غزاله غفارزاده
2.58K subscribers
100 photos
5 videos
4 files
23 links
کانال آموزش نویسندگی
مدیر: غزاله غفارزاده؛ نویسنده و تولیدکنندهٔ محتوا

ارتباط با ما: @ghazale_admin

اینستاگرام:
instagram.com/ghazale_book

کانال دوم:
t.me/ghazale_ghaffarzadeh
Download Telegram
🔸اهمال‌کاری یا کمال‌گرایی؟

اسم اهمال‌کاری‌های خودتان را در نوشتن، کمال‌گرایی نگذارید. اینکه در طول هفته فقط یک‌روزش را به نوشتن اختصاص می‌دهید و بهانه‌تان این است که کمال‌گرایید و وسواس زیادی روی محتوا و نوشته‌تان دارید، فقط خودتان را گول می‌زنید. کمال‌گرایی یعنی هفت‌روز هفته را درحال نوشتن باشی ولی یکی از نوشته‌هایت که از دید خودت قدرت بیش‌تری دارد را منتشر کنی.
با اهمال‌کاری راه به جایی نمی‌رسد. اگر هنوز نوشتن بخشی از زندگی‌ات نشده؛ اگر هنوز تفریح را به نوشتن ترجیح می‌دهی، اگر در فضای مجازی بیهوده می‌چرخی ولی در برابر نوشتن مقاومت می‌کنی باید بگویم که بهتر است انتظار موفقیت در نوشتن را هم نداشته باشی.
راز اصلی موفقیت در نویسندگی "استمرار" بوده و هست.
لطفا بعد از خواندن این پست، سراغ نوشتن ایده‌هایی برو که مدت‌هاست توی ذهنت جا خوش کرده‌اند🧡

#غزاله_غفارزاده

@ghazaleghaffarzadeh
🔸طرح در داستان (۱)

طرح، همان داستان نیست بلکه شیوه‌ای است که طبق آن داستان نوشته می‌شود. اگر امروز شما با گربه‌ای در خیابان برخورد کنید و همان را برای دوستان‌تان تعریف کنید یک داستان نگفته‌اید بلکه اتفاقی را بیان کرده‌اید. فرض کنید همین ماجرا را به‌مدت یک‌هفته مدام برای اطرافیان‌تان تعریف کنید، چه خواهد شد؟ آن‌ها کم‌کم از حرف‌های شما خسته و دلزده خواهند شد. پس اینکه می‌گویند هرشخصی می‌تواند داستانی بنویسید و بگوید یک تفکر اشتباه است! شاید همه با ماجرای جذابی روبه‌رو شوند اما اینکه بتوانند آن ماجرا را تبدیل به یک داستان کنند، کار همه نیست‌. هنر، چیز شگرفی است و داستان‌گفتن هم یک هنر فوق‌العاده است.
اگر پیش از داستان، مسیر و طرح آن را برای خود مشخص کنید، اواسط نوشتن داستان‌تان دقیقا می‌دانید که شخصیت‌ها را چه زمانی باید وارد داستان کنید و اتفاقات چه هنگامی رخ بدهند‌.

#غزاله_غفارزاده

@ghazaleghaffarzadeh
🔸طرح در داستان (۲)

