چنین گفت نیچه
7.21K subscribers
388 photos
9 videos
23 files
46 links
آکادمیِ "فریدریش نیچه":
درنگیدن بر نیچه و کوششي برای بازفهمِ اندیشه‌یِ او.

برگه‌یِ اینستاگرام:
www.instagram.com/Friedrich_nietzsche_ph

رسانه‌یِ شخصیِ گرداننده:
@Pooria_mgh1844
Download Telegram
هر چه می‌گذرد بر من بیشتر چنین می‌نماید که فیلسوف، در جایگاهِ انساني که ناگزیر از آنِ فردا و پس‌فردا ست، خود را همواره با امروزِ خویش در ستیز یافته است و می‌بایست بیابد: دشمنِ او همواره آرمانِ امروز بوده است. این پیش‌برندگانِ بشر، که جز همگان اند و فیلسوف می‌نامدِشان، خود را چندان دوستارانِ خردمندی نیافته اند که جز دیوانگاني ناخوشایند و پُرسانه‌هايي خطرناک. و خویشکاریِ خود آن خویشکاریِ دشوار و ناخواسته و چاره‌ناپذیر و سرانجام سترگیِ خویشکاریِ خود را در آن یافته‌ اند که وجدانِ شریرِ زمانه‌یِ خویش باشند. و چون کاردِ خویش را کالبدشکافانه بر سینه‌یِ فضایلِ زمانه نهاده‌ اند، پرده از رازِ خویش برگرفته اند: و آن راز همانا آگاهی از پایگاهِ بلندِ تازه‌اي ست برای انسان و راهِ تازه‌یِ نرفته‌اي برای بَرکشیدن‌اش. آنان هر زمان نشان داده‌اند که در زیرِ بزرگ‌داشته‌ترین گونه‌یِ اخلاقیّتِ روزگارِشان چه مایه ریاکاری و آسان‌خواهی و بیا-بگذریم و بیا-بیفتیم، چه مایه دروغ، نهفته است و چه فضیلت‌ها که با زندگیِ این فضایل در خاک خفته اند. [...]

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #فراسوی_نیک_و_بد
پاره‌یِ ۲۱۲
ترجمه‌یِ داریوشِ آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
بزرگ‌ترین رویدادها و اندیشه‌ها __همانا که بزرگ‌ترین اندیشه‌ها بی‌گمان بزرگ‌ترین رویدادهای اند دیرتر از همه دریافته می‌شوند؛ نسل‌هایِ هم‌زمانِ‌شان چنین رویدادها را زندگی نمی‌کنند و __از کنارِشان می‌گذرند. آنچه در این باب می‌گذرد همانندِ آن چیزي‌ست که در قلمروِ ستارگان می‌گذرد. نورِ دورترین ستارگان دیرتر از همه به بشر می‌رسد؛ و تا نرسد آدمی باور ندارد که آن جا ستاره‌اي هست. «چند سده می‌باید بگذرد تا جاني فهمیده شود؟» __این نیز یکي از سنجه‌ها ست. با این نیز پایگان و آدابِ رفتاري در میان می‌آید که هم جان را می‌باید و هم ستاره را.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #فراسوی_نیک_و_بد
پاره‌یِ ۲۸۵
ترجمه‌یِ داریوشِ آشوری

Die grössten Ereignisse und Gedanken — aber die grössten Gedanken sind die grössten Ereignisse — werden am spätesten begriffen: die Geschlechter, welche mit ihnen gleichzeitig sind, erleben solche Ereignisse nicht, — sie leben daran vorbei. Es geschieht da Etwas, wie im Reich der Sterne. Das Licht der fernsten Sterne kommt am spätesten zu den Menschen; und bevor es nicht angekommen ist, leugnet der Mensch, dass es dort — Sterne giebt. „Wie viel Jahrhunderte braucht ein Geist, um begriffen zu werden?“ — das ist auch ein Maassstab, damit schafft man auch eine Rangordnung und Etiquette, wie sie noth thut: für Geist und Stern.

#Friedrich_Nietzsche
#Jenseits_von_Gut_und_Böse
285

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from چنین گفت نیچه
Die Eltern machen unwillkürlich aus dem Kinde etwas ihnen Ähnliches — sie nennen das „Erziehung“.

#Friedrich_Nietzsche
#Jenseits_von_Gut_und_Böse

پدران و مادران، ناخواسته، از فرزندانِ خود چیزي همانندِ خود می‌سازند و __این کار را «تربیت» می‌نامند.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #فراسوی_نیک_و_بد
قطعه‌یِ ۱۹۴
ترجمه‌ی داریوش آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from چنین گفت نیچه
ای فرزانه‌یِ اخترشناس __تا زماني که ستارگان را چیزي بر «فرازِ خویش» می‌بینی، چشمِ اهلِ معرفت در تو نیست.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #فراسوی_نیک_و_بد
قطعه‌ی ۷۱
ترجمه‌ی داریوش آشوری

تفسیر:

این عبارت، اشاره‌اي به جمله‌یِ مشهورِ "ایمانوئل کانت"، فیلسوفِ مشهورِ آلمانی، می‌باشد: «دو چيز هست كه هر چه بيشتر و دقيق‌تر در آن‌ها انديشه می‌كنم، جانم را از تحسين و هیبتی تازه‌تر و فزون‌تر سرشار می‌سازند: آسمان‌های پُر ستاره در بالای سرم و قانون اخلاق در درونم.» (ایمانوئل کانت، نقد عقل عملی، ترجمه‌ی انشاء‌الله رحمتی) برای درکِ این جمله، لازم است که فلسفه‌ی نیچه را در تقابل با فلسفه‌ی کانت سنجیده و بدین طریق، طعنه‌یِ ظریفِ نیچه به فلسفه‌ی اخلاقِ کانت را دریابیم.
از دیدِ کانت، اخلاق، امري مطلق است و حتی در نوشته‌هایِ خود، نوعي قدسیَّت برایِ "قانونِ اخلاقی" قائل می‌شود. «قانونِ اخلاقی مقدس و خدشه‌ناپذیر است.» (ایمانوئل کانت، نقد عقل عملی) کانت با تشریحِ این قانون، که کاملاً تهی از تجربه و مستقیماً با خودِ "عقلِ عملی" سر و کار دارد، در پیِ نشان‌دادنِ مطلق بودنِ اخلاق و تلاشي برای فرار از نسبی‌گرایی است. «احترام به قانون اخلاق، انگیزه‌ی اخلاقی یگانه و یقینی است و این احساس جز بر مبنای این قانون، به هیچ موضوعی تعلق نمی‌گیرد.» ( ایمانوئل کانت، نقد عقل عملی) بررسیِ مقدمات و مقوماتِ این نظریه در این مقال نمی‌گنجد و آنچه در اینجا حائز اهمیت است، «مطلق بودنِ اخلاق» در نزدِ کانت و اعتقادِ وی به «قانونِ اخلاق»ي درونی و خدشه‌ناپذیر است. این یقین، به گونه‌اي است که کانت در نوشته‌های پایانی، قانونِ اخلاقي را که مستقیماً از «عقلِ نابِ عملی» استخراج شده باشد، برای موجوداتِ هوشمندِ آن‌سویِ فضا نیز معتبر می‌داند!
بدیهی است که یقینِ این چنینی در فلسفه‌ی نیچه جای نداشته و صراحتاً در آثارِ خود به وجوهِ مختلفِ این فلسفه‌ورزی می‌تازد. «ای عاشقِ حقیقت، بر این مطلق‌خواهانِ زور‌آور رشک مَوَرز! [شاهبازِ] حقیقت هرگز بر ساعدِ هیچ مطلق‌خواه ننشسته است.» (فریدریش نیچه، چنین گفت زرتشت، ترجمه‌ی داریوش آشوری)
همچنین، نیچه در پیِ وارد نمودنِ انتقادي مشترک بر کلِّ تاریخِ اندیشه‌ی بشری، از سقراط تا کانت، است. بدین منظور، کوششِ خود را در جهتِ استخراجِ مفاهیمِ مشترکِ فیلسوفان و متکلمان در تاریخ به کار می‌بندد. «سراپا پُرنقش-و-نگار از نشانه‌هایِ گذشته و بر آن نشانه‌ها نشانه‌هایي تازه برنگاشته: شما این‌گونه خود را از نشانه‌شناسان نهان داشته‌اید.» (چنین گفت زرتشت، درباره‌یِ سرزمینِ فرهنگ، ترجمه‌یِ داریوش آشوری) همچنین در قسمتي دیگر می‌نویسد: «همچنان که در قلمروِ اختران گاه دو خورشید مدارِ یک سیّاره را تعیین می‌کنند، همچنان که گاه خورشیدهايي با رنگ‌هایِ گوناگون، گاه با نورِ سرخ، گاه با نورِ سبز، بر یک سیاره نور می‌افشانند، و آن‌ گاه زماني با هم با آن قرین می‌شوند و آن را رنگ‌باران می‌کنند: همین‌گونه وضعِ ما انسان‌های مُدرن نیز، از برکتِ ساز-و-کارِ پیچیده‌یِ «آسمانِ پُرستاره»مان، به دستِ اخلاقیّاتِ گوناگون بَرنهاده می‌شود؛ کردارِمان گاه رنگِ این و گاه رنگِ آن به خود می‌گیرد و کمتر یکرنگ است. از کردارهایِ رنگارنگِ ما نمونه‌هایِ بسیار هست.» (فراسویِ نیک و بد، قطعه‌ی ۲۱۵، ترجمه‌ی داریوش آشوری) در مقامِ توضیح، می‌توان افزود که نیچه به هیچ وجه «مُطلق بودنِ اخلاقِ» کانت را نپذیرفته و به دنبالِ «خورشیدي واحد» در قلمروِ اختران نیست.
البته شاید بتوان با احتیاطِ فراوان اظهار کرد که طعنه‌یِ نیچه، در حقیقت، به «الهی‌دانستن» و «ثباتِ مطلقِ» اخلاق در نزدِ کانت است. بدین‌منظور، می‌توان گفت: تا زماني که منشأ اخلاقیّات را امورِ آن-جهانی و ازلی و ابدی می‌دانیم، صاحبِ چشمانِ اهلِ معرفت نیستیم. این "احتیاط" را از آن رو به کار می‌بریم که در وهله‌یِ نخست، نمی‌توان برچسبِ «الهی بودن» را به سهولت بر فلسفه‌ی کانت زد؛ امّا با توجه به گستردگیِ معانیِ این واژه و واژه‌هايي نظیرِ «نیهیلیسم» می‌توان دستِ کم، امکانِ این برداشت را محتمل دانست؛ شوقِ بررسیِ این امکان و احتمالاً صحتِ آن، زماني قوّت می‌گیرد که به عباراتي این چنینی در آثارِ نیچه برمی‌خوریم: «این که یکایکِ مفهوم‌هایِ فلسفی چیزهایي نیستند که خودسرانه و خودروی پدید آمده باشند، بلکه هم‌پیوند و هم‌بسته با یکدیگر می‌رویند...» (فراسویِ نیک و بد) «مسیحیّت همان مکتبِ افلاطون است، امّا برایِ مردم» (همان) باري، نگاهِ خاصِ نیچه نسبت به تاریخِ اندیشه و تمامیِ مفاهیم را با واژگاني نظیرِ تبهگن، پوچ‌گرا، ضدِّانسان و... توصیف کردن را می‌توان قوام‌بخشِ اساسیِ این شیوه‌ی مواجهه تلقی کرد.

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
🆔 @Pooria_mgh1844
در جوارِ خورشید بسا جرم‌هایِ سیاه است که وجودِشان را حدس می‌توان زد __ زیرا هرگز دیده نمی‌شوند. این داستان کنایه‌اي ست برایِ ما [روان‌شناسانِ اخلاق]: روان‌شناسِ اخلاق تمامیِ نقشِ ستارگان را زباني از اشاره‌ها و کنایه‌ها می‌داند که در سایه‌شان بسا چیزها نهفته می‌ماند.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #فراسوی_نیک_و_بد
پاره‌یِ ۱۹۶
برگردانِ داریوشِ آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
[...] «خیرِ همگانی» کدام است! این عبارت با خود ناهمساز است: زیرا آنچه همگانی تواند بود، ارزشي چندان ندارد. سرانجام چنان می‌باید باشد که هست و همیشه و بوده است: یعنی، آنچه بزرگ است بزرگان را ست و مغاک‌ها ژرفان را و تُردی و لرزانی نازکان را، و‌ سخن کلّی و کوتاه: نادران نادران را!

#فریدریش_نیچه
از کتابِ #فراسوی_نیک_و_بد
بخشِ دوّم (جانِ آزاده)
پاره‌یِ ۴۳
برگردانِ داریوشِ آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
آن که ندیده است دستي را که نوازش‌کُنان __می‌کُشد، زندگی را خوب ننگریسته است.

#فریدریش_نیچه
از کتابِ #فراسوی_نیک_و_بد
بخشِ گُزین‌گویه‌ها و میان‌پرده‌ها
پاره‌یِ ۶۹
برگردانِ داریوشِ آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
حافظه‌ام می‌گوید: «من این کار را کرده‌ام.» امّا غرور-ام می‌گوید: من نمی‌توانم چنین کاري کرده باشم!» __ و محکم می‌ایستد. سرانجام، حافظه جا می‌زند.

#فریدریش_نیچه
از کتابِ #فراسوی_نیک_و_بد
پاره‌یِ ۶۸
برگردانِ داریوشِ آشوری

پ. ن: نیچه را از پیش‌گامانِ توجّه به «ناخودآگاه» دانسته‌اند. بدان معنا که پندارها و گُفتارها و کَردارهایِ ما نه از سَرِ یک آگاهیِ ناب و مطلق، بلکه تحتِ تأثیرِ عناصرِ ناخودآگاه و عُقده‌هایِ فروخورده‌یِ روانی است. نیچه به آگاهیِ نابِ فلسفی، که معمولاً فیلسوفانِ عقل‌گرا به آن باور دارند، تاخته و شناختِ انگیزه‌هایِ نهانیِ پسِ‌پُشتِ کردارهایِ انسان را بسیار دشوار و حتّا ناممکن می‌داند. وی در کتابِ "تبارشناسیِ اخلاق" می‌نویسد: «آن‌جا که پایِ خود در میان باشد، ما کجا و شناخت کجا!» (صفحه‌یِ ۱۴)
نیچه، تقریباً در همه‌یِ نوشته‌هایِ خویش، این مسئله را پیش می‌کشد که روحِ آدمی تابِ رویارویی با واقعیّت را ندارد؛ به همین دلیل، روانِ پیچیده و بسیار زیرکِ آدمیان، دست‌کاریِ عامدانه‌یِ واقعیّت‌ها و رُخدادها را آغاز می‌کند. وی در "غروبِ بُت‌ها" می‌نویسد: «بسا چیزها را که هرگز نمی‌خواهم بدانم__ خردمندی بر دانش نیز حد می‌گذارد.» (صفحه‌یِ ۲۲)
اگر عُمر و حوصله‌اي بود، در آینده باز هم بر این مسئله درنگ خواهم کرد.

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
مردِ جنگی در روزگارِ صلح به جانِ خود می‌اُفتد.

#فریدریش_نیچه
از کتابِ #فراسوی_نیک_و_بد
پاره‌یِ ۷۶
برگردانِ داریوشِ آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
آن که ندیده است دستي را که نوازش‌کُنان __می‌کُشد، زندگی را خوب ننگریسته است.

#فریدریش_نیچه
از کتابِ #فراسوی_نیک_و_بد
بخشِ گُزین‌گویه‌ها و میان‌پرده‌ها
پاره‌یِ ۶۹
برگردانِ داریوشِ آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
چیزي به نامِ پدیده‌یِ اخلاقی در کار نیست. آنچه هست تفسیرِ اخلاقیِ پدیده‌ها ست.

#فریدریش_نیچه
از کتابِ #فراسوی_نیک_و_بد
پاره‌یِ ۱۰۸
برگردانِ داریوشِ آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
آن که ندیده است دستي را که نوازش‌کُنان __می‌کُشد، زندگی را خوب ننگریسته است.

#فریدریش_نیچه
از کتابِ #فراسوی_نیک_و_بد
بخشِ گُزین‌گویه‌ها و میان‌پرده‌ها
پاره‌یِ ۶۹
برگردانِ داریوشِ آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche