#چالش
شخصی مواد محترقه برا چهارشنبه سوری در زیر زمین خود نگهداری مینماید و مواد محترقه بعلت گرما منفجر شده ....موحب قطع عضو (دست) یک شخص و قتل شخصی دیگری و همچنین تخریب یک منزل مسکونی میشود....
سوال
آیا تعدد معنوی رخ داده است
یا تعد مادی؟
یا جمع مجازات؟
@shahryar_206
🍀🌿
@ghezavatvekalat_lawyer110
شخصی مواد محترقه برا چهارشنبه سوری در زیر زمین خود نگهداری مینماید و مواد محترقه بعلت گرما منفجر شده ....موحب قطع عضو (دست) یک شخص و قتل شخصی دیگری و همچنین تخریب یک منزل مسکونی میشود....
سوال
آیا تعدد معنوی رخ داده است
یا تعد مادی؟
یا جمع مجازات؟
@shahryar_206
🍀🌿
@ghezavatvekalat_lawyer110
🌺موفقیت🍃(وکالت،قضاوت)
شخصی در اردیبهشت ماه قبل از قانون کاهش حبس به جرم توهین با مجازات جزای نقدی پنجاه هزار تومان (درجه هشت) محکوممیشود، قبل از اجرا مجازات،قانون کاهش مجازات،تصویب و مجازات توهین جزای نقدی درحه شش میگردد در این صورت...🌸🍃
سلام
گزینه یک صحیح است
مجازات توهین🍃🌸
الف) قبل از اصلاح
جزای نقدی پنجاه هزار ریال تا یک میلیون ریال و یا شلاق تا ۷۴ضربه👍🍃
ب)اصلاحی؛
جزای نقدی درجه شش👍
نکته یکم؛🍃👈با توجه به بخش اخیر ماده 27 ق.م ا. مقنن ترتب مجازات ها در قاعده احتساب را به ترتیب با الویت حبس و سپس شلاق و سپس جزای نقدی دانسته است،و چنانچه هر یک ازین مجازاتها با مجازتهای دیگر در یک درجه باشند بهمین ترتیبی که ذکر شد نسبت به یکدیگر اشد محسوب میشوند
اما تغییر مجازات شلاق به جزای نقدی در ماده 608 اصلاحی،از مصادیق تخفیف مجازات بوده و از جهات اعمال بند ب ماده 10ق.م.ا است.یعنی درخواست اصلاح👍🍃🌸
نکته دوم:🌸👈 ملاک اعمال بند ب ماده 10 ق.م.ا،اخف بودن مجازات قانونی، قانون لاخق نسبت به قانون سابق است، نه اخف یودن مجازات قضایی 👈و ازین جهت قاضی اجرای احکام موظف است که اصلاح رای را بخواهد🍃🌸👍
.
نکته:👈🍃توهین جرم آنی است. جرم آنی یعنی اجزای تشکیل دهنده آن در یک زمان محقق میشود .هر چند نتیجه بعدها محقق شود.مثلا:الف،ب را مجروح کند وی بعد از مدتها فوت کند آنی است نه مستمر. و همچنین سرقت- قتل-توهین-افترا آنی اند..🍃🌸👍
نکته سوم: 👈🍃یکی از نتایج و اثار جرایم آنی این است.که علی الاصول قانون زمان وقوع جرم حاکم است مگر قانون لاحق مساعد باشد.🍃🌸👍
#چالش :🍃👈با توجه مقرره فوق؛بنظر میرسد دادگاه در مقام اصلاح رای، باتوجه به اینکه جزای نقدی زمان وقوع جرم،نسبت به جزای نقدی درجه شش اصلاحی مساعد است، باید همان مجازات دادنامه را تایید کند نه اینکه جزای نقدی درجه شش را حکم کند👍🍃🌸
موفق باشید🍃🌸
@Shahryar_206
🍃🌸
@ghezavatvekalat_lawyer110
گزینه یک صحیح است
مجازات توهین🍃🌸
الف) قبل از اصلاح
جزای نقدی پنجاه هزار ریال تا یک میلیون ریال و یا شلاق تا ۷۴ضربه👍🍃
ب)اصلاحی؛
جزای نقدی درجه شش👍
نکته یکم؛🍃👈با توجه به بخش اخیر ماده 27 ق.م ا. مقنن ترتب مجازات ها در قاعده احتساب را به ترتیب با الویت حبس و سپس شلاق و سپس جزای نقدی دانسته است،و چنانچه هر یک ازین مجازاتها با مجازتهای دیگر در یک درجه باشند بهمین ترتیبی که ذکر شد نسبت به یکدیگر اشد محسوب میشوند
اما تغییر مجازات شلاق به جزای نقدی در ماده 608 اصلاحی،از مصادیق تخفیف مجازات بوده و از جهات اعمال بند ب ماده 10ق.م.ا است.یعنی درخواست اصلاح👍🍃🌸
نکته دوم:🌸👈 ملاک اعمال بند ب ماده 10 ق.م.ا،اخف بودن مجازات قانونی، قانون لاخق نسبت به قانون سابق است، نه اخف یودن مجازات قضایی 👈و ازین جهت قاضی اجرای احکام موظف است که اصلاح رای را بخواهد🍃🌸👍
.
