مدارس و دانشگاههای تهران فردا غیرحضوری شد
🔹کارگروه اضطرار آلودگی هوای تهران از تعطیلی تمامی کودکستانها برای یکشنبه و فعالیت غیر حضوری کلیه مدارس و دانشگاههای دولتی و غیر دولتی در سطح استان تهران به جز شهرستانهای فیروزکوه و دماوند خبر داد.
🔹تصمیمگیری برای برگزاری امتحانات پایان ترم دانشجویان و یا تعویق امتحانات بعهده روسای دانشگاهها خواهد بود.
🔹طرح زوج و فرد برای یکشنبه از درب منزل اجرا خواهد شد. فروش روزانه مجوز طرح ترافیک برای یکشنبه ممنوع است.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🔹کارگروه اضطرار آلودگی هوای تهران از تعطیلی تمامی کودکستانها برای یکشنبه و فعالیت غیر حضوری کلیه مدارس و دانشگاههای دولتی و غیر دولتی در سطح استان تهران به جز شهرستانهای فیروزکوه و دماوند خبر داد.
🔹تصمیمگیری برای برگزاری امتحانات پایان ترم دانشجویان و یا تعویق امتحانات بعهده روسای دانشگاهها خواهد بود.
🔹طرح زوج و فرد برای یکشنبه از درب منزل اجرا خواهد شد. فروش روزانه مجوز طرح ترافیک برای یکشنبه ممنوع است.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
♦️ افزایش مبلغ جریمه طرح زوج و فرد
جانشین رییس پلیس راهور تهران:
🔹پیرو مصوبات کار گروه شرایط اضطرار آلودگی هوا، مبلغ جریمه طرح زوج و فرد به ۱۰۵۰۰۰ تومان افزایش یافت.
🔹طرح زوج و فرد یکشنبه و دوشنبه از درب منازل اجرا میشود.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
جانشین رییس پلیس راهور تهران:
🔹پیرو مصوبات کار گروه شرایط اضطرار آلودگی هوا، مبلغ جریمه طرح زوج و فرد به ۱۰۵۰۰۰ تومان افزایش یافت.
🔹طرح زوج و فرد یکشنبه و دوشنبه از درب منازل اجرا میشود.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🕊💚🕊💚﷽💚🕊
💚🕊💚🕊
🕊💚🕊
💚🕊
🕊
📚 #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_یکم
🔹 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند و پرده را کشید تا راحت باشم و ظاهراً دختری در خانه نداشت که با #مهربانی عذر تقصیر خواست :«لباس زنونه خونه ما فقط لباسای خودمه، ببخشید اگه مثل خودت خوشگل نیس!»
از کمد کنار اتاق روسری روشن و پیراهن سبز بلندی برایم آورد و به رویم خندید :«تا تو اینا رو بپوشی، شام رو میکشم!» و رفت و نمیدانست از #درد پهلو هر حرکت چه دردی برایم دارد که با ناله زیر لب لباسم را عوض کردم و قدم به اتاق نشیمن گذاشتم.
🔹 مصطفی پایین اتاق نشسته بود، از خستگی سرش را به دیوار تکیه داده و تا چشمش به من افتاد کمی خودش را جمع کرد و خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد :«بفرمایید!»
شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون میخرید و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان #مادرم بود که دخترانه پای سفره نشستم و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت.
🔹 مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق میلرزد و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد.
احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد :«خواهرم!»
🔹 نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم #غیرتش را بشکافد که سر به زیر زمزمه کرد :«من نمیخوام شما رو #زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید!» و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت :«شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!»
از پژواک پریشانیاش ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام نشده و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با #وحشت در بستر خواب خزیدم و از طنین #تکبیرش بیدار شدم.
🔹 هنگامه #سحر رسیده و من دیگر زینب بودم که به عزم #نماز_صبح از جا بلند شدم. سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از شرم و وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید.
نمازم که تمام شد از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در #آرامش این خانه دلم میخواست دوباره بخوابم اما درد پهلو امانم را بریده و دیگر خوابم نمیبرد که میان بستر از درد دست و پا میزدم.
🔹 آفتاب بالا آمده و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بیاختیار گریه میکردم که دوباره در حیاط به هم خورد و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید :«مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!»
دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد و صدای مادر مصطفی را شنیدم :«بیداری دخترم؟» شالم را با یک دست مرتب کردم و تا خواستم بلند شوم، در اتاق باز شد.
🔹 خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله میبارید که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند و مصطفی #صبرش تمام شده بود که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند :«میتونم بیام تو؟»
پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم :«بفرمایید!» و او بلافاصله داخل اتاق شد. دل زن پیش من مانده و از اضطرار نگاه مصطفی میفهمید خبری شده که چند لحظه مکث کرد و سپس بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
🔹 مصطفی مقابل در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار میداد و دل من در قفس سینه بال بال میزد که مستقیم نگاهم کرد و بیمقدمه پرسید :«شما شوهرتون رو دوست دارید؟»
طوری نفس نفس میزد که قفسه سینهاش میلرزید و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم :«ازش خبری دارید؟»
🔹 از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس میکردم به گریههایم #شک کرده و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد :«دوسش دارید؟»
دیگر درد پهلو فراموشم شده و طوری با تندی سوال میکرد که خودم برای #آواره شدن پیشدستی کردم :«من امروز از اینجا میرم!»
🔹 چشمانش درهم شکست و من دیگر نمیخواستم #اسیر سعد شوم که با بغضی #مظلومانه قسمش دادم :«تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!»
یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید :«کجا میخواید برید؟» شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید :«من کی از رفتن حرف زدم؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🕊
💚🕊
🕊💚🕊
💚🕊💚🕊
🕊💚🕊💚🕊💚🕊
💚🕊💚🕊
🕊💚🕊
💚🕊
🕊
📚 #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_یکم
🔹 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند و پرده را کشید تا راحت باشم و ظاهراً دختری در خانه نداشت که با #مهربانی عذر تقصیر خواست :«لباس زنونه خونه ما فقط لباسای خودمه، ببخشید اگه مثل خودت خوشگل نیس!»
از کمد کنار اتاق روسری روشن و پیراهن سبز بلندی برایم آورد و به رویم خندید :«تا تو اینا رو بپوشی، شام رو میکشم!» و رفت و نمیدانست از #درد پهلو هر حرکت چه دردی برایم دارد که با ناله زیر لب لباسم را عوض کردم و قدم به اتاق نشیمن گذاشتم.
🔹 مصطفی پایین اتاق نشسته بود، از خستگی سرش را به دیوار تکیه داده و تا چشمش به من افتاد کمی خودش را جمع کرد و خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد :«بفرمایید!»
شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون میخرید و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان #مادرم بود که دخترانه پای سفره نشستم و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت.
🔹 مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق میلرزد و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد.
احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد :«خواهرم!»
🔹 نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم #غیرتش را بشکافد که سر به زیر زمزمه کرد :«من نمیخوام شما رو #زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید!» و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت :«شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!»
از پژواک پریشانیاش ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام نشده و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با #وحشت در بستر خواب خزیدم و از طنین #تکبیرش بیدار شدم.
🔹 هنگامه #سحر رسیده و من دیگر زینب بودم که به عزم #نماز_صبح از جا بلند شدم. سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از شرم و وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید.
نمازم که تمام شد از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در #آرامش این خانه دلم میخواست دوباره بخوابم اما درد پهلو امانم را بریده و دیگر خوابم نمیبرد که میان بستر از درد دست و پا میزدم.
🔹 آفتاب بالا آمده و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بیاختیار گریه میکردم که دوباره در حیاط به هم خورد و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید :«مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!»
دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد و صدای مادر مصطفی را شنیدم :«بیداری دخترم؟» شالم را با یک دست مرتب کردم و تا خواستم بلند شوم، در اتاق باز شد.
🔹 خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله میبارید که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند و مصطفی #صبرش تمام شده بود که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند :«میتونم بیام تو؟»
پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم :«بفرمایید!» و او بلافاصله داخل اتاق شد. دل زن پیش من مانده و از اضطرار نگاه مصطفی میفهمید خبری شده که چند لحظه مکث کرد و سپس بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
🔹 مصطفی مقابل در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار میداد و دل من در قفس سینه بال بال میزد که مستقیم نگاهم کرد و بیمقدمه پرسید :«شما شوهرتون رو دوست دارید؟»
طوری نفس نفس میزد که قفسه سینهاش میلرزید و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم :«ازش خبری دارید؟»
🔹 از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس میکردم به گریههایم #شک کرده و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد :«دوسش دارید؟»
دیگر درد پهلو فراموشم شده و طوری با تندی سوال میکرد که خودم برای #آواره شدن پیشدستی کردم :«من امروز از اینجا میرم!»
🔹 چشمانش درهم شکست و من دیگر نمیخواستم #اسیر سعد شوم که با بغضی #مظلومانه قسمش دادم :«تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!»
یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید :«کجا میخواید برید؟» شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید :«من کی از رفتن حرف زدم؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🕊
💚🕊
🕊💚🕊
💚🕊💚🕊
🕊💚🕊💚🕊💚🕊
۹۹ درصد مواقع، مشکل به ندرت یک "مشکل" هست. چیزی که مشکل هست، در واقع افکار ماست.
ما معمولا توی فکر خودمون داستان هایی درست می کنیم که حقیقت ندارند.
و در نهایت همه اینها منجر به اضطرابی میشه که خودمون رو اذیت می کنه و به خودمون آسیب باشه.
بیایید حواسمون به افکارمون باشه. 💆♀
این رو برای کسی که نیاز داره بشنوه، بفرست. 🍃
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
ما معمولا توی فکر خودمون داستان هایی درست می کنیم که حقیقت ندارند.
و در نهایت همه اینها منجر به اضطرابی میشه که خودمون رو اذیت می کنه و به خودمون آسیب باشه.
بیایید حواسمون به افکارمون باشه. 💆♀
این رو برای کسی که نیاز داره بشنوه، بفرست. 🍃
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🌷🌷🌷
به مناسبت روز جهانی بغل، از فواید بغل کردن، بگیم که:
▪️بغل کردن باعث انبساط ماهیچهها میشه
▪️بغل کردن ترشح هورمونهای شادی رو افزایش میده
▪️بغل کردن باعث احساس امنیت و اعتماد میشه
▪️بغل کردن اعتماد به نفس رو افزایش میده
▪️بغل کردن باعث کاهش فشار عصبی و کاهش فشارخون میشه
▪️بغل کردن باعث غلبه بر ترس میشه
بغل کردن خیلی عجیبه!
دستتو میپیچی دور بدن یه موجود زنده و انگار که یه سرنگ پر از مورفین وارد پوست تنت شده، شناور میشی تو آرامش. پس تا میتونی اونی که دوسش داری مثل همسر، فرزند ، پدر ، مادر ، خواهر ، رو محکم بغل کن♥️
به مناسبت روز جهانی بغل، از فواید بغل کردن، بگیم که:
▪️بغل کردن باعث انبساط ماهیچهها میشه
▪️بغل کردن ترشح هورمونهای شادی رو افزایش میده
▪️بغل کردن باعث احساس امنیت و اعتماد میشه
▪️بغل کردن اعتماد به نفس رو افزایش میده
▪️بغل کردن باعث کاهش فشار عصبی و کاهش فشارخون میشه
▪️بغل کردن باعث غلبه بر ترس میشه
بغل کردن خیلی عجیبه!
دستتو میپیچی دور بدن یه موجود زنده و انگار که یه سرنگ پر از مورفین وارد پوست تنت شده، شناور میشی تو آرامش. پس تا میتونی اونی که دوسش داری مثل همسر، فرزند ، پدر ، مادر ، خواهر ، رو محکم بغل کن♥️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
،
✨الهے امشب هر چی
🌸خوبیه و خوشبـختــیــه
✨خداے مهربون براتون رقم بزنه
🌸ڪلبههـاتـون از محبـت گـرم
✨و آرامش مهمون همیشگی
🌸خــونــههــاتــون بـــاشــه
✨شبـ🌙ـتون پر از عطر خدا
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
✨الهے امشب هر چی
🌸خوبیه و خوشبـختــیــه
✨خداے مهربون براتون رقم بزنه
🌸ڪلبههـاتـون از محبـت گـرم
✨و آرامش مهمون همیشگی
🌸خــونــههــاتــون بـــاشــه
✨شبـ🌙ـتون پر از عطر خدا
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
Forwarded from کانال فردوس (*مرصاد*/¥/)
سلام
عزیزانی که میخواهند در نذر قربانی اول ماه رجب به نیت سلامتی امام زمان عج وخانواده عزیزشان شرکت نمایند مبالغ نذری خود را به شماره کارت ذیل واریز نمایند.
لازم به ذکر است گوشت قربانی بین نیازمندان محله توزیع میگردد.🌺🌺🙏
۶۱۰۴۳۳۷۷۳۰۲۵۵۹۰۶ ملت بنام علی تفرشی
❄️@ferdows18 💯
#فردوس بهشت محلات تهران❄️
عزیزانی که میخواهند در نذر قربانی اول ماه رجب به نیت سلامتی امام زمان عج وخانواده عزیزشان شرکت نمایند مبالغ نذری خود را به شماره کارت ذیل واریز نمایند.
لازم به ذکر است گوشت قربانی بین نیازمندان محله توزیع میگردد.🌺🌺🙏
۶۱۰۴۳۳۷۷۳۰۲۵۵۹۰۶ ملت بنام علی تفرشی
❄️@ferdows18 💯
#فردوس بهشت محلات تهران❄️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 جزئیات اجرای آزمایشی طرح کالابرگ الکترونیک
🔸️در این طرح، قیمت کالا بر مبنای شهریور۱۴۰۰ ملاک عمل قرار میگیرد و در صورت افزایش احتمالی قیمت کالاها، سهم پرداختی مردم ثابت میماند.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🔸️در این طرح، قیمت کالا بر مبنای شهریور۱۴۰۰ ملاک عمل قرار میگیرد و در صورت افزایش احتمالی قیمت کالاها، سهم پرداختی مردم ثابت میماند.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
دهه ۳۰ تهران جاده ناهموار و خاکی
شمیران
خیابان شریعتی فعلی
و حضور اتومبیلهای آخرین مدل
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
شمیران
خیابان شریعتی فعلی
و حضور اتومبیلهای آخرین مدل
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
روند افزایشی آلودگی هوا طی پنج سال اخیر و مرگ سالانه ۴۵ هزار ایرانی
🔻حسنوند، رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوا: سالانه ۴۵ هزار مرگ ناشی از آلودگی هوا وجود دارد که در این میان هفت درصد مرده زایی است.
🔻برای اولین بار در تاریخ کشور پنج سال است که روند افزایش غلظت آلایندهها را شاهد هستیم و تقریبا غلظت ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون افزایش شش برابری پیدا کرده است.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
🔻حسنوند، رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوا: سالانه ۴۵ هزار مرگ ناشی از آلودگی هوا وجود دارد که در این میان هفت درصد مرده زایی است.
🔻برای اولین بار در تاریخ کشور پنج سال است که روند افزایش غلظت آلایندهها را شاهد هستیم و تقریبا غلظت ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون افزایش شش برابری پیدا کرده است.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
♦️ افزایش مبلغ جریمه طرح زوج و فرد
جانشین رییس پلیس راهور تهران:
🔹پیرو مصوبات کار گروه شرایط اضطرار آلودگی هوا، مبلغ جریمه طرح زوج و فرد به ۱۰۵۰۰۰ تومان افزایش یافت.
🔹طرح زوج و فرد یکشنبه و دوشنبه از درب منازل اجرا میشود.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
جانشین رییس پلیس راهور تهران:
🔹پیرو مصوبات کار گروه شرایط اضطرار آلودگی هوا، مبلغ جریمه طرح زوج و فرد به ۱۰۵۰۰۰ تومان افزایش یافت.
🔹طرح زوج و فرد یکشنبه و دوشنبه از درب منازل اجرا میشود.
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
♦️«نیاوران» رکوردار مصرف آب تهران
شرکت آب و فاضلاب استان تهران:
🔹نیاوران، دیباجی، آیتاله کاشانی و شهرک غرب از لحاظ اسکان و استقرار مشترکان بدمصرف آب، در ردههای اول تا چهارم نواحی تهران قرار دارند.
🔹مشترکانی که ماهانه بیش از دو برابر الگوی مصرف یعنی بیش از ۲۸ مترمکعب آب مصرف میکنند، «بدمصرف» محسوب میشوند.
جالب اینجاست که عمده جمعیت تهران در مناطق جنوب پایتخت ساکن هستند
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️
شرکت آب و فاضلاب استان تهران:
🔹نیاوران، دیباجی، آیتاله کاشانی و شهرک غرب از لحاظ اسکان و استقرار مشترکان بدمصرف آب، در ردههای اول تا چهارم نواحی تهران قرار دارند.
🔹مشترکانی که ماهانه بیش از دو برابر الگوی مصرف یعنی بیش از ۲۸ مترمکعب آب مصرف میکنند، «بدمصرف» محسوب میشوند.
جالب اینجاست که عمده جمعیت تهران در مناطق جنوب پایتخت ساکن هستند
❄️@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران ❄️