Forwarded from خوب زيستن|بابک عباسی
بر سپهر مثنویشناسی
#معرفی_کتاب
«مثنوی منثور سپهر»
✍🏼 بابک عباسی
مثنوی معنوی در نظر اول کتاب پیچیدهای نیست؛ داستانها و حکایتهایی که درسهای اخلاقی و عرفانی جابهجای آن پیداست، داستانهایی که به قصههای کودکان میماند و قهرمانهایش خرگوش و شیر و طوطیاند: «بود بازرگان و او را طوطیی/ در قفس محبوس زیبا طوطیی...». این سادگیِ در نظر اول، تاحدی است که در زمان خودِ مولانا کسانی مثنویِ او را کتابی سست و سطحی میخواندند که اسرار بلند و نکات عمیق عرفانی ندارد: «این سخن سست است یعنی مثنوی، قصۀ پیغمبر است و پیروی/ نیست در وی ذکر و اسرار بلند، تا دوانند اولیا آن سو کمند...». اما کافیست چند صفحه و حتی چند بیت از همین «کتاب داستان» را بخوانید تا ببینید فهمش واقعاً آسان نیست، و طُرفه آنکه به دلیل همین داستانی بودن، مثنوی پر است از رمز و تمثیل و استعاره و نیز ارجاعهای فراوان به داستانهای دیگر، ازجمله داستانهای قرآنی. افزون بر این، کلمات دشوار و نامأنوس عربی و ترکی و حتی یونانی هم در آن کم نیست، کلماتی که امروزه کاربردی ندارند و معلوم نیست در زمان خود مولوی هم چندان پُرکاربرد بوده باشند. اینها و چیزهایی دیگر (مانند تداعیهای ذهن سیّال و خیال موّاج مولانا در مثنوی) خواندن و فهمیدن این کتاب را دشوارِ آساننما کرده است.
کتاب مثنوی منثور سپهر، نوشتۀ مهدی دادیزاده، قرار است پارهای از این موانع را از پیش پای خواننده بردارد و درعینحال قصد ندارد این کار را به سبک شرحهای تخصصی و پرطول و تفصیل - و گاه دشوارتر از خودِ متن ـ انجام بدهد.
نویسنده از اولین تجربههای مواجههاش با مثنوی نوشته است؛ یعنی زمانی که در اواخر دهۀ چهل شمسی در جلسات مرحوم عبدالله واعظ، مدرس مثنوی و معلم معنوی تبریزی، شرکت میکرد: «هرچه بیشتر میخواندم کمتر میفهمیدم. چه بسیار واژهها و جملههای دشواری که معنای آنها را نمیدانستم و نکتههای ادبی و عرفانی که برایم ناآشنا بودند. در روخوانی بعضی از بیتها مشکل داشتم و ابیات عربی کلاً برایم نامفهوم بود. ناچار به جستوجوی کتابی آسانخوان برای فهم ابتدایی مثنوی پرداختم، اما سالهای سال این جستوجو بینتیجه ماند...»(ص۵). این سابقه در کنار دانشاندوزی و مؤانست با مثنوی در سالهای پسین، مؤلف را بر آن داشته تا با رجوع به شرح و تفسیرهای قدما و معاصران، کتابی بنویسد و کار را برای نوآموزان مثنوی آسان کند. «تدوین متنی آسانخوان برای این کتاب که نثرش ساده و روان باشد و از بهکاربردن لغات دشوار بپرهیزد و بهجای کلمات قدیمی و نهچندان رایج، معادلهای امروزین بهکار برد، ضروری به نظر میرسید تا خوانندگانی که میخواهند وارد فضای مثنوی شوند در مراحل اولیه از آن استفاده نمایند»(ص۱۷).
دادیزاده تفاوت کار خود را با معدود کارهای مشابه دیگر این گونه توضیح داده است «هرچند نثرهایی چه بر کل مثنوی و چه بر داستانهای آن نوشته شده است اما اغلب این نثرها یا متن را به همراه ندارند یا متن و نثر هر کدام جداگانه در یک قسمت از کتاب آمده است و دسترسی خوانندۀ نثر به متن و خوانندۀ متن به نثر، سهولت کافی ندارد».(ص۱۷) شیوۀ کتاب اینگونه است که ابتدا بیتی از مثنوی میآید و در زیر آن معنای بیت با نثری ساده بیان میشود. در پانویس هر صفحه هم معنی لغات دشوار یا عبارات قرآنی مندرج در ابیات ذکر میشود.
صاحب مثنوی منثور مقدمهای نیز بر کتاب نگاشته و با ذکر اشاراتی تعلیمی و تاریخی، مثنوی را به خوانندۀ مبتدی ـ و خوانندۀ مبتدی را به مثنوی! ـ معرفی کرده است. از مزایای کتاب، که نمیتوان نادیدهاش گرفت، مبنا قراردادن تصحیح جدید و مهم مثنوی استاد محمدعلی موحد است. یک ویژگی جالب تصحیح موحد آن است که جاهایی که مولوی از مسیر اصلی فاصله میگیرد و به مباحث دیگر گریز میزند، با خط فاصله مشخص شده است تا خواننده سررشتۀ کلام را از دست ندهد و بتواند سیر اصلی داستانها را دنبال کند.
در حال حاضر، دفتر اول از این مجموعه منتشر شده است و نویسنده مشغول تحقیق و نگارش دفترهای بعدی است. برای ایشان طلب همّت میکنم و امیدوارم در کار مثنوی منثورشان منصور باشند.
مثنوی منثور سپهر،
نویسنده: مهدی دادیزاده،
ناشر: ناصرالدین،
چاپ اول ۱۳۹۸،
۵۸۸صفحه،
۶۰ هزار تومان
@eudemonia
https://bit.ly/2Ugne73
#معرفی_کتاب
«مثنوی منثور سپهر»
✍🏼 بابک عباسی
مثنوی معنوی در نظر اول کتاب پیچیدهای نیست؛ داستانها و حکایتهایی که درسهای اخلاقی و عرفانی جابهجای آن پیداست، داستانهایی که به قصههای کودکان میماند و قهرمانهایش خرگوش و شیر و طوطیاند: «بود بازرگان و او را طوطیی/ در قفس محبوس زیبا طوطیی...». این سادگیِ در نظر اول، تاحدی است که در زمان خودِ مولانا کسانی مثنویِ او را کتابی سست و سطحی میخواندند که اسرار بلند و نکات عمیق عرفانی ندارد: «این سخن سست است یعنی مثنوی، قصۀ پیغمبر است و پیروی/ نیست در وی ذکر و اسرار بلند، تا دوانند اولیا آن سو کمند...». اما کافیست چند صفحه و حتی چند بیت از همین «کتاب داستان» را بخوانید تا ببینید فهمش واقعاً آسان نیست، و طُرفه آنکه به دلیل همین داستانی بودن، مثنوی پر است از رمز و تمثیل و استعاره و نیز ارجاعهای فراوان به داستانهای دیگر، ازجمله داستانهای قرآنی. افزون بر این، کلمات دشوار و نامأنوس عربی و ترکی و حتی یونانی هم در آن کم نیست، کلماتی که امروزه کاربردی ندارند و معلوم نیست در زمان خود مولوی هم چندان پُرکاربرد بوده باشند. اینها و چیزهایی دیگر (مانند تداعیهای ذهن سیّال و خیال موّاج مولانا در مثنوی) خواندن و فهمیدن این کتاب را دشوارِ آساننما کرده است.
کتاب مثنوی منثور سپهر، نوشتۀ مهدی دادیزاده، قرار است پارهای از این موانع را از پیش پای خواننده بردارد و درعینحال قصد ندارد این کار را به سبک شرحهای تخصصی و پرطول و تفصیل - و گاه دشوارتر از خودِ متن ـ انجام بدهد.