نکته:👈🍃توهین جرم آنی است. جرم آنی یعنی اجزای تشکیل دهنده آن در یک زمان محقق میشود .هر چند نتیجه بعدها محقق شود.مثلا:الف،ب را مجروح کند وی بعد از مدتها فوت کند آنی است نه مستمر. و همچنین سرقت- قتل-توهین-افترا آنی اند..🍃🌸👍
نکته سوم: 👈🍃یکی از نتایج و اثار جرایم آنی این است.که علی الاصول قانون زمان وقوع جرم حاکم است مگر قانون لاحق مساعد باشد.🍃🌸👍
#چالش :🍃👈با توجه مقرره فوق؛بنظر میرسد دادگاه در مقام اصلاح رای، باتوجه به اینکه جزای نقدی زمان وقوع جرم،نسبت به جزای نقدی درجه شش اصلاحی مساعد است، باید همان مجازات دادنامه را تایید کند نه اینکه جزای نقدی درجه شش را حکم کند👍🍃🌸
موفق باشید🍃🌸
@Shahryar_206
🍃🌸
@ghezavatvekalat_lawyer110
#چالش
اگر کسی با حیله و فریب و با مانور،به دیگری بگوید
« فرزندت در بیمارستان بستری هست و برای نجاتش بشتاب» و شخص کلید منزل را به شخص فریبکار بسپارد و شخص فریبکار بعد از رفتن او اقدام به بردن وسایل خانه نماید..
او مرتکب چه جرمی شده است؟
👇👇👇
@Shahryar_206
🍃🌸
@ghezavatvekalat_lawyer110
اگر کسی با حیله و فریب و با مانور،به دیگری بگوید
« فرزندت در بیمارستان بستری هست و برای نجاتش بشتاب» و شخص کلید منزل را به شخص فریبکار بسپارد و شخص فریبکار بعد از رفتن او اقدام به بردن وسایل خانه نماید..
او مرتکب چه جرمی شده است؟
👇👇👇
@Shahryar_206
🍃🌸
@ghezavatvekalat_lawyer110
#مطالعه_پرونده
#چالش
موضوع:
کشف جسد کودک ۴ساله کنار خیابان.👇🍃
شاهد: حدود ساعت های ۱۲:۴۰ نبمه شب بود که دیدم دوتا مرد در گوشه خیابان با هم دعوا می کردند من جرات نکردم برم جلو برای همین با پلیس تماس گرفتم.👍
بازجویی از طرفین دعوا👇
اول اقای الف:👇🍃
من از طرف های مرز به سمت نیشابور می رفتم و خیلی خسته و خواب آلود بودم بنابراین ترجیح دادم که مدتی در ماشین بخوابم و موبایلم را تنظیم کردم که نیم ساعت دیگر زنگ بزند،وقتی موبایلم زنگ زد و بیدار شدم و نگاهی به جلو انداختم و یک ماشین را دیدم که در کنارش رانندهاش بالای یک جسد افتاده است، تصور کردم که او قاتل است و به سمتش رفتم و به او حمله ور شدم مدتی بعد پلیس آمد و هر دوی ما را دستگیر کرد.👍
نماینده دادستان:👱♂👇🍃
اظهارات شما عجیب و غریب است از کجا فهمیدید مردی که ایستاده بود راننده ماشین است و همچنین چطور در آن نیمه شب جسد را روی زمین تشخیص دادید؟🙄
جواب: آقای الف👇🍃
خوب من خواستم راه بیفتم و چراغ های ماشین رو روشن کردم و هر دوی اونها هم راننده و جسد رو به وضوح دیدم کسی دیگه اون دورا برا نبود بنابراین قاتل فقط خود اون فرد راننده بود.👍
رئیس دادگاه:👨🏫
چرا به او حمله ور شدید چرا با پلیس تماس نگرفتید ؟👌
آقای الف:👇🍃
چون جسد بسیار کوچک و کم سن و سال بود و من با دیدن این صحنه بسیار خشمگین شدم.
