کانال فردوس
536 subscribers
46.8K photos
12.2K videos
236 files
1.59K links
https://t.me/ferdows18


کانال فرهنگی ؛اجتماعی ؛ اقتصادی؛ خبری و سیاسی محله فردوس.(حسینی و فردوس)
بهشت محله های تهران.
سازنده علی تفرشی اینستا گرام ali.tafreshi

ارتباط با ادمین
@alit123456789
Download Telegram
♦️دسته‌های عزادار روز عاشورا در تهران، دوره قاجار

عکس از آنتوان سوریوگی



🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
🔺تعرفه‌های مصوب گازبها برای سال ۱۴۰۲ اعلام شد

🔹️شرکت ملی گاز ایران تعرفه‌ گازبهای مصوب امسال را طبق قانون بودجه کل کشور اعلام و ابلاغ کرد.


🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
♦️جهان در حال گذران داغ‌ترین ماه در تاریخ هواشناسی است

🔹در حالی که مردم بسیاری از نقاط جهان این روزها گرمای شدید را هر لحظه تجربه می‌کنند، دانشمندان می‌گویند دیگر «واضح و آشکار است» که ماه ژوئیه که هنوز چند روزی از آن باقی مانده، گرمترین ماه ثبت شده در تاریخ هواشناسی بشر خواهد شد.


🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
♦️رئیس اورژانس: هر مأموریت هوایی برای اورژانس تهران حداقل ۱۰۰ میلیون تومان هزینه دارد

🔹محمداسماعیل توکلی، رئیس اورژانس استان تهران با اشاره به انجام نیمی از مأموریت‌های اورژانسی استان تهران با موتورلانس‌ها، از فرسودگی ۳۵۰ دستگاه آمبولانس در اورژانس استان تهران خبر داد و گفت: هر مأموریت هوایی برای اورژانس تهران حداقل ۱۰۰ میلیون تومان هزینه دارد./تسنیم


🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
پایان اضطرار کرونا در ایران

وزارت بهداشت:
🔹از شرایط اضطرار بیماری کرونا خارج شده‌ایم و دیگر نیازی به استفاده همه افراد از ماسک نیست.

🔹افراد مسن، بیمار زمینه‌ای، نقص ایمنی، بیماری‌های کلیوی، قلبی، ریوی و کبدی از ماسک استفاده کنند.


🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸مداحی مصطفی راغب در یزد و نظم جالب یزدی ها در عزاداری محرم امسال

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ماجرای بمب‌گذاری خانه حاج قاسم سلیمانی و عفو عاملش، از زبان دختر شهید سلیمانی‌


🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
شجاعتِ حسینی

نقاشی جدید حسن روح‌الامین که به یاد نبرد شجاعانه اباعبدالله و یارانش در روز عاشورا به تصویر کشیده شده است.

🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مقام حضرت عباس در اروپا

🔹در سال ۱۶۲۰میلادی برخی از مؤمنین مقداری از خاک مزار حضرت عباس را برای تبرّک و طلب شفا به آلبانی بردند و....


🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
#سلامت

🔺کم خوابی به لحاظ آسیبی که به مغز میرساند برابر با یک ضریه مغزی است.


🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
🔺تهران «گرم‌تر از حد نرمال» تا سه ماه آینده

مدیرکل اداره هواشناسی استان تهران:
🔹طی سه ماه آینده متوسط دمای هوا در سطح استان ۰.۵ تا ۱ و در بعضی نقاط ۱ تا ۱.۵ درجه سلسیوس بالاتر از نرمال برآورد شده است.

🔹در خوشبینانه‌ترین حالت و نرمال بودن بارش کماکان مدیریت منابع و مصارف آب در بخش‌های مختلف توصیه می‌شود.

🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
🔺مستاجران به دنبال کانتینر / هزاران خانواده اثاثیه منزل خود را انبار کرده و بی‌خانمان شده‌اند

🔹سری اگر به انبارهای کانتینری در اطراف تهران بزنید، تعداد کانتینرهایی که برای انبار وسیله‌ها و اثاثیه منزل اجاره شده، توجه شما را جلب خواهد کرد. در سال‌های پیش، این کانتینرها بیشتر برای انبار تجهیزات کارگاه‌ها، مطب‌ها و دفاتر اداری مورد استفاده قرار می‌گرفت. امروز اما، تغییر کاربری تعداد زیادی از آن‌ها به منظور انبار اثاث خانه‌ها، پرده از یک واقعیت تلخ بر می‌دارد: تهران، شهروندانش را بیرون می‌کند! / فراز


🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
💠 انـس باقـرآن کـریم

🔹هـر روزیـک صفحـه قـرآن🌸🍃

#شادی_روح_درگذشتگان
#سـلامتی_تمـام_مـریضان
#سلامتی_حضرت_صاحب_الزمان{عج}

قـرائت امـروز👇

#بقره_۲۳

🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️ #امام_حسين_علیه‌السلام

بترس از ظلم به کسی که یاوری جز خدا ندارد

📗الکافی ج۲ ص۳۳۲

🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•

#معرفینامه
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_حریری

نـــام : حـسین
نـــام خانـوادگـی : حــریرے
منسب : مدافع حرم
محل تولد : مشهد
تاریخ تــولد : ۶۸/٨/٣
تحصیـلات : دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بین الملل
شغـل : بازرس قطار شهری مشهد
ورزش : دفــاع شخصـی.فـوتبـال
مسئولیت شهید درتدمر : جانشین قرارگاه امام رضا
مسئولیت شهید درحلب : فرمانده "تخریب" قرارگاه فاطمیون
تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۸/۲۲
تاریخ خاکسپاری : ۱۳۹۵/۸/۳۰
(همزمان با اربعین حسینی)
نام جهادی : سیدعمار
مدت حضور در سوریه : صدو چهار روز
محل شهادت : منطقه بنیامین
نحوه شهادت : در حال پاکسازی منطقه بنیامین

شهید مدافع حرم🕊🌹
#حسین_حریری


🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
بهترین پناه خدا:
آوای عشق:
#آدم_حوا
#قسمت_هفتاد❤️

من – من نمیام .
برگشت به سمتم . با این مقاوتم کالفه ش کردم . با حرص نگاهم
کرد .
امیرمهدي – چرا ؟
من – حاج عموتون پرونده ي موندن من تو خونه تون رو کامل پیچیدن !
نفس پر حرصی کشید .
امیرمهدي – حاج عمو منظور بدي نداشتن .
ابرویی بالا انداختم .
من – اون که بله . کم مونده بود دق دلی همه ي ادماي دنیا رو سر من خالی کنن .
امیرمهدي – الان فقط مشکل حاج عمو هستن ؟
من – هم ایشون و هم خیلی چیزاي دیگه !
دستش دور مچم باز هم محکم شد .
مثلاً امیرمهدي – ؟
من – اینکه بدون شنیدن حرفاي من حکم دادي به تنبیه کردنم دستش کمی شل شد .
امیرمهدي – این تنبیه هم براي شما بود و هم براي خودم . اینکه محرمم باشین و نتونم یه لحظه هم دستتون رو بگیرم یا با تموم آرزویی که داشتم نتونم راحت خیره بشم تو
چشماتون یا صورتتون رو ببینم به اندازه ي
کافی براي منم زیاد بود . این تنبیه براي این بود که نه شما اون روز حرفی زدین از دلیل نگفتن اون حرفا و نه من پرسیدم .
من – آتشفشان آماده ي فوران بودي ، چی می گفتم ؟
اومد حرفی زنه که صداي تق باز شدن در حیاط باعث شد خیره بشیم به همدیگه . تو موقعیت بدي بودیم .
نزدیک به هم و دست من تو دستش .
و اون موقع ظهر کی می تونست باشه غیر از رضا و مهرداد که براي خرید غذا رفته بودن ؟
موقعیت بدي بود و هر دو خوب می دونستیم . ولی انقدر برامون شوکه کننده بود که هیچکدوم دستمون رو عقب نکشیدیم .
رضا از همون جلوي در " سلام " بلندي کرد و گفت .
رضا – شما اینجایین ؟
با قدم هاي تند بهمون نزدیک شد . و با دیدن دستاي ما سرش رو پایین انداخت و " با اجازه " اي گفت و سریع رد شد .
ولی مهرداد کنارمون ایستاد .
از کنار چشم نگاهش کردم . خیره بود به دستاي ما . به مچ دست من تو دستاي امیرمهدي .
اگر کسی امیرمهدي رو نمی شناخت شاید براش عجیب نبود حالت دستاي ما . ولی مهرداد خوب می دونست امیرمهدي به محرم و نامحرم خیلی اهمیت می ده و این دستاي تو
هم ما فقط یه معنی می ده . اونم اینکه
پرده اي به نام نامحرمی بین ما وجود نداره .
لبم رو به دندون گرفتم . اگر چیزي به امیرمهدي می گفت ؟
امیرمهدي سرش رو پایین انداخت و دستم رو رها کرد . با همون حالت رو به مهرداد " ببخشیدي " گفت .
اماده ي عکس العمل بد مهرداد بودم .
دل تو دلم نبود . به خصوص که اخم رو صورت مهرداد چندان رضایت بخش نبود . بالاخره محرمیتی بود که خونواده ي من ازش خبر نداشتن . و این می تونست دردسر تازه
ي ما باشه . و من دیگه طاقت گره دیگه اي
رو نداشتم . خسته بودم از همه ي گره هایی که با باز شدن گره قبلی تو ریسمان رابطه مون پیدا می شد .
زیر لب اسم خدا رو زمزمه کردم . و توکلت علی اللهی گفتم .
مهرداد نذاشت تو ترس و دلهره بمونم . دستش رو گذاشت رو گشونه ي امیرمهدي و گفت .
مهرداد – حرفاتون رو بزنین بعد بیاین تو . مواظب باشین صداتون بالا نره .
و سریع از کنارمون رد شد .
شاید اگر از دل من و ماجراي حرفاي پویا خبر نداشت انقدر راحت تنهامون نمی ذاشت . انگار تشخیص داده بود
قبل از هر توضیحی نیاز داریم ب به حل کردن مسئله این خودمون .
مهرداد که رفت رو کرد بهم .
امیرمهدي – بریم داخل .
ابرویی بالا انداختم .
من – نمیام .
امیرمهدي – باز چرا ؟
من – من هنوز تکلیف خودم رو نمی دونم .
امیرمهدي – تکلیف چی ؟
من – همین .... همین ...
نذاشت چیزي بگم . گرچه که زبون منم یاري نمی کرد . انگار می
دونست منظورم چیه !
امیرمهدي – مگه الان تکلیفمون مشخص نیست . چیزي تغییر کرده ؟
من – نکرده ؟
خیره تو چشمام نفس عمیقی کشید .
امیرمهدي – نه . غیر از یه سري توضیح که شما به من بدهکارین
من – مطمئنی بعد از شنیدن حرفاي من اوضاع مثل قبل می مونه ؟
امیرمهدي – شما یه چیزهایی رو نگفته بودین که حالا باید بگین .
این چیزي رو عوض می کنه ؟
کمی سرم رو کج کردم .
من – حرفاي ساده اي نیست !
امیرمهدي – منم ساده با چیزي کنار نمیام . مطمئن باشین خودم رو براي هر چیزي آماده کردم .

من – می دونی دردم از چیه ؟ از اینه که سیبی که باعث شده از بهشتت بیرونم کنی کال بود و به درد نخور .
کاش به جرم دیگه اي رونده می شدم .
بهم نزدیک شد .
دستاش رو داخل جیب برد و خیره شد تو چشمام .
امیرمهدي – آدم و حوا هر دو به یه جرم از بهشت رونده شدن .
من – مگه تو جرمی مرتکب شدي ؟
امیرمهدي – این روزا زیاد !
ابرویی بالا انداختم .
من – چه جرمی ؟
مکثی کرد و بعد ، عمیق تو چشمام خیره شد .
امیرمهدي – خیلی دلتنگتون بودم !
و دستم رو دوباره میون دستش گرفت .
ضربان قلبم رفت بالا .
این چه حرفی بود وسط این بحث مهم ؟
چرا گفت ؟ گفت که بفهمم هنوز اثري از اون عشقی که می گفت ،
باقی مونده ؟
دست و پام شل شد .
حس خوبی که با حرفش بهم تزریق کرد ، شد جریان برق سیالی که اختیار از دست و پام برد . و در عوض جون داد به نفس
هام . با ولع عطر

جدید هوا رو به ریه هام می کشیدم . این عطر عشق بود یا عطر حضور پر عشق امیرمهدي ؟
شل شدن دستم رو داخل دستش حس کرد که سریع دست دیگه م رو هم گرفت . و اینبار به جاي مچ دستام ، کف دستام و انگشت هام رو مفتخر کرد به چشیدن گرماي دستاش
امیرمهدي – اگه از نسل آدمم که باید تاوان گناه خودم و حوام رو پس بدم . تاوان اون صیغه اي که تو کوه خوندم در حالی که راه بهتري هم بود ، تاوان این صیغه اي که
بدون اجازه ي پدرتون خوندم و به جاي یه
ساعت براي چهار روز خوندم ، تاوان اون دروغی که به خاطر ترس از من گفتین و بدتر از همه تاوان اینکه بدون تحقیق و دونستن این که متعلق به مرد دیگه اي هستین یا نه
دل باختتون شدم . حرفاي نامزد قبلیتون رو هم می ذارم به پاي اینکه قرار بود زنش بشین و من یه دفعه اي اومدم وسط راهتون . که به خدا قسم از قصد نبود .
وقت گریه بود ؟ وقت اینکه بگم مرد رو به روم با مردي همه چیز رو براي خودش توجیه کرده بود ؟ و می ترسیدم این توجیه ها یه روز کار دستمون بده . براي همین با
صداي لرزونی گفتم .
من – اینا همش توجیه .
کامل نزدیکم شد و آروم زمزمه کرد .
امیرمهدي – اینا حرف دل منه .
من – حرف دلت سکوتی بود که در مقابل عموت کردي !
امیرمهدي – حرف دلم اونه که الان می ریم تو خونه و به حاج عموم می گم دختري که براي یه عمر انتخاب کردم شمایین .
تو سکوت نگاهش کردم .
یکی از دستام رو بالا برد و سرش رو به کف دستم تکیه داد .
امیرمهدي – سه شبه چشم رو هم نذاشتم . گفته بودم حسودم ! و این حسادت بدجور آرامشم رو به هم زده .
آرومم کن مارال .
دستام می لرزید . تا حالا این همه بهش نزدیک نبودم . تا اون لحظه یکبار هم گرماي وجودش رو درك نکرده بودم . من کم جنبه شده بودم یا عشق امیرمهدي ظرفیت بالاتري
می خواست .
دست لرزونم رو داخل موهاي کمی بلند شده ش بردم .
من – بلد نیستم امیرمهدي . بلد نیستم .
چشماش رو بست و خودش رو سپرد به نوازش هاي دستم .
امیرمهدي – همین که کنارم نفس بکشی کل آرامش دنیا رو به قلبم می ریزي .
کوبش قلبم سر به فلک گذاشته بود .
حس می کردم دارم خواب می بینم . ولی گرماي نفس هاش که هواي بینمون رو گرم تر می کرد که خواب نبود . بود ؟
دست دیگه م رو که هنوز تو دستش بود بالا برد و گذاشت روي قلبش .
امیرمهدي – خدا بالاتر از عشق آفریده ؟
گنگ نگاهش کردم . ضربان تند قلبش تمرکزي برام ذاشته بود که بخوام فکر کنم چه جوابی در مقابل سوالش باید بدم .
چشم هاش رو باز کرد .
امرمهدي – چرا انقدر از وجودت آرامش می گیرم ؟
نه ... من ظرفیت این همه ابراز احساساتش رو نداشتم . دلم می خواست جیغ بکشم و همه ي هیجان ناشی از حرفا و کارهاش رو یه جا خالی کنم . بدنم ظرفیت نداشت و جاي هوار کشیدن هم نبود . براي تخلیه ي اون همه هیجان ، انگشتام چنگ انداخت به لباسش .
دست چنگ شدم به لباسش رو محکم گرفت . انگار می دونست چه حالیم !
اومد حرفی بزنه که با صداي " هین " ي هر دو به طرف پله هاي حیاط برگشتیم .
ملیکا ناباورانه نگاهمون می کرد !
منم ناباورانه نگاهش می کردم .
چشم هاي اون میخ دست ها و نزدیکی ما بود و نگاه من خیره به چشم هاش .
امیرمهدي به سمت من برگشته بود و نگاهش نمی کرد . و این من رو آروم می کرد . چون بهم حس اطمینان می داد که خیلی هم براش مهم نبوده این دیده شدن یا شاید ملیکا
چندان آدم مهمی نبوده براي برمال شدن
رازمون .
نگاه ملیکا خصمانه به من دوخته شد . انگار من امیرمهدي رو ازش دزدیده بودم . انگار که مالک امیرمهدي بوده . حس می کردم با نگاهش آماده ست من رو از وسط به دو نیم کنه . تیرهاي با انرژي منفی رو از نگاهش
دریافت می کردم . و می ترسیدم همونجا با داد و هوار کردن همه آبرومون می رو بکشونه تو حیاط . که قطعاً رفت و بیشتر از همه براي امیرمهدي بد می شد . انقباض فک ملیکا رو می دیدم . حس می کردم الانه که از شدت

