#فیلمنامه میتواند در مراحل مختلف به شکل نهایی خود برسد و شکل نهایی، آن چیزی نیست جز آنکه سؤال #فیلم سؤال #مخاطب فیلم نیز بشود. بنابراین امکان دارد وقتی گروه سازنده مشغول #فیلمبرداری هستند، با موارد پیشبینینشده(مثلا تغییر #لوکیشن) و #اطلاعات جدید(مثلا اظهارات ضد و نقیض یک مصاحبهشونده) مواجه شوند و یا حتی موضوع #فیلم بنا بر دلایلی تغییر ماهیتی پیدا کند، باز #فیلم از ایدۀ اولیۀ خود دور نشده و منطبق بر این تغییرات بر مسیر اصلی خود پیش میرود. فیلم #مستند چه بازگو کنندۀ حادثهای در گذشته باشد و چه #نمایشدهندۀ اتفاقی در پیشِ روی #دوربین، در هر دو شکل نیز روند شکلگیری #فیلمنامه با توجه به گسترش ایدۀ اولیه امکانپذیر است. تا آنجاکه به اعتقاد بسیاری #مستندسازان مهمترین بخش #ایدهپردازی در مرحلۀ #تدوین فیلم متجلی میشود. با این حال نباید مانع روند خلاقانۀ #ایدهپردازی حتی بعد از #میکس نهایی و اتمام فیلم شد. چراکه شکل #نمایش و پخش فیلم و بستهبندیهای #تبلیغاتی که #مخاطبان را مشتاق دیدن فیلم میکند در مسیر #ایدهپردازی #فیلم قرار میگیرد. ولی عموما بیشترین خلاقیت ایدهپردازانۀ فیلم #مستند هنگام #تدوین فیلم بروز پیدا میکند و شاید آنجاست که فیلمنامۀ نهایی شکل میگیرد.
.
پ.ن: به پاک پندارِ پهناورِ پالایش شدهی ما همین قدر رسید که بگوییم که خبط و خطا در گمانهی اولیه(همان ایدهی ابتدایی خودمان) جایز نیست. پس صواب آن است که تکلیف با آن گمانه مشخص شود. یعنی گمانهی اولین آنقدرها باید با کفایت پربار و بی نقص باشد که انحرافات منحوسه را در هر مرحلهی #تولید با آن واکاوی کرد و در صورت دور شدن و فراق از آن عزیزِ مهمالوجود، باز مارا متوجه ذات انورِ راستینش کند. در هر گاهی که مشغول #کار هستید از یادِ آن عزیز فارغ نشوید. کاَنَّهُ #عاشق و #معشوق.
@fotrosmediatv
.
پ.ن: به پاک پندارِ پهناورِ پالایش شدهی ما همین قدر رسید که بگوییم که خبط و خطا در گمانهی اولیه(همان ایدهی ابتدایی خودمان) جایز نیست. پس صواب آن است که تکلیف با آن گمانه مشخص شود. یعنی گمانهی اولین آنقدرها باید با کفایت پربار و بی نقص باشد که انحرافات منحوسه را در هر مرحلهی #تولید با آن واکاوی کرد و در صورت دور شدن و فراق از آن عزیزِ مهمالوجود، باز مارا متوجه ذات انورِ راستینش کند. در هر گاهی که مشغول #کار هستید از یادِ آن عزیز فارغ نشوید. کاَنَّهُ #عاشق و #معشوق.
@fotrosmediatv
#میرزا_دوشنبه
در بِدایتِ امر، جانم برایتان بگوید که همپیشگی با این دیوان(فطرس مدیا) و حضرتش(سیدجواد موسوی یا همان سیدالرئیس خودمان) خالی از لطف نبوده و نیست. با پیشنهاد پرمخاطره و پُر و پیمانِ همراهی در پروژۀ مدونسازیِ (همان #تدوین خودمان) مستندِ "اینجا زمان ایستاده" زمانِ زندگیمان، به پانزده سال پیش رجعت کرد و دوستی ما را با ایشان قوتی زایدالوصف بخشید. چرا که بعد از وقفهای طولانی، زلفِ نداشتۀمان را به پُر و پیمان زلفش گره زدیم. ما بی هیچ انتظار از سختی، وارد شدیم و از همان درب هم #چالشها و سختیهای چِنین و چنان هم در پیمان پا به مسلخِ مدونسازی گذاشتند. اول چالش این بود که زبان این #مستند، به #ژرمن بود و از آنجایی که قرار بود در دانشگاه #سلطنتیِ #بریتانیا آن را به نظاره بنشینند باید به #انگلیزی هم #ترجمه میشد و اضافه بر سازمان جهت شرکت در آوردگاههای داخلِ این بلادِ اسلامی-ایرانی باید به زبان پاکِ #پارسی هم برگردان میشد. چالش اول خود گویای سّرِ درون ما شد. در نهایت خرده چالشی دیگر هم میشمارم که مطلع شوید که آنجور هم که میگویند مدونسازها که مادرشان برایشان بگرید، آنقدرها پولِ مفت نمیگیرند. خرده چالش بدین شرح است که به خاطر قضیۀ مطروحه در این #فیلم که همان اسلامهراسی در بلاد کفر بود باید ریزِ جنایات این پدرسوخته داعشیها را رصد میکردیم. نگویم برایتان؛ جانمان به لبان شیرین گفتارمان رسید و دیدیم آی که میکشتند، آی که میبریدند، آی که ترکاندند و ول کن هم نبودند بیپدرها! خلاصه سوهان روح زدیم به جانمان و حلال لقمهای را به سفره کشیدیم. حالا بین خودمان بماند. از بس در این #پروژه خون دیدیم میلی به #غذا برایمان نمانده. شدهایم یک پوست و استخوان. اگر شک دارید رنگ رخساره خبر میدهد ... هادی شکروی.تدوینگر #مستند_اینجا زمان ایستاده
در بِدایتِ امر، جانم برایتان بگوید که همپیشگی با این دیوان(فطرس مدیا) و حضرتش(سیدجواد موسوی یا همان سیدالرئیس خودمان) خالی از لطف نبوده و نیست. با پیشنهاد پرمخاطره و پُر و پیمانِ همراهی در پروژۀ مدونسازیِ (همان #تدوین خودمان) مستندِ "اینجا زمان ایستاده" زمانِ زندگیمان، به پانزده سال پیش رجعت کرد و دوستی ما را با ایشان قوتی زایدالوصف بخشید. چرا که بعد از وقفهای طولانی، زلفِ نداشتۀمان را به پُر و پیمان زلفش گره زدیم. ما بی هیچ انتظار از سختی، وارد شدیم و از همان درب هم #چالشها و سختیهای چِنین و چنان هم در پیمان پا به مسلخِ مدونسازی گذاشتند. اول چالش این بود که زبان این #مستند، به #ژرمن بود و از آنجایی که قرار بود در دانشگاه #سلطنتیِ #بریتانیا آن را به نظاره بنشینند باید به #انگلیزی هم #ترجمه میشد و اضافه بر سازمان جهت شرکت در آوردگاههای داخلِ این بلادِ اسلامی-ایرانی باید به زبان پاکِ #پارسی هم برگردان میشد. چالش اول خود گویای سّرِ درون ما شد. در نهایت خرده چالشی دیگر هم میشمارم که مطلع شوید که آنجور هم که میگویند مدونسازها که مادرشان برایشان بگرید، آنقدرها پولِ مفت نمیگیرند. خرده چالش بدین شرح است که به خاطر قضیۀ مطروحه در این #فیلم که همان اسلامهراسی در بلاد کفر بود باید ریزِ جنایات این پدرسوخته داعشیها را رصد میکردیم. نگویم برایتان؛ جانمان به لبان شیرین گفتارمان رسید و دیدیم آی که میکشتند، آی که میبریدند، آی که ترکاندند و ول کن هم نبودند بیپدرها! خلاصه سوهان روح زدیم به جانمان و حلال لقمهای را به سفره کشیدیم. حالا بین خودمان بماند. از بس در این #پروژه خون دیدیم میلی به #غذا برایمان نمانده. شدهایم یک پوست و استخوان. اگر شک دارید رنگ رخساره خبر میدهد ... هادی شکروی.تدوینگر #مستند_اینجا زمان ایستاده