#دوشنبه_میرزا
سید الرئیس (#سید_جواد_موسوی_بروجردی)
شرح حال، بدین منوال که یومِ پیش از این، صبحِ زود، البت کمی بعد از خُروسخوان آمدیم در حیاط عمارت همایونیمان بنشینیم که امیدوار باشیم کمی طرواتِ گلهای تابستانی و هوای مطبوع آن دَم، بر قلممان نفوذِ میمنت باری بگذارد، اولاً یادمان آمد که حیات منزلِ حقیر، اصلاً باغچه ندارد که گل داشته باشد و ثانیا هوایِ مطبوع در این دیارِ گرم و سوزندۀ #مقدس، مزاحی بیش نیست. کمی از گرمای صبح لهله زدیم، بی حال به اندرونی نقل مکان کردیم و از شاعرانگیِ قلم و طرواتِ روح و فلان و بهمان، صرف نظر کردیم. به این نتیجه رسیدیم که این نوبۀ اولی را بیایم باهم خسته باشیم و از دلمان پیش روی مبارکتان سر کتابی بزنیم و از نا ملایمتیهایی بگوییم که چندین سال است اسباب اشتغالِ خاطر اهالی خَدوم #فطرس_مدیا را فراهم کرده. مستقل کارکردن ما هم داستانی است برای خودش. اینکه هر جا خبر از استقلال ما تحت لوای جناب حسین ابن علی علیه السلام است و از آن طرف هم خاطرِ ظاهر بین برخی از بندگان خدا که، مگر میشود وابسته نبود و کار کرد. والله بالله تالله که می شود. یعنی به این سیاق شده که میگویم. ارادۀ شباب شیعۀ این خدمتگاه و لطف عنایت حضرت ارباب بوده که تا به امروز سرپا نگهمان داشته. بعدش چه!؟ فلان دستگاه مقصودی را در مکتوبه ای بزک دوزک شده پیشِ چشمانِ مسعود و خوشبین ما میگذارد که حاکی از آن است که بیاید و سنگ ما را به سینه بزنید و لوای ما را هم علمداری کنید. هر که از دور نظار کند بیشک میگوید: "چه سری، چه دمی، عجب حالی!" اما دریغ که نمی دانند که ما با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتهایم و سنگ به شکم بسته ایم که بگوییم که #علمداری فقط برای یک پرچم برکت پر و پیمان دارد و تا به امروز به این امید زنده ایم. حالا از چشم ظاهر بین برخی از متمکنین هم که بگذریم باقی شکرانۀ درگاه احدیت است که کماکان برای ما باقیست.
والسلام علیکم و علی محبی امیرالمومنین علیه السلام
یا بَدّوح.
#سید_الرئیس(سید جواد موسوی بروجردی)
سید الرئیس (#سید_جواد_موسوی_بروجردی)
شرح حال، بدین منوال که یومِ پیش از این، صبحِ زود، البت کمی بعد از خُروسخوان آمدیم در حیاط عمارت همایونیمان بنشینیم که امیدوار باشیم کمی طرواتِ گلهای تابستانی و هوای مطبوع آن دَم، بر قلممان نفوذِ میمنت باری بگذارد، اولاً یادمان آمد که حیات منزلِ حقیر، اصلاً باغچه ندارد که گل داشته باشد و ثانیا هوایِ مطبوع در این دیارِ گرم و سوزندۀ #مقدس، مزاحی بیش نیست. کمی از گرمای صبح لهله زدیم، بی حال به اندرونی نقل مکان کردیم و از شاعرانگیِ قلم و طرواتِ روح و فلان و بهمان، صرف نظر کردیم. به این نتیجه رسیدیم که این نوبۀ اولی را بیایم باهم خسته باشیم و از دلمان پیش روی مبارکتان سر کتابی بزنیم و از نا ملایمتیهایی بگوییم که چندین سال است اسباب اشتغالِ خاطر اهالی خَدوم #فطرس_مدیا را فراهم کرده. مستقل کارکردن ما هم داستانی است برای خودش. اینکه هر جا خبر از استقلال ما تحت لوای جناب حسین ابن علی علیه السلام است و از آن طرف هم خاطرِ ظاهر بین برخی از بندگان خدا که، مگر میشود وابسته نبود و کار کرد. والله بالله تالله که می شود. یعنی به این سیاق شده که میگویم. ارادۀ شباب شیعۀ این خدمتگاه و لطف عنایت حضرت ارباب بوده که تا به امروز سرپا نگهمان داشته. بعدش چه!؟ فلان دستگاه مقصودی را در مکتوبه ای بزک دوزک شده پیشِ چشمانِ مسعود و خوشبین ما میگذارد که حاکی از آن است که بیاید و سنگ ما را به سینه بزنید و لوای ما را هم علمداری کنید. هر که از دور نظار کند بیشک میگوید: "چه سری، چه دمی، عجب حالی!" اما دریغ که نمی دانند که ما با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتهایم و سنگ به شکم بسته ایم که بگوییم که #علمداری فقط برای یک پرچم برکت پر و پیمان دارد و تا به امروز به این امید زنده ایم. حالا از چشم ظاهر بین برخی از متمکنین هم که بگذریم باقی شکرانۀ درگاه احدیت است که کماکان برای ما باقیست.
والسلام علیکم و علی محبی امیرالمومنین علیه السلام
یا بَدّوح.
#سید_الرئیس(سید جواد موسوی بروجردی)