برهنگی ذلت است یا عزت؟!
#حجاب #حجاب_فاطمی #عفاف
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَىٰ ﴿١١٧﴾ إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَىٰ ﴿١١٨﴾ وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَىٰ ﴿١١٩﴾ فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَىٰ ﴿١٢٠﴾ فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ ۚ وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ ﴿طه ١٢١﴾
پس گفتیم: «ای آدم، در حقیقت، این [ابلیس] برای تو و همسرت دشمنی [خطرناک] است، زنهار تا شما را از بهشت به در نکند تا تیره بخت گردی.» (۱۱۷) در حقیقت برای تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه میشوی و نه برهنه میمانی. (۱۱۸) و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه میگردی و نه آفتابزده. (۱۱۹) پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: «ای آدم، آیا تو را به درخت جاودانگی و مُلکی که زایل نمیشود، راه نمایم؟» (۱۲۰) آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگی آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهای بهشت بر خود. و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت. (۱۲۱)
🔸در داستان حضرت آدم و حضرت حوا علیهما السلام می بینیم که خداوند متعال در آیه ۱۱۸ سوره طه یکی از مزایای بهشت را عدم عریانی بر می شمرد.
و عقوبت آن کار حضرت آدم نیز ظاهر شدن برهنگی ایشان بود.
چقدر از معارف و معالم اصیل دور شدیم و چقدر در زندگی حیوانی به سر می بریم و چقدر در دنیا ارزش ها جای خود را به ضد ارزش ها دادند و همه چیز دگرگون شده ، که برهنگی دیگر ننگ و عار نیست، بلکه برهنگی برای اکثر مردم زینت و آرایش محسوب می شود، برهنگی نماد روشنفکری این مردم شده، برهنگی آرمان و ایده آلِ این مردم پست شده.
بتازید در زندگی حیوانی خود...
اللهم عجل لولیک الفرج
#جزء16
#حجاب #حجاب_فاطمی #عفاف
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَىٰ ﴿١١٧﴾ إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَىٰ ﴿١١٨﴾ وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَىٰ ﴿١١٩﴾ فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَىٰ ﴿١٢٠﴾ فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ ۚ وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ ﴿طه ١٢١﴾
پس گفتیم: «ای آدم، در حقیقت، این [ابلیس] برای تو و همسرت دشمنی [خطرناک] است، زنهار تا شما را از بهشت به در نکند تا تیره بخت گردی.» (۱۱۷) در حقیقت برای تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه میشوی و نه برهنه میمانی. (۱۱۸) و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه میگردی و نه آفتابزده. (۱۱۹) پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: «ای آدم، آیا تو را به درخت جاودانگی و مُلکی که زایل نمیشود، راه نمایم؟» (۱۲۰) آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگی آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهای بهشت بر خود. و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت. (۱۲۱)
🔸در داستان حضرت آدم و حضرت حوا علیهما السلام می بینیم که خداوند متعال در آیه ۱۱۸ سوره طه یکی از مزایای بهشت را عدم عریانی بر می شمرد.
و عقوبت آن کار حضرت آدم نیز ظاهر شدن برهنگی ایشان بود.
چقدر از معارف و معالم اصیل دور شدیم و چقدر در زندگی حیوانی به سر می بریم و چقدر در دنیا ارزش ها جای خود را به ضد ارزش ها دادند و همه چیز دگرگون شده ، که برهنگی دیگر ننگ و عار نیست، بلکه برهنگی برای اکثر مردم زینت و آرایش محسوب می شود، برهنگی نماد روشنفکری این مردم شده، برهنگی آرمان و ایده آلِ این مردم پست شده.
بتازید در زندگی حیوانی خود...
اللهم عجل لولیک الفرج
#جزء16
کنیز حضرت زهرا صلوات الله علیها بیست سال فقط با آیات قرآن تکلم می کرد (از منابع عامه)
#حجاب #عفاف #حجاب_فاطمی
" في فضل فضة خادمها "
أَبُو الْقَاسِمِ الْقُشَيْرِيُّ فِي كِتَابِهِ- قَالَ بَعْضُهُمْ انْقَطَعْتُ فِي الْبَادِيَةِ عَنِ الْقَافِلَةِ فَوَجَدْتُ امْرَأَةً فَقُلْتُ لَهَا مَنْ أَنْتِ فَقَالَتْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهَا فَقُلْتُ مَا تَصْنَعِينَ هَاهُنَا قَالَتْ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍ فَقُلْتُ أَ مِنَ الْجِنِّ أَنْتِ أَمْ مِنَ الْإِنْسِ قَالَتْ يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ فَقُلْتُ مِنْ أَيْنَ أَقْبَلْتِ قَالَتْ يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ فَقُلْتُ أَيْنَ تَقْصُدِينَ قَالَتْ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ فَقُلْتُ مَتَى انْقَطَعْتِ قَالَتْ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ فَقُلْتُ أَ تَشْتَهِينَ طَعَاماً فَقَالَتْ وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ فَأَطْعَمْتُهَا ثُمَّ قُلْتُ هَرْوِلِي وَ تَعَجَّلِي قَالَتْ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها فَقُلْتُ أُرْدِفُكِ فَقَالَتْ لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَنَزَلْتُ فَأَرْكَبْتُهَا فَقَالَتْ سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا فَلَمَّا أَدْرَكْنَا الْقَافِلَةَ قُلْتُ لَهَا أَ لَكِ أَحَدٌ فِيهَا قَالَتْ يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ فَصِحْتُ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ فَإِذَا بِأَرْبَعَةِ شَبَابٍ مُتَوَجِّهِينَ نَحْوَهَا فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ مِنْكِ قَالَتْ الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا فَلَمَّا أَتَوْهَا فَقَالَتْ يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ فَكَافَوْنِي بِأَشْيَاءَ فَقَالَتْ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ فَزَادُوا عَلَيَّ فَسَأَلْتُهُمْ عَنْهَا فَقَالُوا هَذِهِ أُمُّنَاً فِضَّةُ جَارِيَةُ الزَّهْرَاءِ (صلوات الله علیها) مَا تَكَلَّمَتْ مُنْذُ عِشْرِينَ سَنَةً إِلَّا بِالْقُرْآنِ.
