معیار تشخیص حضور ما در "صراط مستقیم" داشتن حال خوش معنوی نیست ☜ عمل به تکلیف است؛
بعضی از لذتهای معنوی پیشنهاد شیطاناند تا ما را از عمل به تکالیفمان بازدارد !
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
بعضی از لذتهای معنوی پیشنهاد شیطاناند تا ما را از عمل به تکالیفمان بازدارد !
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
زنگ خطر!
@Ostad_Shojae
#یک_دقیقه_حرف_حساب
✖️ زنگ خطر!
اگر اهل رعایت حلال و حرام الهی نیستیم، اما با این حال ☜ "حالات خوش معنوی" را تجربه میکنیم، باید نگران باشیم!
💥 خطری بزرگ در کمین ماست.
#استاد_شجاعی
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
✖️ زنگ خطر!
اگر اهل رعایت حلال و حرام الهی نیستیم، اما با این حال ☜ "حالات خوش معنوی" را تجربه میکنیم، باید نگران باشیم!
💥 خطری بزرگ در کمین ماست.
#استاد_شجاعی
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
﷽
#قرآن_کریم🌸
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا
کتابت را بخوان كافى است كه امروز خود
حسابگر خویش باشى
📗سوره إسراء آیه ۱۴
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
#قرآن_کریم🌸
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا
کتابت را بخوان كافى است كه امروز خود
حسابگر خویش باشى
📗سوره إسراء آیه ۱۴
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🌸امام باقر (علیه السلام)
«سخن طیب و پاکیزه را از هرکه گفت بگیرید،اگرچه او خود بدان عمل نکند.»
📗تحفالعقول ص۲۹۱
🌸امام باقر(علیه السلام)
افزایش نعمت از جانب خدا قطع نمی شود مگر آنگاه که شکرگزاری از طرف بنده قطع شود.
🌸امام باقر (علیه السلام)
آن گاه كه كسى نزدشما #خواستگــارى كرد و دينـــدارى و امانتــدارى اش را پسنديديد، به او همسر بدهيد؛ واگر چنين نكنيد، در زمين فتنه و فسادى بزرگ روى خواهد داد.
📗(الكافی)
🌸امام باقر(علیه السلام)
بر شما باد دعاى در سحر تا طلوع آفتاب، زیرا ساعتى است که رزق انسانها تقسیم مى گردد و نیازهاى بزرگ و مهم برآورده مى شود.
📗عده الداعی/ص67
🌸امام باقر (علیه السلام)
هيچ عبادتى در روز جمعه نزد من دوست داشتنى تر از صلوات بر پيامبر و آل او نيست .
📘وسائل الشيعه ، ج 7 ، ص 388
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
«سخن طیب و پاکیزه را از هرکه گفت بگیرید،اگرچه او خود بدان عمل نکند.»
📗تحفالعقول ص۲۹۱
🌸امام باقر(علیه السلام)
افزایش نعمت از جانب خدا قطع نمی شود مگر آنگاه که شکرگزاری از طرف بنده قطع شود.
🌸امام باقر (علیه السلام)
آن گاه كه كسى نزدشما #خواستگــارى كرد و دينـــدارى و امانتــدارى اش را پسنديديد، به او همسر بدهيد؛ واگر چنين نكنيد، در زمين فتنه و فسادى بزرگ روى خواهد داد.
📗(الكافی)
🌸امام باقر(علیه السلام)
بر شما باد دعاى در سحر تا طلوع آفتاب، زیرا ساعتى است که رزق انسانها تقسیم مى گردد و نیازهاى بزرگ و مهم برآورده مى شود.
📗عده الداعی/ص67
🌸امام باقر (علیه السلام)
هيچ عبادتى در روز جمعه نزد من دوست داشتنى تر از صلوات بر پيامبر و آل او نيست .
📘وسائل الشيعه ، ج 7 ، ص 388
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
﷽
#شهیدانه🕊
مدافـعان حـرم
چه معبـر زیبایی پیدا کردند...