اگر از آن‌دست از نویسندگانی هستید که پیش از نوشتن داستان، طرح مشخصی دارند و برای داستان مسیری را تعیین کرده‌اند طبیعتا داستان شما با قاعده و نظمی از پیش‌ تعیین‌شده پیش می‌رود. مانند رمان بر باد رفته که تک‌تک حوادث براساس اصل و طرحی که میچل از پیش برای خود تعیین کرده بود رخ داد. اسکارلت، دختری ثروتمند و اهل آمریکای جنوبی که با اتفاقات عجیبی در شانزده‌سالگی روبه‌رو شد و ماجرای روبه‌شدن او با باتلر که بی‌شک نقطه‌ی اوج داستان بود نشان از ایده‌ی از پیش تعیین‌شده‌ی میچل داشت.
اما اگر پیش از نوشتن داستان هیچ طرح و ایده‌ای ندارید و در حین مواجهه با کاغذ سفید، به فکرِ طرح داستان می‌افتید کارتان دشوارتر از نویسندگان دسته‌ی اول است.
داستانی را متصور شوید که با این جمله آغاز می‌شود: "قطار حرکت کرد ولی آن‌ها را با خود نبرد." نویسنده‌ای که هیچ طرحی از پیش تعیین نکرده باید به این سوالات پاسخ بدهد: منظور از آن‌ها چه کسانی هستند؟ آن دو یا آن چندنفر چه مشخصاتی دارند؟ چه شد که سوار قطار نشدند؟ و پس از حرکت قطار، چه خواهند کرد؟ نویسنده در این قسمت می‌تواند داستان را به یک تراژدی مبدل کند و ماجرای احتمالا تلخ آن چندنفر را با هنر ظریف داستان‌نویسی خود بنویسد یا ماجرایی اکشن بنویسد. به‌عنوان مثال از جنایتی که آن چندنفر احتمالا انجام داده‌اند بگوید و تعلیقی در داستان به‌وجود بیاورد.
فراموش نکنید که نوشتن یک داستان، هدف نهایی شما نیست بلکه مسیری که در آن نوشتن را تمرین می‌کنید و لذت نوشتن تک‌تک داستان‌هایی که خلق می‌کنید باید هدف اصلی شما باشند. بکوشید در آغاز مسیر برای داستان‌هایتان طرحی مشخص داشته باشید تا در این میان با چالش‌هایی فراتر از مهارت‌تان روبه‌رو نشوید.

#غزاله_غفارزاده

@ghazaleghaffarzadeh
اگر موقع نوشتن از شنیدن زنگِ تلفن خوشحال شوید و جواب بدهید، یا قطعِ برق موجب خوشحالیتان شود، معلوم است که در این کار موفق نیستید. اما اگر در نوشتن موفق باشید و تلفن زنگ بزند، جوابش را نمی‌دهید؛ اگر برق قطع شود، عصبانی می‌شوید.


کتاب: رویای نوشتن، گابریل گارسیا مارکز، ترجمۀ مژده دقیقی

@ghazaleghaffarzadeh
🔸داستان شما را چه‌کسی تعریف می‌کند؟

اغلب، داستان‌ها را شخصیتی که پررنگ‌تر از دیگر شخصیت‌ها است و نقشی مهم‌تر دارد، تعریف می‌کند‌‌. ویژگی‌های فیزیکی و روانی شخصیت‌ها توسط تخیل نویسنده شکل می‌گیرند. به‌عنوان مثال نویسنده‌ای را فرض کنید که در آغاز داستان، این‌چنین می‌نویسد: زن، نان را در دستش گرفت و به راه افتاد. ممکن است نویسنده در آغاز هیچ شناختی از شخصیت نداشته باشد و در اواسط نوشتن داستان، ویژگی شخصیت‌ها را یکی‌یکی به تصویر بکشد‌‌. در آغاز او هم مانند خواننده تنها می‌دانست که آن شخصیت یک خانم بوده‌است و همراه خواننده به ویژگی‌های آن شخص پی می‌برد.
این نویسنده با استفاده از تخیل و طرحی که از پیش تعیین کرده باید شخصیت‌ها را وصف کند.
نقش شخصیت‌ها در داستان، از اهمیت زیادی برخوردار است. آن‌ها هستند که داستان را تعریف می‌کنند؛ به‌واسطه‌ی شخصیت‌هاست که داستان شما به‌شهرت می‌رسد -به‌عنوان مثال، کلیدر را با مارال و گل‌محمد می‌شناسند- و این شخصیت‌ها هستند که برای پایان داستان شما تصمیم می‌گیرند.
در پست‌های آتی بیش‌تر به این مسئله خواهیم پرداخت‌

#غزاله_غفارزاده

#شخصیت‌پردازی

@ghazaleghaffarzadeh
🔸توصیه‌‌ای دربارۀ شخصیت‌پردازی

اگر مختصری از ویژگی‌های ریز هر کدام از شخصیت‌های اصلی‌ات، به اضافۀ ده دوازده صفحه خلاصۀ زندگینامۀ آنها را پیش خودت داشته باشی، موقع نوشتن داستان کمکت می‌کند. چون باید حداقل ده بیست نکتۀ زنده و ملموس راجع به اشخاص در ذهنت باشد، تا نکته‌‌ای را در داستان راجع‌به آن‌ها آشکار کنی.

کتاب: فن داستان‌نویسی، ترجمۀ محسن سلیمانی


#شخصیت‌پردازی

@ghazaleghaffarzadeh
🔸ارتباط شخصیت‌پردازی با دیالوگ‌نویسی

‌جرأت خلق شخصیت‌های منفی را داشته باشید. همیشه خلق شخصیتی که فاقد ارزش‌های اخلاقی است و برخلاف مقررات دست به‌عمل می‌زند برای داستان‌نویسان -به‌ویژه مبتدیان- سخت‌تر از توصیف شخصیت‌های دیگر بوده‌است. درواقع شخصیت‌پردازی مثل دریچه‌ای به روی داستان شماست و با شیوه‌هایی مختلف می‌توانید شخصیت‌ها را وصف کنید. یکی از راه‌هایی که برای این قسمت که یکی از مهم‌ترین و موثرترین عناصر داستانی است می‌تواند کمک‌کننده واقع شود دیالوگ‌نویسی یا گفت‌وگو می‌باشد.
به‌عنوان مثال همان شخصیت منفی که در آغاز مطلب گفتیم توصیفش برای بسیاری از نویسندگان دشوار بوده را از طریق دیالوگ‌ها و حتی واژگانی که به‌کار می‌برد می‌توانید وصف کنید.
شخصیتی که "سارق" است طبیعتا از اصطلاحات ادبی استفاده نمی‌کند؛ خیلی بعید است که یک قاتل با دیگران خیلی مهربانانه صحبت کند و حتی شخصی که به سادیسم مبتلاست کم پیش می‌آید که به دیگران کمک کند یا در گفت‌وگوهایش با مردم، خوش‌خلق باشد.
بنابراین به واژه‌هایی که برای هرشخصیت به‌کار می‌برید توجه کنید چرا که ممکن است یک بی‌توجهی، شخصیت‌پردازی شما را نیز زیر سوال ببرد.

#غزاله_غفارزاده

@ghazaleghaffarzadeh
غزاله غفارزاده
🔸ارتباط شخصیت‌پردازی با دیالوگ‌نویسی ‌جرأت خلق شخصیت‌های منفی را داشته باشید. همیشه خلق شخصیتی که فاقد ارزش‌های اخلاقی است و برخلاف مقررات دست به‌عمل می‌زند برای داستان‌نویسان -به‌ویژه مبتدیان- سخت‌تر از توصیف شخصیت‌های دیگر بوده‌است. درواقع شخصیت‌پردازی…
🔥شروع نخستین دوره‌ی دیالوگ‌نویسی

در راستای اهمیت گفت‌وگوها در داستان و آگاهی از مشکل بسیاری از نویسندگان و همراهان عزیز در این زمینه، تدارک برگزاری یک دوره‌ی هفت جلسه‌ای با هدف پیشرفت در دیالوگ‌نویسی را دیده‌ام. این دوره‌ی هفت‌جلسه‌ای دو روز در هفته و با تمارین پیوسته و بازخوردهای مستقیم بنده همراه است.
در این دوره درمورد: گفت‌وگو چیست؟ کارکردش چیست و ارتباطش با سایر عناصر داستانی چگونه است صحبت خواهیم کرد.

🌐دوره به‌صورت آنلاین برگزار می‌شود
🔅تمامی جلسات ذخیره و از گروه ویژه‌ی دوره، حذف نخواهند شد.

سرفصل‌ها:

🔸کمک در شخصیت‌پردازی
🔸گسترش طرح
🔸دادن اطلاعات، الگوهای گفت‌وگو
🔸تنظیم و ایجاد هماهنگی میان زبان و لحن
🔸کمک به صحنه‌پردازی
🔸حالت‌های گفتاری، اعمال غیرگفتاری یا حالت‌های غیرزبانی
🔸آرایش و ویرایش داستانی نقل قول‌ها

برای دریافت اطلاعات بیش‌تر جهت ثبت‌نام در دوره، به آیدی درج‌شده پیام بدهید:
@ghazale_admin
غزاله غفارزاده pinned «🔥شروع نخستین دوره‌ی دیالوگ‌نویسی در راستای اهمیت گفت‌وگوها در داستان و آگاهی از مشکل بسیاری از نویسندگان و همراهان عزیز در این زمینه، تدارک برگزاری یک دوره‌ی هفت جلسه‌ای با هدف پیشرفت در دیالوگ‌نویسی را دیده‌ام. این دوره‌ی هفت‌جلسه‌ای دو روز در هفته و با…»
🔸چگونه از گفت‌وگوها در داستان استفاده کنیم؟

اگر می‌خواهید با استفاده از دیالوگ‌ها داستان را پیش ببرید یک راه موثر این است که هر شخصیت صدای متمایزی داشته باشد. یعنی از کلمه‌ها یا لحن خاصی برای او استفاده شود یا برخی رفتارها فقط برای او تعریف شده باشد.
شخصیت‌های شبیه‌به‌هم قصه را کسالت‌بار می‌کنند. حرف‌زدن یک راننده کامیون خیلی متفاوت است‌. حتی همان راننده هم در موقعیت‌های مختلف به شیوه‌های گوناگونی سخن می‌گوید.
برای رسیدن به این منظور بهترین کار، خوب گوش‌کردن است‌ در محل کار، مدرسه، توی مترو و... ‌. به‌دقت هرچه دیگران می‌گویند را بشنوید تا بتوانید با لحن و ادبیات افراد مختلف آشنا شوید.
یک داستان خوب علاوه‌بر طرح و موضوع جذاب و قوی نیاز به شخصیت‌هایی دارد که قابل‌باور برای مردم باشند.
گفتسم که گفت‌وگو پیش‌برنده‌ی داستان است و اطلاعاتی را در اختیار مخاطب می‌گذارد یعنی باید باهدف باشد.
به‌عنوان مثال:
-سلام
+علیک سلام
-خوبی؟
+ممنون
و....

این مکالمه همان چیزی است که هرروز بین صدها نفر تکرار می‌شود اما نه معرف یک شخصیت جدید است و نه چیزی به داستان اضافه می‌کند. فقط جهت خسته‌کردن خواننده نوشته شده است.
پس بهتر است چنین دیالوگ‌هایی در داستان‌تان ننویسید.

#غزاله_غفارزاده

@ghazaleghaffarzadeh

🔥برای شرکت در دوره‌ی دیالوگ‌نویسی، فقط تا یکم بهمن‌ماه مهلت ثبت‌نام دارید. جهت دریافت اطلاعات بیش‌تر به این آیدی پیام بدهید: @ghazale_admin
به‌نظر من همانطور که داستان خوب داستانی هست که نویسنده فقط به شرح داستان اکتفا کند و نتیجه‌گیری را به خواننده بسپارد، دیالوگ‌نویسی به این امر کمک شایانی می‌کند. بنظرم نویسنده می‌تواند به‌جای آنکه خصوصیات رفتاری و شخصیتی و حتی ظاهری شخصیت‌های داستانش را توضیح دهید، با ساختن دیالوگ‌هایی که بین شخصیت‌ها شکل می‌گیرد، این موارد را نشان دهد. درواقع تصمیم‌گیری و نتیجه‌گیری را به خود مخاطب می‌سپارد که شخصیت داستان را کشف کند و بفهمد. بنظرم دیالوگ‌نویسی نوعی احترام به شعور و هوش خواننده هست که یک نویسنده می‌تواند ارائه بدهد.

مائده مولوی

@ghazaleghaffarzadeh
در بیست‌ودوسالگی‌ام مدتی از وقتم را دندان می‌کشیدم و مدتی را می‌نوشتم. دندان می‌کشیدم برای این‌که خرج زندگی‌ام را تأمین کنم، و می‌نوشتم برای این‌که در آینده مجبور نباشم دندان بکشم، اوایل درواقع احساس می‌کردم نوشتن یک کلمه دشوارتر از کشیدن یک دندان است. اما به خاطر هدفم، خودم را مجبور به نوشتن می‌کردم.

جوان بودم و هنوز آسان نبود سرینم را متقاعد کنم رابطۀ صمیمانۀ پایداری با صندلی برقرار کند. در تعطیلات آخر هفته، آفتاب بود و خورشید می‌درخشید، پرندگان پرواز‌کنان چه‌چه می‌زدند، دختران شیرین می‌خندیدند و دوستانِ هم‌سن‌وسالم خوش می‌گذراندند. اما من سرسختانه پشت میزم می‌نشستم و با تمام توان می‌کوشیدم کلمات سفت‌وسخت را روی کاغذ نرم کنم، درست مثل آهنگری که تلاش می‌کند با ضربات پتک آهن را بر سندان خود شکل دهد.

سال‌ها گذشته و گاهی اوقات به جوانانی برمی‌خورم که از من می‌پرسند: «چگونه می‌شود نویسنده شد؟» پاسخم همیشه صاف و ساده این است: «با نوشتن.» نوشتن مانند تجربه است: اگر آدم چیزها را تجربه نکند، زندگی را درک نخواهد کرد. و اگر ننویسد، نمی‌تواند بداند چه توانی برای نوشتن دارد.

منبع: چین در ده کلمه، یو هوآ، ترجمۀ سعید مقدم، نشر مرکز

@ghazaleghaffarzadeh
🔸به خودتان بیایید و کتاب‌های خوب بخوانید.

بارها گفته‌ایم نوشتن وابسته به مطالعه است و دوستانی هم به این سخن، عمل کردند و سراغ مطالعه رفتند ولی ایراد اساسی که وجود دارد این است که واقعا کتاب‌هایی که می‌خوانند می‌تواند کمک‌شان کند؟ می‌تواند در این مسیر همراه‌شان باشد و آن‌ها را وارد جهان‌های متفاوتی کند؟ متاسفانه برخی دوستان یا به کتاب‌های زرد رو آوردند و همان اندک تلاشی که در مسیرشان داشتند را هم از دست دادند یا رمان‌هایی را خواندند که صرفا عاشقانه‌های پوشالی و آبکی بیش نیستند. حال چه باید کرد؟ در این بازار داغ فروش انواع کتاب‌های جذابِ به‌ظاهر دوست‌داشتنی آن هم با ۷۰ درصد تخفیف چطور باید انتخابی صحیح داشته باشیم و چطور تشخیص دهیم که یک کتاب، کتاب متناسب با شرایط ماست؟ راهی که همیشه پیشنهاد کرده و به شما هم معرفی می‌کنم این است که پیش از خرید کتاب، نقد آن را در سایت‌های معتبر بخوانید و خلاصه‌اش را از سایت‌هایی مثل چکیدا مطالعه کنید اگر بنابر خلاصه‌ی کتاب احساس کردید که به‌کار شما می‌آید پس طبیعتا خرید باید انجام شود. سعی کنید کاربردی مطالعه کنید و از نکاتی که به‌نظرتان در کتابی مناسب شرایط شماست در مسیر کار و پیشرفت خود بهره ببرید. به کیفیت بیش‌تر از کمیت اهمیت دهید و سعی کنید درست‌خوانی را یاد بگیرید.

#غزاله_غفارزاده

@ghazaleghaffarzadeh
ما هرروز در این پیج درمورد کتاب‌های زرد، شیوه‌های تشخیص کتاب‌های فیک و راه‌های صحیح خرید و البته درست‌خوانی صحبت می‌کنیم. می‌توانید در اینستاگرام نیز ما را دنبال کنید و در این مسیر همراه ما باشید🌱

http://instagram.com/ghazale_book
📌۸ نکته برای فضاسازی در نوشته

«پنجره را باز کردم اما به هر چه نگاه می‌کردم چیزی نمی‌دیدم. سرما به پهلوهام چنگ زده بود و دندان‌هام را قفل کرده بود. صدای گاه و بی‌گاه سگ‌ها هیچ معنایی در آن تاریکی نداشت. گاهی سرفه‌ای می‌کردند، اعتراضی هم نداشتند. گویی بخشی از زندگی است؛ مثل نفس کشیدن، لاییدن، گریستن.
درخت‌ها از سی درجه زیر صفر قد کشیده بودند به امید اینکه آفتاب طلوع کند، به امید بهار که شاید بیاید، به امید پرندگان که شاید بخوانند و من هیچ امیدی نداشتم.»

-تماماً مخصوص-عباس معروفی

سرما، تاریکی، دندان‌های قفل‌شده، بی‌اعتنایی و نادیده گرفتن زیبایی‌ها حس ناامیدی را برایم زنده کرد.

سرتاسر کتاب تماماً مخصوص عباس معروفی پر بود از این فضاسازی‌ها طوری که با او همراه می‌شدم در گریه‌ها، شکست‌ها، استیصال و خستگی‌ها و انگار من هم در قطب شمال از سرما یخ زده‌ام.

برای همۀ ما پیش آمده وقتی می‌خواهیم خبر بد یا خوشی را به کسی بدهیم یا رویدادی را تعریف کنیم زمینه‌سازی می‌کنیم و یکباره وارد اصل موضوع نمی‌شویم.

در نوشتن هم ماجرا از همین قرار است. نویسنده برای اینکه کلام تأثیرگذارتری داشته باشد و بتواند مخاطب را با خود همراه کند فضای مناسبی را ایجاد می‌کند.

فضا سایه‌ای است که داستان در اثر ترکیب عناصرش بر ذهن خواننده می‌افکند. به‌این‌ترتیب خواننده با حال‌وهوای حاکم بر نوشته درمی‌آمیزد. یعنی با مقدمه فرق دارد.

برای فضاسازی مناسب و درگیر کننده معمولاً از شگردهای متنوعی استفاده می‌کنیم که سعی می‌کنم اینجا به چند مورد از آن‌هایی که برایم جذاب و کاربردی‌تر است نام ببرم.

🔖حواس پنج‌گانه

استفاده از بوها، صداها، جلوه‌های بصری یا سایر چیزهایی که به حواس پنج‌گانۀ ما ربط دارند می‌تواند صحنه‌های آشنا و زنده‌ای ایجاد کند. کافی است بدانیم برای نشان دادن چیزی که می‌خواهیم، نگرانی یا ترس یا عشق و شادی از کدام حواس می‌توانیم بهره بگیریم. برای مثال ترس را با صدای به هم خوردن در یا در هم پیچیدن باد میان شاخه‌های درختان حس می‌کنیم.

🔖تصویر

با داشتن یک تصویر مشخص در ذهن برای توصیف جزئیات آن قدرت بیشتری داریم؛ یعنی زمانی که فضای صحنه و شخصیت‌ها در ذهن ما شفاف باشد در نشان دادن آن به مخاطب و استفاده از کلمات، حس‌ها، عبارات و تجربه‌های مشابه موفق‌تریم.

🔖تخیل

جهان خیالی خودمان را وارد زندگی روزمره کنیم. برای فضاسازی قرار نیست به‌طور مستقیم همه‌چیز را بنویسیم. گاهی توصیف مکان‌هایی که تابه‌حال ندیده‌ایم مثل یک جزیرۀ دورافتاده، موزه‌ای که تابه‌حال نرفته‌ایم، جاده‌ای که در آن قدم نگذاشته‌ایم عضلات ذهن ما را تقویت می‌کند تا فضاهای بکرتر و زیباتری خلق کنیم.

🔖آب‌وهوا

چیزی که در رمان تماماً مخصوص توجه مرا به خود جلب کرد استفاده از تغییرات آب و هوایی برای توصیف حالات و روحیات شخصیت اصلی بود. باران، مه، برف سنگین و طوفان شاید در شهری مثل برلین طبیعی باشد اما وقتی در جریان قصه قرار می‌گیریم متوجه می‌شویم که چقدر بورانی که از بیرون به داخل خانه کشیده می‌شود با فضای دل و ذهن شخصیت داستان هماهنگ است.

🔖محدودیت

برای اینکه مخاطب خسته و دل‌زده نشود و خودش را در فضای آشفتۀ قصه گم نکند بهتر است توصیفات اضافه که کمکی به نوشته نمی‌کند را حذف کنیم. نیازی نیست چیزی که در ذهن داریم را موبه‌مو و نقطه‌به‌نقطه پیش ببریم. یک محدودۀ مشخص را با توجه به ایدۀ مرکزی نوشته در نظر بگیریم و با توجه به آن کلمه‌ها را برگزینیم و جزئیات بصری را شکل دهیم.

🔖زمان

گردش میان زمان‌های مختلف را با خواندن کتاب «شب طولانی تیزدندان» حس کردم. این مورد چنان مرا با قصه همراه کرد که نمی‌توانستم لحظه‌ای چشم از آن بردارم. وقتی وقایع مختلف را در فصل‌ها و روزهای مختلف سال به تصویر می‌کشیم تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت و البته باید بین این رفت‌وآمدها هنرمندانه ارتباط برقرار کرد.

🔖بازی با زبان

فضاسازی فقط شرح دادن نیست. برای توصیف بهتر انتخاب کلمه‌های مناسب، استفاده از عبارات و ترکیب‌های بکر، کوتاه و بلند نوشتن جمله‌ها با توجه به موضوع فضا، ساختار متن و… اهمیت دارد. همۀ این‌ها می‌توانند روند و بار احساسی نوشته را تحت تأثیر قرار دهند. ساختن واژه برای توصیف آنچه در ذهن داریم خیلی لذت‌بخش است.

🔖گفتگو

پیش می‌آید که برای توصیف شخصیت‌ها یا ترسیم فضایی با مشکل مواجه شویم. گاهی در این موارد گفتگو راه‌گشا است. البته قبل از آن مطمئن شویم که گفتگو به پیش بردن موضوع اصلی کمک می‌کند.

علاوه بر این‌ها می‌توان از تمام ابزارهای شاعرانه مثل استعاره، نماد، تشبیه و… برای فضاسازی استفاده کرد.

زهرا شریفی

@ghazaleghaffarzadeh
🔸از خلق بعضی شخصیت‌ها بترسید.

هیچ قاعده‌ای در داستان‌نویسی به ما نگفته که هرقدر تعداد شخصیت‌های داستان‌مان زیاد باشد، داستان قوی‌تری خواهیم داشت. برخی نویسندگان دچار چنین اشتباهی می‌شوند و دست به خلق شخصیت‌هایی می‌زنند که وجودشان در داستان کاملاً غیرضروری است. اگر احساس کردید که شخصیتی بدون هدف در داستان‌تان حضور دارد؛ هیچ اطلاعاتی به خواننده نمی‌رساند و از هدف خاصی پیروی نمی‌کند پس بهتر است پیش از انتشار داستان، آن شخصیت را به‌کل حذف کنید.
تک‌تک شخصیت‌هایی که وارد داستان شما می‌شوند باید کاری هدفمند انجام دهند، باید به روند داستان کمک کنند و این اصل یک قانون نانوشته در داستان‌نویسی است.
فرض کنید شخصیتی را در داستان‌تان وارد کرده‌اید که گاهاً دیالوگی می‌گوید و تا فصل بعد خبری از او نیست. آیا این شخصیت به داستان شما کمک خواهد کرد؟ طبیعتاً خیر. هیچ سودی که نمی‌رساند آثار زیان‌باری هم‌چون دلسردی خواننده را هم در پی دارد.

