جمع بندی ونتیجه تالار گفتگو (مشکلات معلولین محله)
همراهان گرامی کانال فردوس
سلام🌹
شب بر همگی شما خوش🌹
از اینکه مشکلات و مسایل معلولین محله دغدغه شماست وبه آن توجه دارید سپاسگزاریم🌹
همان طور که دوستان در شب گذشته مطرح کردند معلولین محله دارای مشکلاتی هستند از قبیل مسایل مربوط به عبور ومرور در سطح محله .تحصیل واشتغال .
باید عرض کرد که رسیدگی به این مشکلات از طرف سازمان بهزیستی است که بودجه ای را برای این عزیزان در نظر گرفته است والبته این مقدار بسیار ناچیز است.اما نهادهایی مانند شهرداری نیز در واحد سلامت کانونی بنام کانون معلولین در سرای محله دارد که معمولا وظیفه آن آموزش می باشد و در روز ۱۲ آذر که روز جهانی معلولین است برخی دیگر از ایام سال به دیدار این عزیزان می رود.
به هر حال آنچه برای معلولین عزیز انجام شود فراتر از چیزی باید باشد که در حال حاضر است ومی توان از نظرات شما در برپایی نمایشگاه فروش محصولات ویژه معلولین در سطح محله استفاده نمود تا از یک طرف کمک به اشتغال ورفع نیازهای آنان نمود واز طرفی دل گرمی و پشتیبان این بزرگواران بود.
ان شاالله طرح نمایشگاه به زودی با همکاری نهادهای مختلف محله از طریق همین کانال اعلان می شود....
همراهان گرامی کانال فردوس
سلام🌹
شب بر همگی شما خوش🌹
از اینکه مشکلات و مسایل معلولین محله دغدغه شماست وبه آن توجه دارید سپاسگزاریم🌹
همان طور که دوستان در شب گذشته مطرح کردند معلولین محله دارای مشکلاتی هستند از قبیل مسایل مربوط به عبور ومرور در سطح محله .تحصیل واشتغال .
باید عرض کرد که رسیدگی به این مشکلات از طرف سازمان بهزیستی است که بودجه ای را برای این عزیزان در نظر گرفته است والبته این مقدار بسیار ناچیز است.اما نهادهایی مانند شهرداری نیز در واحد سلامت کانونی بنام کانون معلولین در سرای محله دارد که معمولا وظیفه آن آموزش می باشد و در روز ۱۲ آذر که روز جهانی معلولین است برخی دیگر از ایام سال به دیدار این عزیزان می رود.
به هر حال آنچه برای معلولین عزیز انجام شود فراتر از چیزی باید باشد که در حال حاضر است ومی توان از نظرات شما در برپایی نمایشگاه فروش محصولات ویژه معلولین در سطح محله استفاده نمود تا از یک طرف کمک به اشتغال ورفع نیازهای آنان نمود واز طرفی دل گرمی و پشتیبان این بزرگواران بود.
ان شاالله طرح نمایشگاه به زودی با همکاری نهادهای مختلف محله از طریق همین کانال اعلان می شود....
دیشب تلگرام من وصل نمی شد خواستم خدمتتون عرض کنم مرکز رعد الغدیر به معلولین کار هم یاد میده وهم به کارشون میگیره وهم زیر نظر میگیره
2.معلواینی که هیچ جایی هنوز نرفتن ودرصد معلولیت رو مشخص نکردن باید به مرکز توان بخشی در مولوی انتهای بازار پرده فروشها برن مرکز توان بخشی جلالی پور من معلول بردم وبراشون کارت گرفتم مدارکشون ارجا داده میشه به نزدیک ترین بهزیستی مثال بهزیستی زالفقاری که من انجام دادم اونجا براشون کارت صادر شده وزیر نظر بهزیستی میرن واز امکانات غذایی و پوشاک و.. برخوردار میشن والان برای معلولین من کارت عابر هم صادر شده ..... داد جو
2.معلواینی که هیچ جایی هنوز نرفتن ودرصد معلولیت رو مشخص نکردن باید به مرکز توان بخشی در مولوی انتهای بازار پرده فروشها برن مرکز توان بخشی جلالی پور من معلول بردم وبراشون کارت گرفتم مدارکشون ارجا داده میشه به نزدیک ترین بهزیستی مثال بهزیستی زالفقاری که من انجام دادم اونجا براشون کارت صادر شده وزیر نظر بهزیستی میرن واز امکانات غذایی و پوشاک و.. برخوردار میشن والان برای معلولین من کارت عابر هم صادر شده ..... داد جو
از شبی که در کانال در خصوص نیازمندان تالار گفتگو برگزار شد خیلی از عزیزان سیل کمکهای نقدی وغیر نقدی خود را به خانم دادجو رسانیده اند که امیدوارم ادامه داشته باشه🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔹 #او_را ...۱۱۴
چادر رو از سرم کشید و داد زد
-این چیه؟؟
این نکبت چیه؟؟
این رو سر تو،رو سر بچه ی من چیکار میکنه؟؟
و هلم داد عقب.
سعی میکردم اشکام رو کنترل کنم.
اومد طرفم و بلندتر داد کشید
-لالی یا کری؟؟
پلک محکمی زدم و نالیدم
-بابا مگه چیکار کردم؟؟
مگه خلاف کردم؟
-خفه شو!
خفه شو ترنم!خفه شو!
دختره ی نمک به حروم،اینهمه خرجت کردم که پادوی آخوندا بشی؟؟
از عصبانیت قرمز شده بود، تند تند دور من راه میرفت و داد میزد.
بغضم بهم اجازه ی حرف زدن نمیداد!
-بی شرف برای چی با آبروی من بازی میکنی؟؟
یه ساله چه مرگت شده تو؟؟
هر روز یه گند جدید میزنی،
هر روز یه غلط اضافی میکنی،
آخه تو نون آخوندا رو خوردی یا ...
با عصبانیت به سمتم حملهور شد و صورتم رو به یه چک دیگه مهمون کرد
و افتادم زمین.
اونقدر دستش سنگین بود،که احساس گیجی میکردم.
مامان جیغی کشید و اومد جلو اما بابا با تهدید،دورش کرد!
دوباره از چادرم گرفت و بلندم کرد
-مگه با تو نیستم؟؟
لکه ی ننگ!!
کاش همون روز میمردی از دستت خلاص میشدم...
با شنیدن این حرف با ناباوردی نگاهش کردم و دیگه نتونستم جلوی بغض تو گلوم رو بگیرم!
مثل ابر بهار باریدم...
به حال دل شکستم و به حال غرور خورد شدم!
-خفه شو...
برای چی داری گریه میکنی؟
ساکت شو،نمیخوام صدای عرعرتو بشنوم!
چرا حرف نمیزنی؟
برای چی لچک سرت کردی؟
مامانت آخوند بوده یا بابات؟؟
نالیدم
-چه ربطی به آخوندا داره؟؟
-عههه؟پس زبونم داری!!
پس به کی مربوطه؟
باید از همون اول میفهمیدم یه الدنگ از حماقتت سوءاستفاده کرده و مغزتو پر کرده!
-من با آخوندا کاری ندارم!
من فقط حرف خدا رو گوش دادم.همین.
از قهقهه ی عصبیش بیشتر ترسیدم.
-چی چی؟؟یه بار دیگه تکرار کن!!
خدا؟؟
آخه گوسفند تو میدونی خدا چیه!؟
تو تو این خونه حرفی از خدا شنیدی!؟
دختره ی ابله!
کدوم خدا!؟
-همون خدایی که منو آفرید و خواست زندگیم اینجوری رقم بخوره!
همون خدایی که شمارو آفرید و همه این امکانات رو بهتون داد.
دوباره خندید
-اهان!!اون خدا رو میگی؟؟
بلندتر خندید و یدفعه ساکت شد و با حرص نگاهم کرد
-پس بین من و مامانت و تمام این ثروت که قرار بود بعد از من به تو برسه،
با خدا
یکی رو انتخاب کن!!
اگر ما رو انتخاب کردی،همه چی مثل قبل میشه و همه اینا رو یادمون میره،
ولی اگر خدا رو انتخاب کردی،هم دور ما رو خط میکشی،هم دور ثروت مارو.
چون یه قرون هم دیگه بهت نمیدم و از ارث هم محرومت میکنم!
برو گمشو تو اتاقت و قشنگ فکر کن!
هلم داد سمت پله ها و داد زد "برو تو اتاقت"
خسته و داغون به اتاقم رفتم و در رو بستم.
و با گریه رو تختم افتادم.
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
چادر رو از سرم کشید و داد زد
-این چیه؟؟
این نکبت چیه؟؟
این رو سر تو،رو سر بچه ی من چیکار میکنه؟؟
و هلم داد عقب.
سعی میکردم اشکام رو کنترل کنم.
اومد طرفم و بلندتر داد کشید
-لالی یا کری؟؟
پلک محکمی زدم و نالیدم
-بابا مگه چیکار کردم؟؟
مگه خلاف کردم؟
-خفه شو!
خفه شو ترنم!خفه شو!
دختره ی نمک به حروم،اینهمه خرجت کردم که پادوی آخوندا بشی؟؟
از عصبانیت قرمز شده بود، تند تند دور من راه میرفت و داد میزد.
بغضم بهم اجازه ی حرف زدن نمیداد!
-بی شرف برای چی با آبروی من بازی میکنی؟؟
یه ساله چه مرگت شده تو؟؟
هر روز یه گند جدید میزنی،
هر روز یه غلط اضافی میکنی،
آخه تو نون آخوندا رو خوردی یا ...
با عصبانیت به سمتم حملهور شد و صورتم رو به یه چک دیگه مهمون کرد
و افتادم زمین.
اونقدر دستش سنگین بود،که احساس گیجی میکردم.
مامان جیغی کشید و اومد جلو اما بابا با تهدید،دورش کرد!
دوباره از چادرم گرفت و بلندم کرد
-مگه با تو نیستم؟؟
لکه ی ننگ!!
کاش همون روز میمردی از دستت خلاص میشدم...
با شنیدن این حرف با ناباوردی نگاهش کردم و دیگه نتونستم جلوی بغض تو گلوم رو بگیرم!
مثل ابر بهار باریدم...
به حال دل شکستم و به حال غرور خورد شدم!
-خفه شو...
برای چی داری گریه میکنی؟
ساکت شو،نمیخوام صدای عرعرتو بشنوم!
چرا حرف نمیزنی؟
برای چی لچک سرت کردی؟
مامانت آخوند بوده یا بابات؟؟
نالیدم
-چه ربطی به آخوندا داره؟؟
-عههه؟پس زبونم داری!!
پس به کی مربوطه؟
باید از همون اول میفهمیدم یه الدنگ از حماقتت سوءاستفاده کرده و مغزتو پر کرده!
-من با آخوندا کاری ندارم!
من فقط حرف خدا رو گوش دادم.همین.
از قهقهه ی عصبیش بیشتر ترسیدم.
-چی چی؟؟یه بار دیگه تکرار کن!!
خدا؟؟
آخه گوسفند تو میدونی خدا چیه!؟
تو تو این خونه حرفی از خدا شنیدی!؟
دختره ی ابله!
کدوم خدا!؟
-همون خدایی که منو آفرید و خواست زندگیم اینجوری رقم بخوره!
همون خدایی که شمارو آفرید و همه این امکانات رو بهتون داد.
دوباره خندید
-اهان!!اون خدا رو میگی؟؟
بلندتر خندید و یدفعه ساکت شد و با حرص نگاهم کرد
-پس بین من و مامانت و تمام این ثروت که قرار بود بعد از من به تو برسه،
با خدا
یکی رو انتخاب کن!!
اگر ما رو انتخاب کردی،همه چی مثل قبل میشه و همه اینا رو یادمون میره،
ولی اگر خدا رو انتخاب کردی،هم دور ما رو خط میکشی،هم دور ثروت مارو.
چون یه قرون هم دیگه بهت نمیدم و از ارث هم محرومت میکنم!
برو گمشو تو اتاقت و قشنگ فکر کن!
هلم داد سمت پله ها و داد زد "برو تو اتاقت"
خسته و داغون به اتاقم رفتم و در رو بستم.
و با گریه رو تختم افتادم.
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
چادرت را سر کن !
از اینجای کار به بعد با توست !
باید شهر را بوی فاطمه بردارد !
باید هر طرف را که نگاه کردی ،
فرزندان فاطمه را ببینی ،
که دارند برای یاری امامشان
آماده میشوند !
.
چادرت را سر کن ؛
چادر لباس فرم #فاطمی هاست !
اصلا زین پس چادر نشانه !
آنهایی که میخواهند در قیام مهدوی
امامشان را یاری کنند
را با #چادر بشناسیم !
.
چادر نشانه ای باشد برای کسانی که
دیگر فکر دیده شدن نیستند ؛
اینبار فکر پسندیده شدن هستند !
زهرا سلام الله علیها باید بپسنددت
و زیر
چادرت را امضا کند !
.
باید #تعهد بدی
که در گردان فاطمی ها
حافظ #حیا و #عفت باشی !
باید حواست باشد که امام ؛
هر لحظه از تو سان میبیند !
در کوچه و بازار و خیابان !
.
چادر تو ، عَلـَم این #جبهه ی جنگ نرم !
علمدار #حیا
مبادا دشمن چادر از سرت بردارد !
گردان فاطمی باید با چادرش
بوی #یاس را در شهر پخش کند !
علم را تصرف کند...
و سفیر صلح فاطمه در جهان باشد !
" چادر خاکی "
اسم رمز گردان فاطمی مهدی است...
از اینجای کار به بعد با توست !
باید شهر را بوی فاطمه بردارد !
باید هر طرف را که نگاه کردی ،
فرزندان فاطمه را ببینی ،
که دارند برای یاری امامشان
آماده میشوند !
.
چادرت را سر کن ؛
چادر لباس فرم #فاطمی هاست !
اصلا زین پس چادر نشانه !
آنهایی که میخواهند در قیام مهدوی
امامشان را یاری کنند
را با #چادر بشناسیم !
.
چادر نشانه ای باشد برای کسانی که
دیگر فکر دیده شدن نیستند ؛
اینبار فکر پسندیده شدن هستند !
زهرا سلام الله علیها باید بپسنددت
و زیر
چادرت را امضا کند !
.
باید #تعهد بدی
که در گردان فاطمی ها
حافظ #حیا و #عفت باشی !
باید حواست باشد که امام ؛
هر لحظه از تو سان میبیند !
در کوچه و بازار و خیابان !
.
چادر تو ، عَلـَم این #جبهه ی جنگ نرم !
علمدار #حیا
مبادا دشمن چادر از سرت بردارد !
گردان فاطمی باید با چادرش
بوی #یاس را در شهر پخش کند !
علم را تصرف کند...
و سفیر صلح فاطمه در جهان باشد !
" چادر خاکی "
اسم رمز گردان فاطمی مهدی است...
سلام میشه تو کانال اعلام کنید
اجاق گاز کارکرده فروشی قیمت مناسب برا تازه عروس کسی داره تمیز باشه
اجاق گاز کارکرده فروشی قیمت مناسب برا تازه عروس کسی داره تمیز باشه
موضوع تالار گفتگوی فردا شب: چگونه یک شهر وند خوب برای محله خوب فردوس باشیم.
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه شب آرام✨
یه دل صاف
یه خلوت عاشقانه با خدا
یه چای داغ دلچسب
یه شعر خاطر انگیز
برای همتون آرزومندم
💫شبتون سرشار از آرامش💫
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
یه دل صاف
یه خلوت عاشقانه با خدا
یه چای داغ دلچسب
یه شعر خاطر انگیز
برای همتون آرزومندم
💫شبتون سرشار از آرامش💫
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران