روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
برراستی بال نظر کرد و چنین گفت
امروز همه روی زمین زیر پر ماست
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که ازین چرخ جفا بیشه چه برخاست..
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست
گفتا عجبست این که ز چوبست و ز آهن!
این تیزی و تندی پریدنش کجا خاست؟
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا ز که نالیم، که از ماست که بر ماست...
ناصر خسرو
#Art by : Stephen Surya / Facebook
واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
برراستی بال نظر کرد و چنین گفت
امروز همه روی زمین زیر پر ماست
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که ازین چرخ جفا بیشه چه برخاست..
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست
گفتا عجبست این که ز چوبست و ز آهن!
این تیزی و تندی پریدنش کجا خاست؟
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا ز که نالیم، که از ماست که بر ماست...
ناصر خسرو
#Art by : Stephen Surya / Facebook
ستاره را گفتم
کجاست مقصد این کهکشان سرگشته؟
کجاست خانه این ناخدای سرگردان؟؟
کجا به آب رسد تشنه، با فریب سراب...
ستاره گفت
خاموش!
لحظه را دریاب...
فریدون مشیری
#Art by: Annie Chromes (on Twitter)
کجاست مقصد این کهکشان سرگشته؟
کجاست خانه این ناخدای سرگردان؟؟
کجا به آب رسد تشنه، با فریب سراب...
ستاره گفت
خاموش!
لحظه را دریاب...
فریدون مشیری
#Art by: Annie Chromes (on Twitter)