چنین گفت نیچه
7.23K subscribers
388 photos
9 videos
23 files
46 links
آکادمیِ "فریدریش نیچه":
درنگیدن بر نیچه و کوششي برای بازفهمِ اندیشه‌یِ او.

برگه‌یِ اینستاگرام:
www.instagram.com/Friedrich_nietzsche_ph

رسانه‌یِ شخصیِ گرداننده:
@Pooria_mgh1844
Download Telegram
آن‌كه نديده است دستی را که نوازش‌کُنان __ می‌کشد، زندگی را خوب ننگریسته است.

#فريدريش_نيچه
از كتاب: #فراسوی_نيك_بد

تفسیر:
پوريا معقولی

اغلب مخاطبان، در تفسیر این پست مشکل داشته و برخی نیز به تفاسیر مغرضانه و اشتباه روی آورده‌اند؛ نتیجتاً بر آن شدم تا تأویلی را از این گزین_گویه ارسال کنم؛ فراموش نکنید، که تفسیرهای ارسال‌شده، فقط و فقط، در مقامِ شرح است و بدیهی است که باید نسبت به آن‌ها دیدگاهِ انتقادی داشت. ضمناً من در این پست، قصدِ ارائه‌ی هیچ‌گونه «خلاصه» و پیش‌درآمدی بر اندیشه‌ی نیچه ندارم و معتقدم اندیشه‌ی فلسفی «کلیتی» است که باید در تمامیت‌اش فهم شود؛ اما برخی اوقات، برای جلوگیری از سوء‌برداشت، ناگزیریم اصول و مواضعِ خود را نقض کنیم.
نخستین نکته‌ای که در این گزین_گویه جلب‌توجه می‌کند، استفاده از «پارادوکس»ی است که دستانِ نوازش‌گر را کُشنده می‌خواند. هر کدام از افراد ممکن است با توجه به تجاربِ شخصی، خاطره‌ای را در ذهنِ خویش مرور کند: از شکست عشقی گرفته تا خیانت! اما این مسئله در فلسفه‌ی نیچه بسیار عمیق‌تر شده و بیان‌کننده‌ی رادیکال‌ترین انتقادِ او بر مکاتب فلسفی و مذهبی است.
نیچه معتقد است که ذاتِ بشری خواستار قدرت، سرشار از دلاوری، تشنه‌ی جنگندگی و حرکت‌کننده به‌سویِ «برتری» است؛ این در حالیست که تمامیِ این اصول در مکاتبِ فلسفی و مشخصاً مسیحیت باژگونه شده است. [بدیهی است که خلاصه‌کردنِ پیکانِ انتقادهایِ نیچه به مذهب، ضربه‌ای مهلک به فهمِ عمیق و صحیحِ اوست. اما در این نوشتار، برای جلوگیری از تشویشِ ذهنی مخاطب و البته به دلیلِ محدودبودنِ این فضا، از بیانِ اصولِ دیگر مکاتب خودداری خواهیم کرد.]
مسیحیت، با موعظه‌کردنِ «رحم» بر جنگندگیِ بشر سرپوش گذاشته، با تبلیغِ همسایه‌دوستی، هدفِ والا (اَبَرانسان) را نادیده گرفته و با شعارِ «انسان، اشرفِ مخلوقات و غایت هستی است.» سدّی بر راهِ تکامل و برتریِ وی می‌گردد. اکنون با دانستنِ این مواضع، مکاتب فلسفی و مذهبی [به‌قولِ نیچه: «بهبودبخشانِ بشریت»] را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ مکاتبی که به زعم نیچه، فقط و فقط، در پیِ انکارِ غرایزِ بنیادینِ بشری و «ناتوان‌کردنِ» اوی‌اند.
آیا ناتوان‌ساختنِ بشر و تغییرِ ذات-اش، برابر با مرگ نیست؟ بنابراین، دستانِ نوازش‌گرِ کلیسا، در حقیقت، مشغولِ «کشتنِ آدمی» بوده و باید نوازش را به عنوانِ نوعی نقابِ ظاهری برای فریب دانست. افزون بر این «نرم‌بودن» و «نوازش» همواره وجوه مورد انتقاد نیچه بوده و وی در آثارش همواره سخن از «سخت‌شُدن» و «جنگندگی» می‌گوید. تجلیِ این انتقاد [در فلسفه‌ی نیچه، «کوبندگی» واژه‌ی بهتری است.] در غروب بت‌ها مشهود است:
«کلیسا بشر را ویران و کم‌توان کرد. اما اعتقاد داشت که او را بهبود بخشیده است.»
در پایان، باز هم از سنگرِ «کلّی»بودنِ مفاهیم فلسفی دفاع کرده و معتقدم تا زمانی‌که مواجهه با متن صورت نگیرد، هرگونه فهمی توهم و تمامِ پیش‌گفتارها زائد می‌نماید.

Join Link↘️
🆔 @Pooria_mgh1844
🆔 @fnietzsche