Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⛔️از هدر دادن عمرتون بپرهیزید⛔️
این ویدئو رو همه باید ببینند قبل از اینکه شنبه بعدی از راه برسه😊
یادت باشه خوشحالی از خودت شروع میشه☺️☺️☺️
🍀❤️ @filsofak
این ویدئو رو همه باید ببینند قبل از اینکه شنبه بعدی از راه برسه😊
یادت باشه خوشحالی از خودت شروع میشه☺️☺️☺️
🍀❤️ @filsofak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
The Science of Attraction 💑 👩❤️👩 👨❤️👨
👈🏻دلیل علمی جاذبه ی جنسی چیست؟
ما دوست داریم فکر کنیم که عشق و کشش جنسی به فرد موردعلاقه مان حسی خودجوش و غیرقابل پیش بینی ست که از قلب مان سرچشمه میگیرد. ولی در حقیقت این مغز و یا بهتر بگوییم بدن و حواس پنجگانه مان هستند که در تعیین فرد دلخواه ما نقش دارند. از زیباییهای بینایی که نشان دهنده ی سلامت و باروری هستند گرفته تا بوی شخص که ناقل فِرومون و سیگنالهای شیمیایی ست، تا صدای او که میتواند تعیین کننده اندازه جثه اش باشد، و از همه مهمتر حس لامسه و تجربه بوسه که میتواند بیشترین مقدار فرومون و اطلاعات ژنتیکی و شیمیایی را از شخص منتقل کند، همه و همه محاسباتی هستند که مغز انجام میدهد تا تصمیم بگیرد آیا به کسی علاقه دارد یا خیر.
در این ویدیو میتوانید با بعضی ازین مثالهای بیولوژیک آشنا شوید که توضیح میدهند چرا زنان و مردان به گروه خاصی جذب میشوند و از لحاظ فرگشتی این کشش چه معنایی میتواند داشته باشد.
🍀❤️ @filsofak
👈🏻دلیل علمی جاذبه ی جنسی چیست؟
ما دوست داریم فکر کنیم که عشق و کشش جنسی به فرد موردعلاقه مان حسی خودجوش و غیرقابل پیش بینی ست که از قلب مان سرچشمه میگیرد. ولی در حقیقت این مغز و یا بهتر بگوییم بدن و حواس پنجگانه مان هستند که در تعیین فرد دلخواه ما نقش دارند. از زیباییهای بینایی که نشان دهنده ی سلامت و باروری هستند گرفته تا بوی شخص که ناقل فِرومون و سیگنالهای شیمیایی ست، تا صدای او که میتواند تعیین کننده اندازه جثه اش باشد، و از همه مهمتر حس لامسه و تجربه بوسه که میتواند بیشترین مقدار فرومون و اطلاعات ژنتیکی و شیمیایی را از شخص منتقل کند، همه و همه محاسباتی هستند که مغز انجام میدهد تا تصمیم بگیرد آیا به کسی علاقه دارد یا خیر.
در این ویدیو میتوانید با بعضی ازین مثالهای بیولوژیک آشنا شوید که توضیح میدهند چرا زنان و مردان به گروه خاصی جذب میشوند و از لحاظ فرگشتی این کشش چه معنایی میتواند داشته باشد.
🍀❤️ @filsofak
تفکرِ دلفینی چیست؟
دلفین ها دارای روحیه همکاری هستند و در ارتباطات خود شیوه برنده – برنده را برگزیدهاند.
دلفین هیچ کمبودی ندارد و می خواهد که همه چیز را با همگان تقسیم کند.
اگر یک دلفین زخمی شود، ۴ دلفین دیگر او را همراهی می کنند تا خود را به گروه برساند.
در ساندیهگو، پژوهشگران ۹۵ کوسه و ۵ دلفین را به مدت یک هفته در استخر بزرگ رها کرده و به مطالعه حالات رفتاری آنها پرداختند.
ابتدا کوسهها به یکدیگر حمله کردند و در این تهاجم تعداد زیادی از آنها نابود شدند، سپس به دلفینها حملهور شدند.
دلفینها فقط میخواستند با آنها بازی کنند ولی کوسهها بیوقفه به آنها حمله میکردند.
سرانجام دلفینها به آرامی کوسهها را محاصره کرده و هنگامی که یکی از کوسهها حمله میکرد آنها به ستون فقرات پشت یا دندههایش میکوبیدند و آنها را میشکستند.
به این ترتیب کوسهها یکی پس از دیگری کشته میشدند.
پس از یک هفته ۹۵ کوسه مرده و ۵ دلفین زنده در حالی که با هم زندگی میکردند در استخر دیده شدند.
در دنیای کوسهای، برای برندهشدن؛ دیگران یا باید بمیرند و یا ببازند.
اما در دنیای دلفینی، انعطاف وجود دارد و سر شار از تشخیصهای پربار است.
نتیجهگیری:
دنیای زیباتری داشتیم اگر که ما انسانها نیز دارای چنین تفکر زیبایی میبودیم
تفکر دلفینی یعنی اینکه:
غیر از خود به دیگران هم بیاندیشیم
با دیگران در زمان بروز مشکلات همذاتپنداری کنیم.
از خوشحالی دیگران شاد شویم
و از ناراحتی و درد دیگران ما هم احساس درد کنیم.
با دیگران همدلی و همراهی کنیم
باهم برای موفقیت هم تلاش کنیم.
به جای اینکه برای بالا رفتن از نردبان ترقی پا روی کسی بگذاریم، دست دیگری را بگیریم و با خود بالا بکشیم که مطمئنا در این حال دست دیگری هست که از بالا دستمان را بگیرد.
همکاری، همدلی، همراهی، همفکری و تمام کارهایی که با انجامشان هم به خودمان کمک کردهایم هم به دیگران.
🍀❤️ @filsofak
دلفین ها دارای روحیه همکاری هستند و در ارتباطات خود شیوه برنده – برنده را برگزیدهاند.
دلفین هیچ کمبودی ندارد و می خواهد که همه چیز را با همگان تقسیم کند.
اگر یک دلفین زخمی شود، ۴ دلفین دیگر او را همراهی می کنند تا خود را به گروه برساند.
در ساندیهگو، پژوهشگران ۹۵ کوسه و ۵ دلفین را به مدت یک هفته در استخر بزرگ رها کرده و به مطالعه حالات رفتاری آنها پرداختند.
ابتدا کوسهها به یکدیگر حمله کردند و در این تهاجم تعداد زیادی از آنها نابود شدند، سپس به دلفینها حملهور شدند.
دلفینها فقط میخواستند با آنها بازی کنند ولی کوسهها بیوقفه به آنها حمله میکردند.
سرانجام دلفینها به آرامی کوسهها را محاصره کرده و هنگامی که یکی از کوسهها حمله میکرد آنها به ستون فقرات پشت یا دندههایش میکوبیدند و آنها را میشکستند.
به این ترتیب کوسهها یکی پس از دیگری کشته میشدند.
پس از یک هفته ۹۵ کوسه مرده و ۵ دلفین زنده در حالی که با هم زندگی میکردند در استخر دیده شدند.
در دنیای کوسهای، برای برندهشدن؛ دیگران یا باید بمیرند و یا ببازند.
اما در دنیای دلفینی، انعطاف وجود دارد و سر شار از تشخیصهای پربار است.
نتیجهگیری:
دنیای زیباتری داشتیم اگر که ما انسانها نیز دارای چنین تفکر زیبایی میبودیم
تفکر دلفینی یعنی اینکه:
غیر از خود به دیگران هم بیاندیشیم
با دیگران در زمان بروز مشکلات همذاتپنداری کنیم.
از خوشحالی دیگران شاد شویم
و از ناراحتی و درد دیگران ما هم احساس درد کنیم.
با دیگران همدلی و همراهی کنیم
باهم برای موفقیت هم تلاش کنیم.
به جای اینکه برای بالا رفتن از نردبان ترقی پا روی کسی بگذاریم، دست دیگری را بگیریم و با خود بالا بکشیم که مطمئنا در این حال دست دیگری هست که از بالا دستمان را بگیرد.
همکاری، همدلی، همراهی، همفکری و تمام کارهایی که با انجامشان هم به خودمان کمک کردهایم هم به دیگران.
🍀❤️ @filsofak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥هوش عاطفی چیست و چه نسبتی با هوش عمومی دارد؟
❤️🍀 @filsofak
❤️🍀 @filsofak
Havaye Geryeh
Homayoun Shajarian
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من!
🍀❤️ @filsofak
🍀❤️ @filsofak
کدام یک گناهکارند؟ «رابرت گارنر» یا «روبرتو گراسیا»؟
در مطالعه جالبی در دانشگاه میشیگان، به دانشجویان روانشناسی یک متن دفاعیه از یک متهم دادند و از آنها خواستند که با مطالعه متن، قضاوت کنند که تا چه حد متهم را گناهکار می دانند. اما هدف از مطالعه، بررسی میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی یا کلیشهها (stereotypes) بود. لذا دانشجویان را به دو گروه تقسیم کردند: دسته اول اسم متهم را «رابرت گارنر» گذاشتند و دسته دوم اسم متهم را «روبرتو گارسیا» (که بیشتر تداعی کننده یک اسم آمریکای لاتینی است)، در حالیکه تمامی متن دفاعیه کاملا یکسان بود.
نتیجه جالب این بود که اگر این بررسی در ساعتهای ابتدای صبح انجام می شد، تفاوتی بین قضاوت دو گروه دیده نمیشد. اما اگر قضاوت در ساعتهای ابتدای بعد از ظهر انجام میشد، معمولا «رابرت گارنر» کمتر از «روبرتو گارسیا» گناهکار شناخته میشد. یعنی قضاوتهایی که در ساعتهای بعد از ظهر صورت گرفته بود بیشتر متاثر از پیشفرضهای ذهنی بود تا تحلیل منطقی واقعیت.
۱. زمانهای طلایی برای قضاوتهای طلایی: بعضی از تصمیمات ما طلایی هستند، یعنی سرنوشتسازند و تاثیرات مهمی بر زندگی ما و دیگران دارند. تصمیم یک مدیر در تدوین استراتژی شرکت، تصمیم به استخدام یا اخراج یک پرسنل، تصویب یک قانون، تصمیم به ادامه تحصیل یا ترک تحصیل، تصمیم یک پزشک برای انجام عمل قلب بر روی یک بیمار. این تصمیمات را باید در زمانهای طلایی بگیریم. زمانهایی که امکان بهرهگیری از تفکر منطقی و دقیق بیشتر است.
۲. تست کردن پیشفرضها، درست پیش از نهایی کردن تصمیم: فرض کنید که میخواهیم به درخواست یک ارباب رجوع برای دریافت وام ازدواج، پاسخ منفی بدهیم. درست قبل از اینکه تصمیم را نهایی کنیم چند تست ساده انجام دهیم: «اگر این فرد از آشنایان ما بود هم این پاسخ را میدادیم؟» «اگر این فرد با ظاهر آراستهتری پیش ما میآمد باز هم این پاسخ را میدادیم؟» «اگر این فرد تحصیلات بالاتری داشت، باز هم همین پاسخ را میدادیم؟» این تستها به ما کمک میکنند تا میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی و اجتماعی را بر تصمیمات خودمان کشف کنیم. خیلی وقتها یک تصمیم حرفهایتر زندگی یک نفر را ممکن است نجات دهد!
منبع:
Bodenhausen, G. V. 1990. "Stereotypes as Judgmental Heuristics: Evidence of Circadian Variations in Discrimination," Psychological Science (1:5), pp. 319-322.
محمد حسین رضازاده مهریزی
❤️🍀 @filsofak
در مطالعه جالبی در دانشگاه میشیگان، به دانشجویان روانشناسی یک متن دفاعیه از یک متهم دادند و از آنها خواستند که با مطالعه متن، قضاوت کنند که تا چه حد متهم را گناهکار می دانند. اما هدف از مطالعه، بررسی میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی یا کلیشهها (stereotypes) بود. لذا دانشجویان را به دو گروه تقسیم کردند: دسته اول اسم متهم را «رابرت گارنر» گذاشتند و دسته دوم اسم متهم را «روبرتو گارسیا» (که بیشتر تداعی کننده یک اسم آمریکای لاتینی است)، در حالیکه تمامی متن دفاعیه کاملا یکسان بود.
نتیجه جالب این بود که اگر این بررسی در ساعتهای ابتدای صبح انجام می شد، تفاوتی بین قضاوت دو گروه دیده نمیشد. اما اگر قضاوت در ساعتهای ابتدای بعد از ظهر انجام میشد، معمولا «رابرت گارنر» کمتر از «روبرتو گارسیا» گناهکار شناخته میشد. یعنی قضاوتهایی که در ساعتهای بعد از ظهر صورت گرفته بود بیشتر متاثر از پیشفرضهای ذهنی بود تا تحلیل منطقی واقعیت.
۱. زمانهای طلایی برای قضاوتهای طلایی: بعضی از تصمیمات ما طلایی هستند، یعنی سرنوشتسازند و تاثیرات مهمی بر زندگی ما و دیگران دارند. تصمیم یک مدیر در تدوین استراتژی شرکت، تصمیم به استخدام یا اخراج یک پرسنل، تصویب یک قانون، تصمیم به ادامه تحصیل یا ترک تحصیل، تصمیم یک پزشک برای انجام عمل قلب بر روی یک بیمار. این تصمیمات را باید در زمانهای طلایی بگیریم. زمانهایی که امکان بهرهگیری از تفکر منطقی و دقیق بیشتر است.
۲. تست کردن پیشفرضها، درست پیش از نهایی کردن تصمیم: فرض کنید که میخواهیم به درخواست یک ارباب رجوع برای دریافت وام ازدواج، پاسخ منفی بدهیم. درست قبل از اینکه تصمیم را نهایی کنیم چند تست ساده انجام دهیم: «اگر این فرد از آشنایان ما بود هم این پاسخ را میدادیم؟» «اگر این فرد با ظاهر آراستهتری پیش ما میآمد باز هم این پاسخ را میدادیم؟» «اگر این فرد تحصیلات بالاتری داشت، باز هم همین پاسخ را میدادیم؟» این تستها به ما کمک میکنند تا میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی و اجتماعی را بر تصمیمات خودمان کشف کنیم. خیلی وقتها یک تصمیم حرفهایتر زندگی یک نفر را ممکن است نجات دهد!
منبع:
Bodenhausen, G. V. 1990. "Stereotypes as Judgmental Heuristics: Evidence of Circadian Variations in Discrimination," Psychological Science (1:5), pp. 319-322.
محمد حسین رضازاده مهریزی
❤️🍀 @filsofak
دوستی و عشق نباید با هم خلط شود. در زندگی اجتماعی خیلی وقتها این مساله خلط شده و مشکلاتی پدید می آورد مثلا با کسی دوست بوده است ولی توقعات عشق داشته یا عاشق کسی بوده ولی با توقعات دوستانه فقط مواجه شده است. مهم است که بفهمیم که یک وقت عاشق کسی هستیم یک وقت دوست کسی هستیم. این دو به انحای مختلفی با هم فرق می کنند. برای اینکه خیلی حرف مبهم نزده باشم اولا در اینجا عشق که می گویم عشق انسان به انسان محل بحث من هست و عشق انسان به خدا یا عشق خدا به انسان و ... محل بحث من نیست. با این توضیح فرق عشق و دوستی را می توان اینطور بیان کرد که در عشق سه مولفه باید با هم باشد تا بتوان به من گفت عاشق شما هستم.
#ویژگی_های_عشق
۱- شور و شیدایی (سه مولفه رابرت جی. استرن برگ است، تحقیقات 40ساله تیم عظیم او نشان داد که ظاهرا این سه مولفه باید در عشق وجود داشته باشد. اثرش در ایران تحت عنوان قصه ی عشق ترجمه شده است.)
۲- التزام، تعهد commitment یعنی درد و رنج تو را باید درد و رنج خود بیابم و شادی تو را شادی خودم بیابم تا بتوانم نسبت به تو متعهد باشم.
۳- محرمیت یعنی هیچ چیز را از تو نهان نکنم اگر خودم را در برابر تو سانسور کردم یعنی intimacy نسبت به تو وجود ندارد. باید بتوانم خود را پیش تو کریستالی کنم وقتی به من نگاه می کنی انگار به یک بلور نگاه میکنی. بتوانی تمام ظرائف و لطائف مرا ببینی بتوانی از باورها و احساسات وعواطف و خواسته های من باخبر باشی. اگر یک چیز را مخفی کنم یعنی خدشه ای و عیبی در عنصر سوم هست.
#ویژگی_های_دوستی
اما دوستی یک نوع ارتباط اجتماعی است که در آن ارتباط من یکی از این سه چیز را می یابم و دوست دارم که حشر و نشرم با شما بیشتر باشد:
۱- نفس حضورتان برای من لذت بخش است وقتی هستی لذتی می برم که وقتی نیستی آن لذت مضایقه و دریغ میشود.
۲- از شما منفعتی می برم نه لذتی یعنی از طریق شما علم یا فن یا هنری یاد میگیرم حتی ممکن است حضور شما لذت بخش نباشد اما به جهت دوم با شما دوستی دارم زیرا با شماست که به علم یا فن یا هنری می رسم مثل دوستی شاگرد نسبت به استادش چه در علم یا فن یا هنر می باشد.
۳- فضیلتی از شما عایدم می شود. به این معنا که اگر مثلا شما بردبار هستید من هم بعد مدتی بردبار می شوم یا صداقت شما به من نشت می کند. فضیلتی از شما به من می رسد در واقع نیکی را از شما یاد می گیرم. انسان نیکی را ازطریق اسوه یاد می گیرد. اگر مدتی با او باشم خلق و خوی او را می گیرم، تو اول بگو با کیان زیستی پس آنگه بگویم که تو کیستی. ویژگی های از مقوله فضیلت و رذیلت از طریق الگو تسری پیدا می کند. این تسری تا جایی است که بعد از مدتی طرز صحبت کردن و تونالیته صدایش مثل دوستش می شود.
در یونان باستان فیلسوفان پی بردند فضیلت و رذیلت کاملا نشت می کند مثل بیماری واگیردار، واگیردار است. مثل ظروف مرتبطه دوستان شبیه هم می شوند. در زندگی زیاد دیدم که دوستان شبیه هم شدند.
دوستی در واقع وجه انحصارطلبانه ندارد یعنی من در آن واحد می توانم نسبت به شما چند نفر احساس دوستی داشته باشم. اما عشق به نظر اکثر روانشناسان وجه انحصارطلبی دارد. یعنی من حداکثر عاشق یک نفرم. امروزه در نظریه multi love بعضی روانشناسان معتقدند که آدم می تواند در آن واحد سه معشوق داشته باشد و نسبت به هر سه نفر هر سه مولفه را داشته باشد.
اخیرا روانشناسی عشق گسترش پیدا کرده و تحقیقات زیادی صورت گرفته است.
- رسول یونان شعر زیبایی دارد "گاه شده است که یک بار چندتا را عاشق شوم گاه شده است که یکی را دوبار عاشق شوم اخر عشق بلدم ریاضیاتم ضعیف است-
یک واقعیتی است که حتی اگر حالت استثنایی هم داشته باشد (از آن استثناهایی که قاعده را هم تایید می کند ولی بالاخره این استثنا هم وجود دارد) ولو در انسان های به هنجار معمولا انتظار این نیست و انتظار این است که در هر آنی انسان عاشق یک نفر باشد.
#مصطفی_ملکیان
❤️🍀 @filsofak
#ویژگی_های_عشق
۱- شور و شیدایی (سه مولفه رابرت جی. استرن برگ است، تحقیقات 40ساله تیم عظیم او نشان داد که ظاهرا این سه مولفه باید در عشق وجود داشته باشد. اثرش در ایران تحت عنوان قصه ی عشق ترجمه شده است.)
۲- التزام، تعهد commitment یعنی درد و رنج تو را باید درد و رنج خود بیابم و شادی تو را شادی خودم بیابم تا بتوانم نسبت به تو متعهد باشم.
۳- محرمیت یعنی هیچ چیز را از تو نهان نکنم اگر خودم را در برابر تو سانسور کردم یعنی intimacy نسبت به تو وجود ندارد. باید بتوانم خود را پیش تو کریستالی کنم وقتی به من نگاه می کنی انگار به یک بلور نگاه میکنی. بتوانی تمام ظرائف و لطائف مرا ببینی بتوانی از باورها و احساسات وعواطف و خواسته های من باخبر باشی. اگر یک چیز را مخفی کنم یعنی خدشه ای و عیبی در عنصر سوم هست.
#ویژگی_های_دوستی
اما دوستی یک نوع ارتباط اجتماعی است که در آن ارتباط من یکی از این سه چیز را می یابم و دوست دارم که حشر و نشرم با شما بیشتر باشد:
۱- نفس حضورتان برای من لذت بخش است وقتی هستی لذتی می برم که وقتی نیستی آن لذت مضایقه و دریغ میشود.
۲- از شما منفعتی می برم نه لذتی یعنی از طریق شما علم یا فن یا هنری یاد میگیرم حتی ممکن است حضور شما لذت بخش نباشد اما به جهت دوم با شما دوستی دارم زیرا با شماست که به علم یا فن یا هنری می رسم مثل دوستی شاگرد نسبت به استادش چه در علم یا فن یا هنر می باشد.
۳- فضیلتی از شما عایدم می شود. به این معنا که اگر مثلا شما بردبار هستید من هم بعد مدتی بردبار می شوم یا صداقت شما به من نشت می کند. فضیلتی از شما به من می رسد در واقع نیکی را از شما یاد می گیرم. انسان نیکی را ازطریق اسوه یاد می گیرد. اگر مدتی با او باشم خلق و خوی او را می گیرم، تو اول بگو با کیان زیستی پس آنگه بگویم که تو کیستی. ویژگی های از مقوله فضیلت و رذیلت از طریق الگو تسری پیدا می کند. این تسری تا جایی است که بعد از مدتی طرز صحبت کردن و تونالیته صدایش مثل دوستش می شود.
در یونان باستان فیلسوفان پی بردند فضیلت و رذیلت کاملا نشت می کند مثل بیماری واگیردار، واگیردار است. مثل ظروف مرتبطه دوستان شبیه هم می شوند. در زندگی زیاد دیدم که دوستان شبیه هم شدند.
دوستی در واقع وجه انحصارطلبانه ندارد یعنی من در آن واحد می توانم نسبت به شما چند نفر احساس دوستی داشته باشم. اما عشق به نظر اکثر روانشناسان وجه انحصارطلبی دارد. یعنی من حداکثر عاشق یک نفرم. امروزه در نظریه multi love بعضی روانشناسان معتقدند که آدم می تواند در آن واحد سه معشوق داشته باشد و نسبت به هر سه نفر هر سه مولفه را داشته باشد.
اخیرا روانشناسی عشق گسترش پیدا کرده و تحقیقات زیادی صورت گرفته است.
- رسول یونان شعر زیبایی دارد "گاه شده است که یک بار چندتا را عاشق شوم گاه شده است که یکی را دوبار عاشق شوم اخر عشق بلدم ریاضیاتم ضعیف است-
یک واقعیتی است که حتی اگر حالت استثنایی هم داشته باشد (از آن استثناهایی که قاعده را هم تایید می کند ولی بالاخره این استثنا هم وجود دارد) ولو در انسان های به هنجار معمولا انتظار این نیست و انتظار این است که در هر آنی انسان عاشق یک نفر باشد.
#مصطفی_ملکیان
❤️🍀 @filsofak
سوزنبانان، کودکان را نکشید
تصور کنید قطاری در حال حرکت است و میتواند در دو مسیر حرکت کند. مسیر اول، به سوی تعدادی کودک میرود که روی ریل ایستادهاند و قطعاً برخورد قطار آنها را میکشد. مسیر دوم، به سمت اتومبیل لوکس شما میرود که روی ریل گیر کرده و نتوانستهاید آنرا حرکت دهید.
شما سوزنبان هستید و میتوانید مسیر قطار را به سمت یکی از این دو مسیر هدایت کنید. شما قطار را به کدام سمت هدایت خواهید کرد؟ کودکان یا اتومبیل لوکس خودتان؟
شما تا به پاسخ خودتان فکر کنید، داستان مختصر این آزمایش ذهنی را بگویم. این آزمایش ذهنی را پیتر سینگر فیلسوف اخلاق استرالیایی، نویسنده کتاب مشهور آزادی حیوانات، و صاحب ایدههایی درباره گیاهخواری، آزادی بیان، مخالفت با منع اظهار نظر درباره هولوکاست، اخلاق زیستی و شاید از همه مهمتر برای بحث ما، صاحب ایده «دیگردوستی مؤثر» طراحی کرده است. سپاسگزار از محمدرضا جلاییپور که مرا با این ایده و آزمایش ذهنی آشنا کرد.
پاسختان به پرسش سینگر چیست؟ آیا شما قطار را به سمت خودرو لوکس خودتان هدایت میکنید و جلوی کشته شدن کودکان را میگیرید؟ اکثریت آدمها احتمالاً همین کار را میکنند. این پاسخ پیآمد مهمی دارد.
ایده پیتر سینگر این است که بسیاری از ما - آنها که توان خرید کالا و خدمات لوکس نظیر خرید ساعت گرانقیمت، خوردن شام در رستوران بسیار گران، زندگی در خانههای اشرافی، سوار شدن بر خودروهای لوکس، استفاده از عینک و لباس برند و ... داریم – در عمل و زندگی روزمره، قطار را به سمت کودکان هدایت میکنیم. سینگر حامی ایده استفاده از درآمد مازاد برای نجات کودکان است.
ما در حالی که میتوانیم هزینهای را که برای بسیاری از کارهای لوکس زندگیمان هزینه میکنیم، برای نجات کودکان در خطر جهان اختصاص دهیم، از خیر مصارف لوکس خودمان نمیگذریم. کودکانی هستند که با چند ده یا چند صد هزار تومان از ابتلای آنها به بیماریهایی که یک عمر آنها را میآزارد نجات مییابند.
برخی کودکان برای رفع بازماندگی از تحصیل فقط به سالی چند صد هزار تومان نیاز دارند. این حکایت کموبیش در زندگی بسیاری از ما جاری است.
پیتر سینگر طرفدار استفاده از درآمد مازاد صاحبان این گونه درآمدها برای مقابله با مرگ و سایر خطراتی است که کودکان در خطر را تهدید میکند. جلوگیری نکردن از مرگ کودکان در خطر از نظر او با کشتار انسانها تفاوتی ندارد.
این متن را نوشتم تا هر کدام از ما که درآمد مازاد داریم و از آن میتوانیم برای نجات کودکی استفاده کنیم، یادمان باشد که شاید سوزنبانی هستیم که قطار را به سمت کودکان هدایت میکنیم. اما نکته مهمتری هم هست.
من فکر میکنم کسانی هستند که از صاحبان درآمدهای مازاد که قطار را به سمت کودکان هدایت میکنند، وظیفه اخلاقی سنگینتری دارند. حکمرانانی که با توزیع رانت و تداوم ناکارآمدی، دائم بر شمار صاحبان درآمدهای بادآورده مازاد میافزایند تا بتوانند زندگی لوکستر فراتر از نیازی داشته باشند، گناهشان خیلی سنگینتر است.
حکمرانانی که قادر نیستند نظام مالیاتی دقیق و سالمی ایجاد کنند که درآمد مازاد ناشی از رانتها را جمعآوری کنند، و کفایت ندارند تا نظام حمایتی دقیقی توسعه دهند که فقرا را تحت حمایت همان نظام مالیاتی قرار دهد، خطاکارتر و بسیار قابل سرزنشترند.
حکمرانان و مدیرانی که سوزنبان ریلهای نظام سیاستگذاری و تصمیمگیری هستند و ناکارآمدی موجود را تداوم میبخشند، هر روز و هر ساعت، قطاری را به سمت کودکان، بیخانمانها، زنان بدسرپرست، فقرای شهری، حاشیهها، تودههای احساسکننده تبعیض، مرزنشینهای محروم از صدایی در مرکز، قومیتهای در حاشیه، ناتوانان و صداهای ناشنیده جامعه هدایت میکنند. سوزنبان اصلی ایشان هستند.
هر کس تصمیم میگیرد و سیاست وضع میکند، سوزنبان است؛ و آنکه سیاستگذار مهمتری است، سوزنبان تعیینکنندهتری است. برخی با تصمیمشان یک کودک، برخی ده کودک، دیگرانی هزاران کودک، و برخی کودکان نسلها را میکشند. سوزنبانان، کودکان را نکشید.
محمد فاضلی
🍀❤️ @filsofak
تصور کنید قطاری در حال حرکت است و میتواند در دو مسیر حرکت کند. مسیر اول، به سوی تعدادی کودک میرود که روی ریل ایستادهاند و قطعاً برخورد قطار آنها را میکشد. مسیر دوم، به سمت اتومبیل لوکس شما میرود که روی ریل گیر کرده و نتوانستهاید آنرا حرکت دهید.
شما سوزنبان هستید و میتوانید مسیر قطار را به سمت یکی از این دو مسیر هدایت کنید. شما قطار را به کدام سمت هدایت خواهید کرد؟ کودکان یا اتومبیل لوکس خودتان؟
شما تا به پاسخ خودتان فکر کنید، داستان مختصر این آزمایش ذهنی را بگویم. این آزمایش ذهنی را پیتر سینگر فیلسوف اخلاق استرالیایی، نویسنده کتاب مشهور آزادی حیوانات، و صاحب ایدههایی درباره گیاهخواری، آزادی بیان، مخالفت با منع اظهار نظر درباره هولوکاست، اخلاق زیستی و شاید از همه مهمتر برای بحث ما، صاحب ایده «دیگردوستی مؤثر» طراحی کرده است. سپاسگزار از محمدرضا جلاییپور که مرا با این ایده و آزمایش ذهنی آشنا کرد.
پاسختان به پرسش سینگر چیست؟ آیا شما قطار را به سمت خودرو لوکس خودتان هدایت میکنید و جلوی کشته شدن کودکان را میگیرید؟ اکثریت آدمها احتمالاً همین کار را میکنند. این پاسخ پیآمد مهمی دارد.
ایده پیتر سینگر این است که بسیاری از ما - آنها که توان خرید کالا و خدمات لوکس نظیر خرید ساعت گرانقیمت، خوردن شام در رستوران بسیار گران، زندگی در خانههای اشرافی، سوار شدن بر خودروهای لوکس، استفاده از عینک و لباس برند و ... داریم – در عمل و زندگی روزمره، قطار را به سمت کودکان هدایت میکنیم. سینگر حامی ایده استفاده از درآمد مازاد برای نجات کودکان است.
ما در حالی که میتوانیم هزینهای را که برای بسیاری از کارهای لوکس زندگیمان هزینه میکنیم، برای نجات کودکان در خطر جهان اختصاص دهیم، از خیر مصارف لوکس خودمان نمیگذریم. کودکانی هستند که با چند ده یا چند صد هزار تومان از ابتلای آنها به بیماریهایی که یک عمر آنها را میآزارد نجات مییابند.
برخی کودکان برای رفع بازماندگی از تحصیل فقط به سالی چند صد هزار تومان نیاز دارند. این حکایت کموبیش در زندگی بسیاری از ما جاری است.
پیتر سینگر طرفدار استفاده از درآمد مازاد صاحبان این گونه درآمدها برای مقابله با مرگ و سایر خطراتی است که کودکان در خطر را تهدید میکند. جلوگیری نکردن از مرگ کودکان در خطر از نظر او با کشتار انسانها تفاوتی ندارد.
این متن را نوشتم تا هر کدام از ما که درآمد مازاد داریم و از آن میتوانیم برای نجات کودکی استفاده کنیم، یادمان باشد که شاید سوزنبانی هستیم که قطار را به سمت کودکان هدایت میکنیم. اما نکته مهمتری هم هست.
من فکر میکنم کسانی هستند که از صاحبان درآمدهای مازاد که قطار را به سمت کودکان هدایت میکنند، وظیفه اخلاقی سنگینتری دارند. حکمرانانی که با توزیع رانت و تداوم ناکارآمدی، دائم بر شمار صاحبان درآمدهای بادآورده مازاد میافزایند تا بتوانند زندگی لوکستر فراتر از نیازی داشته باشند، گناهشان خیلی سنگینتر است.
حکمرانانی که قادر نیستند نظام مالیاتی دقیق و سالمی ایجاد کنند که درآمد مازاد ناشی از رانتها را جمعآوری کنند، و کفایت ندارند تا نظام حمایتی دقیقی توسعه دهند که فقرا را تحت حمایت همان نظام مالیاتی قرار دهد، خطاکارتر و بسیار قابل سرزنشترند.
حکمرانان و مدیرانی که سوزنبان ریلهای نظام سیاستگذاری و تصمیمگیری هستند و ناکارآمدی موجود را تداوم میبخشند، هر روز و هر ساعت، قطاری را به سمت کودکان، بیخانمانها، زنان بدسرپرست، فقرای شهری، حاشیهها، تودههای احساسکننده تبعیض، مرزنشینهای محروم از صدایی در مرکز، قومیتهای در حاشیه، ناتوانان و صداهای ناشنیده جامعه هدایت میکنند. سوزنبان اصلی ایشان هستند.
هر کس تصمیم میگیرد و سیاست وضع میکند، سوزنبان است؛ و آنکه سیاستگذار مهمتری است، سوزنبان تعیینکنندهتری است. برخی با تصمیمشان یک کودک، برخی ده کودک، دیگرانی هزاران کودک، و برخی کودکان نسلها را میکشند. سوزنبانان، کودکان را نکشید.
محمد فاضلی
🍀❤️ @filsofak
■ این یک قانون است
جامعه با کسانی
که شبیه خودش نیستند
بیرحمانه رفتار میکند ...
👤 #بهرام_بیضایی
❤️🍀 @filsofak
جامعه با کسانی
که شبیه خودش نیستند
بیرحمانه رفتار میکند ...
👤 #بهرام_بیضایی
❤️🍀 @filsofak
❇ ️چرا خیلی از افراد کارهای خود را نیمهکاره رها میکنند؟
❤️🍀 @filsofak
❤️🍀 @filsofak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵 چیزهایی که بچه ها باید در خانه یاد بگیرند!
❤️🍀 @filsofak
❤️🍀 @filsofak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتگو با یووال نوح هراری، فیلسوف، مورخ و نویسنده کتاب پر فروش انسان خردمند.
❤️🍀 @filsofak
❤️🍀 @filsofak
راز تغيير كردن در اين است كه
كل انرژی تان را روی ساختن
عادات جديد متمركز كنيد؛
نه روی جنگيدن با عادات قديمی!
👤سقراط
❤️🍀 @filsofak
كل انرژی تان را روی ساختن
عادات جديد متمركز كنيد؛
نه روی جنگيدن با عادات قديمی!
👤سقراط
❤️🍀 @filsofak
❤1
يكيو دوست داشتم
اونقدر بهش فكر كردم كه
تصورى كه ازش داشتم
از خود واقعيش سبقت گرفت...
بعدها
ديگه خودشو دوست نداشتم،
تصور ذهنى خودمو دوست داشتم!
#مرلین_مونرو
❤️🍀 @filsofak
اونقدر بهش فكر كردم كه
تصورى كه ازش داشتم
از خود واقعيش سبقت گرفت...
بعدها
ديگه خودشو دوست نداشتم،
تصور ذهنى خودمو دوست داشتم!
#مرلین_مونرو
❤️🍀 @filsofak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«Piper2016»
انیمیشن کوتاه «لوله»، اثری از آلن باریلارو. ساخت این انیمیشن ۶ دقیقهای، ۳ سال زمان برده است!
❤️🍀 @filsofak
انیمیشن کوتاه «لوله»، اثری از آلن باریلارو. ساخت این انیمیشن ۶ دقیقهای، ۳ سال زمان برده است!
❤️🍀 @filsofak
به من ربطی ندارد که دیگران در موردم چه میگویند و چه فکری میکنند
من خودم هستم و هر کاری که مرا شاد کند و به دیگران ضرری نرساند را انجام میدهم؛
اینگونه زندگی بسیار آسانتر میشود...
#آنتونی_هاپکینز
❤️🍀 @filsofak
من خودم هستم و هر کاری که مرا شاد کند و به دیگران ضرری نرساند را انجام میدهم؛
اینگونه زندگی بسیار آسانتر میشود...
#آنتونی_هاپکینز
❤️🍀 @filsofak
✨ #سوال
🎼 اگر زندگی شما موسیقی بود، کدام موسیقی و ترانه، میتوانست داستان زندگی شما باشد؟
پن: داستان زندگی شما (موزیکها) به مرور در کانال به اشتراک گذاشته میشود.
منتظر دریافت پاسخها هستم...
@soleymani63
❤️🍀 @filsofak
🎼 اگر زندگی شما موسیقی بود، کدام موسیقی و ترانه، میتوانست داستان زندگی شما باشد؟
پن: داستان زندگی شما (موزیکها) به مرور در کانال به اشتراک گذاشته میشود.
منتظر دریافت پاسخها هستم...
@soleymani63
❤️🍀 @filsofak
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
توهمی به نام زمان (زیرنویس فارسی)
❤️🍀 @filsofak
❤️🍀 @filsofak