ز حسرت کام گردد تلخ، آن دم جان شیرین را
که لعل او درآمیزد شکر با آب گفتارش

#سیف_فرغانی

#ز

ز چیست این‌همه تعجیل عمر، حیرانم
که تند و تلخ چو دور پیاله می‌گذرد

#سلیم_تهرانی

#ز

زآن تیغ که آلوده به خونِ دگرانست
ما را بُکش و غیرتِ عشاق نگهدار

#حزین_لاهیجی

#ز

ز حدیث سفر و وعده ملولیم ملول
وعده و عشوه مرا کشت، حدیثی دگرآر

#مجد_همگر

#ز

#ز خموشی من...
ای همیشگیه من...

راز دل بشنو...
ناشنیده مگیر، سکوت مرا...

این را خوب بدان...

سکوت ، یا از دلتنگیه یا دلخوری ،مهربانم...

#سیمین_صائمی

https://t.me/jhtgvn

#ز خموشی من...
ای همیشگیه من...

راز دل بشنو...
ناشنیده مگیر، سکوت مرا...

این را خوب بدان...

سکوت ، یا از دلتنگیه یا دلخوری ،مهربانم...

#سیمین_صائمی

https://t.me/jhtgvn

#ز خموشی من...
ای همیشگیه من...

راز دل بشنو...
ناشنیده مگیر، سکوت مرا...

این را خوب بدان...

سکوت ، یا از دلتنگیه یا دلخوری ،مهربانم...

#سیمین_صائمی

https://t.me/jhtgvn 201

ز اظهار محبّت در زبانِ خلق افتادم
چو محتاجی که گنجی یابد و ظاهر کند زودش

#نظیری_نیشابوری

#ز

#ز خموشی من...
ای همیشگیه من...

راز دل بشنو...
ناشنیده مگیر، سکوت مرا...

این را خوب بدان...

سکوت ، یا از دلتنگیه یا دلخوری ،مهربانم...

#سیمین_صائمی

https://t.me/jhtgvn 201

.
زخم خوردیم و کسی جرأت فریاد نداشت 
هیچ کس در دل خود خاطره‌ای شاد نداشت 

همه درگیر غنی‌سازی غیرت بودیم 
شهر از کاوه و آرش، جنمی یاد نداشت 

عشق، سرکوب شد و پشت اساطیر شکست
کوه دیگر صنمی با دل فرهاد نداشت

سال‌ها در پی آن کس که دلم را بِبَرد
شهر را گشتم و افسوس پریزاد نداشت 

مرگ آن گونه به دور سر ما می‌چرخید 
که خدا مسخ شد و قدرت امداد نداشت 

خواستم فاش کنم هر چه که در دل دارم 
سر بیچاره دل دیدن جلّاد نداشت . . .

رهی_کاوه
#ز
❤️🎀❤️

#ز خموشی من...
ای همیشگیه من...

راز دل بشنو...
ناشنیده مگیر، سکوت مرا...

این را خوب بدان...

سکوت ، یا از دلتنگیه یا دلخوری ،مهربانم...

#سیمین_صائمی

#ز خموشی من...
ای همیشگیه من...

راز دل بشنو...
ناشنیده مگیر، سکوت مرا...

این را خوب بدان...

سکوت ، یا از دلتنگیه یا دلخوری ،مهربانم...

#سیمین_صائمی