برای وصال به حـــق🌱♥️
سـوریه...
زینبیـه...
دمشـق...
دم عشـــــق🌹♥️
📸 تصویری از شهیدان مدافع حرم سردار
محرمعلی مرادخانی و اسماعیل خانزاده در
کنار حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها
#شهید_سردار #محرمعلی_مرادخانی
#شهید_
#اسماعیل_خانزاده
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
#شهیدانه🕊
مدافـعان حـرم
چه معبـر زیبایی پیدا کردند...
برای وصال به حـــق🌱♥️
سـوریه...
زینبیـه...
دمشـق...
دم عشـــــق🌹♥️
📸 تصویری از شهیدان مدافع حرم سردار
محرمعلی مرادخانی و اسماعیل خانزاده در
کنار حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها
#شهید_سردار #محرمعلی_مرادخانی
#شهید_
#اسماعیل_خانزاده
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
افزایش ۱۵ تا ۲۵ درصدی حقوق کارکنان دولت در سال آینده
🔹سخنگوی اقتصادی دولت: حقوق کارکنان دولت در سال ۱۴۰۲، ۱۵ تا ۲۵ درصد افزایش مییابد.
🔹خبری از آزادسازی قیمت نان و اعمال محدودیت برای خرید نان نیست. کمک هزینه پرداختی دولت به نانوایان در اجرای مرحله دوم طرح هوشمندسازی تخصیص آرد افزایش مییابد.
🔹وضعیت منابع ارزی کشور در وضعیت خوبی است. بانک مرکزی باید تمام اهتمام خودش را در مسیر ایجاد ثبات بازار ارزی به کار بگیرد.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🔹سخنگوی اقتصادی دولت: حقوق کارکنان دولت در سال ۱۴۰۲، ۱۵ تا ۲۵ درصد افزایش مییابد.
🔹خبری از آزادسازی قیمت نان و اعمال محدودیت برای خرید نان نیست. کمک هزینه پرداختی دولت به نانوایان در اجرای مرحله دوم طرح هوشمندسازی تخصیص آرد افزایش مییابد.
🔹وضعیت منابع ارزی کشور در وضعیت خوبی است. بانک مرکزی باید تمام اهتمام خودش را در مسیر ایجاد ثبات بازار ارزی به کار بگیرد.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
عشاق الحسین محب الحسین
کربلایی محمدحسین پویانفر
🏴🏴دنیامون اهل بیته
محمد حسین پویانفر
محمد حسین پویانفر
#يا امام هادے(ع)
ما سامرا نرفتہ گداے تو مےشويم
اے مهربان امام فداےتو مےشويم
هادےِ خلق،ڪورے چشمان گمرهان
پروانگان شمع عزاے تو مےشويم
#شهادت امام هادی(ع) تسلیت باد.🏴
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
ما سامرا نرفتہ گداے تو مےشويم
اے مهربان امام فداےتو مےشويم
هادےِ خلق،ڪورے چشمان گمرهان
پروانگان شمع عزاے تو مےشويم
#شهادت امام هادی(ع) تسلیت باد.🏴
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
📜خلاصه ای از زندگانی حضرت امام هادی علیه السلام
«امام ابوالحسن على النقى الهادى» - عليه السلام - پيشواى دهم شيعيان، در نيمه ذيحجه سال ۲۱۲ هجرى در اطراف مدينه در محلى به نام «صريا» به دنيا آمد. پدرش پيشواى نهم، امام جواد - عليه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است كه كنيزى با فضيلت و تقوا بود.
مشهورترين القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نيز مىگويند.
امام هادى - عليه السلام - در سال ۲۲۰ هجرى پس از شهادت پدر گراميش برمسند امامت نشست و در اين هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار ۳۳ سال و عمر شريفش ۴۱ سال و چند ماه بود و در سال ۲۵۴ در شهر سامراء به شهادت رسيد.
سوم رجب سالروز شهادت امام علی النقی الهادی علیه السلام
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
«امام ابوالحسن على النقى الهادى» - عليه السلام - پيشواى دهم شيعيان، در نيمه ذيحجه سال ۲۱۲ هجرى در اطراف مدينه در محلى به نام «صريا» به دنيا آمد. پدرش پيشواى نهم، امام جواد - عليه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است كه كنيزى با فضيلت و تقوا بود.
مشهورترين القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نيز مىگويند.
امام هادى - عليه السلام - در سال ۲۲۰ هجرى پس از شهادت پدر گراميش برمسند امامت نشست و در اين هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار ۳۳ سال و عمر شريفش ۴۱ سال و چند ماه بود و در سال ۲۵۴ در شهر سامراء به شهادت رسيد.
سوم رجب سالروز شهادت امام علی النقی الهادی علیه السلام
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🕊💚🕊💚﷽💚🕊
💚🕊💚🕊
🕊💚🕊
💚🕊
🕊
📚 #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_چهارم
🔹 از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب دلتنگی او بود و نشد پنهانش کنم که بیاراده اعتراف کردم :«من #ایران جایی رو ندارم!»
نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید :«خونوادهتون چی؟» محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید و خجالت میکشیدم بگویم به هوای همین همسر از همه خانوادهام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم و او نگفته حرفم را شنید و #مردانه پناهم داد :«تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!»
🔹 انگار از نگاهم نغمه احساسم را شنیده بود، با چشمانش روی زمین دنبال جوابی میگشت و اینهمه #احساسم در دلش جا نمیشد که قطرهای از لبهایش چکید :«فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.»
و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از #محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم که در خنکای خانه آرامشان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی گرمتر.
🔹 در همصحبتی با مادرش لهجه #عربیام هر روز بهتر میشد و او به رخم نمیکشید به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگیاش به هم ریخته که دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند و هر کدام را به بهانهای رد میکرد مبادا کسی از حضور این دختر #شیعه ایرانی باخبر شود.
مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شبها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و #سُنی در محافظت از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بود و معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام #نماز صبح بود.
🔹 لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای #وضو بیرون میرفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد و لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشد که هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید.
مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت و هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چیندار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو میکرد :«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید گفت بهت نگم اون اورده!»
🔹 رنگهای انتخابیاش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گلهای ریز سفید بود و هر سحری که میدید پارچه پیشکشیاش را پوشیدهام کمتر نگاهم میکرد و از سرخی گوش و گونههایش #خجالت میچکید.
پس از حدود سه ماه دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود و میدانستم باید زحمتم را کم کنم که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم.
🔹 سحر #زمستانی سردی بود و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را میپاییدم تا نمازش تمام شد و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید :«چیزی شده خواهرم؟»
انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمیدانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد :«چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟»
🔹 صدای تلاوت #قرآن مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش میداد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم :«من پول ندارم بلیط #تهران بگیرم.»
سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم :«البته برسم #ایران، پس میدم!» که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی میکند.
هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد. دلم بیتاب پاسخش پَرپَر میزد و او در سکوت، #سجادهاش را پیچید و بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
اینهمه اضطراب در قلبم جا نمیشد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط میچرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم.
پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو میکردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم میگشت که در همان پاشنه در، نگاهمان به هم گره خورد و بیآنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید.
از چوبلباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد :«عصر آماده باشید، میام دنبالتون بریم فرودگاه #دمشق. برا شب بلیط میگیرم.»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🕊
💚🕊
🕊💚🕊
💚🕊💚🕊
🕊💚🕊💚🕊💚🕊
💚🕊💚🕊
🕊💚🕊
💚🕊
🕊
📚 #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_چهارم
🔹 از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب دلتنگی او بود و نشد پنهانش کنم که بیاراده اعتراف کردم :«من #ایران جایی رو ندارم!»
نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید :«خونوادهتون چی؟» محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید و خجالت میکشیدم بگویم به هوای همین همسر از همه خانوادهام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم و او نگفته حرفم را شنید و #مردانه پناهم داد :«تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!»
🔹 انگار از نگاهم نغمه احساسم را شنیده بود، با چشمانش روی زمین دنبال جوابی میگشت و اینهمه #احساسم در دلش جا نمیشد که قطرهای از لبهایش چکید :«فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.»
و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از #محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم که در خنکای خانه آرامشان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی گرمتر.
🔹 در همصحبتی با مادرش لهجه #عربیام هر روز بهتر میشد و او به رخم نمیکشید به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگیاش به هم ریخته که دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند و هر کدام را به بهانهای رد میکرد مبادا کسی از حضور این دختر #شیعه ایرانی باخبر شود.
مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شبها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و #سُنی در محافظت از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بود و معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام #نماز صبح بود.
🔹 لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای #وضو بیرون میرفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد و لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشد که هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید.
مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت و هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چیندار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو میکرد :«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید گفت بهت نگم اون اورده!»
🔹 رنگهای انتخابیاش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گلهای ریز سفید بود و هر سحری که میدید پارچه پیشکشیاش را پوشیدهام کمتر نگاهم میکرد و از سرخی گوش و گونههایش #خجالت میچکید.
پس از حدود سه ماه دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود و میدانستم باید زحمتم را کم کنم که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم.
🔹 سحر #زمستانی سردی بود و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را میپاییدم تا نمازش تمام شد و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید :«چیزی شده خواهرم؟»
انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمیدانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد :«چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟»
🔹 صدای تلاوت #قرآن مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش میداد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم :«من پول ندارم بلیط #تهران بگیرم.»
سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم :«البته برسم #ایران، پس میدم!» که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی میکند.
هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد. دلم بیتاب پاسخش پَرپَر میزد و او در سکوت، #سجادهاش را پیچید و بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
اینهمه اضطراب در قلبم جا نمیشد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط میچرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم.
پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو میکردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم میگشت که در همان پاشنه در، نگاهمان به هم گره خورد و بیآنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید.
از چوبلباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد :«عصر آماده باشید، میام دنبالتون بریم فرودگاه #دمشق. برا شب بلیط میگیرم.»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🕊
💚🕊
🕊💚🕊
💚🕊💚🕊
🕊💚🕊💚🕊💚🕊
اهل دردم غم هادی دارم
@Maddahionlin
🏴💔💧🏴💔💧🏴💔💧🏴💔💧
🔳 شهادت امام هادی(ع)
🌴اهل دردم غم هادی دارم
🌴سامرا ایست دل بی تابم
🎤 #حاج محمودکریمی
⏯ #روضه🏴
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🔳 شهادت امام هادی(ع)
🌴اهل دردم غم هادی دارم
🌴سامرا ایست دل بی تابم
🎤 #حاج محمودکریمی
⏯ #روضه🏴
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭐خـــ💛ــدایـــــا
🌙به انـدازه ی مــهربــانــیــت
⭐در ڪــار دوستـانــــم بـرڪـت
🌙در وجــودشــان سلامـتـی
⭐در زنـدگـیـشـون خوشبـختـی
🌙و در خــانـه شان آرامـش قـــرار ده
⭐الــــــهـــــی آمـــــیـــــن🙏
🌙امشب از تـه دل دعـا کـنـیـم بـرای
⭐بیـماران عزیزی کـه در بستر بـیماری اند🤲
🌙شبـتـون خـوش و در پنـاه خــــدا بـاشید
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🌙به انـدازه ی مــهربــانــیــت
⭐در ڪــار دوستـانــــم بـرڪـت
🌙در وجــودشــان سلامـتـی
⭐در زنـدگـیـشـون خوشبـختـی
🌙و در خــانـه شان آرامـش قـــرار ده
⭐الــــــهـــــی آمـــــیـــــن🙏
🌙امشب از تـه دل دعـا کـنـیـم بـرای
⭐بیـماران عزیزی کـه در بستر بـیماری اند🤲
🌙شبـتـون خـوش و در پنـاه خــــدا بـاشید
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️