پیام اهالی.....
باسلام
جاداره تشکرکنم ازعوامل دست اندرکار کانال فردوس که بابرنامه های جذاب نقش موثری رادر کاهش تلخی روزهای طولانی قرنطینه برای افراد وعلی الخصوص بچه ها؛ایفانموده اند..بچه های من ازروزاول مسابقه نقاشی سرازپانمیشناختند برای رقابت..واین اشتیاق دراونها من مارا به دعای خیر برای عوامل این کانال وامیداشت..خداقوت.. والله خیرکم الله
باسلام
جاداره تشکرکنم ازعوامل دست اندرکار کانال فردوس که بابرنامه های جذاب نقش موثری رادر کاهش تلخی روزهای طولانی قرنطینه برای افراد وعلی الخصوص بچه ها؛ایفانموده اند..بچه های من ازروزاول مسابقه نقاشی سرازپانمیشناختند برای رقابت..واین اشتیاق دراونها من مارا به دعای خیر برای عوامل این کانال وامیداشت..خداقوت.. والله خیرکم الله
قصه شب ....
هرشب با یک قصه صوتی خواب خوشی را برای دلبندان خود محیا کنید ...
👇👇👇
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
هرشب با یک قصه صوتی خواب خوشی را برای دلبندان خود محیا کنید ...
👇👇👇
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
برندگان لطفا شماره کارتهای خود را برای واریز هدیه شان برای ادمین ارسال کنند.ضمنا هدیه این مسابقه را یه عزیزی بعهده گرفته بود که در همین جا از ایشان تشکر و شادی روح امواتش و سلامتی خانواده اش دعا میکنیم.🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
#سه_دقیقه_در_قیامت
#باغ_بهشت
از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم، این بود که برخی بستگان و آشنایان که قبلا از دنیا رفته بودند را دیدار کردم. یکی از آن ها عموی خدا بیامرز من بود. او در بیمارستان هم کنار من بود. او را دیدم که در یک باغ بزرگ قرار دارد. سوال کردم؛ عمو این باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟
گفت: من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم. پدر ما یک باغ بزرگ را به عنوان ارث برای ما گذاشت. شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند وسود فروش محصولات را به مادر ما بدهد. اما او با چند نفر دیگر کاری کردند که باغ از دست ما خارج شد. آن ها باغ را بین خودشان تقسیم کردند و فروختند و... هیچکدام آن ها عاقبت به خیر نشدند. در اینجا نیز همه آن ها گرفتارند.
چون با اموال چند یتیم این کار را کردند. حالا این باغ را به جای باغی که در دنیا از دست دادم به من دادهاند تا با یاری خدا در قیامت به باغ اصلی برویم. بعد اشاره به درب دیگر باغ کرد وگفت: این باغ دو درب دارد که یکی از درب های باغ برای پدر شماست که به زودی باز می شود. در نزدیکی باغ عمویم، یک باغ بزرگ بود که سرسبزی آن مثال زدنی بود. این باغ متعلق به یکی از بستگان ما بود. او به خاطر یک وقف بزرگ، صاحب این باغ شده بود.
همینطور که به باغ او خیره بودم، یکباره تمام باغ سوخت وتبدیل به خاکستر شد! این فامیل ما، بنده خدا با حسرت به اطرافش نگاه می کرد. من از این ماجرا شگفت زده شدم. با تعجب گفتم: چرا باغ شما سوخت؟! او هم گفت: پسرم، همه این ها از بلایی است که پسرم بر سر من می آورد.او نمی گذارد ثواب خیرات این زمین وقف شده به من برسد. این بنده خدا با حسرت این جملات را تکرار می کرد. بعد پرسیدم: حالا چه می شود؟ چکار باید بکنید؟ گفت: مدتی طول می کشد تا دوباره باثواب خیرات، باغ من آباد شود، به شرطی که پسرم نابودش نکند. من در جریان ماجرای او و زمین وقفی وپسر ناخلفش بودم، برای همین بحث را ادامه ندادم...
آنجا می توانستیم به هر کجا که می خواهیم سر بزنیم، یعنی همین که اراده می کردیم، بدون لحظه ای درنگ، به مقصد می رسیدیم!
پسر عمه ام در دوران دفاع مقدس شهید شده بود. یک لحظه دوست داشتم جایگاهش را ببینم. بلافاصله وارد باغ بسیار زیبایی شدم.
مشکلی که در بیان مطالب آنجاست، عدم وجود مشابه در این دنیاست. یعنی نمی دانیم زیبایی های آنجا را چگونه توصیف کنیم؟!
#باغ_بهشت
از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم، این بود که برخی بستگان و آشنایان که قبلا از دنیا رفته بودند را دیدار کردم. یکی از آن ها عموی خدا بیامرز من بود. او در بیمارستان هم کنار من بود. او را دیدم که در یک باغ بزرگ قرار دارد. سوال کردم؛ عمو این باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟
گفت: من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم. پدر ما یک باغ بزرگ را به عنوان ارث برای ما گذاشت. شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند وسود فروش محصولات را به مادر ما بدهد. اما او با چند نفر دیگر کاری کردند که باغ از دست ما خارج شد. آن ها باغ را بین خودشان تقسیم کردند و فروختند و... هیچکدام آن ها عاقبت به خیر نشدند. در اینجا نیز همه آن ها گرفتارند.
چون با اموال چند یتیم این کار را کردند. حالا این باغ را به جای باغی که در دنیا از دست دادم به من دادهاند تا با یاری خدا در قیامت به باغ اصلی برویم. بعد اشاره به درب دیگر باغ کرد وگفت: این باغ دو درب دارد که یکی از درب های باغ برای پدر شماست که به زودی باز می شود. در نزدیکی باغ عمویم، یک باغ بزرگ بود که سرسبزی آن مثال زدنی بود. این باغ متعلق به یکی از بستگان ما بود. او به خاطر یک وقف بزرگ، صاحب این باغ شده بود.
همینطور که به باغ او خیره بودم، یکباره تمام باغ سوخت وتبدیل به خاکستر شد! این فامیل ما، بنده خدا با حسرت به اطرافش نگاه می کرد. من از این ماجرا شگفت زده شدم. با تعجب گفتم: چرا باغ شما سوخت؟! او هم گفت: پسرم، همه این ها از بلایی است که پسرم بر سر من می آورد.او نمی گذارد ثواب خیرات این زمین وقف شده به من برسد. این بنده خدا با حسرت این جملات را تکرار می کرد. بعد پرسیدم: حالا چه می شود؟ چکار باید بکنید؟ گفت: مدتی طول می کشد تا دوباره باثواب خیرات، باغ من آباد شود، به شرطی که پسرم نابودش نکند. من در جریان ماجرای او و زمین وقفی وپسر ناخلفش بودم، برای همین بحث را ادامه ندادم...
آنجا می توانستیم به هر کجا که می خواهیم سر بزنیم، یعنی همین که اراده می کردیم، بدون لحظه ای درنگ، به مقصد می رسیدیم!
پسر عمه ام در دوران دفاع مقدس شهید شده بود. یک لحظه دوست داشتم جایگاهش را ببینم. بلافاصله وارد باغ بسیار زیبایی شدم.
مشکلی که در بیان مطالب آنجاست، عدم وجود مشابه در این دنیاست. یعنی نمی دانیم زیبایی های آنجا را چگونه توصیف کنیم؟!
کسی که تاکنون شمال ایران و دریا و سرسبزی جنگل ها را ندیده وهیچ تصویر وفیلمی از آنجا مشاهده نکرده، هر چه برایش بگوییم، نمی تواند تصور درستی در ذهن خود ایجاد کند.
حکایت ما با بقیه مردم همینگونه است.اما باید بگونه ای بگویم که بتواند به ذهن نزدیک باشد. من وارد باغ بزرگی شدم که انتهای آن مشخص نبود. از روی چمن هایی عبور می کردم که بسیار نرم وزیبا بودند. بوی عطر گل های مختلف مشام انسان را نوازش می داد. درختان آنجا، همه نوع میوه ای را در خود داشتند. میوه هایی زیبا ودرخشان.
من بر روی چمن ها دراز کشیدم.گویی یک تخت نرم و راحت وشبیه پر قو بود.
بوی عطر همه جا را گرفته بود. نغمه پرندگان وصدای شرشر آب رودخانه به گوش می رسید. اصلا نمی شود آنجا را توصیف کرد. به بالای سرم نگاه کردم. درختان میوه ویک درخت نخل پر از خرما را دیدم. با خود گفتم: خرمای اینجا چه مزه ای دارد؟
یکباره دیدم درخت نخل به سمت من خم شد. من دستم را بلند کردم ویکی از خرماها را چیدم و داخل دهان گذاشتم. نمی توانم شیرینی آن خرما را با چیزی در این دنیا مثال بزنم.
در اینجا اگر چیزی خیلی شیرین باشد، باعث دلزدگی می شود.اما آن خرما نمی دانید چقدر خوشمزه بود. از جا بلند شدم. دیدم چمن ها به حالت قبل برگشت. به سمت رودخانه رفتم. در دنیا معمولا در کنار رودخانه ها، زمین گل آلود است وباید مراقب باشیم تا پای ما کثیف نشود.
اما همین که به کنار رودخانه رسیدم، دیدم اطراف رودخانه مانند بلور زیباست! به آب نگاه کردم، آنقدر زلال بود که تا انتهای رود مشخص بود. دوست داشتم بپرم داخل آب.
اما با خود گفتم: بهتر است سریعتر بروم به سمت قصر پسر عمه ام.
نا گفته نماند. آن طرف رود، یک قصر زیبای سفید وبزرگ نمایان بود. نمی دانم چطور توصیف کنم. باتمام قصرهای دنیا متفاوت بود. چیزی شبیه قصر های یخی که در کارتون های دوران بچگی می دیدیم، تمام دیوارهای قصر نورانی بود. می خواستم به دنبال پلی برای عبور از رودخانه باشم، اما متوجه شدم ،اگر بخواهم می توانم از روی آب عبور کنم! از روی آب گذشتم ومبهوت قصر زیبای پسر عمه ام شدم. وقتی با او صحبت می کردم، می گفت: ما در اینجا در و همسایگی اهل بیت (ع)هستیم. ما می توانیم به ملاقات اماما ن برویم واین یکی از نعمت های بزرگ بهشت برزخی است. حتی می توانیم به ملاقات دوستان شهید وشهدای محل ودوستان وبستگان خود برویم.
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
حکایت ما با بقیه مردم همینگونه است.اما باید بگونه ای بگویم که بتواند به ذهن نزدیک باشد. من وارد باغ بزرگی شدم که انتهای آن مشخص نبود. از روی چمن هایی عبور می کردم که بسیار نرم وزیبا بودند. بوی عطر گل های مختلف مشام انسان را نوازش می داد. درختان آنجا، همه نوع میوه ای را در خود داشتند. میوه هایی زیبا ودرخشان.
من بر روی چمن ها دراز کشیدم.گویی یک تخت نرم و راحت وشبیه پر قو بود.
بوی عطر همه جا را گرفته بود. نغمه پرندگان وصدای شرشر آب رودخانه به گوش می رسید. اصلا نمی شود آنجا را توصیف کرد. به بالای سرم نگاه کردم. درختان میوه ویک درخت نخل پر از خرما را دیدم. با خود گفتم: خرمای اینجا چه مزه ای دارد؟
یکباره دیدم درخت نخل به سمت من خم شد. من دستم را بلند کردم ویکی از خرماها را چیدم و داخل دهان گذاشتم. نمی توانم شیرینی آن خرما را با چیزی در این دنیا مثال بزنم.
در اینجا اگر چیزی خیلی شیرین باشد، باعث دلزدگی می شود.اما آن خرما نمی دانید چقدر خوشمزه بود. از جا بلند شدم. دیدم چمن ها به حالت قبل برگشت. به سمت رودخانه رفتم. در دنیا معمولا در کنار رودخانه ها، زمین گل آلود است وباید مراقب باشیم تا پای ما کثیف نشود.
اما همین که به کنار رودخانه رسیدم، دیدم اطراف رودخانه مانند بلور زیباست! به آب نگاه کردم، آنقدر زلال بود که تا انتهای رود مشخص بود. دوست داشتم بپرم داخل آب.
اما با خود گفتم: بهتر است سریعتر بروم به سمت قصر پسر عمه ام.
نا گفته نماند. آن طرف رود، یک قصر زیبای سفید وبزرگ نمایان بود. نمی دانم چطور توصیف کنم. باتمام قصرهای دنیا متفاوت بود. چیزی شبیه قصر های یخی که در کارتون های دوران بچگی می دیدیم، تمام دیوارهای قصر نورانی بود. می خواستم به دنبال پلی برای عبور از رودخانه باشم، اما متوجه شدم ،اگر بخواهم می توانم از روی آب عبور کنم! از روی آب گذشتم ومبهوت قصر زیبای پسر عمه ام شدم. وقتی با او صحبت می کردم، می گفت: ما در اینجا در و همسایگی اهل بیت (ع)هستیم. ما می توانیم به ملاقات اماما ن برویم واین یکی از نعمت های بزرگ بهشت برزخی است. حتی می توانیم به ملاقات دوستان شهید وشهدای محل ودوستان وبستگان خود برویم.
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
💫و تو در هیچ حالی نباشی و هیچ آیهای از #قرآن تلاوت نڪنی و به هیچ عملی تو و امت وارد نشوید جز آنڪه ما همان لحظه شما را مشاهده میڪنیم
و هیچ چیز به وزن ذرهای در همه زمین و آسمان از خدای تو پنهان نیست
و ڪوچڪتر از ذره و بزرگتر از آن هر چه هست همه در ڪتاب مبین حق (و لوح علم الهی) مسطور است...
یونس / ۶۱
💗اگر به #معجزه اعتقاد نداری
شاید فراموش ڪرده ای ڪه
خودت یڪ مـــــعجزه هستی؟
شکرت خداجانم 💓
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
و هیچ چیز به وزن ذرهای در همه زمین و آسمان از خدای تو پنهان نیست
و ڪوچڪتر از ذره و بزرگتر از آن هر چه هست همه در ڪتاب مبین حق (و لوح علم الهی) مسطور است...
یونس / ۶۱
💗اگر به #معجزه اعتقاد نداری
شاید فراموش ڪرده ای ڪه
خودت یڪ مـــــعجزه هستی؟
شکرت خداجانم 💓
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
نیازمندیهای محله....................
باسلام یک خط تلفن رندثابت۶۶۶۰۰۱۲۱ بدلیل جابجایی برای فروش می باشد
لطف میکنید این اطلاعیه رو در کانال فردوس جهت فروش بگذارید تلفن هماهنگی باشماره۰۹۱۹۰۱۴۱۰۰۶ تماس بگیرند.باتشکر مقدم
باسلام یک خط تلفن رندثابت۶۶۶۰۰۱۲۱ بدلیل جابجایی برای فروش می باشد
لطف میکنید این اطلاعیه رو در کانال فردوس جهت فروش بگذارید تلفن هماهنگی باشماره۰۹۱۹۰۱۴۱۰۰۶ تماس بگیرند.باتشکر مقدم
☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️
🌸امروز چهارشنبه
27 فروردین 1399 هجرے شمسى
21 شعبان 1441 هجری قمرے
15 آوریل 2020 ميلادى
ذکر روز چهارشنبه صد مرتبه:
#یاحی_یاقیوم🌷
🍀دعای برکت روز:
امام صادق(ع):وقتى صبح دمید بگو:
(الحَمدُللهِ فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ
المَساءِ وَالصَّباحِ،اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ
بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ.اللّهُمَّ
إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل
عَلَیِّ وعَلى أهلِ بَیتی مِن بَرَکَةِالسَّماواتِ
وَالأَرضِ رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی
بِهِ عَن جَمیعِ خَلقِک)َ.
📘بحار الأنوارج87/ص356
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
🌸امروز چهارشنبه
27 فروردین 1399 هجرے شمسى
21 شعبان 1441 هجری قمرے
15 آوریل 2020 ميلادى
ذکر روز چهارشنبه صد مرتبه:
#یاحی_یاقیوم🌷
🍀دعای برکت روز:
امام صادق(ع):وقتى صبح دمید بگو:
(الحَمدُللهِ فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ
المَساءِ وَالصَّباحِ،اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ
بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ.اللّهُمَّ
إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل
عَلَیِّ وعَلى أهلِ بَیتی مِن بَرَکَةِالسَّماواتِ
وَالأَرضِ رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی
بِهِ عَن جَمیعِ خَلقِک)َ.
📘بحار الأنوارج87/ص356
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
﷽
🌸 #قرآن_کریم
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَاهُمْ
يَحْزَنُونَ
آگاه باشیدکه دوستان خدا هرگز هیچ
ترسی (از حوادث آینده عالم) و هیچ
حسرت و اندوهی ( از وقایع گذشته
جهان) در دل آنها نیست.
📗سوره یونس آیه۶۲
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
🌸 #قرآن_کریم
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَاهُمْ
يَحْزَنُونَ
آگاه باشیدکه دوستان خدا هرگز هیچ
ترسی (از حوادث آینده عالم) و هیچ
حسرت و اندوهی ( از وقایع گذشته
جهان) در دل آنها نیست.
📗سوره یونس آیه۶۲
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هـــرگـــــز
هیچ روز زندگیت را
سرزنش نکن
روز خوب به تو شادی ،
روز بد به تو تجربه ميدهد
و بدترین روز به تو
درس میدهد...
آهنگ بسیار زیبای رضا صادقی ❤️
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷
هیچ روز زندگیت را
سرزنش نکن
روز خوب به تو شادی ،
روز بد به تو تجربه ميدهد
و بدترین روز به تو
درس میدهد...
آهنگ بسیار زیبای رضا صادقی ❤️
🌈 @ferdows18 🌈
#تا_شکست_کرونا_خانه_میمانیم🇮🇷