فشار فکش ، دندوناش خرد شه و بیرون بریزه
با فشار دست امیرمهدي روي دستم نگاهم چرخید روي چشم هاش . آروم زمزمه کرد .
امیرمهدي – نترس چیزي نمی شه !
نگران خودم نبودم . من که موضعم مشخص بود . نهایتش چند تا متلک دیگه از خان عموش نوش جان می کردم ولی امیرمهدي نمی خواستم جلوي خونواده ش وجه ش خراب
بشه .
مثل خودش آروم گفتم .
من – آبروت می ره .
لبخندي زد .
امیرمهدي – نگران نباش .
من – اگه داد و هوار کنه ؟
امیرمهدي – چیزي نمی شه !
مطمئن بود ! چرا ؟چی تو ذهنش بود که انقدر با آرامش حرف می زد ؟
من – مطمئنی ؟
امیرمهدي – خدا رو فراموش کردي ؟
با تردید پرسیدم .
من – یعنی چی ؟
امیرمهدي – هر کارش یه حکمتی داره !
پلک رو هم گذاشتم .
من – یادم رفته بود .
صداي قدم هایی باعث شد دوباره برگردیم سمت پاگرد حیاط ملیکا داشت از پله ها بالا می رفت . پر حرص قدم بر می داشت و
انکار با قصد پاش رو روي پله ها می کوبید .

#ادامه_دارد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️نماهنگی بسیار زیبا از مراسم شب عاشورا در حسینیه امام خمینی(ره) در حضور رهبر انقلاب و مداحی حاج مهدی رسولی

🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃

کاش آنقدر شیفته ی خوبی و انسانیت باشیم که با پایانِ این ایام ، ارادتمان تمام نشود !
هر کجا ظلم دیدیم ، فریاد کنیم ،
هر کجا مظلوم دیدیم ، دفاع کنیم ،
و هر کجا ناتوان دیدیم ، دستگیر باشیم !

کاش بفهمیم ؛
این مناسبت ها و این ایام ، زمانِ تجدیدِ بیعت با خوبی هاست ،
زمانِ محکوم کردنِ ستم هایِ روزگار ،
نه ابرازِ تاسف ! نه عزاداری !

کاش از بندِ تکرار ، رها شویم و انسانیت را تمرین کنیم .
حسینِ درونمان را سیرابِ وجدان و آگاهی ،
و شمرها و یزیدهایِ درون و دوران را سرکوب کنیم ...
هیچ زخمی ، کاری تر از تکرارِ تاریخ نیست !

ما باید روزگارمان را خالی از ظلم و جهل و اجبار کنیم ،
این است پیامِ عاشورا ...

🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃

🌿🍀@ferdows18  💯
#فردوس‌بهشت‌محلات‌تهران🍀🌿
#اطلاعیه
#محرم_الحرام_۱۴۴۵
#دهه_ی_دوم

بدینوسیله مسجد جامع حضرت علی ابن موسی الرضا ع به اطلاع می رساند در شبهای دهه ی دوم ماه محرم الحرام، نماز جماعت مغرب و عشا به امامت «حجت‌ الاسلام و المسلمین حسین زاده» اقامه خواهد شد.

هم چنین پس از اقامه ی نماز، در این شب‌های سوگ و اندوه، از بیانات و سخنرانی وَ ذکر مصیبت آل الله توسط این عالم ارجمند، بهره خواهیم برد.


#ماه_برکات_اسلامی
#ماه_زنده_ماندن_اسلام
#این_محرم_و_صفر_است_که_اسلام_را_زنده_نگه_داشته
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM