بازی زیرکانه اردوغان با شرق و غرب
🖌شهره پولاب، دکترای جغرافیای سیاسی
💢رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه روز ۲۸ می ۲۰۲۳ در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ترکیه در برابر رقیب خود، کمال قلیچدار اوغلو، پیروز شد. اردوغان از سال ۲۰۰۳ ابتدا به عنوان نخست وزیر و سپس از سال ۲۰۱۴ به عنوان رئیس جمهور در راس ترکیه قرار داشت.
🔹کمال قلیچدار اوغلو که وعدههایی مبنی بر احیای اقتصاد، بهبود روابط با غرب و معکوس کردن عقبنشینی دموکراتیک اردوغان با بازگشت به سیاستهای مرسومتر را در کمپین انتخاباتی خود اعلام کرده بود، این انتخابات را ناعادلانهترین انتخاباتی دانست که در آن اردوغان تمام منابع دولتی را در جهت پیروزی خود بسیج کرده بود.
پس از دور دوم انتخابات که بزرگترین چالش را برای ۲۰ سال حکومت اردوغان ایجاد کرد، شماری از رهبران جهان جدیدترین پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری ترکیه را تبریک گفتند.
برای خواندن متن کامل یادداشت اینجا کلیک کنید
#اندیشکده
@feghtesad
🖌شهره پولاب، دکترای جغرافیای سیاسی
💢رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه روز ۲۸ می ۲۰۲۳ در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ترکیه در برابر رقیب خود، کمال قلیچدار اوغلو، پیروز شد. اردوغان از سال ۲۰۰۳ ابتدا به عنوان نخست وزیر و سپس از سال ۲۰۱۴ به عنوان رئیس جمهور در راس ترکیه قرار داشت.
🔹کمال قلیچدار اوغلو که وعدههایی مبنی بر احیای اقتصاد، بهبود روابط با غرب و معکوس کردن عقبنشینی دموکراتیک اردوغان با بازگشت به سیاستهای مرسومتر را در کمپین انتخاباتی خود اعلام کرده بود، این انتخابات را ناعادلانهترین انتخاباتی دانست که در آن اردوغان تمام منابع دولتی را در جهت پیروزی خود بسیج کرده بود.
پس از دور دوم انتخابات که بزرگترین چالش را برای ۲۰ سال حکومت اردوغان ایجاد کرد، شماری از رهبران جهان جدیدترین پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری ترکیه را تبریک گفتند.
برای خواندن متن کامل یادداشت اینجا کلیک کنید
#اندیشکده
@feghtesad
علم و شبهعلم/ تورم را نرخ ارز بالا میبرد یا دستکاری ارزش پول؟
✍🏻علی میرزاخانی
◻️کره زمین روی شاخ گاو است و هرگاه این گاو خسته میشود و زمین را روی شاخ دیگر میلغزاند زلزله رخ میدهد. بسیاری از علتهایی که برای تورم در ایران بیان میشود به همان اندازه علمی است که در این گزاره برای علت زلزله بیان شده است. در مطلب قبلی (لینک) فرمول تورمسازی در طول تاریخ تشریح و اشاره شد که هیچ عاملی جز دستکاری ارزش پول نمیتواند باعث تورم (یعنی افزایش سطح عمومی قیمتها) شود. اما این سؤال مطرح شده است که اگر علت تورم، دستکاری ارزش پول است پس چرا به دنبال جهش ارزی یا همزمان با آن، نرخ تورم افزایش مییابد؟
◻️ از اوایل دهه پنجاه با افزایش قیمت نفت، ابزاری به نام پترودلار یا همان دلارهای نفتی در اختیار دولتهای ایران قرار گرفت که با آن میتوان بخش مهمی از آثار دستکاری ارزش پول را به آینده پرتاب کرد. این مکانیسم را که در ادبیات اقتصادی تحت عنوان «لنگرسازی از نرخ اسمی ارز برای مهار تورم» بررسی میشود به صورت ساده میتوان اینگونه توضیح داد: به بند کشیدن تورم حاصل از دستکاری ارزش پول (یا بخش مهمی از این تورم) با تثبیت نرخ ارز. این شیوه از مهار تورم با لنگر نرخ ارز به دلیل پیامدهای فاجعهباری که بر اقتصاد تحمیل میکند در عموم کشورهای جهان منسوخ شده است.
◻️به عنوان مثال، ریال در فاصله سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹ نصف ارزش خود را از دست داد یعنی شاخص قیمتها در همین دوره دو برابر شد؛ به این معنا که اگر برای خرید یک سبد کالا در سال ۱۳۸۴ مثلا ۱۰۰ هزار تومان لازم بود برای خرید همین سبد در سال ۱۳۸۹ باید حدود ۲۰۰ هزار تومان پرداخت میشد. اما این بیارزش شدن ریال در نرخ ارز همین دوره به دلیل لنگرسازی از نرخ ارز منعکس نشد. در عین حال، اگر این دوره را تا سال ۹۱ امتداد بدهیم مشاهده میکنیم که افزایش شاخص قیمتها (از مبدأ سال ۸۴) بیش از سه برابر میشود. اما اتفاقی که در سال ۹۱ میافتد افزایش شدید تحریمهاست که چشمانداز پترودلار برای تداوم لنگر ارزی را تضعیف میکند و همه تورم انباشت شده در نرخ ارز به سرعت در بازار ارز منعکس شده و تورم کالاهای وارداتی و کالاهای مشابه داخلی به همین میزان جهش مییابد. طبیعی است این همزمانی جهش ارز و جهش قیمتها برای ناظر غیرمطلع به صورت علیت هم قابل مشاهده باشد اما به قول فردریک باستیا، این فقط قسمتی از ماجراست که دیده میشود. آنچه دیده نمیشود همان دستکاری ارزش پول در طول دوره منتهی به جهش است که بخش مهمی از تورم آن به پایان دوره پرتاب شده است.
◻️داستان بالا را میتوان عینا به دوره ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۷ و اتفاقات پس از آن تعمیم داد. تنها تفاوتی که بین این دو ماجرا وجود دارد این است که تحریمهای ترامپ برعکس تحریمهای اوباما که از سال ۹۲ متوقف شد تاکنون ادامه داشته است. تداوم تحریمها باعث مشاهده تداوم علیت بین افزایش نرخ ارز و نرخ تورم در سالهای اخیر شده است که البته توضیحی متفاوت از لنگرسازی ارز دارد. در واقع، آنچه روی میدهد افزایش خلق پول برای جبران کسری منابع ناشی از کاهش پترودلار و نیز نابلدی سیاستگذار پولی در استفاده از «عملیات بازار باز» برای جلوگیری از افزایش دستدرازی به منابع بانک مرکزی به دنبال جهش ارزی است که باعث دستکاری بیشتر ارزش پول و متعاقبا جهش تورم میشود.
◻️در عین حال نباید فراموش کرد که مهار تورم در شرایط فعلی ایران نه تنها نیازمند توقف دستکاری ارزش پول بلکه معکوسسازی انتظارات تورمی با رفع تحریمهاست اما طنز ماجرا اینجاست که معتقدان به علیت نرخ ارز در افزایش تورم سخنی از ضرورت رفع تحریمها به میان نمیآورند بلکه نسخه آنها برای مهار نرخ ارز چیزی شبیه نسخه دلار ۴۲۰۰ یعنی نرخ دستوری مستقل از نرخ بازار است که پیامدهای فاجعهبار آن بر هیچکس پوشیده نیست.
◻️در جمعبندی نهایی میتوان گفت که اگرچه شوک تورمی ناشی از لنگرسازی نرخ ارز قابل مهار نبود و صرفا قابل پیشگیری بود اما تداوم حرکت تورم با افزایش نرخ ارز قابل مهار بود همانطور که در روسیه مهار شد. البته امکانپذیری مهار تورم ناشی از افزایش نرخ ارز به معنی آن نیست که میتوان اثر رکودی ناشی از آن را نیز کنترل کرد یا از تغییر قیمتهای نسبی (نه تورم) جلوگیری کرد. اما سخن بر سر آن است که نابلدی سیاستگذار اقتصادی در مواجهه با تحریم که میتوانست آثار آن را در سطح رکود غیرتورمی محدود کند باعث تحمیل بحرانی بزرگتر یعنی رکود تورمی بر اقتصاد ایران شد.
در این رابطه:
▪️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران
▪️علم و شبهعلم/ تورم یا گرانی؛
تورم را چه کسانی میسازند؟
#اندیشکده
@Feghtesad
✍🏻علی میرزاخانی
◻️کره زمین روی شاخ گاو است و هرگاه این گاو خسته میشود و زمین را روی شاخ دیگر میلغزاند زلزله رخ میدهد. بسیاری از علتهایی که برای تورم در ایران بیان میشود به همان اندازه علمی است که در این گزاره برای علت زلزله بیان شده است. در مطلب قبلی (لینک) فرمول تورمسازی در طول تاریخ تشریح و اشاره شد که هیچ عاملی جز دستکاری ارزش پول نمیتواند باعث تورم (یعنی افزایش سطح عمومی قیمتها) شود. اما این سؤال مطرح شده است که اگر علت تورم، دستکاری ارزش پول است پس چرا به دنبال جهش ارزی یا همزمان با آن، نرخ تورم افزایش مییابد؟
◻️ از اوایل دهه پنجاه با افزایش قیمت نفت، ابزاری به نام پترودلار یا همان دلارهای نفتی در اختیار دولتهای ایران قرار گرفت که با آن میتوان بخش مهمی از آثار دستکاری ارزش پول را به آینده پرتاب کرد. این مکانیسم را که در ادبیات اقتصادی تحت عنوان «لنگرسازی از نرخ اسمی ارز برای مهار تورم» بررسی میشود به صورت ساده میتوان اینگونه توضیح داد: به بند کشیدن تورم حاصل از دستکاری ارزش پول (یا بخش مهمی از این تورم) با تثبیت نرخ ارز. این شیوه از مهار تورم با لنگر نرخ ارز به دلیل پیامدهای فاجعهباری که بر اقتصاد تحمیل میکند در عموم کشورهای جهان منسوخ شده است.
◻️به عنوان مثال، ریال در فاصله سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹ نصف ارزش خود را از دست داد یعنی شاخص قیمتها در همین دوره دو برابر شد؛ به این معنا که اگر برای خرید یک سبد کالا در سال ۱۳۸۴ مثلا ۱۰۰ هزار تومان لازم بود برای خرید همین سبد در سال ۱۳۸۹ باید حدود ۲۰۰ هزار تومان پرداخت میشد. اما این بیارزش شدن ریال در نرخ ارز همین دوره به دلیل لنگرسازی از نرخ ارز منعکس نشد. در عین حال، اگر این دوره را تا سال ۹۱ امتداد بدهیم مشاهده میکنیم که افزایش شاخص قیمتها (از مبدأ سال ۸۴) بیش از سه برابر میشود. اما اتفاقی که در سال ۹۱ میافتد افزایش شدید تحریمهاست که چشمانداز پترودلار برای تداوم لنگر ارزی را تضعیف میکند و همه تورم انباشت شده در نرخ ارز به سرعت در بازار ارز منعکس شده و تورم کالاهای وارداتی و کالاهای مشابه داخلی به همین میزان جهش مییابد. طبیعی است این همزمانی جهش ارز و جهش قیمتها برای ناظر غیرمطلع به صورت علیت هم قابل مشاهده باشد اما به قول فردریک باستیا، این فقط قسمتی از ماجراست که دیده میشود. آنچه دیده نمیشود همان دستکاری ارزش پول در طول دوره منتهی به جهش است که بخش مهمی از تورم آن به پایان دوره پرتاب شده است.
◻️داستان بالا را میتوان عینا به دوره ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۷ و اتفاقات پس از آن تعمیم داد. تنها تفاوتی که بین این دو ماجرا وجود دارد این است که تحریمهای ترامپ برعکس تحریمهای اوباما که از سال ۹۲ متوقف شد تاکنون ادامه داشته است. تداوم تحریمها باعث مشاهده تداوم علیت بین افزایش نرخ ارز و نرخ تورم در سالهای اخیر شده است که البته توضیحی متفاوت از لنگرسازی ارز دارد. در واقع، آنچه روی میدهد افزایش خلق پول برای جبران کسری منابع ناشی از کاهش پترودلار و نیز نابلدی سیاستگذار پولی در استفاده از «عملیات بازار باز» برای جلوگیری از افزایش دستدرازی به منابع بانک مرکزی به دنبال جهش ارزی است که باعث دستکاری بیشتر ارزش پول و متعاقبا جهش تورم میشود.
◻️در عین حال نباید فراموش کرد که مهار تورم در شرایط فعلی ایران نه تنها نیازمند توقف دستکاری ارزش پول بلکه معکوسسازی انتظارات تورمی با رفع تحریمهاست اما طنز ماجرا اینجاست که معتقدان به علیت نرخ ارز در افزایش تورم سخنی از ضرورت رفع تحریمها به میان نمیآورند بلکه نسخه آنها برای مهار نرخ ارز چیزی شبیه نسخه دلار ۴۲۰۰ یعنی نرخ دستوری مستقل از نرخ بازار است که پیامدهای فاجعهبار آن بر هیچکس پوشیده نیست.
◻️در جمعبندی نهایی میتوان گفت که اگرچه شوک تورمی ناشی از لنگرسازی نرخ ارز قابل مهار نبود و صرفا قابل پیشگیری بود اما تداوم حرکت تورم با افزایش نرخ ارز قابل مهار بود همانطور که در روسیه مهار شد. البته امکانپذیری مهار تورم ناشی از افزایش نرخ ارز به معنی آن نیست که میتوان اثر رکودی ناشی از آن را نیز کنترل کرد یا از تغییر قیمتهای نسبی (نه تورم) جلوگیری کرد. اما سخن بر سر آن است که نابلدی سیاستگذار اقتصادی در مواجهه با تحریم که میتوانست آثار آن را در سطح رکود غیرتورمی محدود کند باعث تحمیل بحرانی بزرگتر یعنی رکود تورمی بر اقتصاد ایران شد.
