#میرزا_دوشنبه
در بِدایتِ امر، جانم برایتان بگوید که همپیشگی با این دیوان(فطرس مدیا) و حضرتش(سیدجواد موسوی یا همان سیدالرئیس خودمان) خالی از لطف نبوده و نیست. با پیشنهاد پرمخاطره و پُر و پیمانِ همراهی در پروژۀ مدونسازیِ (همان #تدوین خودمان) مستندِ "اینجا زمان ایستاده" زمانِ زندگیمان، به پانزده سال پیش رجعت کرد و دوستی ما را با ایشان قوتی زایدالوصف بخشید. چرا که بعد از وقفهای طولانی، زلفِ نداشتۀمان را به پُر و پیمان زلفش گره زدیم. ما بی هیچ انتظار از سختی، وارد شدیم و از همان درب هم #چالشها و سختیهای چِنین و چنان هم در پیمان پا به مسلخِ مدونسازی گذاشتند. اول چالش این بود که زبان این #مستند، به #ژرمن بود و از آنجایی که قرار بود در دانشگاه #سلطنتیِ #بریتانیا آن را به نظاره بنشینند باید به #انگلیزی هم #ترجمه میشد و اضافه بر سازمان جهت شرکت در آوردگاههای داخلِ این بلادِ اسلامی-ایرانی باید به زبان پاکِ #پارسی هم برگردان میشد. چالش اول خود گویای سّرِ درون ما شد. در نهایت خرده چالشی دیگر هم میشمارم که مطلع شوید که آنجور هم که میگویند مدونسازها که مادرشان برایشان بگرید، آنقدرها پولِ مفت نمیگیرند. خرده چالش بدین شرح است که به خاطر قضیۀ مطروحه در این #فیلم که همان اسلامهراسی در بلاد کفر بود باید ریزِ جنایات این پدرسوخته داعشیها را رصد میکردیم. نگویم برایتان؛ جانمان به لبان شیرین گفتارمان رسید و دیدیم آی که میکشتند، آی که میبریدند، آی که ترکاندند و ول کن هم نبودند بیپدرها! خلاصه سوهان روح زدیم به جانمان و حلال لقمهای را به سفره کشیدیم. حالا بین خودمان بماند. از بس در این #پروژه خون دیدیم میلی به #غذا برایمان نمانده. شدهایم یک پوست و استخوان. اگر شک دارید رنگ رخساره خبر میدهد ... هادی شکروی.تدوینگر #مستند_اینجا زمان ایستاده
در بِدایتِ امر، جانم برایتان بگوید که همپیشگی با این دیوان(فطرس مدیا) و حضرتش(سیدجواد موسوی یا همان سیدالرئیس خودمان) خالی از لطف نبوده و نیست. با پیشنهاد پرمخاطره و پُر و پیمانِ همراهی در پروژۀ مدونسازیِ (همان #تدوین خودمان) مستندِ "اینجا زمان ایستاده" زمانِ زندگیمان، به پانزده سال پیش رجعت کرد و دوستی ما را با ایشان قوتی زایدالوصف بخشید. چرا که بعد از وقفهای طولانی، زلفِ نداشتۀمان را به پُر و پیمان زلفش گره زدیم. ما بی هیچ انتظار از سختی، وارد شدیم و از همان درب هم #چالشها و سختیهای چِنین و چنان هم در پیمان پا به مسلخِ مدونسازی گذاشتند. اول چالش این بود که زبان این #مستند، به #ژرمن بود و از آنجایی که قرار بود در دانشگاه #سلطنتیِ #بریتانیا آن را به نظاره بنشینند باید به #انگلیزی هم #ترجمه میشد و اضافه بر سازمان جهت شرکت در آوردگاههای داخلِ این بلادِ اسلامی-ایرانی باید به زبان پاکِ #پارسی هم برگردان میشد. چالش اول خود گویای سّرِ درون ما شد. در نهایت خرده چالشی دیگر هم میشمارم که مطلع شوید که آنجور هم که میگویند مدونسازها که مادرشان برایشان بگرید، آنقدرها پولِ مفت نمیگیرند. خرده چالش بدین شرح است که به خاطر قضیۀ مطروحه در این #فیلم که همان اسلامهراسی در بلاد کفر بود باید ریزِ جنایات این پدرسوخته داعشیها را رصد میکردیم. نگویم برایتان؛ جانمان به لبان شیرین گفتارمان رسید و دیدیم آی که میکشتند، آی که میبریدند، آی که ترکاندند و ول کن هم نبودند بیپدرها! خلاصه سوهان روح زدیم به جانمان و حلال لقمهای را به سفره کشیدیم. حالا بین خودمان بماند. از بس در این #پروژه خون دیدیم میلی به #غذا برایمان نمانده. شدهایم یک پوست و استخوان. اگر شک دارید رنگ رخساره خبر میدهد ... هادی شکروی.تدوینگر #مستند_اینجا زمان ایستاده
#میرزا_دوشنبه
رضا جان ودادی
سلام علیکم
حال که این نوبه، قرعۀ فال، به نامِ مایِ #کارگردانِ دور افتاده از موطن رقم خورده است، باید عرضه بدارم که تصدقتان شوم، پس از گذرِ سالها از تعاملِ ما با #فطرس_مدیا، مدتی بود که از سعادت و فیضِ آستانبوسیِ درگاه جناب #اباعبدالله علیهالسلام، آن هم به بهانۀ همکاری با خدمتخانۀ فطرسمدیا محروم مانده بودیم. مینالیدیم که نکند این بختِ گره خوردۀ ما، به سببِ بی برکتی و دست روی دست گذاردنِ در این طریق است. یکی از کثرتِ عیال و اولاد مینالد و ما از کاویدنِ یکی هم محروم بودیم. از توکل و توسل بگیر تا ورد و آینه بینی و قس علی هذا، همه را تست کردیم ( همان محک زدن خودمان به انگلیزی می شود تست). اما دریغ از رفع حاجت. دردسرتان ندهم. هی داشت این فراق، کِش میآمد و دل پریشیِ ما هم کشدارتر می شد، که تعاملی میمون، از سر لطف، باز سر راهمان قرار گرفت. غرض به رخ کشیدنِ این همکاری نیست زبانمان لال. فقط آمدیم در این دوشنبه میرزا (ما انگلیزیها وارانه ادا می کنیم "میرزادوشنبه") بگوییم که اینگونه امور جاریه در ابعاد زندگی، آنچنان که می گویند یکهویی و بیربط رخ نمیدهد. صرفن، مخلص کلام را به عرض برسانم که خبر این همکاری را بهانه کردیم که بگویمتان که چاکرِ آستانِ جواهر نشانِ همایونیِ حضرت اباعبدالله علیه السلام، از پرتگاهِ پیر پسری گریزی چنان چیرهطور کردیم که نگو و نپرس. نزدیک بود آبروی چندین سالۀ ما یکجا برود و بر سر زبانهای این فرنگیان در بلاد #بریتانیای کبیر چو بی افتد که لابد این پسره درد و مرضی دارد که زن نمی گیرد. که این اتفاق میمنت اثر را از برکات خدمت به این آستان جدا نمی بینیم. که بالاخره، بلا به دور و چشم شیطان کور، بعد از عمری بیسر و سامانی، #صیغۀ #نکاح را در حق خود جاری دیدیم و به این مهم، تن دادیم که فرمود " وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا، هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است " و در نهایت که إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ " مسلما #خدا خلف وعده نمیکند. خلاصه که خیالمان دربست از تمامی جهات آسوده است و کماکان مشغول چاکری و خادمیِ درگاه اباعبدالله. #رضا_جان_ودادی
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
رضا جان ودادی
سلام علیکم
حال که این نوبه، قرعۀ فال، به نامِ مایِ #کارگردانِ دور افتاده از موطن رقم خورده است، باید عرضه بدارم که تصدقتان شوم، پس از گذرِ سالها از تعاملِ ما با #فطرس_مدیا، مدتی بود که از سعادت و فیضِ آستانبوسیِ درگاه جناب #اباعبدالله علیهالسلام، آن هم به بهانۀ همکاری با خدمتخانۀ فطرسمدیا محروم مانده بودیم. مینالیدیم که نکند این بختِ گره خوردۀ ما، به سببِ بی برکتی و دست روی دست گذاردنِ در این طریق است. یکی از کثرتِ عیال و اولاد مینالد و ما از کاویدنِ یکی هم محروم بودیم. از توکل و توسل بگیر تا ورد و آینه بینی و قس علی هذا، همه را تست کردیم ( همان محک زدن خودمان به انگلیزی می شود تست). اما دریغ از رفع حاجت. دردسرتان ندهم. هی داشت این فراق، کِش میآمد و دل پریشیِ ما هم کشدارتر می شد، که تعاملی میمون، از سر لطف، باز سر راهمان قرار گرفت. غرض به رخ کشیدنِ این همکاری نیست زبانمان لال. فقط آمدیم در این دوشنبه میرزا (ما انگلیزیها وارانه ادا می کنیم "میرزادوشنبه") بگوییم که اینگونه امور جاریه در ابعاد زندگی، آنچنان که می گویند یکهویی و بیربط رخ نمیدهد. صرفن، مخلص کلام را به عرض برسانم که خبر این همکاری را بهانه کردیم که بگویمتان که چاکرِ آستانِ جواهر نشانِ همایونیِ حضرت اباعبدالله علیه السلام، از پرتگاهِ پیر پسری گریزی چنان چیرهطور کردیم که نگو و نپرس. نزدیک بود آبروی چندین سالۀ ما یکجا برود و بر سر زبانهای این فرنگیان در بلاد #بریتانیای کبیر چو بی افتد که لابد این پسره درد و مرضی دارد که زن نمی گیرد. که این اتفاق میمنت اثر را از برکات خدمت به این آستان جدا نمی بینیم. که بالاخره، بلا به دور و چشم شیطان کور، بعد از عمری بیسر و سامانی، #صیغۀ #نکاح را در حق خود جاری دیدیم و به این مهم، تن دادیم که فرمود " وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا، هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است " و در نهایت که إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ " مسلما #خدا خلف وعده نمیکند. خلاصه که خیالمان دربست از تمامی جهات آسوده است و کماکان مشغول چاکری و خادمیِ درگاه اباعبدالله. #رضا_جان_ودادی
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
#میرزا_دوشنبه
خانم حبیبی
مکتوبۀ معروضۀ مبارکۀ پیشِ رو، مربوط میشود به شرح حالِ بندۀ حقیر در دیار ژرمنها. بگویمتان که لطفی بود مصاحبت و آشنایی با تنی چند از مستشرقینِ #فرنگی. آنقدرها هم که میگویند این فرنگیها، فرنگی نیستند. وجودشان آئینۀ سراپا نُمای خودمان است. نه عصای سحر آمیز دارند، نه از عجایب المخلوقاتند. در کل آدمند. فرنگی هستند، ولی آدمند. با این شاخصه که بر خلاف ما زبانِ دیارها و بلادهای مختلفی را بلدند. #پارسی را مثل بلبل چهچه میکنند، #انگلیزی را هم که نگویم برایتان، به لغت #عربی هم که وابستگیِ عجیبی دارند. فقط شبیه فرنگیان رفتار ناز پروریِ فرنگی دارند، آن هم با شدت و حدتی غیر قابل توصیف. بنده در حین #مصاحبت با آنان چیزهای زیادی بارمان شد و متاثر از اینکه آنان اضافه بر زباندانی، چقدر از شرقمان بیشتر از مایِ شرقی میدانند. متاثرالحالی ما تا بدنجا پیش رفت که پس از بازگشت به مملکتِ قَدَر شوکتمان، ماحصل سفر را پیش رو وارسی کردیم و شب خسبیدیم و صبحِ علی الطلوع که چشم باز کردیم، بعد از تعبیرِ خوابهای آشفتۀ شبِ مذکور، طریق تحصیلیِ خود را واگرداندیم به سمتی دیگر. شرحِ حالِ دل، مفصل است و مجالِ این جلسه مختصر. در انتهای این #عرایض، اضافه میکنیم که امید داریم و امیدواریم که شرقیترین ها، شناخت بیشتری از بلاد خود نسبت به غربیترینها پیدا کنند. سخت است اما نشدنی نیست. حکماً و فیالمجلس ما دعاگوییم. که از شما حرکت، و برکتش در سبیلالله. انشاالله.
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
خانم حبیبی
مکتوبۀ معروضۀ مبارکۀ پیشِ رو، مربوط میشود به شرح حالِ بندۀ حقیر در دیار ژرمنها. بگویمتان که لطفی بود مصاحبت و آشنایی با تنی چند از مستشرقینِ #فرنگی. آنقدرها هم که میگویند این فرنگیها، فرنگی نیستند. وجودشان آئینۀ سراپا نُمای خودمان است. نه عصای سحر آمیز دارند، نه از عجایب المخلوقاتند. در کل آدمند. فرنگی هستند، ولی آدمند. با این شاخصه که بر خلاف ما زبانِ دیارها و بلادهای مختلفی را بلدند. #پارسی را مثل بلبل چهچه میکنند، #انگلیزی را هم که نگویم برایتان، به لغت #عربی هم که وابستگیِ عجیبی دارند. فقط شبیه فرنگیان رفتار ناز پروریِ فرنگی دارند، آن هم با شدت و حدتی غیر قابل توصیف. بنده در حین #مصاحبت با آنان چیزهای زیادی بارمان شد و متاثر از اینکه آنان اضافه بر زباندانی، چقدر از شرقمان بیشتر از مایِ شرقی میدانند. متاثرالحالی ما تا بدنجا پیش رفت که پس از بازگشت به مملکتِ قَدَر شوکتمان، ماحصل سفر را پیش رو وارسی کردیم و شب خسبیدیم و صبحِ علی الطلوع که چشم باز کردیم، بعد از تعبیرِ خوابهای آشفتۀ شبِ مذکور، طریق تحصیلیِ خود را واگرداندیم به سمتی دیگر. شرحِ حالِ دل، مفصل است و مجالِ این جلسه مختصر. در انتهای این #عرایض، اضافه میکنیم که امید داریم و امیدواریم که شرقیترین ها، شناخت بیشتری از بلاد خود نسبت به غربیترینها پیدا کنند. سخت است اما نشدنی نیست. حکماً و فیالمجلس ما دعاگوییم. که از شما حرکت، و برکتش در سبیلالله. انشاالله.
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
#میرزا_دوشنبه
الْحَمْدُ لله عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ، این نوبه عرض کنیم که لُعبَتی گرانمایه است حضور اشخاصی در این دستگاه قضا اقتدارِ #حسینی، که عرضِ بندگی را تمام میکنند، امّا مِزاج شریفشان، با عنوان نمودنِ نامِ مبارکشان در این مجالِ یومِ دوشنبههایِ ما سازگار نیست. مثلاً همین دیروز، به جوانکِ مجاز صفحۀِ اینستاقرامِ #عربی، عرضه داشتیم که چه، که بیا شرح حال کن میرزا دوشنبۀ این نوبه را، که قرعه به نام شما در آمده! یکباره بلند شد، سَماعی مرحمت فرمود، چونان که دراویش قونیه از گردیدن اینگونه به دور خود عاجزند و بعد، تمامیِ جهات و اشخاصِ موجود در دارالخدام فطرس را چشم گردانید و گفت: "من؟!" ما که میدانستیم دارد تواضع قرقره میکند و خشوع تکه پاره و فروتنی را در قالب هندوانۀ گُل قرمزی زیر بغل حضرات همایونی ریاست و صدرات اعظمی جا میکند. ما هم کمی در صندلیِ مبارکمان، خودمان را باد کردیم و گفتیم: " بله! مگر چه میشود که اینطور چشم پُلُق زده ما را نگاه میکنی؟!". عرضه داشت که این چاکرِ دستگاهِ خدمتگزاری را معاف فرموده، چرا؟! چون بندۀ حقیرِ مغضوبِ محبوبِ منصوبِ به این دستگاه، یک نخودی بیش نیستم. همان دم بود که سید الرئیس تبسمی خفه، مرحمت فرمودند به ما و ما هم شکرخندهای آنگونه شایسته و بایسته در جوابش حوالۀ صورتِ ملس سیرتش پرتاب فرمودیم و صدا دو رگه کردیم و گفتیم: "حالا که از امر سرپیچی میکنی و من باب دوری از #ریا و از این قسم افعال از کتابت مرقومه روی برمیگردانید، از این به بعد شما را به عنوان مبارک «نُخودکِ میرزا» نائل میآوریم تا درس عبرتی باشد برای سایرین که وقتی لب باز میکنیم و میگوییم بنویس، بنویسند. خندهای کرد و گفت: "هه!". گفتیم: "میخندی؟!". صورتش را در پشت دستش پنهان کرد و گفت: "خخخخ!". خونمان به جوش آمد. تا آمدیم کاری چنان دست خودمان بدهیم، #سید_الرئیس گفت: " بارِ این نوبه هم به دوش خودت، کتابت کن که هر چه بگوئیم ریا در این قسم افعال جائز است، در گوش این قسم جانثارانِ #حضرتش(علیه السلام) نمیرود." جلسه به پایان رسید اما یک جمله بیخِ گلوی ما را گرفت که گذاشتیم زهرمان را اینجا به جان نخودکِ میرزا بریزیم. و آن هم این است. اسمش "#علی-کاظمی" است. والسلام علیکم و علی عباد الله الصالحین.
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
الْحَمْدُ لله عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ، این نوبه عرض کنیم که لُعبَتی گرانمایه است حضور اشخاصی در این دستگاه قضا اقتدارِ #حسینی، که عرضِ بندگی را تمام میکنند، امّا مِزاج شریفشان، با عنوان نمودنِ نامِ مبارکشان در این مجالِ یومِ دوشنبههایِ ما سازگار نیست. مثلاً همین دیروز، به جوانکِ مجاز صفحۀِ اینستاقرامِ #عربی، عرضه داشتیم که چه، که بیا شرح حال کن میرزا دوشنبۀ این نوبه را، که قرعه به نام شما در آمده! یکباره بلند شد، سَماعی مرحمت فرمود، چونان که دراویش قونیه از گردیدن اینگونه به دور خود عاجزند و بعد، تمامیِ جهات و اشخاصِ موجود در دارالخدام فطرس را چشم گردانید و گفت: "من؟!" ما که میدانستیم دارد تواضع قرقره میکند و خشوع تکه پاره و فروتنی را در قالب هندوانۀ گُل قرمزی زیر بغل حضرات همایونی ریاست و صدرات اعظمی جا میکند. ما هم کمی در صندلیِ مبارکمان، خودمان را باد کردیم و گفتیم: " بله! مگر چه میشود که اینطور چشم پُلُق زده ما را نگاه میکنی؟!". عرضه داشت که این چاکرِ دستگاهِ خدمتگزاری را معاف فرموده، چرا؟! چون بندۀ حقیرِ مغضوبِ محبوبِ منصوبِ به این دستگاه، یک نخودی بیش نیستم. همان دم بود که سید الرئیس تبسمی خفه، مرحمت فرمودند به ما و ما هم شکرخندهای آنگونه شایسته و بایسته در جوابش حوالۀ صورتِ ملس سیرتش پرتاب فرمودیم و صدا دو رگه کردیم و گفتیم: "حالا که از امر سرپیچی میکنی و من باب دوری از #ریا و از این قسم افعال از کتابت مرقومه روی برمیگردانید، از این به بعد شما را به عنوان مبارک «نُخودکِ میرزا» نائل میآوریم تا درس عبرتی باشد برای سایرین که وقتی لب باز میکنیم و میگوییم بنویس، بنویسند. خندهای کرد و گفت: "هه!". گفتیم: "میخندی؟!". صورتش را در پشت دستش پنهان کرد و گفت: "خخخخ!". خونمان به جوش آمد. تا آمدیم کاری چنان دست خودمان بدهیم، #سید_الرئیس گفت: " بارِ این نوبه هم به دوش خودت، کتابت کن که هر چه بگوئیم ریا در این قسم افعال جائز است، در گوش این قسم جانثارانِ #حضرتش(علیه السلام) نمیرود." جلسه به پایان رسید اما یک جمله بیخِ گلوی ما را گرفت که گذاشتیم زهرمان را اینجا به جان نخودکِ میرزا بریزیم. و آن هم این است. اسمش "#علی-کاظمی" است. والسلام علیکم و علی عباد الله الصالحین.
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
#میرزا_دوشنبه
علیمیرزا گوزل
دیگر خونمان به جوش آمده از اینکه هر بار به یکی از نفرات #فطرس_مدیا میگوییم بیا و خاطرهای، چیزکی، حرفی و حدیثی را بگو که اینجانبمان کتابت کند آن هم صرفاً محض آشنایی و فرح فکریِ مخاطبین و هر بار جواب به خورجین ما بیاندازند که چه؟! که آقا باشد قبول! اما نامی و تصویری از شخصِ شخیص حضرتمان نیاوردید. به واسطۀ وفور نعمتِ اینگونه نفرات و خاشعین و سالکین دربار قضا اقتدار و همایونی حضرت #ارباب(ع) که آوردن اسم را بنا بر ریا میگذارند، والله بالله که زکام گرفتیم. من باب مثال همین علیمیرزای خودمان که ملقبش کردیم به لقب والای "گوزل" که همان زیبای خودمان باشد. ایشان در حکم مشاور پاره وقت و برخی رایزنی ها با حامیان در معیت فطرس کمر همت راست کرده و به عرض ارادت مشغولند. القصه در تماسی اول صُپی، به ایشان رساندیم که این نوبه را شما قبول زحمت بکنید. کش و قوسی به خود داد که نوای بیحال نشئۀ ایشان از پشت تلیفون، گواه بر کدورت خاطر معظم له از بیدار کردنشان توسط ما بود. نامبرده بعد از عرض شروط مستحکم خود که در سطور بالا بر شمردیم، گفت: "خب چه باید بکنم؟!". گفتیم خاطرهای، شرح حالی، چیزکی، حرفی و حدیثی از نعمت حضورتان اگر در خاطر خطیرتان دارید بفرمایید که بندۀ شاکر به رشتۀ تحریر درآوریم. ایشان گفت: "خاطره؟! آها ! بنویس که هیچگاه سر صُپی، آن هم ساعت هشت صُپ، آن هم ناشتا و آن هم صُپونه نخورده از کسی درخواست خاطره گویی نکنید که باقیِ خواب را آسوده، دعاگوی وجود مبارکتان باشیم." بعد صدای بوق مقطعی آمد که این بوق همان والسلام علیکم به زبان ایشان بود. در آخر اضافه میداریم که درگاه همایونی حضرت #اباعبدلله(ع) از این قسم بی اعصاب ها ترش مزاجها کم ندارد. یکیاش خودمان، که به وقتش در کاسۀ این گوزلِ خمار خواهیم گذارد. انشاالله! سخت هست سرکردن با این قسم خدام اما حقیقتاً که جانمان را جلا میدهند.
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
علیمیرزا گوزل
دیگر خونمان به جوش آمده از اینکه هر بار به یکی از نفرات #فطرس_مدیا میگوییم بیا و خاطرهای، چیزکی، حرفی و حدیثی را بگو که اینجانبمان کتابت کند آن هم صرفاً محض آشنایی و فرح فکریِ مخاطبین و هر بار جواب به خورجین ما بیاندازند که چه؟! که آقا باشد قبول! اما نامی و تصویری از شخصِ شخیص حضرتمان نیاوردید. به واسطۀ وفور نعمتِ اینگونه نفرات و خاشعین و سالکین دربار قضا اقتدار و همایونی حضرت #ارباب(ع) که آوردن اسم را بنا بر ریا میگذارند، والله بالله که زکام گرفتیم. من باب مثال همین علیمیرزای خودمان که ملقبش کردیم به لقب والای "گوزل" که همان زیبای خودمان باشد. ایشان در حکم مشاور پاره وقت و برخی رایزنی ها با حامیان در معیت فطرس کمر همت راست کرده و به عرض ارادت مشغولند. القصه در تماسی اول صُپی، به ایشان رساندیم که این نوبه را شما قبول زحمت بکنید. کش و قوسی به خود داد که نوای بیحال نشئۀ ایشان از پشت تلیفون، گواه بر کدورت خاطر معظم له از بیدار کردنشان توسط ما بود. نامبرده بعد از عرض شروط مستحکم خود که در سطور بالا بر شمردیم، گفت: "خب چه باید بکنم؟!". گفتیم خاطرهای، شرح حالی، چیزکی، حرفی و حدیثی از نعمت حضورتان اگر در خاطر خطیرتان دارید بفرمایید که بندۀ شاکر به رشتۀ تحریر درآوریم. ایشان گفت: "خاطره؟! آها ! بنویس که هیچگاه سر صُپی، آن هم ساعت هشت صُپ، آن هم ناشتا و آن هم صُپونه نخورده از کسی درخواست خاطره گویی نکنید که باقیِ خواب را آسوده، دعاگوی وجود مبارکتان باشیم." بعد صدای بوق مقطعی آمد که این بوق همان والسلام علیکم به زبان ایشان بود. در آخر اضافه میداریم که درگاه همایونی حضرت #اباعبدلله(ع) از این قسم بی اعصاب ها ترش مزاجها کم ندارد. یکیاش خودمان، که به وقتش در کاسۀ این گوزلِ خمار خواهیم گذارد. انشاالله! سخت هست سرکردن با این قسم خدام اما حقیقتاً که جانمان را جلا میدهند.
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv
@fotrosmediatv