تو گذشتے و شب و روز گذشت
آن زمان‌ها به امیدے ڪه تو
بر خواهے گشت،
پاے هر پنجره مات…
مے نشستم به تماشا، تنها
گاه بر پرده ابر، گاه در روزن ماه،
دور، تا دورترین جاها مے رفت نگاه، باز می‌گشتم، هیهات!
چشم ها دوخته ام بر در و دیوار هنوز!

فریدون مشیری






#ت

دست جادویے شب
در بہ روے من و غم مے بندد
مے ڪنم هر چہ تلاش
او بہ من مے خندد
نقشهایے ڪہ ڪشیدم در روز
شب ز راہ آمد و با دود اندود
طرح هایے ڪہ فڪندم در شب
روز پیدا شد و با پنبہ زدود
دیرگاهے است ڪہ چون من همہ را
رنگ خاموشے در طرح لب است
جنبشے نیست دراین خاموشی
دست ها پاها در قیر شب است

سهراب سپهری





#د

عشق یعنے ڪه شبے گریه امانت ندهد
طاقتت ته بِڪشد،تاب و توانت ندهد
نا خودآگاه پیامک بزنے نصف شبی
هر چه اصرار ڪنے راه نشانت ندهد
سوت ممتد بڪشد خاطره ها روے سرت
استراحت به تو و روح و روانت ندهد
نفست تنگ شود دور سرت گیج خورد
هیچ قرصے به تو آرامش جانت ندهد
نخ به نخ دود ڪنے داغ غمش تا دم صبح
همدمے بهتر از این خواب گرانت ندهد
تازه این اول راه است پشیمان شده ای؟
تا ڪه "تنیا" نشوے زخم زبانت ندهد

حیدردهقان







#ع

یلداتون مبارک...


@faslesheerr

خجل شدم ز جوانے ڪہ زندگانے نیست
بہ زندگانے من فُرصت جوانے نیست
من از دو روزہ هستے بہ جان شدم بیزار
خداے شڪر ڪہ این عُمر جاودانے نیست...

شهریار






#خ

هر ڪجا نامه‌ے عشق است، نشانِ من و تـღـوست!

هوشنگ ابتهاج






#ہ

دل بہ دل راہ ندارد ڪہ اگر داشت
دلت لحظہ اے یادِ من و این همہ دلتنگے بود..

معصومہ صابر






#د

دلـتـنـگی....✌️ ‌



@faslesheerr

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم
دلے بے غم ڪجا جویم ڪہ در عالم نمی‌بینم

سعدی





#د

بس که می‌خواهم که باشم با تو در گفت و شنود
یک سخن گر بشنوم صد داستان گویم تو را

هلالی جغتایی







#ب

به یاد روی تو مشغولم آن چنان که نماند
مجال آنکه به خود یا به دیگری نگرم

اوحدی








#ب

من زِ درد تو هلاک و تو دوایِ دِگران

هلالی جغتایی








#م

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود

حسین منزوی‌







#خ

چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیر سر ما را…

صائب تبریزی





#چ

‌‌
وفا چه می‌طلبی از کسی که بی‌دل شد
چو دل برفت، برفت از پِی‌اش وفا و جفا

مولانا

‌



#و

‌

حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه ی تنهایی نیست؟

فاضل‌نظری

‌






#ح

گفتم چہ خوش از ڪار جهان گفت غم عشق
گفتم چہ بود حاصل آن گفت ندامت

هاتف اصفهانی







#گ

استخوانم همگے شانہ شود بعد از مرگ
بس‌ ڪہ در آرزوے زلف پریشان تواَم

ڪلیم ڪاشانی





#ا

ما را ز اشڪ، صد جگر پارہ در ڪنار
تو پاره‌ے جگر بہ ڪنار ڪہ بوده‌ای؟

امیر خسرو دهلوی






#م

شبها گذرد ڪہ دیدہ نتوانم بست
مردم همہ از خواب و من از فڪر تو مست
باشد ڪہ بہ دست خویش خونم ریزی
تا جان بدهم دامن مقصود بہ دست

سعدی




#ش