در این رابطه:
▪️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران
▪️علم و شبهعلم/ تورم یا گرانی؛
تورم را چه کسانی میسازند؟
#اندیشکده
@Feghtesad
علم و شبهعلم/ عدد حیثیتی یک اقتصاد
✍🏻علی میرزاخانی
◻️سرمایهداری رفاقتی به مفهوم ضرورت حمایت حکومتها از سرمایهداران، وجه غالب اندیشه اقتصادی تا قیام فکری آدام اسمیت بود. تئوریپردازان سرمایهداری رفاقتی (مرکانتیلیستها) این طرز تفکر را جا انداخته بودند که تنها راه ثروتمند شدن یک کشور (یا همان رشد اقتصادی به مفهوم امروزی) حمایت کامل حکومت از سرمایهداران برای آوردن طلا به کشور چه با استعمار کشورها و چه با صادرات کالا است که مورد اخیر باید با منع واردات کالا همراه باشد. همزمان با شکست این نگرش در عرصه عمل به دلایلی که خارج از حوصله این بحث است، آدام اسمیت به عنوان یک فیلسوف اخلاق تئوری مرکانتیلیستها را به صورت مبنایی زیر سؤال برد و به صراحت اعلام کرد که این شیوه از ثروتمند شدن نه مطلوب است و نه ممکن.
◻️آدام اسمیت برعکس مرکانتیلیستها ثروت را نه چیزی مثل طلا که خلق ارزش افزوده میدانست؛ همان مفهوم امروزی تولید ناخالص داخلی که رشد آن باعث ثروتمند شدن کشور میشود. به اعتقاد آدام اسمیت، حکومت وظیفهای برای تولید ثروت ندارد چرا که حکومتها اصولا تاجر یا فعال اقتصادی خوبی نمیتوانند باشند و خلق ثروت نه کار حکومت که کارکرد کارآفرینان است. مأموریت حکومت تدارک یک محیط مساعد برای کارآفرینی و ایجاد رقابت بین سرمایهداران است تا آنانی در میدان باقی بمانند که کالاها و خدماتی با قیمت پایینتر و کیفیت بالاتر به مردم عرضه میکنند و آنانی که توقع دارند کالای بیکیفیت و گرانتر خود را با زور حکومت به مردم قالب کنند از گردونه رقابت خارج شوند.
◻️اما رکود بزرگ ۱۹۲۹ و غلبه روایت کینزی از علل این کسادی باعث شد که اکثر اقتصاددانان نقش مداخلهگر فعال را برای حکومتها بپذیرند و نتیجه آن، مشروعیتبخشی به سیاستهای تورمزا برای رفع رکود و ایجاد رشد بود. به همین دلیل رشد اقتصادی اکثر کشورها به رشد تورمی تبدیل شد که بخش عمده آن به دلیل مخدوش بودن قیمتها (تحت تأثیر تورم) ناپایدار بود. اما اتفاق غیرمنتظره در دهه ۷۰ میلادی افتاد؛ یعنی به رغم اینکه تئوری پشتیبان این سیاستها، وقوع همزمان رکود و تورم را غیرممکن میدانست و حذف هر رکودی را با سیاست تورمزا امکانپذیر تصور میکرد برای نخستین بار جهان شاهد پدیده رکود تورمی شد.
◻️رکود تورمی باعث یک پارادایم شیفت در دهه ۱۹۸۰ شد به نحوی که سیاست رشدسازی با تورم کاملا زیر سوال رفت. بسیاری از اقتصاددانان به این اعتقاد رسیده بودند که رشد تورمی اگرچه اقتصاد را به ظاهر بزرگ میکند اما این بزرگ شدن بیش از آنکه شبیه عضلهسازی باشد شبیه نوعی فربهی و چاقی مضر است؛ به این علت که سیگنال قیمتهای مخدوش باعث هدایت سرمایهگذاران به اضافهگسترش صنایعی میشود که جز با تورم بیشتر قادر به ادامه حیات نیستند و در مقابل، صنایعی که مستعد رشد و توسعه هستند از منابع محدود محروم میمانند.
◻️این آسیبشناسی باعث سقوط امپراطوری کینز و کنار گذاشتن سیاستهای تورمزا شد. جهان به «فردریش فون هایک» روی آورد؛ فردی که میگفت: حتی درجه ملایمی از تورم نیز خطرناک است زیرا دستان سیاستگذار را به ایجاد وضعیتی گره میزند که در آن هر بار مشکلی پیش میآید تنها راه ساده برای رهایی از آن، کمی تورم بیشتر است. اینجا همان جایی است که تورم به عنوان امالمصائب اقتصاد معرفی شد و سیاست «هدفگذاری تورم» به عنوان اصلیترین سیاست اقتصادی در دستور کار قرار گرفت. جایی که جهان پیچید اما ایران نپیچید و هنوز هم نپیچیده است و جزو معدود کشورهایی به عدد انگشتان دست است که غول تورم را نتوانست شکست دهد و به همین دلیل رشد پایداری را هم شاهد نشد.
◻️از دهه ۱۹۸۰ به این سو، کشورها گروه گروه به قافله مقابله با تورم پیوستند و شاخص قیمتها به حیثیتیترین عدد ارزیابی کارآمدی مبدل شد. حتی نرخ رشد اقتصادی به عنوان مهمترین عدد اقتصاد در سایه نرخ تورم قرار گرفت چرا که دیگر صحبت نه از رشد بلکه از رشد غیرتورمی بود. هدفگذاری تورم پایین به عنوان مهمترین لنگر ثبات اقتصادی در عموم کشورها به رسمیت شناخته شد و تلاطمهای شاخص قیمت مصرف کننده که در واقع شاخص سفره مردم است به پایان رسید.
◻️کشف واکسن تورم در دهه ۸۰ را میتوان انقلابی بزرگ در اقتصاد دانست که حکومتها را از دویدن به دنبال قیمتهای فرعی نجات داد و نه تنها سوءسرمایهگذاری را از بین برد بلکه جامعه را از مخاطرات مهلک تورم رهایی بخشید. تا زمانی که کشوری برای علاج تورم به این واکسن روی نیاورد باید همچنان دنبال قیمتهای فرعی چون بلیط هواپیما و قیمت خودرو و مسکن و غیره بدود و هیچوقت نمیتواند از آنها سبقت بگیرد.
در این رابطه:
▪️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران
▪️علم و شبهعلم/ تورم یا گرانی؛
تورم را چه کسانی میسازند؟
▪️علم و شبهعلم/ تورم را نرخ ارز بالا میبرد یا دستکاری ارزش پول؟
#اندیشکده
@Feghtesad
✍🏻علی میرزاخانی
◻️سرمایهداری رفاقتی به مفهوم ضرورت حمایت حکومتها از سرمایهداران، وجه غالب اندیشه اقتصادی تا قیام فکری آدام اسمیت بود. تئوریپردازان سرمایهداری رفاقتی (مرکانتیلیستها) این طرز تفکر را جا انداخته بودند که تنها راه ثروتمند شدن یک کشور (یا همان رشد اقتصادی به مفهوم امروزی) حمایت کامل حکومت از سرمایهداران برای آوردن طلا به کشور چه با استعمار کشورها و چه با صادرات کالا است که مورد اخیر باید با منع واردات کالا همراه باشد. همزمان با شکست این نگرش در عرصه عمل به دلایلی که خارج از حوصله این بحث است، آدام اسمیت به عنوان یک فیلسوف اخلاق تئوری مرکانتیلیستها را به صورت مبنایی زیر سؤال برد و به صراحت اعلام کرد که این شیوه از ثروتمند شدن نه مطلوب است و نه ممکن.
◻️آدام اسمیت برعکس مرکانتیلیستها ثروت را نه چیزی مثل طلا که خلق ارزش افزوده میدانست؛ همان مفهوم امروزی تولید ناخالص داخلی که رشد آن باعث ثروتمند شدن کشور میشود. به اعتقاد آدام اسمیت، حکومت وظیفهای برای تولید ثروت ندارد چرا که حکومتها اصولا تاجر یا فعال اقتصادی خوبی نمیتوانند باشند و خلق ثروت نه کار حکومت که کارکرد کارآفرینان است. مأموریت حکومت تدارک یک محیط مساعد برای کارآفرینی و ایجاد رقابت بین سرمایهداران است تا آنانی در میدان باقی بمانند که کالاها و خدماتی با قیمت پایینتر و کیفیت بالاتر به مردم عرضه میکنند و آنانی که توقع دارند کالای بیکیفیت و گرانتر خود را با زور حکومت به مردم قالب کنند از گردونه رقابت خارج شوند.
◻️اما رکود بزرگ ۱۹۲۹ و غلبه روایت کینزی از علل این کسادی باعث شد که اکثر اقتصاددانان نقش مداخلهگر فعال را برای حکومتها بپذیرند و نتیجه آن، مشروعیتبخشی به سیاستهای تورمزا برای رفع رکود و ایجاد رشد بود. به همین دلیل رشد اقتصادی اکثر کشورها به رشد تورمی تبدیل شد که بخش عمده آن به دلیل مخدوش بودن قیمتها (تحت تأثیر تورم) ناپایدار بود. اما اتفاق غیرمنتظره در دهه ۷۰ میلادی افتاد؛ یعنی به رغم اینکه تئوری پشتیبان این سیاستها، وقوع همزمان رکود و تورم را غیرممکن میدانست و حذف هر رکودی را با سیاست تورمزا امکانپذیر تصور میکرد برای نخستین بار جهان شاهد پدیده رکود تورمی شد.
◻️رکود تورمی باعث یک پارادایم شیفت در دهه ۱۹۸۰ شد به نحوی که سیاست رشدسازی با تورم کاملا زیر سوال رفت. بسیاری از اقتصاددانان به این اعتقاد رسیده بودند که رشد تورمی اگرچه اقتصاد را به ظاهر بزرگ میکند اما این بزرگ شدن بیش از آنکه شبیه عضلهسازی باشد شبیه نوعی فربهی و چاقی مضر است؛ به این علت که سیگنال قیمتهای مخدوش باعث هدایت سرمایهگذاران به اضافهگسترش صنایعی میشود که جز با تورم بیشتر قادر به ادامه حیات نیستند و در مقابل، صنایعی که مستعد رشد و توسعه هستند از منابع محدود محروم میمانند.
◻️این آسیبشناسی باعث سقوط امپراطوری کینز و کنار گذاشتن سیاستهای تورمزا شد. جهان به «فردریش فون هایک» روی آورد؛ فردی که میگفت: حتی درجه ملایمی از تورم نیز خطرناک است زیرا دستان سیاستگذار را به ایجاد وضعیتی گره میزند که در آن هر بار مشکلی پیش میآید تنها راه ساده برای رهایی از آن، کمی تورم بیشتر است. اینجا همان جایی است که تورم به عنوان امالمصائب اقتصاد معرفی شد و سیاست «هدفگذاری تورم» به عنوان اصلیترین سیاست اقتصادی در دستور کار قرار گرفت. جایی که جهان پیچید اما ایران نپیچید و هنوز هم نپیچیده است و جزو معدود کشورهایی به عدد انگشتان دست است که غول تورم را نتوانست شکست دهد و به همین دلیل رشد پایداری را هم شاهد نشد.
◻️از دهه ۱۹۸۰ به این سو، کشورها گروه گروه به قافله مقابله با تورم پیوستند و شاخص قیمتها به حیثیتیترین عدد ارزیابی کارآمدی مبدل شد. حتی نرخ رشد اقتصادی به عنوان مهمترین عدد اقتصاد در سایه نرخ تورم قرار گرفت چرا که دیگر صحبت نه از رشد بلکه از رشد غیرتورمی بود. هدفگذاری تورم پایین به عنوان مهمترین لنگر ثبات اقتصادی در عموم کشورها به رسمیت شناخته شد و تلاطمهای شاخص قیمت مصرف کننده که در واقع شاخص سفره مردم است به پایان رسید.
◻️کشف واکسن تورم در دهه ۸۰ را میتوان انقلابی بزرگ در اقتصاد دانست که حکومتها را از دویدن به دنبال قیمتهای فرعی نجات داد و نه تنها سوءسرمایهگذاری را از بین برد بلکه جامعه را از مخاطرات مهلک تورم رهایی بخشید. تا زمانی که کشوری برای علاج تورم به این واکسن روی نیاورد باید همچنان دنبال قیمتهای فرعی چون بلیط هواپیما و قیمت خودرو و مسکن و غیره بدود و هیچوقت نمیتواند از آنها سبقت بگیرد.
در این رابطه:
▪️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران
▪️علم و شبهعلم/ تورم یا گرانی؛
تورم را چه کسانی میسازند؟
▪️علم و شبهعلم/ تورم را نرخ ارز بالا میبرد یا دستکاری ارزش پول؟
#اندیشکده
@Feghtesad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ریشه اصلی تنش ایران و افغانستان چیست؟
◽️ریشههای اصلی مشکلات ایران و افغانستان را در کجا باید جستجو کرد؟ آیا تنش در روابط میان تهران-کابل را میتوان به سطح بحران هیرمند تقلیل داد؟ آیا مشکل ایران و افغانستان صرفا وجود گروه طالبان است؟ یا باید این تنشها را در یک چارچوب تاریخی-ژئوپولیتیک مورد بررسی قرار داد؟
◽️دکتر آرش رییسینژاد، نویسنده و پژوهشگر مسایل بین الملل در گفتوگویی با دکتر آرمینا آرم، استاد دانشگاه، در استودیوی «فردای اقتصاد» به این پرسشها پاسخ دادهاست.
برای مشاهده فیلم کامل این گفتوگو در وبسایت «فردای اقتصاد» کلیک کنید
#فردای_دیپلماسی
#اندیشکده
@Feghtesad
◽️ریشههای اصلی مشکلات ایران و افغانستان را در کجا باید جستجو کرد؟ آیا تنش در روابط میان تهران-کابل را میتوان به سطح بحران هیرمند تقلیل داد؟ آیا مشکل ایران و افغانستان صرفا وجود گروه طالبان است؟ یا باید این تنشها را در یک چارچوب تاریخی-ژئوپولیتیک مورد بررسی قرار داد؟
◽️دکتر آرش رییسینژاد، نویسنده و پژوهشگر مسایل بین الملل در گفتوگویی با دکتر آرمینا آرم، استاد دانشگاه، در استودیوی «فردای اقتصاد» به این پرسشها پاسخ دادهاست.
برای مشاهده فیلم کامل این گفتوگو در وبسایت «فردای اقتصاد» کلیک کنید
#فردای_دیپلماسی
#اندیشکده
@Feghtesad
پیام زلزله امروز قیامدشت تهران
پیام زلزله امروز قیامدشت تهران
صبح امروز زلزله ۳.۶ ریشتری قیامدشت تهران را لرزاند، زلزلهای که ناشی از گسل پارچین-ایوانکی در جنوب شرق تهران بود. زمینلرزههای ناشی از این گسل سابقه ویران کردن منطقه ری در تهران را داشته است.
🔹گرچه این زلزله تلفات جانی و مالی در پی نداشته است اما رشد شدت تکانههای زمین به سیاستگذاران و مردم هشدار میدهد که تهران هنوز در معرض آسیب جدی زلزله ۷ ریشتری است.
🔹فریبرز ناطقیالهی زلزلهشناس و عضو پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی در تحلیلی برای فردایاقتصاد به این سوالات پاسخ داده که زلزله امروز دراثر فعالیت کدام گسل بود؟، آیا سابقه زلزله مخربی از این گسل وجود دارد؟ و ارتباط این زلزله با گسلهای دیگر تهران چیست؟
#اندیشکده
#نسخه_صوتی
@Feghtesad
صبح امروز زلزله ۳.۶ ریشتری قیامدشت تهران را لرزاند، زلزلهای که ناشی از گسل پارچین-ایوانکی در جنوب شرق تهران بود. زمینلرزههای ناشی از این گسل سابقه ویران کردن منطقه ری در تهران را داشته است.
🔹گرچه این زلزله تلفات جانی و مالی در پی نداشته است اما رشد شدت تکانههای زمین به سیاستگذاران و مردم هشدار میدهد که تهران هنوز در معرض آسیب جدی زلزله ۷ ریشتری است.
🔹فریبرز ناطقیالهی زلزلهشناس و عضو پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی در تحلیلی برای فردایاقتصاد به این سوالات پاسخ داده که زلزله امروز دراثر فعالیت کدام گسل بود؟، آیا سابقه زلزله مخربی از این گسل وجود دارد؟ و ارتباط این زلزله با گسلهای دیگر تهران چیست؟
#اندیشکده
#نسخه_صوتی
@Feghtesad
علم و شبهعلم/ تورمخواری یا سرمایهگذاری؟
✍🏻علی میرزاخانی
◻️ ماندگاری طولانی یک پدیده مخرب، همواره این سؤال را ایجاد میکند که ذینفعان این پدیده چه کسانی هستند. تورم دورقمی، مهمترین ویژگی اقتصاد ایران در نیمقرن اخیر است که چنین مصیبتی را کمتر کشوری در مدت زمانی چنین طولانی به خود دیده است به ویژه اینکه اخیرا از میانگین بلندمدت حدودا ۲۰ درصدی به میانگین خطرناک بالای ۴۰ درصد شیفت کرده است. آیا ذینفعان این پدیده توانستهاند یا اصولا میتوانند مانع شکلگیری اراده واقعی برای مواجهه علمی با آن شوند؟ آن هم در زمانی که واکسن تورم بیش از ۴۰ سال است که در دسترس است؟
◻️تورم از آسمان نازل نمیشود بلکه همانطور که در مطلب اول از مجموعه مطالب «علم و شبهعلم» توضیح داده شد پیامد طبیعی «تقلب در سیاستگذاری پولی» است که باعث دستکاری عمدی ارزش پول (کاهش ارزش پول) میشود و روی دیگر این سکه همان افزایش سطح عمومی قیمتها (تورم) است. سیاست تورمسازی در ادبیات اقتصادی به «مالیات تورمی» نیز موسوم است چرا که عین مالیات از جیب ضعیفترین اقشار جامعه (صاحبان درآمدهای ثابت) برداشته میشود و به همین دلیل، ناعادلانهترین نوع مالیات است.
◻️پیامدهای تورم فقط به ناعادلانه بودن آن محدود نمیشود بلکه آثار شوم مترتب بر آن را میتوان در تخریب سرمایهگذاری و رشد اقتصادی مشاهده کرد. به طور خلاصه و در توضیحی ساده میتوان اینگونه گفت که تورم باعث تغییر الگوی رفتاری بازیگران اقتصادی میشود و «تورمخواری» را جایگزین «سرمایهگذاری» میکند؛ اما چگونه؟
◻️تورم در کوتاهمدت باعث تغییر قیمتهای نسبی میشود؛ به این صورت که با شروع امواج اولیه صعود تورم، قیمت یک دارایی خاص مثل ارز، ملک، طلا و کالاهای بادوامی نظیر خودرو به صورت جهشی افزایش پیدا میکند و این شوک افزایشی به صورت مرحلهای در بازارهای دیگر تکرار میشود. در فقدان سیاست فعال پولی برای مهار اژدهای تورم، عموم بازیگران اقتصادی (حتی مردم عادی) به دنبال یافتن پناهگاهی با هدف حفظ ارزش پول خود به بازار داراییها (ملک، دلار، خودرو، طلا و …) حمله میکنند. تورمخواری با تقاضای سرمایهای این نوع داراییها جایگزین سرمایهگذاری میشود زیرا بازدهی اسمی داراییها از سود سرمایهگذاری سبقت میگیرد. در چنین اوضاعی، قیمتگذاری دستوری (به عنوان اشتباهترین روش مهار تورم) باعث شکلگیری قیمتهای نسبی غیرمنطقی و تحریف بیشتر قیمتها شده و کفه بازدهی اسمی داراییها (و طبیعتا جاذبه آن) را سنگینتر میکند.
◻️آیا مردم و بازیگران اقتصادی مقصرند؟ شاید عدهای پاسخ مثبت به این پرسش بدهند اما قطعا پاسخی برای پرسش دوم که مردم برای حفظ ارزش پول خود در بمباران قیمتها به کدام پناهگاه باید پناه ببرند ندارند. مردم همه سرگردان بازار داراییها میشوند و رصد قیمتهای نسبی برای خرید و فروش داراییهای مختلف جایگزین سرمایهگذاری (به مفهوم اقتصادی تشکیل سرمایه ثابت) میشود.
◻️صاحبان نفوذ در نظام بانکی که در صف اول دریافت وامهای ارزان هستند برندگان اصلی مسابقه تورمخواری هستند زیرا در شرایط نبود اراده برای مهار تورم، بازدهی اسمی ملک و دلار و طلا و خودرو از نرخ بهره سبقت معناداری میگیرد و ثروت انبوهی را از جیب سپردهگذاران به جیب وامخواران منتقل میکند. از دیگر تبعات مخرب مسابقه تورمخواری شکلگیری یک پارادوکس تکراری است: بیداد نقدینگی در بازار داراییها و قحطی آن در بخش مولد که البته توضیح سختی ندارد.
◻️بانکها تمایلی به پرداخت وام به بخش تولید ندارند چرا که تبدیل سپردهها به داراییهایی چون ملک بازدهی بالاتری از بهره وام دارد. کسانی هم که وام میگیرند تمایلی ندارند آن را در تولید به کار اندازند چرا که سود تولید از بازدهی اسمی ملک و طلا و دلار کمتر است. بنابراین طبیعی است همه از عطش نقدینگی سخن بگویند به اسم تولید اما برای آن کار دیگر. شرکای تئوریسین سیستم تورمخواری چنین القا میکنند که حمله به بازار داراییها علت تورم است اما واقعیت شکلی معکوس دارد و این حمله معلول تورم (و نحوه مواجهه غلط با آن) است نه علت آن. خلاصه داستان اینکه تورم باعث شکلگیری طبقه وامخواران میشود که نقاب تولید به صورت میزنند اما در واقع تورمخواری میکنند. آیا طبقه تورمخوار به عنوان ذینفع ماندگاری تورم مانع تورمزدایی از مسیر علمی میشود و آدرس غلط قیمتگذاری دستوری برای مهار تورم را به سیاستگذار تحمیل میکند؟ الله اعلم.
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
#اندیشکده
@Feghtesad
✍🏻علی میرزاخانی
◻️ ماندگاری طولانی یک پدیده مخرب، همواره این سؤال را ایجاد میکند که ذینفعان این پدیده چه کسانی هستند. تورم دورقمی، مهمترین ویژگی اقتصاد ایران در نیمقرن اخیر است که چنین مصیبتی را کمتر کشوری در مدت زمانی چنین طولانی به خود دیده است به ویژه اینکه اخیرا از میانگین بلندمدت حدودا ۲۰ درصدی به میانگین خطرناک بالای ۴۰ درصد شیفت کرده است. آیا ذینفعان این پدیده توانستهاند یا اصولا میتوانند مانع شکلگیری اراده واقعی برای مواجهه علمی با آن شوند؟ آن هم در زمانی که واکسن تورم بیش از ۴۰ سال است که در دسترس است؟
◻️تورم از آسمان نازل نمیشود بلکه همانطور که در مطلب اول از مجموعه مطالب «علم و شبهعلم» توضیح داده شد پیامد طبیعی «تقلب در سیاستگذاری پولی» است که باعث دستکاری عمدی ارزش پول (کاهش ارزش پول) میشود و روی دیگر این سکه همان افزایش سطح عمومی قیمتها (تورم) است. سیاست تورمسازی در ادبیات اقتصادی به «مالیات تورمی» نیز موسوم است چرا که عین مالیات از جیب ضعیفترین اقشار جامعه (صاحبان درآمدهای ثابت) برداشته میشود و به همین دلیل، ناعادلانهترین نوع مالیات است.
◻️پیامدهای تورم فقط به ناعادلانه بودن آن محدود نمیشود بلکه آثار شوم مترتب بر آن را میتوان در تخریب سرمایهگذاری و رشد اقتصادی مشاهده کرد. به طور خلاصه و در توضیحی ساده میتوان اینگونه گفت که تورم باعث تغییر الگوی رفتاری بازیگران اقتصادی میشود و «تورمخواری» را جایگزین «سرمایهگذاری» میکند؛ اما چگونه؟
◻️تورم در کوتاهمدت باعث تغییر قیمتهای نسبی میشود؛ به این صورت که با شروع امواج اولیه صعود تورم، قیمت یک دارایی خاص مثل ارز، ملک، طلا و کالاهای بادوامی نظیر خودرو به صورت جهشی افزایش پیدا میکند و این شوک افزایشی به صورت مرحلهای در بازارهای دیگر تکرار میشود. در فقدان سیاست فعال پولی برای مهار اژدهای تورم، عموم بازیگران اقتصادی (حتی مردم عادی) به دنبال یافتن پناهگاهی با هدف حفظ ارزش پول خود به بازار داراییها (ملک، دلار، خودرو، طلا و …) حمله میکنند. تورمخواری با تقاضای سرمایهای این نوع داراییها جایگزین سرمایهگذاری میشود زیرا بازدهی اسمی داراییها از سود سرمایهگذاری سبقت میگیرد. در چنین اوضاعی، قیمتگذاری دستوری (به عنوان اشتباهترین روش مهار تورم) باعث شکلگیری قیمتهای نسبی غیرمنطقی و تحریف بیشتر قیمتها شده و کفه بازدهی اسمی داراییها (و طبیعتا جاذبه آن) را سنگینتر میکند.
◻️آیا مردم و بازیگران اقتصادی مقصرند؟ شاید عدهای پاسخ مثبت به این پرسش بدهند اما قطعا پاسخی برای پرسش دوم که مردم برای حفظ ارزش پول خود در بمباران قیمتها به کدام پناهگاه باید پناه ببرند ندارند. مردم همه سرگردان بازار داراییها میشوند و رصد قیمتهای نسبی برای خرید و فروش داراییهای مختلف جایگزین سرمایهگذاری (به مفهوم اقتصادی تشکیل سرمایه ثابت) میشود.
◻️صاحبان نفوذ در نظام بانکی که در صف اول دریافت وامهای ارزان هستند برندگان اصلی مسابقه تورمخواری هستند زیرا در شرایط نبود اراده برای مهار تورم، بازدهی اسمی ملک و دلار و طلا و خودرو از نرخ بهره سبقت معناداری میگیرد و ثروت انبوهی را از جیب سپردهگذاران به جیب وامخواران منتقل میکند. از دیگر تبعات مخرب مسابقه تورمخواری شکلگیری یک پارادوکس تکراری است: بیداد نقدینگی در بازار داراییها و قحطی آن در بخش مولد که البته توضیح سختی ندارد.
◻️بانکها تمایلی به پرداخت وام به بخش تولید ندارند چرا که تبدیل سپردهها به داراییهایی چون ملک بازدهی بالاتری از بهره وام دارد. کسانی هم که وام میگیرند تمایلی ندارند آن را در تولید به کار اندازند چرا که سود تولید از بازدهی اسمی ملک و طلا و دلار کمتر است. بنابراین طبیعی است همه از عطش نقدینگی سخن بگویند به اسم تولید اما برای آن کار دیگر. شرکای تئوریسین سیستم تورمخواری چنین القا میکنند که حمله به بازار داراییها علت تورم است اما واقعیت شکلی معکوس دارد و این حمله معلول تورم (و نحوه مواجهه غلط با آن) است نه علت آن. خلاصه داستان اینکه تورم باعث شکلگیری طبقه وامخواران میشود که نقاب تولید به صورت میزنند اما در واقع تورمخواری میکنند. آیا طبقه تورمخوار به عنوان ذینفع ماندگاری تورم مانع تورمزدایی از مسیر علمی میشود و آدرس غلط قیمتگذاری دستوری برای مهار تورم را به سیاستگذار تحمیل میکند؟ الله اعلم.
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
#اندیشکده
@Feghtesad
هوش مصنوعی و اعتصاب در هالیوود
✍🏼 دکتر مرتضی بینا، متخصص امور ریسک
✍🏼 دکتر مسعود حبیبی، پژوهشگر حقوق بینالملل
▪️اگر به اینترنت دسترسی دارید و به تکنولوژیها، خصوصا تولید نرمافزار علاقهمند هستید، احتمالا این فرصت را داشتهاید که با ابزار جدید هوش مصنوعی خصوصا مدلهای مولد متن که در یک سال گذشته در دسترس عموم قرار گرفتهاند کار کنید و به احتمال زیاد در مورد قابلیتهای آنها مطالب زیاد خوانده یا شنیدهاید. اما بسیاری از مردم، از انقلاب صنعتی، اجتماعی و هنری که در راه است اطلاع کافی نداشته یا اثر آن را دست کم گرفتهاند و اگر همچنان در بیخبری بمانند با غافلگیریهای زیادی در آینده کاری، حرفهای و اجتماعی خود مواجه خواهند شد. شاید از اولین نمونههای بارز این موضوع وضعیت کاری و درآمدی نویسندگان، هنرپیشهها، دوبلورها و سایر فعالان در صنعت فیلمسازی جهان غرب باشد. احتمالا به زودی شاهد تغییرات عمدهای در بسیاری از کارها خصوصا یقه سفیدها در جهان غرب و سپس در سطح جهان خواهیم بود.
❓اما هوش مصنوعی چه چالشهایی را ایجاد خواهد کرد؟ راهحل برای کسانی که نگران آینده حرفهای خود هستند، چیست؟
برای خواندن این یادداشت کلیک کنید
#اندیشکده
@Feghtesad
✍🏼 دکتر مرتضی بینا، متخصص امور ریسک
✍🏼 دکتر مسعود حبیبی، پژوهشگر حقوق بینالملل
▪️اگر به اینترنت دسترسی دارید و به تکنولوژیها، خصوصا تولید نرمافزار علاقهمند هستید، احتمالا این فرصت را داشتهاید که با ابزار جدید هوش مصنوعی خصوصا مدلهای مولد متن که در یک سال گذشته در دسترس عموم قرار گرفتهاند کار کنید و به احتمال زیاد در مورد قابلیتهای آنها مطالب زیاد خوانده یا شنیدهاید. اما بسیاری از مردم، از انقلاب صنعتی، اجتماعی و هنری که در راه است اطلاع کافی نداشته یا اثر آن را دست کم گرفتهاند و اگر همچنان در بیخبری بمانند با غافلگیریهای زیادی در آینده کاری، حرفهای و اجتماعی خود مواجه خواهند شد. شاید از اولین نمونههای بارز این موضوع وضعیت کاری و درآمدی نویسندگان، هنرپیشهها، دوبلورها و سایر فعالان در صنعت فیلمسازی جهان غرب باشد. احتمالا به زودی شاهد تغییرات عمدهای در بسیاری از کارها خصوصا یقه سفیدها در جهان غرب و سپس در سطح جهان خواهیم بود.
❓اما هوش مصنوعی چه چالشهایی را ایجاد خواهد کرد؟ راهحل برای کسانی که نگران آینده حرفهای خود هستند، چیست؟
برای خواندن این یادداشت کلیک کنید
#اندیشکده
@Feghtesad
جدایی تجارت از سیاست؛
راه مصالحه در اتاق بازرگانی
✍🏻علی میرزاخانی
◻️اصل «جدایی تجارت از سیاست» که در عموم کشورهای توسعهیافته به رسمیت شناخته شده است صرفا به این معنا نیست که شاغلان در عرصه حکمرانی نباید وارد فعالیت اقتصادی شوند بلکه معنای دومی هم دارد و آن اینکه فعالان اقتصادی هم نباید مطالبه شراکت در امور حکمرانی داشته باشند. این مرز به اندازهای جدی است که در اقتصادهای مدرن، هر فعال اقتصادی که وارد نهادهای حکمرانی شود باید کل سبد دارایی مالی و غیرمالیش را به حساب کور و ناشناسی منتقل شود تا امکان ذینفع بودن در سیاستگذاری منتفی شود و چنانچه فرضا چنین ارتباطی کشف شود مصداق فساد و رسوایی خواهد بود.
◻️این دو حوزه فعالیت که در اكثر كشورهای توسعهيافته جهان با قوانين سفت و سخت از هم تفكيك شدهاند در ایران به کلی در هم آمیختهاند یعنی هم شاغلان در فعالیتهای حکمرانی به فعالیت اقتصادی مشغولند و هم فعالان اقتصادی خود را محق در سیاستگذاری اقتصادی یا شراکت در تصمیمسازی میدانند که این هر دو غلط و فسادزاست. به عبارت دیگر، نه نظام حکمرانی مجاز است ذینفعان سیاستگذاری را در اتاق تصمیمگیری (نه مشورت) راه دهد و نه برای فعالان اقتصادی نفعی از پذیرش کرسی تصمیمگیری قابل تصور است.
◻️مقامات دولتی به این بهانه وارد فعالیت اقتصادی با سرمایه بیتالمال میشوند که فعالان اقتصادی به فکر جیب خود هستند و هزینه تولید را بالا میبرند ولی چون دولتمردان به فکر جیب خود نیستند پس قیمت تمام شده کاهش مییابد و رفاه مردم افزایش مییابد. اینکه این گزاره غلط است نیازی به تجربه نداشت چرا که نادرست بودن آن را تئوری اقتصادی ثابت کرده است اما اکنون تجربه هزاران میلیارد اتلاف منابع هم بر صحت تئوری اقتصادی مهر تایید زده است و بر همین مبنا، دولتمردان شاغل در فعالیتهای اقتصادی، ذیل هر عنوانی اعم از دولتی و خصولتی و خصوصی باید پای خود را از اقتصاد بیرون بکشند.
◻️از سوی دیگر، مطالبه شراکت در تصمیمسازی و تصمیمگیری اقتصادی توسط فعالان اقتصادی نیز ریشه در تصور نادرستی دارد که اداره اقتصاد یک کشور را چیزی شبیه اداره یک بنگاه اقتصادی میداند. این تصور ناصحیح باعث استنتاجی فاجعهبار شده است: اینکه افراد موفق در اداره یک بنگاه اقتصادی بهترین افراد برای سیاستگذاری اقتصادی هستند که در ادبیات اقتصادی به خطای تعمیم موسوم است؛ خطایی که در اکثر دولتها به ویژه در دولت روحانی و دولت هاشمی باعث تحمیل هزینههای فراوان بر اقتصاد کشور شد و موضوع مبحثی جداگانه است.
◻️به عبارت سادهتر، هیچ سیاست بد و فاجعهآمیزی در اقتصاد نیست که ذینفعی در بیزنس نداشته باشد و زمانی که به حضور فعالان اقتصادی در اتاقهای سیاستگذاری مشروعیت داده میشود اولین سؤال این خواهد بود که کدام فعال اقتصادی؟ نیازی به توضیح بیشتر نیست که منافع گروهی از فعالان اقتصادی ممکن است در افزایش نرخ ارز یا نرخ بهره باشد و منافع گروه دیگری در کاهش این دو نرخ یا یکی از آنها. ماموریت سیاستگذار، ایستادن در جبهه یکی علیه دیگری نیست، بلکه حاکمسازی قواعد همهشمول بر میدان فعالیتهای اقتصادی و سیاستگذاری معطوف به کشف نرخهای تعادلی است که نه منفعت و رانت بادآوردهای نصیب یکی کند و نه ضرر غیرموجهی را برای دیگری به ارمغان آورد تا منافع عمومی حداکثر شود.
◻️اما این مقدمه مفصل چه ارتباطی با اختلافات اخیر بر سر نحوه انتخاب رییس اتاق بازرگانی دارد؟ نظام حکمرانی به این دلیل خود را محق در شراکت برای تعیین رییس اتاق میداند که به او کرسی حضور در شوراهای تصمیمگیری و به تبع آن شراکت در اتخاذ تصمیمات داده است که بر مبنای استدلالات مطرح شده در مقدمه، هم اعطای این امتیاز از سوی نظام حکمرانی اقتصادی غلط بوده است و هم پذیرش این امتیاز از سوی فعالان اقتصادی. به نظر میرسد یک راه مصالحه برای پایان بخشیدن به اختلافات این باشد که همه این نوع امتیازات بر اساس توافقی مرضیالطرفین لغو و انتخاب رییس اتاق هم به خود فعالان اقتصادی واگذار شود تا هم اختلاف پایان یابد هم یک سنت نادرست از بین برود و هم اینکه اتاق بازرگانی به کار اصلی خود یعنی مطالبه محیط مساعد کسبوکار برای عموم فعالان اقتصادی مشغول شود.
#اندیشکده
@Feghtesad
راه مصالحه در اتاق بازرگانی
✍🏻علی میرزاخانی
◻️اصل «جدایی تجارت از سیاست» که در عموم کشورهای توسعهیافته به رسمیت شناخته شده است صرفا به این معنا نیست که شاغلان در عرصه حکمرانی نباید وارد فعالیت اقتصادی شوند بلکه معنای دومی هم دارد و آن اینکه فعالان اقتصادی هم نباید مطالبه شراکت در امور حکمرانی داشته باشند. این مرز به اندازهای جدی است که در اقتصادهای مدرن، هر فعال اقتصادی که وارد نهادهای حکمرانی شود باید کل سبد دارایی مالی و غیرمالیش را به حساب کور و ناشناسی منتقل شود تا امکان ذینفع بودن در سیاستگذاری منتفی شود و چنانچه فرضا چنین ارتباطی کشف شود مصداق فساد و رسوایی خواهد بود.
◻️این دو حوزه فعالیت که در اكثر كشورهای توسعهيافته جهان با قوانين سفت و سخت از هم تفكيك شدهاند در ایران به کلی در هم آمیختهاند یعنی هم شاغلان در فعالیتهای حکمرانی به فعالیت اقتصادی مشغولند و هم فعالان اقتصادی خود را محق در سیاستگذاری اقتصادی یا شراکت در تصمیمسازی میدانند که این هر دو غلط و فسادزاست. به عبارت دیگر، نه نظام حکمرانی مجاز است ذینفعان سیاستگذاری را در اتاق تصمیمگیری (نه مشورت) راه دهد و نه برای فعالان اقتصادی نفعی از پذیرش کرسی تصمیمگیری قابل تصور است.
◻️مقامات دولتی به این بهانه وارد فعالیت اقتصادی با سرمایه بیتالمال میشوند که فعالان اقتصادی به فکر جیب خود هستند و هزینه تولید را بالا میبرند ولی چون دولتمردان به فکر جیب خود نیستند پس قیمت تمام شده کاهش مییابد و رفاه مردم افزایش مییابد. اینکه این گزاره غلط است نیازی به تجربه نداشت چرا که نادرست بودن آن را تئوری اقتصادی ثابت کرده است اما اکنون تجربه هزاران میلیارد اتلاف منابع هم بر صحت تئوری اقتصادی مهر تایید زده است و بر همین مبنا، دولتمردان شاغل در فعالیتهای اقتصادی، ذیل هر عنوانی اعم از دولتی و خصولتی و خصوصی باید پای خود را از اقتصاد بیرون بکشند.
◻️از سوی دیگر، مطالبه شراکت در تصمیمسازی و تصمیمگیری اقتصادی توسط فعالان اقتصادی نیز ریشه در تصور نادرستی دارد که اداره اقتصاد یک کشور را چیزی شبیه اداره یک بنگاه اقتصادی میداند. این تصور ناصحیح باعث استنتاجی فاجعهبار شده است: اینکه افراد موفق در اداره یک بنگاه اقتصادی بهترین افراد برای سیاستگذاری اقتصادی هستند که در ادبیات اقتصادی به خطای تعمیم موسوم است؛ خطایی که در اکثر دولتها به ویژه در دولت روحانی و دولت هاشمی باعث تحمیل هزینههای فراوان بر اقتصاد کشور شد و موضوع مبحثی جداگانه است.
◻️به عبارت سادهتر، هیچ سیاست بد و فاجعهآمیزی در اقتصاد نیست که ذینفعی در بیزنس نداشته باشد و زمانی که به حضور فعالان اقتصادی در اتاقهای سیاستگذاری مشروعیت داده میشود اولین سؤال این خواهد بود که کدام فعال اقتصادی؟ نیازی به توضیح بیشتر نیست که منافع گروهی از فعالان اقتصادی ممکن است در افزایش نرخ ارز یا نرخ بهره باشد و منافع گروه دیگری در کاهش این دو نرخ یا یکی از آنها. ماموریت سیاستگذار، ایستادن در جبهه یکی علیه دیگری نیست، بلکه حاکمسازی قواعد همهشمول بر میدان فعالیتهای اقتصادی و سیاستگذاری معطوف به کشف نرخهای تعادلی است که نه منفعت و رانت بادآوردهای نصیب یکی کند و نه ضرر غیرموجهی را برای دیگری به ارمغان آورد تا منافع عمومی حداکثر شود.
◻️اما این مقدمه مفصل چه ارتباطی با اختلافات اخیر بر سر نحوه انتخاب رییس اتاق بازرگانی دارد؟ نظام حکمرانی به این دلیل خود را محق در شراکت برای تعیین رییس اتاق میداند که به او کرسی حضور در شوراهای تصمیمگیری و به تبع آن شراکت در اتخاذ تصمیمات داده است که بر مبنای استدلالات مطرح شده در مقدمه، هم اعطای این امتیاز از سوی نظام حکمرانی اقتصادی غلط بوده است و هم پذیرش این امتیاز از سوی فعالان اقتصادی. به نظر میرسد یک راه مصالحه برای پایان بخشیدن به اختلافات این باشد که همه این نوع امتیازات بر اساس توافقی مرضیالطرفین لغو و انتخاب رییس اتاق هم به خود فعالان اقتصادی واگذار شود تا هم اختلاف پایان یابد هم یک سنت نادرست از بین برود و هم اینکه اتاق بازرگانی به کار اصلی خود یعنی مطالبه محیط مساعد کسبوکار برای عموم فعالان اقتصادی مشغول شود.
#اندیشکده
@Feghtesad
علم و شبهعلم/ دست مرئی علیه دست نامرئی
✍🏻علی میرزاخانی
◻️ آدام اسمیت بنیانگذار علم اقتصاد، قصه این علم را بسیار ساده و با طرح یک پرسش آغاز کرد. اطمینان مردم به اینکه از صبح اول وقت، نانوا و قصاب و مغازهدار در خدمت آنان خواهند بود از کجا نشأت میگیرد؟ از ایمان به خیرخواهی قصاب و نانوا؟ پاسخ اسمیت متفاوت بود: به خاطر خیرخواهی قصاب و نانوا نیست که ما از تهیه مایحتاج خود مطمئن میشویم بلکه به خاطر پیگیری منافع خودشان است. اولین موضعگیری علیه اسمیت این بود که او به جای دفاع از خیرخواهی به دفاع از خودخواهی پرداخته است. اما او در واقع مردم را به اندیشیدن درباره مکانیسمی که رفاه عمومی را حداکثر میکند دعوت کرده بود. اما چگونه؟
◻️آدام اسمیت با اشاره به مثال نانوا و قصاب استدلال کرد که اگر همه مردم آزاد باشند بدون تجاوز به حقوق دیگران منافع و خیر شخصی خود را دنبال کنند رقابتی سازنده و عادلانه بین اهل کسبوکار شکل خواهد گرفت که در این رقابت، هر یک سعی خواهد کرد کالای خود را با بالاترین کیفیت و پایینترین قیمت عرضه کند تا بیشترین مشتری را به سمت خود جذب کند. نتیجه این رقابت، بقای بهترین عرضهکنندگان در بازار و حذف آن دسته از عرضهکنندگانی خواهد بود که میخواهند کالای بیکیفیت خود را با قیمت بالا به مردم تحمیل کنند.
◻️اسمیت متهم شد که به «اصالت خودخواهی» اعتقاد دارد اما او که فیلسوف اخلاق بود استدلال کرد که برعکس، آزاد گذاشتن مردم برای پیگیری منافع شخصی با مکانیسمی نامرئی به دیگرخواهی منتج میشود نه خودخواهی. در بازار آزاد، نه تنها مردم از تأمین روزانه مایحتاج خود مطمئن میشوند بلکه این اطمینان را هم دارند که عرضهکننده مجبور به برخورد صادقانه و محترمانه با مشتریان است و در صورت عرضه کالا و خدمات تقلبی یا برخورد ناصادقانه از بازار حذف خواهد شد؛ گویی دستی برای سامان دادن به اوضاع وجود دارد که دیده نمیشود. او اصطلاح معروف خود را برای توصیف چنین وضعیتی به کار برد: بازار آزاد با «دست نامرئی» هدایت میشود.
◻️بنابراین، در صورت به رسمیت شناختن دست نامرئی، هرگز نمیتوان کالاها و خدمات بیکیفیت (مثل خودرو) را با قیمت نجومی به مردم تحمیل کرد و این ریشه ضدیت طرفداران دست مرئی (دولت) با دست نامرئی است. البته مدافعان دست مرئی هیچوقت نمیگویند که چون دست نامرئی به ضرر ماست با آن مخالفیم بلکه میگویند چون این سیستم به ضرر مردم است با آن مخالفیم. طرفداران مداخله دولت میگویند اهالی کسبوکار در بازار آزاد به دنبال منافع خودشان هستند و باید دستی مرئی از منافع مردم حمایت کند! یعنی با نقاب دیگرخواهی علیه دست نامرئی یارگیری میکنند.
◻️اگرچه شوخی خیرخواهی یا دیگرخواهی دست مرئی (دولت) و خودخواهی دست نامرئی (بازار) هنوز در جوامع عقبمانده طرفدار دارد اما در سال ۱۹۸۶ اقتصاددانی به نام «جیمز بیوکنن» به دلیل رسوا کردن تئوریک این شوخی جایزه نوبل گرفت. بیوکنن با این پرسش آغاز کرد که مگر دولت چیست؟ و پاسخ داد: گروهی متشکل از انسانهای عادی تحت عنوان وزرا و مسوولان و مشاوران. او استدلال کرد که مغالطه دولتگرایان در اینجاست که انگیزههای «انسان سیاسی» را متفاوت از انگیزههای «انسان اقتصادی» القا میکند. در حالی که «انسان سیاسی» نیز همانند «انسان اقتصادی» پیگیر منافع شخصی خود است.
◻️بیوکنن میگوید: شاید «انسان سیاسی» درباره منافع عمومی صحبت کند اما او نیز همانند «انسان اقتصادی» برنامهها و منافع شخصی خودش را دارد. بنابراین راهحل اصلاح امور این نیست که از انسان سیاسی انتظار رفتار متفاوتی داشته باشیم بلکه اصلاح قوانین و ساختارهاست. راهحلی که توسط میلتون فریدمن با تعبیری دقیقتر توضیح داده شد: «راهحل مسائل جستوجوی سیاستمداران کاردرست نیست بلکه طراحی مکانیسمی است که در آن سیاستمداران اشتباهی هم مجبور شوند کار درست را انجام دهند».
◻️نتیجهگیری: مأموریت دست مرئی نه قطع دست نامرئی بلکه تولید کالای عمومی (یعنی امنیت و نظام دادگستری عادلانه و زیرساختها) است تا دست نامرئی بتواند منافع و رفاه عمومی را از طریق انگیزههای آحاد خصوصی حداکثر کند. تنها در این صورت است که منافع شخصی اهالی کسبوکار به منافع عمومی تبدیل میشود. در غیر این صورت با قطع دست نامرئی، این منافع عمومی است که در خدمت منافع شخصی قرار میگیرد.
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
◻️ تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم
#اندیشکده
@Feghtesad
✍🏻علی میرزاخانی
◻️ آدام اسمیت بنیانگذار علم اقتصاد، قصه این علم را بسیار ساده و با طرح یک پرسش آغاز کرد. اطمینان مردم به اینکه از صبح اول وقت، نانوا و قصاب و مغازهدار در خدمت آنان خواهند بود از کجا نشأت میگیرد؟ از ایمان به خیرخواهی قصاب و نانوا؟ پاسخ اسمیت متفاوت بود: به خاطر خیرخواهی قصاب و نانوا نیست که ما از تهیه مایحتاج خود مطمئن میشویم بلکه به خاطر پیگیری منافع خودشان است. اولین موضعگیری علیه اسمیت این بود که او به جای دفاع از خیرخواهی به دفاع از خودخواهی پرداخته است. اما او در واقع مردم را به اندیشیدن درباره مکانیسمی که رفاه عمومی را حداکثر میکند دعوت کرده بود. اما چگونه؟
◻️آدام اسمیت با اشاره به مثال نانوا و قصاب استدلال کرد که اگر همه مردم آزاد باشند بدون تجاوز به حقوق دیگران منافع و خیر شخصی خود را دنبال کنند رقابتی سازنده و عادلانه بین اهل کسبوکار شکل خواهد گرفت که در این رقابت، هر یک سعی خواهد کرد کالای خود را با بالاترین کیفیت و پایینترین قیمت عرضه کند تا بیشترین مشتری را به سمت خود جذب کند. نتیجه این رقابت، بقای بهترین عرضهکنندگان در بازار و حذف آن دسته از عرضهکنندگانی خواهد بود که میخواهند کالای بیکیفیت خود را با قیمت بالا به مردم تحمیل کنند.
◻️اسمیت متهم شد که به «اصالت خودخواهی» اعتقاد دارد اما او که فیلسوف اخلاق بود استدلال کرد که برعکس، آزاد گذاشتن مردم برای پیگیری منافع شخصی با مکانیسمی نامرئی به دیگرخواهی منتج میشود نه خودخواهی. در بازار آزاد، نه تنها مردم از تأمین روزانه مایحتاج خود مطمئن میشوند بلکه این اطمینان را هم دارند که عرضهکننده مجبور به برخورد صادقانه و محترمانه با مشتریان است و در صورت عرضه کالا و خدمات تقلبی یا برخورد ناصادقانه از بازار حذف خواهد شد؛ گویی دستی برای سامان دادن به اوضاع وجود دارد که دیده نمیشود. او اصطلاح معروف خود را برای توصیف چنین وضعیتی به کار برد: بازار آزاد با «دست نامرئی» هدایت میشود.
◻️بنابراین، در صورت به رسمیت شناختن دست نامرئی، هرگز نمیتوان کالاها و خدمات بیکیفیت (مثل خودرو) را با قیمت نجومی به مردم تحمیل کرد و این ریشه ضدیت طرفداران دست مرئی (دولت) با دست نامرئی است. البته مدافعان دست مرئی هیچوقت نمیگویند که چون دست نامرئی به ضرر ماست با آن مخالفیم بلکه میگویند چون این سیستم به ضرر مردم است با آن مخالفیم. طرفداران مداخله دولت میگویند اهالی کسبوکار در بازار آزاد به دنبال منافع خودشان هستند و باید دستی مرئی از منافع مردم حمایت کند! یعنی با نقاب دیگرخواهی علیه دست نامرئی یارگیری میکنند.
◻️اگرچه شوخی خیرخواهی یا دیگرخواهی دست مرئی (دولت) و خودخواهی دست نامرئی (بازار) هنوز در جوامع عقبمانده طرفدار دارد اما در سال ۱۹۸۶ اقتصاددانی به نام «جیمز بیوکنن» به دلیل رسوا کردن تئوریک این شوخی جایزه نوبل گرفت. بیوکنن با این پرسش آغاز کرد که مگر دولت چیست؟ و پاسخ داد: گروهی متشکل از انسانهای عادی تحت عنوان وزرا و مسوولان و مشاوران. او استدلال کرد که مغالطه دولتگرایان در اینجاست که انگیزههای «انسان سیاسی» را متفاوت از انگیزههای «انسان اقتصادی» القا میکند. در حالی که «انسان سیاسی» نیز همانند «انسان اقتصادی» پیگیر منافع شخصی خود است.
◻️بیوکنن میگوید: شاید «انسان سیاسی» درباره منافع عمومی صحبت کند اما او نیز همانند «انسان اقتصادی» برنامهها و منافع شخصی خودش را دارد. بنابراین راهحل اصلاح امور این نیست که از انسان سیاسی انتظار رفتار متفاوتی داشته باشیم بلکه اصلاح قوانین و ساختارهاست. راهحلی که توسط میلتون فریدمن با تعبیری دقیقتر توضیح داده شد: «راهحل مسائل جستوجوی سیاستمداران کاردرست نیست بلکه طراحی مکانیسمی است که در آن سیاستمداران اشتباهی هم مجبور شوند کار درست را انجام دهند».
◻️نتیجهگیری: مأموریت دست مرئی نه قطع دست نامرئی بلکه تولید کالای عمومی (یعنی امنیت و نظام دادگستری عادلانه و زیرساختها) است تا دست نامرئی بتواند منافع و رفاه عمومی را از طریق انگیزههای آحاد خصوصی حداکثر کند. تنها در این صورت است که منافع شخصی اهالی کسبوکار به منافع عمومی تبدیل میشود. در غیر این صورت با قطع دست نامرئی، این منافع عمومی است که در خدمت منافع شخصی قرار میگیرد.
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
◻️ تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم
#اندیشکده
@Feghtesad
علم و شبهعلم/ نابودگر ارومیه
✍🏻علی میرزاخانی
◻️نابودی دریاچه ارومیه را میتوان به داستانهای شبهعلمی زیادی مرتبط کرد تا از ریشهیابی علمی پرهیز شود؛ اما داستان ریشه اقتصادی دارد. فون میزس اقتصاددان برجسته معتقد بود که تورم طولانیمدت و مواجهه نادرست با آن به قدری ویرانگر است که حتی میتواند تمدنی را از بین ببرد و در مصداقی مشخص از سقوط امپراطوری روم به دلیل دستکاری ارزش پول و سرکوب همزمان قیمتها نام میبرد. بنابراین جستوجوی ارتباط بین نابودی دریاچه ارومیه و سوءسیاستگذاری اقتصادی دارای پشتوانه نظری است.
◻️مهمترین پیامد تورم در کوتاهمدت، تغییر قیمتهای نسبی و در بلندمدت، سوءسرمایهگذاری یا «اضافه سرمایهگذاری» است و مداخله دولت در قیمتگذاری باعث تشدید این وضعیت میشود. اثر کوتاهمدت تورم همانطور که در مطالب قبلی تشریح شد باعث کمیننشینی سفتهبازان برای حمله به بازاری میشود که تغییر قیمت نسبی از آن بازار آغاز میشود که معمولا در موقع وضعیت خوب ارزی، بازار مسکن است (مثل سال ۸۶) و در موقع وضعیت بد ارزی، بازار طلا و دلار (مثل سال ۹۱ و ۹۷).
◻️اما اثر بلندمدت تورم که آثار تخریبی آن چه بسا مهلکتر از آثار کوتاهمدت است سوءسرمایهگذاری است و میتوان ثابت کرد که نابودی آب و خاک و منابع طبیعی کشور را همین مسأله رقم زده است. داستان به این شکل است که تورم مزمن باعث گران شدن کالاها و خدمات میشود اما قیمت برخی از کالاها و منابع متناسب با سایر کالاها (به دلیل مداخله دولت در قیمتگذاری) گران نمیشود یعنی قیمت واقعی آنها کاهش مییابد. چنین وضعیتی به معنی تحریف قیمتها و ارسال علائم غلط به سرمایهگذاران است.
◻️قیمت واقعی پایین باعث افزایش تقاضا (هم داخلی هم خارجی) شده و داستان از همین جا آغاز میشود. اگر کالای ارزان قابلیت صادرات یا حتی قاچاق داشته باشد (مثل بنزین و گازوئیل و گوسفند) از این طریق به متقاضیان خارجی میرسد. اما اگر مثل آب چنین قابلیتی نداشته باشد در این صورت مطابق قوانین اقتصاد، کالای ارزان به کالای دیگری که قیمت آن آزاد است و یا قابلیت صادرات یا قاچاق دارد تبدیل میشود. داستان گسترش کشاورزی یا صنعت آببر حتی در استانهایی که مشکل آب دارند از همین جنس است و برای تبدیل آب به کالایی دارای قیمت غیردستوری یا دارای قابلیت صادرات صورت گرفته است. یک محاسبه انجام شده عمق فاجعه را نشان میدهد.
◻️این محاسبه چند سال پیش گویا توسط انجمن پستهکاران انجام شد و حاکی از این بود که ارزش مجموع پسته صادر شده در دهههای اخیر از ارزش آب استفاده شده برای تولید آن کمتر بوده است! یعنی هم منابع زیرزمینی آب از بین رفته و هم سوءسرمایهگذاری وسیعی انجام شده است که میتوانست در جای درستی انجام شود. این فاجعه را میتوان روی نمودار برد و حجم عظیم آب هدر رفته از منابع زیرزمینی را که مصروف سوءسرمایهگذاری شده است و تنها یک فاجعه آن نابودی ارومیه است محاسبه کرد.
◻️البته پستهکاران یا سایر کشاورزان مقصر نیستند مقصر سیاستگذار اقتصادی است که با تحریف قیمتها باعث شده است سرمایهگذاری ناموجه به سرمایهگذاری دارای توجیه تبدیل شود و سرمایهگذاری موجه هم از روی میز برداشته شود. سوءسرمایهگذاری ناشی از تحریف قیمتها، منحصر به کشیده شدن شیره آب کشور نیست. اینکه مشاهده میشود طبیعت و کوه و جنگل و روستاها تبدیل به جنگل ساختمان میشوند یا در شرایطی که تقاضای کالاهای اساسی به دلیل تورم به شدت کاهش یافته (از شیر گرفته تا گوشت) منابع عظیمی صرف تولید خودرو میشود و عطش تقاضای خودرو از بین نمیرود ریشه در همین مساله دارد که در مطالب بعدی به آن خواهیم پرداخت.
در همین رابطه:
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
◻️ تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم
◻️دست مرئی علیه دست نامرئی/ مطلب پنجم
#اندیشکده
◻️رسانه تصویری فردای اقتصاد⬇️
@Feghtesad
✍🏻علی میرزاخانی
◻️نابودی دریاچه ارومیه را میتوان به داستانهای شبهعلمی زیادی مرتبط کرد تا از ریشهیابی علمی پرهیز شود؛ اما داستان ریشه اقتصادی دارد. فون میزس اقتصاددان برجسته معتقد بود که تورم طولانیمدت و مواجهه نادرست با آن به قدری ویرانگر است که حتی میتواند تمدنی را از بین ببرد و در مصداقی مشخص از سقوط امپراطوری روم به دلیل دستکاری ارزش پول و سرکوب همزمان قیمتها نام میبرد. بنابراین جستوجوی ارتباط بین نابودی دریاچه ارومیه و سوءسیاستگذاری اقتصادی دارای پشتوانه نظری است.
◻️مهمترین پیامد تورم در کوتاهمدت، تغییر قیمتهای نسبی و در بلندمدت، سوءسرمایهگذاری یا «اضافه سرمایهگذاری» است و مداخله دولت در قیمتگذاری باعث تشدید این وضعیت میشود. اثر کوتاهمدت تورم همانطور که در مطالب قبلی تشریح شد باعث کمیننشینی سفتهبازان برای حمله به بازاری میشود که تغییر قیمت نسبی از آن بازار آغاز میشود که معمولا در موقع وضعیت خوب ارزی، بازار مسکن است (مثل سال ۸۶) و در موقع وضعیت بد ارزی، بازار طلا و دلار (مثل سال ۹۱ و ۹۷).
◻️اما اثر بلندمدت تورم که آثار تخریبی آن چه بسا مهلکتر از آثار کوتاهمدت است سوءسرمایهگذاری است و میتوان ثابت کرد که نابودی آب و خاک و منابع طبیعی کشور را همین مسأله رقم زده است. داستان به این شکل است که تورم مزمن باعث گران شدن کالاها و خدمات میشود اما قیمت برخی از کالاها و منابع متناسب با سایر کالاها (به دلیل مداخله دولت در قیمتگذاری) گران نمیشود یعنی قیمت واقعی آنها کاهش مییابد. چنین وضعیتی به معنی تحریف قیمتها و ارسال علائم غلط به سرمایهگذاران است.
◻️قیمت واقعی پایین باعث افزایش تقاضا (هم داخلی هم خارجی) شده و داستان از همین جا آغاز میشود. اگر کالای ارزان قابلیت صادرات یا حتی قاچاق داشته باشد (مثل بنزین و گازوئیل و گوسفند) از این طریق به متقاضیان خارجی میرسد. اما اگر مثل آب چنین قابلیتی نداشته باشد در این صورت مطابق قوانین اقتصاد، کالای ارزان به کالای دیگری که قیمت آن آزاد است و یا قابلیت صادرات یا قاچاق دارد تبدیل میشود. داستان گسترش کشاورزی یا صنعت آببر حتی در استانهایی که مشکل آب دارند از همین جنس است و برای تبدیل آب به کالایی دارای قیمت غیردستوری یا دارای قابلیت صادرات صورت گرفته است. یک محاسبه انجام شده عمق فاجعه را نشان میدهد.
◻️این محاسبه چند سال پیش گویا توسط انجمن پستهکاران انجام شد و حاکی از این بود که ارزش مجموع پسته صادر شده در دهههای اخیر از ارزش آب استفاده شده برای تولید آن کمتر بوده است! یعنی هم منابع زیرزمینی آب از بین رفته و هم سوءسرمایهگذاری وسیعی انجام شده است که میتوانست در جای درستی انجام شود. این فاجعه را میتوان روی نمودار برد و حجم عظیم آب هدر رفته از منابع زیرزمینی را که مصروف سوءسرمایهگذاری شده است و تنها یک فاجعه آن نابودی ارومیه است محاسبه کرد.
◻️البته پستهکاران یا سایر کشاورزان مقصر نیستند مقصر سیاستگذار اقتصادی است که با تحریف قیمتها باعث شده است سرمایهگذاری ناموجه به سرمایهگذاری دارای توجیه تبدیل شود و سرمایهگذاری موجه هم از روی میز برداشته شود. سوءسرمایهگذاری ناشی از تحریف قیمتها، منحصر به کشیده شدن شیره آب کشور نیست. اینکه مشاهده میشود طبیعت و کوه و جنگل و روستاها تبدیل به جنگل ساختمان میشوند یا در شرایطی که تقاضای کالاهای اساسی به دلیل تورم به شدت کاهش یافته (از شیر گرفته تا گوشت) منابع عظیمی صرف تولید خودرو میشود و عطش تقاضای خودرو از بین نمیرود ریشه در همین مساله دارد که در مطالب بعدی به آن خواهیم پرداخت.
در همین رابطه:
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
◻️ تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم
◻️دست مرئی علیه دست نامرئی/ مطلب پنجم
#اندیشکده
◻️رسانه تصویری فردای اقتصاد⬇️
@Feghtesad
علم و شبهعلم/
جنگل درختان و جنگل ساختمان
✍🏻علی میرزاخانی
◻️«اقتصاد جنگلساز» عنوانی است که قابل اطلاق بر اقتصاد ایران است؛ البته اقتصادی که جنگل ساختمان میسازد نه جنگل درختان و اتفاقا با تخریب محیط زیست. جنگل ساختمان پس از آنکه کوچههای تنگ و باریک شهرها را به صورت عمودی تسخیر کرد طی سالهای اخیر در کوه و دشت و روستاهای اطراف شهرها با تخریب محیط زیست به پیشروی خود ادامه میدهد. جالب اینکه قیمت مسکن هم به رغم افزایش شدید تولید پایین نیامده بلکه با شیبی تند افزایش هم یافته است؛ داستان چیست؟
◻️واقعیت آن است که «جنگل ساختمان» معلول «تورمسازی» و نحوه مواجهه با تورم است. تورم اگرچه خود پدیدهای فاجعهبار است که ریشه در دستکاری ارزش پول دارد اما فاجعهبارتر از خود تورم، نحوه مواجهه با آن است. قبلا گفته شد که افزایش نقدینگی چنانچه نامتناسب با ظرفیت رشد تولید باشد پول ملی را همانند شیری که آب قاطی آن کنند رقیق و کمارزش میکند. مردم با کمارزش شدن پول، سعی در تبدیل پول به انواع کالاهایی میکنند که در حال گرانتر شدن است. مواجهه با این پدیده که میتواند شتاب قیمتها را افزون کند هم راهکار علمی دارد هم شبهعلمی.
◻️راهکار علمی دهههاست که کشف شده است اما سیاستگذار ایرانی دهههاست که راهکار شبهعلمی را انتخاب میکند. علم، رشد نامتناسب نقدینگی را به انفجاری تشبیه میکند که قیمتها را همانند گله اسبها میرماند و راهکار علمی، محدود کردن شعاع رمیدن قیمتها از طریق عملیاتی موسوم به عملیات بازار باز است که قبلا ذکر آن رفت. اما راهکار شبهعلمی دویدن به دنبال تکتک قیمتها برای مهار آن است که شبیه دم اسب را گرفتن و افسار را رها کردن است. این راهکار شبهعلمی، مشکل تورم را حل نمیکند و صرفا مصائب تورم را مضاعف میکند. اما چگونه؟
◻️قیمتگذاری دستوری به عنوان «راهکار شبهعلمی مهار تورم» شبیه همان دم اسب را گرفتن و افسار را رها کردن است که فجایعی به این شرح دارد: تولید داخلی را نابود یا معتاد به فضای گلخانهای میکند (مثل تولید خودرو)، برای مصرفکنندگان هیچ خیری ندارد چون قیمت بازار از قیمت دستوری تبعیتی نمیکند و بالاخره اینکه سود صنعت را به زیان تبدیل کرده و باعث میشود که جذابیت سرمایهگذاری مولد از بین برود. مردم و بنگاهها در این شرایط هیچ پناهگاهی برای حفظ ارزش پول و پسانداز خود پیدا نمیکنند جز خرید داراییهایی مثل مسکن، خودرو، دلار، طلا و سایر کالاهای بادوام.
◻️جذابسازی سهوی یا عمدی داراییهایی مثل مسکن در مقابل جذابیت سود تولید فجایعی دومینووار دارد (گویا عمدی هم طرفدار دارد و برخی دولتمردان معتقدند مسکن ضربهگیر تورم است!). این جذابسازی باعث افزایش شدید تقاضا برای مسکن و سکه و خودرو (برای حفظ ارزش تورم) میشود که نتیجه آن انتقال فشار تورم به این کالاها و افزایش نامتعارف قیمت این کالاهاست. تولید جنونآمیز جنگل ساختمان نتیجه این دومینوی مخرب برای پاسخ به تقاضاست که حتی کوچکترین گرهی از مشکل مسکن مردم را هم باز نمیکند و فقط تقاضای سرمایهای دارد (عمده این جنگلهای ساختمان در مناطق شمالی تهران، مناطق خوش آبوهوای اطراف شهرها، ساحل شمال و حتی کیش است).
◻️البته سرمایهگذاری معیوب برای تولید جنگل ساختمان که نتیجه تحریف قیمتها با راهکار شبهعلمی است در تولید خودرو هم مشاهده میشود. اما برای دولتمردان حتی این سؤال هم مطرح نیست که چرا تورمی که تقاضای گوشت را به حدود یک سوم کاهش داده تقاضای خودرو را پایبن نیاورده؟ کسی سؤال ندارد که معنای حدود صدها هزار خودروی شماره شده که به خیابان نیامده چیست؟ با منابعی که به دلیل تحریف قیمتها صرف تولید اینها شده چه میشد کرد؟ یا با حدود ۷۰ تا ۹۰ میلیون سکه در کنار مقادیر انبوهی از ارزهای خارجی که در خانهها برای حفظ ارزش پول ذخیره شده است؟
◻️این داستان ادامه دارد
◻️در همین رابطه:
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
◻️ تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم
◻️دست مرئی علیه دست نامرئی/ مطلب پنجم
◻️ نابودگر ارومیه/ مطلب ششم
#اندیشکده
◻️رسانه تصویری فردای اقتصاد⬇️
@Feghtesad
جنگل درختان و جنگل ساختمان
✍🏻علی میرزاخانی
◻️«اقتصاد جنگلساز» عنوانی است که قابل اطلاق بر اقتصاد ایران است؛ البته اقتصادی که جنگل ساختمان میسازد نه جنگل درختان و اتفاقا با تخریب محیط زیست. جنگل ساختمان پس از آنکه کوچههای تنگ و باریک شهرها را به صورت عمودی تسخیر کرد طی سالهای اخیر در کوه و دشت و روستاهای اطراف شهرها با تخریب محیط زیست به پیشروی خود ادامه میدهد. جالب اینکه قیمت مسکن هم به رغم افزایش شدید تولید پایین نیامده بلکه با شیبی تند افزایش هم یافته است؛ داستان چیست؟
◻️واقعیت آن است که «جنگل ساختمان» معلول «تورمسازی» و نحوه مواجهه با تورم است. تورم اگرچه خود پدیدهای فاجعهبار است که ریشه در دستکاری ارزش پول دارد اما فاجعهبارتر از خود تورم، نحوه مواجهه با آن است. قبلا گفته شد که افزایش نقدینگی چنانچه نامتناسب با ظرفیت رشد تولید باشد پول ملی را همانند شیری که آب قاطی آن کنند رقیق و کمارزش میکند. مردم با کمارزش شدن پول، سعی در تبدیل پول به انواع کالاهایی میکنند که در حال گرانتر شدن است. مواجهه با این پدیده که میتواند شتاب قیمتها را افزون کند هم راهکار علمی دارد هم شبهعلمی.
◻️راهکار علمی دهههاست که کشف شده است اما سیاستگذار ایرانی دهههاست که راهکار شبهعلمی را انتخاب میکند. علم، رشد نامتناسب نقدینگی را به انفجاری تشبیه میکند که قیمتها را همانند گله اسبها میرماند و راهکار علمی، محدود کردن شعاع رمیدن قیمتها از طریق عملیاتی موسوم به عملیات بازار باز است که قبلا ذکر آن رفت. اما راهکار شبهعلمی دویدن به دنبال تکتک قیمتها برای مهار آن است که شبیه دم اسب را گرفتن و افسار را رها کردن است. این راهکار شبهعلمی، مشکل تورم را حل نمیکند و صرفا مصائب تورم را مضاعف میکند. اما چگونه؟
◻️قیمتگذاری دستوری به عنوان «راهکار شبهعلمی مهار تورم» شبیه همان دم اسب را گرفتن و افسار را رها کردن است که فجایعی به این شرح دارد: تولید داخلی را نابود یا معتاد به فضای گلخانهای میکند (مثل تولید خودرو)، برای مصرفکنندگان هیچ خیری ندارد چون قیمت بازار از قیمت دستوری تبعیتی نمیکند و بالاخره اینکه سود صنعت را به زیان تبدیل کرده و باعث میشود که جذابیت سرمایهگذاری مولد از بین برود. مردم و بنگاهها در این شرایط هیچ پناهگاهی برای حفظ ارزش پول و پسانداز خود پیدا نمیکنند جز خرید داراییهایی مثل مسکن، خودرو، دلار، طلا و سایر کالاهای بادوام.
◻️جذابسازی سهوی یا عمدی داراییهایی مثل مسکن در مقابل جذابیت سود تولید فجایعی دومینووار دارد (گویا عمدی هم طرفدار دارد و برخی دولتمردان معتقدند مسکن ضربهگیر تورم است!). این جذابسازی باعث افزایش شدید تقاضا برای مسکن و سکه و خودرو (برای حفظ ارزش تورم) میشود که نتیجه آن انتقال فشار تورم به این کالاها و افزایش نامتعارف قیمت این کالاهاست. تولید جنونآمیز جنگل ساختمان نتیجه این دومینوی مخرب برای پاسخ به تقاضاست که حتی کوچکترین گرهی از مشکل مسکن مردم را هم باز نمیکند و فقط تقاضای سرمایهای دارد (عمده این جنگلهای ساختمان در مناطق شمالی تهران، مناطق خوش آبوهوای اطراف شهرها، ساحل شمال و حتی کیش است).
◻️البته سرمایهگذاری معیوب برای تولید جنگل ساختمان که نتیجه تحریف قیمتها با راهکار شبهعلمی است در تولید خودرو هم مشاهده میشود. اما برای دولتمردان حتی این سؤال هم مطرح نیست که چرا تورمی که تقاضای گوشت را به حدود یک سوم کاهش داده تقاضای خودرو را پایبن نیاورده؟ کسی سؤال ندارد که معنای حدود صدها هزار خودروی شماره شده که به خیابان نیامده چیست؟ با منابعی که به دلیل تحریف قیمتها صرف تولید اینها شده چه میشد کرد؟ یا با حدود ۷۰ تا ۹۰ میلیون سکه در کنار مقادیر انبوهی از ارزهای خارجی که در خانهها برای حفظ ارزش پول ذخیره شده است؟
◻️این داستان ادامه دارد
◻️در همین رابطه:
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
◻️ تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم
◻️دست مرئی علیه دست نامرئی/ مطلب پنجم
◻️ نابودگر ارومیه/ مطلب ششم
#اندیشکده
◻️رسانه تصویری فردای اقتصاد⬇️
@Feghtesad
علم و شبهعلم/
انسان اقتصادی و انسان سیاسی
✍🏻علی میرزاخانی
◻️تقاضای لبنیات، گوشت و سایر مواد غذایی ضروری، تحت تأثیر جهش میانگین تاریخی سطح تورم در سالهای اخیر به شدت کاهش یافته است. اما تقاضای خودرو نه تنها کاهش نیافته بلکه عطش تقاضا به صورت روزافزونی در حال گسترش است ( سال گذشته حدود ۱/۳ میلیون خودرو تولید و مونتاژ شد که معادل سال ۹۵ است). برآوردها حاکی از تخصیص بیش از ۶ میلیارد دلار ارز به خودروسازان برای عرضه این مقدار خودرو است. در مثالی دیگر میتوان از سقوط شدید تقاضای مصرفی مسکن نام برد که باعث کاهش تولید این نوع مسکن شده اما تولید ویلا و مسکن دوم معطوف به تقاضای سرمایهای باعث تبدیل روستاها و کوه و سواحل کشور به جنگل ساختمان شده است. داستان چیست؟
◻️چه کسی تصمیم میگیرد منابع محدود ارزی یا کالاهای واسطهای پرارزشی مثل فولاد و آهن و سیمان و غیره به جای اینکه در خدمت نیازهای مصرفی مردم باشد در خدمت تولید خودروهای بیکیفیت یا مسکن ویلایی و مسکن دوم (با تخریب محیط زیست) قرار گیرد؟ این دولت یا آن دولت؟ سرمایهداران مقصرند یا خودروسازان یا سایر گروههای ذینفع؟ این پرسش نادرستی است و پرسش نادرست، پاسخ شبهعلمی دارد نه علمی. پاسخهای شبهعلمی به جای ریشهیابی مشکلات دنبال مقصریابی است و به همین دلیل، مشکلات به صورت لاینحل رها میشوند. پرسش درست این است که کدام تئوری و سیاستگذاری باعث پیدایش چنین وضعیتی شده است؟
◻️این سؤال که چه کالاها و خدماتی در یک اقتصاد باید تولید شود یکی از سه سؤال کلیدی اقتصاد است که تاکنون سه نظریه کاملا متفاوت در پاسخ به آن ارائه شده است. مکتب مرکانتیلیسم معتقد بود که سیاستمداران و فعالان اقتصادی باید در اتحاد با هم به این پرسش پاسخ دهند که نتیجه آن «سرمایهداری رفاقتی» است. آدام اسمیت علیه این مکتب قیام کرد و معتقد بود که کارویژه انسان سیاسی از انسان اقتصادی جداست و با این شعار که دولت تاجر خوبی نیست از اصل تفکیک «تجارت از سیاست» سخن به میان آورد یعنی اینکه انسانهای اقتصادی (فعالان اقتصادی) باید به کار خود مشغول باشند و انسانهای سیاسی یا دولت هم به کار خویش.
◻️مکتب اقتصاد آزاد که آدام اسمیت بنا نهاد به معنی «آزادی اقتصاد» از دخالت «انسان سیاسی» است. آدام اسمیت اثبات کرد که اگر دولت یعنی مجموعه انسانهای سیاسی به کار خویش یعنی تولید کالای عمومی (امنیت و نظام دادخواهی) متمرکز شوند انسانهای اقتصادی به هر تقاضایی که در جامعه به وجود آید پاسخ خواهند داد. آدام اسمیت نه تنها به شدت مخالف اتحاد سیاستمداران و سرمایهداران بود و آن را زمینهساز ناکارآمدی و فساد میدانست بلکه مخالف اتحاد سرمایهداران با همدیگر هم بود و اعتقاد داشت که وظیفه انسان سیاسی ایجاد محیط رقابتی بین انسانهای اقتصادی است که نتیجه آن کاهش قیمتها و افزایش کیفیت کالاها و خدمات است.
◻️مکتب آدام اسمیت هدف تهاجم شدیدی قرار گرفت با این استدلال که انسان اقتصادی دنبال منافع خویش است نه منافع عمومی و بر همین اساس گفته شد که انسان سیاسی باید تعیین کند که چه کالاهایی در جامعه تولید و مصرف شود و سهم هر کسی چقدر است. نظریه سوم از دل این نگاه متولد شد و دولتهای کمونیستی در نیمی از جهان شکل گرفتند. انسان سیاسی، تصمیمگیر مطلق اقتصاد شد ولی در عموم این کشورها پس از نیم قرن تحمیل ناکارآمدی و فساد به اقتصاد شکست خورد. بعدها «بیوکنن» اثبات کرد که باز گذاشتن دست انسان سیاسی برای مداخله در اقتصاد چه فجایعی میتواند بیافریند (رجوع کنید به مطالب قبلی علم و شبهعلم).
◻️به صورت خلاصه باید گفت همه عدم تعادلها و اختلالات اقتصادی، ناشی از دخالت انسان سیاسی در امور اقتصادی است و هر چقدر این دخالتها بیشتر باشد ابعاد فاجعه بزرگتر میشود. مرز نقشآفرینی انسان سیاسی در اقتصاد محدود به تولید کالای عمومی و رگولاتوری (با مداخله تفاوت معناداری دارد) است که در مطالب بعدی به آن خواهیم پرداخت. اما برگردیم به پاسخ پرسش ابتدای مطلب: انسان سیاسی تورم ایجاد کرده و بدتر از ایجاد تورم با روش قیمتگذاری دستوری به مقابله با آن میپردازد. نتیجه، کاهش سود تولید و انتقال فشار تورم به داراییهایی مثل مسکن و خودرو است که باعث سبقت بازده اسمی این داراییها از سود تولید میشود و حمله پساندازها به داراییها برای حفظ ارزش پول.
این داستان ادامه دارد
◻️مطالب مرتبط:
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
◻️ تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم
◻️دست مرئی علیه دست نامرئی/ مطلب پنجم
◻️ نابودگر ارومیه/ مطلب ششم
◽️جنگل درختان و جنگل ساختمان/ مطلب هفتم
#اندیشکده
◻️رسانه تصویری فردای اقتصاد⬇️
@Feghtesad
انسان اقتصادی و انسان سیاسی
✍🏻علی میرزاخانی
◻️تقاضای لبنیات، گوشت و سایر مواد غذایی ضروری، تحت تأثیر جهش میانگین تاریخی سطح تورم در سالهای اخیر به شدت کاهش یافته است. اما تقاضای خودرو نه تنها کاهش نیافته بلکه عطش تقاضا به صورت روزافزونی در حال گسترش است ( سال گذشته حدود ۱/۳ میلیون خودرو تولید و مونتاژ شد که معادل سال ۹۵ است). برآوردها حاکی از تخصیص بیش از ۶ میلیارد دلار ارز به خودروسازان برای عرضه این مقدار خودرو است. در مثالی دیگر میتوان از سقوط شدید تقاضای مصرفی مسکن نام برد که باعث کاهش تولید این نوع مسکن شده اما تولید ویلا و مسکن دوم معطوف به تقاضای سرمایهای باعث تبدیل روستاها و کوه و سواحل کشور به جنگل ساختمان شده است. داستان چیست؟
◻️چه کسی تصمیم میگیرد منابع محدود ارزی یا کالاهای واسطهای پرارزشی مثل فولاد و آهن و سیمان و غیره به جای اینکه در خدمت نیازهای مصرفی مردم باشد در خدمت تولید خودروهای بیکیفیت یا مسکن ویلایی و مسکن دوم (با تخریب محیط زیست) قرار گیرد؟ این دولت یا آن دولت؟ سرمایهداران مقصرند یا خودروسازان یا سایر گروههای ذینفع؟ این پرسش نادرستی است و پرسش نادرست، پاسخ شبهعلمی دارد نه علمی. پاسخهای شبهعلمی به جای ریشهیابی مشکلات دنبال مقصریابی است و به همین دلیل، مشکلات به صورت لاینحل رها میشوند. پرسش درست این است که کدام تئوری و سیاستگذاری باعث پیدایش چنین وضعیتی شده است؟
◻️این سؤال که چه کالاها و خدماتی در یک اقتصاد باید تولید شود یکی از سه سؤال کلیدی اقتصاد است که تاکنون سه نظریه کاملا متفاوت در پاسخ به آن ارائه شده است. مکتب مرکانتیلیسم معتقد بود که سیاستمداران و فعالان اقتصادی باید در اتحاد با هم به این پرسش پاسخ دهند که نتیجه آن «سرمایهداری رفاقتی» است. آدام اسمیت علیه این مکتب قیام کرد و معتقد بود که کارویژه انسان سیاسی از انسان اقتصادی جداست و با این شعار که دولت تاجر خوبی نیست از اصل تفکیک «تجارت از سیاست» سخن به میان آورد یعنی اینکه انسانهای اقتصادی (فعالان اقتصادی) باید به کار خود مشغول باشند و انسانهای سیاسی یا دولت هم به کار خویش.
◻️مکتب اقتصاد آزاد که آدام اسمیت بنا نهاد به معنی «آزادی اقتصاد» از دخالت «انسان سیاسی» است. آدام اسمیت اثبات کرد که اگر دولت یعنی مجموعه انسانهای سیاسی به کار خویش یعنی تولید کالای عمومی (امنیت و نظام دادخواهی) متمرکز شوند انسانهای اقتصادی به هر تقاضایی که در جامعه به وجود آید پاسخ خواهند داد. آدام اسمیت نه تنها به شدت مخالف اتحاد سیاستمداران و سرمایهداران بود و آن را زمینهساز ناکارآمدی و فساد میدانست بلکه مخالف اتحاد سرمایهداران با همدیگر هم بود و اعتقاد داشت که وظیفه انسان سیاسی ایجاد محیط رقابتی بین انسانهای اقتصادی است که نتیجه آن کاهش قیمتها و افزایش کیفیت کالاها و خدمات است.
