامیه اخباری از او نیافتیم، ولی برقی و شیخ طوسی او را در میان اصحاب امام ذکر کرده اند (رجال برقی، ص59؛ رجال طوسی، ص387).
گفتنی است در اخباری دیگر کسانی مانند زبیر و علی بن ابی حمزه به عنوان مثالهایی برای مُعاران ذکر شدهاند. (بحار الأنوار، ط - دار احیاء التراث، ج66، ص223، 224؛ و نیز نک: ص212-234 باب 34 أن الإيمان مستقر و مستودع و إمكان زوال الإيمان)
@gholow2
در مصادر روایی فراوان سخن از افرادی است که در دین خود استوار نیستند، و با حوادث روزگار به راحتی دین خود را از دست می دهند. این افراد «مستودع» یا «مُعار» نامیده شدهاند. معار در این اصطلاح به معنای کسی است که ایمان به او عاریه داده شده است، و متعلق به خود او نیست و آن را از دست خواهد داد. در روایاتی سفارش اکید شده که دعا کنیم که از این عاریهدادگان نباشیم. (الكافي، ج2، ص73)
شاید در دوران ما عنوان سست دین و کسی که در معرض خروج از مذهب است، بیشتر ذهن ها را به برخی از مایلان به عامه و یا غربزدگانی منصرف کند که نزدیک است از مذهب امامی خارج شوند. اما تصویری که روایات امامی دوران ائمه ع به دست میدهد، متفاوت است، و بیشتر بر انحرافاتی دیگر تأکید دارند. در کتاب الكافي (ط - الإسلامية، ج2، ص417) باب المعارین اخبار زیبایی در این موضوع آمده است. جالب توجه آنکه در چهار خبر نخست نشانه و نمونههایی از این افراد سست دین ارائه شده است. در دو خبر اول و خبر چهارم شخصی را به کنایه «فلان» به عنوان مثال یک «معار» ذکر کردهاند، اما در خبر سوم این نمونه صریحاً «ابوالخطاب» رهبر سرشناس غالیان شمرده شده است. برخی از محدثان چنین استظهار کردهاند که در دیگر اخبار هم این نمونه همان ابوالخطاب است، که به خاطر زیادی اصحاب او احتمالاً ذکر صریح نامش فتنهانگیز بوده است (مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج11، ص244). شاهد دیگر این برداشت خبر چهارم باب است که بعد از ذکر «فلان» آمده که «چون او بر ما دروغ بست، خداوند ایمانش را سلب کرد.» این اوصاف عیناً در خبر سوم باب -که طرق مختلفی دارد- برای ابو الخطاب آمده (قرب الإسناد، ط - آل البیت، ص335؛ الكافي، ط - الإسلامية، ج2، ص418؛ رجال کشی، نشر دانشگاه مشهد، ص296؛ الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص653)، چه در احادیث بسیار دیگری هم از اینکه ابو الخطاب و خطابیه بر اهل بیت ع دروغ می بستهاند، سخن رفته است (رجال كشی، ص290-292، 294، 295، 297-298، 303، 305 و...).
دیگر نکته جالب آنکه سیاق خبر دوم از باب «معارین» در کافی بسیار شبیه اخبار انحراف برخی از شیعیان در آخر الزمان است. در این اخبار تأکید میشود که کسانی از معارین نمیفهمند کی از دین خارج میشوند. و این شدت خطر انحرافاتی را میرساند که در آن مرز انحراف مانند مرزهای برخی از فرقه ها عیان نیست. (نمونه اخبار نک: t.me/sohof2/656)
اما گذشته از مصادر متقدم امامیه گاه شواهد جالبی هم در مصادر متأخر یافت آمده که اصالت آن مؤید دارد.
ابن حاتم شامی (ق7) چنین روایت کرده است:
«كتب السبري بن سلامة إلى أبي الحسن عليه السّلام سأله عن الغالية و مذاهبهم و ما يدعون إليه و ما يتخوّف من معرّتهم على ضعف اخوانه، و يسأله الدعاء له و لإخوانه في ذلك. فأجاب عليه السّلام: عدل اللّه عنكم ما سلكوا فيه من الغلوّ، فحسبهم أن يبرأ اللّه جلّ و عزّ و أولياؤه منهم، و جعل اللّه ما أنتم عليه مستقرّا و لا جعله مستودعا، و ثبّتكم بالقول الثابت في الدنيا و الآخرة، و لا أضلّكم بعد إذ هداكم، و أحمد اللّه كثيرا و أشكره» (الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص732).
جالب است که در این روایت راوی از انحراف اصحاب امامیه به سمت غالیان اظهار نگرانی کرده، و حضرت هادی ع با برائت از غالیان، برای ثابت قدمی و معار نشدن اصحاب دعا کرده است. راوی خبر در واقع «السری بن سلامة اصفهانی» است که نام او تصحیف شده است؛ وگرچه در مصادر امامیه اخباری از او نیافتیم، ولی برقی و شیخ طوسی او را در میان اصحاب امام ذکر کرده اند (رجال برقی، ص59؛ رجال طوسی، ص387).
گفتنی است در اخباری دیگر کسانی مانند زبیر و علی بن ابی حمزه به عنوان مثالهایی برای مُعاران ذکر شدهاند. (بحار الأنوار، ط - دار احیاء التراث، ج66، ص223، 224؛ و نیز نک: ص212-234 باب 34 أن الإيمان مستقر و مستودع و إمكان زوال الإيمان)
@gholow2
Telegram
صُحُفٍ مُطَهَّرَه
⚠️ یک صبح تا غروب برای بی دین شدن کفایت می کند!
عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع:
لتُمَحَّصُنَّ يا شيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ تَمحيصَ الكُحلِ فِي العَينِ و إنَّ صاحِبَ العَينِ يَدري مَتي يَقَعُ…
عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع:
لتُمَحَّصُنَّ يا شيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ تَمحيصَ الكُحلِ فِي العَينِ و إنَّ صاحِبَ العَينِ يَدري مَتي يَقَعُ…
سلسله نقدهای کانال غلوپژوهی بر عقیده غلوآمیز تفویض که متأسفانه در میان برخی از جمعهای مذهبی و هیئات بسیار رایج شده است، یکجا تقدیم عزیزان میشود. آدرسهای زیر ابتدای مباحث است.
مجموعه آیات و روایات در نقد تفویض:
t.me/gholow/79
مجموعه نقدها بر برخی از مستندات قائلان به تفویض:
t.me/gholow/91
ادامه مباحث:
t.me/gholow/275
▶️ @gholow2
مجموعه آیات و روایات در نقد تفویض:
t.me/gholow/79
مجموعه نقدها بر برخی از مستندات قائلان به تفویض:
t.me/gholow/91
ادامه مباحث:
t.me/gholow/275
▶️ @gholow2
Telegram
غلات و صوفیه
💠 اعتقاد به تفویض خلق و رزق به ائمه ع شرک است:
🔸«اخْتَلَفَ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّيعَةِ فِي أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْأَئِمَّةِ (ص) أَنْ يَخْلُقُوا وَ يَرْزُقُوا. فَقَالَ قَوْمٌ هَذَا مُحَالٌ لَا يَجُوزُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّ الْأَجْسَامَ…
🔸«اخْتَلَفَ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّيعَةِ فِي أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْأَئِمَّةِ (ص) أَنْ يَخْلُقُوا وَ يَرْزُقُوا. فَقَالَ قَوْمٌ هَذَا مُحَالٌ لَا يَجُوزُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّ الْأَجْسَامَ…
🌷مراد از «دو زاده ماه رجب»
یکی از دعاهای ماه رجب دعایی است که ابن عیاش از ابوالقاسم حسین بن روح نقل کرده است:
«اللهمّ إنّی اسألک بالمولودَین فی رجب: محمد بن علی الثانی، وابنه علی بن محمد المنتجب، واتقرّب بهما إلیک خیر القرب...» (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص805)
بر اساس متن رایج از این نقل، ولادت دو امام همام حضرت امام جواد و امام هادی علیهما السلام در ماه رجب بوده و در این دعا آن دو امام که ولادتشان باعث شرافت این ماه شده مورد توسل واقع شده اند.
🔸اما منابع کهن تاريخي و حديثي شيعه ولادت امام جواد(ع) را در ماه مبارک رمضان ثبت کرده اند. از جمله:
المقالات والفرق اشعری (ص240 و فرق الشيعه منسوب به نوبختی، ص91)، کافي کليني، (ج1، ص492) ارشاد شيخ مفيد، (ج2، ص273) تهذيب شيخ طوسي، (ج6، ص90) و به تبع منابعی مانند: اعلام الوری شيخ طبرسی، (ص344) مناقب ابن شهرآشوب، (ج4، ص379) کشف الغمه اربلی، (ج2، ص343) روضه الواعظين فتال، (ج1، ص243). [که از این میان، نوبختی و مفید [و نیز دلائل الإمامة، ص383] تاریخ نیمه رمضان را بیان کرده و ابن خشاب، مسعودی، ابن شهر آشوب، اربلی و ابن صباغ [و نیز در عيون المعجزات، ص118] نیز به نوزدهم تصریح کرده اند. طبرسی نیز قول هفدهم را آورده که احتمالا باید تصحیف همان نوزدهم باشد.]
[اما میلاد امام هادی ع در برخی منابع در رجب (الكافي، ج1، ص497) و بر اساس عمده منابع کهن شیعه، ولادت امام هادی علیه السلام در ماه ذی الحجه واقع شده است. (نمونه: ارشاد، ج2، ص297،اعلام الوری، ص355؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص401)]
تنها روايت ابن عياش ولادت حضرت را در ماه رجب ذکر کرده است که به نظر محققين از جمله علامه شيخ محمد تقی شوشتری مخدوش و غير قابل اعتماد است.
اين روايت را اول بار شيخ طوسی در مصباح المتهجد [که کتاب پر تسامحی است] نقل کرده اما خود شيخ در مهمترين اثرش، کتاب تهذيب از نقل ابن عياش اعراض کرده و ولادت حضرت را در ماه مبارک رمضان ذکر کرده است.
منابع متأخر نيز مأخذي برای ولادت در ماه رجب جز همين روايت در دست نداشتهاند.
🔸[مشهور است که] مولای متقیان حضرت امام علی و حضرت باقر العلوم علیهما السلام [با اندکی اختلاف در تعیین روز] در این ماه متولد شده اند، [13رجب: المقنعة، ص461؛ خصائص الأئمة، ص39؛ تهذيب الأحكام (ت خرسان)، ج6، ص19؛ نمونه اقوال دیگر: مرسله مصباح المتهجد، ج2، ص852] اما در متن رایج دعا نامی از آن دو بزرگوار نیست.
برگرفته از کتاب بازپژوهی تاريخ ولادت و شهادت معصومان (ع) يدالله مقدسی. (با اضافات)
____
بنا بر تحقیق فوق، در احتمالی بعید شاید دو مولود در ماه رجب حضرت علی و امام باقر علیهما السلام باشند.
اما گذشته از ضعف سندی نقل ابن عیاش، متن آن نیز به راحتی بر امیرمؤمنان ع و امام باقر ع قابل تطبیق نیست. برخی مانند آقای مقدسی برای حل این اشتباه احتمال تصحیف دو واژه «ثانی» و «ابنه» را مطرح کرده اند که اضافه و یا تغییر یافته «باقر» و «ابیه» باشد. تا مقصود نه امام جواد و فرزندشان امام هادی ع؛ که امام باقر ع و پدرشان امیر مؤمنان ع باشد. اما به نظر میآید این وجه تکلف دارد؛ زیرا تقدیم امام باقر ع بر امیرمؤمنان ع و وصف امیرمؤمنان ع با نسبت فرزندشان امری غریب است. بنا بر این نظر برخی از محققان چون علامه شیخ محمد تقی شوشتری قوی تر است که اشتباه را به احتمال زیاد از ابن عیاش دانسته اند که در آخر عمر دچار اشتباه و خلط شده است. (نک: قاموس الرجال، ج12 تواريخ النبي، ص17)
اما احتمال دیگر اینکه تنها «ثانی» در خبر ابن عیاش نادرست و یا مصحف باشد، و یا حتی «ثانی» را وصف «علی» (یعنی امام سجاد ع) و نه «محمد بن علی» بگیریم! و خبر را بر امام باقر ع و فرزندشان امام هادی ع حمل کنیم، گرچه با وجود اختلاف در میلاد امام هادی ع این ممکن است؛ اما در میلاد امیرمؤمنان ع در رجب تردید ایجاد می کند.
بنا بر این خبر سنداً و متناً خالی از ابهام و اشکال نیست. و الله العالم
یادداشتی مختصر در نقد خبر ابن عیاش:
aasemaan25.blog.ir/post/Mawloodain
@gholow2
یکی از دعاهای ماه رجب دعایی است که ابن عیاش از ابوالقاسم حسین بن روح نقل کرده است:
«اللهمّ إنّی اسألک بالمولودَین فی رجب: محمد بن علی الثانی، وابنه علی بن محمد المنتجب، واتقرّب بهما إلیک خیر القرب...» (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص805)
بر اساس متن رایج از این نقل، ولادت دو امام همام حضرت امام جواد و امام هادی علیهما السلام در ماه رجب بوده و در این دعا آن دو امام که ولادتشان باعث شرافت این ماه شده مورد توسل واقع شده اند.
🔸اما منابع کهن تاريخي و حديثي شيعه ولادت امام جواد(ع) را در ماه مبارک رمضان ثبت کرده اند. از جمله:
المقالات والفرق اشعری (ص240 و فرق الشيعه منسوب به نوبختی، ص91)، کافي کليني، (ج1، ص492) ارشاد شيخ مفيد، (ج2، ص273) تهذيب شيخ طوسي، (ج6، ص90) و به تبع منابعی مانند: اعلام الوری شيخ طبرسی، (ص344) مناقب ابن شهرآشوب، (ج4، ص379) کشف الغمه اربلی، (ج2، ص343) روضه الواعظين فتال، (ج1، ص243). [که از این میان، نوبختی و مفید [و نیز دلائل الإمامة، ص383] تاریخ نیمه رمضان را بیان کرده و ابن خشاب، مسعودی، ابن شهر آشوب، اربلی و ابن صباغ [و نیز در عيون المعجزات، ص118] نیز به نوزدهم تصریح کرده اند. طبرسی نیز قول هفدهم را آورده که احتمالا باید تصحیف همان نوزدهم باشد.]
[اما میلاد امام هادی ع در برخی منابع در رجب (الكافي، ج1، ص497) و بر اساس عمده منابع کهن شیعه، ولادت امام هادی علیه السلام در ماه ذی الحجه واقع شده است. (نمونه: ارشاد، ج2، ص297،اعلام الوری، ص355؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص401)]
تنها روايت ابن عياش ولادت حضرت را در ماه رجب ذکر کرده است که به نظر محققين از جمله علامه شيخ محمد تقی شوشتری مخدوش و غير قابل اعتماد است.
اين روايت را اول بار شيخ طوسی در مصباح المتهجد [که کتاب پر تسامحی است] نقل کرده اما خود شيخ در مهمترين اثرش، کتاب تهذيب از نقل ابن عياش اعراض کرده و ولادت حضرت را در ماه مبارک رمضان ذکر کرده است.
منابع متأخر نيز مأخذي برای ولادت در ماه رجب جز همين روايت در دست نداشتهاند.
🔸[مشهور است که] مولای متقیان حضرت امام علی و حضرت باقر العلوم علیهما السلام [با اندکی اختلاف در تعیین روز] در این ماه متولد شده اند، [13رجب: المقنعة، ص461؛ خصائص الأئمة، ص39؛ تهذيب الأحكام (ت خرسان)، ج6، ص19؛ نمونه اقوال دیگر: مرسله مصباح المتهجد، ج2، ص852] اما در متن رایج دعا نامی از آن دو بزرگوار نیست.
برگرفته از کتاب بازپژوهی تاريخ ولادت و شهادت معصومان (ع) يدالله مقدسی. (با اضافات)
____
بنا بر تحقیق فوق، در احتمالی بعید شاید دو مولود در ماه رجب حضرت علی و امام باقر علیهما السلام باشند.
اما گذشته از ضعف سندی نقل ابن عیاش، متن آن نیز به راحتی بر امیرمؤمنان ع و امام باقر ع قابل تطبیق نیست. برخی مانند آقای مقدسی برای حل این اشتباه احتمال تصحیف دو واژه «ثانی» و «ابنه» را مطرح کرده اند که اضافه و یا تغییر یافته «باقر» و «ابیه» باشد. تا مقصود نه امام جواد و فرزندشان امام هادی ع؛ که امام باقر ع و پدرشان امیر مؤمنان ع باشد. اما به نظر میآید این وجه تکلف دارد؛ زیرا تقدیم امام باقر ع بر امیرمؤمنان ع و وصف امیرمؤمنان ع با نسبت فرزندشان امری غریب است. بنا بر این نظر برخی از محققان چون علامه شیخ محمد تقی شوشتری قوی تر است که اشتباه را به احتمال زیاد از ابن عیاش دانسته اند که در آخر عمر دچار اشتباه و خلط شده است. (نک: قاموس الرجال، ج12 تواريخ النبي، ص17)
اما احتمال دیگر اینکه تنها «ثانی» در خبر ابن عیاش نادرست و یا مصحف باشد، و یا حتی «ثانی» را وصف «علی» (یعنی امام سجاد ع) و نه «محمد بن علی» بگیریم! و خبر را بر امام باقر ع و فرزندشان امام هادی ع حمل کنیم، گرچه با وجود اختلاف در میلاد امام هادی ع این ممکن است؛ اما در میلاد امیرمؤمنان ع در رجب تردید ایجاد می کند.
بنا بر این خبر سنداً و متناً خالی از ابهام و اشکال نیست. و الله العالم
یادداشتی مختصر در نقد خبر ابن عیاش:
aasemaan25.blog.ir/post/Mawloodain
@gholow2
حدیث النیروز فی کلام ابن فهد.pdf
123.7 KB
مقاله حدیثالنیروز فی کلام ابن فهد حلی(ره)
به قلم استاد رضا مختاری
در این مقاله به اختصار روایت نوروز معلی بن خنیس نقد و نادرستی آن نشان داده شده است.
گرچه مقاله به اسناد قدیمی تر غالیان در این زمینه نپرداخته، ولی قرائنی از پیشینه های زرتشتی چنین تعابیری آورده، که با عنایت به رویکردهای ایرانی گری غالیان، موید خوبی بر مباحث پیش گفته ما است. نک: t.me/gholow2/1150
غلو پژوهی
به قلم استاد رضا مختاری
در این مقاله به اختصار روایت نوروز معلی بن خنیس نقد و نادرستی آن نشان داده شده است.
گرچه مقاله به اسناد قدیمی تر غالیان در این زمینه نپرداخته، ولی قرائنی از پیشینه های زرتشتی چنین تعابیری آورده، که با عنایت به رویکردهای ایرانی گری غالیان، موید خوبی بر مباحث پیش گفته ما است. نک: t.me/gholow2/1150
غلو پژوهی
Forwarded from صُحُفٍ مُطَهَّرَه
🌹 فضائل مولا علی (علیه السلام) درمنابع شیعه وسنی
👈 پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در روز فتح خیبر فرمودند:
🔸 یا علی لولا ان تقول فیک طوائف من امّتی ما قالت النصاری فی عیسی لقلتُ الیوم فیک مقالا لاتمُرّ من المسلمین الا اخذوا تراب رجلیک و فضل طهورک یستشفون به
ای علی، اگرترس این نبود که گروه هائی ازامت من درباره تو چیزهایی بگویند که نصاری درباره عیسی گفتند، درباره تو سخنی می گفتم که وقتی از میان جمعی از مسلمانان عبور کنی، خاک پایت و باقیمانده آب وضویت را بگیرند و به آن شفا جویند.
📚 از عامه خطیب خوارزمی درمناقب ص ۷۷ و ۹۶ و درمقتل الحسین خوارزمی ص ۴۵ - حافظ گنجی شافعی درکفایة الطالب ص ۱۳۵ به طور کامل-خطیب بغدادی درج ۱۴ ص ۳۲۱ درتاریخ خود و هیثمی درمجمع الزوائد ج ۷ ص ۳۵ و ج ۹ ص ۱۳۴ نقل نموده اند.
📚 و از منابع شیعه کتب بسیاری چون کتاب سلیم، تفسیر فرات، کافی، المسترشد، امالی و خصال شیخ صدوق، الارشاد شیخ مفید و... به اسناد مختلف آن را روایت کرده اند. که ذکر اسناد به طول می انجامد.
@sohof2
👈 پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در روز فتح خیبر فرمودند:
🔸 یا علی لولا ان تقول فیک طوائف من امّتی ما قالت النصاری فی عیسی لقلتُ الیوم فیک مقالا لاتمُرّ من المسلمین الا اخذوا تراب رجلیک و فضل طهورک یستشفون به
ای علی، اگرترس این نبود که گروه هائی ازامت من درباره تو چیزهایی بگویند که نصاری درباره عیسی گفتند، درباره تو سخنی می گفتم که وقتی از میان جمعی از مسلمانان عبور کنی، خاک پایت و باقیمانده آب وضویت را بگیرند و به آن شفا جویند.
📚 از عامه خطیب خوارزمی درمناقب ص ۷۷ و ۹۶ و درمقتل الحسین خوارزمی ص ۴۵ - حافظ گنجی شافعی درکفایة الطالب ص ۱۳۵ به طور کامل-خطیب بغدادی درج ۱۴ ص ۳۲۱ درتاریخ خود و هیثمی درمجمع الزوائد ج ۷ ص ۳۵ و ج ۹ ص ۱۳۴ نقل نموده اند.
📚 و از منابع شیعه کتب بسیاری چون کتاب سلیم، تفسیر فرات، کافی، المسترشد، امالی و خصال شیخ صدوق، الارشاد شیخ مفید و... به اسناد مختلف آن را روایت کرده اند. که ذکر اسناد به طول می انجامد.
@sohof2
🔺از پیچیدگی های جریان های باطنی
پیشتر نمونه های متعددی از پیچیدگی های جریان های باطنی و غالی گذشت. (نمونه: t.me/gholow2/1407) این موارد از سویی به خاطر تقیه بسیار شدید آنها، و از سوی دیگر اقتضای تاویلات باطنی و البته مکاتب پر تهافت و تناقض ایشان است. ذکر خاطره شفاهی زیر از یکی از دوستان و نویسندگان مورد اعتماد در این راستا خالی از لطف نیست:
«در سال های نخستین طلبگی ام در جمعی از اخباریان تندرو قرار گرفتم، که به نظرم روحیات ایشان در شناخت بعضی از رویکردهای غالیان برایم بی اثر نبود. [هرچند طلاب گمان می کنند که اخباریان به ویژه به محدثانی مانند شیخ صدوق از قدما و مجلسی و شیخ حر و بحرانی از متاخران دارند. اما وقتی افراط گرایی و استبداد به رای بر ذهن افراد نا آگاه سایه افکند، کار به آن جا می رسد که خود را محور عالم و پندارهای خود را اعتقاد معصومان ع می پندارند.] در جلساتی که برای خود داشتند نه تنها عالمان اصولی، که محدثان مشهور شیعه را نیز مورد طعن و لعن قرار می دادند. اما جالب آنکه دلایلی داشتند که برخی از آن ها هرگز به مخيله کسی خارج از آن جمع خطور نمی کرد:
1- [با این که خود را اصحاب حدیث می شمردند،] بر عموم محدثان امامی طعن می زدند. چرا به گمانشان محدثان با نوشتن کتب حدیثی، احادیث امامان ع را اذاعه می کردند. و بعد استدلال می آوردند که «مذیع السر شاک» و «الشاک کافر» و البته وقتی هیچ از ظرایف علوم اهل بیت ع و مباحث اعتبار سنجی و دلالت شناسی نمی دانستند، هیچ متوجه نمی شدند که تا چه اندازه روایات را کج و معوج می خوانند و یا قیود بسیار را نمی بینند، و یا حتی در فهم لغات به خطا می روند!
2- محدثان امامیه را به خاطر شرح احادیث، اهل رای می شمردند. چرا که معتقد بودند احادیث ائمه ع روشن است، و نیاز به شرح غیر ایشان ندارد. و ابحاث لغوی، تاریخی، اصولی امثال علامه مجلسی در دلالت شناسی اخبار را تاویل به رای می شمردند. هرچند کل وجود خودشان بافتن بود.
3- هر گونه بحث سندی را تشکیک در اخبار اهل بیت ع شمرده، و حتی عالم حدیث گرایی مانند شیخ صدوق را مکذب اخبار و بددین می پنداشتند.
در این میان تنها کسی محترم بود که یا هیچ قولی از او به ما نرسیده باشد، و یا برای هر قولش حدیثی بافته باشد. و عجیب نبود که شیخ طوسی ره نزدشان معدن بدعت شود، اما حسین بن حمدان خصیبی صاحب منزلت و احترام! و بعد ها برخی شان به اخبار غلات نصیریه یا آرای شیخیه مایل شدند، و دیگرانی به غلات همبوشیه [احمد الحسن] پیوستند و یا در حیرتی دیگر افتادند. از آرای عجیب فقهی ایشان هم بگذرم که نمونه اش تضییع حق شیعیان به عنوان گرفتن مال ناصب است!»
[البته بی هیچ تردیدی ساحت عالمان معتدل اخباری از این کژاندیشی ها منزه است. چنانکه بسیاری از پیروان مکتب اخباری نیز خود مخالف چنین افراط هایی هستند.
غرض توجه دادن به این بود که گاه افراطیان و غلو گرایان در میان خود تا چه حد عجیب تر و پر آسیب تر از آنند که می نمایند.
امید که ایشان به راه راست هدایت شده و از ستیز با علم و عالمان دست بدارند. و خداوند همه مومنین را از آسیب ها و آفت ها بر دین و دنیایشان مصون دارد.]
غلوپژوهی
@gholow2
پیشتر نمونه های متعددی از پیچیدگی های جریان های باطنی و غالی گذشت. (نمونه: t.me/gholow2/1407) این موارد از سویی به خاطر تقیه بسیار شدید آنها، و از سوی دیگر اقتضای تاویلات باطنی و البته مکاتب پر تهافت و تناقض ایشان است. ذکر خاطره شفاهی زیر از یکی از دوستان و نویسندگان مورد اعتماد در این راستا خالی از لطف نیست:
«در سال های نخستین طلبگی ام در جمعی از اخباریان تندرو قرار گرفتم، که به نظرم روحیات ایشان در شناخت بعضی از رویکردهای غالیان برایم بی اثر نبود. [هرچند طلاب گمان می کنند که اخباریان به ویژه به محدثانی مانند شیخ صدوق از قدما و مجلسی و شیخ حر و بحرانی از متاخران دارند. اما وقتی افراط گرایی و استبداد به رای بر ذهن افراد نا آگاه سایه افکند، کار به آن جا می رسد که خود را محور عالم و پندارهای خود را اعتقاد معصومان ع می پندارند.] در جلساتی که برای خود داشتند نه تنها عالمان اصولی، که محدثان مشهور شیعه را نیز مورد طعن و لعن قرار می دادند. اما جالب آنکه دلایلی داشتند که برخی از آن ها هرگز به مخيله کسی خارج از آن جمع خطور نمی کرد:
1- [با این که خود را اصحاب حدیث می شمردند،] بر عموم محدثان امامی طعن می زدند. چرا به گمانشان محدثان با نوشتن کتب حدیثی، احادیث امامان ع را اذاعه می کردند. و بعد استدلال می آوردند که «مذیع السر شاک» و «الشاک کافر» و البته وقتی هیچ از ظرایف علوم اهل بیت ع و مباحث اعتبار سنجی و دلالت شناسی نمی دانستند، هیچ متوجه نمی شدند که تا چه اندازه روایات را کج و معوج می خوانند و یا قیود بسیار را نمی بینند، و یا حتی در فهم لغات به خطا می روند!
2- محدثان امامیه را به خاطر شرح احادیث، اهل رای می شمردند. چرا که معتقد بودند احادیث ائمه ع روشن است، و نیاز به شرح غیر ایشان ندارد. و ابحاث لغوی، تاریخی، اصولی امثال علامه مجلسی در دلالت شناسی اخبار را تاویل به رای می شمردند. هرچند کل وجود خودشان بافتن بود.
3- هر گونه بحث سندی را تشکیک در اخبار اهل بیت ع شمرده، و حتی عالم حدیث گرایی مانند شیخ صدوق را مکذب اخبار و بددین می پنداشتند.
در این میان تنها کسی محترم بود که یا هیچ قولی از او به ما نرسیده باشد، و یا برای هر قولش حدیثی بافته باشد. و عجیب نبود که شیخ طوسی ره نزدشان معدن بدعت شود، اما حسین بن حمدان خصیبی صاحب منزلت و احترام! و بعد ها برخی شان به اخبار غلات نصیریه یا آرای شیخیه مایل شدند، و دیگرانی به غلات همبوشیه [احمد الحسن] پیوستند و یا در حیرتی دیگر افتادند. از آرای عجیب فقهی ایشان هم بگذرم که نمونه اش تضییع حق شیعیان به عنوان گرفتن مال ناصب است!»
[البته بی هیچ تردیدی ساحت عالمان معتدل اخباری از این کژاندیشی ها منزه است. چنانکه بسیاری از پیروان مکتب اخباری نیز خود مخالف چنین افراط هایی هستند.
غرض توجه دادن به این بود که گاه افراطیان و غلو گرایان در میان خود تا چه حد عجیب تر و پر آسیب تر از آنند که می نمایند.
امید که ایشان به راه راست هدایت شده و از ستیز با علم و عالمان دست بدارند. و خداوند همه مومنین را از آسیب ها و آفت ها بر دین و دنیایشان مصون دارد.]
غلوپژوهی
@gholow2
Telegram
غلو پژوهی
🔺تحریفات و توجیهات ضعیف نصیریان معاصر برای نفی تمایلات اباحی قدمای نصیریه!
ببینید:
t.me/gholow2/1406
اسد على عاصی، «العلویون تاریخاً و مذهباً»، دار المحجة البیضاء، ص263
وقتی رئیس مجلس اعلای علویان با وجود دستیاب بودن منابع بدین راحتی دست به تحریف کلمات…
ببینید:
t.me/gholow2/1406
اسد على عاصی، «العلویون تاریخاً و مذهباً»، دار المحجة البیضاء، ص263
وقتی رئیس مجلس اعلای علویان با وجود دستیاب بودن منابع بدین راحتی دست به تحریف کلمات…
تأملی_در_گزارش_تاریخی_مربوط_به_مسجد.pdf
608.1 KB
چهار یادداشت در مورد جایگاه تاریخی مسجد جمکران و اصالتسنجی خبر آن
نویسندگان:
امیر کهفیان مهدوی، عمیدرضا اکبری، دکتر حسن انصاری، محمد مشهدی نوشآبادی
چکیده
امروزه مهمترین خبری که زمینه شهرت مسجد جمکران شده است، خبری در کتب محدث نوری است که داستان تشرف شخصی به محضر امام زمان عج در دوران غیبت کبری و امر حضرت به ساخت مسجد را ذکر می کند. در این یادداشتها به آسیبهای متنی و سندی بسیار در خبر پرداخته شده، و در نهایت نشان دادهاند که تسامح و یا اصول فقهی و یا مصالح دینی وجه محکمی برای نشر چنین خبری نیست. دیگر اینکه بر خلاف نظر محدث نوری، این خبر نه تنها در نسخه موجود تاریخ قم، که در نسخه اصلی و قدیم تاریخ قم و یا اثری از شیخ صدوق هم نبوده است. و اوصاف این مسجد با آنچه در تاریخ قم آمده، و یا حتی زمان آن سازگار نیست. و بر فرض آنکه نسخه محدث نوری از اساس جعلی نباشد، باید گفت این گزارش نادرست احتمالاً از افزودههای نامعتبر نسخه نامعلومی (شاید مونس الحزین فتال نیشابوری) در حاشیه تاریخ قم بوده است. علاوه بر مباحث سندی و منبع شناسی، شواهد یادداشت 2و4 در پیگیری عوامل شکل گیری چنین اخبار و اماکنی مؤثر است.
@gholow2
نویسندگان:
امیر کهفیان مهدوی، عمیدرضا اکبری، دکتر حسن انصاری، محمد مشهدی نوشآبادی
چکیده
امروزه مهمترین خبری که زمینه شهرت مسجد جمکران شده است، خبری در کتب محدث نوری است که داستان تشرف شخصی به محضر امام زمان عج در دوران غیبت کبری و امر حضرت به ساخت مسجد را ذکر می کند. در این یادداشتها به آسیبهای متنی و سندی بسیار در خبر پرداخته شده، و در نهایت نشان دادهاند که تسامح و یا اصول فقهی و یا مصالح دینی وجه محکمی برای نشر چنین خبری نیست. دیگر اینکه بر خلاف نظر محدث نوری، این خبر نه تنها در نسخه موجود تاریخ قم، که در نسخه اصلی و قدیم تاریخ قم و یا اثری از شیخ صدوق هم نبوده است. و اوصاف این مسجد با آنچه در تاریخ قم آمده، و یا حتی زمان آن سازگار نیست. و بر فرض آنکه نسخه محدث نوری از اساس جعلی نباشد، باید گفت این گزارش نادرست احتمالاً از افزودههای نامعتبر نسخه نامعلومی (شاید مونس الحزین فتال نیشابوری) در حاشیه تاریخ قم بوده است. علاوه بر مباحث سندی و منبع شناسی، شواهد یادداشت 2و4 در پیگیری عوامل شکل گیری چنین اخبار و اماکنی مؤثر است.
@gholow2
خوب است متصدیان مسجد جمکران ضمن نشر گسترده آثار مرتبط و غیر مرتبط با آن مکان، نظری به این دست پژوهش ها نیز بیفکنند.
Forwarded from صُحُفٍ مُطَهَّرَه
🌹 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در نهج البلاغه (4)
حَتَّى أَفْضَتْ كَرَامَةُ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى إِلَى مُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآله فَأَخْرَجَهُ مِنْ أَفْضَلِ اَلْمَعَادِنِ مَنْبِتاً وَ أَعَزِّ اَلْأَرُومَاتِ مَغْرِساً مِنَ اَلشَّجَرَةِ اَلَّتِي صَدَعَ مِنْهَا أَنْبِيَاءَهُ وَ اِنْتَجَبَ مِنْهَا أُمَنَاءَهُ عِتْرَتُهُ خَيْرُ اَلْعِتَرِ وَ أُسْرَتُهُ خَيْرُ اَلْأُسَرِ وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ اَلشَّجَرِ نَبَتَتْ فِي حَرَمٍ وَ بَسَقَتْ فِي كَرَمٍ لَهَا فُرُوعٌ طِوَالٌ وَ ثَمَرٌ لاَ يُنَالُ فَهُوَ إِمَامُ مَنِ اِتَّقَى وَ بَصِيرَةُ مَنِ اِهْتَدَى سِرَاجٌ لَمَعَ ضَوْؤُهُ وَ شِهَابٌ سَطَعَ نُورُهُ وَ زَنْدٌ بَرَقَ لَمْعُهُ سِيرَتُهُ اَلْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ اَلرُّشْدُ وَ كَلاَمُهُ اَلْفَصْلُ وَ حُكْمُهُ اَلْعَدْلُ أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ اَلرُّسُلِ وَ هَفْوَةٍ عَنِ اَلْعَمَلِ وَ غَبَاوَةٍ مِنَ اَلْأُمَمِ.
تا اينكه منصب نبوّت و پيغمبرى از جانب خداوند سبحان بحضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله رسيد، پس آن حضرت را از نيكوترين معدنها (صلبهاى پيغمبران پيش) بیرون آورد، و در عزيزترين اصلها (رحمها) کاشت؛ از شجرهاى (نسل حضرت ابراهيم ع) كه پيغمبرانش را از آن آشكار نمود و امينان (بر وحى) خود را از آن برگزيد. خاندان او بهترين خاندانها و خويشان او بهترين خويشان و شجره او بهترين شجرهها است (آن حضرت از جميع پيغمبران افضل مىباشد) كه در حرم روييده و در (بوستان) مجد و شرافت قدّ كشيده. آن شجره را شاخههاى بلند [ائمّه اثنى عشر] و ميوهاى است كه دست هر كس بآن نرسد، پس آن حضرت پيشواى پرهيزكاران و روشنى ديده بينايان و چراغى است درخشان و ستارهاى است كه نور از آن ساطع است و آتش زنهاى كه شعله آن برق مىزند، روش او استقامت و طريقهاش هدايت و راهنمائى است، و سخن او جدا كننده (حقّ از باطل) و حكم و فرمانش بعدل و درستكارى است، هنگامى آن بزرگوار به رسالت و پيغمبرى مبعوث شد كه مدّتها بود كسى به رسالت نيامده و مردم در انجام وظيفه از راه حقّ منحرف و امّتهاى پيغمبران پيش در غفلت و نادانى سرگردان بودند (حقّ تعالى آنان را به مبعوث شدن آن حضرت هدايت كرده از ضلالت و گمراهى نجات داد).
📚 بخشی از خطبه 94 نهج البلاغه
@sohof2
حَتَّى أَفْضَتْ كَرَامَةُ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى إِلَى مُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآله فَأَخْرَجَهُ مِنْ أَفْضَلِ اَلْمَعَادِنِ مَنْبِتاً وَ أَعَزِّ اَلْأَرُومَاتِ مَغْرِساً مِنَ اَلشَّجَرَةِ اَلَّتِي صَدَعَ مِنْهَا أَنْبِيَاءَهُ وَ اِنْتَجَبَ مِنْهَا أُمَنَاءَهُ عِتْرَتُهُ خَيْرُ اَلْعِتَرِ وَ أُسْرَتُهُ خَيْرُ اَلْأُسَرِ وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ اَلشَّجَرِ نَبَتَتْ فِي حَرَمٍ وَ بَسَقَتْ فِي كَرَمٍ لَهَا فُرُوعٌ طِوَالٌ وَ ثَمَرٌ لاَ يُنَالُ فَهُوَ إِمَامُ مَنِ اِتَّقَى وَ بَصِيرَةُ مَنِ اِهْتَدَى سِرَاجٌ لَمَعَ ضَوْؤُهُ وَ شِهَابٌ سَطَعَ نُورُهُ وَ زَنْدٌ بَرَقَ لَمْعُهُ سِيرَتُهُ اَلْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ اَلرُّشْدُ وَ كَلاَمُهُ اَلْفَصْلُ وَ حُكْمُهُ اَلْعَدْلُ أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ اَلرُّسُلِ وَ هَفْوَةٍ عَنِ اَلْعَمَلِ وَ غَبَاوَةٍ مِنَ اَلْأُمَمِ.
تا اينكه منصب نبوّت و پيغمبرى از جانب خداوند سبحان بحضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله رسيد، پس آن حضرت را از نيكوترين معدنها (صلبهاى پيغمبران پيش) بیرون آورد، و در عزيزترين اصلها (رحمها) کاشت؛ از شجرهاى (نسل حضرت ابراهيم ع) كه پيغمبرانش را از آن آشكار نمود و امينان (بر وحى) خود را از آن برگزيد. خاندان او بهترين خاندانها و خويشان او بهترين خويشان و شجره او بهترين شجرهها است (آن حضرت از جميع پيغمبران افضل مىباشد) كه در حرم روييده و در (بوستان) مجد و شرافت قدّ كشيده. آن شجره را شاخههاى بلند [ائمّه اثنى عشر] و ميوهاى است كه دست هر كس بآن نرسد، پس آن حضرت پيشواى پرهيزكاران و روشنى ديده بينايان و چراغى است درخشان و ستارهاى است كه نور از آن ساطع است و آتش زنهاى كه شعله آن برق مىزند، روش او استقامت و طريقهاش هدايت و راهنمائى است، و سخن او جدا كننده (حقّ از باطل) و حكم و فرمانش بعدل و درستكارى است، هنگامى آن بزرگوار به رسالت و پيغمبرى مبعوث شد كه مدّتها بود كسى به رسالت نيامده و مردم در انجام وظيفه از راه حقّ منحرف و امّتهاى پيغمبران پيش در غفلت و نادانى سرگردان بودند (حقّ تعالى آنان را به مبعوث شدن آن حضرت هدايت كرده از ضلالت و گمراهى نجات داد).
📚 بخشی از خطبه 94 نهج البلاغه
@sohof2
Forwarded from ذِکری
روزهی عید مبعث را ترک نکن!
چند روایت در فضیلت روزه در 27 رجب (سالگرد مبعث رسول اکرم صلوات الله علیه و آله) وارد شده است؛ از جمله شیخ صدوق از امام صادق (ع) روایت کرده است:
روزهی بیست و هفتم رجب را وامگذار؛ زیرا روزی است که نبوّت بر محمّد –صلّی الله علیه و آله- نازل شد و پاداشش برای شما مانند پاداش روزهی شصت ماه است.
[حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع لَا تَدَعْ صِيَامَ يَوْمِ سَبْعَةٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ رَجَبٍ فَإِنَّهُ الْيَوْمُ الَّذِي نَزَلَتْ فِيهِ النُّبُوَّةُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ ثَوَابُهُ مِثْلُ سِتِّينَ شَهْراً لَكُمْ.] (فضائل الأشهر الثلاثة، ص20)
@zecra
چند روایت در فضیلت روزه در 27 رجب (سالگرد مبعث رسول اکرم صلوات الله علیه و آله) وارد شده است؛ از جمله شیخ صدوق از امام صادق (ع) روایت کرده است:
روزهی بیست و هفتم رجب را وامگذار؛ زیرا روزی است که نبوّت بر محمّد –صلّی الله علیه و آله- نازل شد و پاداشش برای شما مانند پاداش روزهی شصت ماه است.
[حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع لَا تَدَعْ صِيَامَ يَوْمِ سَبْعَةٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ رَجَبٍ فَإِنَّهُ الْيَوْمُ الَّذِي نَزَلَتْ فِيهِ النُّبُوَّةُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ ثَوَابُهُ مِثْلُ سِتِّينَ شَهْراً لَكُمْ.] (فضائل الأشهر الثلاثة، ص20)
@zecra