#کلیپ_مستند
گزارش ملاقات #نوید_کرمانی
با آیت الله #سیستانی
1
"روز سوم سفرم پيش از رفتن به #بغداد، تلاش کردم تا با آقای سيستانی ملاقات کنم.
با سيدمحمدرضا، يکی از فرزندان ایشان آشنا شدم. از سوالهايی که میکردند دانستم که مشغول جستجوی نام من در گوگل هستند و میخواهند بدانند که چنين فردی در اين ايام، در #عراق به دنبال چيست؟ جواب دادم که برای #زيارت #حرم امام آمدهام.
اگر خودم را #روزنامهنگار معرفی میکردم، به من اجازه ورود نمیدادند، اما اين را فهميدم که افراد تيم بازرسی آنقدر از اخلاق برخوردار هستند که مانع ورود #مؤمنی نشوند که مسافت درازی را تا اينجا پيموده است
يک ساعت بعد از ملاقاتم، در وضعيت دشواری به سر میبردم؛ از يک طرف اگر آنچه را شنيده بودم بر زبان می آوردم، اعتمادی را که به من کردهاند، خدشهدار میکردهام و از سوی ديگر اين احساس در من جاری است که وظيفه دارم دربارۀ مردی که برجستهترين شخصيت دينی جهان #تشيع و شايد دارای بيشترين نقشآفرينی در عراق است، #شهادت بدهم
2
دوست دارم برداشتهای کلی خود را اين دیدار اینگونه بنويسم. به نظر میرسد که آقای سيستانی، به رغم سن بالا، در سلامت کامل به سر میبرد و بر همه کارهای خود مسلط است و خوب میداند که چه میکند.
نگاههايش جدی و نافذ است اما هيچ دشمنی و عداوتی در آن ديده نمیشود، بلکه از توجه بالای وی حکايت دارد.
شمرده، آرام و شفاف سخن میگويد و در حرفش هيچ پيرايهای نيست، خيلی ساده به نظر میرسد و مسئوليت خود را که وقت چندانی برای ايفای آن ندارد، خوب میشناسد.
درباره #ايران نه رؤيایی سخن میگويد و نه واقعيت را در زير چهره زيبا میپوشاند.
از من در اين باره میپرسد که آلمان چگونه توانست از گذشته خود عبور کند، و از مناسبات شايسته ميان #دين و #دولت در آن #کشور جويا میشود.
او حتی میداند که در دانشگاههای آلمان کرسیهای #اسلام_شناسی برپا شده است. به پيرمرد #روحانی کنارش توضيح میدهد که آلمانها اين کار را کردهاند تا جوانان #مسلمان گرفتار تندروی نشوند، #سياست هوشمندانهای است!
وقتی در برابر آگاهیهای گسترده وی از اوضاع آلمان اظهار شگفتی میکنم، آهسته به من میگويد که اگر فکر میکنی که چون در خانهام و از بيرون چيزی نمیدانم، اشتباه کردهای.
گزارش ملاقات #نوید_کرمانی
با آیت الله #سیستانی
1
"روز سوم سفرم پيش از رفتن به #بغداد، تلاش کردم تا با آقای سيستانی ملاقات کنم.
با سيدمحمدرضا، يکی از فرزندان ایشان آشنا شدم. از سوالهايی که میکردند دانستم که مشغول جستجوی نام من در گوگل هستند و میخواهند بدانند که چنين فردی در اين ايام، در #عراق به دنبال چيست؟ جواب دادم که برای #زيارت #حرم امام آمدهام.
اگر خودم را #روزنامهنگار معرفی میکردم، به من اجازه ورود نمیدادند، اما اين را فهميدم که افراد تيم بازرسی آنقدر از اخلاق برخوردار هستند که مانع ورود #مؤمنی نشوند که مسافت درازی را تا اينجا پيموده است
يک ساعت بعد از ملاقاتم، در وضعيت دشواری به سر میبردم؛ از يک طرف اگر آنچه را شنيده بودم بر زبان می آوردم، اعتمادی را که به من کردهاند، خدشهدار میکردهام و از سوی ديگر اين احساس در من جاری است که وظيفه دارم دربارۀ مردی که برجستهترين شخصيت دينی جهان #تشيع و شايد دارای بيشترين نقشآفرينی در عراق است، #شهادت بدهم
2
دوست دارم برداشتهای کلی خود را اين دیدار اینگونه بنويسم. به نظر میرسد که آقای سيستانی، به رغم سن بالا، در سلامت کامل به سر میبرد و بر همه کارهای خود مسلط است و خوب میداند که چه میکند.
نگاههايش جدی و نافذ است اما هيچ دشمنی و عداوتی در آن ديده نمیشود، بلکه از توجه بالای وی حکايت دارد.
شمرده، آرام و شفاف سخن میگويد و در حرفش هيچ پيرايهای نيست، خيلی ساده به نظر میرسد و مسئوليت خود را که وقت چندانی برای ايفای آن ندارد، خوب میشناسد.
درباره #ايران نه رؤيایی سخن میگويد و نه واقعيت را در زير چهره زيبا میپوشاند.
از من در اين باره میپرسد که آلمان چگونه توانست از گذشته خود عبور کند، و از مناسبات شايسته ميان #دين و #دولت در آن #کشور جويا میشود.
او حتی میداند که در دانشگاههای آلمان کرسیهای #اسلام_شناسی برپا شده است. به پيرمرد #روحانی کنارش توضيح میدهد که آلمانها اين کار را کردهاند تا جوانان #مسلمان گرفتار تندروی نشوند، #سياست هوشمندانهای است!
وقتی در برابر آگاهیهای گسترده وی از اوضاع آلمان اظهار شگفتی میکنم، آهسته به من میگويد که اگر فکر میکنی که چون در خانهام و از بيرون چيزی نمیدانم، اشتباه کردهای.