◻️مکتب آدام اسمیت هدف تهاجم شدیدی قرار گرفت با این استدلال که انسان اقتصادی دنبال منافع خویش است نه منافع عمومی و بر همین اساس گفته شد که انسان سیاسی باید تعیین کند که چه کالاهایی در جامعه تولید و مصرف شود و سهم هر کسی چقدر است. نظریه سوم از دل این نگاه متولد شد و دولتهای کمونیستی در نیمی از جهان شکل گرفتند. انسان سیاسی، تصمیمگیر مطلق اقتصاد شد ولی در عموم این کشورها پس از نیم قرن تحمیل ناکارآمدی و فساد به اقتصاد شکست خورد. بعدها «بیوکنن» اثبات کرد که باز گذاشتن دست انسان سیاسی برای مداخله در اقتصاد چه فجایعی میتواند بیافریند (رجوع کنید به مطالب قبلی علم و شبهعلم).
◻️به صورت خلاصه باید گفت همه عدم تعادلها و اختلالات اقتصادی، ناشی از دخالت انسان سیاسی در امور اقتصادی است و هر چقدر این دخالتها بیشتر باشد ابعاد فاجعه بزرگتر میشود. مرز نقشآفرینی انسان سیاسی در اقتصاد محدود به تولید کالای عمومی و رگولاتوری (با مداخله تفاوت معناداری دارد) است که در مطالب بعدی به آن خواهیم پرداخت. اما برگردیم به پاسخ پرسش ابتدای مطلب: انسان سیاسی تورم ایجاد کرده و بدتر از ایجاد تورم با روش قیمتگذاری دستوری به مقابله با آن میپردازد. نتیجه، کاهش سود تولید و انتقال فشار تورم به داراییهایی مثل مسکن و خودرو است که باعث سبقت بازده اسمی این داراییها از سود تولید میشود و حمله پساندازها به داراییها برای حفظ ارزش پول.
این داستان ادامه دارد
◻️مطالب مرتبط:
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
◻️ تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم
◻️دست مرئی علیه دست نامرئی/ مطلب پنجم
◻️ نابودگر ارومیه/ مطلب ششم
◽️جنگل درختان و جنگل ساختمان/ مطلب هفتم
#اندیشکده
◻️رسانه تصویری فردای اقتصاد⬇️
@Feghtesad
علم و شبهعلم/
عدالت یا عدالت اجتماعی؟
✍🏻علی میرزاخانی
◻️مفاهیم بنیادینی مثل عدالت، آزادی، رشد اقتصادی یا رفاه اجتماعی معمولا در ایران با معنایی متفاوت و بعضا متضاد با خاستگاه معنایی خود به کار برده میشوند. به عنوان مثال، وقتی سؤال میشود رشد اقتصادی مقدم است یا عدالت؛ کمتر کسی پاسخ میدهد که این پرسش غلط است و اختلاف نظر درباره یک پرسش نادرست در بیشتر اوقات حتی به نزاع لفظی هم کشیده میشود. در سالهای اخیر هم این پاسخ به مد روز تبدیل شده است که ابتدا باید با سیاستهای رشدساز، کیک اقتصاد را بزرگتر کرد و سپس درباره سهم هر فرد (یعنی عدالت به زعم خودشان) صحبت کرد.
◻️البته این شایعترین اشتباه درباره عدالت نیست که سیاستهای بازتوزیعی را با عدالت یکی میگیرد. رایجترین اشتباه، یکسانانگاری اصطلاح «عدالت اجتماعی» با مفهوم بنیادین عدالت است که باعث رواج اقتصاد دستوری شده است. البته خیلیها با تساهل، اصطلاح «عدالت اجتماعی» را به جای عدالت به کار میبرند اما این تساهل نباید باعث غفلت از خاستگاه این مفهوم شود که ریشه در مکتب سوسیالیسم دارد و در واقع رقیقسازی شدهی «عدالت سوسیالیستی» است.
◻️تفاوت اصلی «عدالت» با «عدالت اجتماعی» در این نکته است که موضوع اولی، رفتار فرد یا حکومت است ولی موضوع دومی رفتار جامعه است. مفهوم «عدالت اجتماعی» براساس این ایده شکل گرفته است که میتوان جامعه را به گونهای سازماندهی کرد که «توزیع برابر درآمدها» به صورت اتوماتیک تحقق یابد. به عبارت دیگر، عدالت اجتماعی به دنبال آن نیست که قواعدی بر جامعه حاکم باشد که براساس آن قواعد، حق هر کسی به او داده شود و حقی را که متعلق به او نیست داده نشود؛ بلکه به دنبال آن است جامعه عادل باشد و فارغ از اراده افراد به گونهای سازماندهی شود تا توزیع برابر درآمدها تحقق یابد.
◻️خاستگاه تمام سیاستهای دستوری در اقتصاد به ویژه قیمتگذاری و توزیع رانت، یکسانانگاری مفهوم «عدالت اجتماعی» با مفهوم عدالت است که باعث مداخلات وسیع دولت در اقتصاد شده است که نه عادلانه بلکه سوسیالیستی است و تمام مصائب سوسیالیسم را بر زندگی مردم تحمیل میکند. این نوع سیاستها باعث تغییر رفتار اکثر فعالان اقتصادی میشود و تابع هدف آنها را به جای «خلق ارزش» برای کسب سود به «جذب رانت» تبدیل میکند؛ پیامدی که در اقتصاد ایران نیز به وضوح قابل مشاهده است.
◻️ در مقابل، یکی از بهترین تعاریف برای عدالت توسط جان رالز تحت عنوان «عدالت به مثابه انصاف» ارائه شده است. نظریه رالز بر اساس دو ایده محوری «وضعیت اولیه» و «حجاب جهل» بنا شده است. به اعتقاد رالز، راه رسیدن به پاسخ این سوال که «کدام اصول عدالت منصفانه هستند» این است که فکر کنیم «افراد چه اصولی را انتخاب میکنند زمانی که نمیدانند چگونه از آن اصول متاثر خواهند شد». رالز بر این اعتقاد است که اگر فردی نداند کدام تکه کیک به او خواهد رسید، نسبت به حالتی که آن را بداند احتمال بیشتری دارد که کار تقسیم را منصفانه انجام دهد.
◻️ داستانی از رییس مجلس سوییس در زمان تدوین اصلاحیه قانون اساسی این کشور در اواسط قرن گذشته نقل میشود که همه مباحث عدالت در آن خلاصه شده است. وی میگوید: در رستورانی بودم که دیدم در میز مجاور من مردی يک ساندويچ برای دو پسر كوچكش گرفت. گذاشت روی ميز و به اولی گفت: تو نصف كن و به دومی گفت: تو انتخاب كن! مات و مبهوت نگاه عادلانه اين مرد شدم. اگر اولی به این وسوسه دچار میشد که عمدا نامساوى تقسیم کند دومى صاحب این حق بود که قسمت بزرگتر را انتخاب کند که بیعدالتی را تقریبا غیرممکن میکرد. فهمیدم نقش پدر مانند «قواعد بازی» است، پسر اول در نقش «حاکمیت» است و «پسر دوم» در نقش «ملت». و تا امروز این تجربه در همه ارکان سوئیس حاکم شده است.
◻️مأموریت حاکمیت، محافظت از قواعد بازی همهشمول است (عدالت رالزی) نه وارد شدن در بازی به نفع برخی بازیگران (عدالت سوسیالیستی یا اجتماعی). اولی باعث رشد اقتصادی میشود اما دومی رشد اقتصادی را نابود میکند.
این داستان ادامه دارد...
◻️مطالب مرتبط:
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
◻️ تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم
◻️دست مرئی علیه دست نامرئی/ مطلب پنجم
◻️ نابودگر ارومیه/ مطلب ششم
◻️جنگل درختان و جنگل ساختمان/ مطلب هفتم
◻️انسان اقتصادی و انسان سیاسی/ مطلب هشتم
#اندیشکده
◻️رسانه تصویری فردای اقتصاد⬇️
@Feghtesad
عدالت یا عدالت اجتماعی؟
✍🏻علی میرزاخانی
◻️مفاهیم بنیادینی مثل عدالت، آزادی، رشد اقتصادی یا رفاه اجتماعی معمولا در ایران با معنایی متفاوت و بعضا متضاد با خاستگاه معنایی خود به کار برده میشوند. به عنوان مثال، وقتی سؤال میشود رشد اقتصادی مقدم است یا عدالت؛ کمتر کسی پاسخ میدهد که این پرسش غلط است و اختلاف نظر درباره یک پرسش نادرست در بیشتر اوقات حتی به نزاع لفظی هم کشیده میشود. در سالهای اخیر هم این پاسخ به مد روز تبدیل شده است که ابتدا باید با سیاستهای رشدساز، کیک اقتصاد را بزرگتر کرد و سپس درباره سهم هر فرد (یعنی عدالت به زعم خودشان) صحبت کرد.
◻️البته این شایعترین اشتباه درباره عدالت نیست که سیاستهای بازتوزیعی را با عدالت یکی میگیرد. رایجترین اشتباه، یکسانانگاری اصطلاح «عدالت اجتماعی» با مفهوم بنیادین عدالت است که باعث رواج اقتصاد دستوری شده است. البته خیلیها با تساهل، اصطلاح «عدالت اجتماعی» را به جای عدالت به کار میبرند اما این تساهل نباید باعث غفلت از خاستگاه این مفهوم شود که ریشه در مکتب سوسیالیسم دارد و در واقع رقیقسازی شدهی «عدالت سوسیالیستی» است.
◻️تفاوت اصلی «عدالت» با «عدالت اجتماعی» در این نکته است که موضوع اولی، رفتار فرد یا حکومت است ولی موضوع دومی رفتار جامعه است. مفهوم «عدالت اجتماعی» براساس این ایده شکل گرفته است که میتوان جامعه را به گونهای سازماندهی کرد که «توزیع برابر درآمدها» به صورت اتوماتیک تحقق یابد. به عبارت دیگر، عدالت اجتماعی به دنبال آن نیست که قواعدی بر جامعه حاکم باشد که براساس آن قواعد، حق هر کسی به او داده شود و حقی را که متعلق به او نیست داده نشود؛ بلکه به دنبال آن است جامعه عادل باشد و فارغ از اراده افراد به گونهای سازماندهی شود تا توزیع برابر درآمدها تحقق یابد.
◻️خاستگاه تمام سیاستهای دستوری در اقتصاد به ویژه قیمتگذاری و توزیع رانت، یکسانانگاری مفهوم «عدالت اجتماعی» با مفهوم عدالت است که باعث مداخلات وسیع دولت در اقتصاد شده است که نه عادلانه بلکه سوسیالیستی است و تمام مصائب سوسیالیسم را بر زندگی مردم تحمیل میکند. این نوع سیاستها باعث تغییر رفتار اکثر فعالان اقتصادی میشود و تابع هدف آنها را به جای «خلق ارزش» برای کسب سود به «جذب رانت» تبدیل میکند؛ پیامدی که در اقتصاد ایران نیز به وضوح قابل مشاهده است.
◻️ در مقابل، یکی از بهترین تعاریف برای عدالت توسط جان رالز تحت عنوان «عدالت به مثابه انصاف» ارائه شده است. نظریه رالز بر اساس دو ایده محوری «وضعیت اولیه» و «حجاب جهل» بنا شده است. به اعتقاد رالز، راه رسیدن به پاسخ این سوال که «کدام اصول عدالت منصفانه هستند» این است که فکر کنیم «افراد چه اصولی را انتخاب میکنند زمانی که نمیدانند چگونه از آن اصول متاثر خواهند شد». رالز بر این اعتقاد است که اگر فردی نداند کدام تکه کیک به او خواهد رسید، نسبت به حالتی که آن را بداند احتمال بیشتری دارد که کار تقسیم را منصفانه انجام دهد.
◻️ داستانی از رییس مجلس سوییس در زمان تدوین اصلاحیه قانون اساسی این کشور در اواسط قرن گذشته نقل میشود که همه مباحث عدالت در آن خلاصه شده است. وی میگوید: در رستورانی بودم که دیدم در میز مجاور من مردی يک ساندويچ برای دو پسر كوچكش گرفت. گذاشت روی ميز و به اولی گفت: تو نصف كن و به دومی گفت: تو انتخاب كن! مات و مبهوت نگاه عادلانه اين مرد شدم. اگر اولی به این وسوسه دچار میشد که عمدا نامساوى تقسیم کند دومى صاحب این حق بود که قسمت بزرگتر را انتخاب کند که بیعدالتی را تقریبا غیرممکن میکرد. فهمیدم نقش پدر مانند «قواعد بازی» است، پسر اول در نقش «حاکمیت» است و «پسر دوم» در نقش «ملت». و تا امروز این تجربه در همه ارکان سوئیس حاکم شده است.
◻️مأموریت حاکمیت، محافظت از قواعد بازی همهشمول است (عدالت رالزی) نه وارد شدن در بازی به نفع برخی بازیگران (عدالت سوسیالیستی یا اجتماعی). اولی باعث رشد اقتصادی میشود اما دومی رشد اقتصادی را نابود میکند.
این داستان ادامه دارد...
◻️مطالب مرتبط:
◻️علم و شبهعلم در اقتصاد ایران/ مقدمه
◻️تورم را چه کسانی میسازند؟/ مطلب اول
◻️تورم را نرخ ارز بالا میبرد؟/مطلب دوم
◻️عدد حیثیتی یک اقتصاد/ مطلب سوم
◻️ تورمخواری یا سرمایهگذاری؟/ مطلب چهارم
◻️دست مرئی علیه دست نامرئی/ مطلب پنجم
◻️ نابودگر ارومیه/ مطلب ششم
◻️جنگل درختان و جنگل ساختمان/ مطلب هفتم
◻️انسان اقتصادی و انسان سیاسی/ مطلب هشتم
#اندیشکده
◻️رسانه تصویری فردای اقتصاد⬇️
@Feghtesad