🔻داستانک (۳)
💠قضاوت یا علم آشکار

📜عمر به امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد: تو در قضاوت بسیار عجول هستی ...

#داستانک
#ویژه‌نامه #شهرالله
🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (۴)
💠پند بهلول

📜هارون گفت: ای بهلول! مرا پندی ده ...

#داستانک
#ویژه‌نامه #شهرالله
🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (۵)
💠 فوت کوزه گری

🏺 هرچه لعاب ها را بر کوزه ها می‌ریخت، بر آنها نمی‌نشست...

#داستانک
#ویژه‌نامه #شهرالله
🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (۶)
💠 تربت

📿 گفتم من با تربت #امام_حسین و خرما افطار می‌کنم...

#داستانک
#ویژه‌نامه #شهرالله
🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (۷)
💠 انتظار وبیقراری

☀️ دیدم #امام_صادق علیه السلام بر روی خاک نشسته و مانند مادر جوان مرده اشک می‌ریزد...

#داستانک
#ویژه‌نامه #شهرالله
🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (۸)

💠 آمادگی

⚰️ جمعیتی ایستاده بودند و تابوتی هم روی زمین بود...

#داستانک
#ویژه‌نامه #شهرالله
🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (۹)

💠دین،همان محبت

🚶مردی با پای پیاده از خراسان خدمت #امام_باقر علیه السلام رسید...

#داستانک
#ویژه_نامه #شهرالله
🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (10)

💠 از خدا میخواهم

💰هارون به بهلول گفت: از من چیزی بخواه...

#داستانک
#ویژه_نامه #شهرالله
🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (١۴)

💠 حیاء

🌅 غلام هر لقمه ای که می‌خورد، لقمه ای هم به سگ می‌داد...

#داستانک
#ویژه_نامه #شهرالله
🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (١۵)

💠 تو از منی و من از تو

🔅 از کوچه ها می‌گذشتیم؛ او را دیدیم بازی می‌کرد...

#داستانک
#ویژه_نامه #شهرالله
🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (١٦)
💠 شرمساری

💰 دوباره به پول نیاز پیدا کرده بود؛ چندباری از امام کمک خواسته بود؛ این‌بار اما رویش نمی‌شد...

#داستانک
#ویژه_نامه #شهرالله
🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (١۷)
💠 شرم از رخ علی کن

📃 حاجب قصیده ای زیبا در مدح #امیرالمومنین سرود ولی در عالم رویا دید که ...

#داستانک
#ویژه_نامه #شهرالله
‏🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (١۸)
◾️ ستار العیوب

⁉️ اگر مردی را در حال ارتکاب گناهی دیدی، چه میکنی؟ ...

#داستانک
#ویژه_نامه #شهرالله
‏🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (١۹)
◾️ قرار است از دنیا برویم

📝 از ابوذر پرسیدند: چرا مردم از مردن می ترسند؟ ...

#داستانک
#ویژه_نامه #شهرالله
‏🆔 @Fatemyeh_com

🔻داستانک (۲۰)
◾️ جوانمرد

📝 به اسیرتان شیر داده اید؟ ...

#داستانک
#ویژه_نامه #شهرالله
‏🆔 @Fatemyeh_com