🗝 فنّاوری
🕯 واژی «فنّاوری» از سه جزء درست شدهاست:
فن (= تکنیک) + ـاور (پسوندِ جدایی) + -ی (پسوندِ جدایی)
🔬 پسوندِ «ـاور» بر دارندگی میگویند
و ریختِ دیگری از پسوندِ «ـور» است:
جانور (= جانور)، سخنور، شناور.
این پسوند هرگز به بُنِ مضارعِ «آوردن»، ینی «آور»، پیوند ندارد.
برای همین ست، نگارش «فناوری» درست است
و نباید آن را جدا، ینی به ریختِ «فنآوری*»، نوشت.
🔍 فنّاوری، از دیدگاه ساختِ دستوری، همان «فنوری» است، که ناگفته نماند که کاربرد ندارد. پس، فناوری ینی دارای فن و تکنیک بودن،
نه آوردنِ فن.
،ناگفته نماند که، بهتر است آن را با آوای بالا (fannāvarī) بگوییم و بنویسیم.
🔭 پسوندِ «ـاوری» را در واژههای تناور و جنگاور و دلاور و ناماور (نه نامآور*) هم داریم.
#پارسی_را_درست_بگوییم_و_بنویسیم.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🕯 واژی «فنّاوری» از سه جزء درست شدهاست:
فن (= تکنیک) + ـاور (پسوندِ جدایی) + -ی (پسوندِ جدایی)
🔬 پسوندِ «ـاور» بر دارندگی میگویند
و ریختِ دیگری از پسوندِ «ـور» است:
جانور (= جانور)، سخنور، شناور.
این پسوند هرگز به بُنِ مضارعِ «آوردن»، ینی «آور»، پیوند ندارد.
برای همین ست، نگارش «فناوری» درست است
و نباید آن را جدا، ینی به ریختِ «فنآوری*»، نوشت.
🔍 فنّاوری، از دیدگاه ساختِ دستوری، همان «فنوری» است، که ناگفته نماند که کاربرد ندارد. پس، فناوری ینی دارای فن و تکنیک بودن،
نه آوردنِ فن.
،ناگفته نماند که، بهتر است آن را با آوای بالا (fannāvarī) بگوییم و بنویسیم.
🔭 پسوندِ «ـاوری» را در واژههای تناور و جنگاور و دلاور و ناماور (نه نامآور*) هم داریم.
#پارسی_را_درست_بگوییم_و_بنویسیم.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌸🍃#زیباییهای_زبان_پارسی:
واژه حقوق های نجومی:
حقوقهای نجومی= دستمزدهای کیهانی.
*دینفرمایان؛ نگران #دستمزدهای_کیهانی؛
و میهندزدی(اختلاس) هستند.
چون این نابسامانیها همچون خدنگهای.
کشندهای باورهای مردم را نشانه گرفتهاند.
*دین فرمایان= مراجع تقلید.
#پارسی_را_درست_بگوییم_و_بنویسیم.
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
واژه حقوق های نجومی:
حقوقهای نجومی= دستمزدهای کیهانی.
*دینفرمایان؛ نگران #دستمزدهای_کیهانی؛
و میهندزدی(اختلاس) هستند.
چون این نابسامانیها همچون خدنگهای.
کشندهای باورهای مردم را نشانه گرفتهاند.
*دین فرمایان= مراجع تقلید.
#پارسی_را_درست_بگوییم_و_بنویسیم.
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#پارسی_را_درست_بگوییم_و_بنویسیم:
🔅درست بنویسیم؛
هرگاه «بای زیبِش(زینت)» «نون نایش(نفی)»
و «میم بازداری(نهی)» بر سر کارواژههایی(افعالی) که با الف زِبَردار(فتحهدار) یا پیشدار(ضمهدار) آغاز میشوند(اَنداختن، اُفتادن، اَفکندن) بیاید، «الف»
در نوشتن زدوده(حذف) میشود:
بـ+ انداختن= بینداز.
نـ+ افتادن= نیفتاد.
مـ+ افکندن= میفکن.
#فرهنگستان_زبان_و_ادب_پارسی
#درست_نویسی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیک اندیش»
پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔅درست بنویسیم؛
هرگاه «بای زیبِش(زینت)» «نون نایش(نفی)»
و «میم بازداری(نهی)» بر سر کارواژههایی(افعالی) که با الف زِبَردار(فتحهدار) یا پیشدار(ضمهدار) آغاز میشوند(اَنداختن، اُفتادن، اَفکندن) بیاید، «الف»
در نوشتن زدوده(حذف) میشود:
بـ+ انداختن= بینداز.
نـ+ افتادن= نیفتاد.
مـ+ افکندن= میفکن.
#فرهنگستان_زبان_و_ادب_پارسی
#درست_نویسی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیک اندیش»
پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#پارسی_را_درست_بگوییم_و_بنویسیم؛
کدام واژهپارسیست؟ ناهار- نهار:
بسیار دیده شده است که پارسیگویان و پارسینویسان، جایگاه بکار بردن (و یا بهتر
گفته شود، جایگاه درست بکاربردن) واژهی «ناهار» و «نهار» را نمیدانند و بدبختانه این ناآشنایی در برخی از فرهنگنامهها نیز دیده شده است.
از آن میان روانشاد دهخدا و حتا استاد دکتر معین در این زمینه سخن استواری نگفته و هر دو واژهی «نهار» و «ناهار» را کمابیش یکسان دانستهاند. در جایی(حالی) که واژهی «ناهار» پارسی است بمعنای «خوراک اندک» و واژهی «نهار» تازی است، بمعنای «روز».
با اینکه استاد معین در برابر واژهی «نهار» (برگ ۴۸۶۳ فرهنگنامهی خود) نوشته است:
این واژه تازی است و مقابل شب.
و بویژه در آن فرهنگنامه یادآوری کرده است و مینویسد: «...بعضی «نهار» را بجای «ناهار» درست نمیدانند. چه «نهار در زبان عربی بمعنای «روز» است و اصل آن ناهار است که باید با دو «الف» استعمال شود.»
استاد سپس میافزاید «در اینکه اصل کلمه «ناهار» است، شکی نیست».
ولی باز هم در بخشی دیگر از فرهنگنامهی خود، «نهار» را هم در کاربرد «ناهار» بکار برده است.
شاید استادانِ ارجمندی چون دهخدا و دکتر معین نیز به خوبی جدایی میان این دو واژه را میدانستند ولی چون، برخی از گذشتگان ما، در همریختگیهایی را میان چم این دو واژه پدید آورده بودند، این دو استاد نیز بناچار، همان درهمریختگیها را گزارش کردهاند.
بر این پابه بنگریم که این دو واژه، چه چمهایی دارند و در کجاها باید بکار برده شوند.
ناهار: این واژه بیچون و چرا پارسی است و از دو بخش(نا + اهار) و یا (نَ + آهار) ساخته شده است.
واژهی «آهار» چنانکه فرهنگهای «معين، ناظمالاطباء، دهخدا، اشتنگاس و برهان قاطع» مینویسند، به چم«خوردنی، خورش، خوارکی» آمده است.
پس «ناهار» ینی کسی که خوراکی نخورده (گرسنه است) و از بامداد تا نیمروز چیزی نخورده باشد. به گفتهی دیگر «ناهار» یعنی: ناخورده، چیزینخورده و گرسنه و....»
ناگفته نماند که معنای واژهی «ناهار» از واژهی «ناشتا» جدا است و در فرهنگ اسدی و غياثاللغات و رشیدی آمده است: «ناشتا»
کسی است که در آن روز، هیچ نخورده باشد،
«نه ناشتایی و نه ناهار.»
دقیقی میسراید:
روستایی، زمین چو کرد شیار
گشت عاجز که بود، بس«ناهار»
فردوسی میسُراید:
نهادند خوان و بخندید شاه
که «ناهار» بودی، همانا براه
و باز از فردوسی است:
چو شیرانِ «ناهار» و ما گرسِنِه
که از کوهسار اندر آمد، رَمه
و سرانجام ناصرخسرو سروده است:
بس که تو را دل به سوی عصیان مانده است
چون سوی طباخ، چشم مردم«ناهار»
در همهی نمونههای بالا، واژهی«ناهار» چم «گرسنه» و «چیزنخورده» را میدهد ولی در زبان پارسی امروزی رفتهرفته واژهی «ناهار» در کاربرد «خوراک نیمروزی» بکار رفت و معنای تازه را به خود گرفت.
بر این پایه هنگامی که میگويند: «زمان ناهار فرارسیده است»
یعنی: «زمان خوردن خوراک نیمروزی» است.
به همین انگیزه در گفتار پارسیزبانان کنونی، ساختهای: ناهارخوری، ناهارخوران، ناهارکشیدن، ناهارپختن، ناهارخوردن و..... فراوان داریم.
نهار: واژهی «نهار» ریشهی تازی دارد و در آن زبان معنای «روز» را میدهد و استاد محمدتقی بهار، در این زمینه بویژه پافشاری میکرد که باید برای خوراک نیمروزی «ناهار» گفته شود نه«نهار».
ساختهای«لیل و نهار= شب و روز»
و«اَلفُالنهار= هزار روز» و دهها مانند اينها در زبان تازی،
نمایانگر آن است که واژهی «نهار» تازی است و نباید بجای واژهی پارسی «ناهار» بکار برده شود.
گفتیم که گذشتگان ما، در دویست سیسد سال کنونی، به انگیزهی «تازیزدگی» و یا «ناآگاهی» و یا «آسانانگاری» در بسیاری از نوشتههایشان، واژهی «نهار» تازی را بجای «ناهار» پارسی نوشتهاند.
برای نمونه، ناصرالدینشاه در سفرنامهاش به پاریس مینویسد:
«سوار اسب شده، راندیم برای سرخهحصار که در آنجا «نهار!» خورده، بعد برویم....»
و یا در جای دیگر از سفرنامهاش مینویسد:
«نهارگاه ما مشرف به دهی مُحَقَّر، ہیآب، موسوم به گرگاب بود....»
این گونه نادرستنویسیها، بدبختانه از سوی دیگران نیز دنبال شد.
بویژه درباریان چاپلوس، گمان داشتند که چون، «ناصرالدینشاه» اینگونه نوشته است پس درست است!
و آنها نیز «نهار» را بجای «ناهار» بکار بردند.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
کدام واژهپارسیست؟ ناهار- نهار:
بسیار دیده شده است که پارسیگویان و پارسینویسان، جایگاه بکار بردن (و یا بهتر
گفته شود، جایگاه درست بکاربردن) واژهی «ناهار» و «نهار» را نمیدانند و بدبختانه این ناآشنایی در برخی از فرهنگنامهها نیز دیده شده است.
از آن میان روانشاد دهخدا و حتا استاد دکتر معین در این زمینه سخن استواری نگفته و هر دو واژهی «نهار» و «ناهار» را کمابیش یکسان دانستهاند. در جایی(حالی) که واژهی «ناهار» پارسی است بمعنای «خوراک اندک» و واژهی «نهار» تازی است، بمعنای «روز».
با اینکه استاد معین در برابر واژهی «نهار» (برگ ۴۸۶۳ فرهنگنامهی خود) نوشته است:
این واژه تازی است و مقابل شب.
و بویژه در آن فرهنگنامه یادآوری کرده است و مینویسد: «...بعضی «نهار» را بجای «ناهار» درست نمیدانند. چه «نهار در زبان عربی بمعنای «روز» است و اصل آن ناهار است که باید با دو «الف» استعمال شود.»
استاد سپس میافزاید «در اینکه اصل کلمه «ناهار» است، شکی نیست».
ولی باز هم در بخشی دیگر از فرهنگنامهی خود، «نهار» را هم در کاربرد «ناهار» بکار برده است.
شاید استادانِ ارجمندی چون دهخدا و دکتر معین نیز به خوبی جدایی میان این دو واژه را میدانستند ولی چون، برخی از گذشتگان ما، در همریختگیهایی را میان چم این دو واژه پدید آورده بودند، این دو استاد نیز بناچار، همان درهمریختگیها را گزارش کردهاند.
بر این پابه بنگریم که این دو واژه، چه چمهایی دارند و در کجاها باید بکار برده شوند.
ناهار: این واژه بیچون و چرا پارسی است و از دو بخش(نا + اهار) و یا (نَ + آهار) ساخته شده است.
واژهی «آهار» چنانکه فرهنگهای «معين، ناظمالاطباء، دهخدا، اشتنگاس و برهان قاطع» مینویسند، به چم«خوردنی، خورش، خوارکی» آمده است.
پس «ناهار» ینی کسی که خوراکی نخورده (گرسنه است) و از بامداد تا نیمروز چیزی نخورده باشد. به گفتهی دیگر «ناهار» یعنی: ناخورده، چیزینخورده و گرسنه و....»
ناگفته نماند که معنای واژهی «ناهار» از واژهی «ناشتا» جدا است و در فرهنگ اسدی و غياثاللغات و رشیدی آمده است: «ناشتا»
کسی است که در آن روز، هیچ نخورده باشد،
«نه ناشتایی و نه ناهار.»
دقیقی میسراید:
روستایی، زمین چو کرد شیار
گشت عاجز که بود، بس«ناهار»
فردوسی میسُراید:
نهادند خوان و بخندید شاه
که «ناهار» بودی، همانا براه
و باز از فردوسی است:
چو شیرانِ «ناهار» و ما گرسِنِه
که از کوهسار اندر آمد، رَمه
و سرانجام ناصرخسرو سروده است:
بس که تو را دل به سوی عصیان مانده است
چون سوی طباخ، چشم مردم«ناهار»
در همهی نمونههای بالا، واژهی«ناهار» چم «گرسنه» و «چیزنخورده» را میدهد ولی در زبان پارسی امروزی رفتهرفته واژهی «ناهار» در کاربرد «خوراک نیمروزی» بکار رفت و معنای تازه را به خود گرفت.
بر این پایه هنگامی که میگويند: «زمان ناهار فرارسیده است»
یعنی: «زمان خوردن خوراک نیمروزی» است.
به همین انگیزه در گفتار پارسیزبانان کنونی، ساختهای: ناهارخوری، ناهارخوران، ناهارکشیدن، ناهارپختن، ناهارخوردن و..... فراوان داریم.
نهار: واژهی «نهار» ریشهی تازی دارد و در آن زبان معنای «روز» را میدهد و استاد محمدتقی بهار، در این زمینه بویژه پافشاری میکرد که باید برای خوراک نیمروزی «ناهار» گفته شود نه«نهار».
ساختهای«لیل و نهار= شب و روز»
و«اَلفُالنهار= هزار روز» و دهها مانند اينها در زبان تازی،
نمایانگر آن است که واژهی «نهار» تازی است و نباید بجای واژهی پارسی «ناهار» بکار برده شود.
گفتیم که گذشتگان ما، در دویست سیسد سال کنونی، به انگیزهی «تازیزدگی» و یا «ناآگاهی» و یا «آسانانگاری» در بسیاری از نوشتههایشان، واژهی «نهار» تازی را بجای «ناهار» پارسی نوشتهاند.
برای نمونه، ناصرالدینشاه در سفرنامهاش به پاریس مینویسد:
«سوار اسب شده، راندیم برای سرخهحصار که در آنجا «نهار!» خورده، بعد برویم....»
و یا در جای دیگر از سفرنامهاش مینویسد:
«نهارگاه ما مشرف به دهی مُحَقَّر، ہیآب، موسوم به گرگاب بود....»
این گونه نادرستنویسیها، بدبختانه از سوی دیگران نیز دنبال شد.
بویژه درباریان چاپلوس، گمان داشتند که چون، «ناصرالدینشاه» اینگونه نوشته است پس درست است!
و آنها نیز «نهار» را بجای «ناهار» بکار بردند.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