🔺خبر خوب سخنگوی دولت: هم مبلغ وام قرض الحسنه افزایش یافت، هم مهلت بازپرداخت.
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
پرلایکترین پست ایرانی اینستاگرام در سال ۱۴۰۰
🔹 بررسی پستهای برتر سال ۱۴۰۰ در اینستاگرام از نظر میزان دریافت لایک نشان میدهد که در این بستر پستهای منتشرشده توسط سلبریتیها، بیشترین اقبال و توجه را از سوی کاربران ایرانی این شبکه اجتماعی داشته است.
🔹بیشترین پست مورد توجه توسط کاربران اینستاگرام، پست نوید محمدزاده، بازیگر سینما است که حدود ۲ و نیم میلیون لایک و ۱۶ میلیون بازدید داشت. موضوع پست محمدزاده تبریک تولد فرشته حسینی، بازیگر اهل افغاستان است. دو پست دیگر نوید محمدزاده شامل عکس سه نفره با بهرام افشاری و هوتن شکیبا و تبریک تولد بهرام افشاری و انتشار عکسی از کودکی خود نیز جزء پستهای پرطرفدار اینستاگرام بوده است.
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🔹 بررسی پستهای برتر سال ۱۴۰۰ در اینستاگرام از نظر میزان دریافت لایک نشان میدهد که در این بستر پستهای منتشرشده توسط سلبریتیها، بیشترین اقبال و توجه را از سوی کاربران ایرانی این شبکه اجتماعی داشته است.
🔹بیشترین پست مورد توجه توسط کاربران اینستاگرام، پست نوید محمدزاده، بازیگر سینما است که حدود ۲ و نیم میلیون لایک و ۱۶ میلیون بازدید داشت. موضوع پست محمدزاده تبریک تولد فرشته حسینی، بازیگر اهل افغاستان است. دو پست دیگر نوید محمدزاده شامل عکس سه نفره با بهرام افشاری و هوتن شکیبا و تبریک تولد بهرام افشاری و انتشار عکسی از کودکی خود نیز جزء پستهای پرطرفدار اینستاگرام بوده است.
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
✅جواد خیابانی نودوهشتمین شهرآورد پایتخت را که پنج شنبه (۲۶ اسفند ماه) برگزار می شود، گزارش خواهد کرد
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🔻کارواش رایگان برای میهمانان نوروزی در ورودیهای منطقه ١٨
شهردار منطقه ١٨ در آستانه سال جدید از راه اندازی کارواش رایگان در مبادی ورودی شهر تهران در این منطقه خبر داد.
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
شهردار منطقه ١٨ در آستانه سال جدید از راه اندازی کارواش رایگان در مبادی ورودی شهر تهران در این منطقه خبر داد.
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
✨پوستهی دانه؛ از همانجایی میشکافد که؛
به تنگ آمده است !
✨خانهی جوجه، از همانجایی میشکند که؛
تنگ شده است!
✨پیلهی پروانه از همانجایی باز میشود که؛
اشتیاق به پرواز روییده است!
✨و دنیا از همانجایی میشکافد و پرده از رویِ تو بالا میزند؛ که ما به تنگ آمدهایم و اشتیاق آغوشت، بیتابمان کرده باشد.
"دلم در عاشقی آواره شد...آوارهتر بادا
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
به تنگ آمده است !
✨خانهی جوجه، از همانجایی میشکند که؛
تنگ شده است!
✨پیلهی پروانه از همانجایی باز میشود که؛
اشتیاق به پرواز روییده است!
✨و دنیا از همانجایی میشکافد و پرده از رویِ تو بالا میزند؛ که ما به تنگ آمدهایم و اشتیاق آغوشت، بیتابمان کرده باشد.
"دلم در عاشقی آواره شد...آوارهتر بادا
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
@Channel_zakerin
اکبری/سرود امام زمان
🎧 #سرود فوق العاده شنیدنی❣
🎼امشب الهی که حق به حقدار برسه
🎤 #حاج_مهدی_اکبری
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🎼امشب الهی که حق به حقدار برسه
🎤 #حاج_مهدی_اکبری
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
ماجرای ندادن انگشتر رهبر معظم انقلاب به مجری تلوزیون
چهارمین قسمت مستند «غیررسمی» به بیان روایتی از گفتوگوها وحواشی دیدار جمعی از طنزپردازان کشور با رهبر انقلاب میپردازد.
در پایان این جلسه شهرام شکیبا از رهبر انقلاب درخواست انگشتری را میکند که در انگشت کوچک ایشان قرار دارد. اما این انگشتر به شهرام شکیبا نمیرسد!
شکیبا روایت میکند که پس از پایان جلسه رهبر انقلاب برایش توضیح میدهد که چرا این انگشتر را نمیتواند به او بدهد؟
این انگشتر متعلق به ۵۵ سال پیش است و در شب عقد رهبر انقلاب با همسرشان به دست ایشان رفته و از این حیث یادگاری ارزشمندی به شمار میرود.
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
چهارمین قسمت مستند «غیررسمی» به بیان روایتی از گفتوگوها وحواشی دیدار جمعی از طنزپردازان کشور با رهبر انقلاب میپردازد.
در پایان این جلسه شهرام شکیبا از رهبر انقلاب درخواست انگشتری را میکند که در انگشت کوچک ایشان قرار دارد. اما این انگشتر به شهرام شکیبا نمیرسد!
شکیبا روایت میکند که پس از پایان جلسه رهبر انقلاب برایش توضیح میدهد که چرا این انگشتر را نمیتواند به او بدهد؟
این انگشتر متعلق به ۵۵ سال پیش است و در شب عقد رهبر انقلاب با همسرشان به دست ایشان رفته و از این حیث یادگاری ارزشمندی به شمار میرود.
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
کانال فردوس pinned «سال ۱۴۰۰ را چگونه بود؟ لطفا دیدگاه خود از اتفاقات خوب وبد محلی سال گذشته را در یک جمله زیر همین پیام به اشتراک بگذارید ان شاالله اتفاقات خوب بیشتر واشکالات رفع شود.👇👇👇»
🥀🥀🥀
🔴 سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۲۰)
✅از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟
گفت: اسامی افرادیکه حق مردم را بر گردن دارند در دست مامورین است و پس از شناسایی مجرم از عبور او جلوگیری میکنند.
⁉️گفتم: تا کی باید اینجا بمانند؟ گفت : مدت توقف و گرفتاری آنها متفاوت است. برخی ماهها و برخی سالهای سال..
⚠️با تعجب گفتم: مگر رسیدگی به پرونده ی حق الناس چقدر طول میکشد؟ نیک گفت: در اینجا عدل خدا حاکم است و از مظلوم حق ظالم را میگیرد مگر اینکه خود مظلوم از گناه ظالم بگذرد. اگر از گناه ظالم نگذرند از نیکیهای ظالم به مظلوم میدهند تا راضی شود و اگر ظالم کار نیکی نداشت از گناههای مظلوم به ظالم میدهند تا مظلوم راضی شود.
🔰با شنیدن این سخنان ترس و اضطرابم بیش از پیش شد. ولی چون چاره ای نبود به نیک گفتم: بیا برویم.
⛔️سراشیبی را پیمودیم و به گذرگاه مرصاد قدم گذاشتیم.چیزی نگذشت که خود را در مقابل مامورین الهی دیدم.
❌در یک آن با اشاره ی یکی از انها زنجیر ضخیمی به گردنم انداخته شد و بدون اینکه کوچکترین مهلتی بدهند تا از آنها سوال کنم کشان کشان مرا از جاده بیرون بردند...
❎بی جهت دست و پا میزدم تا شاید از دست آنها خلاصی پیدا کنم. اما تلاشهایم بی فایده بود. از نیک خواستم از آنها بپرسد علت کارشان را.
ولی نیک بدون اینکه سوالی از آنها بپرسد نزد من آمد و گفت: خوب فکر کن چه کرده ای. این مامورین بی جهت کسی را گرفتار نمیکنند.
💠کمی فکر کردم و یادم آمد که پولی از همسایه ام قرض گرفته بودم که به علت مسافرتی که پیش آمد و بعد از آن مریضی که منجر به مرگم شد ،نتوانستم آن را برگردانم. این را به نیک گفتم و پرسیدم : حالا چه کار کنیم؟
🌹نیک اندکی فکر کرد و گفت: اگر بتوانی به خواب بستگانت بروی و از آنها بخواهی تا قرضت را ادا کنند امیدی به نجاتت هست وگرنه همینطور اسیر خواهی ماند.
☘با کمک نیک به خواب پسر بزرگم رفتم و از او خواستم تا قرضم را ادا کند.
🍃همانطور که منتظر جواب بستگانم بودم شخصی را دیدم که زنجیر آتشینی🔥 بر کمر داشت و پیوسته به این سو و آن سو میگریخت و فریاد میزد :
وای بر من ! اموالی که با گناه به دست آوردم اینگونه مرا گرفتار کرد در حالیکه وارثانم آن را در راه خدا انفاق کردند و به سعادت رسیدند...
⚔کمی آن طرفتر هم عده ای به شخصی حمله ور شده بودند و از او مطالبه ی حقشان را میکردند.
🔴با دیدن این صحنه های وحشتناک به فکر فرو رفتم و با خود گفتم:
اگر میدانستم حقوق مردم تا این حد مهم و نابخشودنی است تا زنده بودم در برخورد با مردم و معامله و حتی شهادت دادن و صحبت کردن با آنها نهایت دقت را به عمل می آوردم...
🔷آنگاه از شدت ناراحتی فریاد زدم: وای از این راه که براستی گذرگاه بدبختی و فلاکت است...
در این هنگام ماموران به سراغم آمدند و زنجیرها را از گردنم باز کردند.
🔶اول فکر کردم بخاطر فریادم بوده ولی بعد نیک مرا با خوشحالی در آغوش گرفت و گفت: بیا برویم . قرضت ادا شد...
🔵نبرد سرنوشت ساز!
♦️بعد از گذر از گذرگاه سخت و طاقت فرسای مرصاد کمی که جلو رفتیم چشمم به هیکل سیاه و عجیبی در وسط جاده افتاد.
🔘وقتی جلوتر آمدیم او را شناختم.گناه بود با هیکلی کوچکتر و لاغرتر و لباسی عجیب!
✅همدوش نیک تا چند قدمی او رفتیم. او با چهره ای خشن و بوی متعفن و چشمانی خون گرفته در حالیکه شمشیری مانند اره بر دوش گرفته بود با غضب به من مینگریست.
🔆نیک ایستاد و من هم پشت سر او ایستادم.. نیک مهربانانه به من نگاه کرد و گفت خودت را برای نبرد با گناه آماده کن!
❓با وحشت و ترس و تعجب گفتم: جنگ؟ برای چه؟
🌹نیک که متوجه ترس من شده بود گفت: در این سفر و در اینجا،اولیای خدا،مومنین و انساهای خوب و پاک و ..نباید بترسند.
از سخنان نیک قوت قلب گرفتم ،از او پرسیدم: جنگ با دست خالی در برابر کسی که مسلح هست غیر ممکن است!
🔰نیک گفت: نگران نباش فرشته ای الهی تو را تجهیز خواهد کرد. به نیک گفتم: تو چه میکنی؟ گفت: من تو را آماده و تشویق میکنم..
🌟 سپس دستم را فشرد و گفت: گناه پس از آنکه در گذرگاه ارتداد و و جاده های انحرافی و ... از تو ناامید شد این بار با تمام قوا جلوی تو ایستاده،او اینبار لباس دنیا را برتن کرده و شمشیر شهوات را در دست گرفته.
🍂 مواظب دندانه های شمشیرش که هرکدام نشانه ی یکی از شهوات است و بسیار برنده و تیز میباشد ،باش که اگر یکی از انها به تو اصابت کند در مسیر به مشکل میخوریم...
✍ادامه دارد...
🔴 سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۲۰)
✅از نیک پرسیدم: افراد در اینجا چگونه شناسایی میشوند؟
گفت: اسامی افرادیکه حق مردم را بر گردن دارند در دست مامورین است و پس از شناسایی مجرم از عبور او جلوگیری میکنند.
⁉️گفتم: تا کی باید اینجا بمانند؟ گفت : مدت توقف و گرفتاری آنها متفاوت است. برخی ماهها و برخی سالهای سال..
⚠️با تعجب گفتم: مگر رسیدگی به پرونده ی حق الناس چقدر طول میکشد؟ نیک گفت: در اینجا عدل خدا حاکم است و از مظلوم حق ظالم را میگیرد مگر اینکه خود مظلوم از گناه ظالم بگذرد. اگر از گناه ظالم نگذرند از نیکیهای ظالم به مظلوم میدهند تا راضی شود و اگر ظالم کار نیکی نداشت از گناههای مظلوم به ظالم میدهند تا مظلوم راضی شود.
🔰با شنیدن این سخنان ترس و اضطرابم بیش از پیش شد. ولی چون چاره ای نبود به نیک گفتم: بیا برویم.
⛔️سراشیبی را پیمودیم و به گذرگاه مرصاد قدم گذاشتیم.چیزی نگذشت که خود را در مقابل مامورین الهی دیدم.
❌در یک آن با اشاره ی یکی از انها زنجیر ضخیمی به گردنم انداخته شد و بدون اینکه کوچکترین مهلتی بدهند تا از آنها سوال کنم کشان کشان مرا از جاده بیرون بردند...
❎بی جهت دست و پا میزدم تا شاید از دست آنها خلاصی پیدا کنم. اما تلاشهایم بی فایده بود. از نیک خواستم از آنها بپرسد علت کارشان را.
ولی نیک بدون اینکه سوالی از آنها بپرسد نزد من آمد و گفت: خوب فکر کن چه کرده ای. این مامورین بی جهت کسی را گرفتار نمیکنند.
💠کمی فکر کردم و یادم آمد که پولی از همسایه ام قرض گرفته بودم که به علت مسافرتی که پیش آمد و بعد از آن مریضی که منجر به مرگم شد ،نتوانستم آن را برگردانم. این را به نیک گفتم و پرسیدم : حالا چه کار کنیم؟
🌹نیک اندکی فکر کرد و گفت: اگر بتوانی به خواب بستگانت بروی و از آنها بخواهی تا قرضت را ادا کنند امیدی به نجاتت هست وگرنه همینطور اسیر خواهی ماند.
☘با کمک نیک به خواب پسر بزرگم رفتم و از او خواستم تا قرضم را ادا کند.
🍃همانطور که منتظر جواب بستگانم بودم شخصی را دیدم که زنجیر آتشینی🔥 بر کمر داشت و پیوسته به این سو و آن سو میگریخت و فریاد میزد :
وای بر من ! اموالی که با گناه به دست آوردم اینگونه مرا گرفتار کرد در حالیکه وارثانم آن را در راه خدا انفاق کردند و به سعادت رسیدند...
⚔کمی آن طرفتر هم عده ای به شخصی حمله ور شده بودند و از او مطالبه ی حقشان را میکردند.
🔴با دیدن این صحنه های وحشتناک به فکر فرو رفتم و با خود گفتم:
اگر میدانستم حقوق مردم تا این حد مهم و نابخشودنی است تا زنده بودم در برخورد با مردم و معامله و حتی شهادت دادن و صحبت کردن با آنها نهایت دقت را به عمل می آوردم...
🔷آنگاه از شدت ناراحتی فریاد زدم: وای از این راه که براستی گذرگاه بدبختی و فلاکت است...
در این هنگام ماموران به سراغم آمدند و زنجیرها را از گردنم باز کردند.
🔶اول فکر کردم بخاطر فریادم بوده ولی بعد نیک مرا با خوشحالی در آغوش گرفت و گفت: بیا برویم . قرضت ادا شد...
🔵نبرد سرنوشت ساز!
♦️بعد از گذر از گذرگاه سخت و طاقت فرسای مرصاد کمی که جلو رفتیم چشمم به هیکل سیاه و عجیبی در وسط جاده افتاد.
🔘وقتی جلوتر آمدیم او را شناختم.گناه بود با هیکلی کوچکتر و لاغرتر و لباسی عجیب!
✅همدوش نیک تا چند قدمی او رفتیم. او با چهره ای خشن و بوی متعفن و چشمانی خون گرفته در حالیکه شمشیری مانند اره بر دوش گرفته بود با غضب به من مینگریست.
🔆نیک ایستاد و من هم پشت سر او ایستادم.. نیک مهربانانه به من نگاه کرد و گفت خودت را برای نبرد با گناه آماده کن!
❓با وحشت و ترس و تعجب گفتم: جنگ؟ برای چه؟
🌹نیک که متوجه ترس من شده بود گفت: در این سفر و در اینجا،اولیای خدا،مومنین و انساهای خوب و پاک و ..نباید بترسند.
از سخنان نیک قوت قلب گرفتم ،از او پرسیدم: جنگ با دست خالی در برابر کسی که مسلح هست غیر ممکن است!
🔰نیک گفت: نگران نباش فرشته ای الهی تو را تجهیز خواهد کرد. به نیک گفتم: تو چه میکنی؟ گفت: من تو را آماده و تشویق میکنم..
🌟 سپس دستم را فشرد و گفت: گناه پس از آنکه در گذرگاه ارتداد و و جاده های انحرافی و ... از تو ناامید شد این بار با تمام قوا جلوی تو ایستاده،او اینبار لباس دنیا را برتن کرده و شمشیر شهوات را در دست گرفته.
🍂 مواظب دندانه های شمشیرش که هرکدام نشانه ی یکی از شهوات است و بسیار برنده و تیز میباشد ،باش که اگر یکی از انها به تو اصابت کند در مسیر به مشکل میخوریم...
✍ادامه دارد...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸 میلاد امام زمان (عج)
💐آروم آروم سر میرسه غمای مردم جهان
💐می نویسیم تو تقویما ظهور صاحب الزمان
🎤 حسین طاهری
👌سرود فوق زیبا
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
💐آروم آروم سر میرسه غمای مردم جهان
💐می نویسیم تو تقویما ظهور صاحب الزمان
🎤 حسین طاهری
👌سرود فوق زیبا
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
❄️ @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️