🏴🏴خانواده های محترم ومعزای سعادتی وعبدالمحمدی
مصیبت درگذشت مرحوم صفر سعادتی را تسلیت عرض مینماییم🖤🖤
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
مصیبت درگذشت مرحوم صفر سعادتی را تسلیت عرض مینماییم🖤🖤
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🔺جریمه تخلف در چهارشنبهسوری بازداشت تا ۱۵ فروردین است
پلیس در اطلاعیهای اعلام کرد:
🔹آن عده از افرادی که در شب چهارشنبه آخر سال اقدام به سلب آسایش عمومی و برهمزدن نظم جامعه کنند، تا ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ در بازداشت خواهند بود.
🔹خودروی رانندگان متخلف تا همین تاریخ توقیف میشود.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
پلیس در اطلاعیهای اعلام کرد:
🔹آن عده از افرادی که در شب چهارشنبه آخر سال اقدام به سلب آسایش عمومی و برهمزدن نظم جامعه کنند، تا ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ در بازداشت خواهند بود.
🔹خودروی رانندگان متخلف تا همین تاریخ توقیف میشود.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نجاتجاندختر ۶ساله از آتش توسط مهاجم داماش
سعید دلاور:
🔹در خانه یکی از اقوام مهمان بودیم که از ساختمانکناری دود و آتشخیلی بلند شد. حس انساندوستانه به من دست داد و وارد آن ساختمان شدم. یک دختربچه داخل آتش گرفتار شده بود.
🔹از روی آتش گذشتم و او را نجات دادم که هر دو پایم دچار سوختگی عمیق درجه ۲ شد.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
سعید دلاور:
🔹در خانه یکی از اقوام مهمان بودیم که از ساختمانکناری دود و آتشخیلی بلند شد. حس انساندوستانه به من دست داد و وارد آن ساختمان شدم. یک دختربچه داخل آتش گرفتار شده بود.
🔹از روی آتش گذشتم و او را نجات دادم که هر دو پایم دچار سوختگی عمیق درجه ۲ شد.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
♦️تاکنون حادثه دیدگان چهارشنبه سوری به۱۷ کشته و ۴۲۰ زخمی رسید
🔹تعداد جان باختگان حوادث چهارشنبه آخر سال به ۱۷ نفر رسید
🔹شمار مصدومان این حوادث به ۴۲۰ نفر رسید
🔹۵۴ مورد قطع عضو ۱۳۴ مورد سوختگی و ۹۰ نفر آسیب جسمی گزارش شده است
🔹۵۷نفر در بخش های بیمارستانی و ۶ نفر در بخش های مراقبت ویژه بستری هستند
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🔹تعداد جان باختگان حوادث چهارشنبه آخر سال به ۱۷ نفر رسید
🔹شمار مصدومان این حوادث به ۴۲۰ نفر رسید
🔹۵۴ مورد قطع عضو ۱۳۴ مورد سوختگی و ۹۰ نفر آسیب جسمی گزارش شده است
🔹۵۷نفر در بخش های بیمارستانی و ۶ نفر در بخش های مراقبت ویژه بستری هستند
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
تزریق اسکناسهای ۲۰۰ هزار تومانی به خودپردازها
پژولیده رییس کمیسیون هماهنگی بانکهای مازندران:
🔹چک پولهای ۲ میلیون ریالی به برخی از خودپردازهای شعب بانک ملی هم اکنون تزریق شده است و بتدریج به خودپردازهای دیگر بانکهای شعب اصلی استان نیز افزوده میشود.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
پژولیده رییس کمیسیون هماهنگی بانکهای مازندران:
🔹چک پولهای ۲ میلیون ریالی به برخی از خودپردازهای شعب بانک ملی هم اکنون تزریق شده است و بتدریج به خودپردازهای دیگر بانکهای شعب اصلی استان نیز افزوده میشود.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
♦️کشف ۱۰۰ کیلوگرم موادمحترقه در مترو/ ۵ تن بازداشت شدند
رئیس پلیس پیشگیری تهران بزرگ:
🔹افرادی مقدار زیادی مواد محترقه را از یکی از شهرهای شرقی کشور به تهران وارد کردند.
🔹این افراد قصد داشتند این مواد را از طریق ایستگاههای مترو به خریداران تحویل دهند.
🔹ماموران هر پنج متهم را در ایستگاه مترو مولوی در تهران بازداشت کردند.
🔹در جریان بازرسی از این افراد مقدار ۱۰۰ کیلوگرم مواد محترقه از نوع اکلیل سرنج کشف شد.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
رئیس پلیس پیشگیری تهران بزرگ:
🔹افرادی مقدار زیادی مواد محترقه را از یکی از شهرهای شرقی کشور به تهران وارد کردند.
🔹این افراد قصد داشتند این مواد را از طریق ایستگاههای مترو به خریداران تحویل دهند.
🔹ماموران هر پنج متهم را در ایستگاه مترو مولوی در تهران بازداشت کردند.
🔹در جریان بازرسی از این افراد مقدار ۱۰۰ کیلوگرم مواد محترقه از نوع اکلیل سرنج کشف شد.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 آخرین آمارها از حوادث چهارشنبه پایان سال
معاون درمان وزیر بهداشت :
🔹از ابتدای اسفند تا امروز ۵۰۱ نفر مصدوم و از این تعداد ۱۷ نفر فوت شدند و ۸۸ نفر در بیمارستانها بستری هستند.
🔹 ۱۳۳ نفر آسیب جدی از ناحیه چشم داشتند و ۶۰ نفر هم قطع عضو شدند.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
معاون درمان وزیر بهداشت :
🔹از ابتدای اسفند تا امروز ۵۰۱ نفر مصدوم و از این تعداد ۱۷ نفر فوت شدند و ۸۸ نفر در بیمارستانها بستری هستند.
🔹 ۱۳۳ نفر آسیب جدی از ناحیه چشم داشتند و ۶۰ نفر هم قطع عضو شدند.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
حجم مهمات چهارشنبه سوری به تفکیک مناطق
واقعا راست میگه، ما الان تو خونهمون صدای موشک میشنویم
واقعا حال مردم سوریه امشب درک کردیم 😔
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
واقعا راست میگه، ما الان تو خونهمون صدای موشک میشنویم
واقعا حال مردم سوریه امشب درک کردیم 😔
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 براندازی امشب هم تموم شد....
🔹 بارون اومد و یادشون داد خدا زورش بیشتره(((:
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🔹 بارون اومد و یادشون داد خدا زورش بیشتره(((:
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🍂💚🍂💚﷽💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂
🍂
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_پانزدهم
🔸 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپارههای #داعش نبود که هرازگاهی اطراف شهر را میکوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلولههای داعش را بهوضوح میشنیدیم.
دیگر حیدر هم کمتر تماس میگرفت که درگیر آموزشهای نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن #محاصره و دیدار دوبارهاش دلخوش بودم.
🔸 تا اولین افطار #ماه_رمضان چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است.
تأسیسات آب #آمرلی در سلیمانبیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لولهها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم.
🔸 شرایط سخت محاصره و جیرهبندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای #افطار به نان و شیره توت قناعت میکردیم و آب را برای طفل #شیرخواره خانه نگه میداشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم.
اما با این آب هم نهایتاً میتوانستیم امشب گریههای یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک میشد، باید چه میکردیم؟
🔸 زنعمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو #قرآن میخواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل ماندهایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید.
در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزهداری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش میزد که چند روزی میشد با انفجار دکلهای برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش میشد دیگر از حال حیدرم هم بیخبر میماندم.
🔸 یوسف از شدت گرما بیتاب شده و حلیه نمیتوانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب میفهمیدم گریه حلیه فقط از بیقراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در #سنگرهای شمالی شهر در برابر داعشیها میجنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود.
زنعمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد.
🔸 زنعمو نیمخیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با #خمپاره میزنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشههای در و پنجره در هم شکست.
من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خردههای شیشه روی سر و صورتشان پاشیده بود.
🔸 زنعمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه میکرد نمیتوانست از پنجره دورشان کند.
حلیه از ترس میلرزید، یوسف یک نفس جیغ میکشید و تا خواستم به کمکشان بروم غرّش #انفجار بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجرههای بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد.
🔸 در تاریکی لحظات نزدیک #اذان مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمیدید و تنها گریههای وحشتزده یوسف را میشنیدم.
هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست میکشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمیدیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟»
🔸 به گمانم چشمان او هم چیزی نمیدید و با دلواپسی دنبال ما میگشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس میلرزند.
پیش از آنکه نور را سمت زنعمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!»
🔸 ضجههای یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ میترسیدم #امانت عباس از دستمان رفته باشد که حتی جرأت نمیکردم نور را سمتش بگیرم.
عمو پشت سر هم صدایش میکرد و من در شعاع نور دنبالش میگشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بیخبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍂
💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂💚🍂💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂
🍂
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_پانزدهم
🔸 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپارههای #داعش نبود که هرازگاهی اطراف شهر را میکوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلولههای داعش را بهوضوح میشنیدیم.
دیگر حیدر هم کمتر تماس میگرفت که درگیر آموزشهای نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن #محاصره و دیدار دوبارهاش دلخوش بودم.
🔸 تا اولین افطار #ماه_رمضان چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است.
تأسیسات آب #آمرلی در سلیمانبیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لولهها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم.
🔸 شرایط سخت محاصره و جیرهبندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای #افطار به نان و شیره توت قناعت میکردیم و آب را برای طفل #شیرخواره خانه نگه میداشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم.
اما با این آب هم نهایتاً میتوانستیم امشب گریههای یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک میشد، باید چه میکردیم؟
🔸 زنعمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو #قرآن میخواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل ماندهایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید.
در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزهداری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش میزد که چند روزی میشد با انفجار دکلهای برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش میشد دیگر از حال حیدرم هم بیخبر میماندم.
🔸 یوسف از شدت گرما بیتاب شده و حلیه نمیتوانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب میفهمیدم گریه حلیه فقط از بیقراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در #سنگرهای شمالی شهر در برابر داعشیها میجنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود.
زنعمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد.
🔸 زنعمو نیمخیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با #خمپاره میزنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشههای در و پنجره در هم شکست.
من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خردههای شیشه روی سر و صورتشان پاشیده بود.
🔸 زنعمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه میکرد نمیتوانست از پنجره دورشان کند.
حلیه از ترس میلرزید، یوسف یک نفس جیغ میکشید و تا خواستم به کمکشان بروم غرّش #انفجار بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجرههای بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد.
🔸 در تاریکی لحظات نزدیک #اذان مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمیدید و تنها گریههای وحشتزده یوسف را میشنیدم.
هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست میکشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمیدیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟»
🔸 به گمانم چشمان او هم چیزی نمیدید و با دلواپسی دنبال ما میگشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس میلرزند.
پیش از آنکه نور را سمت زنعمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!»
🔸 ضجههای یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ میترسیدم #امانت عباس از دستمان رفته باشد که حتی جرأت نمیکردم نور را سمتش بگیرم.
عمو پشت سر هم صدایش میکرد و من در شعاع نور دنبالش میگشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بیخبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍂
💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂💚🍂💚🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🏵در آخرین سه شنبه سال
🌸برای گردگیری افکارمان
🌼آتشی بیافروزیم
🌺کینه ها را بسوزانیم
🏵زردی خاطرات بد را به آتش
🌸و سرخی عشق را از آتش بگیریم
🌼آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم
🌺آخرین سه شنبه سال خورشیدی را
🏵با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن
🌸به استقبال نوروز برویم.
🔥"آتشی روشن کردم
🔥و با یزدان پاک پیمان بستم
🔥تا خاموش شدنش دست از ثنا برندارم؛
🔥میدانم به آنچه میخواهید ميرسيد،
🔥چرا که من هر بار یک هیزم اضافه میکنم!
🔥چهارشنبه سوريتان فرخنده باد🔥🌼🌺
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🌸برای گردگیری افکارمان
🌼آتشی بیافروزیم
🌺کینه ها را بسوزانیم
🏵زردی خاطرات بد را به آتش
🌸و سرخی عشق را از آتش بگیریم
🌼آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم
🌺آخرین سه شنبه سال خورشیدی را
🏵با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن
🌸به استقبال نوروز برویم.
🔥"آتشی روشن کردم
🔥و با یزدان پاک پیمان بستم
🔥تا خاموش شدنش دست از ثنا برندارم؛
🔥میدانم به آنچه میخواهید ميرسيد،
🔥چرا که من هر بار یک هیزم اضافه میکنم!
🔥چهارشنبه سوريتان فرخنده باد🔥🌼🌺
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭐خـــــ💛ــــدایــــــــا
⭐خدایا من از تو معجزه میخواهم
⭐معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت
⭐معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند
⭐تو خود بهتر میدانی
⭐الهی آمین🙏
⭐چشمانتان غـرق در اشک شـوق
⭐شبتون در پناه خداوند مهربان
🌹پروردگارا هموطنانم را به تو میسپارم
🌹امیدوارم تنتون سالم و آرامش داشته باشید🌙
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
⭐خدایا من از تو معجزه میخواهم
⭐معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت
⭐معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند
⭐تو خود بهتر میدانی
⭐الهی آمین🙏
⭐چشمانتان غـرق در اشک شـوق
⭐شبتون در پناه خداوند مهربان
🌹پروردگارا هموطنانم را به تو میسپارم
🌹امیدوارم تنتون سالم و آرامش داشته باشید🌙
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️