نویسنده از اولین تجربههای مواجههاش با مثنوی نوشته است؛ یعنی زمانی که در اواخر دهۀ چهل شمسی در جلسات مرحوم عبدالله واعظ، مدرس مثنوی و معلم معنوی تبریزی، شرکت میکرد: «هرچه بیشتر میخواندم کمتر میفهمیدم. چه بسیار واژهها و جملههای دشواری که معنای آنها را نمیدانستم و نکتههای ادبی و عرفانی که برایم ناآشنا بودند. در روخوانی بعضی از بیتها مشکل داشتم و ابیات عربی کلاً برایم نامفهوم بود. ناچار به جستوجوی کتابی آسانخوان برای فهم ابتدایی مثنوی پرداختم، اما سالهای سال این جستوجو بینتیجه ماند...»(ص۵). این سابقه در کنار دانشاندوزی و مؤانست با مثنوی در سالهای پسین، مؤلف را بر آن داشته تا با رجوع به شرح و تفسیرهای قدما و معاصران، کتابی بنویسد و کار را برای نوآموزان مثنوی آسان کند. «تدوین متنی آسانخوان برای این کتاب که نثرش ساده و روان باشد و از بهکاربردن لغات دشوار بپرهیزد و بهجای کلمات قدیمی و نهچندان رایج، معادلهای امروزین بهکار برد، ضروری به نظر میرسید تا خوانندگانی که میخواهند وارد فضای مثنوی شوند در مراحل اولیه از آن استفاده نمایند»(ص۱۷).
دادیزاده تفاوت کار خود را با معدود کارهای مشابه دیگر این گونه توضیح داده است «هرچند نثرهایی چه بر کل مثنوی و چه بر داستانهای آن نوشته شده است اما اغلب این نثرها یا متن را به همراه ندارند یا متن و نثر هر کدام جداگانه در یک قسمت از کتاب آمده است و دسترسی خوانندۀ نثر به متن و خوانندۀ متن به نثر، سهولت کافی ندارد».(ص۱۷) شیوۀ کتاب اینگونه است که ابتدا بیتی از مثنوی میآید و در زیر آن معنای بیت با نثری ساده بیان میشود. در پانویس هر صفحه هم معنی لغات دشوار یا عبارات قرآنی مندرج در ابیات ذکر میشود.
صاحب مثنوی منثور مقدمهای نیز بر کتاب نگاشته و با ذکر اشاراتی تعلیمی و تاریخی، مثنوی را به خوانندۀ مبتدی ـ و خوانندۀ مبتدی را به مثنوی! ـ معرفی کرده است. از مزایای کتاب، که نمیتوان نادیدهاش گرفت، مبنا قراردادن تصحیح جدید و مهم مثنوی استاد محمدعلی موحد است. یک ویژگی جالب تصحیح موحد آن است که جاهایی که مولوی از مسیر اصلی فاصله میگیرد و به مباحث دیگر گریز میزند، با خط فاصله مشخص شده است تا خواننده سررشتۀ کلام را از دست ندهد و بتواند سیر اصلی داستانها را دنبال کند.
در حال حاضر، دفتر اول از این مجموعه منتشر شده است و نویسنده مشغول تحقیق و نگارش دفترهای بعدی است. برای ایشان طلب همّت میکنم و امیدوارم در کار مثنوی منثورشان منصور باشند.
مثنوی منثور سپهر،
نویسنده: مهدی دادیزاده،
ناشر: ناصرالدین،
چاپ اول ۱۳۹۸،
۵۸۸صفحه،
۶۰ هزار تومان
@eudemonia
https://bit.ly/2Ugne73
Forwarded from کتابخانه تخصصی ادبیات
https://bit.ly/2YjissO
#معرفی_کتاب
تازههای کتابخانه تخصصی ادبیات، با پیدیاف برخی صفحات:
غرب و غربیان در ادبیات داستانی ایران
محمدرضا قانون پرور
ترجمه هومن پناهنده
تهران: نامک
سال ۱۳۹۹
@eliteraturebook
#معرفی_کتاب
تازههای کتابخانه تخصصی ادبیات، با پیدیاف برخی صفحات:
غرب و غربیان در ادبیات داستانی ایران
محمدرضا قانون پرور
ترجمه هومن پناهنده
تهران: نامک
سال ۱۳۹۹
@eliteraturebook
Forwarded from سهند ایرانمهر
🔸از هاشمی پرسیدم که آیا پس از پایان #جنگ به دنبال ادغام ارتش و سپاه بود؛ «واقعاً شما به دنبال این بودید که این دو نیرو را تبدیل به یک نیرو کنید؟» میگوید: «واقعاً اینگونه بود.» به هاشمی گفتم که اگر ادغام انجام میشد اکنون نیروی بانفوذی مانند سپاه قدس در منطقه نداشتیم اما او نظر دیگری داشت و معتقد بود اگر چنین نیرویی نداشتیم وزارت خارجه فعالتر و موثرتر کار میکرد: «الان آن یک اشکال واقعی دارد و اشکالش این است که وزارت خارجه را از اِعمال مسئولیت خودش در حساسترین نقاطی که به ما مربوط میشود محروم کرده است. در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، یمن و هر جایی که اینگونه میشود، ما حقیقتاً مشکل داریم. کسی نمیتواند در این کشورها سفیری را بدون موافقت سپاه قدس بگذارد.»
✍️جعفر شیرعلینیا
روایتی از زندگی وزمانه آیتالله هاشمی
#معرفی_کتاب
انتشارات سایان
@sahandiranmehr
✍️جعفر شیرعلینیا
روایتی از زندگی وزمانه آیتالله هاشمی
#معرفی_کتاب
انتشارات سایان
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
Forwarded from چشموچراغ (S.M.K)
⚫️ به احترام درگذشت دکتر محمود مدبری، ادیب، پژوهشگر، و مصحح
📗عجائباللغة، فرهنگ لغت فارسی به فارسی، ویراست دوم، تصحیح دکتر #محمود_مدبری، تهران: کتاب بهار، ۱۴۰۰.
از نویسندۀ این کتاب تنها شهرت «ادیبی» برجای ماندهاست... در لغتنامۀ دهخدا، بدون سند و منبع، چنین آمدهاست: «شاعر و قاضی تُرک متوفی به سال ۱۰۲۸، او راست دیوانی به ترکی».
نویسنده، پس از توضیح در چگونگی و سبب نوشتن کتاب، گوید: «که بدین وسیله از این بندۀ حقیر که ندارد از جهان جز بینصیبی /غریبی دردکش مسکین «ادیبی»، به ذکرخیری یاد کنند. ادیبی در مقدمۀ کتاب خود سخنی از تاریخ تألیف نیاوردهاست؛ اما، با توجه به قرائن تاریخی، باید آن را مصادف با عصر سلیمان عثمانی و قدرت داشتن اسکندر چلبی دفتردار، یعنی سالهای ۹۲۶–۹۴۱، دانست. علامه دهخدا سال وفات نویسنده را ۱۰۲۸ ه.ق ذکر کردهاست، که پذیرش آن جای تردید دارد و احتمال دارد این دو «ادیبی» فرد واحدی نباشند.
تنها کتابی که از ادیبی ماندهاست همین کتاب است که بیش از ۱۷۰۰ لغت فارسی را شامل میشود. نویسنده این کتاب را در یک مقدمۀ دوصفحهای و در بیستویک باب، بهترتیب حروف تهجیِ پایانی، همراه با شواهد شعری، بهویژه شواهد کهن، آوردهاست. او دستی هم در شعر داشته و ۲۶ بیت از سرودههای خود را نیز نقل کردهاست. طبیعتاً برخی بابها، مانند بابالثاء یا بابالضاء و مانند آن، در کتاب نیستند، زیرا توجه نویسنده به واژههای فارسی و غیرعربی بودهاست. نویسنده نامی از منبع یا منابع خود نیاوردهاست، اما بهنظر میرسد از روی یک یا چند فرهنگ فارسی به رونویسی پرداخته، که دستکم یکی از آن نسخهها لغت فُرس اسدی طوسی بودهاست.
اشتباههای گوناگون در کتاب تا جای ممکن بررسی و تصحیح شده و نقدی نیز به قلم دکتر معصومه امینیان دربارۀ این کتاب (در برگزیدۀ مقالات دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، ج ۸، «فرهنگها و لغتنامهها»، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، «عجائباللغة»، ص ۲۱۱) بهچاپ رسیده که به بررسی مواردی که از چشم مصحح بهدور مانده پرداختهاست.
در فرستۀ آینده نمونههایی از واژههای کتاب عجائباللغة را خواهیم دید.
✍🏻 سمانه ملکخانی
#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
@cheshmocheragh
📗عجائباللغة، فرهنگ لغت فارسی به فارسی، ویراست دوم، تصحیح دکتر #محمود_مدبری، تهران: کتاب بهار، ۱۴۰۰.
از نویسندۀ این کتاب تنها شهرت «ادیبی» برجای ماندهاست... در لغتنامۀ دهخدا، بدون سند و منبع، چنین آمدهاست: «شاعر و قاضی تُرک متوفی به سال ۱۰۲۸، او راست دیوانی به ترکی».
نویسنده، پس از توضیح در چگونگی و سبب نوشتن کتاب، گوید: «که بدین وسیله از این بندۀ حقیر که ندارد از جهان جز بینصیبی /غریبی دردکش مسکین «ادیبی»، به ذکرخیری یاد کنند. ادیبی در مقدمۀ کتاب خود سخنی از تاریخ تألیف نیاوردهاست؛ اما، با توجه به قرائن تاریخی، باید آن را مصادف با عصر سلیمان عثمانی و قدرت داشتن اسکندر چلبی دفتردار، یعنی سالهای ۹۲۶–۹۴۱، دانست. علامه دهخدا سال وفات نویسنده را ۱۰۲۸ ه.ق ذکر کردهاست، که پذیرش آن جای تردید دارد و احتمال دارد این دو «ادیبی» فرد واحدی نباشند.
تنها کتابی که از ادیبی ماندهاست همین کتاب است که بیش از ۱۷۰۰ لغت فارسی را شامل میشود. نویسنده این کتاب را در یک مقدمۀ دوصفحهای و در بیستویک باب، بهترتیب حروف تهجیِ پایانی، همراه با شواهد شعری، بهویژه شواهد کهن، آوردهاست. او دستی هم در شعر داشته و ۲۶ بیت از سرودههای خود را نیز نقل کردهاست. طبیعتاً برخی بابها، مانند بابالثاء یا بابالضاء و مانند آن، در کتاب نیستند، زیرا توجه نویسنده به واژههای فارسی و غیرعربی بودهاست. نویسنده نامی از منبع یا منابع خود نیاوردهاست، اما بهنظر میرسد از روی یک یا چند فرهنگ فارسی به رونویسی پرداخته، که دستکم یکی از آن نسخهها لغت فُرس اسدی طوسی بودهاست.
اشتباههای گوناگون در کتاب تا جای ممکن بررسی و تصحیح شده و نقدی نیز به قلم دکتر معصومه امینیان دربارۀ این کتاب (در برگزیدۀ مقالات دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، ج ۸، «فرهنگها و لغتنامهها»، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، «عجائباللغة»، ص ۲۱۱) بهچاپ رسیده که به بررسی مواردی که از چشم مصحح بهدور مانده پرداختهاست.
در فرستۀ آینده نمونههایی از واژههای کتاب عجائباللغة را خواهیم دید.
✍🏻 سمانه ملکخانی
#معرفی_کتاب
#فکر_کردن_از_کتاب_خواندن_هم_مهمتر_است
@cheshmocheragh