کانال تخصصی روان شناسی مثبت
5.91K subscribers
263 photos
133 videos
38 files
243 links
کانالی برای آموزش سبک زندگی سالم و بهبود کیفیت زندگی

تعریف و آموزش فضایل اخلاقی، توانمندیهای شخصیتی، تاب آوری، ذهن آگاهی، شکوفایی
Download Telegram
نظریه #شکوفایی دکتر سلیگمن

دکتر #سلیگمن پدر روانشناسی مثبت(علمی که به جای تمرکز بر بیماری ها بر توانمندی های افراد و بهبود آنها تمرکز می کند) در نظریه اولیه خودش که #شادکامی_اصیل نام داشت ادعا کرده بود که ۳ عامل اصلی :
1 هیجانات مثبت
2 درگیری مثبت در کارها (غرقه شدن)
3 معناداشتن زندگی موجب شادکامی و در نتیجه رضایت از ندگی در افراد می شود.
@FlourishingCenter
اما بعد از مدتی متوجه شد که گویا نظریه اش دربردارنده همه مطلب نیست، به همین دلیل چند سال را صرف پژوهش کرد و سپس نظریه "شکوفایی" را مطرح کرد، بر اساس این نظریه جدید شادکامی افراد تنها در سایه رسیدن آنها به شکوفایی محقق می شود.
او شکوفایی افراد را در نتیجه 5 عامل دانست:
1.هیجانات مثبت
2 .درگیری مثبت در کارها (غرقه شدن)
3.معناداری زندگی
4.روابط مثبت
5 .دستاورد یا پیشرفت (حرکت رو به جلو در زندگی)
@FlourishingCenter

در نظر دکتر سلیگمن افرادی که این پنج عامل را در زندگی داشته باشند از بهزیستی روانی،شادکامی و شکوفایی بیشتری برخوردارند. تحقیقات زیادی بر روی این نظریه انجام شده و آموزش هایی برای افزایش عناصر شکوفایی در افراد به وجود آمده است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
Forwarded from عکس نگار
روانشناسی مثبت گرا : #تاریخچه شکل گیری و #تعریف #روانشناسی_مثبت گرا
@FlourishingCenter
🍁مطالعه علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی، تعریف دانش روانشناسی است. آغاز روان شناسی به شکل علمی و آکادمیک به سال 1879 باز می گردد. در ابتدای شکل گیری روانشناسی علمی سه هدف یا رسالت برای آن در نظر گرفته شده بود: 1- درمان بیماری های روانی و رفع مشکلات روان شناختی 2- ساختن و بنا نهادن زندگی بارآور و رضایت بخش برای همگان 3- شناخت و پررورش استعدادهای برتر افراد و رهگشایی آدمی به سوی کمال. اما وقوع دو جنگ ویرانگر جهانی و انبوه مشکلات روان شناختی پس از این دو جنگ از یک سو و تاسیس موسسه ملی سلامت روان در امریکا و کانالیزه کردن اعتبارات و بودجه های هنگفت تحقیقاتی به سوی پژوهش در باره بیماری های روانی از سوی دیگر باعث شد تا روانشناسان تا اواخر قرن بیستم فقط به بیماری های روانی و مشکلات روانشناختی بپردازند و تعمّدا دو رسالت دیگر روانشناسی کنار گذاشته شد. در واقع روانشناسان فقط به نیمه ای از تخصص و صلاحیت های خود پرداخته است و آن هم نیمه تاریک تر و نازل تر آن.

مزلو و راجرز از جمله روان شناسانی هستند که در اواسط قرن بیستم به توجه صرف روان شناسان به وجه منفی آدمی اعتراض کرده اند. مزلو معتقد است که علم روان شناسی بیشتر در نگاه منفی به آدمی موفق بوده تا نگاه مثبت به او. این علم در مورد کمبودهای انسان، بیماری های او، نقاط ضعفش مطالب زیادی بر ما عیان کرده ولی از استعدادهای بالقوه آدمی، فضیلت هایش ، اهداف قابل حصولش یا توان های روان شناختی بالایش چیزی نگفته است.
@FlourishingCenter
در سال 1998 ، مارتین سلیگمن ـ که در حال حاضر رئیس انجمن روان شناسی امریکا است ـ در یک سخنرانی در جمع روان شناسان دو هدف و رسالت فراموش شده روان شناسی را به آنها یادآور شد و اعلام کرد که برای پیگیری و پژوهش بر روی این دو رسالت مهم شاخه جدیدی در روان شناسی به نام روان شناسی مثبت گرا (positive psycology) ایجاد خواهد کرد. هدف روان شناسی مثبت گرا شروع تغییر در روان شناسی است ؛ تغییر توجه از اشتغال خاطر صرف به بدترین امور در زندگی به ساختن و بر پا کردن جنبه های مثبت.

#داک ورث ، #استین و #سلیگمن روان شناسی مثبت گرا را چنین تعریف کرده اند:

#روان شناسی_مثبت_گرا مطالعه علمی تجارب آدمی و #صفات #مثبت افراد و نهادهایی است که تسهیل کننده #تغییر در افراد هستند.

در تعریفی دیگر روان شناسی مثبت گرا مطالعه شرایط و فرایندهایی عنوان شده که در #شکوفایی یا عملکرد #بهینه افراد، گروه ها و نهادها نقش دارند.
💥برای درک بهتر زندگی خردمندانه و شکوفایی با ما همراه باشید.

@FlourishingCenter
Forwarded from عکس نگار
نظریه های #شادکامی (نظریه ساخت و گسترش باربارا #فردریکسون)
@FlourishingCenter
🍁در نظریه ساخت و گسترش، خانم باربارا فردریکسون (Barbara L. Fredrickson) پنج #کارکرد برای #هیجانهای #مثبت برشمرده است:

1⃣- #گسترش و بسط دهندگی: هیجانهای منفی به انسان دیدگاه تونلی (Tunnel Vision) می دهد چون گنجینه و خزانه تفکر ـ عمل(رفتار) را منقبض و محدود می کند. در مقابل هیجانهای مثبت دامنه تفکر ـ عمل را گسترش و بسط می دهد و انسان را از دید تونلی خارج می کنند به این علت که ذهن را باز می کنند.

2⃣- #ساخت: اگر انسان هیجان های مثبت بیشتری داشته باشد منابع مهمی (مانند منابع جسمی و سلامت ؛ منابع روان شناختی مثل توانایی حل مسئله و تصمیم گیری و ... ؛ منابع اجتماعی مثل مهارتها و حمایتهای اجتماعی ؛ منابع ذهنی و ...) که برای زندگی و مدیریت نیاز دارد را می تواند بسازد و بهتر استفاده کند. در بازی ها که هیجانات مثبت بیشتر ظهور دارد انسان منابعش در حال ساخت و گسترش خواهد بود.

3⃣- کارکرد #ابطال و خنثی سازی: هیجانهای مثبت علاوه بر اینکه خزانه رفتار و عمل و تفکر را گسترش می دهند، جاهایی که هیجانهای منفی وجود دارند اثرات مخرب هیجانهای منفی را هم ابطال و رفع می کنند. شوخی کردن سبب می شود که اندورفین ها ترشح شود و حالت سرخوشی و لذت ایجاد شود و انسان رنج های ناشی از هیجانهای منفی را خنثی کند.

4⃣- کارکرد #تاب_آوری: در هیجانهای مثبت، صبر و استقامت انسان بیشتر می شود تا هیجانهای منفی . انسان دچار حلقه های صعودی نشاط می شود. تاب آوری یعنی از مهارتهای موجود زندگی به خوبی استفاده کنیم و یا اگر نداریم آنها را بسازیم . هیجانهای مثبت قدرت استفاده از مهارتهای مقابله ای را بالا می برد.

5⃣- کارکرد بالندگی و #شکوفایی: هیجانهای مثبت، سبب رشد و تکامل انسان می شوند. چه میزان هیجان مثبت برای رشد و بالندگی نیاز است ؟ نسبتی دارد به نام لوسادا یا لوزادا ، 2.9 به 1 خوب است . به ازای هر 3 هیجان مثبت یک هیجان منفی اگر باشد خوب است.

@FlourishingCenter
Forwarded from عکس نگار
روانشناسی مثبت گرا : #تاریخچه شکل گیری و #تعریف #روانشناسی_مثبت گرا
@FlourishingCenter
🍁مطالعه علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی، تعریف دانش روانشناسی است. آغاز روان شناسی به شکل علمی و آکادمیک به سال 1879 باز می گردد. در ابتدای شکل گیری روانشناسی علمی سه هدف یا رسالت برای آن در نظر گرفته شده بود: 1- درمان بیماری های روانی و رفع مشکلات روان شناختی 2- ساختن و بنا نهادن زندگی بارآور و رضایت بخش برای همگان 3- شناخت و پررورش استعدادهای برتر افراد و رهگشایی آدمی به سوی کمال. اما وقوع دو جنگ ویرانگر جهانی و انبوه مشکلات روان شناختی پس از این دو جنگ از یک سو و تاسیس موسسه ملی سلامت روان در امریکا و کانالیزه کردن اعتبارات و بودجه های هنگفت تحقیقاتی به سوی پژوهش در باره بیماری های روانی از سوی دیگر باعث شد تا روانشناسان تا اواخر قرن بیستم فقط به بیماری های روانی و مشکلات روانشناختی بپردازند و تعمّدا دو رسالت دیگر روانشناسی کنار گذاشته شد. در واقع روانشناسان فقط به نیمه ای از تخصص و صلاحیت های خود پرداخته است و آن هم نیمه تاریک تر و نازل تر آن.

مزلو و راجرز از جمله روان شناسانی هستند که در اواسط قرن بیستم به توجه صرف روان شناسان به وجه منفی آدمی اعتراض کرده اند. مزلو معتقد است که علم روان شناسی بیشتر در نگاه منفی به آدمی موفق بوده تا نگاه مثبت به او. این علم در مورد کمبودهای انسان، بیماری های او، نقاط ضعفش مطالب زیادی بر ما عیان کرده ولی از استعدادهای بالقوه آدمی، فضیلت هایش ، اهداف قابل حصولش یا توان های روان شناختی بالایش چیزی نگفته است.
@FlourishingCenter
در سال 1998 ، مارتین سلیگمن ـ که در حال حاضر رئیس انجمن روان شناسی امریکا است ـ در یک سخنرانی در جمع روان شناسان دو هدف و رسالت فراموش شده روان شناسی را به آنها یادآور شد و اعلام کرد که برای پیگیری و پژوهش بر روی این دو رسالت مهم شاخه جدیدی در روان شناسی به نام روان شناسی مثبت گرا (positive psycology) ایجاد خواهد کرد. هدف روان شناسی مثبت گرا شروع تغییر در روان شناسی است ؛ تغییر توجه از اشتغال خاطر صرف به بدترین امور در زندگی به ساختن و بر پا کردن جنبه های مثبت.

#داک ورث ، #استین و #سلیگمن روان شناسی مثبت گرا را چنین تعریف کرده اند:

#روان شناسی_مثبت_گرا مطالعه علمی تجارب آدمی و #صفات #مثبت افراد و نهادهایی است که تسهیل کننده #تغییر در افراد هستند.

در تعریفی دیگر روان شناسی مثبت گرا مطالعه شرایط و فرایندهایی عنوان شده که در #شکوفایی یا عملکرد #بهینه افراد، گروه ها و نهادها نقش دارند.
💥برای درک بهتر زندگی خردمندانه و شکوفایی با ما همراه باشید.

@FlourishingCenter
🔹من برای چه به این دنیا آمده ام؟
@FlourishingCenter
گیتی همیشه نیازمند تجلی روح از طریق شمای منحصر به فرد است. همان گونه که مولانا (شاعر ایرانی) هشت قرن پیش بیان کرده است:

🔺پادشاه تو را به سرزمین فرستاد تا کار مشخصی را انجام دهی. تو به آن سرزمین رسیدی و یک صد کار دیگر انجام دادی. اما اگر کاری که به خاطرش به اینجا فرستاده شده ای را انجام نداده باشی، مانند این است که اصلاً هیچ کاری انجام نداده ای.

▪️پس ما برای این به دنیا آمده ایم که کار مشخصی را انجام دهیم، و این کار هدف ماست. اگر به آن كار نپردازیم و آن را انجام ندهیم، در این صورت هیچ کاری انجام نداده ایم. بنابراین همه ما به صورت شهودی میدانیم که این حرف یک حقیقت است، همه ما از کودکی و از شخصی ترین لحظات عمرمان این را می دانستیم؛ ما همواره می دانستیم که برای چه منظوری به این دنیا فرستاده شده ایم و قرار بوده است چه کسی شویم. ما همواره میدانستیم که باید رشد کنیم، تکامل فردی پیدا کنیم، خود واقعی مان شویم، و بزرگ شویم.
@FlourishingCenter
🔻یونگ در جایی می گوید، در هر دوره رواندرمانی باید این سؤال را پرسید: "چه کاری یا چه وظیفه ای است که این روان رنجوری به این فرد کمک می کند از آن اجتناب کند؟" یونگ هم چنین می گوید: "هرکسی که وارد یک دوره روان درمانی می شود تا حدی می داند به چه کاری باید بپردازد. می داند چه کاری باید انجام بدهد، می داند مسئولیت چه مواردي را باید عهده دار شود. و در این لحظات است که ما به سفری سطح بالاتر و بزرگ تر فراخوانده می شویم."

در روانشناسی جدید، هدف و وظیفه افراد #خودشکوفایی و #تحقق خویشتن عنوان شده است، که به عنوان موتور محرک افراد عمل می کند و سالم ترین راه تحقق خویشتن را استفاده از #فضایل و #توانمندی_های شخصیت برای رسیدن به #شادکامی اصیل یا همان #شکوفایی می دانند.


@FlourishingCenter
📌روان شناسی مثبت گرا و کودکان

همانطور که می دانیم یکی از اهداف #روانشناسی_مثبت_گرا #پیشگیری از اختلالات روانی از طریق رشد و پرورش #نیرومندی های روانی در افراد است. به همین منظور روان شناسان متخصص مثبت گرا برنامه ای را جهت #شکوفایی کودکان ارائه داده اند که به کارگیری آن توسط والدین و مربیان کودکان را در برابر آسیب های روانی #واکسینه می کند. این برنامه که توسط دکتر #جنی_هوپر طراحی شده است، دارای پنج رکن اساسی است که در ادامه با آنها آشنا می شوید.
@FlourishingCenter
پنج رکن سازنده بهزیستی روانی و برنامه شکوفایی کودکان

1⃣نیرومندی های #فردی:
تدبیر درونی که انتخاب های ما را هدایت می کند.
هر کودک داری استعدادها و نیرومندی هایی است که به او انگیزه و انرژی می دهد و موجب تسهیل یادگیری وی می شود. نیرومندی های فردی اولویت ها و ترجیحات ما را مشخص می سازند، این نیرومندی ها بر ارزش ها و باورهای ما تاثیر می گذارند، ارزش ها و باورهای ما نیز به نوبه خود تصمیمات ما را متاثر می سازند.

2⃣#بهزیستی هیجانی:
ایجاد تعادل مثبت
هیجانات مثبتی مانند شادی، #خوش بینی و شکرگزاری تاثیر برجسته ای بر بهزیستی هیجانی دارند. سلامت جسمانی، انرژی و تعادل هیجانی ما همگی توسط بهزیستی رشد می کنند و وجود استرس بر آنها تاثیر منفی می گذارد.
@FlourishingCenter
3⃣ #ارتباط مثبت:
ایجاد روابط قابل اعتماد و خوشایند
ارتباط مفهومی بیش از یک کلمه دارد: زبان بدن، تظاهرات چهره ای و تن صدا هر کدام پیام هایی را به شنونده القا می کنند. رابطه مثبت ما را به دیگران متصل می کند و به ما وسیله ای جهت درک و مدیریت #افکار و #احساسات خودمان را می دهد.

4⃣نیرومندی های یادگیری:
شکل دهی عادت هایی به منظور ایجاد انگیزه و به نتیجه رساندن کارها
دنیای فردا نیازمند یادگیرنده های خلاق و انعطاف پذیر مادام العمری است که توانایی شناسایی و بهره برداری از نیرومندی هایشان را دارند. پژوهش های اخیر تاثیر پویشی چارچوب ذهنی رشد یافته یعنی مجموعه ای از راهبردهای یادگیری که به طورمعناداری موجب ارتقاء یادگیری و مهارت حل مسئله میشوند را، اثبات کرده اند.

5⃣ #تاب_آوری:
چگونگی اجتناب از موانع و درس گرفتن از شکست ها
توانایی حفظ تعادل هیجانی به هنگام مواجهه با فشار و تفکر منطقی برای دستیابی به راه حل اساس تاب آوری را تشکیل می دهند. تاب آوری ما را قادر می سازد تا اثرات استرس های محیطی را کاهش داده و با اشتباهات و یاس های شخصی مان کنار بیاییم. تاب آوری همچنین به معنای تفکر آینده نگر به منظور اجتناب از موقعیت هایی است که ممکن است آسیب زا باشند.
کودکانی که در این 5 بعد آموزش های لازم را ببینند، از بهزیستی روانی برخوردار می شوند و در بزرگسالی از زندگی خود رضایت دارند.

📚منبع: what children need to be happy, confident and successful. step by step positive psychology to help children flourish.
نویسنده: Jeni Hooper
@FlourishingCenter
🍁 ارتباط بین فردی نقش مهمی در سبک زندگی و #بهزیستی افراد دارد.
در نظریه بهزیستی جامع #سلیگمن نیز به عنوان یکی از 5 عامل مهم برای #شکوفایی مطرح می شود.

@FlourishingCenter
🍁 #بحران میانسالی/ نقش #معنی در زندگی

✳️ معنی داری زندگی یکی از 5 مولفه مطرح شده در نظریه #شکوفایی #سلیگمن است.

کارل گوستاو یونگ، اولین روان‌شناسی بود که متوجه مرحله‌ی رشدی ویژه‌ای در میانسالی شد، تا پیش از او -حتی تا مدت‌ها پس از او هم- تصور بر این بود که مراحل رشد انسان در دوران کودکی اولیه یا نهایتا تا نوجوانی به پایان می‌رسد. اما یونگ با مشاهده‌ی روند تحولات شخصیتی خود و مراجعین‌اش متوجه شد که رشد در هیچ نقطه‌ای از گستره‌ی عمر متوقف نمی‌شود و از لحظه‌ی بسته شدن نطفه تا آخرین نفس همواره ادامه پیدا می‌کند. از این منظر پیوستار عمر را می‌توان به دو بخش کلی و با دو وظیفه‌ی عمده تعریف کرد و میانسالی از این جهت ‌نقطه‌ی حساس و بسیار ویژه‌ای در مسیر تحولات روحی هر انسان است، زیرا تسهیم‌گر این دو بخش است.
@FlourishingCenter
در نیمه‌ی اول عمر تعریف رشد، رَسش و بلوغ یافتن قوای جسمانی، عقلانی و عاطفی‌ست و تکالیف رشدی، معطوف به جهان پیرامون و سازگاری با وظایف اجتماعی‌ست. ساختن یک شخصیت مستقل که به عنوان یک هویت سازنده در اجتماع پذیرفته شده است وظیفه‌ی رشدی این مرحله است. جامعه برای این بخش طرح و نقشه‌های از پیش تصویر شده‌ی بسیاری دارد: تحصیل علم و هنر، شغل و حرفه، تشکیل خانواده، پیوستن به سازمان‌ها، ارگان‌ها یا مجامع مختلف، کسب دارایی، شهرت و نفوذ اجتماعی و …

✳️ این فرایند تا میانسالی به زندگی فرد هدف می‌دهد، اما یونگ کشف کرد که در میانسالی تغییرات و تحولاتی بنیادین در روان آدمی به وقوع می‌پیوندد، به گونه‌ای که دیگر ادامه‌ی مسیر پیشین برایش بی‌معنا و حتی ناممکن می‌گردد. نکته‌ی ظریف در بستر این تحول همانا نزدیک‌تر شدن به مرگ است. در واقع تا میانسالی نیروی زندگی (لیبیدو) در درون فرد به او حسی از جاودانگی می‌بخشد و این مسئله خود باعث فراموشی مرگ عنقریب می‌گردد، اما وقتی جوانی رو به زوال می‌گذارد و زمزمه‌های کهن‌سالی از درون و بیرون شنیده می‌شود مرگ پدیده‌ای ملموس و غیرقابل انکار می‌گردد. شاید فرد هنوز آگاهانه متوجه این امر نشده باشد ولی یکی یکی خداحافظی کردن اقوام و آشنایانش، کم شدن شادابی جسمانی و قوای ذهنی‌اش در سطحی ناخودآگاه او را متوجه سفر دوم‌اش می‌کنند، سفری این‌بار اما نه به قله‌ی موفقیت‌هایی که جامعه برایش ترسیم کرده است، بلکه به دره‌ی تاریک گور، جایی که دیگر هیچ نقشه‌‌ی از پیش تصویر شده‌ای برایش ندارد.
@FlourishingCenter
یونگ این‌گونه اظهار می‌کند که ریشه‌ی مشکلات همه‌ی مراجعین من در این سنین، بی‌هیچ استثنایی بحرانی مذهبی بود. به بیان دیگر آن‌چه ناگهان برای فرد مهم می‌شود معنای زندگی‌ست، زیرا در می‌یابد که همه‌ی ملموسات در مقابل حقیقت مرگ ناملموس می‌شوند، هیچ یک از القاب و انتسابات، روابط و دارایی‌ها را نمی‌توان با خود برد، این‌ها وسائلی نیستند که بتوان به عنوان هدفی برای ادامه دادن مسیر زندگی از آن‌ها استفاده کرد. درست به همین خاطر است که پدیده‌ی شایع این دوره از زندگی، آدم‌های متشخص و موفق ولی ناشاد است. از این منظر رفتار فراعنه‌ی مصر قابل توضیح است، اینکه جسم خویش را مومیایی می‌کردند و دارایی‌های‌شان را با خود به خاک می‌سپردند، یک روش ابتدایی و تلاشی مذبوحانه برای معنا دادن به مرگ.

برای فردی که تلاش می‌کند در نیمه‌ی دوم زندگی همچنان با وظایف نیمه‌ی اول پیش برود یک تباهی در مسیر رشدی به وقوع می‌پیوندد، درست مثل فردی که در نیمه‌ی اول از زیر بار مسئولیت شخصی و نبرد استقلالش شانه خالی کرده و تلاش می‌کند در کودکی باقی بماند. نیمه‌ی دوم اما وقت ساختن از جنسی دیگری است، ساختن معنای زندگی و اصالت برای وجود خود. یونگ معتقد است که فرد برای ساختنی از این دست ابتدا باید وابستگی‌هایش به ساخته‌های پیشین را از دست بدهد، در واقع ابتدا باید ویران کند و رها سازد. و این خصوصیت خود مرگ است: ویرانی هر آنچه روزی زندگی به ما داده است. اما مرگ در مقابل زندگی نایستاده است؛ مرگ، فرسوده را به خاکی برای جوانه‌ی نو بدل می‌کند و جوانه‌ی نو تنها در روان کسانی می‌شکفد که جسارت خاک شدن را داشته باشند.

☑️ وحید_شاهرضا، ۲۳ آذر ۱۳۹۴

@FlourishingCenter
Forwarded from عکس نگار
روانشناسی مثبت گرا : #تاریخچه شکل گیری و #تعریف #روانشناسی_مثبت گرا
@FlourishingCenter
🍁مطالعه علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی، تعریف دانش روانشناسی است. آغاز روان شناسی به شکل علمی و آکادمیک به سال 1879 باز می گردد. در ابتدای شکل گیری روانشناسی علمی سه هدف یا رسالت برای آن در نظر گرفته شده بود: 1- درمان بیماری های روانی و رفع مشکلات روان شناختی 2- ساختن و بنا نهادن زندگی بارآور و رضایت بخش برای همگان 3- شناخت و پررورش استعدادهای برتر افراد و رهگشایی آدمی به سوی کمال. اما وقوع دو جنگ ویرانگر جهانی و انبوه مشکلات روان شناختی پس از این دو جنگ از یک سو و تاسیس موسسه ملی سلامت روان در امریکا و کانالیزه کردن اعتبارات و بودجه های هنگفت تحقیقاتی به سوی پژوهش در باره بیماری های روانی از سوی دیگر باعث شد تا روانشناسان تا اواخر قرن بیستم فقط به بیماری های روانی و مشکلات روانشناختی بپردازند و تعمّدا دو رسالت دیگر روانشناسی کنار گذاشته شد. در واقع روانشناسان فقط به نیمه ای از تخصص و صلاحیت های خود پرداخته است و آن هم نیمه تاریک تر و نازل تر آن.

مزلو و راجرز از جمله روان شناسانی هستند که در اواسط قرن بیستم به توجه صرف روان شناسان به وجه منفی آدمی اعتراض کرده اند. مزلو معتقد است که علم روان شناسی بیشتر در نگاه منفی به آدمی موفق بوده تا نگاه مثبت به او. این علم در مورد کمبودهای انسان، بیماری های او، نقاط ضعفش مطالب زیادی بر ما عیان کرده ولی از استعدادهای بالقوه آدمی، فضیلت هایش ، اهداف قابل حصولش یا توان های روان شناختی بالایش چیزی نگفته است.
@FlourishingCenter
در سال 1998 ، مارتین سلیگمن ـ که در حال حاضر رئیس انجمن روان شناسی امریکا است ـ در یک سخنرانی در جمع روان شناسان دو هدف و رسالت فراموش شده روان شناسی را به آنها یادآور شد و اعلام کرد که برای پیگیری و پژوهش بر روی این دو رسالت مهم شاخه جدیدی در روان شناسی به نام روان شناسی مثبت گرا (positive psycology) ایجاد خواهد کرد. هدف روان شناسی مثبت گرا شروع تغییر در روان شناسی است ؛ تغییر توجه از اشتغال خاطر صرف به بدترین امور در زندگی به ساختن و بر پا کردن جنبه های مثبت.

#داک ورث ، #استین و #سلیگمن روان شناسی مثبت گرا را چنین تعریف کرده اند:

#روان شناسی_مثبت_گرا مطالعه علمی تجارب آدمی و #صفات #مثبت افراد و نهادهایی است که تسهیل کننده #تغییر در افراد هستند.

در تعریفی دیگر روان شناسی مثبت گرا مطالعه شرایط و فرایندهایی عنوان شده که در #شکوفایی یا عملکرد #بهینه افراد، گروه ها و نهادها نقش دارند.
💥برای درک بهتر زندگی خردمندانه و شکوفایی با ما همراه باشید.

@FlourishingCenter
⁠⁠🍁#روان‌شناسی_مثبت‌ و نظریه #شکوفایی

سخن بلند و امیدبخش روان‌شناسی مثبت‌نگر این است که می‌توان افراد را از نظر سطح سلامت روان در سه گروه قرار داد:

1⃣ افراد بیمار و روان‌رنجور که بیشتر زمان خود را با هیجان‌های منفی مانند اضطراب، پرخاشگری، غم، بدبینی و ناامیدی سپری می‌کنند و درگیر بیماری‌های ناتوان‌کننده افسردگی، وسواس، اضطراب فراگیر و دیگر آسیب‌های روانی هستند.

2⃣ افرادی که نه در چنبره هیجان‌های ناخوشایند گرفتارند و نه زندگی شاد و مثبتی دارند و به گفته «فردریکسون» نسبت هیجان‌های مثبت آن‌ها به هیجان‌های منفی‌شان کمتر از سه به یک است.

3⃣ افراد شاد، آرام، امیدوار و در یک کلام مثبت‌گرا که هیجان‌های خوشایند آن‌ها در یک بازه زمانی یک ماهه سه برابر یا بیشتر از هیجان‌های ناخوشایند آن‌هاست.

🔺 موضوع روان‌شناسی مثبت‌نگر، بهزیستی (بهباشی) است. استاندارد طلایی برای اندازه‌گیری بهباشی، میزان شکوفایی و هدف روان‌شناسی مثبت‌نگر، افزایش میزان شکوفایی است(نه خودشکوفایی مبهم مزلو). این نظریه، پنج جزء یا عنصر دارد:

1⃣ هیجان مثبت

«باربارا فردریکسون»، ده هیجان مثبت را معرفی کرده است: شادی، سپاسگزاری، آرامش، علاقه (به اندیشه‌ها و چیزهای جدیدی که کشف کرده‌ایم و مجذوب آن‌ها شدهایم)، امید، غرور مثبت (احساس خوب ناشی از موفقیت که با فروتنی مناسب تعدیل می‌شود)، تفریح، الهام (فراتررفتن از امور عادی و تحت تأثیر انسان‌های بافضیلت و ارزش‌های والا قرارگرفتن)، عشق (احساسی لطیف از امنیت، آرامش و صمیمیت).

2⃣ اشتیاق به کار

به کاربردن منظم توانمندی‌ها و صرف وقت زیاد همراه با انگیزه، علاقه و هدفمندی برای به انجام رساندن وظایف و مسئولیت‌ها.

3⃣ روابط مثبت

ارتباط صمیمانه با اعضای خانواده و نزدیکان و دوستان و ارتباط با کیفیت با همکاران و همراهان. این ارتباط باید با احترام، اعتماد و حمایت مناسب بارور شود.

4⃣ معنا و هدف

استفاده از برترین توانمندی‌ها برای پیوستن و خدمت کردن به چیزی بزرگتر از خود.

5⃣ دستاورد

دستاوردها یا موفقیت‌های عینی نشان‌دهنده زندگی توأم با پیشرفت است. مانند کارهایی که برای رفاه انسان‌های دیگر کردهایم یا کتاب‌ها و مقاله‌هایی که نوشته‌ایم.

فردی که پنج عنصر شکوفایی را دارد از نظر سطح بهباشی و خوش‌زیستی در مرتبه بالاتر از فرد مثبت قراردارد.

👤 #دکتر_محمود_گلزاری

📄 بخشی از مقاله #درآمدی_بر_تحلیل_شخصیت_آیت_الله_هاشمی_رفسنجانی

📙 #ماهنامه_سپیده_دانایی_شماره۱۰۱و۱۰۲

@FlourishingCenter
Forwarded from عکس نگار
نظریه های #شادکامی (نظریه ساخت و گسترش باربارا #فردریکسون)

@FlourishingCenter

🍁در نظریه ساخت و گسترش، خانم باربارا فردریکسون (Barbara L. Fredrickson) پنج #کارکرد برای #هیجانهای #مثبت برشمرده است:

1⃣ - #گسترش و بسط دهندگی: هیجانهای منفی به انسان دیدگاه تونلی (Tunnel Vision) می دهد چون گنجینه و خزانه تفکر ـ عمل(رفتار) را منقبض و محدود می کند. در مقابل هیجانهای مثبت دامنه تفکر ـ عمل را گسترش و بسط می دهد و انسان را از دید تونلی خارج می کنند به این علت که ذهن را باز می کنند.

2⃣- #ساخت: اگر انسان هیجان های مثبت بیشتری داشته باشد منابع مهمی (مانند منابع جسمی و سلامت ؛ منابع روان شناختی مثل توانایی حل مسئله و تصمیم گیری و ... ؛ منابع اجتماعی مثل مهارتها و حمایتهای اجتماعی ؛ منابع ذهنی و ...) که برای زندگی و مدیریت نیاز دارد را می تواند بسازد و بهتر استفاده کند. در بازی ها که هیجانات مثبت بیشتر ظهور دارد انسان منابعش در حال ساخت و گسترش خواهد بود.

3⃣- کارکرد #ابطال و خنثی سازی: هیجانهای مثبت علاوه بر اینکه خزانه رفتار و عمل و تفکر را گسترش می دهند، جاهایی که هیجانهای منفی وجود دارند اثرات مخرب هیجانهای منفی را هم ابطال و رفع می کنند. شوخی کردن سبب می شود که اندورفین ها ترشح شود و حالت سرخوشی و لذت ایجاد شود و انسان رنج های ناشی از هیجانهای منفی را خنثی کند.

4⃣- کارکرد #تاب_آوری: در هیجانهای مثبت، صبر و استقامت انسان بیشتر می شود تا هیجانهای منفی . انسان دچار حلقه های صعودی نشاط می شود. تاب آوری یعنی از مهارتهای موجود زندگی به خوبی استفاده کنیم و یا اگر نداریم آنها را بسازیم . هیجانهای مثبت قدرت استفاده از مهارتهای مقابله ای را بالا می برد.

5⃣- کارکرد بالندگی و #شکوفایی: هیجانهای مثبت، سبب رشد و تکامل انسان می شوند. چه میزان هیجان مثبت برای رشد و بالندگی نیاز است ؟ نسبتی دارد به نام لوسادا یا لوزادا ، 2.9 به 1 خوب است . به ازای هر 3 هیجان مثبت یک هیجان منفی اگر باشد خوب است.

@FlourishingCenter
📌روان شناسی مثبت گرا و کودکان

همانطور که می دانیم یکی از اهداف #روانشناسی_مثبت_گرا #پیشگیری از اختلالات روانی از طریق رشد و پرورش #نیرومندی های روانی در افراد است. به همین منظور روان شناسان متخصص مثبت گرا برنامه ای را جهت #شکوفایی کودکان ارائه داده اند که به کارگیری آن توسط والدین و مربیان کودکان را در برابر آسیب های روانی #واکسینه می کند. این برنامه که توسط دکتر #جنی_هوپر طراحی شده است، دارای پنج رکن اساسی است که در ادامه با آنها آشنا می شوید.
@FlourishingCenter
پنج رکن سازنده بهزیستی روانی و برنامه شکوفایی کودکان

1⃣نیرومندی های #فردی:
تدبیر درونی که انتخاب های ما را هدایت می کند.
هر کودک داری استعدادها و نیرومندی هایی است که به او انگیزه و انرژی می دهد و موجب تسهیل یادگیری وی می شود. نیرومندی های فردی اولویت ها و ترجیحات ما را مشخص می سازند، این نیرومندی ها بر ارزش ها و باورهای ما تاثیر می گذارند، ارزش ها و باورهای ما نیز به نوبه خود تصمیمات ما را متاثر می سازند.

2⃣#بهزیستی هیجانی:
ایجاد تعادل مثبت
هیجانات مثبتی مانند شادی، #خوش بینی و شکرگزاری تاثیر برجسته ای بر بهزیستی هیجانی دارند. سلامت جسمانی، انرژی و تعادل هیجانی ما همگی توسط بهزیستی رشد می کنند و وجود استرس بر آنها تاثیر منفی می گذارد.
@FlourishingCenter
3⃣ #ارتباط مثبت:
ایجاد روابط قابل اعتماد و خوشایند
ارتباط مفهومی بیش از یک کلمه دارد: زبان بدن، تظاهرات چهره ای و تن صدا هر کدام پیام هایی را به شنونده القا می کنند. رابطه مثبت ما را به دیگران متصل می کند و به ما وسیله ای جهت درک و مدیریت #افکار و #احساسات خودمان را می دهد.

4⃣نیرومندی های یادگیری:
شکل دهی عادت هایی به منظور ایجاد انگیزه و به نتیجه رساندن کارها
دنیای فردا نیازمند یادگیرنده های خلاق و انعطاف پذیر مادام العمری است که توانایی شناسایی و بهره برداری از نیرومندی هایشان را دارند. پژوهش های اخیر تاثیر پویشی چارچوب ذهنی رشد یافته یعنی مجموعه ای از راهبردهای یادگیری که به طورمعناداری موجب ارتقاء یادگیری و مهارت حل مسئله میشوند را، اثبات کرده اند.

5⃣ #تاب_آوری:
چگونگی اجتناب از موانع و درس گرفتن از شکست ها
توانایی حفظ تعادل هیجانی به هنگام مواجهه با فشار و تفکر منطقی برای دستیابی به راه حل اساس تاب آوری را تشکیل می دهند. تاب آوری ما را قادر می سازد تا اثرات استرس های محیطی را کاهش داده و با اشتباهات و یاس های شخصی مان کنار بیاییم. تاب آوری همچنین به معنای تفکر آینده نگر به منظور اجتناب از موقعیت هایی است که ممکن است آسیب زا باشند.
کودکانی که در این 5 بعد آموزش های لازم را ببینند، از بهزیستی روانی برخوردار می شوند و در بزرگسالی از زندگی خود رضایت دارند.

📚منبع: what children need to be happy, confident and successful. step by step positive psychology to help children flourish.

نویسنده: Jeni Hooper

Ⓜ️ @FlourishingCenter
🍁 #بحران میانسالی/ نقش #معنی در زندگی

✳️ معنی داری زندگی یکی از 5 مولفه مطرح شده در نظریه #شکوفایی #سلیگمن است.

کارل گوستاو یونگ، اولین روان‌شناسی بود که متوجه مرحله‌ی رشدی ویژه‌ای در میانسالی شد، تا پیش از او -حتی تا مدت‌ها پس از او هم- تصور بر این بود که مراحل رشد انسان در دوران کودکی اولیه یا نهایتا تا نوجوانی به پایان می‌رسد. اما یونگ با مشاهده‌ی روند تحولات شخصیتی خود و مراجعین‌اش متوجه شد که رشد در هیچ نقطه‌ای از گستره‌ی عمر متوقف نمی‌شود و از لحظه‌ی بسته شدن نطفه تا آخرین نفس همواره ادامه پیدا می‌کند. از این منظر پیوستار عمر را می‌توان به دو بخش کلی و با دو وظیفه‌ی عمده تعریف کرد و میانسالی از این جهت ‌نقطه‌ی حساس و بسیار ویژه‌ای در مسیر تحولات روحی هر انسان است، زیرا تسهیم‌گر این دو بخش است.
@FlourishingCenter
در نیمه‌ی اول عمر تعریف رشد، رَسش و بلوغ یافتن قوای جسمانی، عقلانی و عاطفی‌ست و تکالیف رشدی، معطوف به جهان پیرامون و سازگاری با وظایف اجتماعی‌ست. ساختن یک شخصیت مستقل که به عنوان یک هویت سازنده در اجتماع پذیرفته شده است وظیفه‌ی رشدی این مرحله است. جامعه برای این بخش طرح و نقشه‌های از پیش تصویر شده‌ی بسیاری دارد: تحصیل علم و هنر، شغل و حرفه، تشکیل خانواده، پیوستن به سازمان‌ها، ارگان‌ها یا مجامع مختلف، کسب دارایی، شهرت و نفوذ اجتماعی و …

✳️ این فرایند تا میانسالی به زندگی فرد هدف می‌دهد، اما یونگ کشف کرد که در میانسالی تغییرات و تحولاتی بنیادین در روان آدمی به وقوع می‌پیوندد، به گونه‌ای که دیگر ادامه‌ی مسیر پیشین برایش بی‌معنا و حتی ناممکن می‌گردد. نکته‌ی ظریف در بستر این تحول همانا نزدیک‌تر شدن به مرگ است. در واقع تا میانسالی نیروی زندگی (لیبیدو) در درون فرد به او حسی از جاودانگی می‌بخشد و این مسئله خود باعث فراموشی مرگ عنقریب می‌گردد، اما وقتی جوانی رو به زوال می‌گذارد و زمزمه‌های کهن‌سالی از درون و بیرون شنیده می‌شود مرگ پدیده‌ای ملموس و غیرقابل انکار می‌گردد. شاید فرد هنوز آگاهانه متوجه این امر نشده باشد ولی یکی یکی خداحافظی کردن اقوام و آشنایانش، کم شدن شادابی جسمانی و قوای ذهنی‌اش در سطحی ناخودآگاه او را متوجه سفر دوم‌اش می‌کنند، سفری این‌بار اما نه به قله‌ی موفقیت‌هایی که جامعه برایش ترسیم کرده است، بلکه به دره‌ی تاریک گور، جایی که دیگر هیچ نقشه‌‌ی از پیش تصویر شده‌ای برایش ندارد.
@FlourishingCenter
یونگ این‌گونه اظهار می‌کند که ریشه‌ی مشکلات همه‌ی مراجعین من در این سنین، بی‌هیچ استثنایی بحرانی مذهبی بود. به بیان دیگر آن‌چه ناگهان برای فرد مهم می‌شود معنای زندگی‌ست، زیرا در می‌یابد که همه‌ی ملموسات در مقابل حقیقت مرگ ناملموس می‌شوند، هیچ یک از القاب و انتسابات، روابط و دارایی‌ها را نمی‌توان با خود برد، این‌ها وسائلی نیستند که بتوان به عنوان هدفی برای ادامه دادن مسیر زندگی از آن‌ها استفاده کرد. درست به همین خاطر است که پدیده‌ی شایع این دوره از زندگی، آدم‌های متشخص و موفق ولی ناشاد است. از این منظر رفتار فراعنه‌ی مصر قابل توضیح است، اینکه جسم خویش را مومیایی می‌کردند و دارایی‌های‌شان را با خود به خاک می‌سپردند، یک روش ابتدایی و تلاشی مذبوحانه برای معنا دادن به مرگ.

برای فردی که تلاش می‌کند در نیمه‌ی دوم زندگی همچنان با وظایف نیمه‌ی اول پیش برود یک تباهی در مسیر رشدی به وقوع می‌پیوندد، درست مثل فردی که در نیمه‌ی اول از زیر بار مسئولیت شخصی و نبرد استقلالش شانه خالی کرده و تلاش می‌کند در کودکی باقی بماند. نیمه‌ی دوم اما وقت ساختن از جنسی دیگری است، ساختن معنای زندگی و اصالت برای وجود خود. یونگ معتقد است که فرد برای ساختنی از این دست ابتدا باید وابستگی‌هایش به ساخته‌های پیشین را از دست بدهد، در واقع ابتدا باید ویران کند و رها سازد. و این خصوصیت خود مرگ است: ویرانی هر آنچه روزی زندگی به ما داده است. اما مرگ در مقابل زندگی نایستاده است؛ مرگ، فرسوده را به خاکی برای جوانه‌ی نو بدل می‌کند و جوانه‌ی نو تنها در روان کسانی می‌شکفد که جسارت خاک شدن را داشته باشند.

☑️ وحید_شاهرضا، ۲۳ آذر ۱۳۹۴

@FlourishingCenter
Forwarded from عکس نگار
🍁 تو به اینجا آمده اي تا نمایشی را براي { #رستگاري} خود اجرا کنی...

رستگاري به معناي نجات دادن خود از دام شیطان نیست، چیزي به نام شیطان و جهنم به مفهومی که تو می شناسی، وجود ندارد، تو در واقع خود را از آنچه سبب {عدم #شکوفایی} تو می شود، نجات می دهی.

@FlourishingCenter
🍁 #روان‌شناسی_مثبت‌ و نظریه #شکوفایی

👤نویسنده: #دکتر_محمود_گلزاری

سخن بلند و امیدبخش روان‌شناسی مثبت‌نگر این است که می‌توان افراد را از نظر سطح سلامت روان در سه گروه قرار داد:

1️⃣ افراد بیمار و روان‌رنجور که بیشتر زمان خود را با هیجان‌های منفی مانند اضطراب، پرخاشگری، غم، بدبینی و ناامیدی سپری می‌کنند و درگیر بیماری‌های ناتوان‌کننده افسردگی، وسواس، اضطراب فراگیر و دیگر آسیب‌های روانی هستند.

2️⃣ افرادی که نه در چنبره هیجان‌های ناخوشایند گرفتارند و نه زندگی شاد و مثبتی دارند و به گفته «فردریکسون» نسبت هیجان‌های مثبت آن‌ها به هیجان‌های منفی‌شان کمتر از سه به یک است.

3️⃣ افراد شاد، آرام، امیدوار و در یک کلام مثبت‌گرا که هیجان‌های خوشایند آن‌ها در یک بازه زمانی یک ماهه سه برابر یا بیشتر از هیجان‌های ناخوشایند آن‌هاست.

🔺 موضوع روان‌شناسی مثبت‌نگر، بهزیستی (بهباشی) است. استاندارد طلایی برای اندازه‌گیری بهباشی، میزان شکوفایی و هدف روان‌شناسی مثبت‌نگر، افزایش میزان شکوفایی است(نه خودشکوفایی مبهم مزلو). این نظریه، پنج جزء یا عنصر دارد:

1️⃣ هیجان مثبت

«باربارا فردریکسون»، ده هیجان مثبت را معرفی کرده است: شادی، سپاسگزاری، آرامش، علاقه (به اندیشه‌ها و چیزهای جدیدی که کشف کرده‌ایم و مجذوب آن‌ها شدهایم)، امید، غرور مثبت (احساس خوب ناشی از موفقیت که با فروتنی مناسب تعدیل می‌شود)، تفریح، الهام (فراتررفتن از امور عادی و تحت تأثیر انسان‌های بافضیلت و ارزش‌های والا قرارگرفتن)، عشق (احساسی لطیف از امنیت، آرامش و صمیمیت).

2️⃣ اشتیاق به کار

به کاربردن منظم توانمندی‌ها و صرف وقت زیاد همراه با انگیزه، علاقه و هدفمندی برای به انجام رساندن وظایف و مسئولیت‌ها.

3️⃣ روابط مثبت

ارتباط صمیمانه با اعضای خانواده و نزدیکان و دوستان و ارتباط با کیفیت با همکاران و همراهان. این ارتباط باید با احترام، اعتماد و حمایت مناسب بارور شود.

4️⃣ معنا و هدف

استفاده از برترین توانمندی‌ها برای پیوستن و خدمت کردن به چیزی بزرگتر از خود.

5️⃣ دستاورد

دستاوردها یا موفقیت‌های عینی نشان‌دهنده زندگی توأم با پیشرفت است. مانند کارهایی که برای رفاه انسان‌های دیگر کردهایم یا کتاب‌ها و مقاله‌هایی که نوشته‌ایم.

فردی که پنج عنصر شکوفایی را دارد از نظر سطح بهباشی و خوش‌زیستی در مرتبه بالاتر از فرد مثبت قراردارد.

@sepidehdanaei
@FlourishingCenter