هاموئل
خواب لویی دیدم.
اینو بگم بهتون که لویی رو دیدم و بغلم کرد و تو بغلش مثل ابر بهار زار زدم. حتی ذره ای خودش اولین نفر ولم نکرد و گذاشت تا میخوام اونجا بمونم.
من کلا دوبار خواب لوییو دیدم و هر دو بار وقتی بوده که از نظر روانی پاشیده بودم
یکیش دیشب، یکیش برمیگرده به وقتی که ۱۴/۱۵ سالم بود.
اتفاقا اون موقع هم بغلم کرد و هی بهم میگفت همچی درست میشه.
یکیش دیشب، یکیش برمیگرده به وقتی که ۱۴/۱۵ سالم بود.
اتفاقا اون موقع هم بغلم کرد و هی بهم میگفت همچی درست میشه.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تنها وقتی که دیدم هری تند تند حرف بزنه (همیشه بخاطرش پاره میشم از خنده)
RegaPlus
امروز، روز جهانی گربههای سیاهه.
فقط ریحان روزمو تبریک گفت 🤨
هاموئل
ثانیه ای از این حس میتونه تمام دردامو درمان کنه. نمیدونم به چی و به کی بدهکارم و چه بدی در زندگی گذشتم کردم که تواناش این همه عذابه ولی در آخر میدونم این مرد درمان تمام ناراحتیهاییه که روحم داره. مثل حس لبهای مامانم میمونه زمانی که زخمهای بچگیمو میبوسید.…
این دختره که اینجا هری رو بغل کرده؟
شبش میره کنسرت "شان" و حدس بزنید کنسرت شان کیو میبینه؟ 😂😂😂
شبش میره کنسرت "شان" و حدس بزنید کنسرت شان کیو میبینه؟ 😂😂😂
امیدوارم در آرامش بخوابی. بدون دردی که دوباره از خواب بیدارت کنه و بدون اون همه دستگاهی که بهت وصل بود. خاطراتمون تا همیشه گوشه ای ذهنم میمونه و نمیذارم فراموش بشی.
من این وسط فقط مسمومیت غذاییو کم داشتم که اونم به قوه الهی یقمو گرفت.
با خبر تخمی بخوابی با مریضی بیدار شی بستت دست تیپاکس هنوز نرسیده باشه
بابا من همون زندگی روزمره سابق خودمو میخوام به اندازه کافی چالش وجود داشت اینا چرا هی سخت ترش میکنن
این مسئول سرنوشت زندگی من سادیسمیه؟
بابا من همون زندگی روزمره سابق خودمو میخوام به اندازه کافی چالش وجود داشت اینا چرا هی سخت ترش میکنن
این مسئول سرنوشت زندگی من سادیسمیه؟
Neergie | نیرگی
The pairing تئو و کیت، یه زمانی بهترین دوستای دنیا و حتی یه چیزی بیشتر از اون بودن. ولی چند سال پیش، یه اتفاق افتاد که باعث شد از هم جدا بشن و دیگه با هم حرف نزنن. حالا، چهار سال بعد، سرنوشت دوباره اونا رو روبهروی هم قرار میده — نه هرجایی، بلکه وسط یه تور…
وقتی حتی دنیا هم میخواد باهات لج کنه: