🏴 نور یازدهم (6)
🔺درباره زندگی امام حسن عسکری علیه السلام
🔲 امت جدّت را درياب!
▪️در زمان #امام_عسكرى عليهالسلام در سامرا خشك سالى شد و قحطى آمد. خليفه وقت به وزير وتمامى اهل مملكتش دستور داد كه #نماز_استسقاء بخوانند. آنها سه روز پى در پى به بيابان رفتند ونماز استسقاء خواندند، ولى باران نيامد.
▪️روز چهارم جاثليق (عالم بزرگ نصارى) به همراه تمامى نصرانيان و راهب ها به بيابان رفتند. در ميان آنها راهبى بود و همين كه دستش را براى دعا گشود، باران زياد وپياپى شروع به باريدن كرد. روز بعد نيز آنها آمدند و همان قضيه تكرار شد. بيشتر مسلمانان با ديدن اين منظره شك كردند و تمايل به دين نصارى پيدا نمودند.
▪️خليفه شخصى را به دنبال #امام_حسن_عسكرى عليه السلام فرستاد كه در آن وقت زندانى بود. هنگامى كه ايشان را از زندان خارج نمود گفت: "امت جدّت را درياب كه هلاك شدند."
✨امام فرمود: «فردا به بيابان مى روم و به خواست خدا شك ها را برطرف مى نمايم.»
▪️روز سوم جاثليق و رهبانان به بيابان رفتند. #امام_حسن_عسكرى عليه السلام نيز همراه دوستانش بيرون آمدند. هنگامى كه حضرت چشمش به آن راهب افتاد كه دستش را براى دعا گشود، به يكى از خادمانش فرمود: «برو و دست راست او را بگير و آنچه ميان انگشتانش پنهان نموده بياور»
او اين كار را انجام داد و از بين انگشتانش استخوان سياهى را كه پنهان نموده بود گرفت و نزد حضرت آورد. سپس امام به راهب فرمود: «الآن طلب باران كن.»
▪️او اين بار دست به دعا برداشت ولى آسمان با اينكه ابرى شده بود صاف شد و خورشيد نمايان گشت.
خليفه گفت: "اى ابا محمد! اين استخوان چيست؟"
✨امام فرمود: «اين مرد بر قبر يكى از انبيا گذر نمود و اين استخوان را از قبر او برداشت، و استخوان پيامبرى گشوده نمىشود مگر اينكه آسمان شروع به باريدن باران مىكند»
📚خرائج و جرائح، ج1، ص441
ا#️⃣ا
#امام_یازدهم
#پدر_ولیعصر عجل الله تعالی فرجه
#عزاداری #عرض_تسلیت
#مطالب_ناب #امام_شناسی
🔲 @Fatemyeh_com
🔺درباره زندگی امام حسن عسکری علیه السلام
🔲 امت جدّت را درياب!
▪️در زمان #امام_عسكرى عليهالسلام در سامرا خشك سالى شد و قحطى آمد. خليفه وقت به وزير وتمامى اهل مملكتش دستور داد كه #نماز_استسقاء بخوانند. آنها سه روز پى در پى به بيابان رفتند ونماز استسقاء خواندند، ولى باران نيامد.
▪️روز چهارم جاثليق (عالم بزرگ نصارى) به همراه تمامى نصرانيان و راهب ها به بيابان رفتند. در ميان آنها راهبى بود و همين كه دستش را براى دعا گشود، باران زياد وپياپى شروع به باريدن كرد. روز بعد نيز آنها آمدند و همان قضيه تكرار شد. بيشتر مسلمانان با ديدن اين منظره شك كردند و تمايل به دين نصارى پيدا نمودند.
▪️خليفه شخصى را به دنبال #امام_حسن_عسكرى عليه السلام فرستاد كه در آن وقت زندانى بود. هنگامى كه ايشان را از زندان خارج نمود گفت: "امت جدّت را درياب كه هلاك شدند."
✨امام فرمود: «فردا به بيابان مى روم و به خواست خدا شك ها را برطرف مى نمايم.»
▪️روز سوم جاثليق و رهبانان به بيابان رفتند. #امام_حسن_عسكرى عليه السلام نيز همراه دوستانش بيرون آمدند. هنگامى كه حضرت چشمش به آن راهب افتاد كه دستش را براى دعا گشود، به يكى از خادمانش فرمود: «برو و دست راست او را بگير و آنچه ميان انگشتانش پنهان نموده بياور»
او اين كار را انجام داد و از بين انگشتانش استخوان سياهى را كه پنهان نموده بود گرفت و نزد حضرت آورد. سپس امام به راهب فرمود: «الآن طلب باران كن.»
▪️او اين بار دست به دعا برداشت ولى آسمان با اينكه ابرى شده بود صاف شد و خورشيد نمايان گشت.
خليفه گفت: "اى ابا محمد! اين استخوان چيست؟"
✨امام فرمود: «اين مرد بر قبر يكى از انبيا گذر نمود و اين استخوان را از قبر او برداشت، و استخوان پيامبرى گشوده نمىشود مگر اينكه آسمان شروع به باريدن باران مىكند»
📚خرائج و جرائح، ج1، ص441
ا#️⃣ا
#امام_یازدهم
#پدر_ولیعصر عجل الله تعالی فرجه
#عزاداری #عرض_تسلیت
#مطالب_ناب #امام_شناسی
🔲 @Fatemyeh_com