بازجویی از طرف دیگر دعوا
آقای ب:👇
نیمه شب در بزرگراه نوروزی در حال حرکت بودم چون آدم محتاطی بودم ترجیح میدادم با سرعت کم حرکت کنم تا با مشینی شاخ به شاخ نشوم، مدتی بعد کنار جاده یک جسد کوچک دیدم اما پایم را از روی پدال بر نداشتم و فکر کردم شاید خیالاتی شدهام اما بعد دنده عقب گرفتم و به پشت رفتم وقتی پیاده شدم جسد کودکی را کنار بزرگراه دیدم در آن زمان بود که حس کردم یک نفر پشت سر من است رویم را که برگرداندم آن مرد به من حمله کرد من حتم دارم که این آقا جسد را در آن جا انداخته بود.👍
رییس دادگاه:👇🍃👨🏫
چطور متوجه ماشین آقای الف نشدید؟🤔
چون او ماشین سیاه رنگی داشت و من هم در آن لحظه سرم به سمت چپ بود و به آن جسد کوچک توجه می کردم.👍
نماینده دادستان:👱♂
قربان ما دوربین های راهنمایی و رانندگی را چک کردیم و متوجه شدیم همان ساعت یک ماشین دیگر نیز از بزرگراه رد شده بود پس از بررسی پلاک آن ماشین، توانستیم راننده آن را که آقای ج است پیدا کنیم .👍
بازجویی از آقای ج:👇🍃
من داشتم به نیشابور برای سر زدن به پیش پدربزرگم می رفتم در آنجا چیز مشکوکی ندیدم چون در نیمه های راه با تلفن صحبت میکردم👍
نماینده دادستان:👇🍃👱♂
شما از کجا میدانید که این اتفاق در کجای راه رخ داده که می گوید در نیمه راه؟🤔
آقای ج:👇🍃
چه ربطی به حرفای من داشت من گفتم در نیمه های راه با تلفن صحبت می کردم نه چیز دیگر،😢😤
الان که بیشتر فکر میکنم در یک جایی سه تا ماشین دیدم که دو تای آنها در نزدیکی هم به فاصله زیاد از ماشین سوم پارک شده بودند ولی چون هوا تاریک بود چیز بیشتری ندیدم.👍
#مطالعه_پرونده
#چالش
@Shahryar_206
🍃🌸
@ghezavatvekalat_lawyer110
🍃🌸
instagram.com/Vakil_babri110
#چالش
موضوع:
کشف جسد کودک ۴ساله کنار خیابان.👇🍃
شاهد: حدود ساعت های ۱۲:۴۰ نبمه شب بود که دیدم دوتا مرد در گوشه خیابان با هم دعوا می کردند من جرات نکردم برم جلو برای همین با پلیس تماس گرفتم.👍
بازجویی از طرفین دعوا👇
اول اقای الف:👇🍃
من از طرف های مرز به سمت نیشابور می رفتم و خیلی خسته و خواب آلود بودم بنابراین ترجیح دادم که مدتی در ماشین بخوابم و موبایلم را تنظیم کردم که نیم ساعت دیگر زنگ بزند،وقتی موبایلم زنگ زد و بیدار شدم و نگاهی به جلو انداختم و یک ماشین را دیدم که در کنارش رانندهاش بالای یک جسد افتاده است، تصور کردم که او قاتل است و به سمتش رفتم و به او حمله ور شدم مدتی بعد پلیس آمد و هر دوی ما را دستگیر کرد.👍
نماینده دادستان:👱♂👇🍃
اظهارات شما عجیب و غریب است از کجا فهمیدید مردی که ایستاده بود راننده ماشین است و همچنین چطور در آن نیمه شب جسد را روی زمین تشخیص دادید؟🙄
جواب: آقای الف👇🍃
خوب من خواستم راه بیفتم و چراغ های ماشین رو روشن کردم و هر دوی اونها هم راننده و جسد رو به وضوح دیدم کسی دیگه اون دورا برا نبود بنابراین قاتل فقط خود اون فرد راننده بود.👍
رئیس دادگاه:👨🏫
چرا به او حمله ور شدید چرا با پلیس تماس نگرفتید ؟👌
آقای الف:👇🍃
چون جسد بسیار کوچک و کم سن و سال بود و من با دیدن این صحنه بسیار خشمگین شدم.
بازجویی از طرف دیگر دعوا
آقای ب:👇
نیمه شب در بزرگراه نوروزی در حال حرکت بودم چون آدم محتاطی بودم ترجیح میدادم با سرعت کم حرکت کنم تا با مشینی شاخ به شاخ نشوم، مدتی بعد کنار جاده یک جسد کوچک دیدم اما پایم را از روی پدال بر نداشتم و فکر کردم شاید خیالاتی شدهام اما بعد دنده عقب گرفتم و به پشت رفتم وقتی پیاده شدم جسد کودکی را کنار بزرگراه دیدم در آن زمان بود که حس کردم یک نفر پشت سر من است رویم را که برگرداندم آن مرد به من حمله کرد من حتم دارم که این آقا جسد را در آن جا انداخته بود.👍
رییس دادگاه:👇🍃👨🏫
چطور متوجه ماشین آقای الف نشدید؟🤔
چون او ماشین سیاه رنگی داشت و من هم در آن لحظه سرم به سمت چپ بود و به آن جسد کوچک توجه می کردم.👍
نماینده دادستان:👱♂
قربان ما دوربین های راهنمایی و رانندگی را چک کردیم و متوجه شدیم همان ساعت یک ماشین دیگر نیز از بزرگراه رد شده بود پس از بررسی پلاک آن ماشین، توانستیم راننده آن را که آقای ج است پیدا کنیم .👍
بازجویی از آقای ج:👇🍃
من داشتم به نیشابور برای سر زدن به پیش پدربزرگم می رفتم در آنجا چیز مشکوکی ندیدم چون در نیمه های راه با تلفن صحبت میکردم👍
نماینده دادستان:👇🍃👱♂
شما از کجا میدانید که این اتفاق در کجای راه رخ داده که می گوید در نیمه راه؟🤔
آقای ج:👇🍃
چه ربطی به حرفای من داشت من گفتم در نیمه های راه با تلفن صحبت می کردم نه چیز دیگر،😢😤
الان که بیشتر فکر میکنم در یک جایی سه تا ماشین دیدم که دو تای آنها در نزدیکی هم به فاصله زیاد از ماشین سوم پارک شده بودند ولی چون هوا تاریک بود چیز بیشتری ندیدم.👍
#مطالعه_پرونده
#چالش
@Shahryar_206
🍃🌸
@ghezavatvekalat_lawyer110
🍃🌸
instagram.com/Vakil_babri110
#مطالعه_پرونده
#چالش
شرح ماوقع:👇🍃
افسر کلانتری ۱۸ تهران، از قتل زن جوانی با شلیک گلوله خبر داد،
قتل در یکی از محله های بالا نشین و شیک تهران رخ داده بود و اهالی در مقابل یک ویلای بزرگ و باشکوه ایستاده بودند و بازار شایعات داغ بود. هرکس تفسیری برای خود داشت، قتل در آشپزخانه بزرگ ویلا رخ داده بود و چند مامور در داخل آپارتمان، در حال عکس برداری و نمونه برداری بودند وسایل خانه به هم ریخته بود و به نظر میرسید قاتل با انگیزه سرقت وارد خانه شده است، قاتل نتوانسته در گاوصندوق بزرگ را باز کند و فقط اشیایی که در گوشه و کنار قرار داشته بود را دزدیده بود، در اتاق خواب هم آثار ی به هم ریختگی دیده میشد، و رد خون از اتاق خواب تا سالن پذیرایی دیده میشد، آثاری هم از ورود به زور روی در دیده نمیشد. مقتول لباس راحتی به تن داشت، مقتول زن ۳۴ ساله ای به نام مژده است که بر اثر اصابت دو گلوله بر سر و گلویش به قتل رسیده است به نظر می رسد قتل در اتاق خواب رخ داده و قاتل جسد را به سالن منتقل کرده است مژده و همسرش یک سال قبل به این خانه آمده بودند.👌🌸
بازجویی از مظنونین👌
ادامه پست بعد👇
#مطالعه_پرونده
#چالش
@ghezavatvekalat_110
🍃🌸
instagram.com/Vakil_babri110
جهت رزرو مشاوره و پشتیبانی 👇🌸
@R_babri_110
#چالش
شرح ماوقع:👇🍃
افسر کلانتری ۱۸ تهران، از قتل زن جوانی با شلیک گلوله خبر داد،
قتل در یکی از محله های بالا نشین و شیک تهران رخ داده بود و اهالی در مقابل یک ویلای بزرگ و باشکوه ایستاده بودند و بازار شایعات داغ بود. هرکس تفسیری برای خود داشت، قتل در آشپزخانه بزرگ ویلا رخ داده بود و چند مامور در داخل آپارتمان، در حال عکس برداری و نمونه برداری بودند وسایل خانه به هم ریخته بود و به نظر میرسید قاتل با انگیزه سرقت وارد خانه شده است، قاتل نتوانسته در گاوصندوق بزرگ را باز کند و فقط اشیایی که در گوشه و کنار قرار داشته بود را دزدیده بود، در اتاق خواب هم آثار ی به هم ریختگی دیده میشد، و رد خون از اتاق خواب تا سالن پذیرایی دیده میشد، آثاری هم از ورود به زور روی در دیده نمیشد. مقتول لباس راحتی به تن داشت، مقتول زن ۳۴ ساله ای به نام مژده است که بر اثر اصابت دو گلوله بر سر و گلویش به قتل رسیده است به نظر می رسد قتل در اتاق خواب رخ داده و قاتل جسد را به سالن منتقل کرده است مژده و همسرش یک سال قبل به این خانه آمده بودند.👌🌸
بازجویی از مظنونین👌
ادامه پست بعد👇
#مطالعه_پرونده
#چالش
@ghezavatvekalat_110
🍃🌸
instagram.com/Vakil_babri110
جهت رزرو مشاوره و پشتیبانی 👇🌸
@R_babri_110
#چالش
مردی وارد یکی از جواهر فروشی های تهران شد و به صاحب فروشگاه گفت:
من دکتر ... و تصمیم دارم برای همسرم گردنبند گرانبهایی بخرم. جواهر فروش، زیباترین گردنبند هایش را مقابل مشتری چید و او گرانبها ترینش را انتخاب کرد...🍃
مرد شیک پوش دست در جیبش برد و پرسید: چک قبول میکنید؟
فروشنده پاسخ منفی داد.
مشتری تلفن همراهش را از کیف دستی بیرون آورد تا به گفته خود با خانمش صحبت کند، اما پس از این مکالمه تلفنی به جواهر فروش
گفت: میبخشید، خانم پول کافی در منزل ندارد.
اجازه بدهید بروم، فردا با خانم برای پرداخت پول خدمت برسم تا گردنبند را ببریم.🍃
روز بعد آن مرد همراه با زن جوانی وارد جواهر فروشی شد و همان گردنبند را خواست.
جواهر فروش گردنبند را آورد و دستش داد.
مرد نگاهی به آن انداخت و بعد نشان زن جوان داد و پرسید: این را میپسندید؟
زن با شوق تماشایش کرد و جواب داد: عالی است...🍃👌
مرد به جواهر فروش گفت: اجازه بدهید به خواهرم، که بیرون مغازه هست، نشانش بدهم.
پس از گفتن این جمله از مغازه بیرون رفت و به سرعت سوار خودرویی که مقابل جواهر فروشی ایستاده بود شد و فرار کرد.😢
صاحب مغازه که با دیدن این صحنه حیرت زده شده بود، رو به زن جوان کرد و پرسید: شوهرتان کجا رفت؟😒
زن هاج و واج نگاهش کرد و گفت: او که شوهر من نبود، من نمیشناسمش.
جواهر فروش زن جوان را نگه داشت و تلفنی از نیروی انتظامی کمک خواست.
زن که از تعجب مات و مبهوت مانده بود، در بازجویی به ماموران گفت:
ساعتی پیش با یکی از دوستانم در یک شیرینی فروشی سرگرم خوردن شیرینی بودیم که آن مرد شیک پوش وارد شد، چند دقیقه بعد وقتی از شیرینی فروشی بیرون آمدیم، او به دنبال ما آمد.و مودبانه گفت:
خانم ها، من قصد دارم برای همسرم هدیه ای بخرم، خواهش میکنم برای چند لحظه همراه من به جواهر فروشی بیایید و درباره گردنبندی که خریده ام نظر بدهید. 🍃
جواهر فروشی نزدیک بود.
به توصیه آن مرد دوستم بیرون مغازه ماند و من همراه او وارد جواهر فروشی شدم. بقیه ماجرا را که خودتان میدانید.
پس از چند ساعت بازجویی و تحقیق، بی گناهی هر دو زن جوان روشن شد و معموران آنان را آزاد کردند.
اما جستجو برای یافتن مرد شیاد ادامه دارد...
🌸
به نظر شما با توجه به موضوع فوق، چه
جرمی محقق گردیده است؟🤔
@ghezavatvekalat_110
🍃🌸
instagram.com/Vakil_babri110
جهت رزرو مشاوره و پشتیبانی 👇🌸
@R_babri_110
مردی وارد یکی از جواهر فروشی های تهران شد و به صاحب فروشگاه گفت:
من دکتر ... و تصمیم دارم برای همسرم گردنبند گرانبهایی بخرم. جواهر فروش، زیباترین گردنبند هایش را مقابل مشتری چید و او گرانبها ترینش را انتخاب کرد...🍃
مرد شیک پوش دست در جیبش برد و پرسید: چک قبول میکنید؟
فروشنده پاسخ منفی داد.
مشتری تلفن همراهش را از کیف دستی بیرون آورد تا به گفته خود با خانمش صحبت کند، اما پس از این مکالمه تلفنی به جواهر فروش
گفت: میبخشید، خانم پول کافی در منزل ندارد.
اجازه بدهید بروم، فردا با خانم برای پرداخت پول خدمت برسم تا گردنبند را ببریم.🍃
روز بعد آن مرد همراه با زن جوانی وارد جواهر فروشی شد و همان گردنبند را خواست.
جواهر فروش گردنبند را آورد و دستش داد.
مرد نگاهی به آن انداخت و بعد نشان زن جوان داد و پرسید: این را میپسندید؟
زن با شوق تماشایش کرد و جواب داد: عالی است...🍃👌
مرد به جواهر فروش گفت: اجازه بدهید به خواهرم، که بیرون مغازه هست، نشانش بدهم.
پس از گفتن این جمله از مغازه بیرون رفت و به سرعت سوار خودرویی که مقابل جواهر فروشی ایستاده بود شد و فرار کرد.😢
صاحب مغازه که با دیدن این صحنه حیرت زده شده بود، رو به زن جوان کرد و پرسید: شوهرتان کجا رفت؟😒
زن هاج و واج نگاهش کرد و گفت: او که شوهر من نبود، من نمیشناسمش.
جواهر فروش زن جوان را نگه داشت و تلفنی از نیروی انتظامی کمک خواست.
زن که از تعجب مات و مبهوت مانده بود، در بازجویی به ماموران گفت:
ساعتی پیش با یکی از دوستانم در یک شیرینی فروشی سرگرم خوردن شیرینی بودیم که آن مرد شیک پوش وارد شد، چند دقیقه بعد وقتی از شیرینی فروشی بیرون آمدیم، او به دنبال ما آمد.و مودبانه گفت:
خانم ها، من قصد دارم برای همسرم هدیه ای بخرم، خواهش میکنم برای چند لحظه همراه من به جواهر فروشی بیایید و درباره گردنبندی که خریده ام نظر بدهید. 🍃
جواهر فروشی نزدیک بود.
به توصیه آن مرد دوستم بیرون مغازه ماند و من همراه او وارد جواهر فروشی شدم. بقیه ماجرا را که خودتان میدانید.
پس از چند ساعت بازجویی و تحقیق، بی گناهی هر دو زن جوان روشن شد و معموران آنان را آزاد کردند.
اما جستجو برای یافتن مرد شیاد ادامه دارد...
🌸
به نظر شما با توجه به موضوع فوق، چه
جرمی محقق گردیده است؟🤔
@ghezavatvekalat_110
🍃🌸
instagram.com/Vakil_babri110
جهت رزرو مشاوره و پشتیبانی 👇🌸
@R_babri_110