#غزاله_غفارزاده

@ghazaleghaffarzadeh
تجربه نویسندگی، از دو راه حاصل می‌آید: خواندن و نوشتن.
هربار نوشتن -هرچند کوتاه و ساده- تجربه‌ای است نو، و گامی است به جلو.
نوشتن‌های بسیار پی در پی، چشم نویسنده را بر اسرار کلمات می‌گشاید.
نوقلمان، از هر کلمه، فقط معنای آن را می‌بینند، اما پختگان و کارآزمودگان می‌دانند که هر کلمه در هر جمله، معنایی دیگر می‌تواند داشته باشد، و افزون بر معنا، هر کلمه در هر شبکه‌ای از الفاظ و معانی که قرار می‌گیرد، کلمه‌ای دیگر است و معنا و کارکردی دیگر دارد.

رضا بابایی

@ghazaleghaffarzadeh
«من نه برای فروش، که برای به دست آوردن وحدتی در زندگی‌ام رمان می‌نویسم، نگارش برای من حکم ستون فقرات را دارد؛ و بهتر است جمله‌ی هنری جیمز را بازگو کنم: "رمان‌نویس کسی است که هیچ‌چیز برایش از دست نرفته است".

در حال حاضر شکلی ادبی که قدرتش به بزرگی قدرت رمان باشد وجود ندارد. می‌توان در آن به شیوه‌ای به غایت دقیق، از طریق احساس یا عقل، به ظاهر بی معنی‌ترین وقایع روزمره، اندیشه‌ها، کشف و شهودها، به ظاهر غریب‌ترین رؤیاها نسبت به زبان روزمره را به هم پیوند زد.

بدین ترتیب رمان وسیله‌ای است شگرف برای سراپا ایستادن، هوشمندانه به زندگی ادامه دادن در درون جهانی تقریباً خشماگین که از همه سو به شما هجوم می‌آورد.»


میشل بوتور، از کتاب «جستارهایی در باب رمان»، ترجمه‌‌ی سعید شهرتاش، صفحه ۲۳


@ghazaleghaffarzadeh
🔸داستان‌هایی که می‌نویسید را تجربه کنید.

هیچ داستانی برای خواننده دلنشین نیست مگر داستانی که از عمق جان نویسنده نوشته شده باشد. بارها درخصوص نوشتن تجربیات خود، گفته‌ایم. حال از شما می‌خواهم داستانی بنویسید که حداقل نیمی از آن برگرفته از حقایق زندگی خودتان باشد. یعنی به‌تحریر درآوردن "خاطره‌ها".
اکثر نویسندگان برای آن‌که احساسات‌شان را تخلیه کنند یا استمرار در نوشتن داشته باشند و از مسیر خارج نشوند به روزانه‌نویسی و خاطره‌نویسی هم توجه دارند. شما هم می‌توانید مثل آن‌ها خاطرات هرروزتان را بنویسید و آن خاطرات را به اتفاقات داستان تعمیم دهید یا خاطرات گذشته و اتفاقاتی که در زندگی شخصی خودتان رخ داده است را در داستان، انعکاس بدهید.
معمولاً داستان‌هایی موفق‌اند که حس واقعی بودن را به خواننده بدهند. فرقی ندارد دیالوگ‌ها، روایت و... . حتی می‌توانید ویژگی اطرافیانتان را به شخصیت‌‌های متناسب با آن‌ها تعمیم بدهید. فقط یادتان باشد که زندگی واقعی ما کمی کسل‌کننده و یکنواخت است پس بهتر است در داستان، یک تعلیق و هیجان به‌وجود بیاورید. گفت‌وگوها را دقیقا مثل مکالمه‌ با اطرافیان‌تان ننویسید و سعی کنید اطلاعاتی از شخصیت‌ها و روند داستان را به خواننده، ارائه بدهید.

#غزاله_غفارزاده

@ghazaleghaffarzadeh