🔸ابوالقاسم قشیری در کتاب خود از شخصی نقل می کند که گفت: «یک بار در صحرا از کاروان دور افتادم و با زنی روبرو شدم. از وی پرسیدم: «تو کیستی؟»
گفت: {و بگو سلام، پس خواهند دانست} (زخرف 89)
به او سلام کردم و پرسیدم اینجا چه می کنی؟
گفت: {و هر که را خدا هدایت کند گمراه کننده ای ندارد} (زمر 37)
گفتم تو از جنی یا انس؟
گفت: {ای فرزندان آدم، جامه خود را برگیرید.} (اعراف 31)
پرسیدم از کجا می آیی؟
گفت: {و آنان را از جایی دور ندا می دهند} (فصلت 44)
گفتم به کجا می روی؟
گفت: {و برای خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است.} (آل عمران 97)
گفتم چند وقت است که از قافله دور افتادی؟
گفت: {و در حقیقت، آسمان ها و زمین و آنچه که میان آن دو است را در شش روز آفریدیم} (ق 38)
گفتم آیا میل به غذا داری؟
گفت: {و ایشان را جسدی که غذا نخورند قرار ندادیم} (انبیا 8)
پس از آنکه به وی غذا دادم، گفتم هروله کن ولی تعجیل نکن!
گفت: {خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایی اش تکلیف نمی کند} (بقره 286)
گفتم بیا تا تو را در ترک زین خود سوار کنم، گفت: {اگر در آن دو [زمین و آسمان] جز خدا، خدایانی وجود داشت، قطعاً تباه می شد} (انبیا 22)
وقتی من پیاده شدم و او را سوار کردم، گفت: {پاک است کسی که این را برای ما رام کرد.} (زخرف 13)
وقتی به قافله رسیدیم به او گفتم: «آیا کسی را در این قافله داری؟»
گفت: {ای داوود، ما تو را در زمین خلیفه گردانیدیم... (ص 26) و محمد، جز فرستاده ای نیست. (آل عمران 144)...ای یحیی، کتاب را بگیر (مریم 12) ... «ای موسی، منم، من، خداوند.»} (نمل 9)
آنگاه صاحبان این نام ها را صدا زدم و دیدم چهار جوان به سوی او شتافتند.
از زن پرسیدم اینها چه نسبتی با تو دارند؟
گفت: {مال و پسران زیور زندگی دنیایند} (کهف 46)
وقتی آن چهار جوان به مقابل او رسیدند گفت: {«ای پدر، او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی، نیرومند و امین است»} (قصص 26) آنان اشیایی به من عطا کردند و زن گفت: {و خداوند برای هر کس که بخواهد چند برابر می کند} (بقره 261) آنها چیزهای دیگری نیز به من دادند.
من از آنها پرسیدم این زن کیست؟
گفتند: «این مادر ما فضه است که خادمه زهرا (صلوات الله علیها) بوده. الان مدت بیست سال است که جز با قرآن سخن نمی گوید.»
بيت الأحزان صفحه 41
بحار الأنوار جلد 43 صفحه 86
المناقب ابن شهر آشوب جلد 3 صفحه 343
#جزء3 #جزء4 #جزء8 #جزء15 #جزء16 #جزء17 #جزء19 #جزء20 #جزء23 #جزء24 #جزء25 #جزء26
#حجاب #عفاف #حجاب_فاطمی
" في فضل فضة خادمها "
أَبُو الْقَاسِمِ الْقُشَيْرِيُّ فِي كِتَابِهِ- قَالَ بَعْضُهُمْ انْقَطَعْتُ فِي الْبَادِيَةِ عَنِ الْقَافِلَةِ فَوَجَدْتُ امْرَأَةً فَقُلْتُ لَهَا مَنْ أَنْتِ فَقَالَتْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهَا فَقُلْتُ مَا تَصْنَعِينَ هَاهُنَا قَالَتْ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍ فَقُلْتُ أَ مِنَ الْجِنِّ أَنْتِ أَمْ مِنَ الْإِنْسِ قَالَتْ يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ فَقُلْتُ مِنْ أَيْنَ أَقْبَلْتِ قَالَتْ يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ فَقُلْتُ أَيْنَ تَقْصُدِينَ قَالَتْ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ فَقُلْتُ مَتَى انْقَطَعْتِ قَالَتْ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ فَقُلْتُ أَ تَشْتَهِينَ طَعَاماً فَقَالَتْ وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ فَأَطْعَمْتُهَا ثُمَّ قُلْتُ هَرْوِلِي وَ تَعَجَّلِي قَالَتْ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها فَقُلْتُ أُرْدِفُكِ فَقَالَتْ لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَنَزَلْتُ فَأَرْكَبْتُهَا فَقَالَتْ سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا فَلَمَّا أَدْرَكْنَا الْقَافِلَةَ قُلْتُ لَهَا أَ لَكِ أَحَدٌ فِيهَا قَالَتْ يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ فَصِحْتُ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ فَإِذَا بِأَرْبَعَةِ شَبَابٍ مُتَوَجِّهِينَ نَحْوَهَا فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ مِنْكِ قَالَتْ الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا فَلَمَّا أَتَوْهَا فَقَالَتْ يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ فَكَافَوْنِي بِأَشْيَاءَ فَقَالَتْ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ فَزَادُوا عَلَيَّ فَسَأَلْتُهُمْ عَنْهَا فَقَالُوا هَذِهِ أُمُّنَاً فِضَّةُ جَارِيَةُ الزَّهْرَاءِ (صلوات الله علیها) مَا تَكَلَّمَتْ مُنْذُ عِشْرِينَ سَنَةً إِلَّا بِالْقُرْآنِ.
🔸ابوالقاسم قشیری در کتاب خود از شخصی نقل می کند که گفت: «یک بار در صحرا از کاروان دور افتادم و با زنی روبرو شدم. از وی پرسیدم: «تو کیستی؟»
گفت: {و بگو سلام، پس خواهند دانست} (زخرف 89)
به او سلام کردم و پرسیدم اینجا چه می کنی؟
گفت: {و هر که را خدا هدایت کند گمراه کننده ای ندارد} (زمر 37)
گفتم تو از جنی یا انس؟
گفت: {ای فرزندان آدم، جامه خود را برگیرید.} (اعراف 31)
پرسیدم از کجا می آیی؟
گفت: {و آنان را از جایی دور ندا می دهند} (فصلت 44)
گفتم به کجا می روی؟
گفت: {و برای خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است.} (آل عمران 97)
گفتم چند وقت است که از قافله دور افتادی؟
گفت: {و در حقیقت، آسمان ها و زمین و آنچه که میان آن دو است را در شش روز آفریدیم} (ق 38)
گفتم آیا میل به غذا داری؟
گفت: {و ایشان را جسدی که غذا نخورند قرار ندادیم} (انبیا 8)
پس از آنکه به وی غذا دادم، گفتم هروله کن ولی تعجیل نکن!
گفت: {خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایی اش تکلیف نمی کند} (بقره 286)
گفتم بیا تا تو را در ترک زین خود سوار کنم، گفت: {اگر در آن دو [زمین و آسمان] جز خدا، خدایانی وجود داشت، قطعاً تباه می شد} (انبیا 22)
وقتی من پیاده شدم و او را سوار کردم، گفت: {پاک است کسی که این را برای ما رام کرد.} (زخرف 13)
وقتی به قافله رسیدیم به او گفتم: «آیا کسی را در این قافله داری؟»
گفت: {ای داوود، ما تو را در زمین خلیفه گردانیدیم... (ص 26) و محمد، جز فرستاده ای نیست. (آل عمران 144)...ای یحیی، کتاب را بگیر (مریم 12) ... «ای موسی، منم، من، خداوند.»} (نمل 9)
آنگاه صاحبان این نام ها را صدا زدم و دیدم چهار جوان به سوی او شتافتند.
از زن پرسیدم اینها چه نسبتی با تو دارند؟
گفت: {مال و پسران زیور زندگی دنیایند} (کهف 46)
وقتی آن چهار جوان به مقابل او رسیدند گفت: {«ای پدر، او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی، نیرومند و امین است»} (قصص 26) آنان اشیایی به من عطا کردند و زن گفت: {و خداوند برای هر کس که بخواهد چند برابر می کند} (بقره 261) آنها چیزهای دیگری نیز به من دادند.
من از آنها پرسیدم این زن کیست؟
گفتند: «این مادر ما فضه است که خادمه زهرا (صلوات الله علیها) بوده. الان مدت بیست سال است که جز با قرآن سخن نمی گوید.»
بيت الأحزان صفحه 41
بحار الأنوار جلد 43 صفحه 86
المناقب ابن شهر آشوب جلد 3 صفحه 343
#جزء3 #جزء4 #جزء8 #جزء15 #جزء16 #جزء17 #جزء19 #جزء20 #جزء23 #جزء24 #جزء25 #جزء26